eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
76 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات
مشاهده در ایتا
دانلود
پس وعده بخشش تمام گناهان الهی بر انسان منوط به وارد شدن در آتش سنگین تر و بیشتر اوست. نبی مکرم اسلام (ص) شنیدند معاذ یکی از فرزندان اش را از دست داده و غمگین است، به او فرمودند: مبادا بی تابی ات موجب تباهی پاداش تو گردد. در حدیث قدسی است که ای بنده اگر بر مصائب و بلاهای من ناخوشی و دوام نیاوری برو و در پی خدای دیگری باش که من خدای تو نیستم. امام صادق علیه السّلام می فرمایند: هیچ مؤمنی نیست مگر این که به بلائی گرفتار است و بلای بزرگ تر و گرفتاری شدیدتری هم به دنبال او در انتظار است. اگر در همان بلا صبر و شکیبایی داشته باشد خداوند آن بلای بزرگ تر را برطرف می نماید و اگر صبر نکرده و بی تابی نماید بلای بزرگ تر که در انتظار اوست فرا می رسد و مرتب گرفتاری هایش بیش تر می گردد تا وقتی که صبر نیکو و شکیبائی را انتخاب کند. حدیث گویا است تا زمانی که آدمی در آتش الهی که با بلاء بر آن وارد نشده است سر تسلیم فرود نیاورد و نایستد خداوند با بلای بیشتر او را متوقف خواهد کرد. مثال ثروتمندی که ورشکسته شده است اگر بر بلای فقر این ورشکستگی صبر نکند و در آتش آن نایستد با کلاهبرداری و دروغ سعی در جمع سرمایه خواهد کرد پس این بار خود را در پشت میله های زندان هم خواهد یافت. در کل بنی آدم که قَالوا بَلیٰ در الست گفته است در دنیا بلی و آری برای ورود به آتش الهی را نمی پذیرد و از آن می ترسد به این امر "بی ایمانی و عدم یقین" می گویند. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند، سه چیز گنجینه نیکی هاست: نهان داشتن دردها، گرفتاری ها و مصایب. هر کس مصیبت خود آشکار ساز صبر نتواند کرد. مراد از حدیث آن است کسی که مصیبت خود را آشکار می کند دیگران همیشه از مصایب او می پرسند و آن را تجزیه تحلیل از خود می کنند و قدر رفع مشکل را از او می گیرند. مثال مردی که گرفتار زنی بداخلاق است اگر مصیبت خود آشکار سازد هرکس طوری او را راهنمایی و ملامت از ظن خود خواهد کرد و شاید این مرد روزی بخواهد همسر خود را نگهدارد اما از حرف و حدیث مردم این امر را نتواند دیگر ادامه دهد. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: برخی گناهان است که نماز و روزه و حج آن را محو نمی کند و فقط گرفتاری در طلب معیشت است که آن را محو می کند. مثال، کسی که متکبر بوده است هر اندازه نماز بخواند و توبه کند باید در آتش فقر و ورشکستگی خدا او را بپزد تا اصلاح شود. گاهی حق تعالی اراده اش بر این است همین که انسان وارد آتش الهی شد آتش را بر او سرد و سلام کند. همین که ابراهیم نبی چاقو را بر گردن اسماعیل گذاشت تا سر او را ذبح کند قبل اش شیطان وسوسه می کرد چنین نکند ولی تا خواست چاقو بر گلو بکشد، چاقو کار نکرد چون وارد آتش الهی شده بود. چه بسا اتفاق افتاده کسی خواسته است برای کسی کمک کند همین که در ورود به آتش الهی مصمم شده است خداوند اجر او نوشته و از جای دیگری همان فرد را کمک نموده است. در روایت است همین که انسان بعد از گناه پشیمان شود خداوند گناه او می آمرزد، یعنی کسی که نتوانسته در زمان حرارات نفس و شیطان در برابر یک گناه مقاومت کند و وارد گناه نشود اگر وارد شد و بعدش آن حرارات را به ندامت بر جان خود خرید و وارد شد حق تعالی او را می بخشد. از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: چه بسیاری که برای ساعتی شهوت خود را مبتلاء به رنج طولانی کرده اند، یعنی در برابر لحظه ای حرارت هوای نفس مقاومت نکرده و تسلیم هوای نفس خود شده اند و عمری با مجازات خود را در آتش بلای بزرگ و طولانی مدت انداخته اند. این که در قرآن آمده است گناه نکنید، مثال به نامحرم نگاه نکنید و... یعنی خود را در موقعیت آتش هوای نفس و شیطان قرار ندهید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹اراده خدا بر انسان از ابتلاهای الهی چه بوده است؟ نکته مهم دیگر این که ابتلاهای الهی برای اهل عصیان برای مجازات شان است. در نهج الفصاحه از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: برخی گناهان هستند که نماز و روزه و حج کفاره آن نیست و باید برای محو شدن آن انسان به تنگی معیشت و کسب مبتلاء گردد. یعنی کسی که متکبر است روزه باعث پخته شدن نفس او و ترک تکبرش نمی گردد، باید در کسب معاش خود به تنگی افتد تا خوار گشته و دراین آتش ابتلاء خواری پخته شود تا تکبرش از او دور گردد، و ابتلای الهی بر اهل ایمان برای ارتقاء مقام و مراتب شان است. در اصول کافی از امام صادق علیه السّلام آمده است: ای سدیر! خداوند وقتی بنده ای را دوست داشته باشد او را با بلاء به سختی می فشارد، ما و شما با بلاء صبح و شام می کنیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
