eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
Tahdir joze14.mp3
3.84M
جزء چهاردهم 👤با صدای استاد معتز آقایی @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
┄┅─✵💝✵─┅┄ ❣پروردگارا 🔶بااولین قدمهایم برجاده های صبح 🔸 نامت راعاشقانه زمزمه میکنم 🔸کوله بارتمنایم خالی وموج 🔶سخاوت توجاری الهی به امید تو💚   @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام امام زمانــــــــــم ♡ 🏷️ عهد می‌بندم… کارهای نیکم را برای خوشحالی امام زمانم انجام بدهم… و ثوابش برای تعجیل در فرجشان باشد… @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
| دعای روزهای ماه رمضان 🏷 (دعای روز پانزدهم) 🤲 خدایا طاعت فروتنان را نصیبم کن...   @hedye110
🪴 ♻️ 🌿﷽🌿 -دردت به جونم مامان نکن این کارو. بریز بیرون. داد بکش. اشک از گوشه چشمش می آید بیرون. بدنش را تاب می دھد به جلو و عقب. به سمت آشپزخانه می دوم. آب توی لیوان می ریزم و چند حبه قند داخلش می اندازم که ناگھان صدای ضجه مامان در خانه می پیچد. لیوان را میان انگشتانم فشار می دھم. خدایا بھش صبر بده. صبر زیاد!. مامان پشت ھم جیغ می کشد. لیوان را روی کانتر می گذارم و می روم داخل ھال. مامان دور خودش می چرخد و دست به یقه لباسش گرفته و از عمق وجودش ضجه می زند. درونم می لرزد. به گریه می افتم. مامان عزیز من!. مرا که می بیند با التماس و گریه می گوید: -بگو دروغه لیلی!. روی زمین می نشینم و سرم را به دو طرف تکان می دھم. دوباره سرش را رو به بالا می گیرد و جیغ می کشد: -خدااااااااا. شانه ھایم می لرزند. مامان دست ھایش را کنار صورتش می گذارد و زار می زند. -بگو داری اذیتم می کنی لیلی؟!. داد می زند: -خدااااااااااا. با زانو روی زمین می افتد. می روم جلو. بلند می شوم. می پرم بالا و پایین. دست و پاھایم را تکان می دھم. دست آخر، دست ھایم را از ھم باز می کنم و می گویم: -ببین. ببین مامان. من می پرم. راه می رم. می شنوم. حرف می زنم. پس حالم خوبه. بلند می شوم و روی دو پا می پرم. بالا و پایین. -مامان منو نگاه کن. ببین می تونم بپرم. می تونم راه برم. ببینم. بشنوم. پس حالم خوبه. ناراحت نشو مامان جان. گوش نمی دھد. با دو دست روی ران ھایش می کوبد. دست ھاش را می گیرم و می گذارم روی گونه ھای خیسم. چشم ھای بارانی اش را می دوزد در نگاه خیسم. -تو ھم می خوای تنھام بذاری؟!. تو ھم می خوای باھام بد تا کنی لیلی؟!. سرش را روی به آسمان می گیرد: آی خدااااا!. دست ھایش را فشار می دھم. -مامان ببین من باھاش کنار اومدم. بببین منو. حالم خوبه. مامان انگار نمی شنود. پشت ھم تکرار می کند. -می خوای بری آره؟!. می خوای منو تا عمر دارم داغدار کنی؟!. دستھایش را از میان دست ھایم بیرون می کشد و شانه ھایم را می گیرد. -کی بھت این اجازه ارو داده؟!. من؟!. لیلی. عزیز مامان. سرش پایین می افتد و شانه ھایش به لرزه می افتند. دستھایش شل می شوند و آویزان می شوند کنارش. ھق ھق می کند. دستانم را دور شانه ھایش حلقه می کنم و سرش را روی شانه ھایم می گذارم و آرام بیخ گوشش می گویم: -آروم باش مامان. آروم باش. قبولش کن مثل من. اونوقت آروم میشی. بھش عادت می کنی. اگه یه روز درد نکشم تعجب می کنم. اگه یه روز اشتھام خوب باشه تعجب می کنم. عادت می کنم ھر روز که بلند میشم تار موھامو از روی بالش جمع کنم. به دردم میشه عادت کرد مامان. فقط مثل من باید اول ھضمش کنی. صدای گریه مامان شدت می گیرد. -می برمت دکتر. اشتباه شده. من می دونم. پشتش را نوازش می کنم. -میریم دکتر. ھرجا تو بگی. ھر چی تو بخوای. از جایش بلند می شود و می رود اتاقش. در را قفل می کند و تا حالا که دم دمای صبح است صدای ناله و ضجه ھایش را از پشت در بسته می شنوم. کجایی بابای بی وفا؟!. خوب خودت را از مشکلات کشیدی کنار؟!. جایت خوب است؟!. ھمه چیز را گذاشتی روی دوش من و مامان و بی خیال رفتی؟!. خدایا صدای گریه مامانم را می شنوی؟!. اصلا خدایا تو به من بگو بابا زیر خاک برایم گریه می کند؟!. من با درد نوشتم تو ھم با درد می خوانی؟!. گریه ھای مادرم را می خوانی؟!. اشک ھای من را چی؟!. .خرداد آخرین .لیلی- Leili. The last spring وبلاگم را می بندم. می خزم توی تختم و پتو را می کشم روی سرم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
در نیمۀماه، ماهِ تمام آمده است عطرِ نفسِ گل به مشام آمده است در خانۀزهرا و امیر مومنان اوّل پسر و دوّم امام آمده است ✨🌺 ✨🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرود:تو اومدی شور ما دائم شد - حاج مهدی رسولی.mp3
3.37M
🌸تو اومدی شور ما دائم شد... 💐مولودی امام حسن مجتبی(ع) 🎤 حاج مهدی رسولی @delneveshte_hadis110
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان ➥ @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
اول صبح چقدر مدح حسن میچسبد😍 سهم مان از کل عالم گر حسن(ع)باشد بس است ما غلامیم و اگر سرور حسن(ع) باشد بس است @delneveshte_hadis110
خودت گفتی که وعده در بهار است بهار آمد دلم در انتظار است ... بهار هر کسی عید است و نوروز بهار عاشقان دیدار یار است ... @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
| دعای روزهای ماه رمضان 🏷 (دعای روز شانزدهم) 🤲 خدایا توفیق دوستی با خوبان را نصیبم کن...@hedye110
🪴 ♻️ 🌿﷽🌿 * پنج نفر بیشتر نیستیم. مامان و مردی دیگر پشت گروه نشسته اند. مامان توی صندلی نشسته ولی مامان ھمیشه نیست. انگار آب رفته. کوچک شده. شده یک مشت. مرا با خودش دکتر به دکتر برد و دوباره آزمایشات را ازسر گرفت ولی نتیجه ھمان بود که بود. دقیقه ھا می نشیند روبرویم ، خیره می شود به من و بعد ناگھان می زند زیر گریه. تا کنار بیاید خیلی راه دارد. درست مثل خودم. مردی با ریش پروفسوری، تقریبا پنجاه ساله با موھای جو گندمی، بالای گروه نشسته، کنار عمو فرید. نگاھی به تک تک افراد می اندازد. -من دکتر ھاشمی ام. اینم ھفتمین جلسه گروھه. می خوام جلسه امروز رو با عضو جدیدمون شروع کنیم. به من نگاه می کند. -خوب لیلی خودتو برای ما معرفی کن. یک دور به ھمه نگاه می کنم. به آدم ھای رنجور. لاغر و تکیده. یکی دو نفرشان خندانند و باقی مرده متحرکند. ھمه یک درد مشترک داریم. -من... من لیلی موحدم. دو ماھه که فھمیدم سرطان دارم. عمو فرید با مھربانی لبخند می زند. دکتر می پرسد. -چرا اینجایی لیلی؟!. دل آشوبه می گیرم. نگاه می کنم به عمو فرید. نگاھش مطمئن است. -خوب. خوب. چون عمو فرید خواست بیام. -چون عمو فرید خواست اومدی؟!. مردد می شوم. فکر می کنم. چشم می دوزم به موزائیک ھای کف. چرا اینجایم؟!. -شاید آره. شاید نه. شاید اومدم تا چیزی یاد بگیرم تا بتونم با این بیماری مقابله کنم. من و مامان اومدیم