eitaa logo
اخبار لفور
1.8هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
27.6هزار ویدیو
234 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت امام سجاد(ع) فرصتی شد تا به این کتاب تصویری ارزشمند گریزی بزنیم و آن بخش از حکایت امام سجاد(ع) و صیاد بچه آهو را بار دیگر تأمل کنیم. کتاب چادرهای سوخته این گونه روایت می کند که روزی صیادی بچه آهویی در بغل داشت و به طرف کاخ یزید می رفت. برای این منظور باید از کنار خرابه عبور می کرد. هنگام عبور از کنار خرابه، چشمان حضرت سکینه(س) به آن بچه آهو افتاد. همان دختری که امام حسین(ع) او را « خیر النسوان» نامیده بودند. امام سجاد(ع) برخاست و از صیاد پرسید: به کجا می روی؟ او در جواب گفت نزد یزید می روم. شنیده ام او به خاطر علاقه به سگ و میمون و بوزینه پول خوبی می دهد و حتی به حیواناتش نیز لباس حریر و طلا می پوشاند. از آن جا که من بی پول و نیازمند هستم می روم شاید دل یزید را به دست آورم و پولی کسب کنم. امام(ع) فرمود: این بچه آهو را به چه قیمتی می فروشی؟ صیاد فکری کرد و گفت: 200 درهم. ولی خیلی سریع و با دلواپسی گفت: شما که درهم و دینار ندارید؟! امام صبورانه منتظر ایستاده بود. صیاد کهنه کار بچه آهو را آورد. پیشکش کرد. با ناامیدی گفت: پولش؟ امام فرمود: مشتی خاک از زمین بردار. صیاد که احساس کرد شاید فریب خورده است. خک شد و مشتی خاک و سنگ از زمین برداشت. امام فرمود: حال دستانت را باز کن. دست مرد صیاد پر از طلا شده بود. نیم نگاهی به امام سجاد(ع) انداخت. پرسید شما که هستید؟ سپس وقتی امام را شناخت به التماس افتاد که حضرت دل و قلب او را نگاه کند تا با نگاهی زنگار قلب و روحش پاک شود. صیاد به دستان بسته امام بوسه می زد. اشک می ریخت و خاک بر سر می کرد که اهل بیت پیامبر(ع) را در غل و زنجیر می بیند. خبر به یزید رسید. با خشم مرد صیاد را احضار کرد. زمانی که فهمید او شیعه امام سجاد(ع) شده است دستور به قتلش داد. اما چندی نگذشت که خبر کشته شدن صیاد در همه جا پیچید. یزید هراسان شده بود. تصمیم گرفت تا امام سجاد(ع) را نیز بکشد. امام سجاد(ع) به همراه فرزندشان محمد بن علی حضرت باقرالعلوم(ع) که تنها 5 سال داشت به همراه جمع دیگر اسراء وارد کاخ شدند. یزید آماده اجرای حکم قتل امام سجاد(ع) بود که فرزند کوچک امام سجاد(ع) جلو آمد و گفت: « اطرافیان فرعون از اطرافیان تو بهتر هستند». یزید با غیظ خاصی پرسید: چرا؟ امام باقرالعلوم(ع) فرمودند: برای اینکه وقتی فرعون از اطرافیانش سوال کرد که با موسی و هارون چه کنم؟ آن ها گفتند: رهایش کن، در شأن شما نیست که آن ها را بکشید. یزید که در ابلهی و کودنی زبانزد بود، پرسید: راستی به چه دلیل؟ ستاره دانش الهی با هوش نبوی و اقتدار تمام با استناد به سوره اعراف آیه صد و یازده گفت: چون اطرافیان فرعون همگی حلال زاده بودند ولی تو و رفقای تو همگی اولاد ناپاک هستید. اولاد پیغمبر(ع) را کسی نمی کشد مگر اینکه از اولاد ناپاکان باشد. یزید که در دام فراست و علم الهی ایشان گرفتار شده بود به ناچار دستور مرخصی امام(ع) و دیگران را داد. ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید ما را به دوستانتون معرفی کنید 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✳️ داستان ماهی و نمک و مروارید: شیخ صدوق (ره) به سند خود از زهری نقل می‌کند که روزی در خدمت امام سجاد علیه السلام بودم که یکی از شیعیان آمد و اظهار پریشانی و عیالمندی نمود و گفت: چهارصد درهم بدهکاری دارم، حضرت از شنیدن سخنان وی بسیار متأثر شده و گریه کرد، وقتی علت را پرسیدند، فرمود: کدام محنت بالاتر از آن است که برادر مؤمنی را مقروض ببینی و نتوانی مشکل او را حل کنی؟ هنگامی که مردم متفرق شدند یکی از منافقین گفت: عجیب است که ایشان یک بار می گوید آسمان و زمین در اختیار ماست و یک بار می گوید که از اصلاح برادر مؤمنی عاجزیم! آن مرد فقیر از شنیدن این سخن آزرده شد و خدمت امام سجاد علیه السلام رفت و گفت: شخصی چنان و چنین گفت و به من سخت آمد به گونه ای که رنج و محنت و پریشانی های خودم را فراموش کردم. حضرت فرمود: خداوند تو را فرج عطا فرمود؛ و دستور داد: آنچه برای افطار من آماده کرده اید بیاورید. دو قرص نان خشک شده را آوردند. حضرت فرمود: این نان ها را بگیر که در خانه ما به غیر از این ها وجود ندارد ولیکن خداوند به برکت این دو قرص نان نعمت و مال زیادی به تو می دهد. آن مرد دو قرص نان را گرفت و به بازار رفت و نمی دانست چه کار کند. نفس و شیطان وسوسه اش نمود که نه دندان بچه ها می تواند این نان ها را بخورد و نه شکم تو و خانواده ات را سیر می کند و نه قرض تو ادا خواهد شد. همان طور که در بازار راه می رفت، به ماهی فروشی برخورد کرد که یک ماهی در دستش مانده بود و کسی آن را نمی خرید. به ماهی فروش گفت: من دو نان جو دارم بیا با ماهی مبادله کنیم. ماهی فروش قبول کرد مرد ماهی را گرفت و یک نان جو را به او داد و به راهش ادامه داد و بقالی را دید که مقداری نمک مخلوط با خاک دارد که هیچ کس از او نمی خرد، به او پیشنهاد کرد بیا این قرص نان را بگیر و آن نمک را بده تا این ماهی را کباب کرده و استفاده کنم. و نمک را نیز گرفت و به خانه رفت در فکر بود که ماهی را پاک کند کسی در زد. وقتی در را باز کرد، دید هر دو مشتری نان ها را پس آورده اند و گفتند: بچه های ما این نان های خشک را نمی توانند بخورند و ما فهمیدیم که تو از ناچاری این نان ها را به بازار آورده ای بیا و نان خود را بگیر، ما از تو راضی هستیم و آن ماهی و نمک را به تو حلال کردیم. آن مرد آنها را دعا کرد و ایشان رفتند و چون کودکانش نمی توانستند آن نان ها را بخورند، تصمیم گرفت ماهی را کباب کند و به کودکانش بدهد. وقتی شکم ماهی را پاره کرد که آن را تمیز کند دید پر از در و مروارید است که نظیر ندارند، پس خداوند متعال را شکر کرد و در فکر بود که آنها را به چه کسی بفروشد و چه کار کند که شخصی از طرف امام سجاد علیه السلام آمد و پیغام آورد که امام سجاد علیه السلام فرمود: خداوند متعال در کار تو گشایش ایجاد کرد و از پریشانی نجات داد. اکنون قرص های نان را به ما برگردان که آن ها را به غیر از ما کسی نمی خورد. ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید ما را به دوستانتون معرفی کنید 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پویانمایی ( انیمیشن ) عالم آل محمد ص به مناسبت ولادت امام باقر (ع) 🌹 حلول ماه رجب و ولادت امام باقر علیه‌السلام مبارک باد 📎 📎 📎 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
30.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ویدئو کلیپی از سردرگمی فرزندان در فضای مجازی 🎬 کلیپ زیبای ویژه و 🔻 دلزده از دنیای به آغوش (عج) برگردیم... 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
🔶شعر 🟠 دعایِ هنگامِ وضو با یک وضویِ زیبا دل میشود مُصَفا هرعضوی از وضومان دارد دعایی آسان باید که ما بدانیم تا در‌ وضو بخوانیم 🔶 چون‌دست‌و رو بشویم من با خدا بگویم بر رویِ صورتِ من نورِ وضو بیفکن تا روزِ محشرآنجا باشم سفید و‌ زیبا چون‌شدسفید رویم حفظ‌است آبرویم یک عده‌‌در قیامت هستند درخجالت چون هست‌هرگناهی یک‌نقطه‌یِ سیاهی آن لکه‌هایِ ظلمت افتد به رویِ صورت یا رب تو چهره‌ی ما مَنما سیاه چو آنها 🔶 نوبت‌رسدچو بردست حرفِ رسول این‌است یارب تو نامه‌‌ی ما در دستِ‌راست‌دِه‌جا هرگز نده تو آن را در دستِ‌چپ‌ خدایا 🔶 بردستِ‌چپ‌دعاییست آن هم‌قشنگ‌‌وعالیست گوید که روزِ مَحشَر وقتی رَسَم به‌مَحضر من نامه‌ی سیاهم در دستِ‌چپ نخواهم یا رب تویی پناهم از آتشِ جهنم 🔶 در مسحِ سر بگویم من رحمتت بجویم پس بر سرم بباران برْکاتِ خود فراوان 🔶 در مسحِ هر دو پایم باشد چنین دعایم یا رب به حقِ ذاتت نزدِ پُلِ صراطت راحت از آن شوم رد حقِ علی و احمد در آن مسیرِ لغزان پایِ ضعیفِ انسان سُر میخورد به ناگاه افتد به حسرت و آه پس ای خدای دانا وقتِ عبور از آنجا حق علی و زهرا رحمی به ما بفرما 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعرسلمان آتشی 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 کلیپ رفتار (ره) با کودکان ⭐️ این قسمت : سوغاتی مشهد 🌷شادی روح امام و شهدا صلوات🌷 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 کلیپ رفتار (ره) با کودکان ⭐️ این قسمت : تلافی 🌷شادی روح امام و شهدا صلوات🌷 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید