#مناجات
معبودا! باز مطلع فجر شب قدری دگر شد و هزاران مطلع فجر شب قدر اگر در ظلمت گناه خود طی کنم بر قلب من این روشنایی نور هدایت تو ساطع نخواهد شد. هزاران جوشن کبیر بخوانم و قرآن بر سرگیرم تا زمانی که ظلم در حق نفس خود کنم خود فرموده ای نوری از هدایت تو دریافت نخواهم کرد.
خدایا! به عزت و جلال ات قسم این سحرگاه را بر ما سحرگاه نور و پذیرش استغفار مان و توبه از گناهان مان از رحمت ات قرار فرما...
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🌹قَالُوا بَلَىٰ در قرآن و احادیث🌹
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۰۴
🔹بخش پنجم🔹
📆۱۴۰۳/۰۱/۱۴
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيم (۳۵_نور)
نبی مکرم اسلام (ص) میفرمایند: در شب معراج جبرئیل مرا به جایی برد که پای هیچ کس بدان نرسیده بود و در آن حق تعالی تا دل اش میخواست از نور عظمت خویش بر من نشان داد.
خداوند در آیه نور خود را برای انسان در قالب مثالی ذکر می کند که صرفاً جنبه مثال برای درک نور الهی و کسب آن دارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
حق تعالی بعد از آن که نور خود را معرفی می کند منبع تغذیه این نور را روغن و زَیْت معرفی می کند. (یعنی این نور از آتش مأخوذ است) چون روغن بعد از سوختن تبدیل به آتش می شود. تَصْطَلوُن هم حرارت و هم نور برای بینایی دارد و خداوند هدایت را فقط با نور خود قرار داده است.
"زَيْتُهَا يُضِيءُ" گفتیم ضیاء به نور خورشید گفته می شود که هم حرارت و هم نور دارد. "هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً" در ضَوء خورشید هم حرارت برای رشد و هم نور برای دیدن دارد؛ و برای قمر، فقط نور ذکر فرموده است، چون نور ماه فقط برای دیدن است و هیچ دانه و گیاهی در نور ماه رشد نمی کند و در این ضیاء الهی است که انسان هم در دنیا رشد می کند و از لغو آن دوری می کند و در این اجتناب است که نوری برای آخرت خود با اعمال صالح اش می گیرد.
پس انسان برای کسب نور الهی که ضیاء است باید روغن کشی شود تا تمام تفاله های او از وجودش دور شود و چون طلا خالص گردد، و وقتی روغن کشی شد می سوزد و اطراف خود نورانی می کند.
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خوشا به حال بندهای که گمنام باشد، خداوند فقط او را شناسد و در بین مردم معروف نباشد. چنین اشخاص چراغ راه هدایت و سرچشمهی علم و حکمتاند، فتنه ظالمان به دست ایشان آشکار میشود. نه فاشکننده اسرارند و نه بردارنده پرده از کار، از ریا و خودنمایی مهجورند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🌹حال این روغن کشی چگونه صورت می گیرد؟
قبل از پرداختن به این مثال قرآن باید قدری در زَیْت مادی تأمل کنیم:
۱) نخست آن که همه روغن ها در جهان به رنگ زرد هستند و رنگ زرد طبق قرآن رنگی است که دیدن اش بیننده را شاد می کند. (صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ)
۲) دوم آن که همه روغن ها قابلیت اشتعال و تبدیل شدن به آتش را دارند.
پس مؤمنی که روغن کشی شود دیدارش برای اهل ایمان باعث مسرت و سرور است، چون ملاقات او ملاقات بخشی از نور الهی است. برای همین دیدار مؤمنان بر مؤمنان تأکید شده است. از سوی دیگر مؤمن وقتی روغن کشی شد سراسر وجودش شعله آتش می شود که هم وجود خودش و نفس اش را می سوزاند و هم باعث حرارت و نور در اطرافیان اش می شود که با نور او حقایق خلقت شان را می بینند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
مرحوم رجبعلی خیاط روزی سکه ای دست کسی داد. گفت: این چیست؟ گفت: سکه. همان سکه را در آتش انداخت و به او داد و گفت: بگیر در دست ات... گفت: نمی توانم. گفت: درست است چون این دیگر سکه نیست، یک آتش است و مؤمن هر جا رود می سوزد و می سوزاند....
حال روغن کشی یا عصاره گیری در طبیعت به چه شکلی صورت می گیرد؟
هر روغن استحصالی یا از حرارت، و یا از فشردن است. روغن حیوانی از حرارت شیر حاصل می شود و روغن کنجد از فشار دانه های کنجد حاصل می شود. طبق تصریح کلام وحی برای روغن گیری، انسان باید یا چون ابراهیم نبی وارد آتش شود، و یا چون مریم سلام اللّه علیها انتباذ و فشرده شود. ابراهیم نبی در دامان طبیعت بود که جبرئیل از نام های الهی گفت و او شنید و گفت: تکرار کن تا همه گوسفندان به تو بدهم...
خداوند به ابراهیم نبی وحی کرد من به سبب دو کار تو را به خلیلی خود برگزیدم: ۱) نماز شب می خواندی، ۲) شکم گرسنگان سیر می کردی.... پس ابراهیم نبی از این دو مسیر قبلاً وارد آتش الهی شده و عصاره او گرفته و روغن کشی شده بود؛ و وقتی در آتش نمرود افتاد باذن الله نسوخت چون وجود خودش آتش عشق خدا بود؛ و چگونه آتش، آتش را بسوزاند؟!!!
پس کسی که داراست باید با انفاق و بخشش مال برای رضای خدا خودش را در آتش او وارد کند تا از نور هدایت او کسب کند چون بخشش مال آتش است و بر انسان سنگین.
نوع دوم یا همان انتباذ که برای فقرا و زنان است که مالی برای انفاق ندارند. این گروه نیز باید با صبر و سکوت در برابر فقر، همسر بداخلاق و... خود را در عذاب الهی فشار دهند تا عصاره وجودشان روغن کشی شود. گروه نخست که خود را با بخشش در آتش الهی انداخته اند حتی معصیت کار الهی باشند در ردیف اعراف پس از مرارت فراوان از جهنم از رحمت الهی دور می شوند و وارد بهشت می گردند. گروه دوم همان کسانی هستند که زودتر از همه در قیامت وارد بهشت می شوند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
از مرحوم استاد فاطمی نیا نقل است که هرکس در خواب آتش ببیند یعنی بر او علم و هدایت می خواهند ببخشند.
الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم (۲۶۸_بقره)
شیطان تمام تلاش خود را می کند انسان وارد آتش الهی نشود و طبق احادیث زمان انفاق با لشکریانی از خود سراغ انسان می آید که او را از فقر بترساند که اگر انفاق کرد محتاج خواهد شد، در حالی که حق تعالی با دعوت انسان به ورود بر آتش او با انفاق انسان را به روزی کثیر و مغفرت وعده می دهد.
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم (۵۳_زمر)
شیطان بر یاران خود وعده می دهد که مبادا توبه کنید شما آمرزیده نمی شوید، از گناهان خود حس عذاب وجدان نکنید شما هر کاری کنید خواهید سوخت چون گناهان شما کثیر است، ولی حق تعالی می فرماید: هر گناهی کردی نترس با توبه وارد آتش من شو که من تو را در صورت ورود به آتش ام خواهم بخشید.
نکته بسیار مهم در این بحث آن که توبه باید با سوز و درد و عذاب همراه باشد و صرفاً توبه یک تصمیم بدون عذاب وجدان محسوب نمی شود. عنایت داشته باشیم در باب غَفورٌ رَحیٖم بودن خداوند آن که هرگز محدودیت برای توبه و شکستن توبه قرار نداده است. عبارت "إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ" بیانگر این صفت باری تعالی است، یعنی هرگز تا قیامت ورود به آتش خویش را برای بخشش انسان از او سلب نکرده و محدودیتی بر مبنای تکرار برای این امر قائل نشده است و معنای غَفورٌ رَحیٖم این است و به معنی بخشش گناهان بدون ورود به آتش او هرگز نیست؛ چون آتش لازمه پخته شدن است. اگر کسی بدون این آتش وارد بهشت شود در بهشت هم جز کسانی که می گویند: "وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ" نخواهد شد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🌹شرایط درک انوار الهی
از امام رضا (ع) سؤال کردند: «چرا روزه در ماه رمضان واجب گردید؟ حضرت فرمودند: چون طبق قول حق تعالی قرآن در ماه رمضان نازل گردیده است.»
از این حدیث پرواضح است که برای درک معرفت و انوار قرآن باید انسان روزه باشد. چنانچه نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: شکم های خود را گرسنه نگه دارید تا قلب هایتان محل حکمت الهی شود. پس هم زمانی رمضان با ماه نزول قرآن یعنی ای انسان برای درک قرآن باید شکم خود از دنیا و خوردن و فرج خود از لذت حتی حلال دور نگه داری و در آتش آن خود را مقاوم سازی تا از مطهّران شوی، پس آن گاه که زَیْت (روغن) تو خارج شد من از جانب خود نوری می دهم تا با آن کلام مرا درک کنی.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
چنانچه در صدر اسلام با واجب شدن روزه، مردم از رَفَث و نزدیکی با زنان در طول ماه رمضان منع شده بودند، و یا بعد از خوردن شام اگر خواب می رفتند و بیدار می شدند دیگر حق خوردن طعام تا غروب روز بعد را نداشتند. یعنی آتش الهی برای آنان در ماه رمضان بیشتر بود که بعداً حق تعالی آن را تعدیل نمود. علت این که در ماه رمضان خواندن قرآن اجر بیشتری دارد برای روزه بودن و دوری از گناه در این ماه است که فهم و تدبر آن از رحمت الهی قوی تر می شود. برای همین مبطلات روزه فقط خوردن و آشامیدن و... نیست بلکه غیبت هم جزء مبطلات است، یعنی روزه دار باید کلاً در آتش الهی با روزه قرار گیرد.
رمضان از ریشه "رَمَض" به معنای سوزاننده است. وقتی شکم در رمضان گرسنه باشد، زبان در سکوت می رود و تفریح از انسان سلب می گردد. روزه دار بالاترین ذکر را دارد چون هرگز فراموشی او را لحظه ای نمی گیرد که به خطا حتی جرعه ای آب بنوشد. دائم الذکری از خداست و فراموشی از شیطان و روزه دار چون دائم در ذکر خداست شیطان او را از رحمت الهی نمی تواند فراموشی حاصل کند. لَیلة القَدر در رمضان است، چون حق تعالی می فرماید: من قرآن را در رمضان و در شب قدر نازل کردم، پس بی تردید شب قدر در رمضان است و هرگز در اول رمضان نیست، بلکه در نیمه سوم رمضان است که روح و نفس انسان با ورود به آتش الهی پخته و مقاوم شده و صاحب نور هدایت الهی گردیده است؛ و طبق روایات، نبی مکرم اسلام (ص) شب بیست و سوم به فرزندان در شب قدر اجازه خوابیدن نمی دادند و به روایتی شب بیست و هفتم هم شب قدر است که اعمال اش در مفاتیح الجنان آمده است.
و در لحظه غروب آخرین روز رمضان وداع با این ماه عزیز اوج این دریافت نور الهی است. بهتر است در فضای باز رویم و غروب خورشید را بنگریم و در سجده رویم و با خدای خود بگوییم: خدایا! با غروب خورشید و آخرین ساعات رمضان گناهان مرا نیز از رحمت ات در پشت دریای رحمت خویش غروب ده و از من دور فرما... و شب عید فطر در مناجات باشیم، چنانچه در مفاتیح الجنان هم اعمالی برای آن ذکر شده است. پس استفاده از برکات شب قدر برای هرکس بسته به میزان ورود او به آتش الهی در این ماه است که نور هدایت الهی را کسب کرده باشد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🌹چه کسانی هدایت الهی را دریافت می کنند؟
دریافت هدایت الهی، یعنی دریافت تمام رضایت مندی خداوند از اعمال ما در روز که به طور دقیق با خواطر مَلکی بر انسان در هر لحظه وارد می شود، و این خواطر مَلکی مستمر برای کسی است که همیشه یاد خداست.
آنچه حقیر در باب تعلیم قرآن مدد الهی یافتم هر زمان خواستیم کسی را به مدد الهی در مشکلات اش یاری کنیم بهترین روش آن است او را نخست دعوت به عمل به قرآن بکنیم تا از رحمت الهی کسب نور کند و شیطان از او دور شود. او را به نماز شب و اطعام مسکین دعوت کنیم. اگر توانست وارد آتش الهی شود بدانیم می توانیم دست او را باذن الله بگیریم و اگر نتوانست وارد شود تردید نکنیم کلام و سخن ما او را سودی چندان نخواهد بخشید چون خداوند بنده را از مسیری که خود مقرر فرموده هدایت می کند و طبق قرآن اثبات کرده ایم حتی پیامبرش را چنین اختیار هدایت خارج از مسیری که خودش مقرر فرموده نبخشیده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
تمام بدبختی ما این است به خدا اعتقاد داریم ولی اکثراً اعتماد نداریم. مرحله ورود و ماندن در آتش الهی محدود است. وقتی پخته شدیم چون یونس نبی، از آتش رها می شویم. برای همین امر به صبر شده ایم و این صبر برای پخته شدن است، سوختن و خاکستر و بی اثر شدن نیست. شیاطین ما را برای مدت مشخصی که برای پختن مان لازم است به اذن الله از سوی دیگران آزار می رسانند و هنگامی که زمان اش منقضی شود و مأموریت شان پایان یابد باذن الله تعالی می روند. چنانچه برای ایوب نبی زمان اش که سپری شد از او دور شدند.
مراد از عذاب الهی، همان اراده خدا از رحمت اش برای ورود انسان به آتش رحمت اوست. مثال کسی که به علت نیازش دزدی می کند بهشت را از دست می دهد، خداوند از رحمت اش دوست ندارد او را جهنمی کند لذا او را امر کرده با بیماری عذاب دهند تا تربیت شده و یاد بگیرد زمان نیاز به درگاه او روی آورد و در آتش فقر او صبر کند تا درهای رحمت به روی او بگشاید. آتش الهی برای رشد و پختن و مقاومت لازم است، برای همین در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: مؤمن را چهار روز نگذرد که خدا با کسی آزارش کند و ملالی در دل اش بیندازد و اگر مؤمن بالای کوه رود خداوند شیطانی می فرستد تا آزارش دهد. این یعنی حق تعالی به مؤمن اهمیت بسیاری در تربیت اش می دهد و برعکس غیر مؤمن که رهایش ساخته و در سنت استدراج خویش گرفتارش نموده است. این آزار شیاطین و ابتلاء مؤمن از سوی خدا باعث می شود انسان هوای نفس اش نجنبد.
تصور کنید کسی شما را آزار می دهد، این آزار او نعمتی از خدا برای نفس شماست چون اگر آزار او حذف شود انسان حس آسایش می کند و در این آسایش و آرامش فکر است که نفس او می جنبد و از او تنوع می طلبد. چنانچه بسیاری از ثروتمندان چون دردی در زندگی ندارند به فکر تفریح و خوش گذرانی می افتند. یاد مرگ و قیامت و خدا در اصل ترسی است اختیاری و ورود بر آتش الهی برای نجنبیدن نفس و هوای آن.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۰۵
حق تعالی می فرماید: "وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ" یعنی در هر یک قرن یا صد سال من دنیا را یا بخشی از دنیا یا قومی را دچار هلاکت می کنم و در این سختی آنان که نجات می یابند پخته شده و شاکر می گردند.
چنانچه در جنگ جهانی دوم در ایران بسیاری از مردم که با گرسنگی پخته شده و هلاک نشدند انسان های شاکری گشتند که نان را می بوسیدند و از زمین برداشته می خوردند. اهل سخاوت و در دنیا قانع بودند. به نظر می رسد علت این که حق تعالی بندرت بنده ای را بیش از صد سال عمر می دهد از رحمت اش می خواهد او دو بار این هلاکت را در زندگی متحمل نشود. قرینه از قرن است، چون آخر هر قرن به نوعی قرینه و شبیه هم است که به آن قرن گویند.
هر اندازه آتشی که به اختیار وارد آن می شویم بزرگ تر باشد همان اندازه عزت و جلال و مقام مان نزد خدا بیشتر خواهد بود که بالاترین این آتش ها جهاد با جان و مال است که حق تعالی در کلام وحی ذکر کرده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
امام حسین (ع) که مِصباح الهُدیٰ و سَفینة النَّجاة هستند برای آن است که شدیدترین و سخت ترین آتش الهی بر او انتخاب شده بود. ابراهیم نبی در خواب دید سر فرزندش را ذبح می کند که امر خدا بر آن نبود. (قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ) پس به اختیار وارد این آتش الهی شد. و هر آنچه در این آتش الهی مهم است ورود به اختیار است.
سفر زیارت حج ورود به آتش الهی است. زیارت حج صد سال پیش کجا که یک سال بیابان گرد می شدند و هزاران خطر تهدیدشان می کرد، آتش حج امروز کجا........؟؟ آتش نماز ظهر کجا؟ آتش نماز شب و بیداری و زدن خواب شیرین کجا....؟؟؟
پس با توجه به قَالوا بَلیٰ، انسان به اختیار خود به دنیا آمده است ولی به علت واگذاری ابتلاء خود به خالق در دنیا نه اختیار مطلق دارد و نه مطلقاً بی اختیار است.
"بَلیٰ" به معنی فعل امر نیست که انسان به خدا معاذالله امر کند که او را ابتلاء سازد بلکه واگذاری اختیار برای دریافت کالای معامله شده است. مثال شما یک طلا از زرگر خریده اید، پس به اختیار کارت را به او می دهید و او می گوید: کارت را بکشم؟ شما طبق معامله اختیاری به او می گویید: بَلی.
و این قَالوا بَلیٰ انسان برای رسیدن به بهشت همان شئ مورد معامله انسان با خداست. روز قیامت روز حسرت در قرآن ذکر شده است و به معنی آن نیست که انسان عاصی حسرت می خورد که چرا در آتش می سوزد چون عذاب حسرتی ندارد بلکه حسرت برای از دست دادن یک شئ مغتنم و ارزشمند است که به انسان وارد می شود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🌹چرا حق تعالی برای رسیدن به بهشت ابتلاء را قرار داد؟
حق تعالی برای درک معرفت خود بود که ابتلاء را برای رسیدن به بهشت اش مقرر فرمود، چنانچه در برخی دوستی ها که براساس سختی و مرارت و معرفت صورت می گیرد آن دوستی بسیار شیرین و زیبا و بادوام است.
تصور کنید شما صاحب خانه ای داشته اید که آزارش داده اید ولی او صبوری کرده و روزی که تشخیص داده باید نعمتی از شما بگیرد تا قدرش بدانید، شما را از خانه خود شبی بیرون کرده تا سرما را حس کنید. بعد که پشیمان شده اید شما را به داخل خانه صدا کرده و بخشیده است. این ابتلاء و حرکت او در برابر حرکت ناشکری شما لازم برای معرفت او بود که بخشندگی و کرم و عزتمندی و رحمت صاحب خانه را بشناسید و بعد از این ابتلاء در آن خانه شما حس مالکیت نمی کنید بلکه خود را مستأجری می دانید که مدیون کس دیگری است.