ببینم بقیه با این مریضی چکار می کنن. مردی که پوست و استخوان است و روی ویلچر نشسته، پوزخند صداداری می زند. مثل اسکلت می ماند. -مقابله؟!. با چی؟! با مرگ؟!. کی تونسته از دستش در بره که تو بتونی؟!. دکتر منتظر نگاھم می کند. ھمه منتظر نگاھم می کنند. مرد سر طاسی دارد. دماغش را بگیری به چند ثانیه نکشیده جانش درمی رود. صدا از ھیچ کس درنمی آید. خودش ادامه می دھد. -من که فقط تو فکر خودکشی ام. ھفت ماھه دارم روز به روز بدتر میشم. خسته شدم. تو ذھنم خودم رو ھزار بار کشتم. یه بار با دارو. یه بار با تیغ. ھر بار یه جوری. فقط نمی دونم بیمه به زن و بچه ام تعلق می گیره یا نه!. دکتر مداخله می کند. -محمد حق با توئه. شاید نشه مرگ رو به تعویق انداخت ولی میشه با امید بھتر زندگی کرد. چھره محمد در ھم می رود. فضا سرد است. ناامیدی روی پاھای ھمه نشسته. ھمه نگاه از ھم می دزدیم. دلمان نمی خواھد کسی درد را از چشمانمان بخواند. محمد به سردی می گوید: -ھمون حرف ھای مسخره ھمیشگی. حرفاتون ھمش پوچه. فقط دارید امید الکی می دید. من فقط دلم می خواد شب چشممو بذارم رو ھم و دیگه صبح بیدار نشم. این حرفش مرا یاد بابا می اندازد. ھنوز ھم داغدار اینم که بی خداحافظی رفت. بی ھیچ حرفی. بی ھیچ وصیتی. یکدفعه ما را تنھا گذاشت و رفت. رو به محمد می گویم: -این خیلی خودخواھانه است. شما باید به خانواده اتون فرصت خداحافظی بدید. باید آماده اشون کنید. شاید سخت باشه ولی این مریضی خانواده ارو برای رفتن ما آماده می کنه. مرد صدایش را بالا می برد. -بچه جون. مردن تو خواب یه سعادته. کی دوست داره با زجر بمیره؟!. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری جدید و بسیار زیبا از شستشوی ضریح مطهر حضرت سیدالشهداء در کربلا اومدم کرببلاتو ببینم یا مولا💔 بوسه بر شش گوشه قبرت بزنم🥺 التماس دعا 🙏
زمونه‌ بدی شده! حتی با افزودنی‌های غیرمـجاز هم اعتباری بــه ماندگاری بعضی دوستی‌ها نیسـت …                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
می‌گن دوری و دوستی ولی ‏بعضیا از همون دورم ارزش رفاقت ندارن ..!                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
یه آدم‌هایی ناراحتمون می‌کنن که ما رومون نمی‌شه از دستشون ناراحت بشیم!                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
با بعضی دوستا وقتی دعوا می‌کنی تازه می‌فهمی چقدر دشمن بودن!                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
خرمالو مثل بعضی آدم‌ها می‌مونه در نگاه اول شاید دلبرانه به نظر بیاد ولی چیزی که ازش می‌مونه طعم گس بی اعتمادی و دل زدگیه                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
بعضیا به ما نمی‌خوردند ما جا خالی دادیم خوردن به شما مبارکتون باشه                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
حواستون به بعضی حرف‌ها و بعضی کارا باشه چون خیلی وقتا “ببخشید” کار چسب زخمو نمی‌کنه                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
                   @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
رسم رفاقت اینه که با رفیق پیر بشی نه اینکه وسط راه از رفیق سیر بشی                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