eitaa logo
اخبار لفور
1.9هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
27.8هزار ویدیو
234 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر استاد : باباتافته ⭐️ قسمت اول ⭐️ بنام آنکه جان آفرین است خداوندی که مالک بر زمین است تمام کهکشان فرمان اویند سماء دریا جبل تسبیح گو یند زخاکم آفرید و جان بخشید دلی چون خانه ایمان بخشید خرداز دانش خوددر سرم داد تکلم در زبان قاصرم داد که تا در مدح او غافل نمانم بر تسبیح بی حاصل نمانم فراوان حمد بر دادار دارم ستایش بر زبان بسیار دارم هرآنکه دم به مدح اوفرو بست در رحمت بروی خویشتن بست ************* خروس خانه چون برداشت فریاد سحر شد اولین شب ماه خرداد به سال سیصدوهشتاد شمسی دویی بر دو هزار است از مسیحی سپیده زد ستیغ کوه شروین سرین من بر گرفتم سر ز بالین بر تسبیح الله صمد را ستودم آن خدای لم یلد را نشستم بر فراز اسب رهوار رمنده آهویی توسن ز رفتار دمش در تاخت چون دم خروسان به صولت چون غزالی در بیابان ز زخم سم او چون خارا شکستی غباری در پیش هر سو نشستی به پا نعلی چو از فولاد و آهن گه تک در پیش هر سنگ روشن به دو گهگاه شیهه برکشیدی چو رعدآسا سکوتی را دریدی به کوه سنگلج بالا گرفتم به خود آن حالت عنقا گرفتم عنان از توسن زیبا کشیدم ستادم بر رکاب از زین جهیدم 🔵 ادامه دارد... ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید ما را به دوستانتون معرفی کنید 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت هشتم ⭐️ بگویید تا ره تدبیر
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت نهم ⭐️ جنوب شرقی ام جلب نظر کرد به سرخ آباد و وندچال گذر کرد بیا جانا به وندچال سفر کن به گور قهرمانان یک نظر کن امیران را نگر خوش آرمیدند شجاعانی که مردی آفریدند ببینی آریا پارت دلاور لهاکی در لحد آن نام آور امیر مویدی از پور باوند به مردی برتر از کوه دماوند هژبری چون نهنگ در بحر عمان همان سهم الممالک شیر دوران همه از شیر مردان سوادکوه همه از نامبرداران سوادکوه همه از قهرمانان این دیارند بر این خاک سوادکوه افتخارند همه با جور در جنگ و ستیزند گهی ثابت گهی اندر گریزند یکی در کشور بیگانه زنجیر یکی با خصم خود در خانه درگیر دویی تبعید یکی تهدید در بند دویی چون شیر می تازند مازند سحر در دشت چو ببر اندر شکارند به شب در کوه شروین پاسدارند هدف آزادی این سرزمین است هدف برپائی آئین و دین است هدف حفظ شرف و ناموس باشد هدف اخراج جیش روس باشد که تا قرآن بگیرد هر سرا را که تا ایمان بگیرد قلب ها را بباید دور کرد زین شهر ابلیس ز تن باید برون کرد رخت تلبیس نگه کن غار اسپهبد خورشید که او نوری است از تاریخ تابید نکو بنگر تو زان ایوان سنگی به کارش داشت دستان پلنگی پلنگانی که طفل این دیارند بر این کوه سوادکوه پاسدارند کیوس و باو اسپهبد خورشید کزین کوهسار سرخابی درخشید که باو آن یکه تاز مرد میدان یکی مرد مسلط شیر دوران گهی آتشکده اشکش بریزد گهی با دشمن میهن ستیزد چو بشنیدی نگاهت تنگ تر کن در آن تنگنای دید خود گذر کن 🔵 ادامه دارد.... ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
اخبار لفور
✳️ منظومه‌ شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت شانزدهم ⭐️ دو چشمان سوی ش
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت هفدهم ⭐️ در این جا خانه ی خانم رئیس است که او را مال بسیار و نفیس است هزاران گاو بیش و میش بسیار همی دوشید شیرش را به خروار تمام شیر بر تنبوشه می کرد از آن گنگ وارد شیر خانه می کرد کزو شیر خانه پی مشهور باشد لفور است گنگ ها منظور باشد به غرب چاشتخواران است امروز که آمد در دهان سد البرز از این شیر خانه پی بالا رویم ما چو زائر مرقد مولا رویم ما مزار سیدی عبدالوهاب است که دل از دوری اش در التهاب است که او از دوده ی اهل کسا است گرامی جد او زین العبا است به شرقم کنگلو سر بر فراز است بهاران چون رسد مهمان نواز است زمین را گل چه نقشی روی فرش است سفید و سرخ و آبی و بنفش است کنارش سنگلج سرمایه دارد حشم هرجای خود پیرایه دارد لب چوپان به مستی نی نواز است به هستی شکر و از دل غمگداز است چرا تافته ز باب خود نگفتی ز مشتی ممدلی دری نسفتی که تا آویزه های گوش گردد تن بی تاب تان را توش گردد مگر مهر پدر از سر نهادی چرا داد سخن از وی ندادی مگر کردی فراموش آن صلابت کلام دلکش او پر ز حلاوت از آن مردی که شمع انجمن بود کلام نافذ او سودمند بود درود من بر آن روح بلندش فرستم بر مقام ارجمندش بیا تافته زمان الوداع شد سواد شب کوه شروین بپا شد رخ خورشید به رنگ کهربا رفت دو پا بر چاه مغرب آشنا رفت سیاهی دامن کوهسار بنشست ره دیدن بر آن چشمان تو بست فراوان صحبت نا گفته باشد هزاران گوهر ناسفته باشد چو گنجشکان به جیک جیک وانهادی ز بیم شب به دل پروا نهادی هزاران روز اگر اینجا نشینی قلم از شاخه ی افرا گزینی مرکب چشمه زین کوهسار گردد زمین کنگلو طومار گردد هزاران جلد اگر آری به تصنیف سوادکوه را نشاید کرد توصیف 📝 شاعر صبح هنگام بعد از انجام فریضه ی عبادی سوار بر اسب به قسمت بلندی کوه رفته و در آنجا با نگاهی گذرا فی البداهه این مثنوی را در بحر هزج سالم در وصف سوادکوه سرود .واین شعرها از کتاب سرزمین من سوادکوه سروده استاد گرانقدر باباتافته گرفته شده و توسط پایگاه فرهنگی وبسایت سلام لفور نوشته شده است. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید