eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
317 دنبال‌کننده
775 عکس
296 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات🔶️ کانالهای دیگر #سلامتکده_بانو_عضو_شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3348693003Cc0c8f29263 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسخ : پاسخ امام(عليه السلام) ناظر به استدلالى است که در سقيفه بنى ساعده از سوى طرفداران خليفه اوّل شد; آنها قرابت با پيامبر(صلى الله عليه وآله) را دليل بر اولويت خود دانستند. امام(عليه السلام) مى فرمايد که اگر معيار اين باشد ما از همه آنها اقربيم. به يقين معيار اصلى همان است که امام(عليه السلام) در جمله دوم گفته است و از آن تعبير به طاعت نموده، طاعتى زاييده از علم و ايمان. کسى که نسبت به مکتب پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) از همه آگاه تر و ايمانش به آن بيشتر باشد، شايستگى بيشترى براى خلافت او دارد. به همين دليل ما امير مؤمنان على(عليه السلام) را از همه شايسته تر مى دانيم و از آن بالاتر اينکه خداوند به موجب شايستگى هاى بى نظيرى که در آن حضرت بود خودش او را برگزيد. 🌿 در واقع امام(عليه السلام) پاسخ ضمنى به سخنان معاويه در مورد خليفه اوّل و دوم مى دهد که معاويه در نامه اش آنها را به رخ کشيده بود مى فرمايد: نه تنها بنى اميّه شايستگى براى خلافت پيامبر(صلى الله عليه وآله) ندارند، زيرا نه از مهاجران بودند و نه از انصار، بلکه از طلقا يعنى همان مشرکان آزاد شده روز فتح مکّه بودند.😏 خلفاى نخستين نيز به استناد سخنان خودشان شايستگى براى اين کار نداشتند، زيرا از آنها شايسته تر وجود داشت. اگر معيار شايستگى ـ طبق استدلال آنها ـ قرابت باشد على(عليه السلام) از همه آنها به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نزديک تر بود; هم پسر عموى پيامبر بود و هم داماد او. اگر ديگران شاخ و برگ اين شجره نبوّت باشند، على(عليه السلام) ميوه آن درخت بود و همچنين امامان اهل بيت(عليهم السلام). مجدداً تکرار مى کنيم که اين استدلال ⬅در واقع استدلال به مسلّمات خصم است که در منطق از آن به عنوان استدلالات جدلى تعبير مى کنند; يعنى آنچه را او مسلم داشته از او مى گيرند و به او باز مى گردانند و خلع سلاحش مى کنند.
برنامه مطالعه امروز: ترجمه نامه۲۸(بخش چهارم) رو مطالعه بفرمایید. یاعلی ۲۸(بخش۴) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 پنداشته اى كه من بر همه خلفا رشك برده ام و به خلاف همه برخاسته ام، اگر چنين باشد كه تو گويى، تو را نرسد كه بازخواست كنى. جنايتى بر تو نيامده است كه از تو عذر خواهند «"و تلك شكاة ظاهر عنك عارها" اين گناهى است كه ننگ آن از تو دور است.» و گفتى كه مرا چون شتر، مهار در بينى كشيدند تا بيعت كنم. به خدا سوگند، خواستى مرا نكوهش كنى ولى ستودى. خواستى مرا رسوا سازى، خود را رسوا ساختى. مسلمان را چه نقصان كه بر او ستم رود، هرگاه در دين خود به شك نيفتد و يقينش به ترديد نيالايد. قصد من از بيان اين سخنان اقامه حجت و دليل براى چون تويى نيست، اين شمه اى است كه به خاطر آمد و آن را اظهار داشتم. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
|🌱|`• ✨پـویـش خواندن دعای سلامتی آقا امام زمان (عج) در شب دهـم محرم جـهت سلامتی ایشون و تسلی خاطر به آقا امام زمان در شهادت اجدادشان 💔 💥شب بسیـار مهمی هست برای دل امام زمان دعا کنیم پخش کنید و در ثوابش شریک باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرسی که امر به معروف و نهی از منکر نمی کنید! 🔹جلیل محبی رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر کلیپی جدید که همکارانش تولید کرده‌اند را درباره ترویج امر به معروف و نهی از منکر منتشر کرده و از مردم خواسته در بازنشر و همه گیر شدنش به او کمک کنند. @alafvalafv
-نامه۲۸(بخش۴) ❌اين امور به تو مربوط نيست! امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه، يکى ديگر از سخنان ناموزون معاويه را مى آورد که او در نامه اش به امام(عليه السلام) صريحاً گفته بود: «تو به ابو بکر حسد ورزيدى و از بيعتش سر باز زدى و به عمر نيز حسادت داشتى و از همه بيشتر به عثمان حسد داشتى و زشتى هاى کار او را برملا ساختى و در فهم و دين و روش و عقل او ترديد کردى...» .😳 ✅امام(عليه السلام) مى فرمايد: «تو چنين پنداشتى که من نسبت به خلفاى پيشين حسد ورزيدم و بر آنها ستم کردم اگر اين گونه باشد جنايتى بر تو نرفته است که از تو عذرخواهى کنم (و ابداً به تو مربوط نيست به گفته شاعر:) «اين عيبى است (اگر عيب باشد) که گرد عار آن بر تو نمى نشيند»; (وَزَعَمْتَ أَنِّي لِکُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ، عَلَى کُلِّهِمْ بَغَيْتُ، فَإِنْ يَکُنْ ذَلِکَ کَذَلِکَ فَلَيْسَتِ الْجِنَايَةُ عَلَيْکَ، فَيَکُونَ الْعُذْرُ إِلَيْکَ وَتِلْکَ شَکَاةٌ ظَاهِرٌ عَنْکَ عَارُهَا). به اين ترتيب، امام(عليه السلام) معاويه را از ورود در اين صحنه کنار مى زند و آن را نوعى فضولى در کار ديگران مى شمرد😌 و مى گويد: اگر من مشکلى با خلفا داشته ام بايد آنها يا فرزندان آنها مدعى شوند; اما تو که از طلقا هستى و در آخرين مرحله از روى ناچارى در فتح مکّه اسلام را پذيرا شدى، حق ندارى در اين موضوع وارد شوى.😎 👆آن مصرع از شعر که امام در اين کلامش به آن استناد فرموده از (ابو ذويب هزلى) است مردى که دوران جاهليّت اسلام را درک کرد و هنگام رحلت پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به مدينه آمد و مسلمان شد و در رديف مسلمانان ظاهر الصلاح در آمد و مصرع اوّل اين شعر چنين است: «وَعَيَّرَها الْواشُونَ أنّى أُحِبُّها»: سعايت کنندگان دوست مرا سرزنش کردند که من او را دوست دارم; ولى اين عيبى است (اگر عيب باشد) که ننگ و عارش از تو دور است. اين شعر به صورت ضرب المثلى در آمده براى کسى که امرى را بد مى شمرد در حالى که ربطى به او ندارد.😏 امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به پاسخ بخش ديگرى از نامه معاويه مى پردازد ✅ و مى فرمايد: «تو گفته اى که مرا همچون شتر افسار زده اى🐪 مى کشيدند تا بيعت کنم به خدا سوگند خواسته اى مذمت کنى ولى (ناخود آگاه) مدح و ثنا گفته اى و خواسته اى رسوا کنى ولى خودت رسوا شده اى»; (وَقُلْتَ: إِنِّي کُنْتُ أُقَادُ کَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ; وَلَعَمْرُ اللهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَأَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ!).😱 👈اشاره به اينکه تو 1⃣اولاً اعتراف کرده اى که من مظلوم واقع شده ام و ديگران به من ستم کرده اند، اين مدح منِ مظلوم است و نکوهش ظالمان.😏 2⃣ ثانياً ثابت کرده اى خلافت به اجماع صحابه نبود; در حالى که تو مدافع چنان خلافتى هستى و گفته اى خليفه اوّل از همه در پيشگاه خدا برتر و والاتر بود چگونه ممکن است چنين باشد در حالى که چنين ستمى با نخستين مسلمان و نزديک ترين فرد به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و آگاه ترين و داناترين آنها بنمايد؟ اين تناقض گويى تو دليل بر رسوايى توست.😷 ✅آن گاه در شرح اين سخن مى افزايد: «اين امر براى يک مسلمان نقص نيست که مظلوم واقع شود مادام که در دين خود ترديد نداشته باشد و در يقين خود شک نکند»; (وَمَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَة فِي أَنْ يَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَکُنْ شَاکّاً فِي دِينِهِ، وَلاَ مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ!). ✴آرى نيکان و پاکان در طول تاريخ بر اثر حق گويى و حق جويى و عدم تسليم در برابر خواسته هاى ظالمان، مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند، اين افتخار آنها بوده و هست. 👈اشاره به اينکه اگر چنين مظلوميتى عيب باشد بايد بگويى در جنگ احد که پيشانى و دندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) به وسيله حاميان پدرت شکست و پهلوى حمزه که به وسيله مادرت شکافته شد و جگرش را بيرون کشيد و به دهان گذارد، 😱پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و حمزه در خور مذمت و پدرت و مشرکان مکّه و مادرت هند شايسته مدح و تقديرند‼ آيا هيچ عاقلى چنين سخنى را مى پذيرد؟ ✅سپس مى فرمايد: «اين دليل و حجت من است در برابر غير تو و من به همين مقدار که بيان آن پيش آمد براى تو ذکر کردم»؛(وَهَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِکَ قَصْدُهَا، وَلَکِنِّي أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا). 👈اشاره به اينکه مخاطب واقعى من در اين سخن خلفايى هستند که مرا به زور به بيعت خودشان مجبور ساختند ولى چون تو، اين مسأله را مطرح کردى به مقدارى که لازم بود گوشزد کردم.☺