و تمام ابتلاء های الهی برای معرفت اوست و بس... و تاکید این امر که در معرفت اعمال وزن می گیرد و گناهان بخشیده می شود و... بر این نکته است و این معرفت حاصل نمی شود مگر با ورود بر آتش الهی.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
و حق تعالی هرگز به زور کسی را وارد آتش خویش نمی کند بلکه عذاب می دهد و سخت می گیرد تا پیمان الست او به یادش افتد، مگر گروهی را که به کل پیمان الست خود منکر شوند آنان را وارد جهنم خویش خواهد کرد.
إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (۷۰_فرقان)
مثال، کسی که شراب خورده و پشیمان شده و توبه کرده و عمل صالحی انجام داده او به اختیار به آتش الهی وارد شده و خودش را ملامت و آزار داده است، پس خداوند به خاطر این ورود اختیاری او به آتش، گناه شراب او را نه تنها می بخشد بلکه به خاطر این توبه برای او حسنه می نویسد. در اصل اگر شرابی نبود معصیتی نبود پس آتش توبه ای هم برای سوختن نبود که حسنه ای ثبت شود. برای همین نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خداوند بنده ای که گناه کرده ولی پشیمان است از بنده ای که حسنه ای کرده و مغرور شده است بیشتر دوست دارد.
"وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا" یعنی مغفرت و آمرزش الهی منوط به سوختن در آتش عذاب وجدان یک معصیت است، و لاغیر در سنت الهی حتی از رحمت اش راهی ندارد. تنها رحمت او در نبستن در توبه و محدود نکردن تعداد دفعات برگشت از گناه سمت اوست.
ورود به آتش الهی در فرهنگ های دینی باستان مثل زرتشت هم به چشم می خورد، و مراسم پریدن از روی آتش در برخی ایام خاص برای رسیدن به خوشبختی، مصداق ورود اختیاری انسان به این آتش الهی برای درک خوشبختی اوست.
در آیات متعدد کلام وحی قَالوُا بَلیٰ از زبان انسان در صحنه های متفاوت از زندگی او در آخرت در قرآن ذکر شده است. این که حق تعالی می فرماید: "إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ" به معنای بخشندگی او بدون صدور علتی از انسان و از روی ترحم صرف بر همگان نیست بلکه فرصت ابتلاء و ورود به آتش به اختیار انسان را تا آستانه جهنم از کافر خود حتی نگرفته است. پس صفت غفار بودن حق تعالی در اصل، دادن فرصت های بسیار زیاد برای انسان برای آگاهی و ورود اختیاری او به آتش الهی است.
حال به حدیثی از امام صادق (ع) بر می گردیم که در عالم الست خداوند خود را معرفی و امانت سنگین انسانیت بر ذریّه آدم عرضه نمود و امر فرمود برای پذیرفته شدن در ابتلای من وارد آتش من شوید که برخی وارد شدند و اصحاب یمین گشتند و صاحب نور و علم الهی در عالم الست گردیدند و مصداق "الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ" که در آیه الست اشاره میکند: "أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ" آیا من پرورش دهنده شما هستم که به بهشت من برسید؟ همه ذریه آدم بَلیٰ را گفتند ولی جز اصحاب یمین موفق به ورود به آتش برای کسب نور هدایت اش نشدند. اصحاب شمال ترسیدند و خداوند در دنیا و آخرت فرصت دیگری به آنان از رحمت اش برای ورود به آتش الهی بخشید.
برای همین در آیه الست، بِرَبِّكُمْ قبل از قالُوا بَلی ذکر شده است و اگر به سیاق آیات دیگر، قالُوا بَلی وَ رَبِّنا ذکر می شد، در عالم الست و ذرّ حق تعالی باید برای ابتلاء و بلی ذریّه آدم، بلاء و عذاب مشخص می فرمود، یعنی اصحاب شمال در صورت عدم ورود به آتش باید عذاب می شدند تا دوباره وارد آتش هدایت او شوند که نکته بسیار مهم آن است. حق تعالی می فرماید: "قَالُوا بَلی وَ رَبِّنا" این دو جمله است. یعنی گفتند: ما را ابتلاء کن و تربیت نما که اگر واو از میان آن دو حذف گردد یعنی قَالُوا وَ رَبِّنا یک جمله می گردد به این معنی که گفتند: بلی! (ای پروردگار و تربیت کننده ما)
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: چشمی که در دنیا از خوف خدا اشک بریزد، خداوند آن چشم را از آتش جهنم مصون می دارد. پس اشک چشم برای مؤمن در حقیقت هدیه الهی بر آتش است که در درون از خوف الهی دارد.
