eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
303 دنبال‌کننده
779 عکس
308 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات🔶️ کانالهای دیگر #سلامتکده_بانو_عضو_شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3348693003Cc0c8f29263 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۳ ۲۲ 🔸عیوب پنهان شدن زمامدار از دید مردم: امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه خود درباره لزوم رابطه نزديک ميان والى و توده هاى مردم سخن مى گويد . ✅ مى فرمايد: «و اما بعد (از اين دستور) هيچ گاه خود را در زمانى طولانى از رعايا پنهان مدار، زيرا پنهان ماندن زمامداران از چشم رعايا موجب نوعى کم اطلاعى نسبت به امور (مردم و کشور) مى شود»; (وَأَمَّا بَعْدُ فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِيَّتِکَ، فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاَةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ، وَقِلَّةُ عِلْم بِالاُْمُورِ). 👈در طول تاريخ بسيار ديده شده که حواشى سلطان و اطرافيان زمامدار او را عملاً در محاصره خود قرار مى دهند و تنها اخبارى را به او مى رسانند که موجب خشنودى او يا به نفع حواشى و اطرافيان باشد 😳و به اين ترتيب او را از آنچه در کشور مى گذرد دور مى سازنند يکى از دستورات اسلامى اين بوده که زمامداران، امامت جماعت را بر عهده مى گرفتند; يعنى در ميان مردم همه روز حاضر مى شدند و اين کار مى توانست بسيارى از واقعيت ها را به آنها منتقل کند; خواه تلخ باشد يا شيرين.👌 ✅آن گاه در ادامه اين سخن مى فرمايد: «و آنها را از آنچه نسبت به آن پنهان مانده اند بى خبر مى سازد در نتيجه مسائل بزرگ نزد آنان کوچک و امور کوچک در نظر آنها بزرگ مى شود، کار خوب، زشت جلوه مى کند و کار زشت، خوب; و حق و باطل با يکديگر آميخته مى شود. (و به يقين تدبير لازم براى امور کشور در چنين شرايطى امکان پذير نيست)»; (وَالاِحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِيرُ، وَيَعْظُمُ الصَّغِيرُ، وَيَقْبُحُ الْحَسَنُ، وَيَحْسُنُ الْقَبِيحُ وَيُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ). 👈اين يکى از دستورات مهم اسلام است و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و حاکم عادلى همچون على(عليه السلام) با دقت آن را رعايت مى کرده است; هنگامى که حاکمان جور بنى اميّه و امثال آنها بر سر کار آمدند وضع دگرگون شد و حاجبان درگاه از ارتباط آحاد مردم با آن خلفاى جور جلوگيرى مى کردند. حتى طبق بعضى از تواريخ گاه مى شد که ارباب حاجت ماه ها بر در کاخ حکومت و حتى گاهى به مدت يک سال رفت و آمد مى کردند; ولى آنها را به درون راه نمى دادند⛔️ به همين دليل مردم به کلى از آنها جدا شدند و ادامه حکومتشان جز با استبداد و کشتار بى گناهان امکان پذير نبود.❌ سپس امام(عليه السلام) به سه دليل ديگر براى نهى از پنهان ماندن زمامدار از مردم توسل مى جويد که هر يک به تنهايى مى تواند براى اثبات اين واقعيت کافى باشد. ✅نخست مى فرمايد: «زيرا والى فقط يک انسان است که امورى را که مردم از او پنهان مى دارند نمى داند و حق، هميشه علامتِ مشخصى ندارد و نمى توان هميشه «صدق» را در چهره هاى مختلف از «کذب» شناخت»; (وَإِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لاَ يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاُْمُورِ، وَلَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذِبِ). ✅آن گاه امام به سراغ دليل دوم مى رود و مى فرمايد: «وانگهى تو از دو حال خارج نيستى: يا مردى هستى که آمادگى براى سخاوت و بذل و بخشش در راه حق دارى، بنابراين دليلى ندارد که خود را پنهان دارى و از عطا کردن حقِ واجب خوددارى کنى، و فعل کريمانه اى را که بايد انجام دهى ترک نمايى، يا مردى بخيل و تنگ نظر هستى در اين صورت (هنگامى که مردم تو را ببينند و اين صفت را در تو بشناسند) از بذل و بخشش تو مأيوس مى شوند و دست از تو برمى دارند»; (وَإِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ: إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُکَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ، فَفِيمَ احْتِجَابُکَ مِنْ وَاجِبِ حَقّ تُعْطِيهِ، أَوْ فِعْل کَرِيم تُسْدِيهِ! أَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ، فَمَا أَسْرَعَ کَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِکَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِکَ!). ✅سپس امام(عليه السلام) دليل سوم را بيان مى کند و مى فرمايد: «افزون بر اينها، بسيارى از حوايج مردم نزد تو، هزينه اى براى تو ندارد; مانند شکايت از ستمى يا درخواست انصاف در داد و ستدى»; (مَعَ أَنَّ أَکْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْکَ مِمَّا لاَ مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْکَ، مِنْ شَکَاةِ مَظْلِمَة، أَوْ طَلَبِ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة).
۵۳ ۲۳ 🔸از زیادخواهى اطرافیانت بپرهیز: امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه چند دستور مهم ديگر به مالک مى دهد که همه آنها سرنوشت ساز است. ✅نخست مى فرمايد: «(اضافه بر اين گاه) براى زمامدار، خاصان و صاحبان اسرار (و نزديکان و اطرافيانى) است که خودخواه و برترى طلبند و در داد و ستد با مردم عدالت و انصاف را رعايت نمى کنند»; (ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَبِطَانَةً، فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَتَطَاوُلٌ، وَقِلَّةُ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة). ✅سپس دستور قاطعى در اين زمينه صادر کرده در ادامه سخن مى فرمايد: «ريشه ستمشان را با قطع وسائل آن بر کن و هرگز به هيچ يک از اطرافيان و هواداران خود زمينى از اراضى مسلمانان را وا مگذار و نبايد آنها طمع کنند که قراردادى به سود آنها منعقد سازى که موجب ضرر بر همجواران آن زمين باشد; خواه در آبيارى يا عمل مشترک ديگر. به گونه اى که هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل کنند و در نتيجه سودش فقط براى آنها باشد و عيب و ننگش در دنيا و آخرت نصيب تو گردد»; (فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِکَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْکَ الاَْحْوَالِ، وَلاَ تُقْطِعَنَّ لاَِحَد مِنْ حَاشِيَتِکَ وَحَامَّتِکَ قَطِيعَةً وَلاَ يَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَة، تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ، فِي شِرْب أَوْ عَمَل مُشْتَرَک يَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ، فَيَکُونَ مَهْنَأُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَعَيْبُهُ عَلَيْکَ فِي الدُّنْيَا وَالآْخِرَةِ). 👈شايان توجّه است که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به فرمان خدا زکات را بر بنى هاشم تحريم کرد، مبادا از خويشاوندى آن حضرت استفاده کنند و بخش هاى عظيمى از زکات را در اختيار خود بگيرند. 😢 🔰حتى در روايت آمده است: «هنگامى که جمعى از بنى هاشم خدمت آن حضرت رسيدند و عرض کردند: اجازه بده جمع آورى زکات حيوانات بر عهده ما باشد. (ما از زکات سهمى نمى خواهيم ولى) سهم «والعاملين عليها» (کسانى که جمع آورى زکات مى کنند) را به ما ده و گفتند ما از ديگران به اين کار سزاوارتريم. پيغمبر فرمود: زکات (حتى سهم جمع آورى کنندگان آن) بر من و شما حرام است; ولى به من وعده شفاعت داده شده ... آيا فکر مى کنيد ديگران را (در شفاعت کردن) بر شما مقدم مى دارم؟)»👌 👈دور نگه داشتن خويشاوندان و اطرافيان از حکومت و دسترسى به بيت المال، تا مدتى در ميان مسلمانان رواج داشت; ولى هنگامى که زمان عثمان فرا رسيد، اوضاع به کلّى دگرگون شد; بنى اميّه و بنى مروان اطراف او را گرفتند; هم پست ها و مقام ها را در ميان خود تقسيم کردند، هم بيت المال و اراضى مسلمانان را. نتيجه آن شورش عظيمى بود که به وجود آمد و خون خليفه در اين راه ريخته شد.📛 وقتى نوبت به امام اميرمؤمنان(عليه السلام) رسيد اوضاع به کلى تغيير يافت تا آنجا که حتى برادرش عقيل اجازه نيافت سهم مختصرى بيشتر از ديگران از بيت المال داشته باشد وچون حکومت به معاويه و بنى اميّه و پس از آنها به بنى عباس رسيد غوغايى برپا شد. اموال مسلمانان و بيت المال در ميان بستگان و اطرافيان و چاپلوسان تقسيم شد و در عوض، آنها با خشونت تمام از حکومت دفاع کردند و صداها را در سينه ها خاموش نمودند و غالب شورش هايى که پيدا شد بر اثر همين مظالم بود. 