دوباره روز و شب گذشت. ...دوباره از سر میگیرم تا بیایی....😭 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از امشب تا حسینی به نیت شهدای کربلا هر شب زیارت عاشورا میخوانیم و تقدیم امام زمانمان میکنیم. 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برنامه مطالعه امروز: ترجمه نامه ۲۸(بخش پنجم) رو مطالعه بفرمایید. یاعلی ۲۸(بخش۵) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 سپس، از ماجراى من و عثمان سخن گفتى. بايد پاسخ اين پرسش را به تو داد كه خويشاوند او هستى. حال بگو، كدام يك از ما در حق عثمان بيشتر دشمنى كرد و به كشتن او مردم را راه نمود آيا آنكه خواست به ياريش برخيزد ولى عثمان خود نخواست و گفتش در خانه ات بنشين و از يارى من دست بدار يا آنكه عثمان از او يارى خواست ولى او درنگ كرد و اسباب هلاكت او مهيا داشت تا قضاى الهى بر سر او آمد؟ به خدا سوگند، «خدا مى داند چه كسانى از شما مردم را از جنگ بازمى دارند و نيز مى شناسد كسانى را كه به برادران خود مى گويند: به نزد ما بياييد و جز اندكى به جنگ نمى آيند.» من نمى خواهم اكنون به سبب خرده گرفتنم از اعمال بدعت آميز او پوزش بطلبم. گناه من اين است كه او را راه نموده ام و ارشاد كرده ام. بسا كسى را ملامت كنند كه او را گناهى نيست. «"و قد يستفيد الظنة المتنصّح" گاه اتفاق افتد كه نصيحت گر خود در معرض بدگمانى افتد.» «تا آنجا كه بتوانم قصدى جز به صلاح آوردنتان ندارم. توفيق من تنها با خداست، به او توكل كرده ام و به درگاه او روى مى آورم.» 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
-نامه۲۸(بخش۵) ✴مقصران اصلى در قتل عثمان: امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه خود به پاسخ يکى ديگر از ايرادات يا صحيح تر سفسطه هاى معاويه پرداخته ✅مى فرمايد: «سپس تو وضع مرا در برابر عثمان يادآور شدى (و مرا بر ترک يارى او سرزنش کردى) حق توست که با اين گفتار (نادرست) از خويشاوندت دفاع کنى; ولى کدام يک از ما دشمنيش نسبت به او بيشتر بود و راه را براى کشتنش هموار ساخت؟ آيا کسى که آماده يارى او بود ولى (او ياريش را نپذيرفت) و از او خواست که بر جاى خود بنشيند و دست از اين کار بکشد و يا کسى که (عثمان) از او يارى خواست و او تأخير کرد و مرگ را به سوى او فرستاد تا زندگانيش به سر آمد؟»; (ثُمَّ ذَکَرْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِي وَأَمْرِ عُثْمَانَ، فَلَکَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هَذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ، فَأَيُّنَا کَانَ أَعْدَى لَهُ، وَأَهْدَى إِلَى مَقَاتِلِهِ! أَمَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَاسْتَکَفَّهُ، أَمْ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَرَاخَى عَنْهُ وَ بَثَّ الْمَنُونَ إِلَيْهِ، حَتَّى أَتَى قَدَرُهُ عَلَيْهِ). 📖تاريخ اسلام گواهى مى دهد که نسبتى را که معاويه به على(عليه السلام) داد که در خون عثمان شرکت داشته و يا دفاع لازم را از او نکرده نسبت دروغى بود که براى فريب مردم ساخته بود😠 و در همين راه از پيراهن خونين عثمان براى برانگيختن توده هاى نا آگاه بر ضد على(عليه السلام) بهره گرفت در حالى که امام(عليه السلام) کراراً به عثمان نصيحت کرده بود که اشتباهات خود را اصلاح کند،⚠ بيت المال را در ميان بنى اميّه و اطرافيانش تقسيم ننمايد و پست هاى مهم اسلامى را به دست آنها نسپارد و به درد دل مردم گوش فرا دهد که متأسفانه عثمان هرگز نپذيرفت.❌ على(عليه السلام) به هنگام هجوم توده هاى خشمگين مردم به خانه عثمان فرزندان خود را براى دفاع از او فرستاد. در حالى که معاويه قدمى براى حمايت از عثمان بر نداشت با اينکه عثمان به او نامه نوشته بود و از او خواسته بود که با لشگرى از شاميان به دفاع از او برخيزد. جالب است بشنويد هنگامى که معاويه بر مسند خلافت نشست، روزى به ابوالطفيل، صحابى معروف گفت: تو از قاتلان عثمان نبودى؟ ابوالطفيل گفت: نه ولى او را يارى هم نکردم. معاويه گفت: چرا يارى نکردى؟ ابوالطفيل گفت: هيچ يک از مهاجران و انصار او را يارى نکردند معاويه گفت: بر همه آنها واجب بود که عثمان را يارى کنند. ابوالطفيل گفت: تو با اين لشگرى که در شام داشتى چرا نيامدى تا او را يارى کنى. معاويه گفت: همين که من امروز خون خواهى او مى کنم يارى اوست. ابو الطفيل خنديد و گفت: کار تو و عثمان همانند چيزى است که شاعر مى گويد: تو در حيات من هيچ خدمتى به من نکردى ولى بعد از مرگم مى خواهى بر من گريه کنى.😏 آن گاه امام(عليه السلام) به عنوان تأکيد و توضيح آنچه در جمله هاى قبل آمد مبنى بر اينکه معاويه به دعوت عثمان براى ياريش هرگز گوش نداد و حالا ديگران را سرزنش مى کند ✅مى فرمايد: «هرگز چنين نيست که تو مى گويى (و همه کسانى که در ماجراى عثمان حضور داشتند اين حقيقت را به خوبى مى دانند.) به خدا سوگند (به شهادت قرآن مجيد) «خداوند کسانى که مردم را (از جنگ) باز مى داشتند و کسانى را که به برادران خود مى گفتند: «به سوى ما بياييد (و خود را از معرکه بيرون کشيد) به خوبى مى شناسد»; (کَلاَّ وَاللهِ لـَ (قَدْ يَعْلَمُ اللهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْکُمْ وَالْقائِلِينَ لاِِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَلا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلاً). 👆اين آيه درباره دو گروه از منافقان است: 🔺گروهى که رسما در ميدان جنگ احزاب کناره گيرى کردند و ديگران را نيز دعوت به کناره گيرى نمودند 🔺 و گروه ديگرى که به برادران مسلمانشان مى گفتند: به سوى ما بياييد و دست از اين پيکار خطرناک برداريد. آنها اهل جهاد و پيکار با دشمن نبودند و جز به مقدار کمى آن هم از روى ريا يا اکراه در جهاد شرکت نمى کردند.😲 🔺اين احتمال نيز وجود دارد که آيه مزبور اشاره به دو گروه نباشد، بلکه وضع يک گروه را در دو حالت بيان مى کند و اشاره به آن دسته از منافقان است که وقتى در ميان مجاهدان بوده اند آنها را از جنگ باز مى داشتند و هنگامى که به کنار مى رفتند ديگران را به سوى خود دعوت مى نمودند.⛔ ❇به هر حال استفاده امام(عليه السلام) از اين آيه شريفه اشاره به اين دارد که اگر تو (معاويه) در برابر مردم در مورد جريان قتل عثمان پرده پوشى کنى، از خدا مخفى نمى ماند که وى از تو يارى طلبيد و هرگز به سراغش نيامدى (و از قتل او خوشحال شدى) شايد خلافت به تو برسد.‼ البتّه معاويه که يک سياست باز حرفه اى بود مى دانست هنگامى که مهاجران و انصار در برابر شورش مردم بر ضد عثمان سکوت کرده و کمتر کسى از او دفاع مى کند، چنانچه به ميدان بيايد و به دفاع از عثمان بپردازد، مقابل مهاجران و انصار قرار گرفته است و اين معنا براى او در آينده گران تمام مى شود به همين
دليل اعتنايى به دعوت عثمان براى يارى نکرد، هرچند به حسب ظاهر با او هم پيمان بود. ✅امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: «ولى هرگز سزاوار نبود که من از اين موضوع عذرخواهى کنم که بر عثمان به سبب بدعت هايى که (در تقسيم بيت المال و پست هاى کشور اسلامى در ميان نااهلان) گذارده بود، عيب بگيرم و او را به خاطر (اين کارها) سرزنش نمايم. اگر گناه من ارشاد و هدايت او باشد (هيچ مانعى ندارد و اگر به اين کار ملامت شوم افتخار مى کنم) چه بسيار کسانى که ملامت مى شوند و بى گناهند (و به گفته شاعر) گاه شخص ناصح و خيرخواه از بس اصرار در نصيحت مى کند متهم مى شود»; (وَمَا کُنْتُ لاَِعْتَذِرَ مِنْ أَنِّي کُنْتُ أَنْقِمُ عَلَيْهِ أَحْدَاثاً; فَإِنْ کَانَ الذَّنْبُ إِلَيْهِ إِرْشَادِي وَهِدَايَتِي لَهُ، فَرُبَّ مَلُوم لاَ ذَنْبَ لَهُ. وَقَدْ يَسْتَفِيدُ الظِّنَّةَ الْمُتَنَصِّحُ ). ✅امام(عليه السلام) در پايان اين سخن مى فرمايد: «من جز اصلاح ـ تا آنجا که توانايى دارم، هدفى نداشته و ندارم ـ و توفيق من (در اين کار)، جز به (يارى) خدا نيست. تنها بر او توکل کردم; و به سوى او باز مى گردم; (وَمَا أَرَدْتُ (إِلاَّ الاِْصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ، وَما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللهِ عَلَيْهِ تَوَکَّلْتُ إِلَيْهِ أُنِيبُ)). ✳بى شک، امام(عليه السلام) از معدود کسانى بود که از ريختن خون عثمان ممانعت مى کرد و فرزندان خود (امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) را) به دفاع از او تشويق مى نمود. 