ادامه دارد....
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
قالو بلی چهار.mp3
32.62M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (بخش پنجم)
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#مناجات
کریما! در بهشت فرمودی آتشی نیافریدی ولی آتش مِهر که از حضور تو در نزدشان است همان آتشی است که از حرارت آن اهل بهشت شب و روز حمد و تسبیح تو می گویند؛ و فرمودی در جهنم خویش نار خلق کردی و چاه جهنمی که زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ می زند این همان آتش است که چاه جهنم چون از رحمت تو بر ساکنان اش دور است سر به آسمان می کشد و زبانه می زند.
پس خالقا! تو را دو آتش است: آتشی از قُرب و نزدیکی ات، و آتشی از بُعد و دوری ات، بندگان خویش نیز بی تردید چنین سنتی قرار فرمودی که قرابت به بنده مؤمن ات آتشی از جنس توست......... خدایا! مرا از آتش قرب خویش از رحمت ات متمتع فرما...
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🪶📜
در تهذیب الأحکام حدیث ۲۶۲۹ از امام صادق علیه السَّلام آمده است که فرمودند:
جدّم امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) گفتند: هرکس بی علم و اطلاع وارد بازار تجارت شود، روبروز در لجنزار ربا غرق می شود.
جدّم می فرمودند: کسی نباید وارد بازار شود مگر آن که احکام خرید و فروش را بداند و بشناسد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۳۵۶
سالها پیش شبی شهرستان مهمان مادر بودم. طبق روال، ساعت یازده شب خوابیدم. بعد از اذان صبح بیدار شدم ولی سنگینی عجیبی داشتم که نمیتوانستم برای نماز صبح بیدار شوم. خاطری میگفت: بخواب! هنوز تا طلوع آفتاب فرصت داری! خوابیدم به ناگاه بیدار شدم و طلوع آفتاب را دیدم.
شب بعد حس کردم باید زودتر بخوابم. ساعت ده شب خوابیدم و علیرغم هیچ نیازی به خواب، باز همانطور خواب ماندم. اتفاق بسیار نادر و عجیبی برایم بود، بسیار ناراحت و اعصابم خورد شده بود. از حقتعالی استغاثه کردم تا گناهی را که موجب این سلبِ توفیقام شده بود به من نشان دهد. به ناگاه ماجرا را فهمیدم چون میدانستم هرچه هست در این چند روز بوده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
شب اول مادرم قدری تخمه کدو درست کرده بود خوردم که خیلی خوشطعم و پُر مغز بودند. از او پرسیدم: از کجا خریده است؟ آدرس بقالی سر کوچه را نشان داد. فردا صبح برای خرید از آن تخمه به مغازهاش رفتم. آقای جمیل گفت: هر کیلو تخمه مبلغ پانزده هزار تومان است و گفت: که تنها فقط سه کیلوی دیگر از آن مانده است و من هم آن سه کیلو را خریدم، غافل از این بودم که قیمت آن تخمه باید بالای بیست هزار تومان باشد.
دوباره به مغازه جمیل رفتم و داستان را از او پرسیدم. متوجه شدم این تخمه ها برای پیرزن مستمندی است که به او در پاییز هدیه دادهاند و او نزدیک عید آنها را به آقای جمیل داده بود تا برایش بفروشد و به او مبلغ را بدهد تا برای عید میوه و شیرینی کمی برای خانهاش تهیه کند و شرمنده مهمان نباشد و فقرش بر اطرافیانش عیان نشود، و آقای جمیل برای از سر ردّ کردن این چند کیلو تخمه به قیمت ارزان و ثمن بَخس آن را به ما فروخته بود. در حالی که آن تخمه بیست و دوهزار تومان ارزش بازارش بود و برای این زن باید کسی که انصاف داشت مقداری هم از نرخ بازار بالاتر میخرید. به توفیق الهی مابهالتفاوت آن را ردّ کردم تا به دست پیرزن برساند. همان شب علیرغم داشتن مهمان در منزل ساعت یک بامداد به بستر رفتم ولی ساعت پنج صبح مدد الهی بیدار بودم.
به یاد حدیثی از مولایم حضرت علی (ع) افتادم که کسی از ایشان سؤال کرد: یا امیرالمؤمنین! چرا نمیتوانم نماز صبح بیدار شوم؟ حضرت فرمودند: از سنگینی بار گناه است، چنانچه شتر اگر بارش زیاد باشد، نمیتواند از زمین برخیزد.
و حدیثی دیگری از نبی مکرم اسلام (ص) که فرمودند: عبادت ده جزء است که نُه جزء آن کسبِ روزی حلال است.
