eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
بازار خرابه رفیق ولی تو وجدانتو نفروش                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
زجان خوشتر اگر باشد تو آنی ...                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
این روزا با هم دیگه قهر نکنید تا میتونید هوای همدیگرو داشته باشید... زندگی پر از خدافظی های غیر منتظره هس...                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا را سخت نگیرید برای اینکه... زمینی که امروز روی آن قدم می‌زنیم فردا سقف‌مان خواهد بود اینقدر با حسرت و غصه خوردن زندگی را به کام خودمان تلخ نکنیم... ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌ تا آخر گوش کنین... حرف های شنیدنی مادربزرگ شیرین زبان ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
با گوشه چشم تا که نگاهی به ما کنی کار هزار معجزه و کیمیا کنی... ميلاد با سعادت ولی نعمتمان، حضرت عبدالعظيم حسنی(ع) مبارك باد💐 ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
🔹یکی از اهالی ری خدمت امام هادی(ع) مشرف شد؛ حضرت پرسید: کجا بودی؟ "آن مرد گفت" عرض کردم: به زیارت امام حسین(ع) رفته بودم. ▫️حضرت فرمود: بدان که اگر قبر عبدالعظیم در شهرتان را زیارت کنی، همچون کسی باشی که حسین بن علی علیهماالسلام را زیارت کرده باشد. میلاد حضرت سیدالکریم(ع) مبارک باد🌹 ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
📽 💐 پخش زنده ویژه برنامه شب میلاد حضرت عبدالعظیم(ع) 🔹سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی 🔹مدیحه خوانی: حاج احمد شربیانی و کربلایی علی اکبر حائری ◀️ برای مشاهده پخش زنده برنامه اینجا کلیک کنید. ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
📽 📺 پخش زنده ویژه برنامه شب میلاد حضرت عبدالعظیم(ع) از شبکه خبر۲ سیما@hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
🕊 کمک فوری برای کودک معلول مبتلا به بیماری سرطان خون 🏮این کودک مبتلا به معلولیت و سرطان خون است و در روستای محروم سکونت دارند خانواده از سادات هستند و توان هزینه های درمانی فرزندشان را ندارد. 🍃 برای تامین هزینه درمانی این کودک معصوم، با هر مبلغی که دارید سهیم باشید؛ 🔹شماره کارت‌ و قانونی به‌ نام گروه جهادی حضرت زین العابدین ( ع) و شبا هیئت مذهبی قمر منیر بنی هاشم (ع)
6037997750014749
●IR
840690082101102230186001
کد دستوری👈‎
*6655*1*60#
🏮لینک کانال 👈 @charityi313 🔶 ارتباط با ادمین @charity12
┄┅─✵💝✵─┅┄ خرد هرکجا گنجی آرد پدید ز نام خدا سازد آن را کلید به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم خدایی که داننده رازهاست نخستین سرآغاز آغازهاست الهی به امید تو💚 ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌹 سلام بر مهربانےِ بے نهایتت... 😍 سلام بر لبخند زیبایت... 😘 سلام بر صبر بزرگت... 😍 سلام بر قلب رئوفت... 😘 سلام بر دعاے شبانگاهت... 😍 سلام بر انتظار دیر پایت... 😘 سلام بر تو و بر همہ ے فضائلت... 😍 🌤ألـلَّـهُـمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
۱۰۴.mp3
8.31M
[تلاوت صفحه صد و چهار قرآن کریم به همراه ترجمه] @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
🪴 🦋 🌿﷽🌿 روزجشن بود. آیه ازصبح توخونش بودومن هم هریه ساعت یه باربهش سرمیزدم که فهمیدم آرایش کردن بلدنیست وهی خراب میکنه هی میره صورتشومیشوره خندم گرفته بوددلم میخواست خودم برم وآرایشش کنم امامیدونستم که بهم اجازه نمیده وجالبش اینجابودکه حتی دیگه خودمم به خودم این اجازه رونمیدادم ...ساعت 6ونیم بعدازظهربودکه آیه ازخونش بیرون اومدچادرسرش بودومانتوشلواری رو که خریده بودم تنش کرده بود.یه آرایش خیلی ملایم کرده بودکه باتمام ناشی بودنش قشنگ ازآب دراومده بودوبخاطراینکه هیچوقت آرایش نمیکردزمین تاآسمون تغییرش داده بود وخیلی زیباشده بود.ناخوداگاه به سمتش رفتم اماتودوقدمیش یادم افتاددختری که روبه رومه آیه ست نه سوگل نه یکی ازدوست دخترام .متوقف شدم وبالبخندنگاهش کردم وگفتم:خیلی نازشدی لپاش دوباره گل انداخت که منوبی قرارترکرد.