#خطبه۱۰۱(بخش۱)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
و از خطبه اى ديگر است مشتمل بر خبر از حوادث ناگوار:
حمد خداى را همان اول پيش از هر اول، و آخر بعد از هر آخر. اوليّتش موجب آن است كه قبل از او اولى نباشد، و آخريتش موجب آنكه بعد از او آخرى نباشد. و شهادت مى دهم معبودى جز او نمى باشد، شهادتى كه باطن و ظاهر و دل و زبان در آن متّحد است
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۱۰۱(بخش۱)
⚜خطبه در يك نگاه:
اين خطبه به طور عمده درباره حوادث آينده سخن مى گويد و خطراتى كه مسلمانان، مخصوصاً مردم عراق را تهديد مى كند، پيشگويى مى نمايد.
ولى قبل از آن، به دو بحث ديگر مى پردازد: نخست، حمد و ثناى الهى و شهادت به يگانگى او، توأم با نكات تازه؛ و ديگر، اظهار نگرانى از قيافه منفى به خود گرفتنِ گروهى از مردم، در برابر سخنان امام و پيشگويى هاى او❗️
❇️با تمام وجود گواهى مى دهيم:
امام در آغاز اين خطبه، مانند بسيارى از خطبه هاى ديگر، از حمد و ثناى پروردگار و شهادت به وحدانيّت او شروع مى کند; ولى براى رعايت موازين فصاحت و بلاغت در هر مورد، نکته، يا نکات تازه اى درباره صفات حق به کار مى برد.
✅مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوندى است که نخستين هستى است، قبل از همه نخستين ها و آخرين هستى است بعد ازهمه آخرها». (الْحَمْدُ للهِِ الأَوَّلِ قَبْلَ کُلِّ أَوَّل، وَ الآخِرِ بَعْدَ کُلِّ آخِر).
👈امام(عليه السلام) در اينجا به سراغ ازليّت و ابديّت خداوند مى رود که از مهمترين اوصاف اوست و اوصاف ديگر به آن باز مى گردد; چرا که در بحث صفات خدا گفته ايم: اساس صفاتِ جمال و جلال او، نامحدود بودن ذات پاک او از تمام جهات است و ازليّت و ابديّت، بيان ديگرى از نامحدود بودن آن ذات مقدّس است.
✅سپس به بيان دليل، يا توضيحى در اين زمينه پرداخته، مى فرمايد: «به دليل نخست بودنش، لازم است آغازى نداشته باشد; و به همين دليل آخر بودنش، واجب است پايانى برايش نباشد». (وَ بِأَوَّلِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لاَ أَوَّلَ لَهُ، وَ بِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لاَ آخِرَ لَهُ).
👈اين تعبير نکته لطيفى در بر دارد و آن اينکه: اوّل بودن خداوند، اوّليت زمانى نيست; بلکه اوّليت ذاتى و به معناى ازليّت است و روشن است ذاتى که ازلى است، آغازى از نظر زمان ندارد. همچنين آخريّت او ذاتى است، نه زمانى و به معناى ابديّت است و چيزى که ابدى است، آخرى از نظر زمان ندارد.
🔰بعضى از «شارحان نهج البلاغه» در تفسير اين جمله، احتمالات ديگرى داده اند که با تعبيرات جمله هاى امام سازگار نيست.
✅سپس به شهادت بر الوهيّت خداوند پرداخته، چنين مى فرمايد: «و شهادت مى دهم که معبودى جز (ذات پاک) الله نيست; شهادتى که درون و برون در آن هماهنگ، و دل با زبان هم صدا است». (وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ شَهَادَةً يُوَافِقُ فِيهَا السِّرُّ الإِعْلاَنَ، وَ الْقَلْبُ اللِّسَانَ).
👈اين تعبير نشان مى دهد شهادتى ارزش دارد که تمام وجود انسان را در برگيرد و ظاهر و باطن و قلب و زبان، در آن هماهنگ باشد. زيرا بسيارند که شهادت به توحيد را بر زبان جارى مى کنند، امّا دل آنها کانونى است از بت پرستى; و بتکده اى است با انواع بتها، و نيز بسيارند کسانى که دردل گواهى به يکتايى حق مى دهند، ولى به هنگام عمل آثار شرک در آنها نمايان است📛: در برابر مال و مقام سجده مى کنند و در مقابل شهوات، سر تعظيم فرود مى آورند; در حالى که در زبان و گاه در دل مى گويند: «معبودى جز خداى يکتا نيست!» و مى دانيم همه اينها، از شاخه هاى نفاق است و چنين کسانى به حق در زمره منافقانند.
#خطبه۱۰۱(بخش۲)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
اى مردم! دشمنى و مخالفت با من، شما را وادار به گناه نسازد، و نافرمانى نسبت به من شما را به پيروى از هواى نفس نکشاند، و به هنگام شنيدن سخنانم با ديده انکار به يکديگر نگاه نکنيد. سوگند به آن کس که دانه را (در دل خاک) شکافت و بشر را آفريد! آنچه را که به شما خبر مى دهم، از پيامبر امّى(صلى الله عليه وآله) است. نه آن کس که (اين حقايق را) به من ابلاغ کرده، دروغ گفته است و نه شنونده جاهل بوده، (که نتواند سخنان رسول خدا را به درستى حفظ کند).
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۱۰۱(بخش۲)
💠آنچه مى گويم عين واقعيّت است:
امام(عليه السلام) در اين بخش، در واقع مقدّمه چينى مى کند براى بخش بعد که پرده از حوادث مهم آينده بر مى دارد و به مردم اطمينان مى دهد که آنچه را درباره حوادث آينده پيشگويى مى کند، واقعيّت هاى قطعى و يقينى است که از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) شنيده است و تخلّفى در آن وجود ندارد.
👈تعبيرات اين بخش نشان مى دهد که امام(عليه السلام) قبلا هم پيشگويى هايى کرده است و بعضى از منافقان کوردل، يا مؤمنان ضعيف و ناآگاه با ديده انکار به آن نگريستند.😢
✅مى فرمايد: «اى مردم! دشمنى و مخالفت با من، شما را وادار به گناه نسازد و نافرمانى نسبت به من شما را به پيروى از هواى نفس نکشاند.😰 و به هنگام شنيدن سخنانم، با ديده انکار به يکديگر نگاه نکنيد!». (أَيُّهَا النَّاسُ، لاَ يَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِي، وَ لاَ يَسْتَهْوِيَنَّکُمْ عِصْيَانِي، وَ لاَ تَتَرَامَوْا بِالأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي).
👈اشاره به اينکه: کينه توزى ها و لجاجت ها و حسادت ها در بسيارى از موارد، انسان را به گناه مى کشاند و پرده اى در مقابل چشم👁 او مى افکند و چهره حقيقت را نمى بيند.
✅سپس مى افزايد: «سوگند به آن کس که دانه را (در دل خاک) شکافت و بشر را آفريد! آنچه را که به شما خبر مى دهم، از پيامبر امّى (صلى الله عليه وآله) است. نه آن کس که (اين حقايق را) به من ابلاغ کرده دروغ گفته است و نه شنونده; جاهل بوده، (که نتواند سخنان رسول خدا را به درستى حفظ کند)». (فَوَالِّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُکُمْ بِهِ عَنَ النَّبِىِّ الأُمِّيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهَ وَ آلِهِ، مَا کَذَبَ الْمُبَلِّغُ، وَ لاَ جَهِلَ السَّامِعُ).
👈تعبيرى که در سوگند بالا آمده از ابداعات امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) است و بارها در خطبه هاى نهج البلاغه ديده مى شود، اشاره به نکته مهمّى است❗️
و آن اينکه مهمترين و پيچيده ترين مسئله در نظام عالم هستى، مسئله حيات و زندگى است; چه در عالم گياهان و چه در جهان انسانيّت; و با تمام تلاش ها و کوشش هايى که انسان هاى امروز در اين راه به کار گرفته اند، هنوز اسرار مسئله حيات، کشف نشده است. بنابراين، حيات و زندگى شاهکار آفرينش است و چيزى است که مطالعه درباره آن، ما را به خدا مى رساند و نشان مى دهد اين پديده عجيب و شگفت انگيز، چيزى نيست که بدون علم و قدرتِ خالق توانا و دانايى به وجود آمده باشد. بنابراين، استفاده از اين اوصاف به هنگام قسم خوردن، مفهوم برجسته اى را در اذهان ترسيم مى کند.👌
به هر حال، هدف امام(عليه السلام) اين است که به مخاطبان خود اطمينان دهد که آنچه درباره حوادث آينده مى گويم نه بر پايه حدس و تخمين است و نه از قبيل پيشگويى کاهنان; بلکه واقعيت هايى است که از رسول خدا شنيده ام و من کسى نيستم که در درک سخنان آن حضرت، خطا کرده باشم. بنابراين، آنچه مى گويم عين حقيقت است و مى خواهم با اين پيشگويى، شما را آماده سازم تا بتوانيد خطرات حوادث سخت آينده را به حداقل برسانيد.
🔅در حديثى مى خوانيم: هنگامى که آيه «وَ تَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ; و گوش هاى شنوا آن را حفظ کند» نازل شد، پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) فرمود: «سَأَلْتُ اللهُ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَکَ يَا عَلِىُّ! قَالَ(عليه السلام): فَمَا نَسِيتُ شَيْئاً بَعْدَ ذلِکَ; من از خدا خواستم که گوش تو را اى على از آن گوش هاى شنوا 👂قرار دهد و على(عليه السلام) مى فرمايد: از آن به بعد، هر چه را شنيدم هرگز فراموش نکردم».
#خطبه۱۰۱(بخش۳)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
گويا مى بينم شخصى بسيار گمراه و گمراه کننده، بر مردم شام مسلّط شده، و همچون حيوانات بر آنها بانگ مى زند و (آن قدر پيشروى مى کند که) پرچم هاى خويش را در اطراف کوفه نصب مى نمايد. هنگامى که او دهن باز مى کند و طغيانش به اوج مى رسد و جاى پايش در زمين محکم مى گردد و فتنه، فرزندان خود را با دندان هايش مى گزد، و امواج جنگ، به حرکت در مى آيد; چهره عبوس روزها ظاهر مى شود و درد و رنج و مشقّت شب ها نمايان مى گردد و هنگامى که کِشت (آن ظالم گمراه) به مرحله درو مى رسد، براى چيدنش به پا مى خيزد، به هيجان در مى آيد و برق شمشيرش مى درخشد; در آن هنگام، پرچم هاى فتنه هاى پيچيده (بر ضدّ او) به اهتراز در مى آيد و (دشمنانش) همچون شب تار، و درياى متلاطم روى مى آورند. چه طوفان هاى سختى شهر کوفه را مى شکافد! و چه تندبادهايى که بر آن مى گذرد و به زودى گروههاى مختلف به جان هم مى افتند; آنان که سرپا هستند درو مى شوند و آنها که از پا افتاده اند، لگدمال مى گردند!
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۱۰۱(بخش۳)
🔸فتنه حاکمان شام و سرانجام دردناکشان:
امام(عليه السلام) در اين بخش - که در واقع بخش اصلى خطبه است - از روى حوادث وحشتناکى که در آينده در انتظار مردم عراق خواهد بود، پرده بر مى دارد و با دقّت هر چه تمام تر، جزئيّات بعضى از اين حوادث دردناک را تشريح مى کند تا شايد مردم آماده شوند و با هوشيارى بتوانند ضايعات آن را به حداقل برسانند.📛
✅ مى فرمايد:
«گويا مى بينم شخصى بسيار گمراه و گمراه کننده بر مردم شام مسلط شده، و همچون حيوانات بر آنها بانگ مى زند و (آن قدر پيشروى مى کند که) پرچم هاى خويش را در اطراف کوفه نصب مى نمايد!» (لَکَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيل قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي کُوفَانَ).
✅سپس در توضيح بيشترى پيرامون اين فاجعه بزرگ مى افزايد: «هنگامى که او دهن باز مى کند، و طغيانش به اوج مى رسد، و جاى پايش در زمين محکم مى گردد فتنه، فرزندان خود را با دندان هاى خويش مى گزد، و امواج جنگ به حرکت در مى آيد، چهره عبوس روزگار ظاهر مى شود، و درد و رنج و مشقّتِ شبها، نمايان مى گردد!» (فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ، وَ اشْتَدَّتْ شَکِيمَتُهُ، وَ ثَقُلَتْ فِي الأَرْضِ وَطْأَتُهُ، عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا، وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا، وَ بَدَا مِنَ الأَيَّامِ کُلُوحُهَا، وَ مِنَ اللَّيَالِي کُدُوحُهَا).
👈در اين که منظور از اين فرد «ضِلّيل» (گمراه و گمراه کننده) کيست؟
👳♂شارحان نهج البلاغه به طور عمده دو قول دارند:
1⃣بعضى معتقدند که منظور «معاويه» است که بعد از شهادت اميرمؤمنان(عليه السلام) و به اصطلاح صلح با امام حسن(عليه السلام) مردم عراق را در تحت شديدترين فشارها قرار داد و آنچه را در جمله هاى بالا آمد، در عمل پياده کرد;
2⃣ولى جمعى ديگر معتقدند منظور «عبدالملک بن مروان» است که جنايتکار معروف تاريخ اسلام، يعنى «حجّاج» از طرف او بر کوفه و عراق مسلّط شد و ظلم و ستمى نبود که انجام ندهد! ولى هر چه هست اشاره به حاکمان بيدادگر بنى اميّه مى باشد.🚫
👈جمله «عَصَّنتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا; فتنه فرزندان خود را با دندان مى گزد» اشاره به اين است که اين آشوبها و فتنه ها حتّى دامن فتنه گردان را نيز رها نمى کند! آنها نيز با اختلافات داخلى به جان هم مى افتند و يا دشمنانشان - آن گونه که در تاريخ اسلام آمده - به پا مى خيزند و طعم تلخ ظلم و بيدادگرى را به آنان نيز مى چشانند و در هر حال، فضاى جهان اسلام تاريک مى شود و پير و جوان و خُرد و کلان در امواج فتنه غرق مى شوند.❌
✅سپس در ادامه اين سخن مى افزايد: «هنگامى که کِشت او (آن ظالم گمراه) به مرحله درو مى رسد، براى چيدنش به پا مى خيزد و به هيجان در مى آيد، و برق شمشيرش مى درخشد، در آن هنگام، پرچم هاى فتنه هاى سخت (بر ضدّ او) به اهتراز در مى آيد، و (دشمنانش) همچون شب تار و درياى متلاطم، روى مى آورند!» (فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ، وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ، وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ، عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ، وَ أَقْبَلْنَ کاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ).
👈اشاره به اين که دوران حکومت آنها ديرى نمى پايد و اين گمراهان ستمگر، از کار خود بهره چندانى نمى گيرند و به زودى پرچم هاى مخالفان برافراشته مى شود و از هر سو آنها را احاطه مى کند. ممکن است اين جمله ها اشاره به قيام بنى عبّاس بر ضد بنى اميّه باشد.
✅و در پايان چنين مى فرمايد: «اضافه بر اينها، چه طوفانهاى سخت و پر صدايى 🌪☄شهر کوفه را مى شکافد، و چه تندبادهايى که بر آن مى گذرد، و به زودى دسته هاى مختلف به جان هم مى افتند; آنان که سرپا هستند درو مى شوند، و آنها که از پا افتاده اند لگدمال مى گردند!» (هذا، وَ کَمْ يَخْرِقُ الْکُوفَةَ مِنْ قَاصِف، وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِف، وَ عَنْ قَلِيل تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ، وَ يُحْصَدُ الْقَائِمُ، وَ يُحْطَمُ الْمَحْصُودُ).
👈جالب اينکه آنچه را امام(عليه السلام) در اين جمله هاى کوتاه و پر معنا بيان فرموده، در فاصله کمى به وقوع پيوست; سرزمين «عراق» و به خصوص «کوفه» با فتنه هاى بنى اميّه و سپس بنى عبّاس درهم کوبيده شد; و اين شهر بزرگ، پيوسته مرکز طوفان سخت حوادث و تند بادهاى فتنه ها بود و هر کس، کمى با تاريخِ «کوفه» آشنا باشد، عمق کلمات امام را در جمله هاى بالا به خوبى درک مى کند.
👈تعبير «تَلْتَفُّ الْقرُونُ بِالْقُرُونِ» (با توجه به اينکه «تلتفّ» به معناى به هم پيچيدن و «قرون» جمع «قَرْن» به معناى گروهى از مردم است) اشاره به جنگهاى سختى است که اقوام مختلف در سرزمين عراق و کوفه با يکديگر داشتند; مخصوصاً درگيريهاى بنى اميّه و بنى عبّاس!
جمله «يُحْصَدُ الْقَائِمُ، وَ يُحْطَمُ الْمَحْصُودُ!» کنايه لطيفى است از آسيب هايى که در طول اين حوادث به همه مردم مى رسد: آنها که سر پا هستند، به زمين مى خورند و آنها که به زمين افتاده اند، پايمال مى شوند!
👈«ابن ابى الحديد» در شرح خود جمله «يُحْصَدُ الْقَائِمُ» را کنايه از قتل امراى بنى اميّه در ميدان جنگ گرفته و جمله «وَ يُحْطَمُ الْمَحْصُودُ» را کنايه از کشتن اسيران، با شکنجه هاى سخت مى داند که نمونه هاى آن در تاريخ مذکور است😰. ولى آنچه را «ابن ابى الحديد» ذکر کرده، در واقع بعضى از مصاديق مفهوم گسترده جمله بالاست.
#خطبه۱۰۲(بخش۱)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
آن روز روزى است که خداوند، اوّلين و آخرين را براى حساب رسى دقيق و دادن جزاى اعمال جمع مى کند، در حالى که همه با خضوع (و وحشت) به پا خاسته اند! اين در حالى است که عرق (از سر و رويشان فرو مى ريزد، به گونه اى که) بر دهانشان لجام زده، و لرزش زمين، تمام اندامشان را به حرکت در مى آورند و بهترين حال براى کسانى که در عرصه محشر حاضرند حال کسى است که جاى پايى پيدا کند و يا محلّى براى خود به دست آورد!
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۱۰۲(بخش۱)
💠خطبه در يك نگاه:
اين خطبه از دو بخش تشكيل يافته:
بخش اوّل كه قسمت كوتاهى است، اشاره به حوادث سخت روز رستاخيز دارد
در بخش دوم اشاره به فتنه هاى وحشتناكى دارد كه همچون پاره هاى شب تاريك روى مى آورند و مردم را در فشار شديد قرار مى دهند و سرانجام گروهى از مجاهدان راستين، در برابر آنها به پا مى خيزند.
امام عليه السلام در اين بخش مخصوصاً روى شهر بصره انگشت مى گذارد و به فتنه هايى كه دامن اين شهر را مى گيرد، اشاره مى كند.
📛وحشت عظيم محشر!
همان گونه که در بالا اشاره شد، امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه، جهت آماده سازى دل ها، اشاره به وضع مردم در روز قيامت مى کند و در عباراتى کوتاه و تکان دهنده، ويژگى هاى وحشت انگيز آن روز را شرح مى دهد.
✅ مى فرمايد: «آن روز روزى است که خداوند اوّلين و آخرين را براى رسيدگى به حساب دقيق و دادن جزاى اعمال، جمع مى کند; در حالى که همه، با خضوع (و وحشت) به پا خاسته اند!». (وَ ذلِکَ يَوْمٌ يَجْمَعُ اللهُ فِيهِ الأَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ لِنِقَاشِ الْحِسَابِ، وَ جَزَاءِ الأَعْمَالِ، خُضُوعاً، قِياماً).😨
👈تعبير به «اوّلين» و «آخرين» اشاره به اين حقيقت است که قيامت و حساب اعمال، براى همه انسان ها در يک روز و يک زمان خواهد بود;
🔅همان گونه که قرآن مجيد مى فرمايد: «وَ کُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْداً; و همگى روز رستاخيز، تک و تنها نزد او حاضر مى شوند.»
🔅و در جاى ديگر مى فرمايد: «قُلْ إِنَّ الأَوَّلِينَ وَ الآخِرينَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْم مَعْلُوم; بگو اوّلين و آخرين همگى در روز معيّنى گردآورى مى شوند».
👈تعبير به «نِقَاش» که به معناى دقّت در محاسبه است، نشان مى دهد در آن روز کمترين و کوچک ترين اعمال مورد حساب قرار مى گيرد و به آن پاداش يا کيفر داده مى شود.😰
👈
تعبير به «خضوع» و «قيام» اشاره به اين است که مردم در روز قيامت همچون کسانى هستند که در دادگاهها، در برابر قضات عدل، حاضر مى شوند و در حالى که ايستاده اند آثار وحشت در آنها نمايان است.♨️
🔅در آيات قرآن نيز به اين معانى اشاره شده; در يک جا مى فرمايد: «خُشَّعاً أَبْصَارُهُمْ...; در حالى که چشمانشان از شدت وحشت به زير افتاده...»
🔅و در جايى ديگر مى فرمايد: «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمينَ; روزى که مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مى ايستند».
✅سپس مى افزايد: آنها در حالى در دادگاه عدل الهى حاضر مى شوند که «عرق (از سرو رويشان فرو مى ريزد به گونه اى که) بر دهانشان لجام زده، و لرزش زمين تمام اندامشان را مى لرزاند😰». (قَدْ أَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ، وَ رَجَفَتْ بِهِمُ الأَرْضُ)
👈آيا اين عرق ريزان شديد، به خاطر گرمى فضاى محشر است، يا از شدّت شرمندگى و خجالت، و يا هر دو؟! و نيز لرزش زمين آيا به خاطر اعمال آنهاست، يا طبيعت دادگاه عدل الهى اين چنين است، تا همه به فکر خويش باشند و به آنچه انجام داده اند بى کم و کاست اعتراف کنند⁉️
هر چه باشد محيط رعب آور عجيبى است.♨️
در آيات و روايات اسلامى نيز اشارات زيادى به عوامل و اسباب وحشت زاى روز محشر شده است. (خداوند همه ما را حفظ کند و در آن روز، مشمول الطاف کريمانه اش قرار دهد!)🙏
👈بعضى از شارحان نهج البلاغه در اينجا - مانند بسيارى ديگر از موارد - اصرار دارند که الفاظ بالا را کنايه از امور باطنى و روحانى بدانند; در حالى که هيچ نيازى به اين گونه تأويلها که شاهد و قرينه اى ندارد، نيست و اگر ما باب اين گونه تأويلات را در آيات و روايات بگشاييم، باب «تفسير به رأى» گشوده مى شود و هر کس آنچه را تمايل به آن دارد، از آيات و روايات مى فهمد و به شيوه بعضى از روشنفکرنمايان «قرائت هاى جديد در آيات و روايات» شروع مى شود، در اين صورت مسلّم است که اصالت همه متون مذهبى مخدوش مى گردد و چيزى براى استدلال بر مسايل عقيدتى و عملى باقى نمى ماند.❌
✅امام(عليه السلام) در پايان اين بخش، به يکى ديگر از مشکلات عظيم صحنه قيامت اشاره کرده، مى فرمايد: «بهترين حال براى کسانى که در عرصه محشر حاضرند، حال کسى است که جاى پايى پيدا کند، يا محلّى براى خود به دست آورد». (فَأَحْسَنُهُمْ حَالا مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً، وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً).😳😭
👈اين تعبير اشاره به يکى از مشکلات عظيم صحنه محشر است که بر اثر کثرت جمعيّت و ضيق مکان حاصل مى شود و از تعبيرات روايات بر مى آيد که هول محشر و وحشت حساب رسى اعمال، مسأله عامّى است که همه حاضران در محشر را فرا مى گيرد😰; چرا که حتّى نيکوکاران از حساب رسى دقيق پروردگار، بيم ناکند! هول محشر عوامل فراوانى دارد که يکى از آنها همان ضيق مکان است که در جمله بالا آمده است.
#خطبه۱۰۲(بخش۲)
#بخش_آخر
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
(در آينده) فتنه هايى خواهد بود، همچون پاره هاى شب تاريک که هيچ کس نمى تواند در برابر آن بايستد، و هيچ پرچمى از پرچمهاى آن به عقب رانده نمى شود (و شکست دامان آنها را نمى گيرد;) همچون شترى مهار شده، و جهاز نهاده - که زمام دارش آن را مى کشد، و سوارش به سرعت آن را مى راند - به سوى شما مى آيد; اين فتنه گران، جمعيّتى هستند که ضربه آنها بسيار شديد ولى تلفات خود آنها بسيار کم است.
(سرانجام) گروهى (در برابر آنها به پا مى خيرند و) در راه خدا با آنها نبرد مى کنند (و فتنه گران را در هم مى شکنند). آنها جمعيّتى هستند که نزد متکبّران و گردنکشان خوارند. در زمين گم نامند، و در آسمان معروفند.
در آن هنگام، واى بر تو اى بصره! از لشکرى که به عنوان کيفر الهى بدون گردوغبار و بى سرو صدا به تو حمله ور مى شوند و به زودى ساکنانت به مرگ سرخ، و گرسنگى شديدى که رنگ چهره آنها را دگرگون مى سازد، مبتلا خواهند شد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