شهيد عزيز سبز علي شمسي
#چله_شهدا #روز_هفدهم
در سال 1340 از يك خانواده مذهبي در روستاي جامخانه متولد شد .
در 19 سالگي عازم خدمت مقدس سربازي شد تا از خاك ميهن عزيزمان پاسداري كند . مادر بزرگوارش به خصوصيات اخلاقي شهيد عزيز اشاره مي كند و مي گويد :
«فرزند خوبي براي ما بود و براي خانواده كمك بزرگي بود و به ديگران هم كمك مي كرد . براي ما خيلي زحمت كشيد، وقتي در بيمارستان بخاطر مجروحيت بستري بود، سفارش ما را مي كرد . نسبت به ما احترام خاصي قائل بود . به ما مي گفت پيش شما خجالت زده ام . حال آنكه ما نزدش خجالت زده بوديم » .
مادر شهيد در پايان به نكته مهمي اشاره مي كند وميگويد : به خاطر اسلام، صبر را پيشة خود نموديم .
وي عليرغم مجروح شدن در منطقه عملياتي دست از جهاد نكشيد و سرانجام بر اثر اصابت تركش خمپاره نيروهاي متجاوز دشمن در منطقه جنگي چم سري ارتفاعات حرين كوشك در عمليات محرم ( 1361/11/9) شربت شیرین شهادت را نوشيد و به ابديت پيوست .
ضمناً شهيد گرانقدر عضو لشگر 84 خرم آباد بوده است .
🇮🇷کانال راز دل با شهدا
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
وصيت نامه سرباز اسلام سبزعلي شمسي
سلام
اينجانب سرباز وظيفه سبز علي شمسي ساكن قريه جامخانه ، فرزند اصغر شمسي و تاريخ تولد 1340 مي باشم . وصيت نامه را به شرح زير توضيح مي دهم .
درود بر رهبر كبير انقلاب و فرماندة كل قوا و ملت شهيد پرور ايران .
من از خداوند بزرگ و منان و خداوند شهيدان ميخواهم كه سعادت شهادت را به من بدهد و درياري انقلاب و در راه قرآن و اسلام و ميهن شهيد بشوم و خون خود را براي آبياري انقلاب اسلامي بريزم . اينجانب از برادران و خواهران مؤمن و مبارز خودم مي خواهم كه يك لحظه هم دشمنان انقلاب و دشمنان اسلام را آرام نگذاريد . و دشمنان را از خانه بيرون نمائيد و از برادران مي خواهم اگر شهيد شدم برايم گريه نكنند و از گريه كردن براي بنده دشمنان خوشحال مي شوند . پس از شما تقاضا دارم براي من ناراحت نباشيد و از ملت شهيدپرور ايران مي خواهم كه امام را تنها نگذارند و حرف امام همان حرفهاي ائمه اطهار ( ع ) مي باشد . و حرف امام را دنبال كنيد بنده زياد وقت شما را نمي گيرم و فقط شعار هميشگي را بگوئيد .
خدايا ، خدايا ، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار
مورخه ۱۳۶۱/۱/۱۲
🇮🇷کانال راز دل با شهدا
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
.
روحش شاد و یادش گرامی
دعای خیر این شهید بزرگوار بدرقه امروز زندگیتان 🌱
.
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_پنجم
اصلا ب ذهنم خطور نمیکرد مجرد باشه😐
قیافه جا افتاده ای داشت.. اصلا توی باغ نبود.
تا حدی ک فکر نمیکردم مسئول بسیج دانشجویی ممکن است از خود دانشجویان باشه..
گفتم ته تهش کارمندی چیزی از دفتر نهاد رهبری است.
بی محلی ب خواستگارهایش را هم از سر همین میدیدم ک خب ادم متاهل دنبال دردسر نمیگرده
,, به خانم ابویی گفتم:«بهش بگو این فکر رواز توی مغزش بریزه بیرون »
شاکی هم شدم که چطور به خودش اجازه داده از من خواستگاری کند.
وصلهٔ نچسبی بود برای دختری که لای پنبه بزرگ شده است.😒
کارمان شروع شد ، ازمن انکار واز او اصرار ...
سردر نمی آوردم آدمی که تا دیروز رو به دیوار می نشست، حالا این طور مثل سایه همه جا حسش می کنم
دائم صدای کفشش توی گوشم بود ومثل سوهان روی مغزم کشیده می شد ..😤
ناغافل مسیرم را کج کردم ، ولی این سوهان مغز تمامی نداشت
هرجا می رفتم جلوی چشمم بود : معراج شهدا ، دانشگده ، دم در دانشگاه ، نمازخانه و جلوی دفتر نهاد رهبری!
گاهی هم سلام میپراند😒
دوستانم می گفتند:«از این آدم مأخوذ به حیا بعیده این کارا!»
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_ششم
کسی که حتی کارهای معمولی و عرف جامعه را انجام نمی داد و خیلی مراعات می کرد ، دلش گیر کرده و حالا گیر داده به یک نفر و طوری رفتار می کرد که همه متوجه شده بودند 😐
گاهی بعدازجلسه که کلی آدم نشسته بودند ، به من خسته نباشید می گفت یا بعد از مراسم های دانشگاه که بچه ها با ماشین های مختلف می رفتند بین این همه آدم از من می پرسید :«باچی و کی بر میگردید ؟»
یک بار گفتم :«به شما ربطی نداره که من با کی میرم !»😒
اصرار می کرد حتماً باید با ماشین بسیج بروید یا برایتان ماشین بگیرم .
می گفتم :«اینجا شهرستانه . شما اینجارو با شهر خودتون اشتباه گرفتین ، قرار نیست اتفاقی بیفته »
گاهی هم که پدرم منتظرم بود ، تا جلوی در دانشگاه می آمد که مطمئن شود😡
در اردوی مشهد ، سینی سبک کوکو دست من بود و دست دوستم هم جعبهٔ سنگین نوشابه.
عز و التماس کرد که «سینی رو بدید به من سنگینه !»
گفتم :«ممنون ، خودم میبرم !» و رفتم ..
از پشت سرم گفت :«مگه من فرمانده نیستم؟! دارم می گم بدین به من !»
چادرم را کشیدم جلوتر و گفتم :«فرمانده بسیج هستین نه فرمانده آشپزخونه!»😒😖
گاهی چشم غره ای هم می رفتم بلکه سر عقل بیاید ، ولی انگار نه انگار..💔
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 لاتی که از همه مدعیان شهادت جلو زد!!!
میشود در یک شب ره صد ساله را طی کرد
#شهید_سید_مسعود_رشیدی_
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴و عاشورا تکرار میشود.
هدایت شده از بسیج خواهران مهدیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عمو باورت میشه بعد از شهادت بابام شبها توی سرما میخوابیم....
▪️بغض و گلایه دختر بچه فلسطینی بعد از شهادت پدرش توسط موشک های رژیم صهیونیستی
#طوفان_الاقصی
#غزه
═•ஜ▪️🇵🇸▪️ஜ•═
بسم الله الرحمن الرحیم
#لیست_چله_شهدا
۱_ شهید حجت الله شجاعی 🌷
۲_شهید عبدالحمید تقیزاده بهبهانی 🌷
۳_شهید مصطفی صدر زاده 🌷
۴_شهید حمیدرضا زمانی 🌷
۵_شهید عبدالمهدی مغفوری 🌷
۶_شهید غلامعلی فرامرزی دادنجانی 🌷
۷_شهید قدرت اله شجاعی 🌷
۸_شهید کریم کاویانی 🌷
۹_شهید رضا ایزدیار 🌷
۱۰_شهید صمصام طور🌷
۱۱_شهید عباسعلی فتاحی 🌷
۱۲_شهید محمدجواد روزی طلب 🌷
۱۳_شهید سعید حمیدیاصیل 🌷
۱۴_شهید علیرضا قلی پور 🌷
۱۵_شهید سید مرتضی محمدی شیخ شعبانی🌷
۱۶_شهید علی اکبر رجبی 🌷
۱۷_شهید سبزعلی شمسی 🌷
۱۸_شهید مهدی میرزایی 🌷
۱۹_شهید رضا اسماعیلی
۲۰_شهید ابوالفضل راه چمنی
۲۱_شهید سیدرضا حسینی
۲۲_شهید ادواردو آنیلی
۲۳_شهید عبدالنبی یحیایی
۲۴_شهید سجاد عفتی
۲۵_شهید سیدمرتضی طباطبائیان
۲۶_شهید آرمان علیوردی
۲۷_شهید روحالله عجمیان
۲۸_شهید حمیدرضا الداغی
۲۹_شهید مهدی قدیری
۳۰_شهید مجتبی قاضی زاده
۳۱_شهید نصرالله ایزدی
۳۲_شهید یوسف داور پناه
۳۳_شهید حسینعلی اکبری
۳۴_شهید سید میلاد مصطفوی
۳۵_شهید امید اکبری
۳۶_شهید میلاد حیدری
۳۷_شهید حمید سیاهکالی
۳۸_شهید بابک نوری
۳۹_شهید عباس دانشگر
۴۰_همه شهدای گمنام
🇮🇷کانال راز دل با شهدا
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🧡 توسل امروز
اول سلام بر سید و سالار شهیدان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
👈صد صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرستیم و ثواب آن را به روح شهدای کربلا و شهید مهدی میرزایی هدیه می کنیم
🌱از این شهیدان که زنده و جاویدان هستند میخواهیم که برای ما از خداوند عنایت خاصه بخواهند
🇮🇷کانال راز دل با شهدا
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شهید ﻣﻬﺪى ﻣﻴﺮزاﺋﻰ
#چله_شهدا #روز_هجدهم
در ﺗﺎرﻳﺦ ﻧﻮزدﻫﻢ ﺷﻬﺮﻳﻮر 1341 در ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﻣﺸﻬﺪ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ.
ﺗﺎ ﺷـﺶ ﺳﺎﻟﮕﻰ ﻗﺮآن را از ﭘﺪر آﻣﻮﺧﺖ.
مهدی در اواخر دوران حاکمیت رژیم پهلوی، اسلحه به دست گرفت و به همراه تعداد دیگری از جوانان با نقشه ای که از قبل طراحی شده بود، به ساختمان مزدوران ساواک، در خیابان پاستور شهر مشهد حمله کردند. این شعبه پس از ساعت ها درگیری با رشادت مهدی و همرزمانش به تصرف نیرو های انقلابی در آمد. ﺑﻌﺪ از اﻧﻘﻼب در ﻗﺴﻤﺖﻣﻜﺎﻧﻴﻜﻰ و ﻓﻨّﻰ ﺟﻬﺎدﺳﺎزﻧﺪﮔﻰ ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣـﺸﻐﻮل ﺷـﺪ و دوران ﺳـﺮﺑﺎزى را در آﻧﺠﺎ ﮔﺬراﻧﺪ ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪﭘﺲ از ﺷﺮوع ﺟﻨﮓ ﺑﻪ ﻋﻠّﺖ ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﻓﻦّ و ﺗﺨﺼﺺ اﻳﺸﺎن در ﺟﺒﻬـﻪﻫـﺎ، ﺑﻼﻓﺎﺻـﻠﻪ ﻋﺎزم ﺟﺒﻬﻪ ﺷﺪ. در اﺑﺘﺪاى ﺟﻨﮓ ﻫﻤﺎن ﻛﺎر ﻣﻜﺎﻧﻴﻜﻰ را اﻧﺠﺎم ﻣﻰداد، وﻟﻰ ﭘﺲ از ﻳﻚ ﺳﺎل ﻋﻀﻮ ﺳـﭙﺎه ﺷﺪ و ﺑﻪ ﺧﻂّ ﻣﻘﺪم ﺷﺘﺎﻓﺖ.
