#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارت_هفت
با نگاه کردن دوباره به ساعت ،از فکر پرهامی بیرون آمدم و وسایلم را جمع کردم.
چند تا کار دیگر هم داشتم که بی خیالشان شدم و در حالی که لیست چیزهایی که می خواستم تهیه کنم ،برمی داشتم از اتاق بیرون آمدم.
مشتی قربون مشغول تی کشیدن کف آشپزخانه بود.
باشنیدن بسته شدن در اتاقم دست از کارش کشید و گفت:خسته نباشید آقا شرمنده امروز کارم یکم طول کشید الان سریع حاضر می شم و می رم ماشینو از تو پارکینگ می یارم آقا.
نگاهم را به چهره ی خسته اش دوختم ،لبخند کمـ ـرنگی زدم و گفتم: نمی خواد مشتی قربون خودم می رم فقط یکم خرید داشتم که می خواستم برام انجامشون بدی اگر زحمتت نیست.
در حالی که با پشت دست قطره های عرقی که برروی پیشانیش نشسته بود را می زدود گفت:روی تخم چشمم آقا شما امر بفرمایید کیه که انجامش نده.
لبخند محوی زدم و گفتم:مرسی مشتی قربون خسته نباشی فقط زود انجامشون بده و برگرد خونه کارت دارم .
مشتی قربون تی را سرجایش گذاشت و گفت:چشم آقا امر دیگه ای با من ندارین ؟
سری تکان دادم و در حالی که به ساعت مچی ام نگاه می کردم،گفتم :نه فقط خریدارو که انجام دادی جایی معطل نکن زود برگرد خونه.
مشتی قربون سری به نشانه ی موافقت تکان داد و گفت :چشم آقا.
لیست خرید را بهش دادم و با عجله از شرکت بیرون زدم.
وارد آسانسور که شدم دکمه ی پی را زدم و هنگامی که آسانسور به طبقه ی همکف رسید با عجله به سمت ماشینم دویدم و قبل از رسیدن به آن در ماشین را با ریموت باز کردم و در حالی که کت و کیفم را روی صندلی عقب ماشین جای می دادم سوار شدم و از شرکت بیرون آمدم.
شیشه ی ماشین را کمی پایین کشیدم و نگاهم را به بیرون دوختم .
از آنجایی که به قول پریماه هیچوقت عادت نداشتم که ساکت بنشینم دست بردم و سی دی را از داخل داشبورد برداشتم و داخل پخش گذاشتم.
صدای خواننده باعث شد که سرم را به پشتی صندلی بچسبانم و نگاهم را به جلو دوختم.
توی شبه رویا،تو اومدی گفتم کیه این!
تا که اومدی تو ، گفتم بیا اینجا بشین
خواستم پیشه تو ، نامه ی غمو پاره کنم
خودمو تو دلت ، یه جورایی آواره کنم
روی گونه ی تو ، بـ ـوسه رو نقاشی کنم
پرنده ی عشق ، راهیه هرجا که باشی کنم
بشم یه آسمون ، پر از ابر و نگاهه عشق
شب و روز ببارم ، گلاتو آبپاشی کنم
میدونم میتونم ، بمونم با تو
تویی که همه عشق ، همه عمرمو جونمی
میدونم میتونم ، بمونم با تو
تویی که نفسو ، توی رگهام خونمی
توی این شب رویای من ، چه خوبه که پیشه منی
این همه ساکتی چرا؟! ، پس چرا حرف نمیزنی
از اشتیاق من بگو ، ببین که میمیرم برات
احساسم از تو پرشده ، تموم زندگیم فدات
بزار که با نگاهه تو ، دلهره هامو پاک کنم
بزار با این حالت خوب ، هرچی بدیه خاک کنم
میدونم میتونم ، بمونم با ت
وتویی که همه عشق ، همه عمرمو جونمی
میدونم میتونم ، بمونم با تو
تویی که نفسو ، توی رگهام خونمی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃🍃
💕 #کانال_عکس_نوشته_ایتا
@aksneveshteheitaa
دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ ومُعادیاً لأعْدائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن.
خدایا قرار بده در این روز دوست دوستانت ودشمن دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیغمبرانت ای نگهدار دلهای پیامبران.
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa
🍃💖دعای روز 25 ماه مبارک رمضان
🍃💝بسم الله الرحمن الرحیم
💙اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ
ومُعادیاً لأعْدائِکَ
💙و مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ
💙یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن.
