eitaa logo
میراث امامان
165 دنبال‌کننده
55 عکس
3 ویدیو
11 فایل
مطالعاتی در خصوص روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی کانال در تلگرام: https://t.me/Al_Meerath https://t.me/Alasar_1 ارتباط با ادمین: @KhorvashAmirhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 مباهات ویژۀ خدا به امیرالمؤمنین (ع) در عرفه حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمي، ثنا جندل بن والق، ثنا محمد بن عمر المازني، عن عباد الكلبي، عن جعفر بن محمد، عن أبيه، عن علي بن حسين، عن فاطمة الصغرى، عن حسين بن علي، عن أمه فاطمة بنت رسول الله ص قالت: خرج علينا رسول الله ص عشية عرفة فقال: «إن الله باهى بكم وغفر لكم عامة ‌ولعلي ‌خاصة، وإني رسول الله إليكم غير محاب لقرابتي، هذا جبريل يخبرني أن السعيد حق، السعيد من أحب عليا في حياته وبعد موته، وإن الشقي كل الشقي من أبغض عليا في حياته وبعد موته» (المعجم الکبیر للطبراني، ج22، ص415؛ مشابه: فضائل الصحابة، ج2، ص658، زیادات قطیعی؛ أمالي الصدوق، ص182؛ بشارة المصطفی، ص149؛ الأربعون حدیثا لمنتجب الدین، ص33). نقل شده از عباد بن صهیب کلیبی از امام صادق (ع) به سندشان از حضرت فاطمه (س) که فرمود: پیامبر خدا (ص) شام عرفه بیرون آمده، بر ما وارد شد و فرمود: «به راستى خداوند به صورت عمومی به شما مباهات کرد و شما را آمرزید و به خصوص به على [مباهات کرد]. من پیامبر خدايم به سوى شما، بدون اینکه به خویشاوندانم مایل باشم. اين جبرئيل است كه به من خبر مى‏دهد سعادتمند كامل كسى است كه على را دوست دارد در زندگیش و پس از مرگش و شقى کامل كسى است كه على را در زندگیش و پس از مرگش دشمن دارد». مضمون مباهات خدا در روز عرفه به علی (ع) در نقل‌های دیگری هم آمده است (المسترشد، ص464؛ شرح الأخبار، ج1، ص209، و تقریب المعارف، ص204، از ابوایوب انصاری؛ أمالي المفید، ص161، و تقریب المعارف، ص203، از سلمان فارسی؛ التحصین، ص629، از ام سلمه). روز عرفه روزی است که خدا بدان مباهات می‌کند: «يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ يُبَاهِي اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ الْمَلَائِكَةَ» (الکافي، ج4، ص261) و در دعای روز عرفه از خدا می‌خواهیم: «أَسْأَلُكَ أَنْ تُبَارِكَ لِي فِي رِحْلَتِي وَأَنْ تَقْضِيَ لِي حَاجَتِي وَأَنْ تَجْعَلَنِي الْيَوْمَ مِمَّنْ تُبَاهِي بِهِ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنِّي» (الکافي، ج4، ص461).‏ @Al_Meerath
💠 دعایی مختصر در روز عرفه عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ: إِذَا غَدَوْتَ إِلَى عَرَفَةَ فَقُلْ وَ أَنْتَ مُتَوَجِّهٌ إِلَيْهَا: «اللَّهُمَّ إِلَيْكَ صَمَدْتُ وَ إِيَّاكَ اعْتَمَدْتُ وَ وَجْهَكَ أَرَدْتُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُبَارِكَ لِي فِي رِحْلَتِي وَ أَنْ تَقْضِيَ لِي حَاجَتِي وَ أَنْ تَجْعَلَنِي الْيَوْمَ مِمَّنْ تُبَاهِي‌ بِهِ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنِّي»... (الکافي، ج4، ص461-462). به سند صحیح نقل شده که امام صادق علیه السلام فرمودند: صبح‌گاه چون به سوی عرفه رفتی؛ در حالی که به سوی آن می‌روی بگو: خدایا! به تو رو کردم و بر تو تکیه زدم و به دنبالِ روی تو شدم! از تو می‌خواهم به سفرم برکت دهی و خواسته‌ام را برآورده کنی و مرا در این روز از کسانی قرار دهی که به ایشان پیش روی کسانی که برتر از من هستند [= فرشتگان] مباهات می‌کنی! @Al_Meerath
Kholafaa.pdf
4.01M
📕 خلفا از نگاهی دیگر بررسی شخصیت خلفا از نظر شجاعت، علم، ایمان، و عدالت بر اساس روایات معتبر اهل سنت ✍ حسین قربانی دامنابی ۱. افضلیت خلیفه ۲. مقابله با روایات مطاعن خلفا و راویانش ۳. بررسی ویژگی‌های سه خلیفه ۳. ۱. شجاعت خلفا ۳. ۲. علم خلفا ۳. ۳. ایمان خلفا ۳. ۴. عدالت خلفا ۳. ۵. بدعت‌های خلفا ۴. پیشگویی‌های پیامبر (ص) @Al_Meerath
JIS_Volume 5_Issue 9_Pages 247-271.pdf
2.07M
بررسی روایات فضایل خلفا از لسان اهل بیت (ع) در کتابی منسوب به دارقطنی ✍ حامد دژآباد و امیر رشیدی یکی از کتاب‌هایی که به دارقطنی، از محدثان بنام اهل سنت در قرن چهارم، منسوب است کتاب فضایل الصحابة است که تاکنون اثری از آن در دسترس نیست و ظاهراً مفقود است. چند سال قبل در عربستان سعودی کتابی نشر یافت که بنا بر ادعای محققان آن کتاب، جزء یازدهم و تنها قسمت یافته‌شده از کتاب دارقطنی است. اهمیت این کتاب حدیثی کوچک در این است که فقط شامل فضایل شیخین از لسان امام علی (ع) و خاندان ایشان است. در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به مقبولات و مسلّمات، بعد از بررسی سندی این کتاب و سندهای تعدادی از روایات و نقد محتوایی آنها نشان داده می‌شود که طبق معیارهای علمی رجالیان اهل سنت تمام روایات این بخش حدیثی ضعیف است و تنها دو روایت آن تا حدی از مرتبه ضعف بالاتر می‌آید؛ البته متن آن دو نیز با قرائن متقن حدیثی و تاریخی ناسازگار است. 📌گفتنی است سیدمحمد موسوی‌نسب در رسالهٔ دکتریش نشان داده که روایات مشهور منسوب به امیرالمؤمنین (ع) در ستایش خلفا عمدتاً در سال‌های ۹۰-۱۵۰ق پرداخته شده و ارتباطی با ایشان ندارد. @Al_Meerath
سانسور حدیث دستور قتل معاویه در منابع اهل سنت حدثنا أبو يوسف حدثني إسحاق بن إبراهيم بِمَكَّةَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ جعفر بن محمد عَنْ أَبِي لَيْلَى [بْنِ] عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عبد الرحمن عن محمود بن أسد أَخْبَرَنِي رِجَالٌ مِنْ قَوْمِي مِنَ الْأَنْصَارِ قَالُوا: كُنَّا جُلُوسًا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلم فينا فلان- سماه- فأشار رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى فُلَانٍ فَقَالَ: إِنَّ ‌هَذَا ‌لَيَطْلُبُ ‌الْإِمَارَةَ يَوْمًا، فإذا فعل فافعلوا به كذا (المعرفة والتاريخ، ۲/ ۲۶۹). همين حدیث در شرح الأخبار قاضی نعمان (ج۲، ص۱۴۷) از ابو لیلی و در التشریف ابن طاوس از کتاب الفتن سلیلی از محمود بن لبید [اسد] (التشریف، ص۲۳۰) بدون ابهام روایت شده است. طبق این منابع مقصود از فلان «معاویه» است و مقصود از «فافعلوا به کذا» «فابقروا بطنه» (شکمش را بدرید) است که در المعرفة والتاریخ سانسور شده است. شبیه این روایت با الفاظ و مضامین نزدیک در منابع مختلف نقل شده که همگی نشان می‌دهد مقصود قتل معاویه است (نمونه: شرح نهج البلاغة، ج‏۴، ص۱۰۷؛ أنساب الأشراف، ۵/ ۱۲۸). @Al_Meerath