خداوند را بندگان خالصی است وقتی از آسمان تحفه ای بیاید از رفتن سمت آنان باز می دارد و به سوی دیگران می فرستد، با بلاء جگر بنده را خون می کند و چون به درگاه خدا دعا کند می فرماید: ای بنده من! من به شتاب در دادن آنچه تو از من می خواهی توانایم ولی برای تو ذخیره می کنم که ذخیره من بر تو بهتر است. نکته بسیار مهم این که گاهی ما بطن یک امر را مشکل در آن امر تصور می کنیم. مثال کسی که نانوا است آتش بطن کار اوست و مشکل کار او محسوب نمی شود. یعنی یک نانوا نمی تواند از حرارت تنور شکایت کند. کسی که در مسیر معرفت الهی قدم بر می دارد بلای الهی بطن کار اوست و نباید آن را مشکل بداند. چنین کسی مورد ملامت و سرزنش و حتی طبق کلام حضرت علی به دیوانگی متهم می شود که بطن کار اوست پس نباید از آن ناله کند یا برنجد یا دنبال رفع آن باشد. دوستی نقل می کرد که خیریه کوچکی داشت برای نیازمندان کمک مالی جمع می کرد. روزی یکی از همکاران وارد اتاق شد و چند سکه در دست داشت که با تمسخر گفت: دست ات باز کن قدری صدقه دارم بدهم... مثل گدا سکه در دستم گذاشت و دستم مشت کرد و گفت: ببر به زنان بیوه بده و حال کن...... دیو نفس از یک سو بر من می زد که جواب اش بدهم و شیطان با آتش خویش بر آتش نفس من بیشتر می دمید که پاسخ دهم. ولی مدد الهی سکوت کردم و او رفت. در همین سکوت بود که وارد آتش الهی شدم. سریع مرا وصل خویش ساخت چشمانم اشکی وصل بخشید تا بر جهل او و غربت خدای ام گریه کنم، و در همین ورود به آتش بود که نور هدایت اش بر من بخشید. وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ (۳۴_توبه) طلا را ذَهَب گویند، چون آن قدر باید در کوره آتش به خود بیند که تمام ناخالصی آن از او دور شود و تا ناخالصی اش نرفته است، ذهب نشود. تهذیب نفس یعنی انسان باید آن قدر نفس خود در کوره آتش بسوزاند که تمام ناخالصی ها و تمنیات دنیوی از نفس او برود تا به تهذیب برسد. استحکام هر چیز در برابر میزان آتشی است که تاب آوری آن را دارد. مثال وقتی یک پلاستیک بر میزان حرارت کم تری مقاومت کرده و ذوب می شود و آماده شکل پذیری می گردد استحکام آن به مراتب کمتر از استحکام یک آهن است که در بالای هزار درجه ذوب می شود و شکل می گیرد. پس هر اندازه شدت بلاء بیشتر باشد، شدت مقاومت انسان در برابر حوادث و سختی ها هم بیشتر خواهد شد. چنانچه تحمل یک روز زندگی یک سیاه پوست در آفریقای مرکزی برای یک انگلیسی ممکن نیست، چرا که سیاه پوست مصداق آهن در مشکلات حرارت دیده است و انگلیسی مصداق یک مشمع پلاستیکی. برای همین ما به کسی که در کوره آتش و بلاء افتاده است می گوییم انسان پخته ای است. لذت تمام غذاها هم براساس میزان تاب آوری آن ها در آتش است و غذاهای لذیذی چون گوشت نیاز به دریافت حرارت بسیار بیشتری نسبت به یک تخم مرغ نیمرو دارد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
یک انسان مقرب به خدا چون چشم دل اش با انوار هدایت الهی به جهان پس از مرگ روشن شده است، و می داند که در برابر مشکلات زندگی گویی کارگری است که سه روز به تمام شدت و سختی کار خواهد کرد ولی دستمزدش یک گونی سنگین طلاست، و هر اندازه مرارت بیشتری تحمل کند گونی های طلای بیشتری خواهد گرفت پس او در این راه از تحمل مرارت خسته نمی شود و از کلام دیگران نمی رنجد و عقب نشینی نمی کند. چنانچه در حدیث است مؤمن اگر بداند در بلای الهی چه اجری نهفته است بعد از مرگ آرزو می کرد کاش با قیچی تکه تکه می شد. چون چنین کسی در سایه انداختن به اختیار خودش در تقوی الهی از خدا نور هدایت اش گرفته است و این وعده صدق حق تعالی است که می فرماید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ» این آیه یک باطن دیگر هم دارد، یعنی کسانی که در کلام خود تقیه کرده و اسرار الهی نزد نااهلان فاش نسازند خداوند بر آنان علم می بخشد که به این علت در احادیث بارها تأکید بر تقیه شده است که احادیث اهل بیت و خدا نزد نااهلان ذکر نشود، و در حدیثی از امام صادق (ع) است که بر مؤمن علم الهی نزد او امانت است و چنانچه پرندگان بدانند در شکم زنبور عسل شهد است او را شکار می کنند، نااهلان هم نباید بر وجود علم در مؤمن خبردار شوند. پس به یک معنی حق تعالی می فرماید: در کلام و علم خود تقیه کنید تا من به شما اسرار با نور خویش بیاموزم. اما این ورود به آتش الهی باید با اختیار صورت گیرد. چنانچه در حدیث است: «هر کسی قدرت انجام گناهی داشته باشد ولی از ترس خدا آن را انجام ندهد یعنی در آتش الهی خود را بیندازد و در برابر حرارت نفس و شیطان بایستد در مقام شهید قرار می گیرد.» یا حدیث است: «هرکس مالی را که از حرام می تواند و اختیار تحصیل آن دارد ولی برای رضای خدا و از خوف الهی از کسب آن مال حرام دوری کند خداوند چندین برابر آن از حلال به او می رساند.» و به این ورود به آتش الهی یا همان تقوی الهی که ترس او در زمان مواجهه با یک معصیت الهی است "فتنه" گفته می شود که طبق قرآن و حدیث هیچ کس از ورود به این فتنه خدا در دنیا معاف نیست. اگر انسان در این فتنه ها نتوانست خود را به اختیار وارد آتش الهی همان تقوی کند، یعنی معصیت نماید، مجازات و بلای الهی را بر خود واجب تر ساخته است. مثال کسی که مادر پیرش بیمار و نیاز به مراقبت دارد یک فتنه برای همه فرزندان است و اگر از بین فرزندان هیچ فرزندی از او مراقبت نکند، همه فرزندان خود را وارد آتش ابتلاء الهی کرده اند و باید با فرزند ناصالح عذاب شوند تا هم عذابی برای آن نافرمانی کسب کرده باشند و گناه شان با صبر محو کنند، هم در آن آتش اولاد ناصالح بفهمند که چگونه والدین شان را آزار داده اند تا از شدت این آتش الهی به خود آیند و توبه کنند. حدیث "حَاسَبُوا قَبل أن تُحَاسَبُوا" به این امر اشاره دارد. آمده است: علامه بحرالعلوم روزی به سر تعلیم بر شاگردان خود نرفتند. در پاسخ درخواست شان گفتند: شنیده ام شب را تا به سحر می خوابید و هیچ شکم گرسنه ای سیر نمی کنید پس من هرچه بگویم به شما، شما را نوری در قلب تان نیست که آن را دریافت کنید و بفهمید. (یعنی خود را به آتش الهی با عبادت شبانه و بخشش مال وارد نمی کنید) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
پس چنانچه برای درک کامل مطالب پزشکی برای یک دانشجوی پزشکی نیاز به محیط بیمارستان برای کارآموزی است برای طالبان علوم دینی هم چنین محیط آموزشی و کار برای کسب نور الهی برای فهم مطالب قرآن و حدیث قطعاً لازم است. از سوی دیگر وجود چنین کارگاه‌هایی برای تشخیص و تمیز میزان اخلاص طالبان علوم دینی برای خودشان و اساتیدشان شاید مهم و مفید باشد. این نکته در اصل از اسفار اربعه سفر سوم، سفر من الحق الی الخلق بالحق و سفر چهارم سفر فی الخلق بالحق که باید به جای آورده شود. میزان قرابت و نزدیکی دو مؤمن بستگی به میزان ورود آنان به آتش الهی دارد که آن اندازه نور مشترک برای تبیین دریافت های خود به یکدیگر دارند. مثال استاد معرفتی که اهل نماز شب و انفاق است از شاگردان او کسانی که در عمل به او نزدیک ترند و خود را وارد آتش الهی کرده اند به این تناسب به او و کلام اش نزدیک تر و عطش خواهند یافت، پس برای هدایت کسی باید دست او را بگیریم و مدد الهی وارد آتش الهی بکنیم تا تَعمَی القُلوب او باذن الله گشوده شود تا کلام ما را درک کند. نکته مهم که اینجا لازم است گذرا اشاره شود آن است وقتی به استاد معرفتی کسی شاگردی کند باید از نور او از دور بهره برد و نباید به او نزدیک تر شود که سوختن اش حتمی است، چنانچه موسی نبی باید از علم خضر استفاده می کرد، اما وقتی به او نزدیک و از او کنجکاوی کرد سوخت و کم مانده بود گمراه گردد. مَثَل شاگرد و استاد چون شمع و پروانه است نه باید نزدیک شود که می سوزد و نه باید دور شود که محروم از نور و حرارت می شود. گاهی دلتنگی در دنیا برای مؤمنان هدیه الهی و نوعی آتش است چون در این دلتنگی هاست که نفس انسان چیزی از دنیا، جز وصال یار از او طلب نمی کند. برای همین در حدیثی از امام رضا علیه السَّلام آمده است: «صدقه های خود را به کودکان تان بدهید تا آنان به فقراء بدهند» یعنی کسب نور برای درک کلام هدایت و نصایح شما بکنند و زهی خیال باطل است بدون تشویق کسی برای قرار گرفتن اش در آتش الهی برای کسب نور اش، انتظار داشت که او کلام معنوی گوینده را بشنود و بپذیرد، تا چه رسد به آن عمل کند. در سوره حمد یک دعا بیشتر نداریم و آن درخواست هدایت الهی است، یعنی از خدا بخواهیم ما را توفیق ورود به آتش او در دنیا را به اختیار دهد تا هدایت شویم. وقتی آیت الله بهجت هرکس برای کسب علم نزدشان می رفتند می فرمودند: برو به آنچه می دانی عمل کن!!! یعنی برو در آتش الهی وارد شو و نور کسب کن، خداوند خودش یادت می دهد. برای همین از آن بزرگوار و مرد خدا فایل های سخنرانی و منبر زیاد وجود ندارد و اهل منبر زیاد نبودند. وقتی حدیث است: «هرکس به آنچه می داند عمل کند خدا آنچه نمی داند به او می آموزد» یعنی تا وارد آتش الهی نشده ایم هدایتی نمی یابیم. ادامه دارد.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
قالوا بلی بخش چهارم.mp3
38.91M
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (بخش چهارم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
قالوا بلی بخش چهارم(2).mp3
33.32M
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (بخش چهارم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
همانا خداوند حیّ ذُوالجَلال می فرماید: تمام نعمت های من برای شما ظاهر و باطنی دارد و امانتی از من برای شماست. هر نعمتی از خدا بر ما، خلق موقعیتی برای گناه در ماست؛ پس وای بر حال ما اگر با تزکیه نفس آن نعمت را پاک نکنیم..... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الاحکام حدیث ۲۶۴۵ آمده است که ابوعبدالله صادق (ع) فرمودند: چنان روزگار سختی بر مردم در آید که هرکسی آنچه دارد به دندان گیرد و به کنجی خزیده و تنها ببلعد. با آن که خداوند عَزّوَجلّ فرموده است: «ای مردم فضل و کرم مرا فراموش نکنید»؛ در آن روزگار است که سودجویان به سراغ درماندگان می روند تا هستی آنان را به بهایی اندک از چنگ آنان بربایند و این سودجویان بدترین خلق خدا هستند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۵۵ ✍در بحارالأنوار آمده است: میثم تمار که ملازم و همراه امیرالمؤمنین علیه‌ السَّلام بود، به یاد مولای خویش گاهی از حالات و برخورد‌های حضرت نقل مى‏‌کند: شبى از شب‌ها، مولایم امیرمؤمنان مرا با خود به صحراى بیرون کوفه برد ‏تا این که به مسجد «جعفى‏» رسید. روی به قبله کرد و چهار رکعت نماز خواند و پس از سلام، ‏نماز و تسبیح، دستهایش را به دعا باز کرد و گفت: ‏ إِلَهِی کَیْفَ أَدْعُوکَ وَ قَدْ عَصَیْتُکَ، وَ کَیْفَ لَا أَدْعُوکَ وَ قَدْ عَرَفْتُکَ، وَ حُبُّکَ فِی قَلْبِی مَکِینٌ، مَدَدْتُ إِلَیْکَ یَداً بِالذُّنُوبِ مَمْلُوَّةً، وَ عَیْناً بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَة «خدایا چگونه بخوانم ات در حالى که نافرمانى ات کرده‌‏ام و چگونه نخوانم ات که تو را شناخته‌‏ام و ‏دلم خانۀ محبت تو است. دستى پر از گناه و چشمى پر از امید به سویت آورده‌‏ام.» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
خدایا! ما را از رحمت خویش در این شب عظیم در این آخرین سحرگاه مولانا علی ابن ابی طالب که آخرین طلوع خورشید را نظاره گر بودند مردی که گفت: شبی خورشید در حسرت ماند زودتر از من از خواب برخیزد... ولی از فردا شب خورشید زودتر از علی از خواب برخواهد خواست. در این شب عظیم که ایتام کوفه و ارمله (بیوه زنان) کوفه قلب شان به شماره افتاده و برای برخاستن از بستر مولای و ولی نعمت خود دعا می کردند که صبح از زبان حسن مجتبی (ع) خبر خداحافظی ابدی مولا را شنیدند. خدایا! به عزت و کبریای ات قسم؛ ما نبی و علی را ندیدیم ولی نور هدایت تو همیشه هست و راه آنان بر ما به شرط مجاهدت مان در راهت می نمایاند.... معبودا ما را مقام اصهر برسان که خواب شب و روز از چشمان مان در عمر کوتاه مان بستانی و توشه آخرت مان با عمل صالح توام با معرفت سنگین تر کنی تا انوار هدایت تو کال تر و تمام تر برخود برگیریم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
معبودا! باز مطلع فجر شب قدری دگر شد و هزاران مطلع فجر شب قدر اگر در ظلمت گناه خود طی کنم بر قلب من این روشنایی نور هدایت تو ساطع نخواهد شد. هزاران جوشن کبیر بخوانم و قرآن بر سرگیرم تا زمانی که ظلم در حق نفس خود کنم خود فرموده ای نوری از هدایت تو دریافت نخواهم کرد. خدایا! به عزت و جلال ات قسم این سحرگاه را بر ما سحرگاه نور و پذیرش استغفار مان و توبه از گناهان مان از رحمت ات قرار فرما... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹قَالُوا بَلَىٰ در قرآن و احادیث🌹 ۷۰۴ 🔹بخش پنجم🔹 📆۱۴۰۳/۰۱/۱۴ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيم‌ (۳۵_نور) نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرمایند: در شب معراج جبرئیل مرا به جایی برد که پای هیچ کس بدان نرسیده بود و در آن حق تعالی تا دل اش می‌خواست از نور عظمت خویش بر من نشان داد. خداوند در آیه نور خود را برای انسان در قالب مثالی ذکر می کند که صرفاً جنبه مثال برای درک نور الهی و کسب آن دارد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
حق تعالی بعد از آن که نور خود را معرفی می کند منبع تغذیه این نور را روغن و زَیْت معرفی می کند. (یعنی این نور از آتش مأخوذ است) چون روغن بعد از سوختن تبدیل به آتش می شود. تَصْطَلوُن هم حرارت و هم نور برای بینایی دارد و خداوند هدایت را فقط با نور خود قرار داده است. "زَيْتُهَا يُضِيءُ" گفتیم ضیاء به نور خورشید گفته می شود که هم حرارت و هم نور دارد. "هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً" در ضَوء خورشید هم حرارت برای رشد و هم نور برای دیدن دارد؛ و برای قمر، فقط نور ذکر فرموده است، چون نور ماه فقط برای دیدن است و هیچ دانه و گیاهی در نور ماه رشد نمی کند و در این ضیاء الهی است که انسان هم در دنیا رشد می کند و از لغو آن دوری می کند و در این اجتناب است که نوری برای آخرت خود با اعمال صالح اش می گیرد. پس انسان برای کسب نور الهی که ضیاء است باید روغن کشی شود تا تمام تفاله های او از وجودش دور شود و چون طلا خالص گردد، و وقتی روغن کشی شد می سوزد و اطراف خود نورانی می کند. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خوشا به حال بنده‌ای که گمنام باشد، خداوند فقط او را شناسد و در بین مردم معروف نباشد. چنین اشخاص چراغ راه هدایت و سرچشمه‌ی علم و حکمت‌اند، فتنه ظالمان به دست ایشان آشکار می‌شود. نه فاش‌کننده اسرارند و نه بردارنده پرده از کار، از ریا و خودنمایی مهجورند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹حال این روغن کشی چگونه صورت می گیرد؟ قبل از پرداختن به این مثال قرآن باید قدری در زَیْت مادی تأمل کنیم: ۱) نخست آن که همه روغن ها در جهان به رنگ زرد هستند و رنگ زرد طبق قرآن رنگی است که دیدن اش بیننده را شاد می کند. (صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ) ۲) دوم آن که همه روغن ها قابلیت اشتعال و تبدیل شدن به آتش را دارند. پس مؤمنی که روغن کشی شود دیدارش برای اهل ایمان باعث مسرت و سرور است، چون ملاقات او ملاقات بخشی از نور الهی است. برای همین دیدار مؤمنان بر مؤمنان تأکید شده است. از سوی دیگر مؤمن وقتی روغن کشی شد سراسر وجودش شعله آتش می شود که هم وجود خودش و نفس اش را می سوزاند و هم باعث حرارت و نور در اطرافیان اش می شود که با نور او حقایق خلقت شان را می بینند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مرحوم رجبعلی خیاط روزی سکه ای دست کسی داد. گفت: این چیست؟ گفت: سکه. همان سکه را در آتش انداخت و به او داد و گفت: بگیر در دست ات... گفت: نمی توانم. گفت: درست است چون این دیگر سکه نیست، یک آتش است و مؤمن هر جا رود می سوزد و می سوزاند.... حال روغن کشی یا عصاره گیری در طبیعت به چه شکلی صورت می گیرد؟ هر روغن استحصالی یا از حرارت، و یا از فشردن است. روغن حیوانی از حرارت شیر حاصل می شود و روغن کنجد از فشار دانه های کنجد حاصل می شود. طبق تصریح کلام وحی برای روغن گیری، انسان باید یا چون ابراهیم نبی وارد آتش شود، و یا چون مریم سلام اللّه علیها انتباذ و فشرده شود. ابراهیم نبی در دامان طبیعت بود که جبرئیل از نام های الهی گفت و او شنید و گفت: تکرار کن تا همه گوسفندان به تو بدهم... خداوند به ابراهیم نبی وحی کرد من به سبب دو کار تو را به خلیلی خود برگزیدم: ۱) نماز شب می خواندی، ۲) شکم گرسنگان سیر می کردی.... پس ابراهیم نبی از این دو مسیر قبلاً وارد آتش الهی شده و عصاره او گرفته و روغن کشی شده بود؛ و وقتی در آتش نمرود افتاد باذن الله نسوخت چون وجود خودش آتش عشق خدا بود؛ و چگونه آتش، آتش را بسوزاند؟!!! پس کسی که داراست باید با انفاق و بخشش مال برای رضای خدا خودش را در آتش او وارد کند تا از نور هدایت او کسب کند چون بخشش مال آتش است و بر انسان سنگین. نوع دوم یا همان انتباذ که برای فقرا و زنان است که مالی برای انفاق ندارند. این گروه نیز باید با صبر و سکوت در برابر فقر، همسر بداخلاق و... خود را در عذاب الهی فشار دهند تا عصاره وجودشان روغن کشی شود. گروه نخست که خود را با بخشش در آتش الهی انداخته اند حتی معصیت کار الهی باشند در ردیف اعراف پس از مرارت فراوان از جهنم از رحمت الهی دور می شوند و وارد بهشت می گردند. گروه دوم همان کسانی هستند که زودتر از همه در قیامت وارد بهشت می شوند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
از مرحوم استاد فاطمی نیا نقل است که هرکس در خواب آتش ببیند یعنی بر او علم و هدایت می خواهند ببخشند. الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم (۲۶۸_بقره) شیطان تمام تلاش خود را می کند انسان وارد آتش الهی نشود و طبق احادیث زمان انفاق با لشکریانی از خود سراغ انسان می آید که او را از فقر بترساند که اگر انفاق کرد محتاج خواهد شد، در حالی که حق تعالی با دعوت انسان به ورود بر آتش او با انفاق انسان را به روزی کثیر و مغفرت وعده می دهد. قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم (۵۳_زمر) شیطان بر یاران خود وعده می دهد که مبادا توبه کنید شما آمرزیده نمی شوید، از گناهان خود حس عذاب وجدان نکنید شما هر کاری کنید خواهید سوخت چون گناهان شما کثیر است، ولی حق تعالی می فرماید: هر گناهی کردی نترس با توبه وارد آتش من شو که من تو را در صورت ورود به آتش ام خواهم بخشید. نکته بسیار مهم در این بحث آن که توبه باید با سوز و درد و عذاب همراه باشد و صرفاً توبه یک تصمیم بدون عذاب وجدان محسوب نمی شود. عنایت داشته باشیم در باب غَفورٌ رَحیٖم بودن خداوند آن که هرگز محدودیت برای توبه و شکستن توبه قرار نداده است. عبارت "إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ" بیانگر این صفت باری تعالی است، یعنی هرگز تا قیامت ورود به آتش خویش را برای بخشش انسان از او سلب نکرده و محدودیتی بر مبنای تکرار برای این امر قائل نشده است و معنای غَفورٌ رَحیٖم این است و به معنی بخشش گناهان بدون ورود به آتش او هرگز نیست؛ چون آتش لازمه پخته شدن است. اگر کسی بدون این آتش وارد بهشت شود در بهشت هم جز کسانی که می گویند: "وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ" نخواهد شد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹شرایط درک انوار الهی از امام رضا (ع) سؤال کردند: «چرا روزه در ماه رمضان واجب گردید؟ حضرت فرمودند: چون طبق قول حق تعالی قرآن در ماه رمضان نازل گردیده است.» از این حدیث پرواضح است که برای درک معرفت و انوار قرآن باید انسان روزه باشد. چنانچه نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: شکم های خود را گرسنه نگه دارید تا قلب هایتان محل حکمت الهی شود. پس هم زمانی رمضان با ماه نزول قرآن یعنی ای انسان برای درک قرآن باید شکم خود از دنیا و خوردن و فرج خود از لذت حتی حلال دور نگه داری و در آتش آن خود را مقاوم سازی تا از مطهّران شوی، پس آن گاه که زَیْت (روغن) تو خارج شد من از جانب خود نوری می دهم تا با آن کلام مرا درک کنی. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
چنانچه در صدر اسلام با واجب شدن روزه، مردم از رَفَث و نزدیکی با زنان در طول ماه رمضان منع شده بودند، و یا بعد از خوردن شام اگر خواب می رفتند و بیدار می شدند دیگر حق خوردن طعام تا غروب روز بعد را نداشتند. یعنی آتش الهی برای آنان در ماه رمضان بیشتر بود که بعداً حق تعالی آن را تعدیل نمود. علت این که در ماه رمضان خواندن قرآن اجر بیشتری دارد برای روزه بودن و دوری از گناه در این ماه است که فهم و تدبر آن از رحمت الهی قوی تر می شود. برای همین مبطلات روزه فقط خوردن و آشامیدن و... نیست بلکه غیبت هم جزء مبطلات است، یعنی روزه دار باید کلاً در آتش الهی با روزه قرار گیرد. رمضان از ریشه "رَمَض" به معنای سوزاننده است. وقتی شکم در رمضان گرسنه باشد، زبان در سکوت می رود و تفریح از انسان سلب می گردد. روزه دار بالاترین ذکر را دارد چون هرگز فراموشی او را لحظه ای نمی گیرد که به خطا حتی جرعه ای آب بنوشد. دائم الذکری از خداست و فراموشی از شیطان و روزه دار چون دائم در ذکر خداست شیطان او را از رحمت الهی نمی تواند فراموشی حاصل کند. لَیلة القَدر در رمضان است، چون حق تعالی می فرماید: من قرآن را در رمضان و در شب قدر نازل کردم، پس بی تردید شب قدر در رمضان است و هرگز در اول رمضان نیست، بلکه در نیمه سوم رمضان است که روح و نفس انسان با ورود به آتش الهی پخته و مقاوم شده و صاحب نور هدایت الهی گردیده است؛ و طبق روایات، نبی مکرم اسلام (ص) شب بیست و سوم به فرزندان در شب قدر اجازه خوابیدن نمی دادند و به روایتی شب بیست و هفتم هم شب قدر است که اعمال اش در مفاتیح الجنان آمده است. و در لحظه غروب آخرین روز رمضان وداع با این ماه عزیز اوج این دریافت نور الهی است. بهتر است در فضای باز رویم و غروب خورشید را بنگریم و در سجده رویم و با خدای خود بگوییم: خدایا! با غروب خورشید و آخرین ساعات رمضان گناهان مرا نیز از رحمت ات در پشت دریای رحمت خویش غروب ده و از من دور فرما... و شب عید فطر در مناجات باشیم، چنانچه در مفاتیح الجنان هم اعمالی برای آن ذکر شده است. پس استفاده از برکات شب قدر برای هرکس بسته به میزان ورود او به آتش الهی در این ماه است که نور هدایت الهی را کسب کرده باشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹چه کسانی هدایت الهی را دریافت می کنند؟ دریافت هدایت الهی، یعنی دریافت تمام رضایت مندی خداوند از اعمال ما در روز که به طور دقیق با خواطر مَلکی بر انسان در هر لحظه وارد می شود، و این خواطر مَلکی مستمر برای کسی است که همیشه یاد خداست. آنچه حقیر در باب تعلیم قرآن مدد الهی یافتم هر زمان خواستیم کسی را به مدد الهی در مشکلات اش یاری کنیم بهترین روش آن است او را نخست دعوت به عمل به قرآن بکنیم تا از رحمت الهی کسب نور کند و شیطان از او دور شود. او را به نماز شب و اطعام مسکین دعوت کنیم. اگر توانست وارد آتش الهی شود بدانیم می توانیم دست او را باذن الله بگیریم و اگر نتوانست وارد شود تردید نکنیم کلام و سخن ما او را سودی چندان نخواهد بخشید چون خداوند بنده را از مسیری که خود مقرر فرموده هدایت می کند و طبق قرآن اثبات کرده ایم حتی پیامبرش را چنین اختیار هدایت خارج از مسیری که خودش مقرر فرموده نبخشیده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
