eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
67 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹ورود به آتش الهی در آیات قرآن برای ورود حتمی خلایق به آتش الهی به محل شاهدی علاوه بر آتش ابراهیم نبی به داستان آتش الهی، و حضرت موسی (ع) رجوع و محلی برای شاهد مدد الهی می آوریم: إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (۱۰_طه) موسی نبی آتشی از دور دید که همان آتش برافروخته شده از سوی خدا بود ولی چون منتخب خداوند متعال بود و حق تعالی در حق او فرموده بود تو را برای خودم ساخته و پرداخته ام، موسی از دور به آتش انس گرفت و علاقمند شد و متعاقب آن وارد نور الهی در آتش او می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
پس وقتی منافقان ملتمسانه به مؤمنان می گویند: "بِقَبَسٍ" مشتی از نورتان به ما بدهید (اقتباس از قَبَس و به معنی از چیزی مشتی بر دست گرفتن را گویند) یعنی در روز قیامت کسانی از منافقان که بتوانند نترسند و وارد آتش شوند از نور الهی برای طی طریق عقبه های صحرای قیامت می توانند بردارند. فرق آن که موسی به آن آتش انس از سوی خداوند داشت ولی منافقان ترس از آن برای ورود خواهند داشت، پس می شود به تحقیق گفت: کسانی که در دنیا همان طوری که ذکر شد خود را در آتش الهی با تقوی وارد کنند می توانند از آن نور الهی برای هدایت خود بردارند و این نور چنین در دنیا کسب می شود. "فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَىٰ" چون موسی به آن آتش نزدیک شد، "إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ  إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى" خداوند امر کرد کفش های خود درآورد و وارد آن آتش شود. چنانچه در تعابیر خواب آمده است کسی در خواب اگر آتش ببیند این خواب می تواند باذن الله تعبیر خوبی برای او داشته باشد، یعنی وارد نور الهی شده است، و در درون آتش بود که خداوند خود را به او معرفی کرد. (إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) برای "فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ" تفاسیر مختلفی نوشته اند ولی تفسیر دقیق آن است که مراد از امر خدا به درآوردن کفش های موسی نبی در طور سینا یعنی رسیدن به سرمنزل مقصود است چون انسان وقتی به منزل خود از راهپیمایی و طی طریق و تلاش که رسید در منزل خود کفش های خود از پا خارج می کند. یعنی موسی که به سرعت در مقابل قوم خود به سوی خدا حرکت می کرد وقتی طور سینا که رسید خداوند فرمود: کفش های خود در بیاور که به سر منزل مقصود و نهایت هدایت من رسیدی. برای همین از امام صادق (ع) نقل است چون به معرفت الهی رسیدی هرچه عمل کنی از کم یا زیاد تو را کفایت کند. نکته بسیار مهم دیگر در این آیه آن که موسی را امر کرد خودت بیا و خانواده ات نگه دار، این یعنی خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت می کند طوری که موسی اذن بردن خانواده خود برای ورود به آتش الهی نداشت و وقتی می فرماید: من شعله ای از آتش برای هدایت شما بیاورم یعنی مرد خانواده در قبال هدایت خانواده خود مسئولیت سنگین دارد که عمده آن کسب حلال برای آنهاست. طوری که در روایت است بسیاری از اهل بیت انسان از پدران خود در روز قیامت بابت خلط روزی آنها به حرام که باعث گمراهی شان شده بود شکایت خواهند کرد و موسی بعد از کسب حلال در چوپانی برای شعیب بود که برای نور الهی انتخاب شد....   🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در سوره نمل نیز همین آیه تکرار شده است. إِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (۷_نمل) و از زاویه دیگری این حکمت حق تعالی گشوده شده است. "فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ" و چون موسی نزدیک آتش شد حق تعالی خود را معرفی کرد و فرمود: با برکت است خداوندی که در درون این آتش است و چون حق تعالی محدود به مکان خاصی نمی شود اشاره به اطراف آتش یعنی همه کائنات نمود که حضور قدسی اش در آن قطعی است. پایان سخن آن که چون ما به حق تعالی در الست قَالوا بَلی گفته ایم جان ها به قربان آن غفورٌ رحیمٌ که تا لب آتش جهنم هم نعمت ابتلاء و امتحان را از ما برای بخشش بهشت اش که برای ما آن را آفریده است نخواهد گرفت. پس شرم باد بر انسان که در برابر چنین خدایی که اصرار دارد و مشتاق است ما را بهشت ببرد ولی ما با نافرمانی از او اختیار تربیت مان را با تبعیت از هوای نفس مان از خودمان سلب می کنیم. خدایی که طبق حدیث نبوی (ص) از توبه بنده خود چون شتر گم کرده در بیابان خوشحال می شود و بیش از خبر فرزندی در شکم برای نازایی که مسرور می شود مسرورتر می گردد، و با فهم این غفورٌ رحیمٌ بودن شیطان بر ما امنیّه نزند که گمان کنیم چون بهشتی هستیم پس راحت نافرمانی اش کنیم که همان برای هر نافرمانی و لذت مان از حرام هزاران برابر آن از ما تاوان با سختی و شداید خواهد ستاند. پس اگر اندکی عاقل بوده و به خود قصد رحم کرده باشیم در پای این معامله ترجیح هوای نفس گذرا با آن همه سختی و عذاب در دنیا و آخرت که از ما خواهد ستاند نمی نشینیم. پنجاه سال در سختی عبادت خدا در دنیا بمانی و بعد مرگ بهشت روی و در مَقْعَد صِدق نزد انبیاء و اولیاء و ائمه و نور الهی ساکن شوی کجا؟ پنجاه سال مشرک باشی و هفتاد هزار سال در آتش باشی و سرانجام از آتش نجات یابی و منازل پایین بهشت باشی کجا؟ تحمل ابتلاء به آتش دنیا و آتش مقابله با هوای نفس در دنیا بسی گذراتر و آسان تر از تحمل ابتلاء به آتش بعد از مرگ است. چنانچه حضرت علی می فرمایند: یک تلخی که فرجام اش بهشت باشد بهتر از یک شیرینی است که فرجام اش جهنم است. اگر در خلقت آتش بنگریم نار و نور هردو در آتش است و هیچ آتشی نیست که نار و نور توأم در آن نباشد پس کسی که طالب نور الهی است باید بر نار الهی در مبارزه با نفس وارد شود تا آن را چون موسی از خدای خود کسب کند. کسانی که در دنیا با مبارزه با هوای نفس در برابر شراره های آن می سوزند در این آتش است که نور الهی را از جانب حق تعالی صاحب می شوند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وقتی می خوانیم مردی بود که صاحب علم الهی، رفتند دیدند مکتب نرفته جستجو کردند دیدند زن بداخلاقی دارد که برای رضای خدا طلاق اش نداده است پس چون در مقابل آتش ابتلای بداخلاقی آن زن که می توانست طلاق داده و از خود دورش افکند، ولی نکرده است پس خدا به او نوری بخشیده که به یک عالم شصت سال مکتب رفته نبخشیده است. زنی که شوهر بداخلاق و سرد خویش تحمل می کند در این ابتلاء به نار، نوری می گیرد و علمی می یابد که یک مکتب رفته آن علم را ندارد. نترسیم در دنیا تا وارد آتش الهی شدیم چون ابراهیم نبی به آتش امر می کند سرد و سلام شود. مثال بارز وقتی روزه هستیم و تشنه می شویم کافی است دقیقه ای در برابر آتش عطش درون مقاومت کنیم و وارد شویم، از رحمت اش دقیقه ای بعد بر ما آتش عطش سرد و سلام کرده گویی تشنه اصلاً نبودیم یا تشنه بوده و کلی آب خورده ایم. و مثل خلقت بنی آدم و شَدِيدُ الْعَذابِ و غَفُورٌ رَحِيمٌ بودن خداوند متعال به آن مانَد که چنین نیست آن غَفُورٌ رَحِيمٌ بدون وارد شدن ما در آتش اش بر ما ببخشد و چنین نیست که آن غَفُورٌ رَحِيمٌ اجازه دهد ما به راحتی از وارد شدن بر آتش اش دوری کنیم و بدون هزینه معصیت او کنیم. شَدِيدُ الْعِقابِ بودن خود نشان می دهد تا ما را به جبر به بهشت رحمت خویش وارد کند. مانند کارفرمایی که کارگری تنبلی را آورده او را به حال خود رها کند و شب دستمزد اش ندهد، بلکه او در برابر بندگان خود احساس لطف می کند گوش او می گیرد و می پیچاند و کار هم می کشد تا شب دستمزد او را بدهد چون نیت اش دادن دستمزد به اوست نه رها کردن اش بی پول. و این دستمزد او دائمی و متنعم شدن ابدی از نعمت و لذایذ بهشتی اوست. به کسی که حکمت ببخشد به کمترین هزینه و آسان ترین و شیرین ترین راه وارد آتش خود می کند و کسی که نبخشد سنگین ترین هزینه ها و سخت ترین و رنج ترین راه ها قرار می دهد تا خود را بر او بقبولاند و بشناساند و سپس با آتش ابتلاء اش می سازد تا از آتش مقیم دورش نماید. پس آنچه از آتش در کلام وحی ذکر شده است آتش سوزاننده الزاماً نیست بلکه آتش نار و نور و رهایی بخش است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
با این تدبر از رحمت الهی بزرگ‌ترین سؤال بشر هم مکشوف می شود که خداوند با این همه بنده غیر مسلمان و کافر چون هندو و شینتویی که از اسلام بهره ای نبرده اند، چه و چگونه بعد از مرگ شان خواهد کرد و تعلیم شان خواهد داد تا بهشتی آنها را کند؟ و غفورٌ رحیمٌ بودن خدا به معنای معاذالله یکسان بودن دوغ و دوشاب نزد حضرت اش هرگز نیست، بلکه به معنی ابتلاء بعد از مرگ شان برای عطای معرفت خویش برای ورودشان به بهشت است و از روز الست تا باز شدن دروازه های جهنم از رحمت اش در حال ابتلاء و آموزش و عطای معرفت خویش به انسان هاست. و خوشا به حال ما که قرآن و اهل بیت (ع) و حدیث ثقلین بر ما بخشیده که کم ترین ابتلاء و هزینه برای ورود به بهشت او بدهیم و از رحمت اش در "فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ" باشیم. پس این همه تأکید بر معرفت حق تعالی و تأثیرش در عبادات بر اخلاص در عمل، دوری از ریا، زیاد نشمردن عمل و... که سبب وزن عمل است برای این امر است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وقتی می فرماید: خودکشی حرام است یعنی ای انسان در آتش دنیا که ابتلاء ات کرده ام بسوز و صبر کن که اگر خود را بکشی و بر خواسته من صبر نکنی در این دنیا به آتش شدیدتری تو را ابتلاء خواهم کرد. برای همین می گویند: کسی که خودکشی کند مستقیم آتش وارد می شود. کسی که خودکشی می کند گویی آتش ابتلاء خود در دنیا ناقص می گذارد و بعد مرگ وارد آن مستقیم می شود، و دیدیم از عالم الست ابتلاء به آتش الهی تا باز شدن درهای جهنم از رحمت الهی برای دور شدن از آتش جهنم خدا وجود دارد و هر اندازه این ابتلاء و ورود به آتش الهی از عالم الست دورتر و دیرتر از ترس انسان می شود، انسان خود ضرر می کند و ابتلاء اش شدید و طولانی می گردد. حال می توانیم این حدیث نبوی را تبیین کنیم که فرمودند: خداوند یحیی پسر زکریا را در شکم مادر مؤمن کرد و فرعون را کافر آفرید. چون یحیی در عالم الست از آن آتش ردّ شده بود ولی فرعون ردّ نشده و ترسیده بود. یحیی نبی برای انجام مأموریت عالم الست اش در هدایت مردم به دنیا آمد ولی فرعون برای گمراهی مردم دنیا نیامد بلکه خداوند فرصت دیگری بر او داد تا در این دنیا با دوری از عصیان الهی وارد آتش او شود و فرصت دوباره به او بخشید که اگر چنین نبود موسی را برای هدایت او مأمور نمی کرد. کسی که تقوی کند چون موسی عزیز خدا می شود پس خداوند چنان به او نزدیک می شود که او مانند موسی نبی آنَسْتُ ناراً می شود یعنی آتش الهی چنان او را سمت خود می کشد و زیبا می نماید که او به جای اکراه و اجبار برای وارد شدن به این آتش، با رغبت و انس تمام وارد آن می شود. کسانی که در هر عبادتی چون نماز شب و انفاق، اوایل امر با زور و فشار و کراهت مبادرت به این اعمال می نمودند، حق تعالی به مرحله انس شان بعد از وارد شدن به این آتش که رساند، خود دوست ندارند از این آتش لحظه ای جدا شوند در این آتش است که نور و رحمت خدای خود را کامل دریافت می کنند. پس الزاماً آتش الهی سوزاننده و معذب کننده برای متقین نیست. "انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا" وقتی منافقان می گویند به ما بنگرید نوری از شما بگیریم شاهد آن است که مؤمن در چهره دنیوی اش هم نور دارد و وقتی در جواب شان می گویند: برگردید دنیا کسب نور کنید نشان آن است آنان در دنیا در برابر آتش الهی که ذکر شد وارد شده و نور کسب کرده بودند. از سوی دیگر کاملاً محرز می شود کسی که در دنیا نور هدایت الهی را در آتش او کسب کرده این نور در دنیا و آخرت قابل انتقال به غیر نیست، یعنی والدین باید فرزندان به نماز و تقوی امر کنند تا نور الهی کسب کنند که اگر این اعمال انجام ندهد والدین با دعا کردن در حق فرزندان نمی توانند نور هدایت به آنان بدهند و آنان از گمراهی نجات دهند چنانچه موسی به تنهایی به آتش الهی فراخوانده شد و اهل بیت اش را در مکانی دور از آتش متوقف کرد و گفت: من شعله ای از آتش برای تَصْطَلُون شما بیاورم. محل شاهد آن که در احادیث والدین امر شده اند فرزندان به نماز و برخی عبادات در کودکی وادار کنند که دلیل بر اهمیت کسب نور از سوی خود فرزندان است. خطای والدین آن است که گمان می کنند فرزندان را سرکش در برابر اطاعت الهی رها کنند بعد دعا کنند آنان را خدا به خاطر دعای آنها نظری بیندازد. بلی دعا بی تأثیر نیست ولی باید قبل از دعا فرزند را به اطاعت اوامر الهی و استجابت او در عمل تشویق کرد. در حدیثی از امام رضا علیه السَّلام آمده است: «صدقه خود را به دست فرزندان به نیازمندان برسانید» مراد حضرت وارد کردن فرزندان در آتش طُوی هدایت الهی است. برای همین حقیر تأکید می کنم زمان طبخ غذا و توزیع بین نیازمندان فرزندان خود حتماً همراه کنید. خاصیت مهم دیگر آتش تسرّی آن است، وقتی کسی از خدا با صدق دل بگوید و عمل کند کسی او را ببیند آتش می گیرد و دلش سمت خدا می رود. (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ) ادامه دارد..... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (بخش دوم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: قَالُوا بَلَىٰ در قرآن (ادامه بخش دوم) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام حدیث ۱۵۹۰ آمده است که یکی از یاران امام صادق علیه السلام نقل می کند که از ایشان سؤال کردم: کسی که روزه باشد می تواند حجامت کند؟ امام علیه السَّلام فرمودند: مانعی ندارد، مگر آن که خائف باشد که ناتوانی از روزه بر او استیلا یابد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
هر آنکس نام او خواند     ز نام خود رها ماند وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّـهِ مخوان نامی بجز نام اش    که از نام اش بقاء ماند كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۵۳ پیرمرد خارکَنی هر صبح به صحرا می رفت و با داس خار از زمین می کَند و بر طنابی خارها جمع می کرد و بر دوش بار خود می افکند و قبل از غروب خارها به شهر می آورد و برای طبخ نان به مردم می فروخت. شب را که به خانه می رسید درد زخم محل خارها در کمر او رخصت نمی داد کمر بر بستر بگذارد و بخوابد و همیشه به پهلو می خوابید. روزی در بیابان سواره ای دید که بر حال پیرمرد دلش سوخت و از اسب پیاده شد و برای پیرمرد خار جمع کرد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی