#خطبه۳(بخش۳)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
سرانجام آن را در اختيار کسى قرار داد که جوّى از خشونت و سختگيرى بود با اشتباه فراوان و پوزش طلبى.
کسى که با اين حوزه خلافت سر و کار داشت به کسى مى ماند که بر شتر سرکشى سوار گردد، اگر مهار آن را محکم بکشد پرده هاى بينى شتر پاره مى شود و اگر آن را آزاد بگذارد در پرتگاه سقوط مى کند. به خدا سوگند به خاطر اين شرايط، مردم گرفتار عدم تعادل و سرکشى و عدم ثبات و حرکات نامنظم شدند
من که اوضاع را چنين ديدم صبر و شکيبايى پيشه کردم، با اين که دورانش طولانى و رنج و محنتش شديد بود.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۳(بخش۳)
سپس مولا به ترسيم گويايى از شخصيّت خليفه دوّم و صفات و ويژگيهاى او و چگونگى محيط و زمان او پرداخته،
✅مى فرمايد: «او خلافت را در اختيار کسى قرار داد که جوّى از خشونت و سختگيرى بود با اشتباه فراوان و پوزش طلبى» (فَصَيّرها فِى حوزة خَشْناءَ يَغْلُظُ کَلْمُها وَ يَخْشِنُ مَسُّها يَکْثُرُ العِثارُ فيها، وَ الاِعْتِذارُ مِنْها).
👈حوزه، در حقيقت در اين جا اشاره به مجموعه اخلاق و صفات ويژه خليفه دوّم است و در واقع چهار وصف براى او ذکر فرموده است که نخستين آنها خشونت است و تعبير به «يَغْلُظُ کَلْمُها» اشاره به جراحت شديدى است که از نظر روحى يا جسمى در برخورد با او حاصل مى شد.
دوّمين آنها خشونت در برخورد است که با جمله «وَيَخْشِنُ مَسُّها» ذکر شده است; بنابراين «حوزَة خَشْناءَ» دارنده صفات خشونت آميز» به وسيله دو جمله بعد از آن که خشونت در سخن و خشونت در برخورد بوده است تفسير شده است.
سوّمين ويژگى، اشتباهات فراوان و چهارمين آنها عذر خواهى از آن است که با جلمه «ويَکْثُرُ العِثارُ فيها; لغزش در آن فراوان است» و «وَالاِعْتِذارُ مِنْها; پوزش طلبى آن فراوان است» بيان شده است.
در مورد اشتباهات فراوان خليفه دوم مخصوصاً در بيان احکام و پوزش طلبى مکرّر و همچنين خشونت در برخورد، مطالب فراوانى در تاريخ اسلام، حتّى کتابهايى که به وسيله دانشمندان اهل سنّت تأليف يافته، ديده مى شود
✅سپس مى افزايد: «کسى که با اين حوزه خلافت سر و کار داشت به کسى مى ماند که بر شتر سرکشى سوار گردد، اگر مهار آن را محکم بکشد پرده هاى بينى شتر پاره مى شود و اگر آن را آزاد بگذارد در پرتگاه سقوط مى کند (و خود و اطرافيان خويش را به هلاکت مى افکند)» (فَصاحِبُها کَراکِبِ الصَّعْبَةِ اِنْ اَشْنَقَ لها خَرَمَ وَ اِنْ اَسْلَسَ لَها تَقَحَّمَ).
👈امام(عليه السلام) در اين جمله وضع حال خود و گروهى از مؤمنان را در عصر خلافت خليفه دوّم شرح مى دهد که اگر با وجود ويژگيهاى اخلاقى که در بالا اشاره شد در شخص خليفه، کسى مى خواست با او به مقابله برخيزيد، کار به اختلاف و مشاجره و اى بسا شکاف در ميان مسلمين يا مواجه با خطراتى از ناحيه خليفه مى شد😔 و اگر مى خواست سکوت کند و بر همه چيز صحّه بنهد خطرات ديگرى اسلام و خلافت اسلامى را تهديد مى کرد، در واقع دائماً در ميان دو خطر قرار داشتند: خطر برخورد با خليفه و خطر از دست رفتن مصالح اسلام. ⚠️
به همين دليل در جمله هاى بعد، امام(عليه السلام) از ناراحتى خودش و ساير مردم در آن عصر شکايت مى کند و مشکلات روز افزون مسلمانان را بر مى شمارد.
✅آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه همين سخن و بيان گرفتاريهاى مردم و گرفتارى خود در آن دوران، چنين مى فرمايد: «به خدا سوگند به خاطر اين شرايط، مردم گرفتار عدم تعادل و سرکشى و عدم ثبات و حرکات نامنظم شدند» (فَمُنِى النّاسُ لَعَمْرُ اللهِ بِخَبْط وَ شِماس، وَ تَلَوُّن وَ اعْتِراض).
👈در اين جمله به چهار پديده رفتارى و روانى مردم در عصر خليفه دوّم اشاره شده است و اى بسا که آنها را از رييس حکومت گرفته بودند چرا که هميشه رفتار رييس حکومت بازتاب وسيعى در مردم دارد و از قديم گفته اند: «اَلنّاسُ عَلى دينِ مُلُوکِهِمْ».😢
1⃣نخستين آنها حرکات و تصميم گيريهاى بى مطالعه که سبب مشکلات و نابسامانيها در جامعه مى گردد، بود.
2⃣دوّم سرکشى و تمرّد از قوانين الهى و نظامهاى اجتماعى.
3⃣سوّم رنگ عوض کردنهاى پى در پى و از راهى به راهى گام نهادن و از گروهى جدا شدن و به گروه ديگر پيوستن و بدون داشتن هدف ثابت زندگى کردن.
4⃣چهارم انحراف از مسير حق و حرکت در مسير ناصواب و غير مستقيم بود.