👈تنها از عمر بن عبدالعزيز نقل مى کنند که وقتى احساس کرد ممکن است اين امر سرچشمه شورش عظيمى شود، دستور اکيد داد تمام اين اموال به بيت المال مسترد گردد و جلوى اين امتيازات گرفته شود.👌 ✅امام(عليه السلام) در دومين دستور مى فرمايد: «حق را درباره آنها که صاحب حق اند رعايت کن; چه از نزديکان تو باشد يا غير آنها و در اين باره شکيبا باش و به حساب خدا بگذار (و پاداش آن را از او بخواه) هرچند اين کار موجب فشار بر خويشاوندان و ياران نزديک تو شود سنگينى اين کار را بپذير، زيرا سرانجامش پسنديده است»; (وَأَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَالْبَعِيدِ، وَکُنْ فِي ذَلِکَ صَابِرا مُحْتَسِباً، وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ قَرَابَتِکَ وَخَاصَّتِکَ حَيْثُ وَقَعَ، وَابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْکَ مِنْهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِکَ مَحْمُودَةٌ). 👈اين همان چيزى است که امروز از آن به عنوان مقدم داشتن ضابطه بر رابطه تعبير مى شود و همان چيزى که نمونه کاملش خود امام(عليه السلام) است و داستان او با برادرش عقيل معروف است. و همچنين نامه اى که براى عثمان بن حنيف نوشت و به علت انحراف کوچک او از مسير حق، شديدا وى را سرزنش فرمود.👌 ✨در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم که فرمود: اميرمؤمنان به عمر بن خطاب چنين فرمود: «سه چيز است اگر آنها را حفظ کنى و به آنها عمل نمايى تو را از غير آن بى نياز مى کند و اگر آنها را ترک گويى چيزى غير از آن تو را سودى نمى بخشد». عمر گفت: « اى ابو الحسن! آن سه چيز چيست؟». امام فرمود: « اجراى حد درباره نزديکان و
۵۳ ۲۴ 🔸احترام به عهد و پیمان از مهم ترین واجبات است: امام(عليه السلام) در اين بخش، مسائل مهمى در ارتباط با دشمنان و طرز برخورد با آنها در صلح و جنگ بيان مى کند. ✅نخست مى فرمايد: «هرگز صلحى را که از جانب دشمن پيشنهاد مى شود و رضاى خدا در آن است رد مکن; چرا که در صلح براى سپاهت آرامش (و سبب تجديد قوا) و براى خودت مايه راحتى از همّ و غم ها و براى کشورت موجب امنيّت است»; (وَلاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَيْهِ عَدُوُّکَ وَلِلَّهِ فِيهِ رِضًى فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ، وَرَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ، وَأَمْناً لِبِلاَدِکَ). 👈تعبير به «وَلِلَّهِ فِيهِ رِضًى» اشاره به صلح عادلانه است; صلحى که سبب سرشکستگى ملت اسلام نشود و اجحافى بر دشمن در آن نباشد; صلحى عادلانه و پرفايده. ✅سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به نکته مهم ديگرى اشاره کرده مى فرمايد: «اما سخت از دشمنت پس از صلح با او برحذر باش، زيرا دشمن گاه نزديک مى شود که غافلگير سازد، بنابراين دورانديشى را به کار گير و در اين مورد خوش بينى را کنار بگذار»; (وَلَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ، وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ). 👈اينکه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «حسن ظن و خوش بينى را در اينجا کنار بگذار» با اينکه اصل در اسلام بر خوش بينى است به سبب آن است که طرف مقابل دشمن است نه دوست.⚠️ ✅آن گاه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «اگر پيمانى ميان خود و دشمنت بستى يا لباس امان بر او پوشاندى (و او را پناه دادى) به عهدت وفا کن و قرارداد خود را محترم بشمار و جان خويش را در برابر تعهداتت سپر قرار ده»; (وَإِنْ عَقَدْتَ بَيْنَکَ وَبَيْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ، وَارْعَ ذِمَّتَکَ بِالاَْمَانَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ). 👈از آنجا که مسأله عهد و پيمان ها و پايبندى به آن نقش بسيار مهمى در مسأله صلح در جهان انسانيت دارد، امام با ذکر چند دليل بر آن تأکيد مى نهد. ✅مى فرمايد: «زيرا هيچ يک از فرايض الهى همچون بزرگداشت «وفاى به عهد و پيمان» نيست و مردم جهان با تمام اختلافات و تشتت آرايى که دارند نسبت به آن اتفاق نظر دارند»; (فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ، وَتَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ). 👈اشاره به اينکه همه مردم جهان در طول تاريخ وفاى به عهد و پيمان ها را که در ميان کشورها و قبائل بسته مى شود لازم شمرده و مى شمرند و مخالفت با آن را ننگ مى دانند، هرچند نمونه هايى از پيمان شکنى در گذشته و حال داشته ايم; ولى پيمان شکنان هم اصرار داشته اند کار خود را به نوعى توجيه کنند که رنگ پيمان شکنى به خود نگيرد تا مورد نکوهش همگان واقع نشوند. آن گاه به سراغ دليل ديگرى رفته مى فرمايد: ✅«حتى مشرکان زمان جاهليت ـ علاوه بر مسلمين ـ آن را مراعات مى کردند، چرا که عواقب دردناک پيمان شکنى را آزموده بودند»; (وَقَدْ لَزِمَ ذَلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ). ⚜شخصى از محضر امام سجاد(عليه السلام) سؤال کرد و گفت: « تمام اصول اساسى دين را براى من بيان فرما». امام(عليه السلام) فرمود: «سخن حق و حکم به عدالت و وفاى به عهد شرايع دين است».👌 آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه همين سخن، با دو بيان ديگر، شديداً از پيمان شکنى نهى مى کند. ✅نخست مى فرمايد: «بنابراين هرگز پيمان شکنى نکن و در عهد و پيمان خود خيانت روا مدار و دشمنت را فريب نده، زيرا هيچ کس جز شخص جاهل و شقى (چنين) گستاخى را در برابر خداوند روا نمى دارد»; (فَلاَ تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ، وَلاَ تَخِيسَنَّ بِعَهْدِکَ، وَلاَ تَخْتِلَنَّ عَدُوَّکَ، فَإِنَّهُ لاَ يَجْتَرِئُ عَلَى اللهِ إِلاَّ جَاهِلٌ شَقِيٌّ). ✅در تعبير دوم مى فرمايد: «خداوند عهد و پيمانى را که با نام او منعقد مى شود به رحمت خود مايه آسايش بندگان و حريم امنى براى آنها قرار داده تا به آن پناه برند و براى انجام کارهاى خود در کنار آن بهره بگيرند، لذا نه فساد، نه تدليس و نه خدعه و نيرنگ در عهد و پيمان روا نيست»; (وَقَدْ جَعَلَ اللهُ عَهْدَهُ وَذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ، وَحَرِيماً يَسْکُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ، وَيَسْتَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ، فَلاَ إِدْغَالَ وَلاَ مُدَالَسَةَ وَلاَ خِدَاعَ فِيهِ). 👈تعبير به «بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ» که همه بندگان، اعم از مؤمن و کافر و دوست و دشمنِ مسلمانان را شامل مى شود به خوبى نشان مى دهد که اين دستور از دستورات مربوط به حق
۵۳ ۲۵ 🔸از ریختن خون بیگناهان بپرهیز: امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه مسأله بسيار مهم ديگرى را عنوان مى کند و آن احترام به خون انسان هاست، حضرت با تعبيرات متعدد و مؤکد مالک اشتر را از اين امر به پرهيز وامى دارد.⛔️ به يقين مالک کسى نبود که خون بى گناهى را بريزد، بلکه منظور از اين سخن آن است که به هنگامى که فرمان قتل افراد مهدور الدم را صادر مى کند، نهايت دقت را به خرج دهد مبادا بى گناهى به اشتباه کشته شود.⚠️ ✅نخست مى فرمايد: «از ريختن خونِ ناحق شديداً بپرهيز»; (إِيَّاکَ وَالدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا). 👈اين جمله در واقع از قبيل توضيح بعد از اجمال است; نخست مى فرمايد: از خون ها بپرهيز بعد آن را توضيح مى دهد که منظور ريختن خون ناحق است. ✅آن گاه در ادامه سخن پيامدهاى شوم و مرگبار اين عمل بسيار زشت را بيان مى کند و مى فرمايد: «زيرا هيچ چيز در نزديک ساختن انتقام الهى و مجازاتِ شديدتر و سرعتِ زوال نعمت و پايان بخشيدن به حکومت ها، همچون ريختن خونِ به ناحق نيست»; (فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْنَى لِنِقْمَة، وَلاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَة، وَلاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَة، وَانْقِطَاعِ مُدَّة، مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا)❗️ ✅سپس پنجمين اثر شوم آن را بيان مى فرمايد: «خداوند سبحان در دادگاه قيامت پيش از هر چيز در ميان بندگان خود در مورد خون هايى که ريخته شده دادرسى خواهد کرد»; (وَاللهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ، فِيمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ). 👈درست است که حساب در قيامت بسيار سريع انجام مى گيرد; ولى اين مانع از آن نمى شود که اعمال بهتر زودتر حسابرسى شود و همچنين اعمال بدتر.😢 🔰در روايات آمده است نخستين چيزى که از اعمال نيک در قيامت به آن نگاه مى شود نماز است «أَوَّلُ مَا يُنْظَرُ فِي عَمَلِ الْعَبْدِ فِي يَوْمِ الْقِيَامَةِ فِي صَلاَتِهِ» در معاصى بزرگ نيز نخستين چيزى که خدا درباره آن حکم مى کند خون به ناحق است.💢 ✅حضرت در ادامه به چهار پيامد شوم ديگر اشاره مى کند و مى فرمايد: «بنابراين حکومت و زمامدارى خود را هرگز با ريختن خون حرام تقويت مکن، زيرا اين عمل، پايه هاى حکومت را ضعيف و سست مى کند، بلکه بنياد آن را مى کَند يا به ديگران منتقل مى سازد»; (فَلاَ تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَم حَرَام، فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَيُوهِنُهُ، بَلْ يُزِيلُهُ وَيَنْقُلُهُ). 👈جمله (يُزيلُهُ) اشاره به نابودى مطلق يک حکومت است مانند کشورهايى که بر اثر شکست، مستعمره کشورى ديگر و يا ملحق به آن شده است و جمله (يَنْقُلُهُ) اشاره به اين است که حکومت باقى است اما گروهى جانشين گروه ديگرى مى شود. ✅آن گاه امام(عليه السلام) اشاره به پيامد شوم قتل عمد کرده مى فرمايد: «هيچ گونه عذرى نزد خداوند و نزد من در قتل عمد پذيرفته نيست»; (وَلاَ عُذْرَ لَکَ عِنْدَ اللهِ وَلاَ عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ). 👈اشاره به اينکه آنچه در بحث هاى سابق گذشت ناظر به قتل هايى است که از بى توجهى صورت مى گيرد نه قتل عمد، و اما قتل عمد مجازاتش بسيار سنگين است «و کيفر آن قصاص است»; (لاَِنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ). ✅سپس در ادامه مى افزايد: «اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و تازيانه يا شمشير تو و يا (حتى) دستت به ناورا کسى را کيفر داد ـ چون ممکن است حتى با يک مشت زدن👊 و يا بيشتر، قتل واقع گردد ـ مبادا غرور زمامدارى ات مانع از آن شود که حق اولياى مقتول را بپردازى (و رضايت آنها را جلب کنى)»; (وَإِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإ وَأَفْرَطَ عَلَيْکَ سَوْطُکَ أَوْ سَيْفُکَ أَوْ يَدُکَ بِالْعُقُوبَةِ; فَإِنَّ فِي الْوَکْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً، فَلاَ تَطْمَحَنَّ بِکَ نَخْوَةُ سُلْطَانِکَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ). ✴️مى دانيم مطابق آنچه فقها از آيات قرآن و روايات اسلامى استفاده کرده اند، قتل بر سه نوع است: 1⃣قتل عمد و آن در جايى است که قصدِ جانى، کشتن طرف مقابل باشد و يا اينکه به سراغ کارى برود که غالباً منجر به قتل مى شود، هرچند قصد او قتل نباشد مانند ضربه سنگينى بر مغز وارد کردن که غالباً سبب قتل مى شود و اگر جانى قصد قتل هم نداشته باشد محکوم به قصاص است. مگر اينکه صاحبان خون و جانى بر ديه توافق کنند. 2⃣ قتل شبه عمد است و آن در جايى است که انسان کارى انجام مى دهد که غالباً سبب قتل نيست و قصد او هم قتل نيست; ولى اتفاقاً منجر به مرگ مى شود; مانند اينکه کسى سوزنى به بدن ديگرى وارد مى کند و بر اثر آن، به طرف شوک وارد مى شود و مى ميرد اين را شبه عمد مى گويند. بسيارى از تصادف هاى وسايل نقليه در جاده ها از همين قبيل است و حکم آن تعلق ديه در مال جانى است. 3⃣ قتل خطاى محض است و آن اينکه انسان، دست به کارى مى زند که هيچ ارتباطى به شخص مقتول نداشته;
۵۳ ۲۶ 🔸از این صفات زشت بپرهیز: امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه به چندين مطلب مهم اشاره کرده و مالک را به آن توصيه مى کند. ✅نخست مى فرمايد: «از خودپسندى و تکيه بر نقاط قوت خويش و علاقه به مبالغه در ستايش (ستايش گويان) شديداً بپرهيز»; (وَإِيَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ، وَالثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُکَ مِنْهَا، وَحُبَّ الاِْطْرَاءِ). 👈امام(عليه السلام) انگشت روى سه نقطه ضعف از نقاط ضعف آدمى به خصوص زمامداران گذارده است: اوّل خودپسندى، دوم اعتماد بر نقاط قوت خويش و سوم علاقه به مدح و ثناى ثناگويان. ✅در ادامه سخن به بيان دليل اين نهى شديد پرداخته مى فرمايد: «زيرا اين صفات از مطمئن ترين فرصت هاى شيطان است تا کارهاى نيک نيکوکاران را محو و نابود کند»; (فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ). 👈تعبير به «فى نَفْسِهِ» در واقع اشاره به شيطان است يعنى شيطان در نظر خود بهترين فرصت را براى نفوذ در انسان و نابود کردن اعمال او همين صفات سه گانه مى داند. 🔅در روايات اسلامى نيز از اين صفات به شدت نهى شده است; در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «ابليس به لشکريان خود چنين مى گويد: اگر من در سه چيز بر انسان ها پيروز شوم، کار به اعمال آنها ندارم، زيرا اعمال آنها پذيرفته نيست. (نخست اينکه) عملش را بزرگ بشمرد و (ديگر اينکه) گناهش را فراموش کند و (سوم اينکه) عجب و خودپسندى در او نافذ شود. 🔅 در حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم که فرمود: « هرکس خود را بزرگ ببيند هلاک (و گمراه) مى شود و آن کس که فکر و رأى خود را بزرگ ببيند هلاک و (گمراه) مى شود. 🔅در ذيل اين حديث آمده است که عيسى بن مريم مى گويد: بيماران را مداوا کردم و آنها را به اذن خدا شفا بخشيدم; کور مادرزاد و کسى را که گرفتار برص بود به اذن خدا سالم کردم و حتى مردگان را زنده نمودم; ولى هرچه در معالجه احمق کوشيدم قادر بر اصلاح او نبودم. عرض کردند: اى روح الله، احمق کيست؟ فرمود: آن کسى که خويشتن و رأى خود را بزرگ مى شمرد و تمام فضيلت را براى خود مى داند و تمام حق را براى خود مى خواهد و خود را مديون هيچ حقى نمى شمرد. و او احمقى است که درمان پذير نيست»❗️ ✅امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن از سه صفت نکوهيده به شدت نهى مى کند و مى فرمايد: «از منّت بر رعيت به هنگام احسان، شديداً دورى کن و (همچنين) از افزون شمردن کارهايى که انجام داده اى خوددارى نما و نيز از اينکه به آنها وعده دهى سپس تخلف کنى برحذر باش»; (وَإِيَّاکَ وَالْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ، أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ، أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ). 👈از چيزهايى که ـ طبق صريح قرآن مجيد ـ کمک هاى به مردم را باطل مى کند منّت است مى فرمايد: (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذَى). 👈بزرگ شمردن و بيش از اندازه نمايش دادن فعل خود نيز از امورى است که ارزش کارهاى نيک را در پيشگاه خدا بر باد مى دهد، چرا که يکى از مصداق هاى واضح دروغ است و دروغ از بزرگترين گناهان محسوب مى شود. ✅آن گاه امام(عليه السلام) به ذکر دليل براى آنچه بيان کرد پرداخته مى فرمايد: «زيرا منّت گذاردن، احسان را باطل مى سازد و بزرگ شمردن نعمت نور حق را مى برد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است; خداوند متعال مى فرمايد: نزد خدا بسيار خشم آور است که چيزى را بگوييد که انجام نمى دهيد»; (فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الاِْحْسَانَ، وَالتَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ، وَالْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللهِ وَالنَّاسِ، قَالَ اللهُ تَعَالَى: (کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لاَ تَفْعَلُونَ)). 👈 «تَزيُّد» يعنى واقعيت را بيش از آنچه هست و بر خلاف آنچه هست ارائه کردن، نور حق را مى برد، زيرا مصداق روشن کذب است و مى دانيم کذب نور حق را ضايع مى کند. 🔅در حديث نيز آمده است: « کسى که زياد دروغ بگويد نورانيّت و زيبايى او از بين مى رود». سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن از افراط و تفريط در کارها شديداً برحذر مى دارد و روى دو موضوع مخصوصاً انگشت مى گذارد، ✅نخست مى فرمايد: «از عجله در کارهايى که وقتش نرسيده است جداً بپرهيز و از کوتاهى در آن کارها که امکانات عمل آن فراهم شده خوددارى کن»; (وَإِيَّاکَ وَالْعَجَلَةَ بِالاُْمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْکَانِهَا). ✅در مورد موضوع دوم مى فرمايد: «از لجاجت در امورى که مبهم و مجهول است بپرهيز و (نيز) از سستى در انجام آن به هنگامى که روشن شود برحذر باش»; (أَوِ اللَّجَاجَةَ فِيهَا إِذَا تَنَکَّرَتْ، أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ).