به عنوان تخريب چي لباس سپاه را به تن كرد. در اولين حضورش عمليات ظفر مند سوسنگرد و بعد فتح قله هاي الله اكبر را تجربه كرد. عمليات نصر در منطقه ي الله اكبر وشحيطيه گام بعدي او بود اما زخم تركش دشمن باعث شد تا مدت كوتاهي در پشت جبهه به انتظار بماند. پس از بهبود براي شركت در عمليات طريق القدس خودش را به خط مقدم رساند. دلاوري هاي او در كنار ساير رزمندگان براي آزاد سازي شهر بستان در خاطره ها باقي مانده است
🇮🇷کانال راز دل با شهدا
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
حاج مهدی میرزایی در عمليات طریق القدس بار ديگر مجروح شد وبراي درمان به مشهد رفت.
روح بي قرار مهدي طاقت ماندن در شهر را نداشت .هنوز زخم ها التيام نيافته بود كه خودش را به جبهه رساند .
دلش مي خواست در حمله بعدي حضور داشته باشد
در تنگه ي چزابه با خلاقيت وشجاعتش همه را متحير كرد.
به دنبال آن در عمليات فتح المبين پا به پاي رزمندگان متجاوزان عراقي رابه عقب راند.
عمليات رمضان آزمون دشوار ديگري بود كه مهدي با سر بلندي از آن بيرون آمد.
در اين حمله كه در محور شلمچه انجام شد برادر كوچكترش رضا به شهادت رسيد و مهدي از همه رزمندگان خواست تا جنازه ساير شهدا به عقب منتقل نشده پيكر برادرش را از روي زمين بلند نكنند.
انفجار مين در عمليات مسلم بن عقيل باعث مجروح شدن دستش شد اما پس مدت كوتاهي از بيمارستان راهي جبهه شد وهمه رزمندگان را حيرت زده كرد.
عده اي به خاطر وجود تركش هاي فراوان در بدن او لقب فرد آهنين را برايش انتخاب كرده بودند.
در عمليات والفجرمقدماتي و والفجر يك به عنوان مسوول تخريب ماموريت بزرگي را انجام داد. او وگروهش با نفوذ در خاك عراق تلمبه خانه هاي مهم منطقه را منهدم كردند.
شايستگي شجاعت تجربه وخلاقيت او باعث شد تا به عنوان فرمانده ي تیپ امام موسي علیه السلام هدايت نيروهاي تيپ را به عهده بگيرد.
در عمليات والفجر4 در منطقه پنجوين وهمچنين عمليات پيروز خيبر لحظه به لحظه در كنار همرزمانش جنگيد. او در عمليات پيش از ديگران خودش رابه جاده ي بصره-العماره رساند.
مهدي پس از ازدواج با همسري مؤمن و وفادار به ديدار امام خميني رفت و سپس به جبهه هاي جنگ بازگشت.
هنوز چندي نگذشته بود كه به خانه ي خدا مشرف شد. سفر حج تحول بزرگي در شخصيت وروحيه اوا پديد آورد.
مهدي پس از پايان سفر بلافاصله راهي خط مقدم شد وعمليات ميمك را فرماندهي كرد و در بيست و هشتم آبان ماه 1363 با اصابت گلوله مستقيم به سرش به شهادت رسيد و روح بلندش به اوج آسمان پرواز كرد.
🇮🇷کانال راز دل با شهدا
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🥀🥀🥀🥀🥀
دوستان عزیزم در زندگینامه شهید مهدی میرزایی اسم برادر کوچکتر شهید آورده شد
که قبل از حاج مهدی به شهادت رسیده بود
امروز برای این دو برادر شهید بزرگوار مشترکا صلوات بفرستیم 🌸
شهید رضا میرزایی
شهید مهدی میرزایی
دعای خیر این شهدا بدرقه امروز زندگیتان 🌱
.
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتم
چند دفعه کارهایی که می خواستم برای بسیج انجام دهم رو ، نصفه نیمه رها کردم و بعد هم با عصبانیت بهش توپیدم
هر بار نتیجهٔ برعکس می داد 😐
نقشه ای سرهم کردم که خودم را گم و گور کنم و کمتر در برنامه ها و دانشگاه آفتابی بشوم ، شاید از سرش بیفتد.😕
دلم لک می زد برا برنامه های «بوی بهشت »
راستش از همان جا پایم به بسیج باز شد . دوشنبه ها عصر ، یک روحانی کنار معراج شهدا تفسیر زیارت عاشورا می گفت و اکثر بچه ها آن روز را روزه می گرفتند ..
بعد از نماز هم کنار شمسهٔ معراج افطار می کردیم.
پنیر که ثابت بود ، ولی هر هفته ضمیمه اش فرق می کرد :هندوانه ، سبزی یا خیار ، گاهی هم می شد یکی به دلش افتاد که آش نذری بدهد
قید دوتا از اردوها را هم زدم ..💔
یک کلام بودنش ترسناک بود به نظر می رسید..
حس می کردم مرغش یک پا دارد
می گفتم :«جهان بینی ش نوک دماغشه! آدمِ خود مچکربین!»😒
دراردوهـایی که خواهران را می برد، کسی حق نداشت تنهـایی جایی برود، حـداقل سه نـفری😐
اصـرار داشت:((جمـعی و فقط با برنامه های کاروانن همـراه باشیـد!))
مـا از برنامه های کاروان بدمان نمی آمد، ولی می گفتیم گاهی آدم دوست دارد تنهـا باشد و خلوت کند یا احیانا دو نفر دوست دارند باهم بروند.
درآن موقع،باید جوری می پیچـاندیم ودرمی رفتیم.
چـند بار دراین در رفتن ها مچمان راگرفت...😬
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هشتم
بعضی وقت ها
فـردا یا پس فردایش به واسطه ماجرایی یا سوتی های خودمان می فهمید.😂
یکی از اخلاق های بدش این بود که به ما می گفت فلان جا نروید و بعد که ما زیرآبی می رفتیم، می دیدیم به!
آقا خودش آنجاست😐 نمـونه اش حسینیه گردان تخریب دوکوهه...
رسیدیم پـادگـان دوکوهه.شنیدیم دانشجـویان دانشگاه امام صادق(ع)قـرار است بروند حسینیه گردان تخریب. این پیشنهـاد را مطرح کردیم.
یک پا ایستادکه: ((نه، چون دیر اومدیم وبچه ها خستهن ،بهتره برن بخوابن که فردا صبح سرحال از برنامه ها استفاده کنن!)) واجازه نداد.
گفت:((همه برن بخوابن!هرکی خسته نیست، می تونه بره حسینه حاج همت!))
بازهم حکمرانی!به عادت همیشگی، گوشم بدهکارش نبود😒
همراه دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)شدم ورفتم. درکمـال ناباوری دیدم خودش آنجـاست!😳...
داخل اتوبوس،باروحانی کاروان جلو می نشستند.صنـدلی بقیه عوض می شد، امـا صندلی من نه!
از دستش حسابی کفری بودم،میخواستم دق دلم رو خالی کنم
کفشش را درآورد که پایش را دراز کند، یواشکی آن را از پنجره اتوبوس انداختم بیرون😂
نمی دانم فهمید کار من بوده یا نه اصلا هم برایم مهم نبود که بفهمد..
فقط می خواستم دلم خنک شود.
یک بار هم کوله اش را عقب شوت ڪردم☺️
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
✅ ای کاش ما هم هنر جذب داشتیم...
خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت :
🔺 یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند،
عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین.
کاش مثل ابراهیم هادی هنر جذب داشتیم
ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد،
🔻 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید.
ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد.
آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد.
❓ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد.
❤️طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد...
‼️ اگر مثل ابراهیم هادی هنر جذب نداریم، دیگران را هم دزد تر نکنیم!!
🧲 | #مغناطیس
۲۸مهرماه ، #سالروز_شهادت #دانش_آموز #شهید_بهنام_محمدی . 🥀
یاد همه دانش آموزان مدرسه عشق همیشه جاودان 🌷
#الگوی_خودسازی
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
#ناحیه_مقاومت_بسیج_کاشان
#کنگره_ملی_شهدای_استان_اصفهان
#ستارگاندرخشان
#شهیدوطن
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
#نحوه_شهادت
خمپارهها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود. مثل همیشه بهنام سر رسید، اما نارحتی بچهها دیگر تأثیری نداشت؛ او کار خودش را میکرد. کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود؛ ناگهان بچهها متوجه شدند که بهنام گوشهای افتاده است و از سر و سینهاش خون میجوشید. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود. چند روز قبل از سقوط خرمشهر، شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۲۸/مهر/۱۳۵۹ پر کشید و امروز آشیانه بهنام، این کبوتر خونین بال، در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است
#شهید_بهنام_محمدی
#الگوی_خودسازی
#واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زینب_س
#ناحیه_مقاومت_بسیج_کاشان
#کنگره_ملی_شهدای_استان_اصفهان
#ستارگاندرخشان
#شهیدوطن
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
بسم الله الرحمن الرحیم
#لیست_چله_شهدا
۱_ شهید حجت الله شجاعی 🌷
۲_شهید عبدالحمید تقیزاده بهبهانی 🌷
۳_شهید مصطفی صدر زاده 🌷
۴_شهید حمیدرضا زمانی 🌷
۵_شهید عبدالمهدی مغفوری 🌷
۶_شهید غلامعلی فرامرزی دادنجانی 🌷
۷_شهید قدرت اله شجاعی 🌷
۸_شهید کریم کاویانی 🌷
۹_شهید رضا ایزدیار 🌷
۱۰_شهید صمصام طور🌷
۱۱_شهید عباسعلی فتاحی 🌷
۱۲_شهید محمدجواد روزی طلب 🌷
۱۳_شهید سعید حمیدیاصیل 🌷
۱۴_شهید علیرضا قلی پور 🌷
۱۵_شهید سید مرتضی محمدی شیخ شعبانی🌷
۱۶_شهید علی اکبر رجبی 🌷
۱۷_شهید سبزعلی شمسی 🌷
۱۸_شهید مهدی میرزایی 🌷
۱۹_شهید رضا اسماعیلی 🌷
۲۰_شهید ابوالفضل راه چمنی
۲۱_شهید سیدرضا حسینی
۲۲_شهید ادواردو آنیلی
۲۳_شهید عبدالنبی یحیایی
۲۴_شهید سجاد عفتی
۲۵_شهید سیدمرتضی طباطبائیان
۲۶_شهید آرمان علیوردی
۲۷_شهید روحالله عجمیان
۲۸_شهید حمیدرضا الداغی
۲۹_شهید مهدی قدیری
۳۰_شهید مجتبی قاضی زاده
۳۱_شهید نصرالله ایزدی
۳۲_شهید یوسف داور پناه
۳۳_شهید حسینعلی اکبری
۳۴_شهید سید میلاد مصطفوی
۳۵_شهید امید اکبری
۳۶_شهید میلاد حیدری
۳۷_شهید حمید سیاهکالی
۳۸_شهید بابک نوری
۳۹_شهید عباس دانشگر
۴۰_همه شهدای گمنام
🇮🇷کانال راز دل با شهدا
#آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس
https://eitaa.com/albom_shohada
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─