بى شک سياست خارجى در عصر خليفه دوّم و فتوحات اسلامى و پيشرفت در خارج از منطقه حجاز، ذهنيّتى براى بسيارى از مردم درباره شکل اين حکومت ايجاد کرده بود که آن را در تمام جهات موفق مى پنداشته، کمتر به مشکلات داخلى جامعه مسلمانان نخستين بينديشند در حالى که همان گونه که امام(عليه السلام) در اين جمله ها اشاره فرموده است گروهى از مسلمانان بر اثر اشتباهات و خطاها و ندانم کاريها و اجتهاد در مقابل نصوص قرآن و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، گرفتار نابسامانيهاى فراوانى از نظر اعتقاد و عمل و مسائل اخلاقى شدند و در واقع تدريجاً از اسلام ناب فاصله مى گرفتند و همانها سبب شد که سرانجام به شورشهاى عظيمى در دوران خليفه سوّم بينجامد و مقدّمات حکومت خودکامه اى در عصر خلفاى اموى و عبّاسى که هيچ شباهتى به حکومت اسلامى عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نداشت فراهم گردد. ❗️به يقين اين دگرگونى عجيب در يک روز انجام نگرفت و اشتباهات مستمرّ دوران خلفا به آن منتهى شد.
✅امام در ادامه اين سخن مى افزايد: «هنگامى که اوضاع را چنين ديدم صبر و شکيبايى پيشه کردم با اين که دورانش طولانى و رنج و محنتش شديد بود» (فَصَبَرْتُ عَلى طُولِ الْمُدَّةِ، وَ شِدَّةِ الِْمحْنَةِ).
درست شبيه همان شکيبايى در دوران خليفه اوّل، ولى چون شرايط پيچيده تر و دوران آن طولانى تر بود رنج و محنت امام(عليه السلام) در اين دوران فزونى يافت.
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: امام اين جا به دو امر اشاره مى کند که هر کدام سهمى در ناراحتى او دارد; نخست طولانى شدن مدّت دورى او از محور خلافت و دورى خلافت از وجود او، و دوّم ناراحتى و رنجى که به سبب آثار و پديده هاى جدا شدن خلافت از محور اصلى در زمينه عدم نظم صحيح در اين امور دينى مردم حاصل شد. ولى به هر حال مصالح مهمترى ايجاب مى کرد که او سکوت کند و آنچه را که اهميّت کمترى دارد فداى آنچه که اهميّت بيشترى دارد نمايد.
اين وضع همچنان ادامه يافت تا دوران خليفه دوّم نيز پايان يافت.
2.جملات ناظر به مسائل مردم برای عدم مشارکت.pdf
13.24M
دوستان با این pdf میتونید جواب سوالات اونایی که به هر بهانه میخوان رای ندن رو شفاف وبا منطق جواب بدید امیدوارم استفاده کنید
به امید پیروزی حق بر باطل
اللهم عجل لولیک الفرج
#خطبه۳(بخش۴)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
اين وضع همچنان ادامه داشت تا او (خليفه دوّم) به راه خود رفت و در اين هنگام (در آستانه وفات) خلافت را در گروهى (به شورا) گذاشت که به پندارش من نيز يکى از آنان بودم، پناه بر خدا از اين شورا!
کدام زمان بود که در مقايسه من با نخستين آنان (ابوبکر، و برترى من) شکّ و ترديد وجود داشته باشد، تا چه رسد به اين که مرا همسنگ امثال اينها (اعضاى شورا) قرار دهند; ولى من (به خاطر مصالح اسلام با آنها هماهنگى کردم) هنگامى که پايين آمدند، پايين آمدم و هنگامى که پرواز کردند، پرواز کردم.
سرانجام يکى از آنها (اعضاى شورا) به خاطر کينه اش از من روى برتافت و ديگرى خويشاوندى را بر حقيقت مقدّم داشت و به خاطر داماديش به ديگرى (عثمان) تمايل پيدا کرد، علاوه بر جهات ديگر که ذکر آن خوشايند نيست.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۳(بخش۴)
💠دوران خليفه سوّم:
در اين قسمت از خطبه، امام(عليه السلام) به پايان يافتن دوران خليفه دوّم و تحولاتى که براى رسيدن عثمان به مقام خلافت صورت گرفت اشاره مى کند و از نکات دقيق و باريک تاريخى و اسرار پنهان يا نيمه پنهان اين داستان پرده برمى دارد و موضع خود را در برابر اين امر روشن مى سازد و در ادامه آن به مشکلات عظيمى که امّت اسلامى در دوران خليفه سوّم گرفتار شدند و شورشهايى که منتهى به قتل او شد، با عبارت کوتاه و بسيار فشرده و پرمعنا و آميخته با کنايات و استعارات و تشبيهات اشاره مى فرمايد.
✅نخست مى گويد: «اين وضع همچنان ادامه داشت تا او (خليفه دوّم) نيز به راه خود رفت و در اين هنگام (در آستانه وفات) خلافت را در گروهى به شورا گذاشت که به پندارش من نيز يکى از آنها بودم» (حَتّى اِذا مَضى لِسَبيلِهِ جَعَلَها فى جَماعَة زَعَمَ اَنّي اَحَدُهُمْ).
👈تعبير به «زَعَمَ اَنّي اَحَدُهُم; پنداشت من يکى از آنها بودم» ممکن است اشاره به يکى از دو معنا باشد:
1⃣نخست اين که مرا در ظاهر جزء نامزدهاى خلافت قرارداد در حالى که مى دانست در باطن، نتيجه چيست و چه کسى از اين شورا بيرون مى آيد.
2⃣ديگر اين که او در ظاهر چنين وانمود کرد که من همرديف آن پنج نفرم، در حالى که در باطن، مى دانست قابل مقايسه با هيچ کدام نيستم.
🌀اين جمله اشاره به زمانى است که عمر به وسيله مردى به نام «فيروز» که کُنيه اش «اَبُولُؤلُؤ» بود به سختى مجروح شد و خود را در آستانه مرگ ديد.
جمعى از صحابه نزد او آمدند و به او گفتند: «سزاوار است کسى را به جانشينى خود منصوب کنى که مورد قبول تو باشد» و او طىّ سخنان مشروحى که در نکات، به آن اشاره خواهد شد شش نفر را به عنوان شورا تعيين کرد: «على(عليه السلام)، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبير و سعد بن ابى و قاص) که در عرض سه روز بنشينند و يکى را از ميان خود انتخاب کنند و دستور داد «اَبُو طَلحه انصارى» با پنجاه نفر از انصار، اين شش نفر را در خانه اى جمع کنند تا با يکديگر براى تعيين خلافت مشورت نمايند و سرانجام، به خاطر ارتباطاتى که ميان چند نفر از آن شش تن بود عثمان انتخاب شد.
✅امام(عليه السلام) در اشاره به اين ماجرا، نخست مى فرمايد: «پناه بر خدا از اين شورا» (فَيا لَلّهِ وَ لِلشُّورى)📛
✅سپس به نخستين نقطه ضعف اين شورا پرداخته، مى فرمايد: «کدام زمان بود که در مقايسه من با نخستين آنها ـ يعنى ابوبکر ـ (و برترى من بر او) شک و ترديد وجود داشته باشد تا چه رسد به اين که مرا همسنگ امثال اينها (اعضاى شورا) قرار دهند؟»😔
(مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِىَّ مَعَ الاَوَّلِ مِنْهُمْ، حَتّى صِرْتُ اُقْرَنُ اِلى هذِهِ النَّظائِرِ).
👈اين نهايت تأسف مولا را از حق کشى هايى که در مورد آن حضرت صورت گرفت آشکار مى سازد و اشاره به اين حقيقت مى کند که اگر مى خواستند شايستگى براى خلافت را ملحوظ دارند، جاى ترديد نبود که مرا مى بايست تعيين مى کردند، ولى افسوس که هدفهاى ديگرى در اين مسأله دنبال مى شد و به راستى جاى تأسف است کسى که به «منزله جان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و باب مدينة علم النّبى و عالم به کتاب و سنّت و آگاه بر تمام مسائل اسلام بوده و از آغاز عمر در مکتب توحيد و در کنار پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)پرورش يافته، کارش به جايى برسد که او را در رديف «عبدالرحمن بن عوف»ها و «سعد و قّاص»ها و مانند آنها قرار دهند.😭
✅سپس مى افزايد: «ولى (من به خاطر مصالح اسلام با آنها هماهنگى کردم) هنگامى که پايين آمدند پايين آمدم و هنگامى که پرواز کردند پرواز کردم» (لکِنّى اَسْفَفْتُ اِذْ اَسَفُّوا، وَ طِرْتُ اِذْ طَارُو).(3)
👈اين در حقيقت کنايه اى است از وضع پرندگانى🕊 که به صورت دسته جمعى پرواز مى کنند گاه اوج مى گيرند و به فراز مى روند و گاه پايين مى آيند و به زمين نزديک مى شوند و در هر دو حال همراه يکديگرند.
🔗روشن است که احوال شکننده زمان خلفا ـ مخصوصاً به هنگامى که يک خليفه از دور، خارج مى شد ـ ايجاب مى کرد که از هر گونه تفرقه پرهيز شود مبادا دشمنانى که در کمين نشسته بودند سر برآورند و اساس اسلام را به خطر بيندازند.
👈اين احتمال نيز در تفسير اين جمله وجود دارد که منظور امام(عليه السلام) اين بوده است که من همواره به دنبال حق بوده ام و براى بدست آوردنش همراه آن حرکت کردم، با آنهايى که در رديف بالا بود همراه شدم و با اينها که در رديف پايين بودند نيز همراهى کردم.
✅سپس به نتيجه اين شورا و کارهاى مرموزى که در آن انجام گرفت اشاره کرده مى فرمايد: «يکى از آنها (اعضاى شورا) به خطر کينه اش از من روى بر تافت و ديگرى خويشاوندى را بر حقيقت مقدم داشت و به خاطر داماديش تمايل به ديگرى (عثمان) پيدا کرد، علاوه بر جهات ديگرى که ذکر آن خوشايند نيست» (فَصَغا رَجُل مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ، وَ مالَ الآخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَن وَ هَن).
👈منظور مولا از جمله اوّل «سعد بن ابى وقّاص» بود که مادرش از بنى اميه بود و داييها و نزديکان مادرش در جنگهاى اسلام در برابر کفر و شرک به دست على(عليه السلام) کشته شده بودند، به همين دليل او در زمان خلافت على(عليه السلام) نيز با حضرتش بيعت نکرد و «عمر بن سعد» جنايتکار بزرگ حادثه کربلا و عاشورا فرزند همين سعد بود! بنابراين کينه توزى او نسبت به على(عليه السلام) مسلّم بود و به همين دليل در آن شورا به على(عليه السلام) رأى نداد و به وسيله «عبدالرحمان بن عوف» به عثمان رأى داد.😡
👈بعضى نيز گفته اند منظور از اين شخص «طلحه» است که مراتب کينه توزى او نسبت به مولا محرز بود و هم او بود که با همراهى «زبير» آتش «جنگ جمل» را که به گفته مورّخان، 17 هزار نفر در آن کشته شدند، روشن ساخت.
اين احتمال را «ابن ابى الحديد» تقويت کرد، در حالى که بعضى از شارحان «نهج البلاغه» معتقدند: «طلحه» گرچه از سوى «عمر» براى شورا انتخاب شد ولى در «مدينه» نبود و موفّق به شرکت در جلسه شورا نشد».
👈امّا کسى که به خاطر داماديش متمايل شد «عبدالرحمان بن عوف» بود زيرا «عبدالرحمان» شوهر «امّ کلثوم» خواهر «عثمان» بود.
امّا جمله «مَعَ هَن وَ هَن» ـ با توجّه به اين که واژه «هن» کنايه از کارهاى زشتى است که گفتن آن ناخوشايند است ـ مى تواند اشاره به امور ناخوشايند ديگرى بوده باشد که «عبدالرحمان بن عوف» در رأى دادن به «عثمان» انتظار آن را داشت، مانند سوء استفاده هاى مالى از بيت المال مسلمين و يا سلطه بر توده هاى مردم و يا به دست آوردن مقام خلافت بعد از «عثمان» و يا همه اينها❗️
از مجموع اين سخن، روشن مى شود که شورا در محيطى کاملا ناسالم برگزار شد و چيزى که در آن مطرح نبود مصالح مسلمين بود و طبيعى است که محصول آن به نفع مسلمين تمام نشود و حوادث دورانِ «عثمان» نشان داد که چه خسارت عظيمى از اين ناحيه دامنگير مسلمين شد.
✴️دو نکته:
داستان ابولؤلؤ و آغاز حکومت عثمان
«ابن اثير» در «کامل» چنين نقل مى کند: روزى «عمربن خطاب» در بازار گردش مى کرد. «ابولؤلؤ» که غلام «مغيرة بن شعبه» و نصرانى بود او را ملاقات کرد و گفت: «مغيرة بن شعبه» خراج سنگينى بر من بسته (و مرا وادار کرده همه روز کار کنم و مبلغ قابل توجّهى به او بپردازم) مرا در برابر او يارى کن. «عمر» گفت: خراج تو چه اندازه است؟ گفت: در هر روز دو درهم. گفت: کار تو چيست؟ گفت: نجّار و نقّاش و آهنگرم. عمر گفت: با اين اعمالى که انجام مى دهى خراج تو را سنگين نمى بينم. شنيده ام تو مى گويى اگر من بخواهم مى توانم آسيابى بسازم که با نيروى باد، گندم را آرد کند. «ابولؤلو» گفت: آرى مى توانم. عمر گفت: پس اين کار را انجام بده. «ابولؤلؤ» گفت: اگر سالم بمانم آسيابى براى تو درست مى کنم که مردم شرق و غرب از آن سخن بگويند. «ابولؤلؤ» اين را گفت و رفت. «عمر» گفت: اين غلام مرا تهديد کرد... چند روز گذشت. «عمر» براى نماز صبح به مسجد آمد و مردانى را گماشته بود که وقتى صفوف منظم مى شود تکبير بگويند. «ابولؤلؤ» در ميان مردم وارد مسجد شد و در دست او خنجر دو سر بود که دسته آن در وسطش قرار داشت. از موقعيت استفاده کرد و شش ضربه بر «عمر» وارد نمود که يکى از آنها را در زير نافش فرو برد و همان موجب قتل او شد و نيز با خنجرش «کليب» که در پشت سرش قرار داشت و جماعت ديگرى را کشت.
در «مُرُوج الذّهب» بعد از نقل اين داستان آمده است که «ابولؤلؤ» بعد از کشتن «عمر» و مجروح ساختن دوازده نفر ديگر، که شش نفرشان از دنيا رفتند ضربه اى بر گلوى خود زد و خود را کشت ولى در «تاريخ يعقوبى» آمده است که بعد از کشته شدن «عمر» فرزندش «عبيدالله» به انتقام خون پدر حمله کرد و «ابولؤلؤ» و دختر خردسال و همسرش، هر سه را به قتل رساند.
اين که بعضى از مورخان «ابولؤلؤ» را نصرانى يا مجوسى نوشته اند با اين که تصريح کرده اند او در مسجد عمر را به قتل رساند و آمدن يک مسيحى يا مجوسى شناخته شده در مسجد پيامبر عادتاً امکان نداشت، ظاهراً به خاطر آن است که مى خواهند کشته شدن خليفه را به دست يک مسلمان انکار کنند و از اين جهت با مشکلى روبه رو نشوند وگرنه قراين نشان مى دهد و جمعى از دانشمندان تصريح کرده اند که «ابولؤلؤ» مسلمان بوده است و سابقه مجوسى گرى يا مذهب ديگر تنها براى «ابولؤلؤ» نبود، غالباً خلفا و ياران پيامبر داراى چنين سابقه اى بوده اند.
🔅شوراى شش نفرى و سرانجام آن
«عمر» هنگام مرگ به مشورت پرداخت و اين پيشنهاد که «عبيدالله» فرزندش را خليفه کند، رد کرد; سپس اضافه نمود: پيامبر تا هنگام مرگ از اين شش نفر راضى بود: على(عليه السلام)، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابى وقاص، و عبدالرّحمن بن عوف لذا بايد خلافت به مشورت اين شش نفر انجام شود تا يکى را از ميان خود انتخاب کنند، آن گاه دستور داد تا هر شش نفر را حاضر کنند، سپس نگاهى به آنها کرد و گفت همه شما مايل هستيد بعد از من به خلافت برسيد، آنها سکوت کردند، دوباره اين جمله را تکرار کرد. «زبير» جواب داد: ما کمتر از تو نيستيم چرا به خلافت نرسيم! (يکى از مورّخان مى گويد: اگر زبير يقين به مرگ عمر نداشت جرأت نمى کرد اين سخن را با اين صراحت بگويد).
بعد براى هريکى از شش نفر عيبى شمرد، از جمله به «طلحه» گفت: «پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از دنيا رفت در حالى که به خاطر جمله اى که بعد از نزول «آيه حجاب» گفتى از تو ناراضى بود»(منظور از آيه حجاب آيه «فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ الْحِجابِ» است که درباره زنان پيامبر آمده است. طلحه گفت: پيامبر مى خواهد امروز آنها را از ما بپوشاند ولى فردا که از دنيا رفت ما با آنان ازدواج مى کنيم!)😳
و به على(عليه السلام) گفت: «تو مردم را به راه روشن و طريق صحيح به خوبى هدايت مى کنى تنها عيب تو اين است که بسيار مزاح مى کنى!»❗️
و به «عثمان» گفت: «گويا مى بينم که خلافت را قريش به دست تو داده اند و بنى اميّه و بنى ابن مُعيط را برگردن مردم سوار مى کنى و بيت المال را در اختيار آنان مى گذارى و گروهى از گرگان عرب تو را در بسترت سر مى برند».
سرانجام «ابوطلحه انصارى» را خواست و فرمان داد که پس از دفن او با پنجاه تن از انصار، اين شش نفر را در خانه اى جمع کنند تا براى تعيين جانشين او به مشورت پردازند، هرگاه پنج نفر به کسى رأى دهند و يک نفر در مخالفت پافشارى کند، گردن او را بزنند و همچنين در صورت توافق چهارنفر، دو نفر مخالف را به قتل برسانند و اگر سه نفر يک طرف و سه نفر طرف ديگر بودند آن گروهى را که عبدالرحمان بن عوف در ميان آنهاست مقدّم دارند و بقيّه را اگر در مخالفت پافشارى کنند گردن بزنند و اگر سه روز از شورا گذشت و توافقى حاصل نشد همه را گردن بزنند تا مسلمانان خود شخصى را انتخاب کنند.
سرانجام «طلحه» که مى دانست با وجود «على»(عليه السلام) و «عثمان» به او خلافت نخواهد رسيد و از «على» دل خوشى نداشت جانب «عثمان» را گرفت در حالى که زبير حقّ خود را به «على»(عليه السلام) واگذار کرد، «سعد بن ابى وقاص» حقّ خويش را به پسر عمويش «عبدالرحمان بن عوف» داد. بنابراين شش نفر در سه نفر خلاصه شدند: «على»(عليه السلام)، «عبدالرحمان» و «عثمان». «عبدالرحمان» رو به «على»(عليه السلام) کرد و گفت با تو بيعت مى کنم که طبق کتاب خدا و سنّت پيامبر و روش «عمر» و «ابوبکر» با مردم رفتار کنى، «على»(عليه السلام) در پاسخ گفت: مى پذيرم، ولى طبق کتاب خدا و سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و اعتقاد خودم عمل مى کنم. «عبدالرحمان» رو به «عثمان» کرد و همان جمله را تکرار نمود و «عثمان» آن را پذيرفت. «عبدالرحمان» سه بار اين جمله را تکرار کرد و همان جواب را شنيد لذا دست «عثمان» را به خلافت فشرد، اين جا بود که «على»(عليه السلام) به «عبدالرحمان» فرمود: «به خدا سوگند تو اين کار را نکردى مگر اين که از او انتظارى دارى همان انتظارى که خليفه اوّل و دوّم از يکديگر داشتند، ولى هرگز به مقصود خودنخواهى رسيد».
⁉️شک نيست که اين شورا از جهات مختلفى زير سؤال است:
اولا: اگر بنابر آراى مردم است، چرا تبعيت عام صورت نگيرد؟ و اگر بنابر انتصاب است شوراى شش نفرى چرا؟ و اگر شورا بايد برگزيند شخصيّتهاى معروف ديگرى در ميان مسلمين نيز بودند.
ثانياً: اگر اينها مشمول رضاى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بودند پس تصريح نارضايى پيامبر تا آخر عمر از «طلحه» چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟
ثالثاً: به فرض اين که آنها نتوانند از نظر انجام وظيفه توافق بر کسى کنند چگونه مى توان گردن همه را زد.
رابعاً: اگر واقعاً هدف شورا بود، چرا پيش بينى خلافت «عثمان» را با صراحت ذکر کرد؟ و اگر از خلافت او بر جامعه اسلامى مى ترسيد، لازم بود او را جزء شورا قرار ندهد، تا نفر ديگرى انتخاب شود.
خامساً: در صورتى که سه نفر در يک طرف و سه نفر در طرف ديگر قرار گيرد چرا آن طرف که على(عليه السلام) است و به گفته عمر، مردم را به سوى حق و راه روشن فرا مى خواند و تنها اشکالش بسيار مزاح کردن است مقدّم نشود.
سادساً: آيا مزاح کردن مشکلى در امر خلافت ايجاد مى کند و آيا اين اشکال با اشکالى که بر عثمان گرفت که اگر تو بر مردم مسلّط شوى بنى اميّه را برگردن مردم سوار خواهى کرد و بيت المال را غارت مى کنند هرگز مى تواند برابرى کند؟
اينها ايرادهايى است که پاسخى براى آن وجود ندارد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* #کلیپ_تصویری #ذی_القعده #ذی_الحجه
🎥 اهمیت و جایگاه ماه ذی القعده و دهه اول ذی الحجه
🎤 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ زمان: ۱۰ دقیقه
📥 حجم: ۲۰ مگابایت
🔺 @nasery_ir
بسم الله الرحمن الرحیم
با استعانت از بانوی آسمانی حضرت معصومه سلام الله علیها و ذیل توجهات حضرت ولی عصر ارواحنا فداه🤲 ،
چله ی دوستان امام زمانی با رعایت اصل: #مراقبه آغاز خواهد شد
💠از روایات چنین برمی آید که ذی القعده همان ماهی است که در آن خداوند حضرت یونس(ع) را بعد از چهل روز زاری و ناله و گفتن #ذکر_یونسیه ی
《لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ》
از شکم ماهى بیرون آورد. و این بر فضیلت این ماه می افزاید.
🔺این وقایع برای دیگران کشف از سنتی الهی نمود که برای درک لقای پروردگار، می باید حرمت سی شب ماه ذی القعده و ده شب اول ذی الحجه را نگه داشت.
و به این ترتیب این ایام شریف در طول تاریخ، شروع اربعینیات برای اولیاء و سالکان مقام لقاء الهی مقرر گردید.
🌠مراقبات خاص ماه ذی القعده
ماه ذی القعده اول ماه های حرام است. ذیل مراقبات ماه رجب به برخی از ظرائف ادب حضور در ماه های حرام اشاره شد که در این جا به اختصار بدان اشاره ی دوباره می کنیم:
ماه های حرام از زمان اعراب جاهلیت دارای قداست خاصی بودند و قاعده بر آن بود که در ماه های حرام جنگ را کنار می گذاشتند و حرمت ماه را نگه می داشتند و به مسائل داخلی خودشان رسیدگی می کردند.
مرحوم سید بن طاوس(ره) نیز با ظریف بینی هایی که در نگاه به قرآن و روایات دارد، در این باره می فرماید: چه خوب است که انسان نیز در ایام ماه های حرام، حرمت حدود الهی را حفظ کند و با ورود به محدوده ی محرمات، به خداوند اعلان جنگ ندهد.
🔴و لذا اصلی ترین مراقبه در این ایام، مراقبه ی بر #ترک_محرّمات و امتثال فرامین الهی در همه ی لحظات است.
و البته برای سالکین به تناسب حالاتشان، می باید مراقبات دقیق تر باشد؛ چنان که وقتی در آغاز اربعین موسوی(ع) خداوند به حضرتش در کوه طور خطاب می کند: «و مَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَامُوسىَ»، (چه باعث شد که تو را زودتر از قومت به میقات فراخواند؟)،
حضرت موسی(ع) پاسخ میدهد: «عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَى» (عجله کردم تا به مقام رضایت نائل شوم ).
در تفسیر این آیه ی شریفه، امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) می فرمایند: موسی(ع) در این ایام دائماً چشم انتظار بود و امور دنیوی، اعم از خورد و خوراک را کنار گذاشته بود: «مَا أَکَلَ وَ لَا شَرِبَ وَ لَا نَامَ وَ لَا اشْتَهَى شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ فِی ذَهَابِهِ وَ مَجِیئِهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً شَوْقاً إِلَى رَبِّه».
🔻بنابراین، باید همه ی همّت انسان در ایام #اربعین_موسوی، مراقبه در طلب رضای محبوب و توجه به هدف بلند خود باشد.
🔰حضرت استاد سعادت پرور(ره) می فرمود: اصلی ترین دستور مرحوم آیت الله آقا سیدعلی قاضی(ره) در این ایام به شاگردانش «مراقبه» بود.
👈البته مراقبه ی هر کس بنا بر مرتبه ای که دارد متفاوت است، ولی اصل جامع همه ی آن ها《 حفظ حریم ادب بندگی》 است
که ابتدایی ترین آن حفظ حریم گناه و پرهیز از محرمات الهی است، و بعد مراتب بالاتر آنست که سالک می بایست مراقبات سخت تری را در رعایت ادب بندگی انجام دهد.
🔰آیت الله کشمیری(ره) در این باره می فرمود:
«آقای قاضی همیشه به ما میگفتند اذکار و ادعیه با شرایط تأثیر میکند و مراقبه حرف اول را میزند.»
🔰سیره ی مرحوم علامه طباطبایی(ره) نیز تا پایان عمر شریفشان، در درجه ی اول مراقبه بود و اگر کسی دستور مراقبه ای را درست انجام می داد، ایشان دستورات بعدی را می فرمود.
❌معظم له می فرمود: اگر مراقبه درست نباشد، دستور ذکری فایده ای ندارد. چون اگر مراقبه درست نباشد و ظرف دل آلوده باشد، هر چه در این ظرف از اعمال صالح و فکر و ذکر قرار گیرد، آلوده می شود.😞
مراقبه یعنی اول پاک کردن ظرف دل از نجاست گناه و سپس آراستن آن به ذکر الهی.
🔰آخوند مولا حسینقلی همدانی(ره) ، در سفارشی به یکی از شاگردان، اهمیت مراقبه را چنین عنوان فرمود:
«تمام سفارشات این بینوا به تو اهتمام در ترک معصیت است. اگر این خدمت را انجام دادی، آخرالامر تو را به جاهای بلند خواهد رسانید.
⛔️ البته، در اجتناب از معصیت کوتاهی مکن و اگر - خدای ناخواسته- معصیت کردی، زودتر #توبه نما و دو رکعت #نماز به جا آور و بعد از نماز، هفتاد مرتبه #استغفار کن و سر به سجده بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه.»
🔰ایشان همچنین در نامه ای به یکی از علمای تبریز می نویسد:
«و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده ام این است که اَهمّ اشیاء از برای طالب قُرب، جدّ و سعی تمام در ترک معصیت است؛
⛔️تا این خدمت را انجام ندهی، نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده نخواهد داشت؛
چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است، بی فایده خواهد بود.😕
💠شیخ محمد بهاری(ره)، شاگرد ممتاز آخوند، درباره ی مراقبه چنین توضیح می دهد:
«مراقبه یعنی غافل از حضور حضرت حق-جل شانه- نباشد، و این همان قله ی بزرگ و بالابرنده به سوی مقام مقربین است، و کسی که خواستار محبت و معرفت است باید به این ریسمان محکم چنگ بزند،
و سخن پیامبر(ص) نیز به همین معنا اشاره دارد که فرمود: «اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک.»
(خدای را چنان پرستش کن که گویا او را می بینی، که اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند)
پس همواره باید حالش چنین باشد در باطن، که گویا در خدمت مولای خود ایستاده و او ملتفت به این است.»
🔰همچنین سید احمد کربلایی(ره) پس از یک دستورالعمل، درباره ی ادعیه و اذکار می گوید:
«و اهمّ از همه ی امور مزبوره این که در تمام اوقات، لیلاً و نهاراً، نوماً و یقظةًو در همه ی احوال و در جمیع حرکات و سکنات، حضرت حق -جلّ و علا- را حاضر و ناظر دانسته، به قسمی که اگر ممکن باشد، آنی و طرفة العینی از حضور آن حضرت -جلّ سلطانه- غافل نشود، و این روسیاه را در جمیع احوال فراموش نفرماید، و این مضمون را مسئلت نماید.🤲
اهمیت مراقبه در این مکتب تا بدان جاست که مرحوم آیت الله کشمیری درباره اش می فرمود:
«مراقبه ی نفس از واجبات است.»👌
🌠🌠🌠همچنین منقول است که ایشان برای سالک الی الله به دو چیز بسیار اهمیت می داد؛
اول استغفار و ذکر یونسیه
و بعد مراقبه.
🔰مرحوم آیت الله حسینی تهرانی(ره) درباره ی مراقبه در ماه ذی القعده می فرماید:
«رفقا در این ماه ذی القعده و دهه ی ذیالحجه مراقبه را خیلی اهمیّت دهند.
مرحوم قاضی(ره) و مرحوم حدّاد(ره) و مرحوم علامه ی طباطبائی(ره) به مراقبه خیلی اهتمام داشتند و می فرمودند: اصل سیر سالک به مراقبه است و بی مراقبه اگر انسان هر کاری هم انجام دهد درست نیست و کارساز نمی باشد.
✴️با عنایت به آنچه گفته شد همه ی دوستان از امشب دفترچه محاسبه اعمال خود رو آماده کنند✍
و هر روز بعد از نماز صبح توسلی به محضر امام زمان داشته باشند و طلب توفیق کنند از ایشون برای مراقبه در طول روز 👌🤲
و شبها روی کاغذ به محاسبه و معاقبه بپردازند.
از #ذکر_یونسیه و #استغفار در معاقبه غافل نشوید.
همدیگه رو در این چله دعا کنیم که بتونیم ظرف دل رو پاک کنیم تا انوار عنایت امام عصر ارواحنا فداه در اون بتابه🙏
ان شاءالله
#م_یوسفی
🍃آثار و برکات ذکر یونسیه
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مُرد، پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم) فرمود : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟
اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا.
آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد:
🍃《 لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین》 .
امام صادق علیه السلام می فرمایند :عجب دارم از کسى که غم زده است واین دعا را نمى خواند (لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین) چرا که خداوند به دنبال آن می فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤمنان را نجات مى دهیم.
مرحوم کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه السلام برخود و عرضه داشت : فدایت شوم من تا کنون فرزند دار، نشده ام ، چه کنم؟
حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آیه ( 78 سوره انبیا) را بخوان انشاء الله فرزند دار خواهی شد.
این ذکر برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات ، بسیار خوب است و برای رفع حجب و نورانیت مؤثر است و استجابت دعا و نجات مومنین از طرف خدا شامل گوینده آن میشود.
از آثار و برکات این ذکر قرآنی بسیار است و ما به همین مقدار بسنده میکنیم .
#شروع_چله:اول ذیقعده 1400
#پایان_چله:دهم ذیحجه 1400
🍃《روزی 100 مرتبه ذکر یونسیه》
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
با عرض سلام خدمت همراهان گرامی 🔻باتوجه به شرایط فعلی مملکت و دفع فتنه ها و آشوبهای احتمالی در انتخ
با عرض سلام و احترام
تا پایان چله قبلی چند روز دیگر باقیست...لطفا دوستان فراموش نکنید!!
#خطبه۳(بخش۵)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
خلافت عثمان:
و اين وضع ادامه يافت تا سوّمى بپاخاست در حالى که از خوردن زياد، دو پهلويش بر آمده بود و همّى جز جمع آورى و خوردن بيت المال نداشت و بستگان پدرش (بنى اميه) به همکارى او برخاستند و همچون شتر گرسنه اى که در بهار به علفزار بيفتد و با ولع عجيبى گياهان را ببلعد به خوردن اموال خدا مشغول شدند!
سرانجام بافته هاى او پنبه شد و کردارش، کارش را تباه کرد و ثروت اندوزى و شکم خوارگى به نابوديش منتهى شد!
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۳(بخش۵)
سپس امام(عليه السلام) به نتيجه نهايى اين شورا پرداخته،
✅ مى فرمايد: «اين وضع ادامه يافت تا سوّمى بپاخاست در حالى که از خوردن فراوان دو پهلويش برآمده بود و همّى جز جمع آورى و خوردن بيت المال نداشت» (الى اَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ).
👈تنها خودش نبود که در اين وادى گام برمى داشت بلکه
✅ «بستگان پدرى اش (بنى اميّه) به همکارى او برخاستند و همچون شتر 🐪گرسنه اى که در بهار به علفزار بيفتد و با ولع عجيبى گياهان را ببلعد به خوردن اموال خدا مشغول شدند»! (وَ قامَ مَعَهُ بَنُو اَبيهِ يَخْضِمُونَ مالَ اللهِ خِضْمَةَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبيع).
👈تعبير به «نِبْتَةَ الرَّبيع; گياهان بهارى» به خاطر آن است که اين گياهان بسيار لطيف و براى حيوان خوش خوراک است و با حرص و ولع عجيب، آن را مى خورد.😐
👈جمله «يَخْضِمُونَ مالَ الله...» ـ با توجّه به معناى لغوى خضم ـ به خوبى نشان مى دهد که بنى اميّه براى غارت بيت المال با تمام وجودشان وارد صحنه شدند و تا آن جا که مى توانستند خوردند و بردند. به گفته «ابن ابى الحديد» خليفه سوّم، بنى اميه را بر مردم مسلّط کرد و آنها را به فرماندارى ولايات اسلام منصوب نمود و اموال و اراضى بيت المال را به عنوان بخشش در اختيار آنان گذارد، از آن جمله سرزمينهايى از «آفريقا» در ايّام او فتح شد که خمس همه آنها را گرفت و به «مروان بن حکم» (دامادش) بخشيد📛
📚مرحوم «علاّمه امينى» در کتاب نفيس «الغدير» آمار عجيبى از بخششهاى عثمان در دوران خلافتش ـ از منابع اهل سنّت گردآورى کرده که از مطالعه آن انسان وحشت مى کند.
به عنوان نمونه به يکى از دامادهايش «حارث بن حکم» برادر «مروان» سيصد هزار درهم و به «مروان» پانصد هزار درهم و به «ابوسفيان» «دويست هزار» و به «طلحه» «سيصد و بيست و دو هزار» و به «زبير» پانصد و نود و هشت هزار» درهم بخشيد، تا آن جا که مرحوم «علاّمه امينى» جمع درهمهايى را که او از بيت المال بخشيد بالغ بر «يکصد و بيست و شش ميليون و هفتصد و هفتاد هزار» درهم مى داند❗️❗️❗️
از آن عجيب تر ارقام دينارهايى است که به بستگان و نزديکانش بخشيد. به «مروان حکم» پانصد هزار دينار به «يعلى بن اميّه» پانصد هزار دينار و به «عبدالرحمن بن عوف» دو ميليون و پانصد و شصت هزار دينار و جمع اين حاتم بخشيها را بالغ بر «چهار ميليون و سيصد و ده هزار دينار» مى داند😳
👈اين جاست که معناى «يَخْضِمُونَ مالَ الله خِضْمَةَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبيع» به خوبى روشن مى شود.
👈بديهى است اين وضع نمى توانست براى مدّت طولانى ادامه يابد و مسلمانان آگاه و حتّى ناآگاهان، چنين شرايطى را تحمّل نمى کردند و لذا طولى نکشيد که شورشها بر ضدّ «عثمان» شروع شد و سرانجام به قتل او منتهى گشت و او را در برابر چشم مردم کشتند، بى آن که توده هاى مردم به يارى او برخيزند و اين همان است که امام(عليه السلام) در پايان اين فراز به آن اشاره کرده مى فرمايد:
✅«عاقبت بافته هاى او (براى استحکام خلافت) پنبه شد و کردارش، کارش را تباه کرد و ثروت اندوزى و شکم خوارگى به نابوديش منتهى شد» (اِلى اَنِ انْتَکَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ، وَ اَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ، وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُه).
در واقع امام(عليه السلام) با سه جمله، وضع خليفه سوّم و پايان عمر او را ترسيم کرده است:
1⃣در جمله اوّل مى فرمايد: سوابقى را که براى خود، از نظر توده مردم فراهم آورده بود و گروهى او را به زهد و قدس مى شناختند از ميان برد و حرکات دنيا پرستانه اعوان و ياران او، همه آن رشته ها را پنبه کردند.
2⃣در جمله دوّم نشان مى دهد که: اعمال او زودتر از آنچه انتظار مى رفت ضربه کارى بر او وارد کرد و کار او را ساخت.
3⃣در جمله سوّم بيان مى کند که شکم خوارگى ها، بار او را سنگين کرد به گونه اى که نتوانست بر روى پا بماند و به صورت بر زمين افتاد،
در واقع با اين سه جمله درس عبرت مهمّى براى همه زمامداران و مديران جامعه بيان شده است که اگر از موقعيّت خود سوء استفاده کرده و به دنيا اقبال کنند سوابق حسنه آنها از ميان مى رود و افکار عمومى به سرعت بر ضدّ آنها بسيج مى شود و دنياپرستى مايه سقوط سريع آنان مى گردد.⚠️
✴️اين نکته نيز حائز اهميّت است که همان چيزى که عامل پيدايش خلافت عثمان شد عامل نابودى او گشت. افرادى مانند «سعد و قاص» و «عبدالرحمن بن عوف» و «طلحه» (بنابراين که طلحه در شورا حضور داشته) به خاطر رسيدن به مال و منال دنيا به او رأى دادند و او را بر سر کار آوردند و همين مسأله گسترش يافت و حکومت عثمان مقبوليّت خود را در افکار عمومى از دست داد و در نتيجه شورش مردم، سقوط کرد.
👈بعضى از شارحان نهج البلاغه جمله «اِنْتَکَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ» را به معناى در هم ريختن تدابيرى دانسته اند که او براى تشکيل حکومتش به کار گرفته بود و ممکن است سپردن کارها به دست بستگانش، يکى از آن تدابير براى محکم کارى بوده باشد ولى همين امر نتيجه معکوس داد و رشته ها را پنبه کرد و مردم را بر ضدّ او شوراند.
🌌 #پوستر "جنایت در حرم"
📝 ۳۰ خرداد ۱۳۷۳ همزمان با روز عاشورا، زمانی که حرم امام رضا (علیهالسلام) مملو از زائر بود، ناگهان بمبی منفجر شد و ۲۶ نفر از از زائران حرم رضوی به شهادت رسیده و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی شدند.
🔺عاملان این بمبگذاری از اعضای سازمان تروریست و جنایتکار مجاهدین خلق معرفی شدند!
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🕊
1400-03-30(kashani).mp3
14.11M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_کاشانی
📚 موضوع: شناخت امیرالمومنین علی علیهالسلام از کتاب شریف نهج البلاغه
🗓 یکشنبه سی ام خرداد ماه ۱۴۰۰
🗂 حجم: ۱۲ مگابایت
#چله_نشین_ظهور_شویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مثل_چمران_بمیرید
#امام_خمینی (ره) یک روز پس از شهادت #مصطفی_چمران در صبح یکم تیرماه هزار و سیصد و شصت در #حسینیه #جماران درباره این شهید گفت:
«شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل #چمران بمیرید!»
.
۳۱ خرداد
چهلمین سالگرد شهادت دانشمند عارف
#شهید_مصطفی_چمران در منطقه #دهلاویه
#چله_نشین_ظهور_شویم
پایان ذلت و بازگشت عزت به کشور را به هموطنان عزیزمان تبریک عرض میکنیم.
#چله_نشین_ظهور👇
@alafvalafv