۵۳ 🔸حجت را بر تو تمام کردم: امام(عليه السلام) در اين بخش (آخرين بخش اين عهدنامه) به سه نکته پرداخته است: ✅نخست مى فرمايد: «بر تو واجب است که همواره به ياد حکومت هاى عادلانه پيش از خود باشى و همچنين به سنّت هاى خوب يا آثارى که از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) رسيده يا فريضه اى که در کتاب الله آمده است توجّه کنى و به آنچه از اعمال ما در حکومت ديده اى اقتدا نمايى»; (وَالْوَاجِبُ عَلَيْکَ أَنْ تَتَذَکَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَکَ مِنْ حُکُومَة عَادِلَة، أَوْ سُنَّة فَاضِلَة، أَوْ أَثَر عَنْ نَبِيِّنَا صَلَّى اللهِ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَوْ فَرِيضَة فِي کِتَابِ اللهِ فَتَقْتَدِيَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِيهَا). 👈اشاره به اينکه، هرچند عهدنامه من جامع و کامل است اما تنها به آن قناعت مکن; اگر به مسائلى در قرآن مجيد و سيره و سنّت پيغمبر اکرم يا روش هاى شايسته اى در حکومت هاى عدل پيشين (مانند حکومت انبياى سلف) برخورد کردى، آنها را نيز به کار بند. اضافه بر اينها تو روش مرا در حکومت ديده اى و از نزديک شاهد و ناظر بوده اى آنها را نيز به کار بند، هرچند در اين عهدنامه منعکس نشده باشد. ✅دومين نکته اى را که امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه بر مالک واجب و لازم مى شمرد اين است: «و نيز بر تو واجب است که نهايت تلاش خويشتن را در پيروى از آنچه در اين عهدنامه به تو توصيه کرده ام به کار گيرى و من حجت خود را بر تو تمام کرده ام تا اگر نفس سرکش بر تو چيره شود عذرى نزد من نداشته باشى»; (وَتَجْتَهِدَ لِنَفْسِکَ فِي اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَيْکَ فِي عَهْدِي هَذَا وَاسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِي عَلَيْکَ، لِکَيْلاَ تَکُونَ لَکَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِکَ إِلَى هَوَاهَا). ✅امام(عليه السلام) در پايان اين عهدنامه از باب حسن ختام نکته سومى را گوشزد مى کند و با دعاى پرمعنايى عهدنامه را پايان مى دهد و مى فرمايد: «من از خداوند با آن رحمت وسيع و قدرت عظيمى که بر اعطاى تمام هر خواسته اى دارد مسئلت دارم که من و تو را موفق بدارد تا رضاى او را جلب کنيم از طريق انجام کارهايى که ما را نزد او و خلقش معذور مى دارد توأم با مدح و نام نيک در ميان بندگان و آثار خوب در تمام شهرها و (نيز تقاضا مى کنم که) نعمتش را (بر من و تو) تماميت بخشد و کرامتش را مضاعف سازد»; (وَأَنَا أَسْأَلُ اللهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ...)؛ ↪️در نسخه تحف العقول پيش از جمله (وَأَنَا أَسْئَلُ اللهَ) چنين آمده: «فَلَيْسَ يُعْصِمُ مِنَ السُّوءِ وَلا يُوَفِّقُ لِلْخَيْرِ إلاّ اللهَ جَلَّ ثَناؤُهُ وَقَدْ کانَ مِمّا عَهِدَ إلىَّ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) في وِصايَتِهِ تَحْضيضاً عَلَى الصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَما مَلَکَتْ أيْمانُکُمْ فَبِذلِکَ أخْتِمُ لَکَ ما عَهَدْتُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِاللهِ الْعَلِىّ الْعَظيمِ; هيچ کس از بدى ها پيشگيرى نمى کند و توفيق انجام دادن خيرات نمى دهد جز خداوند متعال و از جمله امورى که رسول خدا در وصيتش به طور مؤکد به من فرمود اهتمام به نماز و زکات و رعايت حال بندگان بود و من با کلام رسول خدا اين عهدنامه را براى تو پايان مى دهم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم» (تحف العقول، ص 99). ⬆️اين دعاى امام هم درباره خودش و هم مالک اشتر به اجابت رسيده است; قرن هاست که فضايل آن حضرت در شرق و غرب عالم بر زبان ها جارى است و کتاب ها از فضايل او پر است و با اينکه بنى اميّه کوشيدند نام و فضايل آن حضرت را از خاطره ها محو کنند و هفتاد سال به دستور آنها بر فراز منابر ـ نعوذ بالله ـ بر آن حضرت لعن نمايند😢، به لطف پروردگار در هر مجلس و محفلى که از پيشگامان اسلام بحث مى شود نام آن حضرت در صدر مى درخشد و کتاب ها در فضايل آن حضرت نوشته شده و بارگاه نورانى اش در نجف کعبه آمال است.👌 👳مالک اشتر نيز نام نيکش در همه جا به موجب فداکارى ها و رشادت ها و شهامت ها و مخصوصاً مخاطب بودن به اين عهدنامه بر زبان ها جارى است. رحمت و رضوان خدا بر او باد.🙏 ✅آن گاه امام(عليه السلام) در آخرين جمله هاى اين عهدنامه مى فرمايد: «و از (خداوند بزرگ مسألت دارم) که زندگانى من و تو را با سعادت و شهادت پايان بخشد که ما همه به سوى او باز مى گرديم و سلام و درود (پروردگار) بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلّم) و دودمان طيب و پاکش باد، سلامى فراوان و بسيار والسلام»; (وَأَنْ يَخْتِمَ لِي وَلَکَ بِالسَّعَادَةِ وَالشَّهَادَةِ، إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. وَالسَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَسَلَّمَ تَسْلِيماً کَثِيراً، وَالسَّلاَمُ). 👈قابل توجّه است که امام افزون بر طلب سعادت، شهادت را نيز هم براى خويش و هم براى مالک از خدا مى طلبد; دعايى که به
۵۴ 📜نامه در یک نگاه: این نامه در عین فشردگى به چهار نکته مهم اشاره مى کند: 1⃣در بخش اوّلِ این نامه، حضرت بر این امر تأکید دارد که من براى بیعت به  سراغ مردم نرفتم و آنها با اصرار و بدون اکراه و اجبار و طمع به سراغ من آمدند و شما هم در بیعت با من هرگز مجبور نبودید. 2⃣در بخش دوم طلحه و زبیر را مخاطب ساخته مى فرماید: از دو حال خارج نیست; یا شما با میل و رغبت با من بیعت کرده اید، پس چرا بیعت را شکستید؟ برگردید و توبه کنید و یا بى میل و رغبت بیعت کرده اید که در این صورت مرتکب تدلیس شده اید، زیرا در ظاهر ابراز اطاعت نموده و در باطن قصد عصیان داشته اید. 3⃣در بخش سوم مى فرماید: شما چنین مى پندارید که من قاتل عثمان بوده ام و این را بهانه براى نقض بیعت قرار داده اید. بهترین راه این است که آنهایى که در این میدان بى طرف مانده اند در میان من و شما حکومت کنند. 4⃣در بخش چهارم مى فرماید: از این راه که در پیش گرفته اید برگردید که عذاب الهى را در پى دارد. ⚠️از اين راه پرخطر برگرديد: مى دانيم پس از قتل عثمان، مردم براى بيعت با اميرمؤمنان(عليه السلام) هجوم شديدى آوردند و براى بيعت با آن حضرت بر يکديگر پيشى مى گرفتند. سرشناسان صحابه نيز هماهنگ با مردم با ميل و رغبت با آن حضرت بيعت نمودند و طلحه و زبير نيز به آنها پيوستند. بيعتى که با اميرمؤمنان صورت گرفت جز در زمان پيغمبر سابقه نداشت، و با بيعت سقيفه يا بيعت با عمر بعد از تعيين او از سوى خليفه اوّل و يا بيعت با عثمان پس از رأى شوراى شش نفرى، مطلقاً شباهتى نداشت;⛔️ بيعتى بود به تمام معنا مردمى، درست همانند بيعت مردم با رسول خدا. ولى مى دانيم که طلحه و زبير انتظاراتى داشتند از جمله اينکه فرماندارى بعضى از شهرهاى مهم از سوى على(عليه السلام) به آنها سپرده شود و چون اين انتظار برآورده نشد بيعت خود را شکستند و همسر پيامبر عايشه را تحريک و به عنوان خون خواهى عثمان بر ضد اميرمؤمنان قيام کردند و به شهر بصره که نقطه آسيب پذيرترى بود رفتند و آنجا را تسخير نمودند و جنگ جمل را به راه انداختند. سرانجام پس از شکست، هر دو کشته شدند.😒 ✉️اميرمؤمنان على(عليه السلام) پيش از جنگ جمل بوسيله اين نامه با آنها اتمام حجت مى کند و تمام راه هاى فرار را با منطق نيرومندش بر آنان مى بندد. ✅نخست مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شما مى دانيد ـ هر چند کتمان کنيد ـ که من به دنبال مردم نرفتم; آنها به سراغ من آمدند و من دست بيعت به سوى آنها نگشودم تا آنها با اصرار با من بيعت کردند و شما دو نفر از کسانى بوديد که به سراغ من آمديد و با من بيعت کرديد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ عَلِمْتُمَا، وَإِنْ کَتَمْتُمَا، أَنِّي لَمْ أُرِدِ النَّاسَ حَتَّى أَرَادُونِي، وَلَمْ أُبَايِعْهُمْ حَتَّى بَايَعُونِي، وَإِنَّکُمَا مِمَّنْ أَرَادَنِي وَ بَايَعَنِي). ✅سپس امام(عليه السلام) به دليل روشنى براى اختيار و آزاد بودن بيعت اشاره کرده مى فرمايد: «توده مردم به جهت زور و سلطه يا متاع دنيا با من بيعت نکردند»; (وَإِنَّ الْعَامَّةَ لَمْ تُبَايِعْنِي لِسُلْطَان غَالِب، وَلاَ لِعَرَض حَاضِر). امام(عليه السلام) به اين ترتيب راه هاى فرار را به روى آنها مى بندد. ✅سپس به دليل ديگرى تمسک مى جويد و مى فرمايد: «بنابراين (از دو حال خارج نيست) اگر شما از روى ميل و رغبت با من بيعت کرده ايد (بيعت شکنى شما حرام بوده) بايد باز گرديد و فوراً در پيشگاه خدا توبه کنيد و اگر بيعت شما از روى اکراه و نارضايى بوده، راه را براى من نسبت به خود گشوده ايد، زيرا ظاهراً اظهار اطاعت کرديد و در دل، قصد عصيان داشتيد (زيرا راه منافقان را پيموديد و اين حرکت منافقانه مستوجب عقوبت است)»; (فَإِنْ کُنْتُمَا بَايَعْتُمَانِي طَائِعَيْنِ، فَارْجِعَا وَ تُوبَا إِلَى اللهِ مِنْ قَرِيب، وَإِنْ کُنْتُمَا بَايَعْتُمَانِي کَارِهَيْنِ، فَقَدْ جَعَلْتُمَا لِي عَلَيْکُمَا السَّبِيلَ بِإِظْهَارِکُمَا الطَّاعَةَ، وَإِسْرَارِکُمَا الْمَعْصِيَةَ). ✅آن گاه امام(عليه السلام) سومين استدلال دندان شکن در برابر ادعاى کراهت آنها را بيان مى فرمايد: «به جان خودم سوگند شما از ساير مهاجران سزاوارتر به تقيه و کتمان عقيده نبوده ايد (هيچ کس در آن روز مجبور به چنين چيزى نبود مخصوصاً شما که از قدرتمندان صحابه بوديد) بنابراين هرگاه از آغاز، کناره گيرى از بيعت کرده بوديد کار شما آسان تر بود تا اينکه نخست بيعت کنيد و بعد (به بهانه اى) سر باز زنيد»; (وَلَعَمْرِي مَا کُنْتُمَا بِأَحَقِّ الْمُهَاجِرِينَ بِالتَّقِيَّةِ وَالْکِتْمَانِ، وَإِنَّ دَفْعَکُمَا هَذَا الاَْمْرَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَدْخُلاَ فِيهِ، کَانَ أَوْسَعَ عَلَيْکُمَا مِنْ خُرُوجِکُمَا مِنْهُ، بَعْدَ إِقْرَارِکُمَا بِهِ). 👈اشاره به اينکه اگر ادعا مى کنيد بيعت شما از روى تقيه و ترس از مخالفت بوده اين اشتباه بزرگى است; زيرا امروز که قدرت د
۵۷ 📜از نامه هاى امام(عليه السلام) به اهل کوفه است که هنگام حرکت از مدينه به سوى بصره براى آنان فرستاد. 📨نامه در یک نگاه: هنگامى که امیرمؤمنان على(علیه السلام)تصمیم بر پیکار با جمعیت ناکثین و آتش افروزان جنگ جمل گرفت، ابو موسى اشعرى با نهایت شیطنت، مشغول کارشکنى در کوفه شد.😡 از جمله اینکه مردم را جمع کرد و چنین گفت: اى مردم! این جریان، فتنه کورى است که اگر انسان در آن خواب باشد بهتر از بیدار بودن است و بیدار بودن (در حالى که در بستر دراز کشیده) بهتر از نشستن و نشستن بهتر از ایستادن و ایستادن بهتر از سوار شدن است❗️ شمشیرهاى خود را در غلاف کنید و نوک نیزه ها را بشکنید و زهِ کمان را قطع کنید، مظلومان را پناه دهید تا زمانى که کار سامان یابد و فتنه خاموش گردد.😳 👈به همین دلیل امام(علیه السلام) نامه فوق را با امام حسن(علیه السلام) و عمار یاسر به کوفه فرستاد تا جلوى فتنه ابو موسى را بگیرند و مردم را براى کمک به امام به سوى بصره بسیج کنند. 🔰 این تعبیر نشان مى دهد که هدف امام در این نامه این است که مردم کوفه را که بر اثر سم پاشى هاى زشت ابو موسى اشعرى احیانا در حال تردید به سر مى بردند، وادار به حرکت کند، زیرا محتواى نامه این است که امام مى فرماید: از دو حال خارج نیست یا مى خواهیم ستمگرى را از پاى در آوریم یا خود ستم کنیم; در هر دو صورت وظیفه شما حرکت کردن به سوى ماست که اگر مى خواهیم دست ستمگر را کوتاه کنیم ما را یارى نمایید و اگر مى خواهیم دست به ستم دراز کنیم ما را از آن باز دارید. 🔸به يارى من بشتابيد: ✅ نخست مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) من از طايفه و قبيله ام (اهل مدينه) خارج شدم (و به سوى بصره آمدم) در صورتى که از دو حال بيرون نيست; يا ستمکارم يا مظلوم، يا متجاوزم، يا بر من تجاوز رفته است (به همين دليل) به خاطر خدا به تمام کسانى که نامه ام به آنها مى رسد تأکيد مى کنم (کارى انجام ندهند) جز اينکه به سوى من حرکت کنند تا اگر نيکوکارم يارى ام دهند و اگر گناهکارم مرا مورد عتاب قرار دهند (و از من بخواهند تا از اين راه باز گردم)»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي خَرَجْتُ مِنْ حَيِّي هَذَا: إِمَّا ظَالِماً وَ إِمَّا مَظْلُوماً ; وَ إِمَّا بَاغِياً وَ إِمَّا مَبْغِيّاً عَلَيْهِ. وَإِنِّي أُذَکِّرُ اللهَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِي هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَيَّ، فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِي، وَإِنْ کُنْتُ مُسِيئاً اسْتَعْتَبَنِي). 👈بديهى است امام(عليه السلام) افزون بر دارا بودن مقام عصمت خود را در اين قضيه کاملا محق مى دانسته است، چرا که قاطبه مسلمين جز گروه بسيار اندکى با او بيعت کرده بودند و طلحه و زبير هم جزء بيعت کنندگان بودند و سپس بيعت را شکسته و آتش نفاق🔥 را روشن ساخته بودند، بنابراين امام به هر دليل صاحب حق بود و مظلوم، نه ظالم و ستمگر و آنچه در تعبير بالا آمد فقط براى اين است که هرگونه وسوسه شيطانى را از آنها بزدايد. 👈درست همانند چيزى که در قرآن مجيد از زبان پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در برابر مشرکان آمده است که مى فرمايد: «(وَإِنّا أَوْ إِيّاکُمْ لَعَلى هُدًى أَوْ فِى ضَلال مُّبين); و ما يا شما در (طريق) هدايت يا در گمراهى آشکار هستيم». 🔅به همين دليل ابن ابى الحديد در شرح اين نامه مى گويد: امام براى جلب توجّه مردم کوفه (که در حيرت و سرگردانى وسوسه هاى ابو موسى به سر مى بردند) چه تقسيم زيبايى کرده است و نهايت تواضع و حزم نفس را به خرج داده و نخست تعبير به ظالم و بعد تعبير به مظلوم نموده و آنچه را دشمنش طالب آن بوده در اختيارش گذاشته است.👌 امام(عليه السلام) با اين سخن اثبات مى کند که سکوت و کناره گيرى از اين جريان در هر حال گناه است، زيرا يا ترک يارى مظلوم است و يا عدم مقابله با ظالم. 🔰اين سخن يادآور حديثى است که از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده که فرمود: « برادر دينى ات را يارى کن خواه ظالم باشد يا مظلوم. اصحاب عرضه داشتند: اگر مظلوم باشد بايد يارى اش کنيم ولى اگر ظالم باشد چگونه؟ فرمود: او را از ظلم و ستم باز مى داريد (اين است يارى او)»
۵۸ 📜نامه در یک نگاه: امام(علیه السلام) در این نامه به چند نکته اشاره مى فرماید که در واقع عصاره تمام مسائل مربوط به حادثه صفین است: نخست اینکه آغاز کار با اهل شام این بود که در ظاهر، همه در اصول اسلام متحد بودیم و تنها اختلاف در مسأله خون عثمان بود که ما به هیچ وجه در آن دخالت نداشتیم و به آنها پیشنهاد کردیم بیایید آتش جنگ را خاموش کنید و حق را به حق دار برسانید; ولى آنها جز براى جنگ آماده نبودند. در قسمت دیگر این نامه مى افزاید: هنگامى که آثار شکست در جنگ در آنها ظاهر شد تسلیم خواسته ما شدند. ما هم آنان را پذیرفتیم تا حجت حق بر آنها آشکار شود. حضرت در بخش آخر مى فرماید: اما در این هنگام گروهى عملاً قبول کردند و گروهى (همچون خوارج) به لجاجت خود ادامه دادند. 🔸ماجراى صفين در چند جمله: همان گونه که از عنوان نامه پيداست هدف امام(عليه السلام) اين بوده که مسأله جنگ صفين و اهداف آتش افروزان و نتايج آن را در بيانى فشرده و کوتاه ذکر کند. ✅از اين رو در آغاز مى فرمايد: «آغاز کار اين بود که ما با اهل شام روبه رو شديم و ظاهر (آنها) چنين بود که پروردگار ما يکى، پيامبر ما يکى و دعوت ما به اسلام، يکى است»; (وَکَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا الْتَقَيْنَا وَالْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ، وَالظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ، وَنَبِيَّنَا وَاحِدٌ، وَدَعْوَتَنَا فِي الاِْسْلاَمِ وَاحِدَةٌ). 👈تعبير به «ظاهر» اشاره لطيفى به اين معناست که بسيارى از گردانندگان اين صحنه و سردمداران آن اعتقادى به خدا و اسلام و نبوت پيغمبر نداشتند; ولى امام به ظاهر حال آنها در اينجا قناعت مى کند در حالى که در بعضى موارد ديگر که شرايط اقتضا مى کرده با صراحت در اين باره سخن گفته است; همان گونه که در ذيل نامه 16 حضرت مى فرمايد: «فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَلَکِنِ اسْتَسْلَمُوا وَأَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ; سوگند به آن کسى که دانه را (در زير خاک) شکافته و انسان را آفريده دشمنان ما اسلام را نپذيرفته بودند، بلکه ظاهراً اظهار اسلام مى کردند و کفر را در سينه پنهان مى داشتند، لذا هنگامى که ياورانى بر ضد اسلام يافتند نشانه هاى کفر خود را آشکار ساختند»❗️ ✅سپس در ادامه سخن مى افزايد: «ما چيزى بيش از اين (ظاهر حال) در ايمان به خدا و تصديق به پيامبر از آنها نمى خواستيم و آنها هم چيزى بيشتر، از ما تقاضا نداشتند و در همه چيز (ظاهرا) يکسان بوديم تنها اختلاف ما درباره خون عثمان بود در حالى که از آن برىء بوديم (و دست ما هرگز به آن آلوده نشده بود)»; (وَلاَ نَسْتَزِيدُهُمْ فِي الاِْيمَانِ بِاللهِ وَالتَّصْدِيقِ بِرَسُولِهِ وَلاَ يَسْتَزِيدُونَنَا: الاَْمْرُ وَاحِدٌ إِلاَّ مَا اخْتَلَفْنَا فِيهِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ، وَنَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ). ✅آن گاه در ادامه سخن مى فرمايد: «ما به آنها گفتيم: بياييد امروز به فرو نشاندن آتش فتنه و جنگ و آرام ساختن مردم مشکل را درمان کنيم به چيزى که ممکن است پس از اين به دست نيايد، تا امر خلافت محکم و جمعيت مسلمانان متحد گردند و قدرت پيدا کنيم حق را در جاى خود قرار دهيم (و مجرم را به کيفر رسانيم)»; (فَقُلْنَا: تَعَالَوْا نُدَاوِ مَا لاَ يُدْرَکُ الْيَوْمَ بِإِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَتَسْکِينِ الْعَامَّةِ حَتَّى يَشْتَدَّ الاَْمْرُ وَيَسْتَجْمِعَ، فَنَقْوَى عَلَى وَضْعِ الْحَقِّ مَوَاضِعَهُ). 👈اين يک سخن کلامى بسيار منطقى و منصفانه است و مضمون آن اين است که به هنگام اختلاف و درگيرى مسلمانان با يکديگر، احقاق حقوق ناممکن است. ⚠️ شما (معاويه و شاميان) از يک سو بيعت مرا نپذيرفتيد و شکاف در صفوف مسلمانان ايجاد کرديد، از سوى ديگر از من مى خواهيد قاتلان عثمان را مجازات کنم. اگر حکومت من را مى پذيريد چرا در آن داخل نمى شويد و اگر قبول نداريد چگونه چنين کارى را از من انتظار داريد؟ ➕اضافه بر اين، مسأله اى مثل مجازات قاتلان عثمان که در واقع طيف وسيع و گسترده اى بودند در صورتى امکان پذير است که حکومت اسلامى کاملا مقتدر و نيرومند باشد و اين کار در حالى که در برابر ما اسلحه کشيده ايد و آماده پيکار هستيد امکان ندارد. 🔅 امام(عليه السلام) در خطبه 168 در پاسخ جمعى از صحابه که از او خواستند تکليف قاتلان عثمان را روشن سازد فرمود: «يَا إِخْوَتَاهُ! إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ، وَلکِنْ کَيْفَ لِي بِقُوَّة وَالْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ عَلَى حَدِّ شَوْکَتِهِمْ، يَمْلِکُونَنَا وَلاَ نَمْلِکُهُمْ; برادران من! از آنچه شما مى دانيد من بى اطلاع نيستم; ولى چگونه مى توانم (در شرايط فعلى) قدرت بر اين کار را (مجازات قاتلان عثمان) به دست آورم؟ آنان (کسانى که بر عثمان شوريدند) همچنان بر قدرت و شوکت خويش باقى اند و (در حال حاضر) بر ما مسلّط اند و ما بر آن ها سلطه اى نداريم». از اين
۵۹ 📜نامه در یک نگاه: این نامه در عین فشردگى و کوتاهى، مجموعه اى است از اندرزهاى پر اهمّیّت. مخاطب در اين نامه «اسود بن قطبه» است. در اينکه او جزء صحابه پيامبر بوده يا تابعين و کسانى که پس از پيامبر آمده اند گفت وگوست. در مجموع، وى فرد شناخته شده اى در کتب رجال نيست; ولى از اينکه مقام والايى در عصر اميرمؤمنان على(عليه السلام) داشته معلوم مى شود مسلمان با شخصيتى بوده است.👌 «حلوان»; (بر وزن سبحان) يکى از مناطق غربى ايران و نزديک به مرزهاى عراق بوده است 👈 و تعبير به «صاحب جند» (فرمانده لشکر) با توجّه به اينکه امام(عليه السلام) در نامه اش درباره والى سخن مى گويد نشان مى دهد که تنها مسئوليت فرماندهى منهاى فرماندارى را نداشته بلکه هم والى آن منطقه بوده و هم فرمانده لشکر. 🔸بايد به همه با يک چشم نگاه کنى: امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين نامه چهار سفارش مهم به «اسود» مى کند، نخست به سراغ مهم ترين چيزى مى رود که مانع سعادت انسان هاست; يعنى هواى نفس و «اسود» را از آن برحذر مى دارد ✅ مى فرمايد: «اما پس (از حمد و ثناى الهى) زمامدار، هرگاه دنبال هوا و هوس هاى گوناگون خويش باشد در بسيارى از موارد او را از عدالت باز مى دارد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْوَالِيَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِکَ کَثِيراً مِنَ الْعَدْلِ). 👈تعبير به «اخْتَلَفَ هَوَاهُ» ممکن است اشاره به هوا و هوس هاى گوناگون باشد; مانند علاقه به مال و ثروت، جاه و مقام، شهوت جنسى و صفاتى همچون انتقام جويى و حسد که هر يک مى تواند مانعى بر سر راه اجراى عدل گردد اين احتمال نيز وجود دارد که اختلاف به معناى پى در پى قرار گرفتن باشد; مانند تعبير به (اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهار) در قرآن مجيد، به اين ترتيب که انسان، امروز به اقتضاى سن يا شرايط محيط، دنبال شهوت باشد و فردا در شرايطى قرار گيرد که به دنبال مال و ثروت و يا مقام و منصب برود و تمام اينها موانعى است بر سر راه اجراى عدالت. ✅در دومين دستور مى فرمايد: «بنابراين بايد امور مردم از نظر حقوق آنها نزد تو يکسان باشد (همه را به يک چشم بنگرى و يکسان درباره آنها حکم کنى) چرا که هيچ گاه جور و ستم (هر چند منافع فراوان مادى در بر داشته باشد) جايگزين عدالت نخواهد شد»; (فَلْيَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ، فَاجْتَنِبْ مَا تُنْکِرُ أَمْثَالَهُ). 🔅در حديث معروفى مى خوانيم که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) عازم يکى از غزوات بود. مرد عربى از راه رسيد و رکاب مرکب را گرفت و حضرت را متوقف ساخت و عرض کرد: «اى رسول خدا عملى به من ياد ده که به وسيله آن وارد بهشت شوم (و اين در خواست مهم و بزرگى بود)» پيامبر اکرم فرمود: «آنچه را دوست دارى مردم درباره تو انجام دهند همان را درباره آنها انجام ده و آنچه را دوست ندارى مردم درباره تو انجام دهند درباره آنها انجام نده» ✅سپس در چهارمين اندرز مى فرمايد: «نفس خويش را در راه انجام آنچه خدا بر تو واجب کرده است به اميد ثوابش و ترس از کيفرش تسليم و خاضع کن»; (وَابْتَذِلْ نَفْسَکَ فِيمَا افْتَرَضَ اللهُ عَلَيْکَ، رَاجِياً ثَوَابَهُ، وَمُتَخَوِّفاً عِقَابَهُ). آن گاه در بخش دوم اين نامه او را به چهار امر ديگر توصيه مى کند و از باب مقدّمه مى فرمايد: ✅«بدان که دنيا سراى آزمايش است»; (وَاعْلَمْ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلِيَّة). سپس در اوّلين نصيحت، به او هشدار مى دهد که : ✅«هر کس ساعتى در اين دنيا بيکار بماند (و عمل نيکى براى آخرت انجام ندهد) اين ساعتِ فراغت و بيکارى موجب حسرت (و ندامت) او در قيامت خواهد شد»; (لَمْ يَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِيهَا قَطُّ سَاعَةً إِلاَّ کَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَيْهِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ).😰 بر اين پايه انسان مى فهمد ساعات و دقايق در دنيا چه اندازه قابل بهره گيرى بود. اگر خدا را ياد مى کرد، استغفارى بر زبانش جارى مى شد، کمکى به دردمندى مى نمود آثار عظيمش را در آن روز مى ديد. به همين دليل يکى از نام هاى روز قيامت «يوم الحسرة» است و قرآن مجيد در آيات مختلف به اين معنا اشاره کرده است 🔅از جمله در آيه 39 سوره مريم مى فرمايد: «(وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الاَْمْرُ وَهُمْ في غَفْلَة وَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ); آنان را از روى حسرت (روز رستاخيز که براى همه مايه تأسف است) بترسان در آن هنگام که همه چيز پايان مى يابد و آنها در غفلت اند و ايمان نمى آوردند». 🔅در روايتى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که فرمود: « خداوند انسان سالمى که نه کارى براى دنيا و نه عملى براى آخرت انجام مى دهد را مبغوض مى دارد»⛔️
۶۰ 📜نامه در یک نگاه: این نامه در واقع خطاب به فرمانداران و مأموران جمع آورى زکات در شهرهاى مختلفى است که لشکریان به هنگام اعزام به میدان نبرد از آنجا عبور مى کردند. در گذشته چنین بود که لشکر به هنگام عبور از شهرها و آبادى هاى مختلف به خود اجازه مى داد هرچه از مواد غذایى و اموال مردم مورد علاقه آنهاست برگیرند و این امر سبب مى شد که مشکل بزرگى در مناطقى که لشکر از  آن عبور مى کرد به وجود آید.😒 امام(علیه السلام) در این نامه به والیان این مناطق و همچنین جمع آورى کنندگان زکات توصیه مى کند که به مقدار نیاز مواد غذایى در اختیار آنها بگذارند و به لشکر نیز توصیه مى کند که از مزاحمت مردم جز در موارد ضرورت خوددارى کنند و به مردم محل نیز سفارش مى فرماید که از درگیرى با لشکریان در این امور بپرهیزند و اگر کسانى تخلّف کردند شکایت آنها را به امام برسانند. روشن است این توصیه جامع الاطراف اگر عمل مى شد امنیّت را به همراه داشت و مشکلى براى بلادى که لشکر از آن مى گذشت فراهم نمى گشت. 🔸نبايد سپاهيان به مردم مسير زيان برسانند: همان گونه که در بالا اشاره شد در زمان هاى گذشته با توجّه به طول مسافرت ها، لشکريانى که به ميدان نبرد اعزام مى شدند گاه هفته ها در راه بودند و نمى توانستند تمام نيازها و ما يحتاج خود را همراه ببرند و معمول بود نيازهاى غذايى و غير آن را از اهل هر محل تأمين مى کردند که گاه حد اعتدال و نياز را رعايت نکرده و دست به ظلم و تعدى بر کسانى که در مسير راه آنها بودند مى زدند و اين سبب نارضايتى شديد مردم و کينه آنها نسبت به لشکريان مى شد و در موقع حساس حمايت خود را از آنها دريغ مى داشتند. امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه و پر معنا که مخاطبش حاکمان و مأموران جمع زکات و خراج هستند دستورات لازم را در اين زمينه صادر مى کند. ✅نخست مى فرمايد: «فرمانى است از سوى بنده خدا على اميرمؤمنان به مأموران جمع خراج و حاکمان بلاد که سپاه از منطقه آنها مى گذرد. اما پس از حمد و ثناى الهى، من سپاهيانى را (براى مبارزه با دشمنان) بسيج کردم که به خواست خدا از سرزمين شما مى گذرند و به آنها سفارش هاى لازم را کرده ام که از آزار مردم و ايجاد ناراحتى براى آنها بپرهيزند»; (مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِيّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ مَرَّ بِهِ الْجَيْشُ مِنْ جُبَاةِ الْخَرَاجِ وَعُمَّالِ الْبِلاَدِ، أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدْ سَيَّرْتُ جُنُوداً هِيَ مَارَّةٌ بِکُمْ إِنْ شَاءَ اللهُ، وَقَدْ أَوْصَيْتُهُمْ بِمَا يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ کَفِّ الاَْذَى، وَصَرْفِ الشَّذَى). ✅سپس در تأکيد اين معنا مى افزايد: «و من بدين وسيله در برابر شما و کسانى (از يهود و نصارى) که در پناه شما هستند از مشکلاتى که سپاهيان به وجود مى آورند از خود رفع مسئوليت مى کنم وبيزارى مى جويم (وتأکيد مى کنم که آنهاحق ندارند زيانى به کسى برسانند)»; (وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَيْکُمْ وَإِلَى ذِمَّتِکُمْ مِنْ مَعَرَّةِ الْجَيْشِ). ✅آن گاه امام تنها استثنايى را که به اين حکم مى خورد بيان مى دارد و مى فرمايد: «جز اينکه آنها سخت گرسنه شوند و راهى براى سير کردن خود نيابند (که در اين صورت مى توانند به مقدار نيازشان از اموال شما بهره برگيرند)»; (إِلاَّ مِنْ جَوْعَةِ الْمُضْطَرِّ، لاَ يَجِدُ عَنْهَا مَذْهَباً إِلَى شِبَعِهِ). 👈به اين ترتيب امام نخست سخن از سفارش اکيد به لشکر در ميان آورده که هيچ گونه مزاحمتى به مردمى که در مسير قرار دارند نداشته باشند و ابراز بيزارى و تنفر از کسانى که از اين فرمان تخلّف مى کنند فرموده سپس وظيفه مردمى را که در مسير قرار دارند نيز مشخص کرده و آن اينکه اگر لشکر نياز به چيزى در حد اضطرار داشت از آنها دريغ نکنند، زيرا آنها در خدمت مردمند و نمى توانند تمام ما يحتاج خويش را در سفرهاى طولانى با خود ببرند. سپس امام(عليه السلام) براى جلوگيرى از هر گونه درگيرى در ميان مردم مخصوصاً جوانان ناآگاه و لشکر، دو دستور به حاکمان و مأموران جمع آورى زکات اين مناطق مى دهد، ✅مى فرمايد: «بنابراين هرگاه کسى از آنان (لشکريان) چيزى را به ظلم از مردم بگيرد او را از اين کار باز داريد و همچنين از زيان رساندن بى خردان به سپاهيان و تعرض به ايشان در مواردى که براى آنها استثنا کرده ايم بگيريد (در مواردى که نياز شديد دارند و مردم موظفند نياز آنها را برطرف سازند)»; (فَنَکِّلُوا مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهُمْ شَيْئاً ظُلْماً عَنْ ظُلْمِهِمْ، وَکُفُّوا أَيْدِيَ سُفَهَائِکُمْ عَنْ مُضَارَّتِهِمْ، وَالتَّعَرُّضِ لَهُمْ فِيمَا اسْتَثْنَيْنَاهُ مِنْهُمْ). از آنجا که ممکن است ستم هايى واقع شود و حاکمان نتوانند از آن پيشگيرى کنند براى اينکه منجر به شورش و درگيرى ميان سپاه و مردم نشود، ✅در ادامه اين سخن مى افزايد: «و من خود پشت سر سپاه (يا در ميان سپاه) در حرکتم; شکايات خود را پيش من آوريد و آنجا ک
۶۱ 📜نامه در یک نگاه: این نامه نامه عتاب آمیزى است که امام(علیه السلام) به کمیل بن زیاد که فرماندار منطقه آبادى در اطراف بغداد و در نزدیکى شهر انبار بود مرقوم داشت، زیرا او مرتکب یک خطاى نظامى شده بود و مناطق حساس تحت نفوذ خود را رها کرده و به سراغ مناطق دیگرى رفته بود و همین امر سبب شد که غارتگران لشکر شام و معاویه ضربه سنگینى بر مردم منطقه وارد سازند! ✍ ماجرا به گونه اى که «ابن اثیر» مورخ معروف در کتاب «کامل» نوشته است چنین بود: در سال 39 هجرت، معاویه، سفیان بن عوف را با شش هزار مرد جنگى به مرزهاى عراق فرستاد و دستور داد به سراغ منطقه «هیت» بیاید و آنجا را از مناطق دیگر جدا سازد سپس به سراغ شهر «انبار» و بعد «مدائن» برود و ضرباتى بر مردم آنجا وارد سازد (و گروهى از اهل آنجا را به قتل برساند و خون هاى بى گناهان را بریزد).😡 سفیان هنگامى که به «هیت» آمد کسى را ندید که از آنجا دفاع کند. به «انبار» آمد که در آنجا یکى از پادگان هاى على(علیه السلام) براى حفظ مرزها مستقر بود و پانصد نفر از آن نگهدارى مى کردند در حالى که بیشتر آن جمعیت پراکنده شده بودند و سبب پراکندگى آنها این بود که به «کمیل بن زیاد» خبر رسید گروهى از اهل «قرقیسا»; (یکى از شهرهاى شام نزدیک مرزهاى عراق که مرکز تجارى مهمى میان عراق و شام محسوب مى شد) مى خواهند به «هیت» حمله کنند او بدون کسب اجازه از امیرمؤمنان على(علیه السلام) به سوى «قرقیسا» رفت و «هیت» را خالى گذارد و همراهان سفیان آمدند و جنایات زیادى در آنجا مرتکب شدند; اموال زیادى را از انبار غارت کردند و به سوى معاویه برگشتند.😟 به محض اینکه این خبر به على(علیه السلام) رسید، گروهى از سپاهیان خود را به تعقیب آنها فرستاد; ولى آنها منطقه را ترک کرده بودند. امام(علیه السلام) کمیل را سرزنش کرد و نامه مورد بحث را براى وى مرقوم داشت. امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه کميل بن زياد را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا مرتکب اين کار خلاف شده و محلى را که بايد از آن پاسدارى کند رها کرده و محلى را که مربوط به او نيست بدون کسب اجازه از امام مورد حمله قرار داده است و نکاتى را به او گوشزد مى کند که مى تواند سرمشقى براى همه سربازان و افسران اسلام باشد.👌 ✅در آغاز نامه مى فرمايد: «اما (بعد از حمد و ثناى الهى) تضييع انسان چيزى را که بر عهده او واگذار شده و اصرار بر انجام آنچه وظيفه او نيست يک ناتوانى آشکار و فکر باطل و هلاک کننده است»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ، وَتَکَلُّفَهُ مَا کُفِيَ، لَعَجْزٌ حَاضِرٌ، وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ). ✅حضرت در ادامه مى افزايد: «مشغول شدن تو به حمله به اهل قرقيسيا و رها ساختن پادگان هايى که حفظش را بر عهده تو واگذار کرده ايم ـ در حالى که هيچ کس از آن دفاع نمى کرد و لشکر دشمن را از آن دور نمى ساخت ـ يک فکر نادرست و پراکنده و بيهوده است»; (وَإِنَّ تَعَاطِيَکَ الْغَارَةَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِيسِيَا، وَتَعْطِيلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِي وَلَّيْنَاکَ لَيْسَ بِهَا مَنْ يَمْنَعُهَا، وَلاَ يَرُدُّ الْجَيْشَ عَنْهَا لَرَأْيٌ شَعَاعٌ). ✅سپس امام در ادامه اين سخن مفاسد کارى را که او انجام داده برايش بر مى شمارد و مشکلات حاصل شده را با شش جمله بيان مى کند: نخست مى فرمايد: «بدان تو در حقيقت پلى شده اى براى دشمنانى که مى خواستند بر دوستانت حمله کنند»; (فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَى أَوْلِيَائِکَ).❌ 👈تعبير به «جسر» (پل) اشاره به اين است که تو زمينه نفوذ آنها را در منطقه تحت فرمانت بدون توجّه و بر اثر اشتباه در محاسبه فراهم ساختى; منطقه را خالى کردى و به سراغ جاى ديگرى رفتى که از حوزه مأموريت تو خارج بود. ✅سپس مى فرمايد: «تو نه بازوى 💪توانايى نشان دادى و نه هيبت و ابّهتى در دل دشمن ايجاد کردى; نه مرزى را حفظ نمودى و نه شوکت دشمن را در هم شکستى; نه اهل شهر و ديارت را حمايت کردى و نه امير و پيشوايت را (از دخالت مستقيم در منطقه) بى نياز ساختى»; (غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْکِبِ، وَلاَ مَهِيبِ الْجَانِبِ، وَلاَ سَادّ ثُغْرَةً، وَلاَ کَاسِر لِعَدُوّ شَوْکَةً، وَلاَ مُغْن عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ، وَلاَ مُجْز عَنْ أَمِيرِهِ). 👈بعيد به نظر نمى رسد که ماجراى کار «کميل بن زياد» در اين حادثه، از جانب عوامل نفوذى معاويه در تشکيلات او صورت گرفته باشد; بدين نحو که او را تشويق کردند که براى ايجاد وحشت در دل شاميان و حاميان معاويه به قرقيسيا حمله کند و در نتيجه منطقه تحت فرمان او خالى بماند و داستان را به معاويه خبر دهند تا به آنجا لشکرکشى کند و بى گناهان را کشته و اموالى را غارت نمايد، منطقه را ناامن و مردم را وحشت زده سازد. 👈امام(عليه السلام) در واقع با اين چند جمله مى خواهد صفات لازم را براى يک حکمران و فرمانده خوب بيان کند .