#لغت_شناسی
اسحاق (ایزاک)معرب نام عبری יִצְחָק با تلفظ Yiṣḥāq
به معنای «او میخندد/خواهد خندید» و از ریشه سامی سحق (به معنای خندیدن) است.
وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ هود 71
چون موقع بشارت اسحاق رسید هم حضرت ابراهیم هم حضرت ساره خندیدند.
یضحک یا با برخی لهجه ها ایضحک (ایزاک = اسحاق) به معنی همان خندیدن است.
https://eitaa.com/al_nahw
#لغت_شناسی
#ترجمه
کلمه "طوفان" علی رغم اینکه تند باد و گردباد و باد شدید معنی می شود ولی عذاب قوم نوح و معنی کلمه طوفان این نیست...
طوفان یعنی آنچه کسی را دربر بگیرد، بعد مشهور شد در اینکه آب کسی را دربر بگیرد(سیل)
این کلمه از ماده ط-و-ف است که کلمه طواف هم از این کلمه است.
♦️اما ذهن عجمی و اعتماد به داشته های ذهن باعث می شود ما همان معنی فارسی طوفان را در ترجمه ها بنگاریم (ترجمه های فارسی)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ
العنكبوت ١٤
و به راستى، نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس در ميان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد، تا ''طوفان'' آنها را در حالى كه ستمكار بودند فرا گرفت.
طَوَفان
[مفرد]: مصدر طافَ/ طافَ بـ/ طافَ على/ طافَ في.
طُوفان
[مفرد]:
• (جغ) فيضان عظيم، سَيْل مُغْرِق، ماء غالب يغشى كلّ شيء "تسبّب الطُّوفان في كوارث كثيرة- {فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ} ".
• ما كان كثيرًا من كلّ شيء "انتشر في المدينة طوفانٌ من الشّائعات".
الطّوفان
الماء الكثير . أو الموت الجارف
🔺️طوفان یعنی سیل🔺️
👈ادامه مطلب
معنى طوفان في قواميس ومعاجم اللغة العربية
https://www.arabdict.com/ar/%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D9%8A-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D9%8A/%D8%B7%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86
پ.ن. عذاب قوم نوح سیل بود که ایشان کشتی ساختند والا برای باد کسی کشتی نمی سازد!
📑 ترجمه طوفان عربی به کلماتی همچون :
طوفان، باد، تند باد، گردباد، باد و باران، و... در زبان فارسی خطای فاحش است!
👈طوفان الاقصی = سیل اقصی
@al_nahw
#لغت_شناسی
متاخم
تلفظ های متعدد و متفاوت برای کلمه «متاخم» در لسان اساتید وجود دارد:
مثلا می گویند: ظن متاخم
اما با تلفظ های مختلف:
مُتآخِم
مُتآخَم
متأخَّم
مُتأخِّم
همه این تلفظ ها غلط است!
تخم یتخم بر وزن ضرب یضرب به معنی متصل و نزدیک و حد پس عبارت متاخم یعنی قریب و نزدیک.
اما لغت آن اسم فاعل از باب مفاعلة است.
پس تاخَم یُتاخِم مُتاخَمَة و اسم فاعل آن می شود: مُتاخِم بر وزن مُضارِب.
پس عبارت الظن المتاخم له
یعنی ظن قریب به علم (در حد علم)
@al_nahw
#لغت_شناسی
#ماجرا
ماجری – ماجراجو:
کلمه ماجرا که درست آن باید به صورت ما جری نوشته شود یک عبارت عربی است ما موصوله و جری فعل للغائب می باشد. به معنی آنچه واقع شده و جریان یافته. پس عبارت ماجراجو ترکیبی است از فارسی با عربی که به معنی حادثهجو یا آشوبطلب به کار میرود و اشتباه است.
پ.ن: اگر کسی ادعا کرد ماجرا فارسی شده ما جری است، نظری قابل تامل است.
@al_nahw
#لغت_شناسی
لابُدَّ در زبان عربی از کجا آمد؟
لابُد : تحریف کلمه نا بُد به معنای عدم وجود امکان دیگر
نا = عدم بُد = بودن
@al_nahw