📚در تاريخ ابن عساکر آمده است: هنگامى که عثمان در محاصره شديد قرار گرفت پيکى به سوى معاويه فرستاد که فوراً با لشکرى براى يارى من از شام حرکت کن. معاويه همراه با دو نفر ديگر سوار بر شتران 🐫تندرو شدند و خود را به مدينه رساندند. وى چون بر عثمان وارد شد; عثمان سؤال کرد لشکرى با خود آورده اى؟ گفت: نه، پرسيد: چرا؟ گفت: براى اينکه ترسيدم اگر لشکر شام در اين امر دخالت کنند مردم تو را زودتر به قتل رسانند; ولى شتران تندرو باخود آوردم تا سه روزه تو را به شام برساند.عثمان خشمگين شد و به معاويه بد گفت و پيشنهاد او را غلط شمرد و معاويه از نزد عثمان خارج شد و به سوى شام باز گشت.😳 📚در تاريخ طبرى در حوادث سال 35 هجرى آمده است که شورشيان عثمان را در محاصره شديدى قرار دادند و همه چيز حتى آب💦 را از او قطع کردند « على(عليه السلام) نيازهاى او را برطرف مى کرد»❗ 📚نيز در همين کتاب، طبرى مى نويسد: هنگامى که شورشيان آب و غذا🍚🍗 را بر عثمان قطع کردند، على(عليه السلام) شديداً ناراحت شد و گفت: اى مردم اين کارى که شما انجام مى دهيد نه شبيه کار مسلمانان است و نه کافران، آب و غذا را از او قطع نکنيد. روم و فارس حتى با اسيران خود چنين نمى کردند چرا و به چه عنوان او را در محاصره قرار داده و قتلش را حلال مى شمريد؟👏 ⬅طبرى در ادامه اين سخن مى افزايد: هنگامى که جمعيّت به در خانه عثمان حمله بردند، امام حسن(عليه السلام) و بعضى ديگر از فرزندان صحابه آنها را نهى کردند. ولى از آنجا که امام(عليه السلام) پيش از اين حادثه بارها از عثمان در برابر کارهاى ناروايش انتقاد مى کرد و کراراً او را نصيحت و ارشاد مى فرمود که دست از اين اعمال بردارد و در برابر مردم حاضر شود، درد دل مردم را بشنود و به خواسته هاى حق آنها پاسخ گويد.⚠ اين امور بهانه اى به دست معاويه و امثال او داد که تو مردم را بر ضد عثمان به شورش واداشتى. امام(عليه السلام) مى فرمايد: اگر ارشاد و نصيحت که مصداق بارز امر به معروف و نهى از منکر است گناه محسوب مى شود من به اين گناه اعتراف مى کنم ولى هيچ مسلمان با ايمانى چنين کارى را گناه نمى داند، بلکه از فرايض مسلّم اسلام مى شمرد. ♻لازم به يادآورى است که جمله «رُبَّ مَلُوم لا ذَنْبَ لَهُ; چه بسيار کسانى که ملامت مى شوند و گناهى ندارند» يکى از ضرب المثل هاى عرب است و گفته اند: نخستين کسى که اين جمله را گفته است «اکثم بن صيفى» بوده است. جمله «وَقَدْ يَسْتَفِيدُ الظِّنَّةَ الْمُتَنَصِّحُ; گاهى کسى که بسيار در نصيحت اصرار دارد متهم مى شود» مصرع دومى است از يک شعر که مصرع اولش «وَکَمْ سُقْتُ فى آثارِکُمْ مِنْ نَصيحَة; چقدر درباره کارهاى شما پند و نصيحت کردم» و گفته اند اين شعر از شاعرى است به نام الرياشى
تا حسینی به نیت هر شب زیارت عاشورا میخوانیم و تقدیم امام زمانمان میکنیم.🌹 🙏
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️حمایت محکم استاد رائفی پور از استاد پناهیان
برنامه مطالعه امروز: ترجمه آخرین بخش از نامه ۲۸ (بخش ششم ) رو مطالعه بفرمایید. یاعلی ۲۸(بخش۶)آخر 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 و گفتى كه مرا و يارانم را جز شمشير پاسخى نيست. به راستى تو خنداندى پس از آنكه گريانيدى. كى ديده اى كه فرزندان عبد المطلب از برابر دشمن واپس نشينند يا از شمشيرش بترسند؟ «"لبّث قليلا يلحق الهيجا حمل" اندكى درنگ كن تا حمل به جنگ پيوندد». بزودى آنكه او را مى جويى تو را بجويد، و آنچه از تو دور است به تو نزديك شود. من با سپاهى گران از مهاجران و انصار و تابعين آنان كه نيكو پرورش يافته اند، بر سر تو مى تازم. لشكرى انبوه كه غبارشان فضا را پر كند، همه جامه مرگ بر تن كه محبوبترين ديدارهايشان ديدار با پروردگارشان است. همراه ايشان اند فرزندان اهل بدر و شمشيرهاى بنى هاشم و تو از شيوه جنگيدن آنان آگاه هستى آن گاه كه با برادرت و دايى ات و جدت و خويشاوندانت مى جنگيدند. «و آن از ستمكاران دور نخواهد بود.» 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
