eitaa logo
اخبار لفور
1.9هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
27.8هزار ویدیو
234 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ (لپور) یکی از دهستان‌های  در استان مازندران در شمال ایران است. این دهستان از سمت جنوب به ارتفاعات رشته‌کوه البرز، از سمت غرب به منطقه قرآن‌تالار یا بابلکنار و از سمت شرق به جنگل‌های منتهی به بخش زیراب و جوارم و از سمت شمال به جنگل‌های منتهی به بخش شیرگاه محدود است. دهستان لفور از۲۹ آبادی و روستا تشکیل شده‌است که مهم‌ترین روستاهای آن عبارت‌اند میرارکلا، بورخانی، دهکلان، لفورک، گشنیان، شاه‌کلا، مرزیدره، پاشاکلا، اسبوکلا، چاشتخوران از نفت‌چال شامل روستای نفت‌چال و آبادی‌های پلیکا، سیاه‌کلا، قاضی‌کلا، پاپک، تاشیه، سوته، تپه‌سر، خربمرد)، وامام‌کلا (شاه‌کلا)، چاکسرا، حاجی‌کلا، درزی‌کلا، رئیس‌کلا، آبندان، خرکاک، رنگو، سنگ‌سی، شارقلت، عالم‌کلا، غوزک رودبار، کالی‌کلا، کفاک، گالش‌کلا، لودشت و مرزی‌دره می‌باشد. براساس آخرین سرشماری عمومی کشور در سال ۱۳۸۵ جمعیت این منطقه ۴۸۲۶ نفر و مساحت آن با احتساب مناطق جنگلی ان حدود هشت‌هزار هکتار می‌باشد. آیت‌الله صالحی مازندرانی نفت‌چالی از مشاهیر بزرگ این دهستان بودند که بخاطر وی نام سد البرز به سد آیت الله صالحی مازندرانی تغییر نام پیدا کرد. 🔗 : @akhbarelafoor
✳️ شعری درباره : اینجا لفور حد ثغور مومنان است یعنی لفور ملک وقار دلبران است اینجا ملایک شامگاهان سجده دارند اینجا کواکب بر صدیقان خنده دارند حوران صبحگاهان دعای عهد خوانند آلاله های پاک بر آن عهد مانند اینجا دیار عالمان بی بدیل است بوذر ها عمار و سلمان را دلیل است این خاک نصیب صد شهید سینه چاک شد خفتند تا این خاک از دِیوان پاک شد اینجا لفور هست ای لفوریها بیایید این وادی نور است بر آن قرآن بخوانید اینجا تلالو نبوغ علم و ایمان این ملک لفور سرفراز بود گشته ویران اکنون نشان از بی نشانان را درنگ نیست انگار آبادی ما را بوی جنگ نیست این دشت را آواز صُلصُل داشت بیدار هد هد در فصل بهار می خواند بسیار این پیکر زخمی دیگر مرهم ندارد آهو رمیده بیشه ام همدم ندارد اینجا لفور هست ای لفوریها کجایید اینجا حدود نور باشد پس بیایید اینجا زمانی در بهاران هیبتی داشت فصل درو و خرمن ما همتی داشت این عکس پاییز است و خرمن مکرری داشت دشت نفار های های مشتی جانعلی داشت آه ،جنگل خوردند، آب بردند، لانه کردند در کوی و برزن دیو و دد بیتوته کردند آب روان از کارسنگ تا اسکلیم است چون آب آزر نوش داروی حکیم است این بند پشت و آن لفورک داغ دارد در پیش رو سرسبز چون گلباغ دارد آن چاشتخواران گلکتی مشهور باشد میرارکلا در پشت گلباغ عور باشد اسبوکلا و گشنیان غلوش مقابل باید نویسم شرح حالش در مقاتل چون چاکسرا را چاک چاک و چاک دیدم بس فتنه در تنگِ سر و کفاک دیدم بفروختند ملک و زمین آواره گشتند راهی شهر و کوچه و پس کوچه گشتند بر نفتچالیها سلامی، سلام وصد سلامم بر اهل بورخانی درود بی کرانم من مانده ام شرمنده اما مات و حیران آن همت مردم کجا آن خانه ویران پیران ما رفتند ما را خواب گرفته یک دفعه خرمن سوخت و دشت را آب گرفته شاعر : ؟ ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید ما را به دوستانتون معرفی کنید 🌱🌿☘🍀🍀☘🌿🌱
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت سوم ⭐️ در آن جنگل نه پیدا
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت چهارم ⭐️ لفور را پنج انگشت است از تل شمارم من ز پنجم تا به اول پی رود ابهام ز سبابه جدا کرد چو آمد اسکلیم وسطی سوا کرد کرسنگ بنشست بر وسطی و بنصر آذر رود بین بنصر ماند و خنصر هر آن تلی که بین رودها خاست چو انگشتی بماند در کف راست چهارم رود بابل اسکلیم است که در سرچشمه اش دایم حمیم است که بر انگشت سبابه درخشد جهانی را ز خود گوهر ببخشد دو پنج روستا فدای سد البرز دهیم شرق لفور از دست امروز لفورک گشنیان اسبوکلا را امیرکلا و هم حاجیکلا را میرارکلا و هم گالشکلا را کفاک و چاشتخواران چاکسرا را در آن ایام که بابل مامطیر است ایالت در لفور ما شهیر است لفور در مامضی آباد بودی حکومت در ید اولاد بودی ز اولاد می رسد تا پورقارن به هر گامی است آثارش مبین به هر جا گام به گام آثار دارد نشان از قدمت بسیار دارد کنون در بند سد گشته گرفتار به زیر آب رفته او آثار لفور از هر نظر زیبا ترین است به هر جایش نشینی دلنشین است شمیمش خاطر غم می ستاند نسیمش اشک شبنم می فشاند هوا از مشک و عود آمیخته دارد هزاران کودکی فرهیخته دارد طیوران هر طرف در طیرانند شغالان حافظان ماکیانند ددان هم شرب گاو و گوسفندان بجای سگ بودند گرگ پاسبانان جهانی به از این ایمن نبینی هزاران دوست یک دشمن نبینی 🔵 ادامه دارد... ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما را به دوستانتون معرفی کنید 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
هدایت شده از اخبار لفور
✳️ (لپور) یکی از دهستان‌های  در استان مازندران در شمال ایران است. این دهستان از سمت جنوب به ارتفاعات رشته‌کوه البرز، از سمت غرب به منطقه قرآن‌تالار یا بابلکنار و از سمت شرق به جنگل‌های منتهی به بخش زیراب و جوارم و از سمت شمال به جنگل‌های منتهی به بخش شیرگاه محدود است. دهستان لفور از۲۹ آبادی و روستا تشکیل شده‌است که مهم‌ترین روستاهای آن عبارت‌اند میرارکلا، بورخانی، دهکلان، لفورک، گشنیان، شاه‌کلا، مرزیدره، پاشاکلا، اسبوکلا، چاشتخوران از نفت‌چال شامل روستای نفت‌چال و آبادی‌های پلیکا، سیاه‌کلا، قاضی‌کلا، پاپک، تاشیه، سوته، تپه‌سر، خربمرد)، وامام‌کلا (شاه‌کلا)، چاکسرا، حاجی‌کلا، درزی‌کلا، رئیس‌کلا، آبندان، خرکاک، رنگو، سنگ‌سی، شارقلت، عالم‌کلا، غوزک رودبار، کالی‌کلا، کفاک، گالش‌کلا، لودشت و مرزی‌دره می‌باشد. براساس آخرین سرشماری عمومی کشور در سال ۱۳۸۵ جمعیت این منطقه ۴۸۲۶ نفر و مساحت آن با احتساب مناطق جنگلی ان حدود هشت‌هزار هکتار می‌باشد. آیت‌الله صالحی مازندرانی نفت‌چالی از مشاهیر بزرگ این دهستان بودند که بخاطر وی نام سد البرز به سد آیت الله صالحی مازندرانی تغییر نام پیدا کرد. 🔗 : @akhbarelafoor
✳️ معرفی روستاهای لفور : ⭐️ این قسمت : معرفی روستای قدیمی و تاریخی ⭐️ قسمت اول ⭐️ ⛰ محله بورده زیر او ⛰ تِه نوم گم نباشه دل بونه کهو 🗣 نواجشی سرشار از احساس و دلتنگی با صدای زیبای 🔷 مدت ها بود که در مورد روستای کهن و تاریخی مطالب قدیمی خود را بازنویسی کردم و نکاتی از آن را با یکی از دوستان بسیار عزیز و فرهیخته از این منطقه در میان گذاشتم و از اطلاعات ایشان استفاده کردم اما هیچ وقت قلب و قلمم را این همه هماهنگ نیافتم، هر وقت می خواستم مطلب نوشته شده را مرور و در کانال قرار دهم به پاراگراف انتهایی نرسیده انگار قلب و قلمم با هم متوقف و از درج آن باز می ماندم. ته چاشت و چایی قربون ته تپه سری قربون نارمه دل خشی قربون ⛰ وقتی خود را جای همولایتی های زاده بِگُذاری و امروز هیچ نام و نشانی از آن زادگاه زیبای قدیمی نیابی و آن یادگار نیاکان را ناملموس و در بستر بی رحم آب دریاچه پنهان و دست نیافتنی ببینی واقعا بیقرار روزگار می شوی و از گفتن و نوشتن باز می مانی. ⛰ قبل از درج پست های اصلی در مورد روستای نخست این نواجش پر از احساس دلتنگی در مورد این روستا و روستاهای همجوار آن را با صدای قشنگ و محزون و در عین حال پر از احساس همولایتی عزیز ما جناب خوب گوش کنید.! خامبه من بخونم وصف شه دیما دیما کجه هسه لفور صحرا صحرا بورما دل بئوه پلی کتین سر هنیشم بزنم گلی شه وطن چاردور قربون لفور مه سامون قربون مه نام و نشون قربون 👈ادامه دارد ✍محمد اصغری 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
اخبار لفور
✳️ منظومه‌ شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت شانزدهم ⭐️ دو چشمان سوی ش
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت هفدهم ⭐️ در این جا خانه ی خانم رئیس است که او را مال بسیار و نفیس است هزاران گاو بیش و میش بسیار همی دوشید شیرش را به خروار تمام شیر بر تنبوشه می کرد از آن گنگ وارد شیر خانه می کرد کزو شیر خانه پی مشهور باشد لفور است گنگ ها منظور باشد به غرب چاشتخواران است امروز که آمد در دهان سد البرز از این شیر خانه پی بالا رویم ما چو زائر مرقد مولا رویم ما مزار سیدی عبدالوهاب است که دل از دوری اش در التهاب است که او از دوده ی اهل کسا است گرامی جد او زین العبا است به شرقم کنگلو سر بر فراز است بهاران چون رسد مهمان نواز است زمین را گل چه نقشی روی فرش است سفید و سرخ و آبی و بنفش است کنارش سنگلج سرمایه دارد حشم هرجای خود پیرایه دارد لب چوپان به مستی نی نواز است به هستی شکر و از دل غمگداز است چرا تافته ز باب خود نگفتی ز مشتی ممدلی دری نسفتی که تا آویزه های گوش گردد تن بی تاب تان را توش گردد مگر مهر پدر از سر نهادی چرا داد سخن از وی ندادی مگر کردی فراموش آن صلابت کلام دلکش او پر ز حلاوت از آن مردی که شمع انجمن بود کلام نافذ او سودمند بود درود من بر آن روح بلندش فرستم بر مقام ارجمندش بیا تافته زمان الوداع شد سواد شب کوه شروین بپا شد رخ خورشید به رنگ کهربا رفت دو پا بر چاه مغرب آشنا رفت سیاهی دامن کوهسار بنشست ره دیدن بر آن چشمان تو بست فراوان صحبت نا گفته باشد هزاران گوهر ناسفته باشد چو گنجشکان به جیک جیک وانهادی ز بیم شب به دل پروا نهادی هزاران روز اگر اینجا نشینی قلم از شاخه ی افرا گزینی مرکب چشمه زین کوهسار گردد زمین کنگلو طومار گردد هزاران جلد اگر آری به تصنیف سوادکوه را نشاید کرد توصیف 📝 شاعر صبح هنگام بعد از انجام فریضه ی عبادی سوار بر اسب به قسمت بلندی کوه رفته و در آنجا با نگاهی گذرا فی البداهه این مثنوی را در بحر هزج سالم در وصف سوادکوه سرود .واین شعرها از کتاب سرزمین من سوادکوه سروده استاد گرانقدر باباتافته گرفته شده و توسط پایگاه فرهنگی وبسایت سلام لفور نوشته شده است. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید