eitaa logo
گـروه فرهنگی شهدایی اَحیـــــا
8.6هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
245 ویدیو
2 فایل
شهدا «اَحـیــــا» عند ربهم یُرزقونند تولیدکننده و عرضه محصولات فرهنگی، شهدایی | تهران ✓ کانال ویترین کتیبه های مخمل: @ahyyakatibe ✓ کانال حراجی تک مونده ها: @ahyyaoff ✓ آیدی مسئول گروه و ثبت سفارش و مشاوره: @ahyya_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 ۲۵ 😢 ۲۴✍ من هم منتظر بودم که روز اربعین برسد و باهم برگردیم ایران. خانواده اش هم منتظر بودند که با من برگردد. من روز چهارشنبه رسیدم کربلا. قول داده بودم رو به روی گنبد حضرت عباس دعایش کنم. برای آقا نوید و ... دعا کردم. آرزو کردم همیشه همراهشان باشد. پای ستون ۱۴۱۴ خیلی منتظرش ماندم. قرار بود آقا نوید ه 🌹 بشود. به دوستش هم زنگ زدم ولی فایده ای نداشت. غافلگیری در کار نبود. 🔹من جمعه برگشتم ایران. اصلا از آقا نوید خبری نداشتم. نه تماسی نه پیامکی. بی خبرِ بی خبر. -بودم. همه نگران😢 بودیم. به تماس نگرفتنش عادت نداشتیم. اول از طریق یکی از دوستانش خبر رسید که شده. نگرانی بیشتر شد. می دانید خانم جان! یاد لحظاتی می افتادم که شما توی خیمه می ماندید و آقا امام حسین و فرزندانشان می رفتند میدان. یاد لحظه های سخت انتظاری که هزار جور فکر و خیال از سر آدم می گذرد {یارب امیدِ کسی را نکن تو ناامید} 👇
📚 🔹پدرها خیلی سریع گرم صحبت شدند و رفاقت بینشان شکل گرفت. مادرها هم که از قبل همدیگر را دیده بودند و طبق قاعده ی همه دوره همی های زنانه حرف برای گفتن کم نمی آمد. اما خیلی کم صحبت کرد. به احترام ماه صفر 🏴 نمی خواست خیلی بگو بخند داشته باشد، باوجود این به دل پدرو برادرم نشسته بود. فقط برادرم بعد از اینکه رفتند گفت : « خیلی پسرخوبی بود، فقط با شغلش مشکلی نداری؟ می دونی سوریه رفتن همه چی داره ؟ جانبازی، اسارت، شهادت» این را که گفت به فکر فرو رفتم، نمی توانستم به کسی بگویم که من هربار را می بینم می افتم🥀ـ😭. نمی توانستم بگویم که راه رفتنش، نگاهش، حرف زدنش من را می اندازد. نمی توانستم بگویم که توی همین جلسه هم وقتی نگاهش کردم را توی صورتش دیدم و توی دلم گفتم : خدا به مادرش رحم کنه. 😢 👇 @ahyyagroup
👇 نمی توانستم بگویم نمی خواهم فرصت نفس کشیدن کنار یکی از بنده های خوب خدا را از دست بدهم، حتی اگر این فرصت کوتاه باشد، حتی اگر درد و رنج داشته باشد. این رنج شیرین را نمی خواستم از دست بدهم. 📚کتاب شهیدنوید، صفحه ۱۰۰ پ. ن: شاه بیت نجوای همسر شهید با خودش همین پاراگراف آخر بوده که بنظرم امتحان بزرگ انتخاب ایشون بوده و خوشابحالشون که سربلند شدند🥀 حتی به قیمت تحمل یک رنج و فراق جانسوز😭... تا حالا خودتون رو گذاشتید جای همسران و مادران شهدا در این دو راهی های انتخاب و رضایت دادن ها؟!! 🌷 «گروه فرهنگی شهدایی اَحیا» @ahyyagroup