الفلاممیم
ببین! عرفان را، قرآن را خلاصه کنی میشود فاتحه الکتاب، خلاصهتَرش لفظ «بسمالله» که عصارهاش بشود آن
پ.ن:
1- امام علی ـعلیه السلامـ :«ما فی كلام الله فی السبع المثانی و ما فیه فی البسمله و ما فیه فی الباء و ما فیه فی النقطه و انا نقطه تحت باء بسم الله».
آنچه در كلام الهی است در سبع المثانی است و آن چه در سبع المثانی است، در بسم الله الرحمن الرحیم است و آنچه در بسم الله است، در باء بسم الله است و آنچه در باء بسم الله است در نقطه آن است و من نقطه زیرین باء بسم اللهام.
2-قال سمعت رسول الله(ص) و سئل بأیِّ لُغة خاطبک ربک لیلة المعراج؟ قال: خاطبنی بلغة علی بن أبی طالب(ع) فألهمنی أن قلت: یا رب أنت خاطبتنی أم علی(ع)؟ قال: یا أحمد؛ أنا شی ء لا کالأشیاء لا أقاس بالناس ولا أوصف بالشبهات بالأشیاء، خلقتک من نوری و خلقت علیاً(ع) من نورک، فاطلعت علی سرائر قلبک فلم أجد إلی قلبک أحب إلیک من علی بن أبی طالب(ع) فخاطبتک بلسانه کیما تطمئن قلبک.
به پیامبر اکرم(ص) عرض کردم: یا رسول الله! خداوند در شب معراج به چه لغت و زبانی با شما حرف می زد؟ پیامبر(ص) فرمودند: خداوند مرا با صدای علی(ع) مخاطب قرار می داد، پس خداوند خود مرا الهام کرد که پرسیدم: پروردگارا! من با تو حرف می زنم یا با علی؟!
در اینجا خداوند متعال فرمود: ای احمد! من با هیچ چیزی قیاس نشوم و با چیزهای شبیه اشیاء هم وصف نمی شوم.
تو را از نور خودم خلق کردم و علی(ع) را از نور تو، و می دانم که تو چقدر علی(ع) را دوست می داری و محبوب قلبت می باشد پس با صدای علی(ع) با تو حرف زدم تا قلبت آرامش پیدا کند.
3-سماع: وجد و سرور و پای کوبی و دست افشانی صوفیان منفرداً یا جمعاً با آداب و تشریفاتی خاص. (فرهنگ فارسی معین ). (اصطلاح تصوف و عرفان )
دستت درست، آدمها مثل چاله میمانند. بیل اول را چه عرض کنم، غمزهی چشمی نشان داد و هوا خواهش شدم. نوار سیاهی از دوردست آمده بود و پیچیده بود به دست و بالم. داشتم به قهقرا میرفتم. چشمم را، جانم را، روحم را سیاهی پوشانده بود.
چه فرقیست بین من و آن دانشجویِ قرتی که سر به راهش کردی؟ مگر این نیست که وقتی پربکشی دستت بازتر است؛ بیشتر میتوانی آدمها را بیاوری سرِ خط. خب من هم یکی از همان آدمها.
عمارِحلب سر به راهم کرد. محمدحسین دستم را گرفت و همراه رفتیم هیئت علمدار. هنوز هم وقتی خیلی دلتنگ میشوم صدایت آرامشم است. با آن صدایِ خشدارت بلندبلند میخوانی«سر که زد چوبهی محمل» و جلویِ چشمم میآید صحبت آقا که «سر نوکر به فلک و نه درک». دستِ کم نگیر محمدحسین. نوکری مثلِ تو جایِ سرش سینهی ارباب است نه درک.
حرفِ مجلس گرمکنی نیست. شما خودتان حدیث مفصل بخوانید از آنجا که حاج قاسم «همت» خواندش؛ از آنجایی که محمدحسین وقتی رفت حاج قاسم گفت کمرم شکست.
آن صبحِ جمعه که حاج قاسم پرکشید اول کسی که فکرم رفت پیشش تو بودی. با خودم گفتم حالا چه بزمی راه انداختهاند و چه سور و ساتی برپا کردهاند آن بالا بالاها. همتِ حاج قاسم و همتِ امام خمینی کنارهم نشستهاند و گل میگویند و گل میشنفند. آقای کوثریِ بیتِ امام مینشیند به روضه خواندن و محمدحسین وسط روضه گریز میزند. و حتما گریهکناند چنین مجلسی را علیا مخدراتِ حرم.
محمدحسین همیشه برایم فرق داشته و دارد. حقاش به گردنم بیشتر از این حرفهاست. مدتی «عمارِحلب» کتابِ روی دستم بود. همانروزها که ظلمت بود و آمد و خورشید شد آنشب را. چندین بار از اول تا آخرش را خواندم، خندیدم و گریه کردم. مدتی هم شبها تفأل میزدم به عمارحلب و همراهش میشدم. آخر سخن اینکه محمدحسین، ممنونم و مدیون.
والسلامعلیمناتبعالهدی...
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
الفلاممیم
قال رسولالله_صلیاللهعلیهوآلهوسلم_:
عنوانصحیفهالمومنحبعلیبنابیطالب_علیهالسلام_
الفلاممیم
قال رسولالله_صلیاللهعلیهوآلهوسلم_: عنوانصحیفهالمومنحبعلیبنابیطالب_علیهالسلام_
سرلوحهیپروندهیهرمؤمندوستیومحبتعلیبنابیطالب_علیهالسلام_است.
الفلاممیم
قال رسولالله_صلیاللهعلیهوآلهوسلم_: عنوانصحیفهالمومنحبعلیبنابیطالب_علیهالسلام_
اين حديث را حافظ خطيب بغدادى در جلد چهارم تاريخ خود در صفحۀ ۴۱۰ با دقت در سند ثبت نموده است.
|الغدیر جلد اول|
الفلاممیم
گاهی وقتها عکس خود شرحی است پر سر و صدا. به قدری پرسر و صدا که گاه تشخیص برایت مشکل میشود. نمیدانی نفیر و نالهشان از حب است یا بغض.
گاهی گم میشوی میان صداهای بازار و مسجدجامع شام و میشنوی صدای آنانی که سب علی میکنند و دندان برهم میفشارند. گاه هم صدای حق حق گفتن و هوکشیدن غالیان و صوفیان از حُبشان است که گوشَت را پرمیکند.
ایستاده به بلندای تاریخ صدایش بلند است که«قومی از حب من به آتش وارد میشوند و قومی از بغض». و سروصداهاست که نمیگذارد صدا برسد به گوش آن دو قوم و برهند از جهالت.
گاهی سردرگم میشوی. قومی به تلاوت قرآن صدا بلند میکنند:
« برخی از مردم غیر خدا را همانند خدا گیرند و چنانکه خدا را بایست دوست داشت با آنها دوستی ورزند، لیکن آنها که اهل ایمانند کمال محبّت و دوستی را فقط به خدا مخصوص دارند.»
و بخواهند تو را از محبت امیرالمومنین دور کنند. و نمیدانند که حب ما به حضرت امیر، طولی است و نه در عرض خدا و رسولش. نمیدانند یا نمیخواهند بدانند که فرمود عنوان صحیفهی مومن حب علیست و تمام اعمال بدون آن بی ارزش.
گروهی دیگر صدا بلند میکنند که لا هو الا هو و هوالهو علی. چه لذتیست بالاتر از ستودن کمال. و به واسطهی این ستایشهاست که گروهی مشرک میشوند. اینان نشنیدند یا نمیخواهند بشنوند سخن امیرالمومنین را که قومی از حب من کافر میشوند.
الفلاممیم
گاهی وقتها عکس خود شرحی است پر سر و صدا. به قدری پرسر و صدا که گاه تشخیص برایت مشکل میشود. نمیدان
گروهی سوم علمایی هستند همچو علامهی امینی، میر حامد حسین و مجلسی و آقای قاضی و حضرت امام و آقا و باقی علما و عرفای ما. لبریزند از عشقِ علی و آن حب واسطهای است برای رسیدن به حضرت معبود. فرمودهاند پیمودن طریقت بدون استاد ممکن نیست و حضرت رسول فرمود که منم شهر علم و علیست باب آن.
حب حضرت امیر اصل دین و توحید است و دین نیست جز حب و ولایت امیرالمومنین.
هدایت شده از گفتمان امام
‼️ گویا چنین آیهای نیامده و ما تکلیفی نداریم!
🔰خداوند میفرماید:
«بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ اَلسَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (اعراف/۱۶۸) ما آنها را با خوشیها و ناخوشیها مبتلا میکنیم، به این امید که برگردند؛ اما آنها میگویند اینها ربطی به خدا ندارد! یک وقت هم ویروسی پیدا میشود و چند میلیون انسان را مبتلا میکند؛ بالاخره دنیا همین است! و باید ساخت!
🔰اما خداوند میفرماید: همین طوری نبود که یک روز ویروسی بیاید؛ بلکه هدفمند بود!«لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»، «لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ»
حال از آنهایی که خدا را قبول ندارند، توقعی نیست؛ شما که قرآن را میبوسید، شما دیگر چرا؟! انگار نه انگار که اصلا خدا کارهای هست و گویا چنین آیهای نیامده و ما تکلیفی نداریم!
۹۹/۳/۶
🔹 پی نوشت:
ویروس هدفمند!!!
با هدف بازگشت به خدا و عالم معنویت!
متأسفانه با این همه مبانی محکم معرفتی که در کلام قرآن و روایات و لسان علما آمده و بارها امام خامنهای در همین اوضاع ویروس #کرونا بر جریان #معنویت و #استغفار و دعا تأکید کرده اند، باز هم در این داستان، کم توجهی میشود!!!
#سلامت_معیشت_معنویت
@gofteman_emam
حیف است دنیا تو را بدزدد.«ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم».
صد چهره، پنجاه چهره، هزار چهره، حرف چندین پهلو، قلم چندین پهلو، حرکات جور واجور،
دربرابر چو گوسفند سلیم
در قفا همچو گرگ آدم خوار
چه میخواهید از دنیا؟حیف است که دنیا شما را از شما بدزدد.این بیان، یک صنعتی است که یادگرفتهایم؛ ولی باید در نفس پیاده شود.
|استاد علامه حسن زاده آملی، کتاب صد و ده اشاره، اشارهی98، در شرح نمط نهم اشارات و تنبیهات|