eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🦋 🌿﷽🌿 پاکان هم لحنش عصبی شد تلخ و گزنده و دقیقا مثل همون اوایل که حرفهاش نیشتری بود به قلب زخمی ام -حالا چرا اینقدر خودتو به آب و آتیش میزنی اینقدر عصبی هستی که دست عشقتو شکوندم ؟ با تعجب و بهت انگشت اشاره ی دست خودم رو به سمت خودم گرفتم و با لحن پرسشی ای پرسیدم :عشق من ؟ خشن تر از هر زمان دیگه ای جواب داد :بله یادت رفته تو شرکت عشقم صداش میزدی ؟ با شنیدن حرفش نتونستم خودم رو کنترل کنم و به شدت زدم زیر خنده پاکان هر لحظه چشمهاش گشاد تر میشد و ابروهاش بالا تر میپرید آخر هم طاقت نیاورد و با لحن کلافه ای گفت :چیز خنده داری گفتم؟ ازخنده افتادم کف زمین ومیون خنده به زورگفتم :و....وا..وای خدا ...م...مردم پاکان که انگار ترقه ای زیر پاش ترکیده باشه عصبی به سمتم هجوم آورد. قاطی خندم جیغ کنترل شده ای کشیدم وخودموعقب بردم. آیه اینقدر اذیت نکن ببین درک میکنم که عاشقش شده باشی سامان آدم زبون بازیه نمیخواد با- این خنده هات احساستو مخفی کنی یا شایدم از من خجالت میکشی باور کن که درکت میکنم خندم قطع شد پاکان واقعا با خودش چه فکری کرده بود .پاکانی که سلول به سلول وجودم بسته به نفساش بود پاکانی که عاشقش بودم منو متهم به عاشقی با مردی میکرد که از همون اولین دیدار ازش خوشم نیومد بود ؟ پاکان با صدایی که خشم و عصبانیت بلند تر از حد معمولش کرده بود گفت :به نظرت من خرم ؟یا شایدم کور و کرم که ندیدم و نشنیدم که تو به کی چی گفتی ؟ من فقط میخواستم بهش بگم که به جای اون لقبی که بهم داده بود از عشقم و این حرفا استفاده-کنه صورت پاکان به آنی سرخ شد و رگ های گردنش متورم مثل شیر نری که با قدرت نمایی و نعره هاش قلمروش رو به یه کفتار نشون میده تو صورتم نعره کشید و گفت :اینقدر کمبود محبت داری که نیاز به شنیدن عشقم و عزیزم از جانب سامان پیدا کردی ؟ نفسم بند اومد از بی اعتمادی مردی که عشقش توی خونه ی قلبم ادعای مالکیت میکرد . تنها راه دفاعی خودم رو چنگ زدن به طناب پوسیده ای میکنم اخمهام رو درهم کشیدم و گفتم :من نه تنها از آقا سامان خوشم نمیاد بلکه ازش بدمم میاد پاکان ابرو بالا انداخت دست به سینه بالای سرم ایستاد و گفت :اِ جدا ؟پس اون عشقمی که توی شرکت گفتی مخاطبش کی بود ؟ ابروهام محکم تر از قبل در هم گره خوردند و اینبار من بودم که با لحن تهدید آمیزی گفتم :یادمه که ازم یه فرصت خواستی برای جبران تمام تهمت ها و حرفای ناحقت اما مثل اینکه این فرصتتم رو به اتمامه .متاسفم برای خودم که بهت اعتماد کرده بودم و تصورم این بود که طرز فکرت راجبم عوض شده یعنی تو واقعا منو همچین آدمی دیدی که عاشق یکی مثل سامان بشه ؟ پاکان کلافه دستی تو موهاش کشید و با صدای نیمه بلندی گفت :پس چرا بهش گفتی عشقم ؟ -من نگفتم اون بهم میگفت 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