روزهای پایانی ذی‌الحجة سالگرد قتل خلیفه دوم بنابر قول صحیح، قتل عمر بن الخطاب در روزهای پایانی ماه ذی الحجة رخ داده است و اکنون در سالگرد آن قرار داریم. دوران حکومت عمر بن الخطاب یکی از تاریک‌ترین مقاطع تاریخ اسلام است که در آن، اساس بدعت‌های ظالمانه بسیاری گذاشته شد. در این جا تنها به یک نمونه از احکام مضطرب او در دماء مسلمین می‌پردازیم. به اسانید معتبر نزد اهل سنت نقل شده است: «إنّ رجلا من المسلمين قتل رجلا من أهل الحيرة فكتب فيه إلى عمر بن الخطّاب، فكتب عمر: أن اقتلوه به، فقيل لأخيه حنين اقتله، قال: حتّى يجيء الغضب. قال: فبلغ عمر أنّه من فرسان المسلمين، قال: فكتب عمر: أن لا تقيدوه به، قال: فجاءه الكتاب وقد قتل» (مصنف ابن أبي شيبة، ت الحوت، ۵/ ۴۰۹، ش۲۷۴۷۰؛ همچنین نک‍: مصنف ابن أبي شيبة، ۵/ ۴۰۸، ش۲۷۴۶۳، ۲۷۴۶۶، ۲۷۴۶۷؛ الاستذكار، ۸/ ۱۲۲؛ أحكام القرآن للجصاص، ط العلمية، ۱/ ۱۷۳؛ شرح معاني الآثار ۳/ ۱۹۶، ۲۷۹؛ الخلافيات للبيهقي، ت النحال، ۶/ ۵۱۹) یعنی مردی از مسلمانان مردی [غیر مسلمان] از اهل حیره را کشت. دراین‌باره با عمر بن الخطاب نامه‌نگاری کردند. عمر پاسخ نوشت: او را به تقاص وی بکشید. به حنین، برادر مقتول گفته شد: او را بکش. گفت: [صبر می‌کنم] تا خشمم بیاید [و آمادگی روح کامل برای قصاص داشته باشم]. [در این مدت] به عمر خبر رسید که قاتل از جنگاوران مسلمانان است. پس عمر نامه نوشت: قصاصش نکنید. راوی می‌گوید: نامه در حالی رسید که آن مرد کشته شده بود. چنان که می‌بینیم بر خلاف سنت پیامبر (ص) (نک‍: صحيح البخاري، ط السلطانية، ۹/ ۱۲) به دستور عمر، مرد مسلمانی را به تقاص کافری کشته‌اند. عجب آن که خود عمر، حکمش را به صرف این که فهمیده، قاتل از جنگاوران است، تغییر داده است! گو این که خون مسلمانان یکسان نیست! یا حکم خدا تابع مصالح شخصی و سیاسی و نظامی است! برخی برای توجیه کار عمر گفته‌اند وقتی عمر شنید که آن مرد از جنگاوران است، خواست که با اولیاء دم مصالحه کند و دیه بپردازد (نک‍: الآثار لأبي يوسف، ص۱۵۶؛ أحكام القرآن للجصاص ط العلمية، ۱/ ۱۷۳) که این توجیه اصل مشکل مخالفت با سنت و تبعیض بین مسلمانان را حل نمی‌کند و بر خلاف متن نقل دیگر روایت است: «قال: وحدّثني أبي، قال: حدّثنا هشيم، وغير واحد منهم شعبة، عن عبد الملك بن ميسرة، عن النّزّال بن ميسرة، أنّ رجلا من المسلمين قتل رجلا من أهل الحيرة نصرانيا عمدا، قال: فكتب في ذلك إلى عمر بن الخطّاب، قال: فكتب إليه: أن أقيدوه منه، قال: فدفع إليه، فكان يقال له: اقتله. قال: فكان يقول: حتّى ‌يجيء ‌الغيظ، حتّى يجيء الغضب. قال: فبينا هم كذلك إذا كتاب من عمر، رضي اللّه عنه: أن لا تقتلوه، فإنّه لا يقتل مؤمن بكافر، وليعط الدّية» (أحكام أهل الملل والردة - من الجامع للخلال ص۳۲۱) چنان که می‌بینیم طبق این گزارش، عمر تغییر حکم را این گونه تعلیل می‌کند: «فإنّه لا يقتل مؤمن بكافر» (زیرا مؤمن را به تقاص کافر نباید کشت) که نشان می‌دهد حکم نخست نادرست بوده و در خلال این مدت، متوجه اشتباه خود شده است. ابن عبد البرّ به چگونگی تنبّه عمر بر اشتباه خود اشاره کرده است: «وقد روي هذا الخبر بما دلّ عليه أنّه شاور فقال له - إمّا علي وإمّا غيره - فإنّه لا يجب عليه قتل فكتب أن لا يقتل» (الاستذكار ۸/ ۱۲۲). (این خبر به گونه‌ای نقل شده که نشان می‌دهد عمر مشورت کرده است. پس علی (ع) یا غیر او، به او گفته‌اند که قتل بر او واجب نیست؛ پس نامه نوشت که کشته نشود.) اساسا خود عمر به ناآگاهی خود از فقه و قضا اعتراف داشته است؛ چنان که به اسانید معتبر نزد اهل سنت روایت شده است که در یک سخنرانی گفته است: «من أراد أن يسأل عن القرآن، فليأت أبيّ بن كعب، ومن أراد أن يسأل عن الفرائض فليأت زيد بن ثابت، ومن أراد أن يسأل عن الفقه، فليأت معاذ بن جبل، ومن أراد أن يسأل عن ‌المال ‌فليأتني فإنّ اللّه تبارك وتعالى جعلني له خازنا وقاسما» ( الأموال لأبي عبيد، ص۲۸۵؛ مصنف ابن أبي شيبة ۶/ ۴۵۷). یعنی هر که می‌خواهد از قرآن بپرسد نزد ابی بن کعب برود؛ هر که می‌خواهد درباره فرائض (ارث) بپرسد نزد زید بن ثابت برود؛ هر که می‌خواهد از فقه بپرسد، نزد معاذ بن جبل برود. هر که می‌خواهد از مال بپرسد [و پول طلب کند]، نزد من بیاید؛ زیرا خداوند مرا خزانه‌دار و تقسیم‌کننده مال قرار داده است! اما تاریخ گواه است که عمر در تقسیم مال نیز سررشته‌ای نداشت و از هیچ منطق شرعی یا عقلی پیروی نمی‌کرد! برای افزایش و کاهش سهم مسلمانان از بیت المال، ملاک‌های عجیب و سخیفی به کار گرفت که نه تنها هیچ اساسی در قرآن و سنت نداشت؛ که با ادراک عقل سلیم نیز سازگار نیست (برای نمونه نک‍: مصنف ابن أبي شيبة ۶/ ۴۵۵). همین تبعیض غیرمنطقی، زمینه‌ساز فتنه‌های بعدی جهان اسلام در دوران حکومت عثمان بن عفان و امیرالمؤمنین علی علیه السلام شد. @Al_Meerath
زیارت عاشورا در مختصر المصباح مرحوم شیخ طوسی، ط مکتبة العلامة المجلسي، ص۵۸۸-۵۹۴ @Al_Meerath
زیارت عاشورا در کامل الزیارات نسخهٔ کتابخانهٔ فاضل خوانسار، از کهن‌ترین نسخه‌های کامل الزیارات @Al_Meerath
میراث امامان
📕متن زیارت عاشورا به نقل ابن قولویه بر اساس کامل الزیارات، نسخهٔ خوانسار؛ از کهن‌ترین نسخ کامل الزیارات السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ وَابْنَ خِيَرَتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِسَاءِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَابْنَ ثَارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَعَلَى أَرْوَاحٍ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً (السَّلَامُ) سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَعَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ وَأَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللهُ فِيهَا وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتَالِكُمْ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَعَنَ اللهُ آلَ زِيَادٍ وَآلَ مَرْوَانَ وَلَعَنَ اللهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَأَلْجَمَتْ وَتَهَيَّأَتْ لِقِتَالِكَ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِي بِكَ فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَ مَقَامَكَ أَنْ يُكْرِمَنِي بِكَ وَيَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي وَجِيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ عِنْدَكَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ يَا سَيِّدِي يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللهِ وَإِلَى رَسُولِهِ وَإِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَإِلَى فَاطِمَةَ وَإِلَى الْحَسَنِ وَإِلَيْكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْكَ وَسَلَّمَ بِمُوَالاتِكَ وَالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ قَاتَلَكَ وَنَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ وَمِنْ جَمِيعِ أَعْدَائِكُمْ وَبِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ الْجَوْرَ وَبَنَىٰ عَلَيْهِ بُنْيَانَهُ وَأَجْرَى ظُلْمَهُ وَجَوْرَهُ عَلَيْكُمْ وَعَلَى أَشْيَاعِكُمْ بَرِئْتُ إِلَى اللهِ وَإِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللهِ ثُمَّ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاتِكُمْ وَمُوَالاةِ وَلِيِّكُمْ وَالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَمِنَ النَّاصِبِينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَأَتْبَاعِهِمْ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ مُوَالٍ لِمَنْ وَالاكُمْ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَمَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَرَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَ اللهِ وَأَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكُمْ مَعَ إِمَامٍ مَهْدِيٍّ نَاطِقٍ لَكُمْ وَأَسْأَلُ اللهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّأْنِ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصَابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا أَعْطَى مُصَاباً بِمُصِيبَةٍ أَقُولُ إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ يَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَأَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلَامِ وَفِي جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرَضِينَ‏ @Al_Meerath
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَرَحْمَةً وَمَغْفِرَةٌ اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا يَوْمٌ تُنْزِلُ‏ فِيهِ اللَّعْنَةَ عَلَى آلِ زِيَادٍ وَآلِ أُمَيَّةَ وَابْنِ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ اللَّعِينِ بْنِ اللَّعِينِ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّكَ فِي كُلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فِيهِ نَبِيُّكَ صلی الله علیه وآله وَعَلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ اللَّعْنَةَ أَبَدَ الْآبٰد اللَّهُمَّ فَضَاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَةَ أَبَداً لِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ علیه السلام اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَأَيَّامِ حَيَاتِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَبِاللَّعْنِ‏ عَلَيْهِمْ وَبِالْمُوَالاةِ لِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ صلی الله علیه وآله ثُمَّ تَقُولُ مِائَةَ مَرَّةٍ: اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلِ مُحَمَّدٍ حُقُوقَهُمْ‏ وَآخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي حَارَبَتِ الْحُسَيْنَ وَتَابَعَتْ‏ أَعْدَاءَهُ عَلَى قَتْلِهِ وَقَتْلِ أَنْصَارِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ قُلْ مِائَةَ مَرَّةٍ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَعَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ وَأَنَاخَتْ بِرَحْلِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَلَا یَجْعَلُهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ(عَلَى) عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَأَصْحَابِ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ ثُمَّ تَقُولُ مَرَّةً وَاحِدَةً: اللَّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ نَبِيِّكَ بِاللَّعْنِ ثُمَّ الْعَنْ أَعْدَاءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ وَأَبَاهُ وَالْعَنْ عُبَيْدَ اللهِ بْنَ زِيَادٍ وَآلَ مَرْوَانَ وَبَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تَسْجُدُ سَجْدَةً تَقُولُ فِيهَا: اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي فِيهِمْ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَأَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْه. @Al_Meerath
◾️ماه محرم؛ ماهی که اهل جاهلیت نبرد در آن را ممنوع می‌دانستند حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع: إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ. ثُمَّ قَالَ ع: كَانَ أَبِي ع إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ ع (أمالي الصدوق، ص128). نقل شده که امام رضا (ع) فرمودند: ‌ماه محرم ماهى است كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام مى‏دانستند، اما خون‌های ما در آن حلال شمرده شد و حرمت ما هتک شد و ذرارى و زنان ما اسير شدند و آتش به خيمه‏هاى ما زدند و آنچه بنه در آن بود چپاول شد و در امر ما حرمتی برای رسول خدا رعایت نشد. روز حسين، پلک چشم ما را زخم كرد و اشک ما را روان ساخت و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى و بلا را برای ما تا روز قيامت باقی گذاشت. پس بر مانند حسين بايد گریه‌کنان بگریند؛ چه اين گريه گناهان بزرگ را بريزد. سپس فرمود: پدرم چون محرم می‌شد خندان دیده نمی‌شد و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم؛ پس روز دهم روز مصيبت و حزن و گريه‏اش بود و می‌فرمود: در اين روز حسين كشته شد. @Al_Meerath
جعل و کتمان.pdf
314.7K
جعل و کتمان برای پرده‌پوشی بر مطاعن معاویة بن ابی سفیان https://alasar.blog.ir/1403/04/20/Moawiah @Al_Meerath
میراث امامان
بازخوانی اتهام احمد بن محمد سیاری به غلو؛ با نگاه به میراث روایی او 🎙ارائه‌دهنده: امیرحسن خوروش 🎙نا
▪️آجرک الله یا بقیة الله ... ثُمَّ حَمَلَ عَلَى الْحُسَيْنِ الرِّجَالُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ وَ هُوَ يَجُولُ فِيهِمْ بِالسَّيْفِ يَمِينًا وَ شِمَالًا، فَيَتَنَافَرُونَ عَنْهُ كَتَنَافُرِ الْمِعْزَى عَنِ السَّبُعِ، وَ خَرَجَتْ أُخْتُهُ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ إِلَيْهِ فَجَعَلَتْ تقول: ليت السماء تقع على الأرض ... (البدايه و النهايه، ج۸، ص۱۸۷، ابن کثیر الدمشقی، ط. الفكر؛ و مانند آن: وقعة الطف، ص252) ... سپس [نا]مردان از هر سو بر حسین هجوم آوردند؛ حسین با شمشیر به چپ و راست می‌چرخید و آنان را چُنان گله بز از برابر شیر فراری می‌داد.‌ در این حال خواهرش زینب دختر فاطمه بیرون دوید و فریاد برآورد: ای کاش آسمان بر زمین می‌افتاد ..‌. کاش آن‌زمان سرادق گردون نگون شدی وین خرگه بلند‌ستون، بیستون شدی کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی کاش آن زمان ز آه جهانسوز اهل بیت یک شعله برق خرمن گردون دون شدی کاش آن‌زمان که پیکر او شد درون خاک جان جهانیان همه از تن برون شدی کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست عالم تمام غرقه‌ی دریای خون شدی ... هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد بر زخم های کاری تیغ و سنان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان بر پیکر شریف امام زمان فتاد بی اختیار نعره ی هذا حسین زود سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول این کشته ی فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست این غرقه محیط شهادت که روی دشت از موج خون او شده گلگون حسین توست این خشک لب فتاده دور از لب فرات کز خون او زمین شده جیحون حسین توست این شاه کم سپاه که باخیل اشک و آه خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست... عظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسين عليه السّلام
طفل صغير أبی عبدالله الحسين عليه السلام ابومخنف از عقبة بن بشير أسدی چنین نقل می‌کند: امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: ای بنی اسد، برای ما در میان شما خونی است [یعنی خونی که ریخته شده و قصاص نشده است]. گفتم: خداوند تو را رحمت کند، گناه من چیست؟ سپس پرسیدم: آن [خون]، چیست؟ فرمود: کودکی از حسین را برای او آوردند، آن کودک در دامن ایشان بود که یکی از شما -بنی اسد- تیری به سوی او انداخت و او را ذبح کرد. پس حسین، دست خود را از خون او پر کرد و سپس آن را در زمین ریخت. آن‌گاه فرمود: پروردگارا، اگر یاری از آسمان را از ما نگاه داشته‌ای پس آن را برای بهتر [از اینجا] قرار ده، و برای ما از این ظالمان انتقام گیر. ----------------------------------- قال أبو مخنف: قال عقبة بن بشير الأسدي: قال لى أبو جعفر محمد بن على بن الحسين: إنّ لنا فيكم -يا بنى أسد- دماً. قال: قلت: فما ذنبي أنا في ذلك؟ رحمك الله يا أبا جعفر، و ما ذلك؟ قال: أُتيَ الحسينُ بصبىّ له، فهو في حجره إذ رماه أحدكم -يا بنى أسد- بسهم فذبحه، فتلّقى الحسين دمه، فلمّا ملأ كفّيه صبّه في الأرض، ثم قال: ربّ، إن تك حبستَ عنّا النصر من السماء فاجعل ذلك لما هو خير، وانتقم لنا من هؤلاء الظالمین. تاریخ الطبري، ج۴، ص٣۴٢ عظم الله أجورنا و أجورکم بمصابنا بالحسین و أهل بیته علیهم السلام
▪️به حق کسی که چون یادش کنید می‌گریید... گریه بر ابی‌عبدالله الحسین (علیه السلام) در منازل در زمان امام صادق علیه السلام عقبة بن خالد روايت کرده است: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: زن خادمی (= کنیزی) داریم که آنچه ما می‌شناسیم را نمی‌شناسد (= شیعه نیست)، پس زمانی که خطایی کرده و می‌خواهد قسم بخورد می‌گوید: نه به حق کسی که چون او را یاد می‌کنید می‌گریید. امام (ع) فرمودند: خداوند شما خانواده را مورد رحمت خویش قرار دهد. ------------------------- حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ اَلْوَشَّاءِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عُقْبَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ): إِنَّ لَنَا خَادِماً لاَ تَعْرِفُ مَا نَحْنُ عَلَيْهِ، فَإِذَا أَذْنَبَتْ ذَنْباً وَ أَرَادَتْ أَنْ تَحْلِفَ بِيَمِينٍ قَالَتْ: لاَ وَ حَقِّ اَلَّذِي إِذَا ذَكَرْتُمُوهُ بَكَيْتُمْ. قَالَ، فَقَالَ: رَحِمَكُمُ اَللَّهُ مِنْ أَهْلِ اَلْبَيْتِ. (رجال الکشی، ج۱، ص۳۴۴)
🏴 بریر بن خضیر (ره) سرور قاریان (یاران سید الشهداء -علیه السلام- و قرآن- 1) ▪️عفیف بن زهیر گوید: کعب بن جابر بن عمرو الازدی رفت تا به بریر بن خضیر حمله کند. گفتم: «این بریر بن خضیر است! همان قاری که در مسجد به ما قرآن می آموخت!» ولی او با نیزه به او حمله کرد و نیزه را در پشتش فرو کرد... [۱] قَالَ: فذهب كعب بن جابر بن عَمْرو الأَزْدِيّ ليحمل عَلَيْهِ، فقلت: إن هَذَا برير بن حضير القارئ الَّذِي كَانَ يقرئنا القرآن فِي المسجد، فحمل عَلَيْهِ بالرمح حَتَّى وضعه فِي ظهره... (طبری، التاریخ، 5/ 432). ▪️در مقتل صدوق آمده است: سپس بریر بن خضیر الهمدانی -که در علم قرائت سرآمد اهل زمانش بود- به میدان رفت در حالی که رجز می‌خواند: منم برير و پدرم خضير است خيرى ندارد آن كه نابخير است ثُمَّ بَرَزَ مِنْ بَعْدِهِ بُرَيْرُ بْنُ خُضَيْرٍ الْهَمْدَانِيُ‏ وَ كَانَ أَقْرَأَ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: أَنَا بُرَيْرٌ وَ أَبِي خُضَيْرٌ / لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَيْسَ فِيهِ خَيْرٌ (ابن بابویه، الأمالي، ص161). ▪️وقتی کعب بن جابر -لعنه الله- بازگشت، خواهرش نوار به او گفت: آیا بر ضدِّ پسر فاطمه یاری دادی و بریر سرور قاریان را کشتی؟ جنایت بزرگی کرده‌ای! به خدا قسم هرگز با تو سخن نخواهم گفت. «فلما رجع كعب بْن جابر قَالَت لَهُ أخته النوار بنت جابر: أعنت علي ابْن فاطمة وقتلت بريرا سيد القراء؟! لقد أتيت عظيما، والله لا أكلمك أبدًا» (بلاذری، أنساب الأشراف، 3/ 191). ▪️ابو عمرو کشی نیز در رجال خود روایت کرده است که به بریر بن خضیر «سیّد القرّاء» یعنی سرور قاریان قرآن گفته می‌شد (کشی، الرجال، ص79). ____ [۱] عفیف بن زهیر و کعب بن جابر _لعنهما الله_ در سپاه عمر بن سعد بودند و این روایت برگرفته از مقتل ابومخنف است. @Al_Meerath
🏴 کدام امام؟! (یاران سید الشهداء -علیه السلام- و قرآن- 2) وقتی پیکِ عبید الله بن زیاد به سوی حرّ بن یزید ریاحی آمد و دستور متوقّف کردن امام حسین (ع) را رساند؛ ▪️ابو الشعثاء یزید بن زیاد بن مهاصر الکندی البهدلی -رحمه الله- به پیکِ عبید الله نگاهی انداخت و در برابرش ایستاد و گفت: تو مالک بن النسیر البدی نیستی؟! ▫️پیک گفت: آری. -و او [نیز مانند ابو الشعثاء] از قبیله کنده بود-. ▪️ابو الشعثاء گفت: مادرت به عزایت بنشیند! این چه کاری است که برایش آمدی؟! ▫️پیک گفت: برای چه کاری آمده‌ام؟! امام خود را فرمان بردم و به بیعتم وفا کردم! ▪️ابو الشعثاء گفت: خدایت را نافرمانی کردی و در هلاکِ خودت از امامت فرمان بردی! ننگ و آتش دوزخ را با هم به چنگ آوردی! خداوند فرموده است: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ» [القصص: 41] و آن‌ها را امامانی قرار دادیم که به سوی آتش فرا می‌خوانند و در روز قیامت یاری نمی‌شوند. پس مقصود از این آیه، امام تو است. ... فنظر إِلَى رسول عبيد الله يزيد ابن زياد بن المهاصر أَبُو الشعثاء الكندي ثُمَّ البهدلي فعن لَهُ، فَقَالَ: أمالك بن النسير البدي؟ قَالَ: نعم- وَكَانَ أحد كندة- فَقَالَ له يزيد ابن زياد: ثكلتك أمك! ماذا جئت فِيهِ؟ قَالَ: وما جئت فِيهِ! أطعت إمامي، ووفيت ببيعتي، فَقَالَ لَهُ أَبُو الشعثاء: عصيت ربك، ‌وأطعت ‌إمامك فِي هلاك نفسك، كسبت العار والنار، قَالَ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ» ، فهو إمامك (طبری، التاريخ، 5/ 408؛ و نیز نک‍: ابن اعثم، الفتوح، 5/ 77). @Al_Meerath