برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه۵۳ (بخش۱۶) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۱۶
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
مسأله خراج و ماليات را دقيقا زير نظر بگير، به گونه اى که صلاح خراج دهندگان باشد، زيرا بهبودى و صلاحِ وضع خراج و بهبودى و صلاح حال خراج گزاران سبب بهبودى حال ديگران (و ساير قشرهاى جامعه اسلامى) مى شود و هرگز ديگران به صلاح نمى رسند مگر اينکه خراج گزاران به صلاح برسند، زيرا تمام مردم وابسته به خراج و خراج گزاران هستند و بايد توجّه تو در عمران و آبادى زمين بيش از توجهت به جمع آورى خراج باشد، چون خراج جز با آبادانى به دست نمى آيد و آن کس که بخواهد خراج را بدون عمران و آبادانى طلب کند شهرها را ويران و بندگان خدا را هلاک نموده و پايه هاى حکومتش متزلزل خواهد شد، به گونه اى که بيش از مدت کمى دوام نخواهد داشت، بنابراين اگر رعايا از سنگينى خراج و يا آفت زدگى يا خشک شدن آب چشمه ها يا کمىِ باران و يا دگرگونى زمين بر اثر آب گرفتگى (و فساد بذرها) يا تشنگى شديد زراعت (و به دنبال آن کمبود محصول) به تو شکايت کنند، خراج آنها را به مقدارى که اميد دارى کار آنها را اصلاح کند و بهبود بخشد، تخفيف ده.
هرگز تخفيف هزينه هايى که به آنها مى دهى بر تو گران نيايد، زيرا آن ذخيره اى خواهد بود که از طريق عمران کشورت به تو باز مى گردانند و حکومت تو را زينت مى بخشند و اضافه بر آن از تو به نيکى ياد مى کنند و به سبب گسترش عدالت از سوى تو در ميان آنها (و رضايت آنان از حکومتت) از آنان خرسند خواهى شد. اين در حالى است که مى توانى با تقويت آنها از طريق ذخيره اى که نزدشان نهاده اى آنان را آسوده خاطر سازى و به جهت عدالت و مهربانى که آنها را به آن عادت داده اى نسبت به آنان مطمئن باشى.
و بسيار مى شود که در آينده براى تو گرفتارى هايى پيش مى آيد که اگر در دفع آن گرفتارى ها بر اين رعايا تکيه کنى آنها با طيب خاطر آن را پذيرا مى شوند (و در حل مشکل به تو يارى مى دهند) زيرا عمران و آبادى، هر چه بر آن نِهى تحمل مى کند. ويرانى زمين تنها به علت فقر صاحبان آن حاصل مى شود و فقر آنها تنها به سبب توجّه زمامداران به جمع مال و زراندوزى و بدگمانى به بقاى حکومتشان و کم عبرت گرفتن (از سرنوشت زمامدارانِ پيشين) خواهد بود.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شرح_نامه۵۳
#بخش۱۶
🔸طرق صحیح اخذ مالیات اسلامى:
امام(عليه السلام) بعد از بيان شرايط و وظايف فرماندهان لشکر و قضات و کارگزاران حکومت اسلامى از مسأله خراج و ماليات سخن مى راند و دستورات مهمى به مالک اشتر در اين باره مى دهد،
✅مى فرمايد: «مسأله خراج و ماليات را دقيقا زير نظر بگير، به گونه اى که صلاح خراج دهندگان باشد، زيرا بهبودى و صلاحِ وضع خراج و بهبودى و صلاح حال خراج گزاران سبب بهبودى حال ديگران (و ساير قشرهاى جامعه اسلامى) مى شود و هرگز ديگران به صلاح نمى رسند مگر اينکه خراج گزاران به صلاح برسند»; (وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ، فَإِنَّ فِي صَلاَحِهِ وَصَلاَحِهِمْ صَلاَحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ، وَلاَ صَلاَحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلاَّ بِهِمْ).
👈خراج، مطابق آنچه در بسيارى از روايات مربوط به اراضى خراجيه آمده، مال الاجاره زمين هاى متعلق به عموم مسلمانان است که در جنگ ها نصيب آنان شده است. جمله هاى بعد که امام در آن توصيه به عمران و آبادى اراضى خراجيه مى کند نيز شاهد بر اين معناست; ولى از يک نظر ساير ماليات هاى اسلامى را اعم از خمس و زکات و جزيه و مالياتى که حکومت اسلامى طبق ضرورت بر درآمدها مى بندد نيز شامل مى شود.
✅ امام(عليه السلام)به دنبال گفته بالا در جمله اى کوتاه و پر معنا به اين موضوع اشاره کرده مى فرمايد: «زيرا تمام مردم وابسته به خراج و خراج گزاران هستند»; (لاَِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِيَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ).
✅آن گاه امام دستور ديگرى که جنبه اصولى و اساسى در امر خراج دارد به مالک مى دهد و مى فرمايد: «بايد توجّه تو در عمران و آبادى زمين بيش از توجهت به جمع آورى خراج باشد»; (وَلْيَکُنْ نَظَرُکَ فِي عِمَارَةِ الاَْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِي اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ).
✅لذا امام(عليه السلام) در ادامه اين بحث به عنوان ذکر دليل مى فرمايد: «چون خراج جز با آبادانى به دست نمى آيد و آن کس که بخواهد خراج را بدون عمران و آبادانى طلب کند شهرها را ويران و بندگان خدا را هلاک نموده و پايه هاى حکومتش متزلزل خواهد شد به گونه اى که بيش از مدت کمى دوام نخواهد داشت»; (لاَِنَّ ذَلِکَ لاَ يُدْرَکُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ وَمَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَة أَخْرَبَ الْبِلاَدَ، وَأَهْلَکَ الْعِبَادَ، وَلَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِيلاً).
✅در واقع امام براى حکومتى که در بند عمران و آبادى نيست و تنها به فکر جمع آورى خراج است سه نتيجه شوم ذکر مى فرمايد: «نخست ويران شدن اين زمين ها، زيرا عمران و آبادى جز با حمايت حکومت اسلامى ميسر نمى شود. در طول تاريخ نيز ديده شده است در مناطقى که حکومت ها خراج سنگينى بر اراضى مى بستند و به آبادى زمين نمى انديشيدند، کشاورزان زمين ها را رها کرده و براى در امان ماندن از شر جمع آورندگان خراج به نقاط ديگر فرار مى کردند.
ديگر اينکه مردم به هلاکت سوق داده مى شوند، زيرا فقر دامان آنها را مى گيرد و يکى از عوامل مهم هلاکت به معناى واقعى يا به معناى اجتماعى; يعنى از دست دادن روحيه ها همان فقر است.
سومين نتيجه نيز از همين جا حاصل مى شود، زيرا فقر عمومى سبب عدم همکارى توده هاى مردم بلکه شورش آنها بر ضد حکومت مى گردد آن هم حکومتى که دستش خالى است و در آمدى ندارد. چنين حکومتى چند صباحى بيشتر نمى تواند خود را نگه دارد.
✅آن گاه امام(عليه السلام) به نکته مهم ديگرى مى پردازد و آن گرفتارى هاى مختلفى است که ممکن است براى کشاورزان اراضى خراجيه پيدا شود و نتوانند مال الخراج معين را بپردازند و بايد مشمول تخفيف والى گردند. جالب اينکه امام روى عوامل مختلف انگشت مى گذارد و آنها را يک يک برمى شمارد.
✅مى فرمايد: «بنابراين اگر رعايا از سنگينى خراج و يا آفت زدگى يا خشک شدن آب چشمه ها يا کمىِ باران و يا دگرگونى زمين بر اثر آب گرفتگى (و فساد بذرها) يا تشنگى شديد زراعت (و به دنبال آن کمبود محصول) به تو شکايت کنند، خراج آنها را به مقدارى که اميد دارى کار آنها را اصلاح کند و بهبود بخشد، تخفيف ده»; (فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّةً، أَوِ انْقِطَاعَ شِرْب أَوْ بَالَّة، أَوْ إِحَالَةَ أَرْض اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ، أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ).
در اينجا امام اسباب شکايت کشاورزان را در شش چيز خلاصه کرده است:
نخست. همه چيز زمين و زراعت رو به راه است ولى مال الاجاره و خراجى که بر آن بسته شده سنگين و غير عادلانه است.
دوم. آفتى به زراعت برسد; از آفات زمينى و آسمانى و سبب کمبود يا نابودى محصول شود.
سوم. زراعت هايى که با آب نهرها و قنات ها سيراب مى شود بر اثر عوامل مختلف، آب نهر و قنات قطع شود و محصولى به دست نيايد و يا به اندازه مورد انتظار نباشد.
چهارم. در زمين هايى که ديمى است و با آب
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۵۳ (بخش۱۷) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۱۷
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
سپس در وضع دبيران و منشيانت دقت کن و کارهايت را به بهترين آنها بسپار. نامه هاى سرّى خود را که در بر دارنده نقشه ها و اسرار مخفى است، در اختيار کسى قرار ده که بيش از همه داراى فضايل اخلاقى باشد. از کسانى باشد که مقام و موقعيت، او را مست و مغرور نسازد تا جرأت کند در حضور بزرگان و سران مردم با تو مخالفت و گستاخى ورزد. کسى که در رساندن نامه هاى کارگزارانت به تو و گرفتن پاسخ هاى صحيح آن، از تو غافل نشود، خواه از امورى باشد که براى تو دريافت مى دارد يا از سوى تو مى بخشد. کسى باشد که هرگاه قراردادى براى تو ببندد سست نبندد و هرگاه قراردادى بر ضد تو بسته شد، از يافتن راه حل آن عاجز نماند. کسى که از ارزش و قدر خويش در امور مختلف بى خبر نباشد، زيرا آن کس که به قدر و منزلت خويش جاهل است نسبت به قدر و منزلت ديگران جاهل تر خواهد بود.
سپس در انتخاب اين منشيان هرگز به فراست و هوشيارى خود، و اعتماد شخصى و حسن ظن خويش قناعت مکن، زيرا افراد (فرصت طلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مى پردازند در حالى که در ماوراى اين ظاهرِ جالب هيچ گونه خيرخواهى و امانت دارى وجود ندارد.
آنها را از طريق مقاماتى که براى حاکمان صالح پيش از تو داشته اند بيازماى و بر کسانى اعتماد کن که در ميان مردم بهترين آثار نيک را گذارده اند و در امانت دارى معروف ترند. اگر چنين کنى اين دليل بر خيرخواهى و اطاعت تو از پروردگار است، همچنين اطاعت از کسى که ولايت را از طرف او پذيرفته اى (يعنى امام و پيشواى تو).
براى هر بخشى از کارهايت رئيس و سرپرستى از ميان آنها انتخاب کن; کسى که کار مهم او را مغلوب و درمانده نسازد و کثرت کارها پريشانش نکند و (بايد بدانى) هر عيبى در منشيان مخصوص تو يافت شود که تو از آن بى خبر بمانى مسئول آن خواهى بود.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۱۷
🔸منشیان و کارگزاران:
امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه درباره منشيان مخصوص و حافظان قراردادها و نامه هاى سرّى و محرمانه دستورات مهمى صادر مى کند.
✅ مى فرمايد: «سپس در وضع دبيران و منشيانت دقت کن و کارهايت را به بهترين آنها بسپار»; (ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِکَ خَيْرَهُمْ).
👈تعبير به «خيرهم» تعبير جامعى است که تمام اوصاف برجسته را که لازمه چنين مقام حساسى است شامل مى شود.
آن گاه
✅ مى فرمايد: «نامه هاى سرّى خود را که در بر دارنده نقشه ها و اسرار مخفى است، در اختيار کسى قرار ده که بيش از همه داراى فضايل اخلاقى باشد»; (وَاخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَکَايِدَکَ وَأَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ).
آن گاه امام اين فضايل مهم اخلاقى را که بايد دبيرانِ مخصوص، واجد آن باشند در پنج چيز خلاصه مى کند.
✅نخست مى فرمايد: «از کسانى باشد که مقام و موقعيت، او را مست و مغرور نسازد تا جرأت کند در حضور بزرگان و سران مردم با تو مخالفت و گستاخى ورزد»; (مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْکَرَامَةُ، فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْکَ فِي خِلاَف لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاَ).
✅در دومين وصف مى فرمايد: «کسى که در رساندن نامه هاى کارگزارانت به تو و گرفتن پاسخ هاى صحيح آن، از تو، غافل نشود. خواه از امورى باشد که براى تو دريافت مى دارد يا از سوى تو مى بخشد»; (وَلاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَيْکَ، وَإِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ، فِيمَا يَأْخُذُ لَکَ وَيُعْطِي مِنْکَ).
✅در سومين وصف مى افزايد: «کسى باشد که هرگاه قراردادى براى تو ببندد سست نبندد»; (وَلاَ يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ).
👈زيرا قراردادها در صورتى ارزش دارد که محکم و غير قابل ترديد و خالى از هرگونه ضعف، سستى و ابهام باشد مبادا طرف قرارداد از نقاط ضعف استفاده کند و هر زمان موافق ميل خود نبيند به فسخ قرارداد اقدام کند.⚠️
✅ در وصف چهارم درباره فسخ قراردادها سخن مى گويد و مى فرمايد: «و هرگاه قراردادى بر ضد تو بسته شده از يافتن راه حلّ آن عاجز نماند»; (وَلاَ يَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَعَلَيْکَ).
✅در پنجمين و آخرين وصف مى فرمايد: «کسى که از ارزش و قدر خويش در امور مختلف بى خبر نباشد، زيرا آن کس که به قدر و منزلت خويش جاهل است نسبت به قدر و منزلت ديگران جاهل تر خواهد بود»; (وَلاَ يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَکُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ).
آن گاه امام بعد از ذکر صفات لازم براى انتخاب دبيران و منشيان مخصوص به طرز تشخيص اين صفات و تحقق آنها در افراد مى پردازد و راه شناسايى افراد را با اين صفات به مالک نشان مى دهد.
✅مى فرمايد: «سپس در انتخاب اين منشيان هرگز به فراست و هوشيارى خود، و اعتماد شخصى و حسن ظن خويش قناعت مکن، زيرا افراد (فرصت طلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مى پردازند در حالى که در ماوراى اين ظاهرِ جالب هيچ گونه خيرخواهى و امانت دارى وجود ندارد»; (ثُمَّ لاَ يَکُنِ اخْتِيَارُکَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ وَاسْتِنَامَتِکَ وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ، وَلَيْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَالاَْمَانَةِ شَيْءٌ).
👈اين يک واقعيت مهم است، کسانى که در پى احراز مقامات بالا هستند سعى مى کنند خود را در نظر زمامداران افرادى امين، پرکار، هوشيار و فعال نشان بدهند تا از اين طريق توجّه آنها را به خود جلب کنند و چون بر مرکب مراد سوار شدند دست به سوء استفاده و خيانت بزنند.⛔️ به همين دليل نبايد به ظاهر سخنان و اعمالى را که در آغاز کار انجام مى دهند دلخوش کرد.
✅مى فرمايد: «آنها را از طريق مقاماتى که براى حاکمان صالح پيش از تو داشته اند بيازماى»; (وَلَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَکَ).
👈امام(عليه السلام) در بخش هاى پيشين همين عهدنامه درباره وزيران به همين نکته اشاره کرد و فرمود: «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِيراً; بدترين وزراى تو کسانى هستند که وزير زمامداران شرور قبل از تو بوده اند».
✅سپس به معيار دومى براى اين انتخاب اشاره کرده مى فرمايد: «و بر کسانى اعتماد کن که در ميان مردم بهترين آثار نيک را گذارده اند و در امانت دارى معروف ترند»; (فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً، وَأَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً).
👈در فرمايش هاى امام، اوايل همين عهدنامه اين جمله را داشتيم: «إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ; براى
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۵۳ (بخش۱۸) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۱۸
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
اينك سفارش مرا در حق بازرگانان و پيشه وران بپذير و در باره آنها به كارگزارانت نيكو سفارش كن. خواه آنها كه بر يك جاى مقيم اند و خواه آنها كه با سرمايه خويش اين سو و آن سو سفر كنند و با دسترنج خود زندگى نمايند. زيرا اين گروه، خود مايه هاى منافع اند و اسباب رفاه و آسودگى و به دست آورندگان آن از راههاى دشوار و دور و خشكى و دريا و دشتها و كوهساران و جايهايى كه مردم در آن جايها گرد نيايند و جرئت رفتن به آن جايها ننمايند. اينان مردمى مسالمت جوى اند كه نه از فتنه گريهايشان بيمى است و نه از شر و فسادشان وحشتى. در كارشان نظر كن، خواه در حضرت تو باشند يا در شهرهاى تو.
با اين همه بدان كه بسيارى از ايشان را روشى ناشايسته است و حريص اند و بخيل. احتكار مى كنند و به ميل خود براى كالاى خود بها مى گذارند، با اين كار به مردم زيان مى رسانند و براى واليان هم مايه ننگ و عيب هستند.
پس از احتكار منع كن كه رسول الله (صلى الله عليه و آله) از آن منع كرده است و بايد خريد و فروش به آسانى صورت گيرد و بر موازين عدل، به گونه اى كه در بها، نه فروشنده زيان بيند و نه بر خريدار اجحاف شود. پس از آنكه احتكار را ممنوع داشتى، اگر كسى باز هم دست به احتكار كالا زد، كيفرش ده و عقوبتش كن تا سبب عبرت ديگران گردد ولى كار به اسراف نكشد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۱۸
🔸تجارت و صنعت را این گونه سامان ده:
امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه خود به گروه ششم از گروه هاى اجتماعى پرداخته و در اين زمينه سفارش هاى مهمى به مالک اشتر دارد.
✅نخست مى فرمايد: «سپس درباره تجار و صاحبان صنايع نخست به خودت توصيه کن (که مراقب حفظ و تقويت آنان باشى) و نيز ديگران را به خير و نيکى با آنان سفارش نما»; (ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَذَوِي الصِّنَاعَاتِ، وَأَوْصِ بِهِمْ خَيْراً).
👈اين احتمال نيز در جمله «استوص» هست که هر گاه ديگران نسبت به اين گروه سفارش هاى مثبتى کنند، سفارش آنان را بپذير و جامه عمل به آن بپوشان.
✅آن گاه امام به گروه هاى مختلف تجار و صاحبان صنايع اشاره کرده مى فرمايد: «(در اين توصيه) بين بازرگانانى که در مراکز تجارى اقامت دارند و يا آنها که سيار و در گردش اند و نيز صنعتگران و کارگرانى که با نيروى جسمانى خود به کار مى پردازند، تفاوت مگذار»; (الْمُقِيمِ مِنْهُمْ وَالْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَالْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ).
👈روشن است که تجار دو گروه اند; گروهى مرکز ثابت دارند و عده اى دائماً اموال تجارتى را از نقطه اى به نقطه ديگر و از آن نقطه به نقطه ثالثى مى برند و مواد مورد نياز مردم را به آنها مى رسانند. سرمايه اصلى صنعتگران نيروى بدنى آنهاست که با آن براى رفع نيازهاى مردم تلاش و کوشش مى کنند.
✅سپس امام(عليه السلام) به فلسفه تجارت و آثار مثبت آن ـ در برابر کسانى که تجار را سربار جامعه مى دانند ـ پرداخته مى فرمايد: «زيرا آنها منابع اصلى منفعت (مردم) و اسباب آسايش (جامعه) هستند و مال التجاره هاى مفيد را از سرزمين هاى بعيد و دور دست، از صحرا و دريا و سرزمين هاى هموار و ناهموارِ محل حکومت تو و از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارى ندارند و (حتى) جرأت رفتن به آن را نيز در خود نمى بينند، گردآورى مى کنند»; (فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ، وَأَسْبَابُ الْمَرَافِقِ، وَجُلاَّبُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَالْمَطَارِحِ، فِي بَرِّکَ وَبَحْرِکَ، وَسَهْلِکَ وَجَبَلِکَ، وَحَيْثُ لاَ يَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا، وَلاَ يَجْتَرِءُونَ عَلَيْهَا).
✅امام(عليه السلام) سپس با دو جمله اهمّيّت موقعيت بازرگانان با ايمان را بيان کرده مى فرمايد: «زيرا آنها (بازرگانان، پيشهوران و صنعتگران) مردم سالمى هستند که بيمى از ضرر آنها نمى رود و صلح دوستانى که خوف خيانت و نيرنگ آنها نيست»; (فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَصُلْحٌ لاَ تُخْشَى غَائِلَتُهُ).
✅آن گاه امام(عليه السلام) دستور ديگرى به مالک درباره بازرگانان و صنعت گران داده مى فرمايد: «کارهاى آنها را پيگيرى کن و سامان ده چه آنها که در حضور تو (و مرکز فرمانداريت) زندگى مى کنند و چه آنها که در گوشه و کنار کشورت هستند»; (وَتَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَفِي حَوَاشِي بِلاَدِکَ).
✅سپس مى فرمايد: «بدان با تمام آنچه گفتم در ميان آنها جمع کثيرى هستند به شدّت تنگ نظر و بخيلِ زشت کار و احتکار کننده مواد مورد نياز مردم و اجحاف کننده در تعيين قيمت ها و اينها موجب زيان براى توده مردم و عيب و ننگ بر زمامدارانند»; (وَاعْلَمْ ـ مَعَ ذَلِکَ ـ أَنَّ فِي کَثِير مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً، وَشُحّاً قَبِيحاً، وَاحْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ، وَتَحَکُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ، وَذَلِکَ بَابُ مَضَرَّة لِلْعَامَّةِ وَعَيْبٌ عَلَى الْوُلاَةِ).
✅امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن چند دستور درباره مسائل اقتصادى مى دهد و از احتکار شروع مى کند مى فرمايد: «از احتکار (به شدت) جلوگيرى کن، چرا که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از آن منع فرمود»; (فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ مَنَعَ مِنْهُ).
✅دومين دستورى را که امام به مالک اشتر در زمينه مسائل اقتصادى مى دهد اين است که مى فرمايد: «بايد معاملات با شرايط آسان صورت گيرد: با موازين عدل و نرخ هايى که نه به فروشنده زيان رساند و نه به خريدار»; (وَلْيَکُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً: بِمَوَازِينِ عَدْل وَأَسْعَار لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالْمُبْتَاعِ).
👈بسيارى از فقيهان و دانشمندان از اين جمله امام(عليه السلام) استفاده کردند که حکومت اسلامى حق قيمت گذارى را در مواردى که لازم مى بيند دارد و اگر نرخ هايى براى مواد غذايى و غير آن تعيين کند همه مردم بايد آن را معتبر بشمارند و تخلّف از آن ممنوع است.👌
♻️البته در رواياتى از قيمت گذارى نهى شده و قيمت ها بر اساس عرضه و تقاضا گذارده شده، از جمله در حديثى مى خوانيم که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) از کنار جمعى از محتکران عبور مى کرد. دستور داد انبارهاى آنها را بگشايند و اجناسشان را در بازار عرضه کنند. کسى به حضرت عرض کرد: چه خوب است قيمت آن را نيز تعيين کنيد. پيغمبر خشمگين شد
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۵۳ (بخش ۱۹) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۱۹
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
سپس (امام عليه السلام فرمود:) خدا را خدا را (در نظر داشته باش) درباره طبقه پايين اجتماع; همانها که راه چاره اى (حتى براى معيشت ساده) ندارند. آن ها مستمندان و نيازمندان و تهى دستان و از کار افتادگان هستند و (بدان) در اين طبقه گروهى قانع اند (و به آنچه به آنها بدهند اکتفا مى کنند) و گروهى ديگر کسانى هستند که سؤال مى کنند (و در برابر کمک هايى که به آنها مى شود گاه اعتراض دارند). آنچه را خداوند درباره حق خود نسبت به آنها به تو دستور داده است حفظ کن; بخشى از بيت المال مسلمين و قسمتى از غلات خالصه جات اسلامى را در هر شهر (و آبادى) به آنها اختصاص ده، زيرا آنها که دورند به مقدار کسانى که نزديک اند سهم دارند و تو مأمورى که حق همه آنها را رعايت کنى. هرگز غرور و سرمستى زمامدارى، تو را به خود مشغول نسازد (و از رسيدگى به کار آنها باز ندارد) زيرا هرگز به بهانه کارهاى فراوان و مهمى که انجام مى دهى از ترک خدمات کوچک معذور نيستى. نبايد همّ خود را از آنها برگيرى و روى از آنان برگردانى (و بى اعتنايى کنى) و نسبت به کارهاى کسانى که دسترسى به تو ندارند و مردم به ديده تحقير به آنها مى نگرند، (حتى) رجال حکومت نيز آنها را کوچک مى شمرند (با دقت) بررسى کن و براى اين کار، فرد (يا افراد) مورد اطمينانى را که خداترس و متواضع باشند برگزين تا وضع آن ها را به تو گزارش دهند.
سپس با اين گروه آن گونه رفتار کن که به هنگام ملاقات پروردگار (در روز قيامت) عذرت پذيرفته باشد چرا که از ميان رعايا، اين گروه از همه به احقاق حق نيازمندترند و بايد در اداى حق هر فردى از آنان در پيشگاه خدا عذر و دليل داشته باشى به گونه اى که حتى حق يک فرد هم ضايع نشود.
به کار يتيمان و پيرانِ از کار افتاده که هيچ راه چاره اى ندارند و نمى توانند دست نياز خود را به سوى مردم دراز کنند رسيدگى کن، گرچه انجام اين امور (درباره قشر محروم و نيازمند) بر زمامداران سنگين است، ولى اداى حق تمامش سنگين است و گاه خداوند تحمل حق را بر اقوامى سبک مى سازد; اقوامى که طالب عاقبت نيک اند و خويش را به استقامت و شکيبايى عادت داده و به صدق وعده هاى الهى اطمينان دارند.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۱۹
🔸بسیار مراقب قشر محروم باش:
امام(عليه السلام) به سراغ آسيب پذيرترين قشر جامعه مى رود و درباره آنها تأکيد زيادى دارد که در بخش هاى گذشته تا اين حد نبود. به همين دليل آن را با «الله الله» آغاز مى کند❗️
✅ مى فرمايد: «سپس خدا را خدا را (در نظر داشته باش) درباره طبقه پايين اجتماع; همان ها که راه چاره اى (حتى براى معيشت ساده) ندارند»; (ثُمَّ اللهَ اللهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُمْ)
سپس امام آن ها را به شکل مشروح تر ـ به عنوان ذکر تفصيل بعد از اجمال ـ بيان کرده
✅مى فرمايد: «آن ها مستمندان و نيازمندان و تهى دستان و از کار افتادگان هستند»; (مِنَ الْمَسَاکِينِ وَالْمُحْتَاجِينَ وَأَهْلِ الْبُؤْسَى وَالزَّمْنَى).
👈مساکين کسانى هستند که از شدت فقر گويى به زمين چسبيده اند و توان برخاستن ندارند
👈محتاجان، نيازمندانى که در حد مسکين نيستند; ولى از نظر زندگى و معيشت گرفتارند
👈 اهل بؤس به فقيرانى گفته مى شود که فقرشان از همه بيشتر است
👈«زَمْنَى» به کسانى گفته مى شود که بر اثر بيمارى از کار افتاده اند
✅سپس امام به تقسيم ديگرى درباره اين قشر جامعه پرداخته مى فرمايد: «و (بدان) در اين طبقه گروهى قانع اند (و به آنچه به آنها بدهند اکتفا مى کنند) و گروهى ديگر کسانى هستند که سؤال مى کنند (و در برابر کمک هايى که به آنها مى شود گاه اعتراض دارند)»; (فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَمُعْتَرّاً).
✅در ادامه سخن تأکيد کرده و مى فرمايد: «آنچه را خداوند درباره حق خود نسبت به آنها به تو دستور داده است حفظ کن»; (وَاحْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ).
👈اشاره به اينکه خداوند تأکيدهاى فراوانى درباره آنها کرده و اين حق پروردگار است که بايد آن را با دقت رعايت کند.
✅نخست مى فرمايد: «بخشى از بيت المال مسلمين و قسمتى از غلات خالصه جات اسلامى را در هر شهر (و آبادى) به آنها اختصاص ده، زيرا آنها که دورند به مقدار کسانى که نزديک اند سهم دارند و تو مأمورى که حق همه آنها را رعايت کنى»; (وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِکِ، وَقِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِي الاِْسْلاَمِ فِي کُلِّ بَلَد، فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلاَْدْنَى، وَکُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ).
👈جمله «لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلاَْدْنَى» اشاره به اين است که حاکم اسلامى مجاز نيست براى حاضران در مرکز حکومت امتيازى نسبت به افراد دور دست قائل شود.
✅حضرت در سومين دستور مى فرمايد: «هرگز غرور و سرمستى زمامدارى، تو را به خود مشغول نسازد (و از رسيدگى به کار آنها باز ندارد) زيرا هرگز به بهانه کارهاى فراوان و مهمى که انجام مى دهى از ترک خدمات کوچک معذور نيستى»; (وَلاَ يَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ، فَإِنَّکَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِکَ التَّافِهَ لاِِحْکَامِکَ الْکَثِيرَ الْمُهِمَّ).
✅آن گاه در چهارمين و پنجمين دستور مى فرمايد: «نبايد همّ خود را از آنها برگيرى و روى از آنان برگردانى (و بى اعتنايى کنى)»; (فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّکَ عَنْهُمْ وَلاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لَهُمْ).
✅در ششمين دستور به مطلب مهم ديگرى اشاره کرده مى فرمايد: «نسبت به کارهاى کسانى که دسترسى به تو ندارند و مردم به ديده تحقير به آنها مى نگرند، (حتى) رجال حکومت نيز آنها را کوچک مى شمرند (با دقت) بررسى کن و براى اين کار، فرد (يا افراد) مورد اطمينانى را که خداترس و متواضع باشند برگزين تا وضع آن ها را به تو گزارش دهند»; (وَتَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ يَصِلُ إِلَيْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ، وَتَحْقِرُهُ الرِّجَالُ، فَفَرِّغْ لاُِولَئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَالتَّوَاضُعِ، فَلْيَرْفَعْ إِلَيْکَ أُمُورَهُمْ).
👈تعبير به «فَرِّغْ» اشاره به اين است که کسى را که براى شناسايى اين افراد انتخاب مى کنى بايد تمام هم و غمش همين کار باشد نه اينکه در کنار کارهاى ديگر به اين کار هم رسيدگى کند.🤔
✅امام(عليه السلام) در توصيه هفتم مى فرمايد: «سپس با اين گروه آن گونه رفتار کن که به هنگام ملاقات پروردگار (در روز قيامت) عذرت پذيرفته باشد، چرا که از ميان رعايا، اين گروه از همه به احقاق حق نيازمندترند»; (ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هَؤُلاَءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ).
از آنجا که ممکن است کسى فکر کند من حق اکثريت آنها را ادا کرده ام و عدم رسيدگى به جمع اندکى از آنان مشکل ايجاد نمى کند، امام هشدار مى دهد که بايد به حق فرد فرد آنها رسيدگى کنى⛔️
✅مى فرمايد: «بايد در اداى حق هر فردى از آنان در پيشگاه خدا عذر و دليل داشته باشى به گونه اى که حتى حق يک فرد هم ضايع نشود»; (وَکُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ فِي
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۵۳ (بخش۲۰) رو مطالعه بفرمایید
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۲۰
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
براى کسانى که به تو نياز دارند وقتى مقرر کن که شخصاً (و چهره به چهره) به نياز آنها رسيدگى کنى و مجلسى عمومى و همگانى براى آنها تشکيل ده (و در آنجا بنشين و مشکلات آنها را حل کن) در آن مجلس براى خدايى که تو را آفريده است تواضع کن و لشکريان و معاونانت اعم از پاسداران و نيروى انتظامى را از آنها دور ساز تا هر کس بخواهد بتواند با صراحت و بدون ترس و لکنت زبان، سخن خود را با تو بگويد زيرا من بارها از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) اين سخن را شنيدم که مى فرمود: «امتى که در آن حق ضعيف از زورمند با صراحت گرفته نشود هرگز روى قداست و پاکى را نخواهد ديد (و آرامش از آنها رخت بر مى بندد). سپس خشونت و کندى و ناتوانى آنها را در سخن، تحمل کن و هرگونه محدوديت و تنگخويى و استکبار در برابر آنها را از خود دور ساز (تا بتوانند حرف دل خود را بگويند). خداوند با اين کار، رحمت واسعه خود را بر تو گسترش خواهد داد و ثواب اطاعتش را براى تو قرار مى دهد. آنچه مى بخشى به گونه اى ببخش که گوارا (و بى منت باشد) و آن گاه که (به هر علت) از بخشش خوددارى مى کنى آن را با لطف و معذرت خواهى همراه ساز.
سپس (آگاه باش) بخشى از کارهاى توست که بايد شخصاً به آنها بپردازى (و نبايد به ديگران واگذار کنى) از جمله، پاسخ گفتن به کارگزاران حکومت است در آنجا که منشيان و دفترداران از پاسخ آن عاجزند و ديگر، برآوردن نيازهاى مردم است در همان روز که حاجات و نيازهاى آنها به تو گزارش مى شود و معاونان تو در پاسخ به آن مشکل دارند. (به هوش باش) کار هر روز را در همان روز انجام بده (و به فردا ميفکن) زيرا هر روز کارى مخصوص به خود دارد (و اگر کار روز ديگر بر آن افزوده شود مشکل آفرين خواهد بود).
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۲۰
🔸تشکیل مجلس عام براى رسیدگى به کار مردم:
امام(عليه السلام) بعد از شرح کامل طبقات جامعه و دستورات لازم در مورد هر يک و وظايفى را که زمامدار در برابر آنها دارد، نکاتى را يادآور مى شود که ناظر به همه آنهاست و هر يک به نحوى در آن مشترک اند.
✅ نخستين دستور اينکه مى فرمايد: «براى کسانى که به تو نياز دارند وقتى مقرر کن که شخصاً (و چهره به چهره) به نياز آنها رسيدگى کنى و مجلسى عمومى و همگانى براى آنها تشکيل ده (و در آنجا بنشين و مشکلات آنها را حل کن)»; (وَاجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَکَ، وَتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً).
امام(عليه السلام) به دنبال اين سخن مى فرمايد: دو نکته ديگر را نيز فراموش نکن:
✅ نخست اينکه «در آن مجلس براى خدايى که تو را آفريده است تواضع کن»; (فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَکَ).
✅ديگر اينکه «لشکريان و معاونانت اعم از پاسداران و نيروى انتظامى را از آنها دور ساز تا هر کس بخواهد بتواند با صراحت و بدون ترس و لکنت زبان، سخن خود را با تو بگويد»; (وَتُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَأَعْوَانَکَ مِنْ أَحْرَاسِکَ وَشُرَطِکَ، حَتَّى يُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِع).
👈ممکن است گفته شود که حضور زمامدار بدون اعوان و انصار و پاسدار در چنين مجلسى خطرناک است;
ولى 1⃣اوّلاً، زمامدارانِ عادل و مردمى، هنگامى که ميان مردم مى آيند خود مردم محافظ و پاسدار آنها هستند.
2⃣ثانياً، ممکن است عده اى با لباس هاى عادى و معمولى در لا به لاى جمعيت باشند تا اگر شخصى شرور قصد سوئى داشته باشد بتوانند جلوى او را بگيرند.
✅آن گاه امام(عليه السلام) براى اين دستور مهم و اجتماعى دليل روشنى از کلام پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى کند و مى فرمايد: «زيرا من بارها از رسول خدا ـ که درود خدا بر ايشان و خاندان پاکش باد ـ اين سخن را شنيدم که مى فرمود: «امتى که در آن حق ضعيف از زورمند با صراحت گرفته نشود هرگز روى قداست و پاکى را نخواهد ديد (و آرامش از آنها رخت بر مى بندد)»; (فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وآله وسلم يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِن: لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِع).
👈منظور از تقدس و پاکيزگى همان پاکيزه شدن از ظلم و جور و جنايت و هرج و مرج است
👈در حديثى ابن مسعود نقل مى کند: «مردى خدمت پيغمبر کرم(صلى الله عليه وآله) آمد و در حالى که با پيامبر صحبت مى کرد مى لرزيد. پيغمبر فرمود کار را بر خود آسان گير (بيهوده نترس) من شاه نيستم. من فرزند زنى هستم که غذاى بسيار ساده اى مى خورد».👌
✅آن گاه امام(عليه السلام) در دستور ديگرى به دنبال دستور بار عام براى همه حاجت مندان مى افزايد: «سپس خشونت و کندى و ناتوانى آنها را در سخن، تحمل کن و هرگونه محدوديت و تنگخويى و استکبار در برابر آنها را از خود دور ساز (تا بتوانند حرف دل خود را بگويند) خداوند با اين کار، رحمت واسعه خود را بر تو گسترش خواهد داد و ثواب اطاعتش را براى تو قرار مى دهد»; (ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَالْعِيَّ، وَنَحِّ عَنْهُمُ الضِّيقَ وَالاَْنَفَ يَبْسُطِ اللهُ عَلَيْکَ بِذَلِکَ أَکْنَافَ رَحْمَتِهِ، وَيُوجِبْ لَکَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ).
✅در نهايت مى فرمايد: «آنچه مى بخشى به گونه اى ببخش که گوارا (و بى منت باشد) و آن گاه که (به هر علت) از بخشش خوددارى مى کنى آن را با لطف و معذرت خواهى همراه ساز»; (وَأَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئاً، وَامْنَعْ فِي إِجْمَال وَإِعْذَار).
👈قرآن مجيد نيز در اين زمينه دستور صريحى دارد گاه خداوند به پيامبرش خطاب مى کند و مى فرمايد: «(وَإِمّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَة مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَّهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً); و هر گاه از آنان (مستمندان) روى برتابى و انتظار رحمت (و نعمت) پرودگارت را داشته باشى (تا توانايى يابى و به آنها کمک کنى) با گفتار نرم و آميخته با لطف با آنان سخن بگو».
⚜ممکن است گفته شود با توجّه به فزونى جمعيت و سرعت و آسانى ارتباط ها، هجوم مردم حاجتمند رشته کار را از دست زمامدار خواهد گرفت، چرا که ممکن است در يک کشور در زمان واحد ده ها هزار يا صدها هزار از اين قبيل افراد باشند
ولى راه حل آن با دادن نوبت و در نظر گرفتن اولويت، و بهره گيرى از مشاوران امين قابل حل است.
🔸کار امروز را به فردا میفکن:
سپس امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه خود به مالک اشتر چند دستور مهم درباره تقسيم کارها و تقسيم اوقات روزانه مى دهد،
✅نخست مى فرمايد: «سپس (آگاه باش) بخشى از کارهاى توست که بايد شخصاً به آنها بپردازى (و نبايد به ديگران واگذار کنى) از جمله، پاسخ گفتن به کارگزاران حکومت است در آنجا که منشيان و دفترداران از پاسخ آن عاجزند»;
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه۵۳ (بخش۲۱) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۲۱
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
بهترين وقتها و بيشترين ساعات عمرت را براى آنچه ميان تو و خداست، قرار ده اگر چه در همه وقتها، كار تو براى خداست، هرگاه نيتت صادق باشد و رعيت را در آن آسايش رسد. بايد در اقامه فرايضى، كه خاص خداوند است، نيت خويش خالص گردانى و در اوقاتى باشد كه بدان اختصاص دارد. پس در بخشى از شبانه روز، تن خود را در طاعت خداى بگمار و اعمالى را كه سبب نزديكى تو به خداى مى شود به انجام رسان و بكوش تا اعمالت بى هيچ عيب و نقصى گزارده آيد، هر چند، سبب فرسودن جسم تو گردد.
چون با مردم نماز مى گزارى، چنان مكن كه آنان را رنجيده سازى يا نمازت را ضايع گردانى، زيرا برخى از نمازگزاران بيمارند و برخى نيازمند. از رسول الله (صلى الله عليه و آله) هنگامى كه مرا به يمن مى فرستاد، پرسيدم كه چگونه با مردم نمازگزارم فرمود: به قدر توان ناتوانترين آنها و بر مؤمنان مهربان باش
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۲۱
⚜در همه چیز حتى نماز اعتدال را رعایت کن:
✅امام(عليه السلام) در مى فرمايد: «بايد بهترين اوقات و بهترين بخش هاى عمرت را براى خلوت با خدا قرار دهى، هرچند تمام کارهايت براى خداست اگر نيّت خالص داشته باشى و رعيت به سبب آن در سلامت و آرامش زندگى کنند»; (وَاجْعَلْ لِنَفْسِکَ فِيمَا بَيْنَکَ وَبَيْنَ اللهِ أَفْضَلَ تِلْکَ الْمَوَاقِيتِ، وَأَجْزَلَ تِلْکَ الاَْقْسَامِ، وَإِنْ کَانَتْ کُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ، وَسَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّةُ).
👈اشاره به اينکه درست است که انسان هر کارى را که با نيّت خالص کند عبادت محسوب مى شود حتى غذايى که مى خورد اگر به قصد اين باشد که براى انجام وظايف الهى نيرو بگيرد عبادت است; خواب و تفريح نيز اگر براى آماده ساختن جسم و روح جهت خدمت به خلق خدا باشد آن هم عبادت بزرگى است; ولى با اين حال بايد بخشى از بهترين اوقات شبانه روز براى راز و نياز خالصانه به درگاه خدا اختصاص يابد که حاصل زندگى را پربار و پربرکت و پايه هاى کاخ سعادت انسان را محکم مى سازد.👌
✨پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به ابوذر فرمود: «يَا أَبَا ذَرّ لِيَکُنْ لَکَ فِي کُلِّ شَيْء نِيَّةٌ حَتَّى فِي النَّوْمِ وَالاَْکْلِ; بايد در هر چيز نيت (و قصد قربت) داشته باشى حتى در غذا خوردن و خوابيدن (تا همه آنها جزء عبادات تو محسوب شود)».
✨در حديثى که در کتاب شريف کافى آمده است مى خوانيم: « على(عليه السلام) هرگاه مشکل مهمى پيش مى آمد به سراغ نماز مى رفت (تا مشکل را با قدرت بيشترى حل کند) سپس اين آيه شريفه قرآن را تلاوت مى فرمود: «از شکيبايى (روزه) و نماز يارى بطلبيد».👌
سپس امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه دو دستور مهم دیگر به مالک در مورد عبادات مى دهد:
✅مى فرمايد: «از جمله امورى که بايد آن را به جهت خلوص دينت براى خدا انجام دهى اقامه فرائضى است که مخصوص ذات پاک اوست»; (وَلْيَکُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَکَ، إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً).
👈اشاره به اينکه مبادا تصور کنى انجام وظايف زمامدارى مخصوصاً خدمت به نيازمندان مى تواند مانع از عبادات و اقامه فرائض گردد که هر يک از اين دو جاى مخصوص خود را دارد و هيچ کدام نمى تواند جانشين ديگرى شود.
✅به دنبال آن تأکيد بيشترى کرده مى فرمايد: «بنابراين از نيروى بدنى خود را در شب و روز در اختيار فرمان خدا بگذار و آنچه را موجب تقرب تو به خداوند مى شود به طور کامل و بى نقص به انجام رسان، هرچند موجب خستگى فراوان جسمى تو شود»; (فَأَعْطِ اللهَ مِنْ بَدَنِکَ فِي لَيْلِکَ وَنَهَارِکَ، وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللهِ مِنْ ذَلِکَ کَامِلاً غَيْرَ مَثْلُوم وَلاَ مَنْقُوص بَالِغاً مِنْ بَدَنِکَ مَا بَلَغَ).
✴️جالب اينکه در بعضى از نقل ها آمده است در زمان مرحوم ميرزاى قمى اطرافيان سلطان وقت به او نوشتند: اگر سلطان در اين فصل گرما بخواهد روزه بگيرد ممکن است در اواخر روز حالت عصبانيت به او دست دهد و حکم خلافى صادر کند; خون بى گناه يا کم گناهى ريخته شود و افرادى بيش از استحقاقشان مجازات گردند. مرحوم ميرزاى قمى در پاسخ نوشت: سلطان بايد روزه بگيرد و عصبانى هم نشود.😊
✅آن گاه به سراغ دومين دستور درباره عبادات جمعى مى رود و مى فرمايد: «هنگامى که به نماز جماعت براى مردم مى ايستى بايد نمازت نه (چندان طولانى باشد که) موجب نفرت مردم گردد و نه (چنان سريع که) موجب تضييع واجبات نماز شود»; (وَإِذَا قُمْتَ فِي صَلاَتِکَ لِلنَّاسِ، فَلاَ تَکُونَنَّ مُنَفِّراً وَلاَ مُضَيِّعاً).
آن گاه امام(عليه السلام) به دو دليل عقلى و نقلى براى اين دستور تمسک مى جويد:
✅نخست مى فرمايد: «زيرا در ميان مردمى (که با تو به نماز مى ايستند) افراد بيمارى هستند يا کسانى که حاجات فورى دارند»; (فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَلَهُ الْحَاجَةُ).
✅آن گاه به سراغ دليل نقلى مى رود و مى فرمايد: «من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به هنگامى که مرا به سوى يمن فرستاد پرسيدم: چگونه با آنان نماز بخوانم؟ فرمود: با آنها نمازى بخوان که همچون نمازِ ناتوان ترين آنها باشد و نسبت به مؤمنان رحيم و مهربان باش»; (وَقَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله عليه وآله) حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ کَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ: صَلِّ بِهِمْ کَصَلاَةِ أَضْعَفِهِمْ وَکُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً).
📚مرحوم شيخ حر عاملى در کتاب وسائل الشيعة در ابواب مستحبات نماز جماعت بابى به عنوان «اِسْتِحْبابُ تَخْفِيفِ الاْمام صَلاتَهُ» گشوده است و در آن هشت روايت از معصومان(عليهم السلام) در اين زمينه نقل کرده است، از جمله اينکه در روايتى آمده است: «روزى معاذ (بن جبل) در زمان رسول خدا در مسجدى نماز جماعت برگزار مى کرد و قرائت نماز را طولانى مى خواند. مردى در نماز به او ملحق
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۵۳ (بخش۲۲) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۲۲
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
و اما بعد (از اين دستور) هيچ گاه خود را در زمانى طولانى از رعايا پنهان مدار، زيرا پنهان ماندن زمامداران از چشم رعايا موجب نوعى کم اطلاعى نسبت به امور (مردم و کشور) مى شود و آنها را از آنچه نسبت به آن پنهان مانده اند بى خبر مى سازد در نتيجه مسائل بزرگ نزد آنان کوچک و امور کوچک در نظر آنها بزرگ مى شود، کار خوب، زشت جلوه مى کند و کار زشت، خوب; و حقّ و باطل با يکديگر آميخته مى شود. (و به يقين تدبير لازم براى امور کشور در چنين شرايطى امکان پذير نيست) زيرا والى فقط يک انسان است، امورى را که مردم از او پنهان مى دارند نمى داند و حق، هميشه علامتِ مشخصى ندارد و نمى توان هميشه «صدق» را در چهره هاى مختلف از «کذب» شناخت.
(وانگهى) تو از دو حال خارج نيستى: يا مردى هستى که آمادگى براى سخاوت و بذل و بخشش در راه حق دارى، بنابراين دليلى ندارد که خود را پنهان دارى و از عطا کردن حقِ واجب خوددارى کنى، و فعل کريمانه اى را که بايد انجام دهى ترک نمايى، يا مردى بخيل و تنگ نظر هستى در اين صورت (هنگامى که مردم تو را ببينند و اين صفت را در تو بشناسند) از بذل و بخشش تو مأيوس مى شوند و دست از تو برمى دارند. افزون بر اينها، بسيارى از حوايج مردم نزد تو، هزينه اى براى تو ندارد; مانند شکايت از ستمى يا درخواست انصاف در داد و ستدى.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۲۲
🔸عیوب پنهان شدن زمامدار از دید مردم:
امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه خود درباره لزوم رابطه نزديک ميان والى و توده هاى مردم سخن مى گويد .
✅ مى فرمايد: «و اما بعد (از اين دستور) هيچ گاه خود را در زمانى طولانى از رعايا پنهان مدار، زيرا پنهان ماندن زمامداران از چشم رعايا موجب نوعى کم اطلاعى نسبت به امور (مردم و کشور) مى شود»; (وَأَمَّا بَعْدُ فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِيَّتِکَ، فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاَةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ، وَقِلَّةُ عِلْم بِالاُْمُورِ).
👈در طول تاريخ بسيار ديده شده که حواشى سلطان و اطرافيان زمامدار او را عملاً در محاصره خود قرار مى دهند و تنها اخبارى را به او مى رسانند که موجب خشنودى او يا به نفع حواشى و اطرافيان باشد 😳و به اين ترتيب او را از آنچه در کشور مى گذرد دور مى سازنند
يکى از دستورات اسلامى اين بوده که زمامداران، امامت جماعت را بر عهده مى گرفتند; يعنى در ميان مردم همه روز حاضر مى شدند و اين کار مى توانست بسيارى از واقعيت ها را به آنها منتقل کند; خواه تلخ باشد يا شيرين.👌
✅آن گاه در ادامه اين سخن مى فرمايد: «و آنها را از آنچه نسبت به آن پنهان مانده اند بى خبر مى سازد در نتيجه مسائل بزرگ نزد آنان کوچک و امور کوچک در نظر آنها بزرگ مى شود، کار خوب، زشت جلوه مى کند و کار زشت، خوب; و حق و باطل با يکديگر آميخته مى شود. (و به يقين تدبير لازم براى امور کشور در چنين شرايطى امکان پذير نيست)»; (وَالاِحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِيرُ، وَيَعْظُمُ الصَّغِيرُ، وَيَقْبُحُ الْحَسَنُ، وَيَحْسُنُ الْقَبِيحُ وَيُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ).
👈اين يکى از دستورات مهم اسلام است و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و حاکم عادلى همچون على(عليه السلام) با دقت آن را رعايت مى کرده است; هنگامى که حاکمان جور بنى اميّه و امثال آنها بر سر کار آمدند وضع دگرگون شد و حاجبان درگاه از ارتباط آحاد مردم با آن خلفاى جور جلوگيرى مى کردند. حتى طبق بعضى از تواريخ گاه مى شد که ارباب حاجت ماه ها بر در کاخ حکومت و حتى گاهى به مدت يک سال رفت و آمد مى کردند; ولى آنها را به درون راه نمى دادند⛔️
به همين دليل مردم به کلى از آنها جدا شدند و ادامه حکومتشان جز با استبداد و کشتار بى گناهان امکان پذير نبود.❌
سپس امام(عليه السلام) به سه دليل ديگر براى نهى از پنهان ماندن زمامدار از مردم توسل مى جويد که هر يک به تنهايى مى تواند براى اثبات اين واقعيت کافى باشد.
✅نخست مى فرمايد: «زيرا والى فقط يک انسان است که امورى را که مردم از او پنهان مى دارند نمى داند و حق، هميشه علامتِ مشخصى ندارد و نمى توان هميشه «صدق» را در چهره هاى مختلف از «کذب» شناخت»; (وَإِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لاَ يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاُْمُورِ، وَلَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذِبِ).
✅آن گاه امام به سراغ دليل دوم مى رود و مى فرمايد: «وانگهى تو از دو حال خارج نيستى: يا مردى هستى که آمادگى براى سخاوت و بذل و بخشش در راه حق دارى، بنابراين دليلى ندارد که خود را پنهان دارى و از عطا کردن حقِ واجب خوددارى کنى، و فعل کريمانه اى را که بايد انجام دهى ترک نمايى، يا مردى بخيل و تنگ نظر هستى در اين صورت (هنگامى که مردم تو را ببينند و اين صفت را در تو بشناسند) از بذل و بخشش تو مأيوس مى شوند و دست از تو برمى دارند»; (وَإِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَيْنِ: إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُکَ بِالْبَذْلِ فِي الْحَقِّ، فَفِيمَ احْتِجَابُکَ مِنْ وَاجِبِ حَقّ تُعْطِيهِ، أَوْ فِعْل کَرِيم تُسْدِيهِ! أَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ، فَمَا أَسْرَعَ کَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِکَ إِذَا أَيِسُوا مِنْ بَذْلِکَ!).
✅سپس امام(عليه السلام) دليل سوم را بيان مى کند و مى فرمايد: «افزون بر اينها، بسيارى از حوايج مردم نزد تو، هزينه اى براى تو ندارد; مانند شکايت از ستمى يا درخواست انصاف در داد و ستدى»; (مَعَ أَنَّ أَکْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيْکَ مِمَّا لاَ مَئُونَةَ فِيهِ عَلَيْکَ، مِنْ شَکَاةِ مَظْلِمَة، أَوْ طَلَبِ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة).
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۵۳ (بخش۲۳) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۲۳
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
(اضافه بر اين گاه) براى زمامدار، خاصان و صاحبان اسرار (و نزديکان و اطرافيانى) است که خودخواه و برترى طلب اند و در داد و ستد با مردم عدالت و انصاف را رعايت نمى کنند. ريشه ستمشان را با قطع وسائل آن بر کن و هرگز به هيچ يک از اطرافيان و هواداران خود زمينى از اراضى مسلمانان را وا مگذار و نبايد آنها طمع کنند که قراردادى به سود آنها منعقد سازى که موجب ضرر بر همجواران آن زمين باشد; خواه در آبيارى يا عمل مشترک ديگر.
به گونه اى که هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل کنند و در نتيجه سودش فقط براى آنها باشد و عيب و ننگش در دنيا و آخرت نصيب تو گردد.
حق را درباره آنها که صاحب حق اند رعايت کن; چه از نزديکان تو باشد يا غير آنها و در اين باره شکيبا باش و به حساب خدا بگذار (و پاداش آن را از او بخواه) هرچند اين کار موجب فشار بر خويشاوندان و ياران نزديک تو شود، سنگينى اين کار را بپذير، زيرا سرانجامش پسنديده است
و هرگاه رعايا نسبت به تو گمان بى عدالتى ببرند عذر خويش را آشکارا با آنان در ميان بگذار و با بيانِ عذر خويش گمان آنها را نسبت به خود (درباره آنچه موجب بدبينى شده) اصلاح کن، زيرا اين امر از يک سو موجب تربيت اخلاقى تو مى شود و از سوى ديگر ارفاق و ملاطفتى است درباره رعيت و سبب مى شود که بيانِ عذر خود، تو را به مقصودت که وادار ساختن آنها به حق است برساند.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۲۳
🔸از زیادخواهى اطرافیانت بپرهیز:
امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه چند دستور مهم ديگر به مالک مى دهد که همه آنها سرنوشت ساز است.
✅نخست مى فرمايد: «(اضافه بر اين گاه) براى زمامدار، خاصان و صاحبان اسرار (و نزديکان و اطرافيانى) است که خودخواه و برترى طلبند و در داد و ستد با مردم عدالت و انصاف را رعايت نمى کنند»; (ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَبِطَانَةً، فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَتَطَاوُلٌ، وَقِلَّةُ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة).
✅سپس دستور قاطعى در اين زمينه صادر کرده در ادامه سخن مى فرمايد: «ريشه ستمشان را با قطع وسائل آن بر کن و هرگز به هيچ يک از اطرافيان و هواداران خود زمينى از اراضى مسلمانان را وا مگذار و نبايد آنها طمع کنند که قراردادى به سود آنها منعقد سازى که موجب ضرر بر همجواران آن زمين باشد; خواه در آبيارى يا عمل مشترک ديگر. به گونه اى که هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل کنند و در نتيجه سودش فقط براى آنها باشد و عيب و ننگش در دنيا و آخرت نصيب تو گردد»; (فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِکَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْکَ الاَْحْوَالِ، وَلاَ تُقْطِعَنَّ لاَِحَد مِنْ حَاشِيَتِکَ وَحَامَّتِکَ قَطِيعَةً وَلاَ يَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَة، تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ، فِي شِرْب أَوْ عَمَل مُشْتَرَک يَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ، فَيَکُونَ مَهْنَأُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَعَيْبُهُ عَلَيْکَ فِي الدُّنْيَا وَالآْخِرَةِ).
👈شايان توجّه است که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به فرمان خدا زکات را بر بنى هاشم تحريم کرد، مبادا از خويشاوندى آن حضرت استفاده کنند و بخش هاى عظيمى از زکات را در اختيار خود بگيرند. 😢
🔰حتى در روايت آمده است: «هنگامى که جمعى از بنى هاشم خدمت آن حضرت رسيدند و عرض کردند: اجازه بده جمع آورى زکات حيوانات بر عهده ما باشد. (ما از زکات سهمى نمى خواهيم ولى) سهم «والعاملين عليها» (کسانى که جمع آورى زکات مى کنند) را به ما ده و گفتند ما از ديگران به اين کار سزاوارتريم. پيغمبر فرمود: زکات (حتى سهم جمع آورى کنندگان آن) بر من و شما حرام است; ولى به من وعده شفاعت داده شده ... آيا فکر مى کنيد ديگران را (در شفاعت کردن) بر شما مقدم مى دارم؟)»👌
👈دور نگه داشتن خويشاوندان و اطرافيان از حکومت و دسترسى به بيت المال، تا مدتى در ميان مسلمانان رواج داشت; ولى هنگامى که زمان عثمان فرا رسيد، اوضاع به کلّى دگرگون شد; بنى اميّه و بنى مروان اطراف او را گرفتند; هم پست ها و مقام ها را در ميان خود تقسيم کردند، هم بيت المال و اراضى مسلمانان را. نتيجه آن شورش عظيمى بود که به وجود آمد و خون خليفه در اين راه ريخته شد.📛
وقتى نوبت به امام اميرمؤمنان(عليه السلام) رسيد اوضاع به کلى تغيير يافت تا آنجا که حتى برادرش عقيل اجازه نيافت سهم مختصرى بيشتر از ديگران از بيت المال داشته باشد وچون حکومت به معاويه و بنى اميّه و پس از آنها به بنى عباس رسيد غوغايى برپا شد. اموال مسلمانان و بيت المال در ميان بستگان و اطرافيان و چاپلوسان تقسيم شد و در عوض، آنها با خشونت تمام از حکومت دفاع کردند و صداها را در سينه ها خاموش نمودند و غالب شورش هايى که پيدا شد بر اثر همين مظالم بود.
👈تنها از عمر بن عبدالعزيز نقل مى کنند که وقتى احساس کرد ممکن است اين امر سرچشمه شورش عظيمى شود، دستور اکيد داد تمام اين اموال به بيت المال مسترد گردد و جلوى اين امتيازات گرفته شود.👌
✅امام(عليه السلام) در دومين دستور مى فرمايد: «حق را درباره آنها که صاحب حق اند رعايت کن; چه از نزديکان تو باشد يا غير آنها و در اين باره شکيبا باش و به حساب خدا بگذار (و پاداش آن را از او بخواه) هرچند اين کار موجب فشار بر خويشاوندان و ياران نزديک تو شود سنگينى اين کار را بپذير، زيرا سرانجامش پسنديده است»; (وَأَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَالْبَعِيدِ، وَکُنْ فِي ذَلِکَ صَابِرا مُحْتَسِباً، وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ قَرَابَتِکَ وَخَاصَّتِکَ حَيْثُ وَقَعَ، وَابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْکَ مِنْهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِکَ مَحْمُودَةٌ).
👈اين همان چيزى است که امروز از آن به عنوان مقدم داشتن ضابطه بر رابطه تعبير مى شود و همان چيزى که نمونه کاملش خود امام(عليه السلام) است و داستان او با برادرش عقيل معروف است. و همچنين نامه اى که براى عثمان بن حنيف نوشت و به علت انحراف کوچک او از مسير حق، شديدا وى را سرزنش فرمود.👌
✨در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم که فرمود: اميرمؤمنان به عمر بن خطاب چنين فرمود: «سه چيز است اگر آنها را حفظ کنى و به آنها عمل نمايى تو را از غير آن بى نياز مى کند و اگر آنها را ترک گويى چيزى غير از آن تو را سودى نمى بخشد».
عمر گفت: « اى ابو الحسن! آن سه چيز چيست؟».
امام فرمود: « اجراى حد درباره نزديکان و
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه۵۳ (بخش۲۴) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۲۴
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
هرگز صلحى را که از جانب دشمن پيشنهاد مى شود و رضاى خدا در آن است رد مکن، چرا که در صلح براى سپاهت آرامش (و سبب تجديد قوا) و براى خودت مايه راحتى از همّ و غم ها و براى کشورت موجب امنيّت است;
اما سخت از دشمنت پس از صلح با او برحذر باش، زيرا دشمن گاه نزديک مى شود که غافلگير سازد، بنابراين دورانديشى را به کار گير و در اين مورد خوش بينى را کنار بگذار.
و اگر پيمانى ميان خود و دشمنت بستى يا لباس امان بر او پوشاندى (و او را پناه دادى) به عهدت وفا کن و قرارداد خود را محترم بشمار و جان خويش را در برابر تعهداتت سپر قرار ده، زيرا هيچ يک از فرايض الهى همچون بزرگداشت «وفاى به عهد و پيمان» نيست و مردم جهان با تمام اختلافات و تشتت آرايى که دارند نسبت به آن اتفاق نظر دارند. حتى مشرکان زمان جاهليت ـ علاوه بر مسلمين ـ آن را مراعات مى کردند، چرا که عواقب دردناک پيمان شکنى را آزموده بودند. بنابراين هرگز پيمان شکنى نکن و در عهد و پيمان خود خيانت روا مدار و دشمنت را فريب نده، زيرا هيچ کس جز شخص جاهل و شقى (چنين) گستاخى را در برابر خداوند روا نمى دارد. خداوند عهد و پيمانى را که با نام او منعقد مى شود به رحمت خود مايه آسايش بندگان و حريم امنى براى آنها قرار داده تا به آن پناه برند و براى انجام کارهاى خود در کنار آن بهره بگيرند، لذا نه فساد، نه تدليس و نه خدعه و نيرنگ در عهد و پيمان روا نيست.
(اضافه بر اين) هرگز پيمانى را که در آن تعبيراتى است که جاى اشکال (و سوء استفاده دشمن) در آن وجود دارد منعقد مکن (و همان گونه که نبايد عبارتى در عهدنامه باشد که دشمن از آن سوء استفاده کند) تو نيز بعد از تأکيد و عبارات محکم عهدنامه، تکيه بر بعضى از تعبيرات سست و آسيب پذير براى شکستن پيمان منما و هيچ گاه نبايد قرار گرفتن در تنگناها به سبب الزام هاى پيمان الهى تو را وادار سازد که براى فسخ آن از طريق ناحق اقدام کنى، زيرا شکيبايى تو در تنگناى پيمان ها که (به لطف خداوند) اميد گشايش و پيروزى در پايان آن دارى بهتر از پيمان شکنى و خيانتى است که از مجازات آن مى ترسى. همان پيمان شکنى که سبب مسئوليت الهى مى گردد که نه در دنيا و نه در آخرت نمى توانى پاسخ گوى آن باشى.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۲۴
🔸احترام به عهد و پیمان از مهم ترین واجبات است:
امام(عليه السلام) در اين بخش، مسائل مهمى در ارتباط با دشمنان و طرز برخورد با آنها در صلح و جنگ بيان مى کند.
✅نخست مى فرمايد: «هرگز صلحى را که از جانب دشمن پيشنهاد مى شود و رضاى خدا در آن است رد مکن; چرا که در صلح براى سپاهت آرامش (و سبب تجديد قوا) و براى خودت مايه راحتى از همّ و غم ها و براى کشورت موجب امنيّت است»; (وَلاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَيْهِ عَدُوُّکَ وَلِلَّهِ فِيهِ رِضًى فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ، وَرَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ، وَأَمْناً لِبِلاَدِکَ).
👈تعبير به «وَلِلَّهِ فِيهِ رِضًى» اشاره به صلح عادلانه است; صلحى که سبب سرشکستگى ملت اسلام نشود و اجحافى بر دشمن در آن نباشد; صلحى عادلانه و پرفايده.
✅سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به نکته مهم ديگرى اشاره کرده مى فرمايد: «اما سخت از دشمنت پس از صلح با او برحذر باش، زيرا دشمن گاه نزديک مى شود که غافلگير سازد، بنابراين دورانديشى را به کار گير و در اين مورد خوش بينى را کنار بگذار»; (وَلَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ، وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ).
👈اينکه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «حسن ظن و خوش بينى را در اينجا کنار بگذار» با اينکه اصل در اسلام بر خوش بينى است به سبب آن است که طرف مقابل دشمن است نه دوست.⚠️
✅آن گاه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «اگر پيمانى ميان خود و دشمنت بستى يا لباس امان بر او پوشاندى (و او را پناه دادى) به عهدت وفا کن و قرارداد خود را محترم بشمار و جان خويش را در برابر تعهداتت سپر قرار ده»; (وَإِنْ عَقَدْتَ بَيْنَکَ وَبَيْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ، وَارْعَ ذِمَّتَکَ بِالاَْمَانَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ).
👈از آنجا که مسأله عهد و پيمان ها و پايبندى به آن نقش بسيار مهمى در مسأله صلح در جهان انسانيت دارد، امام با ذکر چند دليل بر آن تأکيد مى نهد.
✅مى فرمايد: «زيرا هيچ يک از فرايض الهى همچون بزرگداشت «وفاى به عهد و پيمان» نيست و مردم جهان با تمام اختلافات و تشتت آرايى که دارند نسبت به آن اتفاق نظر دارند»; (فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ، وَتَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ).
👈اشاره به اينکه همه مردم جهان در طول تاريخ وفاى به عهد و پيمان ها را که در ميان کشورها و قبائل بسته مى شود لازم شمرده و مى شمرند و مخالفت با آن را ننگ مى دانند، هرچند نمونه هايى از پيمان شکنى در گذشته و حال داشته ايم; ولى پيمان شکنان هم اصرار داشته اند کار خود را به نوعى توجيه کنند که رنگ پيمان شکنى به خود نگيرد تا مورد نکوهش همگان واقع نشوند.
آن گاه به سراغ دليل ديگرى رفته مى فرمايد: ✅«حتى مشرکان زمان جاهليت ـ علاوه بر مسلمين ـ آن را مراعات مى کردند، چرا که عواقب دردناک پيمان شکنى را آزموده بودند»; (وَقَدْ لَزِمَ ذَلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ).
⚜شخصى از محضر امام سجاد(عليه السلام) سؤال کرد و گفت: « تمام اصول اساسى دين را براى من بيان فرما». امام(عليه السلام) فرمود: «سخن حق و حکم به عدالت و وفاى به عهد شرايع دين است».👌
آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه همين سخن، با دو بيان ديگر، شديداً از پيمان شکنى نهى مى کند.
✅نخست مى فرمايد: «بنابراين هرگز پيمان شکنى نکن و در عهد و پيمان خود خيانت روا مدار و دشمنت را فريب نده، زيرا هيچ کس جز شخص جاهل و شقى (چنين) گستاخى را در برابر خداوند روا نمى دارد»; (فَلاَ تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ، وَلاَ تَخِيسَنَّ بِعَهْدِکَ، وَلاَ تَخْتِلَنَّ عَدُوَّکَ، فَإِنَّهُ لاَ يَجْتَرِئُ عَلَى اللهِ إِلاَّ جَاهِلٌ شَقِيٌّ).
✅در تعبير دوم مى فرمايد: «خداوند عهد و پيمانى را که با نام او منعقد مى شود به رحمت خود مايه آسايش بندگان و حريم امنى براى آنها قرار داده تا به آن پناه برند و براى انجام کارهاى خود در کنار آن بهره بگيرند، لذا نه فساد، نه تدليس و نه خدعه و نيرنگ در عهد و پيمان روا نيست»; (وَقَدْ جَعَلَ اللهُ عَهْدَهُ وَذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ، وَحَرِيماً يَسْکُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ، وَيَسْتَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ، فَلاَ إِدْغَالَ وَلاَ مُدَالَسَةَ وَلاَ خِدَاعَ فِيهِ).
👈تعبير به «بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ» که همه بندگان، اعم از مؤمن و کافر و دوست و دشمنِ مسلمانان را شامل مى شود به خوبى نشان مى دهد که اين دستور از دستورات مربوط به حق
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه۵۳ (بخش۲۵) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۲۵
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از ريختن خونِ ناحق شديداً بپرهيز، زيرا هيچ چيز در نزديک ساختن انتقام الهى و مجازاتِ شديدتر و سرعتِ زوال نعمت و پايان بخشيدن به حکومت ها، همچون ريختن خونِ به ناحق نيست. خداوند سبحان در دادگاه قيامت پيش از هر چيز در ميان بندگان خود در مورد خون هايى که ريخته شده دادرسى خواهد کرد، بنابراين حکومت و زمامدارى خود را هرگز با ريختن خون حرام تقويت مکن، زيرا اين عمل، پايه هاى حکومت را ضعيف و سست مى کند، بلکه بنياد آن را مى کَند يا به ديگران منتقل مى سازد و هيچ گونه عذرى نزد خداوند و نزد من در قتل عمد پذيرفته نيست، و کيفر آن قصاص است و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و تازيانه يا شمشير تو و يا (حتى) دستت به ناورا کسى را کيفر داد ـ چون ممکن است حتى با يک مشت زدن و يا بيشتر، قتل واقع گردد ـ مبادا غرور زمامدارى ات مانع از آن شود که حق اولياى مقتول را بپردازى (و رضايت آنها را جلب کنى).
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۲۵
🔸از ریختن خون بیگناهان بپرهیز:
امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه مسأله بسيار مهم ديگرى را عنوان مى کند و آن احترام به خون انسان هاست، حضرت با تعبيرات متعدد و مؤکد مالک اشتر را از اين امر به پرهيز وامى دارد.⛔️
به يقين مالک کسى نبود که خون بى گناهى را بريزد، بلکه منظور از اين سخن آن است که به هنگامى که فرمان قتل افراد مهدور الدم را صادر مى کند، نهايت دقت را به خرج دهد مبادا بى گناهى به اشتباه کشته شود.⚠️
✅نخست مى فرمايد: «از ريختن خونِ ناحق شديداً بپرهيز»; (إِيَّاکَ وَالدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا).
👈اين جمله در واقع از قبيل توضيح بعد از اجمال است; نخست مى فرمايد: از خون ها بپرهيز بعد آن را توضيح مى دهد که منظور ريختن خون ناحق است.
✅آن گاه در ادامه سخن پيامدهاى شوم و مرگبار اين عمل بسيار زشت را بيان مى کند و مى فرمايد: «زيرا هيچ چيز در نزديک ساختن انتقام الهى و مجازاتِ شديدتر و سرعتِ زوال نعمت و پايان بخشيدن به حکومت ها، همچون ريختن خونِ به ناحق نيست»; (فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْنَى لِنِقْمَة، وَلاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَة، وَلاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَة، وَانْقِطَاعِ مُدَّة، مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا)❗️
✅سپس پنجمين اثر شوم آن را بيان مى فرمايد: «خداوند سبحان در دادگاه قيامت پيش از هر چيز در ميان بندگان خود در مورد خون هايى که ريخته شده دادرسى خواهد کرد»; (وَاللهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ، فِيمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ).
👈درست است که حساب در قيامت بسيار سريع انجام مى گيرد; ولى اين مانع از آن نمى شود که اعمال بهتر زودتر حسابرسى شود و همچنين اعمال بدتر.😢
🔰در روايات آمده است نخستين چيزى که از اعمال نيک در قيامت به آن نگاه مى شود نماز است «أَوَّلُ مَا يُنْظَرُ فِي عَمَلِ الْعَبْدِ فِي يَوْمِ الْقِيَامَةِ فِي صَلاَتِهِ» در معاصى بزرگ نيز نخستين چيزى که خدا درباره آن حکم مى کند خون به ناحق است.💢
✅حضرت در ادامه به چهار پيامد شوم ديگر اشاره مى کند و مى فرمايد: «بنابراين حکومت و زمامدارى خود را هرگز با ريختن خون حرام تقويت مکن، زيرا اين عمل، پايه هاى حکومت را ضعيف و سست مى کند، بلکه بنياد آن را مى کَند يا به ديگران منتقل مى سازد»; (فَلاَ تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَم حَرَام، فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَيُوهِنُهُ، بَلْ يُزِيلُهُ وَيَنْقُلُهُ).
👈جمله (يُزيلُهُ) اشاره به نابودى مطلق يک حکومت است مانند کشورهايى که بر اثر شکست، مستعمره کشورى ديگر و يا ملحق به آن شده است و جمله (يَنْقُلُهُ) اشاره به اين است که حکومت باقى است اما گروهى جانشين گروه ديگرى مى شود.
✅آن گاه امام(عليه السلام) اشاره به پيامد شوم قتل عمد کرده مى فرمايد: «هيچ گونه عذرى نزد خداوند و نزد من در قتل عمد پذيرفته نيست»; (وَلاَ عُذْرَ لَکَ عِنْدَ اللهِ وَلاَ عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ).
👈اشاره به اينکه آنچه در بحث هاى سابق گذشت ناظر به قتل هايى است که از بى توجهى صورت مى گيرد نه قتل عمد، و اما قتل عمد مجازاتش بسيار سنگين است «و کيفر آن قصاص است»; (لاَِنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ).
✅سپس در ادامه مى افزايد: «اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و تازيانه يا شمشير تو و يا (حتى) دستت به ناورا کسى را کيفر داد ـ چون ممکن است حتى با يک مشت زدن👊 و يا بيشتر، قتل واقع گردد ـ مبادا غرور زمامدارى ات مانع از آن شود که حق اولياى مقتول را بپردازى (و رضايت آنها را جلب کنى)»; (وَإِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإ وَأَفْرَطَ عَلَيْکَ سَوْطُکَ أَوْ سَيْفُکَ أَوْ يَدُکَ بِالْعُقُوبَةِ; فَإِنَّ فِي الْوَکْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً، فَلاَ تَطْمَحَنَّ بِکَ نَخْوَةُ سُلْطَانِکَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ).
✴️مى دانيم مطابق آنچه فقها از آيات قرآن و روايات اسلامى استفاده کرده اند، قتل بر سه نوع است:
1⃣قتل عمد و آن در جايى است که قصدِ جانى، کشتن طرف مقابل باشد و يا اينکه به سراغ کارى برود که غالباً منجر به قتل مى شود، هرچند قصد او قتل نباشد مانند ضربه سنگينى بر مغز وارد کردن که غالباً سبب قتل مى شود و اگر جانى قصد قتل هم نداشته باشد محکوم به قصاص است. مگر اينکه صاحبان خون و جانى بر ديه توافق کنند.
2⃣ قتل شبه عمد است و آن در جايى است که انسان کارى انجام مى دهد که غالباً سبب قتل نيست و قصد او هم قتل نيست; ولى اتفاقاً منجر به مرگ مى شود; مانند اينکه کسى سوزنى به بدن ديگرى وارد مى کند و بر اثر آن، به طرف شوک وارد مى شود و مى ميرد اين را شبه عمد مى گويند. بسيارى از تصادف هاى وسايل نقليه در جاده ها از همين قبيل است و حکم آن تعلق ديه در مال جانى است.
3⃣ قتل خطاى محض است و آن اينکه انسان، دست به کارى مى زند که هيچ ارتباطى به شخص مقتول نداشته;
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۵۳ (بخش۲۶) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۲۶
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از خودپسندى و تکيه بر نقاط قوت خويش و علاقه به مبالغه در ستايش (ستايش گويان) شديداً بپرهيز، زيرا اين صفات از مطمئن ترين فرصت هاى شيطان است تا کارهاى نيک نيکوکاران را محو و نابود کند.
از منّت بر رعيت به هنگام احسان، شديداً دورى کن و (همچنين) از افزون شمردن کارهايى که انجام داده اى خوددارى نما و نيز از اينکه به آنها وعده دهى سپس تخلف کنى برحذر باش، زيرا منّت گذاردن، احسان را باطل مى سازد و بزرگ شمردن نعمت نور حق را مى برد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است; خداوند متعال مى فرمايد: «نزد خدا بسيار خشم آور است که چيزى را بگوييد که انجام نمى دهيد» از عجله در کارهايى که وقتش نرسيده است جداً بپرهيز و از کوتاهى در آن کارها که امکانات عمل آن فراهم شده خوددارى کن، از لجاجت در امورى که مبهم و مجهول است بپرهيز و (نيز) از سستى در انجام آن به هنگامى که روشن شود برحذر باش. (آرى) هر امرى را در جاى خويش و هر کارى را به موقع خود انجام ده.
از امتياز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى اند جدّاً بپرهيز و از غفلت در انجام آنچه مربوط به توست و در برابر چشمان مردم واضح و روشن است برحذر باش، چرا که به هر حال در برابر مردم نسبت به آن مسئولى و به زودى پرده از کارهايت کنار مى رود و انتقام مظلوم از تو گرفته مى شود. به هنگام خشم، خويشتن دار باش و از تندى و تيزى خود، و قدرت دست، و خشونت زبانت بکاه و براى پرهيز از اين امور از انجام کارهاى شتاب زده و سخنان ناسنجيده و اقدام به مجازات، برحذر باش تا خشم تو فرو نشيند و مالک خويشتن گردى و هرگز در اين زمينه حاکم بر خود نخواهى شد مگر اينکه بسيار به ياد قيامت و بازگشت به سوى پرودگارت باشى.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_نامه۵۳
#بخش۲۶
🔸از این صفات زشت بپرهیز:
امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه به چندين مطلب مهم اشاره کرده و مالک را به آن توصيه مى کند.
✅نخست مى فرمايد: «از خودپسندى و تکيه بر نقاط قوت خويش و علاقه به مبالغه در ستايش (ستايش گويان) شديداً بپرهيز»; (وَإِيَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ، وَالثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُکَ مِنْهَا، وَحُبَّ الاِْطْرَاءِ).
👈امام(عليه السلام) انگشت روى سه نقطه ضعف از نقاط ضعف آدمى به خصوص زمامداران گذارده است:
اوّل خودپسندى،
دوم اعتماد بر نقاط قوت خويش
و سوم علاقه به مدح و ثناى ثناگويان.
✅در ادامه سخن به بيان دليل اين نهى شديد پرداخته مى فرمايد: «زيرا اين صفات از مطمئن ترين فرصت هاى شيطان است تا کارهاى نيک نيکوکاران را محو و نابود کند»; (فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ).
👈تعبير به «فى نَفْسِهِ» در واقع اشاره به شيطان است يعنى شيطان در نظر خود بهترين فرصت را براى نفوذ در انسان و نابود کردن اعمال او همين صفات سه گانه مى داند.
🔅در روايات اسلامى نيز از اين صفات به شدت نهى شده است; در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «ابليس به لشکريان خود چنين مى گويد: اگر من در سه چيز بر انسان ها پيروز شوم، کار به اعمال آنها ندارم، زيرا اعمال آنها پذيرفته نيست. (نخست اينکه) عملش را بزرگ بشمرد و (ديگر اينکه) گناهش را فراموش کند و (سوم اينکه) عجب و خودپسندى در او نافذ شود.
🔅 در حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم که فرمود: « هرکس خود را بزرگ ببيند هلاک (و گمراه) مى شود و آن کس که فکر و رأى خود را بزرگ ببيند هلاک و (گمراه) مى شود.
🔅در ذيل اين حديث آمده است که عيسى بن مريم مى گويد: بيماران را مداوا کردم و آنها را به اذن خدا شفا بخشيدم; کور مادرزاد و کسى را که گرفتار برص بود به اذن خدا سالم کردم و حتى مردگان را زنده نمودم; ولى هرچه در معالجه احمق کوشيدم قادر بر اصلاح او نبودم. عرض کردند: اى روح الله، احمق کيست؟ فرمود: آن کسى که خويشتن و رأى خود را بزرگ مى شمرد و تمام فضيلت را براى خود مى داند و تمام حق را براى خود مى خواهد و خود را مديون هيچ حقى نمى شمرد. و او احمقى است که درمان پذير نيست»❗️
✅امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن از سه صفت نکوهيده به شدت نهى مى کند و مى فرمايد: «از منّت بر رعيت به هنگام احسان، شديداً دورى کن و (همچنين) از افزون شمردن کارهايى که انجام داده اى خوددارى نما و نيز از اينکه به آنها وعده دهى سپس تخلف کنى برحذر باش»; (وَإِيَّاکَ وَالْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ، أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ، أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ).
👈از چيزهايى که ـ طبق صريح قرآن مجيد ـ کمک هاى به مردم را باطل مى کند منّت است مى فرمايد: (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذَى).
👈بزرگ شمردن و بيش از اندازه نمايش دادن فعل خود نيز از امورى است که ارزش کارهاى نيک را در پيشگاه خدا بر باد مى دهد، چرا که يکى از مصداق هاى واضح دروغ است و دروغ از بزرگترين گناهان محسوب مى شود.
✅آن گاه امام(عليه السلام) به ذکر دليل براى آنچه بيان کرد پرداخته مى فرمايد: «زيرا منّت گذاردن، احسان را باطل مى سازد و بزرگ شمردن نعمت نور حق را مى برد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است; خداوند متعال مى فرمايد: نزد خدا بسيار خشم آور است که چيزى را بگوييد که انجام نمى دهيد»; (فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الاِْحْسَانَ، وَالتَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ، وَالْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللهِ وَالنَّاسِ، قَالَ اللهُ تَعَالَى: (کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لاَ تَفْعَلُونَ)).
👈 «تَزيُّد» يعنى واقعيت را بيش از آنچه هست و بر خلاف آنچه هست ارائه کردن، نور حق را مى برد، زيرا مصداق روشن کذب است و مى دانيم کذب نور حق را ضايع مى کند.
🔅در حديث نيز آمده است: « کسى که زياد دروغ بگويد نورانيّت و زيبايى او از بين مى رود».
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن از افراط و تفريط در کارها شديداً برحذر مى دارد و روى دو موضوع مخصوصاً انگشت مى گذارد،
✅نخست مى فرمايد: «از عجله در کارهايى که وقتش نرسيده است جداً بپرهيز و از کوتاهى در آن کارها که امکانات عمل آن فراهم شده خوددارى کن»; (وَإِيَّاکَ وَالْعَجَلَةَ بِالاُْمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْکَانِهَا).
✅در مورد موضوع دوم مى فرمايد: «از لجاجت در امورى که مبهم و مجهول است بپرهيز و (نيز) از سستى در انجام آن به هنگامى که روشن شود برحذر باش»; (أَوِ اللَّجَاجَةَ فِيهَا إِذَا تَنَکَّرَتْ، أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ).
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۵۳ (بخش آخر) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۵۳
#بخش۲۷
#بخش_آخر
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
بر تو واجب است که همواره به ياد حکومت هاى عادلانه پيش از خود باشى و همچنين به سنّت هاى خوب يا آثارى که از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) رسيده يا فريضه اى که در کتاب الله آمده است توجّه کنى و به آنچه از اعمال ما در حکومت ديده اى اقتدا نمايى و نيز بر تو واجب است که نهايت تلاش خويشتن را در پيروى از آنچه در اين عهدنامه به تو توصيه کرده ام به کار گيرى و من حجت خود را بر تو تمام کرده ام تا اگر نفس سرکش، بر تو چيره شود عذرى نزد من نداشته باشى.
من از خداوند با آن رحمت وسيع و قدرت عظيمى که بر اعطاى هر خواسته اى دارد مسئلت دارم که من و تو را موفق بدارد تا رضاى او را جلب کنيم از طريق انجام کارهايى که ما را نزد او و خلقش معذور مى دارد، توأم با مدح و نام نيک در ميان بندگان و آثار خوب در تمام شهرها و (نيز تقاضا مى کنم که) نعمتش را (بر من و تو) تماميت بخشد و کرامتش را مضاعف سازد.
و از (خداوند بزرگ مسئلت دارم) که زندگانى من و تو را با سعادت و شهادت پايان بخشد که ما همه به سوى او باز مى گرديم و سلام و درود (پروردگار) بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و دودمان طيب و پاکش باد; سلامى فراوان و بسيار. والسلام
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#خطبه۳(بخش۷)
#بخش آخر
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
آگاه باشيد! به خدايى که دانه را شکافته و انسان را آفريده، سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران و توده هاى مشتاق بيعت کننده و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود يار و ياور، نبود و نيز به خاطر عهد و پيمانى که خداوند از دانشمندان و علماى (هر امّت) گرفته که: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمديده و مظلوم سکوت نکنند!»، مهار شتر خلافت را بر پشتش مى افکندم (و رهايش مى نمودم) و آخرينش را به همان جام اوّلينش سيراب مى کردم و در آن هنگام در مى يافتيد که ارزش اين دنياى شما (با همه زرق و برقش که براى آن سر و دست مى شکنيد) در نظر من از آب بينى يک بز کمتر است!
بعضى گفته اند هنگامى که کلام اميرمؤمنان(عليه السلام) به اين جا رسيد مردى از «اهل عراق» برخاست و نامه اى به دست آن حضرت داد (گفته شده که در آن نامه سؤالاتى بود که تقاضاى جواب آنها را داشت). على(عليه السلام) مشغول مطالعه آن نامه شد و هنگامى که از خواندن آن فراغت يافت «ابن عباس» عرض کرد: «اى اميرمؤمنان چه خوب بود خطبه را از آن جا که رها فرموديد ادامه مى داديد»!
امام(عليه السلام) در پاسخ او فرمود: هيهات اى ابن عباس! اين سوز درونى بود که زبانه کشيد و سپس آرام گرفت و فرو نشست (و ديگر مايل به ادامه آن نيستم).
«ابن عباس» مى گويد: به خدا سوگند من هيچ گاه بر سخنى همچون اين سخن (خطبه ناتمام شقشقيّه) تأسف نخوردم که على(عليه السلام) آن را تا به آن جا که مى خواست برسد ادامه نداد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۷۹
#بخش۱
🔸خطبه در يك نگاه:
مورّخان درباره شأن ورود اين سخن، چنين نقل كرده اند: هنگامى كه اميرمؤمنان على عليه السلام تصميم گرفت از كوفه براى خاموش كردن آتش فتنه خوارج، بيرون رود «ستاره شناسى» كه در ميان ياران او بود، نزد حضرت آمد و عرض كرد: «اى اميرمؤمنان! در اين ساعت حركت نكن! بلكه هنگامى كه سه ساعت از روز گذشته باشد، حركت كن؛ زيرا اگر الآن حركت كنى هم به خودت و هم به يارانت ضرر شديدى خواهد رسيد و اگر در آن ساعت كه من مى گويم حركت كنى، پيروز خواهى شد و به تمام مقصود خود خواهى رسيد.»😳
امام عليه السلام فرمود: «آيا مى دانى در شكم اسب من چيست؟ آيا نر است يا ماده؟»
منجّم گفت: «اگر حساب كنم مى دانم»😮
على عليه السلام فرمود: «كسى كه تو را در اين ادّعا تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده، خداوند مى فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ؛ آگاهى از زمانِ قيام قيامت، مخصوص خداست و اوست كه باران را نازل مى كند و آنچه را در رَحِم هاست مى داند».
سپس فرمود: «محمّد صلى الله عليه و آله چنين علمى را كه تو ادّعا مى كنى ادّعا نمى كرد». آنگاه فرمود: «آيا تو گمان مى كنى، ساعتى را كه هر كس در آن ساعت حركت كند، پيروز مى شود، به مردم نشان مى دهى و از ساعتى كه اگر كسى در آن حركت كند، گرفتار زيان مى شود، بازمى دارى؟ كسى كه به اين سخن تو ايمان داشته باشد، ايمن نيستم از اينكه مانند مشركان باشد. خداوندا! پيروزى و شكست به دست توست و معبودى جز تو نيست.» سپس فرمود: «ما آنچه را تو گفته اى مخالفت خواهيم كرد (و خواهى ديد كه سخن تو درست نبوده است)». سپس روى سخن را به مردم كرد و مردم را از اين گونه افكار بر حذر داشت و به شخص منجّم فرمود: «اگر به من خبر رسد كه بعد از اين، تو به اين گونه مسايلِ نجومى، عمل مى كنى تو را به زندان ابد خواهم فرستاد و مادام كه قدرت در دست من است، از بيت المال محرومت مى كنم».📛
سپس امام عليه السلام در همان ساعتى كه منجّم او را نهى كرده بود، حركت كرد و پيروز شد و به مقصود خود رسيد. ☺️
بعد فرمود: «اگر ما در همان ساعت كه منجّم سفارش كرده بود حركت مى كرديم، مردم مى گفتند: به خاطر حركت در آن ساعت كه منجّم گفته بود پيروز شد، بدانيد محمّد صلى الله عليه و آله منجِّم (و پيشگويى) نداشت و ما هم بعد از آن نداشتيم، با اين حال خداوند سرزمين هاى كسرا و قيصر را براى ما گشوده. اى مردم! توكّل بر خدا كنيد و بر او اعتماد نماييد، او شما را از غير خود بى نياز مى كند.»👌
از آنچه در بالا گفته شد روشن مى شود كه محتواى اين خطبه به طور اجمال نفى صحّت پيشگويى هاى منجّمان است و آن را در تضادّ با توحيد پروردگار مى شمرد و يا به تعبير ديگر: ادّعاهايى را كه منجّمان در پيشگويى هاى خود دارند در زمره مسايل خرافى شمرده و آن را در تضادّ با قرآن مى داند و مردم را از گرايش به چنين افكارى باز مى دارد و اساسِ پيروزى را توكّل بر خداوند و تكيه بر ذات پاك او ذكر مى كند.
👈 اين خطبه در واقع از دو بخش تشكيل شده، كه بخش اوّل خطاب به آن منجّم است و بخش دوم خطاب به مردم.