تمام بدبختی ما این است به خدا اعتقاد داریم ولی اکثراً اعتماد نداریم. مرحله ورود و ماندن در آتش الهی محدود است. وقتی پخته شدیم چون یونس نبی، از آتش رها می شویم. برای همین امر به صبر شده ایم و این صبر برای پخته شدن است، سوختن و خاکستر و بی اثر شدن نیست. شیاطین ما را برای مدت مشخصی که برای پختن مان لازم است به اذن الله از سوی دیگران آزار می رسانند و هنگامی که زمان اش منقضی شود و مأموریت شان پایان یابد باذن الله تعالی می روند. چنانچه برای ایوب نبی زمان اش که سپری شد از او دور شدند. مراد از عذاب الهی، همان اراده خدا از رحمت اش برای ورود انسان به آتش رحمت اوست. مثال کسی که به علت نیازش دزدی می کند بهشت را از دست می دهد، خداوند از رحمت اش دوست ندارد او را جهنمی کند لذا او را امر کرده با بیماری عذاب دهند تا تربیت شده و یاد بگیرد زمان نیاز به درگاه او روی آورد و در آتش فقر او صبر کند تا درهای رحمت به روی او بگشاید. آتش الهی برای رشد و پختن و مقاومت لازم است، برای همین در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: مؤمن را چهار روز نگذرد که خدا با کسی آزارش کند و ملالی در دل اش بیندازد و اگر مؤمن بالای کوه رود خداوند شیطانی می فرستد تا آزارش دهد. این یعنی حق تعالی به مؤمن اهمیت بسیاری در تربیت اش می دهد و برعکس غیر مؤمن که رهایش ساخته و در سنت استدراج خویش گرفتارش نموده است. این آزار شیاطین و ابتلاء مؤمن از سوی خدا باعث می شود انسان هوای نفس اش نجنبد. تصور کنید کسی شما را آزار می دهد، این آزار او نعمتی از خدا برای نفس شماست چون اگر آزار او حذف شود انسان حس آسایش می کند و در این آسایش و آرامش فکر است که نفس او می جنبد و از او تنوع می طلبد. چنانچه بسیاری از ثروتمندان چون دردی در زندگی ندارند به فکر تفریح و خوش گذرانی می افتند. یاد مرگ و قیامت و خدا در اصل ترسی است اختیاری و ورود بر آتش الهی برای نجنبیدن نفس و هوای آن. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۷۰۵ حق تعالی می فرماید: "وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ" یعنی در هر یک قرن یا صد سال من دنیا را یا بخشی از دنیا یا قومی را دچار هلاکت می کنم و در این سختی آنان که نجات می یابند پخته شده و شاکر می گردند. چنانچه در جنگ جهانی دوم در ایران بسیاری از مردم که با گرسنگی پخته شده و هلاک نشدند انسان های شاکری گشتند که نان را می بوسیدند و از زمین برداشته می خوردند. اهل سخاوت و در دنیا قانع بودند. به نظر می رسد علت این که حق تعالی بندرت بنده ای را بیش از صد سال عمر می دهد از رحمت اش می خواهد او دو بار این هلاکت را در زندگی متحمل نشود. قرینه از قرن است، چون آخر هر قرن به نوعی قرینه و شبیه هم است که به آن قرن گویند. هر اندازه آتشی که به اختیار وارد آن می شویم بزرگ تر باشد همان اندازه عزت و جلال و مقام مان نزد خدا بیشتر خواهد بود که بالاترین این آتش ها جهاد با جان و مال است که حق تعالی در کلام وحی ذکر کرده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
امام حسین (ع) که مِصباح الهُدیٰ و سَفینة النَّجاة هستند برای آن است که شدیدترین و سخت ترین آتش الهی بر او انتخاب شده بود. ابراهیم نبی در خواب دید سر فرزندش را ذبح می کند که امر خدا بر آن نبود. (قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ) پس به اختیار وارد این آتش الهی شد. و هر آنچه در این آتش الهی مهم است ورود به اختیار است. سفر زیارت حج ورود به آتش الهی است. زیارت حج صد سال پیش کجا که یک سال بیابان گرد می شدند و هزاران خطر تهدیدشان می کرد، آتش حج امروز کجا........؟؟ آتش نماز ظهر کجا؟ آتش نماز شب و بیداری و زدن خواب شیرین کجا....؟؟؟ پس با توجه به قَالوا بَلیٰ، انسان به اختیار خود به دنیا آمده است ولی به علت واگذاری ابتلاء خود به خالق در دنیا نه اختیار مطلق دارد و نه مطلقاً بی اختیار است. "بَلیٰ" به معنی فعل امر نیست که انسان به خدا معاذالله امر کند که او را ابتلاء سازد بلکه واگذاری اختیار برای دریافت کالای معامله شده است. مثال شما یک طلا از زرگر خریده اید، پس به اختیار کارت را به او می دهید و او می گوید: کارت را بکشم؟ شما طبق معامله اختیاری به او می گویید: بَلی. و این قَالوا بَلیٰ انسان برای رسیدن به بهشت همان شئ مورد معامله انسان با خداست. روز قیامت روز حسرت در قرآن ذکر شده است و به معنی آن نیست که انسان عاصی حسرت می خورد که چرا در آتش می سوزد چون عذاب حسرتی ندارد بلکه حسرت برای از دست دادن یک شئ مغتنم و ارزشمند است که به انسان وارد می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹چرا حق تعالی برای رسیدن به بهشت ابتلاء را قرار داد؟ حق تعالی برای درک معرفت خود بود که ابتلاء را برای رسیدن به بهشت اش مقرر فرمود، چنانچه در برخی دوستی ها که براساس سختی و مرارت و معرفت صورت می گیرد آن دوستی بسیار شیرین و زیبا و بادوام است. تصور کنید شما صاحب خانه ای داشته اید که آزارش داده اید ولی او صبوری کرده و روزی که تشخیص داده باید نعمتی از شما بگیرد تا قدرش بدانید، شما را از خانه خود شبی بیرون کرده تا سرما را حس کنید. بعد که پشیمان شده اید شما را به داخل خانه صدا کرده و بخشیده است. این ابتلاء و حرکت او در برابر حرکت ناشکری شما لازم برای معرفت او بود که بخشندگی و کرم و عزتمندی و رحمت صاحب خانه را بشناسید و بعد از این ابتلاء در آن خانه شما حس مالکیت نمی کنید بلکه خود را مستأجری می دانید که مدیون کس دیگری است. و تمام ابتلاء های الهی برای معرفت اوست و بس... و تاکید این امر که در معرفت اعمال وزن می گیرد و گناهان بخشیده می شود و... بر این نکته است و این معرفت حاصل نمی شود مگر با ورود بر آتش الهی. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
و حق تعالی هرگز به زور کسی را وارد آتش خویش نمی کند بلکه عذاب می دهد و سخت می گیرد تا پیمان الست او به یادش افتد، مگر گروهی را که به کل پیمان الست خود منکر شوند آنان را وارد جهنم خویش خواهد کرد. إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (۷۰_فرقان) مثال، کسی که شراب خورده و پشیمان شده و توبه کرده و عمل صالحی انجام داده او به اختیار به آتش الهی وارد شده و خودش را ملامت و آزار داده است، پس خداوند به خاطر این ورود اختیاری او به آتش، گناه شراب او را نه تنها می بخشد بلکه به خاطر این توبه برای او حسنه می نویسد. در اصل اگر شرابی نبود معصیتی نبود پس آتش توبه ای هم برای سوختن نبود که حسنه ای ثبت شود. برای همین نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خداوند بنده ای که گناه کرده ولی پشیمان است از بنده ای که حسنه ای کرده و مغرور شده است بیشتر دوست دارد. "وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا" یعنی مغفرت و آمرزش الهی منوط به سوختن در آتش عذاب وجدان یک معصیت است، و لاغیر در سنت الهی حتی از رحمت اش راهی ندارد. تنها رحمت او در نبستن در توبه و محدود نکردن تعداد دفعات برگشت از گناه سمت اوست. ورود به آتش الهی در فرهنگ های دینی باستان مثل زرتشت هم به چشم می خورد، و مراسم پریدن از روی آتش در برخی ایام خاص برای رسیدن به خوشبختی، مصداق ورود اختیاری انسان به این آتش الهی برای درک خوشبختی اوست. در آیات متعدد کلام وحی قَالوُا بَلیٰ از زبان انسان در صحنه های متفاوت از زندگی او در آخرت در قرآن ذکر شده است. این که حق تعالی می فرماید: "إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ" به معنای بخشندگی او بدون صدور علتی از انسان و از روی ترحم صرف بر همگان نیست بلکه فرصت ابتلاء و ورود به آتش به اختیار انسان را تا آستانه جهنم از کافر خود حتی نگرفته است. پس صفت غفار بودن حق تعالی در اصل، دادن فرصت های بسیار زیاد برای انسان برای آگاهی و ورود اختیاری او به آتش الهی است. حال به حدیثی از امام صادق (ع) بر می گردیم که در عالم الست خداوند خود را معرفی و امانت سنگین انسانیت بر ذریّه آدم عرضه نمود و امر فرمود برای پذیرفته شدن در ابتلای من وارد آتش من شوید که برخی وارد شدند و اصحاب یمین گشتند و صاحب نور و علم الهی در عالم الست گردیدند و‌ مصداق "الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ" که در آیه الست اشاره می‌کند: "أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ" آیا من پرورش دهنده شما هستم که به بهشت من برسید؟ همه ذریه آدم بَلیٰ را گفتند ولی جز اصحاب یمین موفق به ورود به آتش برای کسب نور هدایت اش نشدند. اصحاب شمال ترسیدند و خداوند در دنیا و آخرت فرصت دیگری به آنان‌ از رحمت اش برای ورود به آتش الهی بخشید. برای همین در آیه الست، بِرَبِّكُمْ قبل از قالُوا بَلی‌ ذکر شده است و اگر به سیاق آیات دیگر، قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا ذکر می شد، در عالم الست و ذرّ حق تعالی باید برای ابتلاء و بلی ذریّه آدم، بلاء و عذاب مشخص می فرمود، یعنی اصحاب شمال در صورت عدم ورود به آتش باید عذاب می شدند تا دوباره وارد آتش هدایت او شوند که نکته بسیار مهم آن است. حق تعالی می فرماید: "قَالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا" این دو جمله است. یعنی گفتند: ما را ابتلاء کن و تربیت نما که اگر واو از میان آن دو حذف گردد یعنی قَالُوا وَ رَبِّنا یک جمله می گردد به این معنی که گفتند: بلی! (ای پروردگار و تربیت کننده ما) نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: چشمی که در دنیا از خوف خدا اشک بریزد، خداوند آن چشم را از آتش جهنم مصون می دارد. پس اشک چشم برای مؤمن در حقیقت هدیه الهی بر آتش است که در درون از خوف الهی دارد. ادامه دارد.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی