eitaa logo
آلاچیق خیال
114 دنبال‌کننده
225 عکس
13 ویدیو
0 فایل
در نگاهم اگر نیستی، در خیالم سرشاری... «مولانا» ارتباط با ادمین: @B_Dana
مشاهده در ایتا
دانلود
داریم می‌روییم، باران را نگیر از ما این ساقه‌های ترد و لرزان را نگیر از ما در خاطر آغوشمان سوز زمستان است ای سبز! امّید بهاران را نگیر از ما امشب به غار قلب ما نور تو نازل شد ای میزبان خوب! مهمان را نگیر از ما بگذار تا نام قشنگت بشکفد بر لب نامت دوای ماست، درمان را نگیر از ما حالا که با لطفت دل ما آبیاری شد دیگر هوای چشم گریان را نگیر از ما جان می‌دهیم و بر جمالت چشم می‌دوزیم این فرصت دیدار ارزان را نگیر از ما @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إنّ الصَمت هُوَ صَراخٌ من النوعِ نَفسه، أكثرُ عمقاً، و أكثرُ لياقةً بكرامةِ الإنسان... سكوت؛ فریادی‌ست از نوع خود، عمیق‌تر و برای عزّت انسان، سزاوارتر... @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صحبت اگر به ساحت ام‌البنین کشد بر شعر، پرده، غیرتِ روح‌الامین کشد ذیل مقام توست بلندای آسمان حاشا که دامن تو به‌ روی زمین کشد ما را ز چشم‌های اباالفضل کن نگاه! خاشاک، منت از نظر ذره‌بین کشد بر عزّتت بس است علی خواستگار توست شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد از آستین تو اسدالله گرفته است حاشا که شمر، گوشه‌ی آن آستین کشد معنی خموش باش! که آگاه نیستی ز آن معجری که دست سنان لعین کشد آن زن که ریخته‌است به معنی کلام ناب از شک بعید نیست که بار یقین کشد @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهار هم که نباشد، به مهربانی تو از شکوفه لبریزم... پ.ن: برای تمام آنهایی که رایحه‌ی جان‌بخش مهربانی‌شان هنوز که هنوز است، مشام جانمان را می‌نوازد... همین! @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمام شهر احوال مرا با چتر می‌پرسند که بی تو آسمان روزگارم خیس و بارانی است @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در کوچه خیابان چه کنم بعد از تو با تلخی فنجان چه کنم بعد از تو از خش‌خش پاییز گذر کردم و حال با آه زمستان چه کنم بعد از تو @alachigh90
سلام بر آنانی که زمستان را با امید سر می‌کنند... اگرچه بسیار شکسته و دل‌خسته‌اند... @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«تا شهادت» تا به تن جان هست بی‌پروا در این خط می‌رویم با دلی لبریز از شوق شهادت می‌رویم دست و پا و سر فدای عین نام پاک عشق ما پی قربان شدن اصلا زیارت می‌رویم رد شدن از جسم خاکی فرصت پرواز ماست رسته‌ایم از خاک و تا کویِ سعادت می‌رویم کی شود در جان ما از بمب بیمی رخنه‌گر ما که در معبر به جانی پر صلابت می‌رویم خاک سهم خاک‌بازان، پاکبازان را چه غم؟ ما به شوق پر زدن تا بی‌نهایت می‌رویم حضرت دلدار ما را خوانده تا کویِ حضور اَمر او بر چشم‌های ما، اطاعت، می‌رویم پای درسِ حاج قاسم عشق را آموختیم تا شهادت تا شهادت تا شهادت می‌رویم @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از خانه‌ی عاشقان خبر آوردند با شوق وصال، چشمِ تر آوردند در راه مزار حاج قاسم بودند ناگاه سر از بهشت در آوردند @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمانش می‌رسد جایِ غم و اندوه‌ها داریم فـقـط لبـخـند‌ها، لبـخـنـدها، لبخـنـدها با تو مبارک کُن زمین را و خودت را آفتابی کُن که در عـالـم بپـیچـد آتشِ اسپـند‌ها با تو ببر ما را به شادی‌های محض از تلخ کامی‌ها دلم قرص است شیرین می‌شود این قندها با تو @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برایم چتر بیاور... آن‌قدر دلتنگم که تمام مسیرهای منتهی به قلبم را رگباری تند فراگرفته است... @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت این شام، صبح گردد و این شب سحر شود پ.ن: ۱۷ دی ماه، سالروز بزرگداشت خواجوی کرمانی بر دوستداران شعر و ادب مبارک‌ باد. @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نه در آيينه‌ی فهم است؛ نه در شيشه‌ی وهم عاقلان آينه خوانندش و مستان آهش به من از آتش او در شب پروانه شدن نرسيده است به جز دلهره‌‌ی جانكاهش از هم آغوشی دريا به فراموشی خاک ماهی عمر چه ديد از سفر كوتاهش؟ كفن برف كجا؟ پيرهن برگ كجا؟ خسته‌ام مثل درختی كه از آذر ماهش باز برگرد به دلتنگی قبل از باران سوره‌ی توبه رسيده است به بسم اللّٰهش @alachigh90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می‌درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می‌آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می‌کشید وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می‌چشید من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود و نه دلی چیزی نمی‌دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن‌دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد آدم زمینی‌تر شد و عالم به آدم سجده کرد من بودم و چشمان تو، نه آتشی و نه گِلی چیزی نمی‌دانم از این دیوانگی و عاقلی من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر چیزی در آن‌سوی یقین شاید کمی هم کیش‌تر آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود دیگر فقط تصویر من در مردمک‌های تو بود پ.ن: به بهانه زادروز زنده‌یاد افشین یداللهی... @alachigh90