-نامه۲۸(بخش۶) ✴مرا به جنگ تهديد مى کنى؟ امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه که آخرين بخش آن است به يکى ديگر از تعبيراتى که در نامه معاويه آمده بود اشاره مى کند که همان تهديد به جنگ است، ✅مى فرمايد: «و (در نامه خود) گفته اى که نزد تو براى من و يارانم جز شمشير چيزى نيست (و مرا به جنگ تهديد کردى) به راستى بعد از گريه مرا به خنده درآوردى. چه زمان ياد دارى که فرزندان عبدالمطلب به دشمن پشت کرده باشند و از شمشير بترسند (و به گفته شاعر): (پس کمى صبر کن که حريفت به ميدان مى آيد)»; (وَذَکَرْتَ أَنَّهُ لَيْسَ لِي وَلاَِصْحَابِي عِنْدَکَ إِلاَّ السَّيْفُ، فَلَقَدْ أَضْحَکْتَ بَعْدَ اسْتِعْبَار! مَتَى أَلْفَيْتَ بَنِي عَبْدِالْمُطَّلِبِ عَنِ الاَْعْدَاءِ نَاکِلِينَ وَبِالسَّيْفِ مُخَوَّفِينَ، فـَ لَبِّثْ قَلِيلاً يَلْحَقِ الْهَيْجَاحَمَلْ). ℹجمله «لَقَدْ أَضْحَکْتَ بَعْدَ اسْتِعْبَار» ضرب المثلى است براى کسى که در ضمن بيان پاره اى از مطالب جدى ناگهان سخنى بى اساس و بى پايه مى گويد 😏و منظور امام(عليه السلام) اين است که تهديد به جنگ در برابر على(عليه السلام) و بنى هاشم و فرزندان عبدالمطلب خنده آور است😊; آنها مرد ميدان و فرزند شمشير و پيشروان جهادند و شما شکست خوردگان بدر و احزاب و فتح مکّه و به شهادت تاريخ اسلام افرادى ضعيف و ناتوان هستيد. آيا تهديد شما نسبت به ما خنده آور نيست؟😁 ✳گفتنى است جمله «لَقَدْ أَضْحَکْتَ بَعْدَ اسْتِعْبَار» بر اين نکته تکيه دارد که اگر کسى را در حال عادى بخندانند چندان مهم نيست; اما اگر شخصى مشغول گريستن 😭باشد، سخنى بگويند که او بخندد معلوم مى شود که آن سخن فوق العاده خنده آور است.😂 امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، معاويه را با عباراتى بسيار کوبنده و فصيح و بليغ به طور جدّى تهديد مى کند 😠و ✅ مى فرمايد: «پس به زودى آن کس که او را دنبال مى کنى به تعقيب تو بر خواهد خواست و آنچه را از آن فرار مى کنى در نزديکى خود خواهى يافت و من در ميان سپاهى عظيم از مهاجران و انصار و تابعان به سرعت به سوى تو خواهم آمد»; (فَسَيَطْلُبُکَ مَنْ تَطْلُبُ، وَيَقْرُبُ مِنْکَ مَا تَسْتَبْعِدُ، وَأَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَکَ فِي جَحْفَل مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ، وَالتَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَان). 👈اشاره به اينکه جنگ جويانى که با من همکارى مى کنند امتحان خود را در غزوات اسلامى داده اند. آنها از سه گروه تشکيل شده اند مهاجران و انصار و نسلى که بعد از آنها به وجود آمدند و در طريق آنها گام نهاده اند;👌 ولى کسانى که با تو همراهى مى کنند همان شکست خوردگان غزوات اسلامى و فرزندان آنها و رسوبات دوران جاهليّتند.😏 👈جمله «مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ، وَالتَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَان» بر گرفته از اين آيه شريفه است: (وَالسّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَالاَْنْصارِ وَالَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان رَّضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنّات تَجْرِي تَحْتَهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظيم). آن گاه امام(عليه السلام) نيروهاى خود را در چند جمله معرفى مى کند: ✅نخست مى فرمايد: «لشکرى که جمعيتشان به هم فشرده است»;(شَدِيد زِحَامُهُمْ). ✅سپس مى فرمايد: «و به هنگام حرکت، غبارشان آسمان را تيره و تار مى کند»; (سَاطِع قَتَامُهُمْ). ✅در سومين معرفى مى افزايد: «آنها لباس شهادت در تن دارند و بهترين ملاقات براى آنها ملاقات با پروردگارشان است»; (مُتَسَرْبِلِينَ سَرَابِيلَ الْمَوْتِ أَحَبُّ اللِّقَاءِ إِلَيْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ). ✅در چهارمين وصف مى فرمايد: «و همراه آنها لشکرى از فرزندان بدرند با شمشيرهاى هاشمى که مى دانى لبه تيز آنها با پيکر برادر و دايى و جد و خاندانت چه کرد و آن (مجازات) از ستمکاران دور نيست»; (وَقَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرِّيَّةٌ بَدْرِيَّةٌ سُيُوفٌ هَاشِمِيَّةٌ، قَدْ عَرَفْتَ مَوَاقِعَ نِصَالِهَا فِي أَخِيکَ وَخَالِکَ وَجَدِّکَ وَأَهْلِکَ (وَما هِيَ مِنَ الظّالِمِينَ بِبَعِيد)). 