eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
‏دلش جای دگر بود غمش کنج دل ما :)🍂 ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
عشق اسلحه‌ای است در دستان کسانی که دوستشان داریم به آن‌ها قدرت می‌دهد که زخمی‌مان کنند و تنهایمان بگذارند ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
: اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود ‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
باز کن پنجره ها را، که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد، و بهار، روی هر شاخه، کنار هر برگ، شمع روشن کرده است. همه ی چلچله ها برگشتند، و طراوت را فریاد زدند _-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
Mehraj-Arezoo-128.mp3
3.89M
{♡دل تو سر به هوا،دل من خاک به سر هنوز از من دوری؛هنوز از راه به در♡}°° 🎶 🎻                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
Mehdi Ahmadvand - Dorooghe (UpMusic).mp3
9.66M
{♡تو منو نمیخواستی؛این یعنی اهانت♡}°° 🎶 🎻                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بزرگى انسان ها به بزرگى آرزوى آنها است. تو در زندگى چه آرزويى دارى؟ نكند دچار روزمرّگى شده اى و ديگر جز جلوى پاى خود را نمى بينى. نه، تو بايد به فردايى زيبا بينديشى و تلاش كنى كه به آن برسى. زيرا ما به آرزوهايمان نمى رسيم، بلكه آن را مى سازيم. به هر حال براى ساختنِ آرزو بايد زحمت كشيد، خون دل خورد و به خدا توكّل كرد. وقتى تو حركت خود را آغاز نمودى بايد از خدا هم يارى بگيرى و از او بخواهى كه تو را با كمك هاى غيبى كمك كند. اينجا است كه اهميّت دعا مشخص مى شود، دعا مى تواند نيروهاى مخفى اين جهان را به سوى تو بكشاند و تو را كمك كند تا به خواسته دل خود برسى. امّا خيلى وقت ها مى شود كه تو دعا مى كنى امّا اثر آن را نمى بينى. رو به آسمان مى كنى و مى گويى: خدايا! چقدر صدايت بزنم و تو جوابم را نمى دهى؟! شايد گاهى هم از دعا كردن خسته شوى و آن وقت ندانى كه چه بايد بكنى. دعا كردن آدابى دارد كه ما بايد آن را مراعات كنيم. چطور وقتى بخواهى نامه و درخواستى از رئيس اداره اى بنمايى از چند نفر در مورد پيش نويس تقاضاى خود سؤال مى كنى، موقعى كه مى خواهى دعا كنى، سعى كن راه و رسم آن را هم مراعات كنى. البتّه سخن در مورد آداب دعا كردن بسيار است ولى اگر به من اجازه بدهى يكى از برنامه هاى امام صادق(ع) را براى شما بازگو كنم. آيا مى دانيد آن حضرت هر وقت مى خواست دعا كند چه برنامه اى را اجرا مى كرد؟ به طور خلاصه برايت بگويم كه طبق گفته امام(ع) براى دعا بايد اين چهار مرحله را طى كنى: الب . بايد صبر كنى تا موقع اذان ظهر فرا برسد. ب . در آن هنگام مقدارى صدقه به فقرا و بيچارگان بدهى. ج . مقدارى عطر به خود بزنى و خود را خوشبو كنى. د . به سوى مسجد بشتابى و در آنجا براى حاجت خود دعا كنى. به راستى چند بار اين آداب را هنگام دعا انجام داده ايم؟! مگر ما شيعه امام صادق(ع) نيستيم؟ پس چرا براى گرفتن حاجت خويش به مسجد پناه نمى بريم. چقدر جوانانى را ديده ام كه براى استجابت دعا، ذكر و وردهايى كه هيچ مدرك معتبرى ندارند را خوانده اند. چقدر به اين طرف و آن طرف دويده اند! امّا از مسجد محلّ خويش، غافل بوده اند. چقدر ماهرانه ما را از آن چه بايد باشيم دور ساخته اند. به اسم، شيعه امام صادق(ع) هستيم ولى اعمال و كردار ما با برنامه هاى آن حضرت فاصله زيادى دارد! مسجد خانه خدا است و تو وقتى در آن جا حضور پيدا مى كنى، مهمان صاحب خانه هستى. در كجاى اين دنيا مى توانى به اين راحتى اين قدر به خدا نزديك شوى؟ پس فرصت را غنيمت بشمار و به مسجد برو، با خداى خويش خلوت كن و از او بخواه تا كمكت كند كه به خواسته خود برسى.🦋🦋🦋🦋 <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از خدا میخواهم آنچه را که شایسته توست به تو هدیه بدهد، نه آنچه راکه آرزو داری زیرا گاهی آرزوهاے تو کوچکه و شایستگی تو بسیار..🌱 دوستان🌙 @delneveshte_hadis110
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خدا میتوان بهترین روز را برای خود رقم زد... پس با عشق وایمان قلبی بگویی خدایا به امید تو💚 ❌نه به امیدخلق تو 🌻💐🌷❤️🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
هر کجا سلطان هست، دورش سپاه و لشگر است پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر است با خبر باشید ای چشم انتظاران ظهور بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🔹 🦚 حس میکردم هم رنگ گچ دیوار شدم که با نزدیک شدن عمه از فرصت استفاده کردمو سریع گردنبند رو زیر لباسم پنهون کردم،بعد از رفتن عمه صدای کل کشیدنا بلند شد و بقیه هدیه ها رو نورگل جمع کرد و به دستور بی بی پا گذاشتیم به حیاط تا اورهان گره طناب داری که قرار بود گردنم بسته بشه رو دور کمرم محکم کنه،بی بی دستمال قرمزی به سمت آتاش گرفت،بغضم گرفته بود دلم میخواست هر چه زودتر از اونجا دور بشم و تا جایی که جون دارم اشک بریزم اما مجبور بودم بایستم و جون دادن خودمو به چشم ببینم! آتاش دستمال رو توی مشتش فشرد و به سمت سهیلا رفت و همراه با شعر محلی که همه با هم یک صدا میخوندن اونو دور کمر باریک سهیلا بست و طبق رسم و رسوم سهیلا به نشونه پذیرفتن پیمان خواهر برادری بینشون دست آتاش رو بوسید و با نیش باز کنار اورهان جای گرفت و آتاش هم پوزخند به لب برگشت کنار من انگار با نگاهش میخواست بهم بفهمونه تا چند دقیقه دیگه کسی که دوسش داری تبدیل میشه به برادرت،قبلا هر موقع این رسم رو میدیدم آرزو میکردم منم برادر شوهر داشته باشم تا کمبود برادر رو توی زندگیم پر کنه نمیدونستم قراره همچین سرنوشتی داشته باشم،حالا نوبت اورهان بود که منو شبیه یک بسته کادو پیچ شده ببنده و تحویل برادرش بده،داشت به سمتم میومد که که آتاش در گوشم زمزمه کرد:-گفته بودم کاری میکنم داغش به دلت بمونه! لبخند تلخی زدمو نگاهمو دوختم به اورهان که حالا توی فاصله چند سانتی متری ازم ایستاده بود و بدون اینکه حتی نیم نگاهی به صورتم بندازه دستشو به همراه دستمال به دورم حلقه کرد و همونجور که همه مشغول دست زدن و شعر خوندن بودن در گوشم زمزمه کرد:-کافی بود بهم بگی! با چشمایی پر از بغض نگاهی بهش انداختم پس با دیدن گردنبند همه چیز رو فهمیده بود،گره کمرمو محکم کردو سر به زیر انداخت دستای مردونشو توی دستای لرزونم گرفتمو بوسه ای بهش زدم با احساس خیسی اشکام روی دستش،دستشو پس کشید و ازم فاصله گرفت و دستی به صورتش کشید کنار سهیلا ایستاد،انگار حال اونم دست کمی از من نداشت،داشتم با گوشه روسری اشکامو پاک میکردم که با احساس سوزش پهلوم چشم از اورهان گرفتمو به انگشتای آتاش زل زدم که وحشیانه توی پهلوم فرو رفته بود:-اگه میخوای گریه کنی بهتر به حال آقات گریه کنی چون قراره تا... با دیدن پسر نوجونی که آستین کتشو گرفته بود توی دستاش و محکم تکون میداد جملشو نصف و نیمه رها کرد و رو بهش گفت:-چیه چی میخوای؟ پسر بدون اینکه کلمه ای حرف بزنه آتاش رو میکشید و به سمت در عمارت اشاره میکرد، انگار ازش میخواست دنبالش بره:-چی میخوای نکنه لالی؟گمشو کنار! آتاش هر چقدر سعی کرد پسش بزنه اون با حرکات و اشارات صورتش میخواست بهش بفهمونه که کار مهمی داره و اصلا قصد بیخیال شدن نداشت،آتاش برای چندمین بار آستین کتشو از دستش بیرون کشید و خیلی جدی گفت:-خیلی خب راه بیفت ببینم چیکارم داری!🦋🦋 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
هیچ روز خوبی در راه نیست روز خوب که در نمیزنه بیاد داخل! روز خوب که سر برج نیست خود بخود البته گاهی باناز وکرشمه بیاد! قبض آب وبرق و…. نیست که وقت وبیوقت وقتی خسته ازسرکاربرمیگردی از شکاف در آویزون باشه! روز خوب را باید ساخت باید نوازشش کرد باید آراست وپیراست باید به گیسوهاش گلهای وحشی صحرایی زد باید عطر دلخواهش رو خرید گل دلخواهش رو روی میز گذاشت شعر دلخواهش رو سرود باید نازش را کشید برویش خندید روزخوب را باید خلق کرد وبعد در آغوش آرام یک روز خوب لذت دنیا را چشید…. _-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