اماقاطع گفتم:اگه من پاکان پاکزادم تاهفته بعداین موقع مابهم محرم شدیم شک نکن متعجب نگاهم کردکه خندیدم وگفتم:جدی میگم من که دیگه طاقت ندارم توهمین موقع بابااومدوتاآیه رودیدلبخندعمیقی زدکه این روزاازش خیلی بعیدبود ،وگفت:اووه دخترم چه خوشگل شده آیه باشرم گفت:مرسی بابایی باهم سوارماشین شدیم آیه عقب نشست اماازآینه همش نگاهش میکردم حتی یه بارم کم مونده بودبزنم به یه ماشینی که باباسریع بهم تلنگرزدوگرنه ازعروسی افتاده بودیم. واردخونه آرمانیناشدیم وآیه به اتاق تعویض لباس رفت ومن وباباهم به پدرومادرفرنوش وآرمان تبریک گفتیم وبعدسرمیزی نشستیم که آیه هم بعدمدتی اومدپیش ماومن مات نگاهش میکردم چون واقعاتواون لباس مشکی طلایی زیباشده بودوداشتم خودم رولعنت میکردم بخاطرخریدچنین لباسی...آیه تواین لباس فوق العاده شده بودونگاهای زیادی باتموم محجبه بودنش روش بودوهمین منواذیت میکردخودموبه بابانزدیک کردم وآروم گفتم:میبینی همه دارن چشم دخترتودرمیارن الان اگه موافقت میکردی من وآیه زودترازفرنوش وآرمان عروسی کرده بودیم وهیچ کس جرات نمیکردنگاهش کنه باباچپ چپ نگاهم کردوگفت:هیچوقت موافقت نمیکنم بیخودی زورنزن ناخوداگاه صدام بالارفت:بابامن فقط میخوام زن بگیرم- چون میخوای لقمه بزرگترازدهنت برداری- باباچرابامن این کارومیکنی؟ بابابه آیه اشاره کردکه فهمیدم آیه صداموشنیداگه نمیشنیدبایدتعجب میکردم .به آیه نگاه کردم که سرخ شده بودوسرشوتاآخرین حدممکن پایین انداخته بود...مدتی گذشته بودوفرنوش وآرمان هم اومده بودن که سروکله فرهودم پیداشدوبه محض ورودش به سالن چشمش گشت دنبال آیه که بانگاه پراخم وغضب من مواجه شدوفکرکنم تمام نفرتش ازمنوریخت تونگاهش چون من هم متقابلا همین کاروکردم...فقط دلم میخواست روزیو ببینم که آیه مال من میشد...همسرمن وعروس من میشدو اونموقع حال فرهودومیدیدم...ازفکرعروسی باآیه لبخندپهنی رولبام جاخوش کرد... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🪴 🦋 🌿﷽🌿 "آیه" مدتی ازاومدن آرمان وفرنوش به مهمونی میگذشت که دوستای پاکان به سمتش اومدن واونوبه اجباربه پیست رقص بردن وپاکان تاآخرین لحظه نگاهش رومن بودمطمئن بودم دلیل حساسیت هاش فرهوده ونمیخوادمنوتنهابذاره وبخاطراینکه خیال پاکان راحت بشه بلندشدم وکنارصندلی بابانشستم تاحداقل خیالش راحت باشه که کناربابائم...به پاکان ورقصیدنش نگاه میکردم به اینکه چقدرقشنگ میرقصید.که یدفعه نگاهم به باباخوردمسیرنگاهشوکه دنبال کردم رسیدم به فرنوش وآرمان.نگاه غم زده وحسرت آلودش روبه عروس ودامادمجلس دوخته بودوقتی متوجه سنگینی نگاهم شدطوری که بشنوم گفت:منم باعشق ازدواج کردم امایه عشق یه طرفه ازحرص اینکه هیچ کلمه ای برای التیام بخشیدن زخم های روحش نمیتونستم به زبون بیارم فقط دندون هام روباتمام قدرت بهم فشردم.بابادوباره لب بازکرد:زن من خوب نبود...پاک ونجیب نبود...پسرمم مثل اون شد...خیلی ناراحتم که پاکانم شبیه اون شد...خیلی... لبخندی زدم واینبارچون دهنم پرازحرف بودلب بازکردم:باباناراحت نباش چون پاکان عوض شده پاکان دیگه اون کسی که قبلا می‌شناختی نیست اگه عوض نمیشدمنم هیچوقت بهش علاقه مندنمیشدم... بدون اینکه بفهمم به علاقم اعتراف کرده بودم وبابا یه‌دفعه باچشمای گردشده نگاهم کردوپرسید:چی گفتی؟ ازخجالت سرموانداختم پایین وباصدایی که خودمم به زور می‌شنیدم گفتم:من پاکانودوست دارم -یعنی توئم به ازدواج باپاکان راضیی؟ سرمو همون طورکه به سمت پایین بودچندباربه نشانه مثبت تکون دادم که باباگفت:امامن نمیتونم به پاکان اعتمادکنم وتوروبسپرم بهش بااینکه پسرمه امامیدونم لیاقتتونداره اگه اذیتت کنه چی؟ اگه دو روز دیگه علاقش تموم بشه؟اونوقت بایدجواب باباتوچی بدم بابات قبل مرگش توروبه من سپردمن چطوری ریسک کنم اگه پس فردا پاکان توزندگی اذیتت کنه تواون دنیابابات یقه منونمیگیره بگه مردحسابی من بخاطرتوجون شیرین‌مودادم ودخترموتنهاگذاشتم اونوقت تودخترمنودستی دستی بدبخت کردی....... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
@hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅─┄
هرکه بی ما خوش است در خوشی اش برکت....                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
                   @Aksneveshteheitaa                ●○●
                   @Aksneveshteheitaa                ●○●
                   @Aksneveshteheitaa                ●○●
📽 💐 پخش زنده ویژه برنامه شام میلاد حضرت عبدالعظیم(ع) از شبکه قرآن سیما 🔹سخنران: حجت الاسلام و المسلمین تراشیون 🔹 قرائت دعای توسل: حاج مهدی قربانعلی 🔹مدیحه خوانی: حاج زهیر سازگار ◀️ برای مشاهده پخش زنده برنامه اینجا کلیک کنید. @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