🔹امام(عليه السلام) تمام گفتنى ها را در بيان اين چهار وصف آورده است; از يک سو ايمان آنها به خدا و عشقشان به شهادت و لقاى پروردگار که مهم ترين انگيزه جهاد است و ديگر سابقه درخشان آنها، همچون شرکت در جنگ بدر و در هم کوبيدن دشمن با شمشيرهاى هاشمى و اضافه بر اينها عدد بى شمار و انبوه; و به حق که تعبيرات امام(عليه السلام) در اين نامه فصيح ترين و بليغ ترين و گوياترين و کوبنده ترين تعبيرات است.👌 👳منظور از «أخيک»; برادر معاويه، حنظلة بن ابى سفيان است و مقصود از «خالَکَ»; دايى معاويه وليد بن عتب ه و منظور امام از «جَدَّکَ»; جد معاويه، جد مادرى او عتبة بن ربيعه است و مراد از «أهْلَکَ»; خاندان معاويه جمعى از عمو زادگان او هستند که در جنگ بدر در صفوف لشکر
کفر حضور داشتند.🤢 👈جمله (وَما هِيَ مِنَ الظّالِمِينَ بِبَعِيد) بخشى از آيه 83 از سوره هود است که اشاره به عذاب دردناک و شديد قوم لوط مى کند. قومى که عذابشان از همه اقوام ستمکار و مشرک شديدتر بود، زيرا خداوند شهرهاى آنها را زير و رو کرد سپس بارانى 🌠از سنگ بر ويرانه هاى آن فرستاد. (فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَأَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِّن سِجِّيل مَّنْضُود * مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمينَ بِبَعيد) 📚شايان توجّه است که در کتاب صفين نصر بن مزاحم آمده است روزى سعد بن قيس، صحابى معروف برخاست و در ميان ياران خود خطبه خواند و گفت: اصحاب و ياران محمد(صلى الله عليه وآله) با ما هستند و در ميان جمعيّت ما. به خدايى که نسبت به بندگانش بصير است سوگند اگر فرمانده ما غلامى حبشى بود در حالى که هفتاد نفر از بدريين با ما هستند، مى بايست بينا و خوش دل باشيم حال چگونه خواهد بود در حالى که رييس ما پسر عموى پيغمبر ما از رزمندگان بدر است، او که در کوچکى با پيغمبر نماز خواند و در بزرگى با او جهاد کرد در حالى که معاويه از مشرکان آزاد شده روز فتح مکّه است. پدرش نيز چنين بود; ولى گروهى را اغوا کرده و وارد آتش دوزخ🔥 نموده و داغ ننگ را بر پيشانى آنها زده است.❗
هدایت شده از سلامتکده ی بانو 💎
اسمت توی لیست کربلایی ها نیست؟😭 کاش بدونیم کجای کارمون گیر داره😔 🌹کتاب خوبی که خواندم🌹 (روایت زندگی شهید مدافع حرم سعید علیزاده"دامغانی") انتشارات جنات فکه @khaleeleila 📚
برنامه مطالعه امروز: ترجمه نامه ۲۹رو مطالعه بفرمایید. یاعلی ۲۹ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 📜از نامه آن حضرت (ع) به مردم بصره: شما خود مى دانيد كه چه سان رشته فرمانبردارى را گسستيد و قدم در راه جدايى و دشمنى نهاديد. من گناهكارتان را عفو كردم و از گريختگانتان شمشير برداشتم و آنان را كه به ما روى آوردند، پذيرفتم. حال اگر اعمال مرگ آور و آراء سفيهانه دور از صوابتان، شما را وادارد كه پيمان بشكنيد و به خلاف من برخيزيد، بدانيد، كه من مهياى پيكارم و اسبان خود را پيش آورده ام و بر اشتران خويش پالان نهاده ام. اگر ناچارم سازيد كه بر شما بتازم، آن چنان جنگى آغاز مى كنم كه نبرد جمل در برابر آن حقير نمايد. با اين همه، ارج فرمانبرداريتان را مى شناسم و حق نيكخواهانتان را ادا مى كنم و بيگناه را به جاى گناهكار نمى گيرم و وفاكننده به عهد و بيعت را به جاى پيمان شكنان مؤاخذه نمى كنم. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
4_5832318249391359238.mp3
1.12M
اگه رفتی زیرقبه حسین یادم کن😭
-نامه۲۹ از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به اهل بصره نگاشت. 📜نامه در یک نگاه: این نامه مربوط به فتنه اى است که معاویه در بصره به راه انداخت و ماجراى آن به طور فشرده چنین بود که بعضى از اطرافیان معاویه بعد از اشغال مصر به دست عمرو بن عاص و کشته شدن محمد بن ابى بکر 😔به او گفتند: فردى را به بصره بفرست تا آنجا را نیز از تحت حکومت على(علیه السلام) خارج سازد. معاویه این پیشنهاد را پذیرفت و با عمرو عاص مشورت کرد او نیز روى موافق نشان داد. 