و امام صادق (ع) چه زیبا فرمودند: به خدا شمشیر به دست گرفتن و جهاد در میدان جنگ برای من از کسبِ روزی حلال آسانتر است.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🌹قَالُوا بَلَىٰ در قرآن و احادیث🌹
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۰۶
🔹بخش ششم🔹
📆۱۴۰۳/۰۱/۱۸
پس همانطور که گفتیم "قالُوا بَلی وَ رَبِّنا" از مغفرت واسعه حضرت حق تا قیامت در حق بنده از رحمت اش وجود دارد.
"كَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ" یعنی بر خود واجب کرد که رحم کند بر بنده خویش و فرصت غفران و عفو او را برای وارد شدن به بهشت اش از او نگیرد.
"فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ" آیه اشاره به جهنم برزخی دارد، چرا که در آیه مراد از دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ اشاره به قبل از وقوع قیامت است چون در قیامت زمین و آسمان از ادامه حیات باز خواهند ایستاد. (خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ)
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
برای اثبات امر به آیه دیگری می رویم:
وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (۳۴_احقاف)
مراد از "يُعْرَضُ" یعنی در برابر آتش قرار می گیرند. کافران در حالی که هنوز وارد آتش نشدند و خداوند سؤال می کند آیا این آتش حق شما نیست؟ یعنی من در الست مگر با شما شرط نبسته بودم که در دنیا از شیطان و هوای نفس خود پیروی نکنید و با تقوی من وارد آتش من شوید تا بهشت خود به شما دهم؟ پس آیا شما کافران می پذیرید که این آتشی که اکنون در برابر شماست حق شما به خاطر پیروی از هوای نفس و شیاطین در زندگی دنیای شما بود؟ و این حق بخاطر پذیرش پیمان الست از سوی شماست و من اجباری اکنون در حق شما ندارم؟
بی تردید پذیرش حقانیت پیمان الست در روز قیامت و قَالُوا بَلیٰ گفتن آنان یک قول فریبکارانه برای رهایی از آتش جهنم مانند اقوال فریبکارانه آن ها در دنیا نیست. آنان با تمام وجود می پذیرند و می گویند: قالُوا بَلی وَ رَبِّنا، یعنی ای خدای ما اکنون بعد از تحمل این همه سختی و غفلت در دنیا و عذابی که تا قیامت آن را چشیده ایم پشیمان هستیم و در زندگی چند روزه دنیا با هوای نفس خود جهاد نکردیم، پس از رحمت خود فرصت دوباره به ما برای ورود به آتش ابتلای خویش عنایت کن و ما را دوباره به آتش خود تربیت فرما.
حق تعالی اجازه می دهد آن گروه از کافران که به معرفت او و خطا و بدعهدی خود رسیده اند دوباره به اختیار وارد آتش او شوند و کسانی که چنین کنند از رحمت خویش می آمرزد و وارد بهشت شان می نماید.
برای همین است که نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «اگر کافر رحمت خدا را می دانست از بهشت او هرگز ناامید نمی شد» مشابه این آیه در سوره انعام چنین ذکر شده است:
وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (۲۷_انعام)
و اگر آنان را در موقعی كه مواجه با آتش میشوند ببينی خواهی ديد كه میگويند: ای كاش پروردگار ما را برمیگردانيد، كه اگر چنين میكرد ديگر آيات او را تكذيب ننموده و از مؤمنين میبوديم.
این گروه هم کافران هستند ولی پیداست که در جوار آتش، حق تعالی آنان را مؤاخذه نمی کند. پس شاید مراد از کافران در این آیه کسانی باشند که نعمت های الهی را در دنیا در کفران او استفاده کرده اند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
از آیات ۷ الی ۱۰ سوره ملک نیز چنین به نظر می رسد که جهنم هم دارای شعور و فطرت است. تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ (۸_ملک)
یعنی جهنم جدا می کند و تمیز می دهد گروهی را که حتی در زمان ورود به آن اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ، جز کسانی بودند که قَالُوا بَلیٰ و پیمان خود را اعتراف می کنند از کسانی که هنوز به گناهان خود اعترافی ندارند و در بخشی از خود که آنان را مورد آتش خود قرار خواهد داد مورد تخفیف قرار می دهد و این از رحمت واسعه الهی است.
تمام آنچه از آیات الهی در مورد غفران حضرت اش ذکر شد به نوعی جمله افراد نادان را که می گویند: «گمان نکنیم که حق تعالی مخلوق خود را در آتش بسوزاند»؛ آن را تأیید می کند ولی در کنار آن، این نکته بسیار مهم و مورد غفلت آنان را هم یادآوری می کند که برای این نسوزاندن، به شدت گناهکاران را عذاب می دهد، عقوبت می کند و برای هر گناه و دلخوشی و متابعت از هوای نفس چنان مجازاتی بنده را می کند که اگر انسان اندک عقلی داشته باشد و به خود رحم کند هرگز عصیان و نافرمانی خدا در زندگی چند روزه دنیا را به نفع خود نمی بیند و اگر اندکی از اصول تجارت سر درآورد هرگز کسب بهشت الهی آن هم در درجات بسیار پایین بهشت، و نیز با این همه حقارت و عذاب در دنیا و هزاران سال عذاب در برزخ و هزاران سال عذاب در روز قیامت را به نفع خود نمی بیند و مراد از خَاسِرین در روز قیامت چنین کسانی هستند.