🍃🌷ترجمه :👇
💚خدایا، مرا در این ماه دلبسته اولیائت و دشمن دشمنانت قرار ده
💚و آراسته به راه و روش خاتم پیامبرانت گردان،
💚ای نگهدارنده ی دل های پیامبران.
@aksneveshtehEitaa
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارت_هشت
همینطور که به آهنگ گوش می دادم با انگشتانم روی فرمان ماشین ضربه می زدم .البته شاید صدای خواننده از نظر خیلی ها چندان جالب نبود اما من عاشق ریتم و شعرش بودم و تقریبا هرروز هنگام برگشتن به خانه این آهنگ را داخل پخش می گذاشتم و گوش می کردم.
تکیه گاه سرم پشتی صندلی و لبخند محوی روی لـ ـبم نشسته بود .
یادحرفم پریماهم افتادم که همیشه می گفت:بهراد هروقت می خندی خوشگل ترین و خوشتیپ ترین مرد دنیا و مرد رویاهای من می شی.
و بی اختیار لبخندم عمیق تر شد.
جلوی در چند تا بوق زدم اما بعد یادم افتاد که امروز مشتی قربون نیست که در را برایم باز کند.
در حالی که به این
بی
حواسی خودم می خندیدم از ماشین پیاده شدم و در را باز کردم.
ماشین را داخل حیاط بردم و در حالی که کت و کیفم را از صندلی عقب برمی داشتم از ماشین پیاده شدم.
پشت در اندکی مکث کردم و بعد در حالی که لبخند کمـ ـرنگی روی لب می نشاندم ،در را باز کردم و وارد خانه شدم.
این عادت هرروزه ام بود که اینگونه وارد محیط خانه و خانواده ام می شدم چون از آن دسته مردانی بودم که اعتقاد داشتم آدم هرچه ناراحتی و گرفتاری از محل کار و محیط بیرون از خانه هم دارد باید همانجا پشت در همه ی ناراحتی ها و مشکلاتش را خاک کند و بعد با رویی خوش وارد خانه اش شود و خیلی ها بخصوص همسر مهربانم پریماه عاشق این رفتارم بودند و بخصوص پریماهم بارها این را به من گفته بود و من هم در جواب همیشه لبخندی پهن تحویلش می دادم.
🌼🌼🌼🌼🌼🍀🍀🍀🍀🍀
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa
خدایا در نگرانی ها گم شده ام
آرامش این روزهایم باش ...
@aksneveshteheitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🎼📹آوای زیبایی با گویش گیلکی تقدیم شما خوبان .
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
@aksneveshteheitaa
4_5913723427432172567.mp3
3.63M
🎶 #آهنگ_عشق ♥️
#امو_بند
🎧 از وقتی که تو رو دیدم آروم ندارم
هر جا میرم جایِ تو رو خالی میزارم
عشق منُ میندازه یادِ چشات
عشق چه عجیبه حال و هوات
عشق توی قلبم رفته و در نمیاد
عشق یعنی هر طپش قلبت
عشق یعنی حسی که دارم بهت
عشق چه بلاهایی که نمیاره سرت
پیشِ تو انگار یه آدم دیگه م
به تو حسم فرق می کنه
اگه نفسم می گیره پیشِ تو عشقم
همه ی اینا کار توئه
یه حس عجیبی کنارِ تو دارم
دلم انگاری عاشقِ تو شده
رویایِ قشنگیه زیرِ نمِ بارون
تویِ چشمات خیره بشم
دستامُ بگیری و بگی در گوشم
محالِ ازت دست بکشم
این آدم عاشقم راه بدی توو قلبت
واسم حتی قشنگه تصورشم
وقتی کنارمی غصه یِ دنیا دیگه خیالم نیست
دیگه چیزی و از زندگی قبل از تورو یادم نیست
چون تو دادی تغییرم پا گذاشتی توو تقدیرم
مثل یه رویاست وقت که باز می کنم رو تو چشمامُ
حس می کنم یه خیال تا وقتی که می گیری دستامُ
آخ که چه حالی میشم وقتی می مونی پیشم😉
#برای_آنکه_خودش_میداند♥️
#عشق_یعنی_حسی_که_دارم_بهت 😍
@aksneveshteheitaa