😡سرانجام یکى از فرماندهان لشکر خود، به نام ابن حضرمى را روانه بصره کرد و این در حالى بود که عبدالله بن عباس والى بصره براى تسلیت به امیرمؤمنان(علیه السلام) در مورد شهادت محمد بن ابى بکر به کوفه رفته بود و زیاد بن ابیه را به جاى خود گماشته بود. معاویه به ابن حضرمى دستور داده بود که از احساسات خون خواهى عثمان و کینه اى که گروهى از جنگ جمل در دل داشتند بهره گیرى کند و از قبایل مختلف بصره براى این هدف بهره گیرى نماید‼ عبدالله بن عباس به سرعت به بصره برگشت و جریان فتنه را براى امام(علیه السلام) گزارش داد. امام(علیه السلام) یکى از مردان خود را به نام اعیَن که در بصره نفوذ داشت مأمور کرد تا به بصره برود و مردم را از اطراف ابن حضرمى پراکنده سازد. اعین تا حد زیادى در کار خود موفق شد; ولى چون به دست گروهى از خوارج به شهادت رسید و خبر شهادت او به امام(علیه السلام) واصل گشت😔 امام(علیه السلام) فرد نافذ الکلمه دیگرى را به نام جاریة بن قدامه همراه نامه مورد بحث که در واقع تهدیدى است براى شورشیان و متمردان بصره، به سوى بصره گسیل داشت و دستور داد نامه را براى عموم مردم بخواند.⚠ آنچه در نهج البلاغه آمده تنها بخشى از این نامه است. مخالفان امام(علیه السلام) پس از یک درگیرى شدید شکست خوردند و ابن حضرمى در خانه اى پناهنده شد. جاریه دستور داد خانه را آتش🔥 زدند. ابن حضرمى و هفتاد نفر از طرفدارانش هلاک شدند و فتنه خاموش شد.😐 🔥خاموش کردن آتش فتنه در بصره: امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه و پر معنا و بسيار حساب شده براى خاموش کردن آتش فتنه معاويه در بصره بر دو اصل تکيه مى کند: 1⃣نخست تهديد بسيار کوبنده اى نسبت به پيمان شکنان دارد و به آنها يادآور مى شود که اگر دست از فتنه گرى بر ندارند با لشکرى انبوه به سراغ آنها مى آيد و چنان آنان را در هم مى کوبد که جنگ جمل را فراموش کنند. 😠 2⃣سپس بر اصل رحمت و عطوفت نسبت به کسانى که وفادارند يا از کرده خود پشيمانند تکيه مى فرمايد و به آنها بشارت مى دهد که جان و مال و عرضشان محفوظ خواهد بود. ✅در آغاز مى فرمايد: «پراکندگى شما (از اطراف من) و دشمنى و پيمان شکنى شما (در آستانه جنگ جمل) چيزى نبود که شما از آن آگاه نباشيد ولى من مجرمان شما را عفو کردم و شمشير را از فراريان برداشتم و کسانى را که به جانب من آمدند پذيرفتم (و از تقصيرشان در گذشتم)»; (وَقَدْ کَانَ مِنِ انْتِشَارِ حَبْلِکُمْ شِقَاقِکُمْ مَا لَمْ تَغْبَوْا عَنْهُ، فَعَفَوْتُ عَنْ مُجْرِمِکُمْ، وَرَفَعْتُ السَّيْفَ عَنْ مُدْبِرِکُمْ، وَقَبِلْتُ مِنْ مُقْبِلِکُمْ). در واقع امام(عليه السلام) با اين سخنان خود، سمپاشى معاويه و گروه طرفداران او را خنثى مى کند.👌 او تصميم داشت با يادآورى خاطره جنگ جمل آنها را بر ضد امام(عليه السلام) بشوراند; ولى امام(عليه السلام) با يادآورى خاطره آن جنگ مى خواهد آتش فتنه و فساد را خاموش کند مى فرمايد: شما پيمان شکنى کرديد و بر ضد من قيام کرديد; ولى پس از شکست نه فرمان قتل عام دادم و نه اجازه تعقيب مجرمان; فرمان عفو عمومى صادر کردم و مجرمان شما را بخشيدم و کسانى که به سوى من آمدند آنها را پذيرفتم و گذشته آنان را به فراموشى سپردم، بنابراين حق شناس باشيد و با دشمنان من طرح دوستى نريزيد.❌ در بعضى از روايات آمده که امام(عليه السلام) بعد از پيروزى در جنگ جمل دستور داد منادى 📢با صداى رسا ندا در دهد: «; فراريان را تعقيب نکنيد و مجروحان (بى دفاع) را به قتل نرسانيد». نيز دستور داد منادى ندا دهد: «آن کس که به خانه خود بازگردد و در خانه را ببندد در امان است و آن کس که اسلحه بر زمين بگذارد در امان است». 👆اين دستور شبيه فرمان عفو عمومى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به هنگام فتح مکّه است. ✅آن گاه براى خاموش کردن اين آتش، سخن از شدت عمل در برابر افراد خيره سر و لجوج به ميان مى آورد و مى فرمايد: «حال اگر افکار مهلک و آراى ضعيف و منحرف از مسير حق، شما را به ستيزه جويى و مخالفت با من بکشاند من همان مرد ديروزم. سپاه من آماده و اسب ها را زين کرده و جهاز بر شتران گذارده ام»; (فَإِنْ خَطَتْ بِکُمُ الاُْمُورُ الْمُرْدِيَةُ، وَسَفَهُ الاْرَاءِ الْجَائِرَةِ، إِلَى مُنَابَذَتِی خِلاَفِي، فَهَا أَنَا ذَا قَدْ قَرَّبْتُ جِيَادِي، وَ رَحَلْتُ رِکَابِي). ✅آن گاه امام