حال انتخاب با ماست که پیمان الست خود در دنیا با خوف و تقوای الهی به یاد آوریم، و در دنیا به اختیار وارد آتش او شویم که سراسر حرارت و رحمت و نور و لذت است. چنانچه وقتی حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: مَارأیتُ إلاّ جَمیٖلا چون به اختیار وارد آتش الهی شده بود در سخت ترین آزمون آتش الهی که حتی حق تعالی برای ابراهیم نبی هم چنین آتشی انتخاب نکرده بود هرچه را که دید زیبایی بود؛ یا در زندگی پست چند روزه دنیا دنبال هوای نفس و متابعت از شیطان رویم و.... که به مدد الهی ذکر شد؟؟؟
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🌹فرق دُهن با زَیْت چیست؟
دُهن روغنی است که ناخالص از اشیاء خارج می شود و قابل خوردن نیست، وقتی تصفیه شد و ناخالصی ها از آن جدا شد و طلایی و روشن و صاف شد، زَیت می شود.
وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكِلِينَ (۲۰_مؤمنون)
یعنی درختی که در طور سینا می روید و "تَنْبُتُ" از نبات و گیاه است. (یعنی رویدنی می دهد) که بِالدُّهْنِ روغن دار است (دانه روغنی دارد) و "صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ" رنگ می دهد به خوراکی ها....
می دانیم روغن را نمی شود به تنهایی غذا کرد بلکه باید در روی غذاهای دیگر باشد و به آن صبغه و رنگ و زیبایی بخشد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
مُداهنه به معنی روغن کاری در گفتار برای صبغه دادن به آن و خوراکی کردن آن برای اصطلاحاً به خورد کسی دادن را گویند.
"وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ" یعنی کافران دوست دارند با آنان در کلام روغن کاری کنی و به بت های آنان در کلام خود حمله ور نشوی تا آنان هم با تو در کلام روغن کاری شده سخن گویند و حمله ور به تو نشوند.
حق تعالی از آیه ۷۷ به بعد سوره واقعه در معرفی قرآن می فرماید: این کتاب را جز کسانی که پاک هستند درک نمی کنند. "وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ" یعنی کسانی که قرآن را قبول ندارند ولی با آن روزی می خورند و به خاطر کسب دنیا به آن نزدیک شده اند توان درک عمق و بطن آن را هرگز نخواهند داشت. پس این افراد در مورد کلام وحی و گفتن آن مداهنه خواهند کرد. (أَفَبِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ)
مثال تصور کنید یک خطیب که قرآن را وسیله امرار معاش خود کرده و آن را در دل قبول ندارد وقتی در مجالس ترحیم مردگان در گورستان می رود، چنان به آیات قرآن استناد و روغن کاری خواهد کرد که آن جوان بی دین را اهل بهشت نشان دهد تا جلب رضایت اهل عزاء نماید و با خشنودی شان هدیه و انعام بیشتری کسب کند. زبان چرب و نرم همان مداهنه گری است که برخی فروشندگان با زبان چرب و نرم یک جنس را بیش از کیفیت خود نمود می دهند و باعث جذب خریدار می شوند برای همین مداهنه در بَیْع حرام است. دَلَکَ هم مربوط به روغن کاری است، ولی روغن کاری خارج از کلام و فیزیکی را گویند. چنانچه دلاک در حمام روغن را به بدن انسان می کشد تا بدن را نرم کند، پس نرم کردن بدن با روغن را هم دلاکی گویند. "لِدُلُوكِ الشَّمْسِ" همان زمان زرد شدن کمر مغرب بعد از غروب خورشید است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🌹چرا حق تعالی مال دنیا را شیرین قرار داد هر چند انسان می داند به آن نیاز نخواهد داشت؟
اراده حق تعالی برای قرار دادن هَلوع در انسان است. "إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا" یعنی انسان به مال دنیا چه نیاز داشته و چه نیاز نداشته باشد برای داشتن آن علاقمند آفریده شده است.
این هَلوع و علاقمندی انسان به دنیاست که فتنه او را ممکن می سازد چرا که اگر دنیا جذاب برای بشر آفریده نشده بود و هر انسانی میزان مورد نیاز خود از آن بر می داشت زمینه ابتلاء او ممکن نمی شد. شیرینی مال دنیاست که بخشیدن آن آتشی می شود برای ابتلاء بشر، و برای همین است حتی کسانی که در سن پیری و یا غیر پیری که در بستر مرگ افتاده اند، به این راحتی قدرت ترک شیرینی دنیا را ندارند که وارد آتش الهی با بخشش آن شوند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی