eitaa logo
الف‌لام‌میم
510 دنبال‌کننده
260 عکس
53 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
الف‌لام‌میم
سیره ما و مخالفین در تاریخ روشن است. مانند این چنین روزی، افقه فقهای آن زمانه را تهمت ارتداد می‌زنند
حکم را معصوم بیان فرموده است: «اِبْرَأْ مِنْهُمَا، بَرِئَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمَا». زمانه ما، زمانه تأویل است. وحدت یا تقدیس؟ قدر متیقن: تو گوش به معصوم بسپار.
هدایت شده از الف‌لام‌میم
پناه آوردم به کاغذ. مرکب بود و قلم نی. خواستم مشق نامت کنم. نامت؟ نوشتم هو. باز نوشتم، باز، باز، باز. تویی، تو. مراجعه کردم به کتاب‌های گذشته، نیاکان را دیدم که دست خالی برگشته‌اند از دریای تو. حرف از عذار و عارض بود، از طره‌ی زلف و لعل لب و همین‌ها دیگر. کتاب شعرهای معاصر را تهی یافتم. در جست‌وجو بودم که سیاهی چشمانت طلوع کرد و شب شد. تار دیدم که تکه‌یِ بالایِ جمجمه‌ام نیست. کاسه‌ی سرم پر بود از خالی. گارسون با پیشبند سفید و جلیقه‌ی سیاه کاسه‌ی یخ را خالی کرد داخل کاسه‌ی سرم. صدای شکستن شیشه پیچید. او_همان تو_ پایش گیر کرد به پایین در. صدایی پیچید. نامت؟ شنیدم و نفهمیدم. آدمی مگر چقدر ظرفیت دارد؟ هر قدر هم پرتحمل... مرا ببخشید. خون شُره کرد روی لباس سفید، قطره‌ی بعد، قطره‌ی بعد، قطره‌ی بعد. ترک بین لبت شکاف خورد. به لحظه‌ای اوضاع دگرگون شد. خون باز شره کرد. حدادی با پیشبند سیاهش از داخل کوره مواد مذاب را برداشت. عدل خالی کرد روی یخ داخل سرم. ترق ترق صدای شکستن یخ آمد. رگی در مغزم پاره شد. گرمیِ خون جهید در سرسرای جمجمه. عهد کردم چشم بسته تا خانه بروم. تصویر تو حک شده بود پشت پلک. مگر اشک تصویر را پاک کند که هی، خیال باطل. _سورئال_
الف‌لام‌میم
پناه آوردم به کاغذ. مرکب بود و قلم نی. خواستم مشق نامت کنم. نامت؟ نوشتم هو. باز نوشتم، باز، باز، باز
این را خودم می‌پسندم، چه مهر ۴۰۰ باشد، چه ۴۰۱، چه ۴۰۲. چه فکرها و چه تفاوت‌ها و چه... چه می‌دانم، ذهنیت‌ها. ثابت که تغییر نمی‌کند.