eitaa logo
الف‌لام‌میم
510 دنبال‌کننده
260 عکس
53 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌دانم چرا، این متن را که نوشتم یک‌ضرب دلم گرفت. از آن گوشه‌ی صنوبری صدا آمد یک متن برای امیرالمومنین علی_کرم الله وجهه_ بنویس. خواستم بنویسم، با دلم مشورت کردم: از کجا بگویم؟! ضرب حیدر‌حیدر داخل هیئت بلند شود و بعد صدای غیش‌غیش به هم خوردن شمشیر بیاید و مثل فیلم «نبا السما» مولا بیاید، یا برویم هزار و چهارصد و خورده‌ای سال پیش مثل چند شب قبل و از این بگویم که جان پیامبر در جایِ پیامبر خوابیده و مشرکان را زهره ترک کرده. دلم رضا نداد. دستم را گرفت و گفت امشب حرف دیگری‌ست. کشاندم چندروز بعد از رفتن پیامبر، مانند هم‌چون روزهایی، بعضی گفته‌اند از همین روزها شروع شده. بعضی گفته‌اند دست آقایی را مثل هم‌چه روزهایی بسته‌اند. گفته‌اند پررو بازی‌هاشان از همان دم آخر که داشت پیامبرمان از دنیا می‌رفت شروع شد. گفته‌اند... . روضه‌های فاطمیه خصوصی است. هرکسی را نمی‌خَرند. ما را هم بخر، درهم بخر. روزی‌مان کن این فاطمیه مدینه باشیم و بقیع روضه بگیریم. همین فاطمیه حضرتِ منتقمِ مادر بیاید و در رکابش باشیم... . ‌
الف‌لام‌میم
در اخبار است، حضرت جبرائیل به میکائیل_علیه‌السلام_می‌فرمود در عجبم از فعل خدای_عزّوجلّ_ که با این هم
در حقیقت بازگشت ادب به سوی اتخاذ طریق معتدل بین خوف و رجاء است و لازمه عدم رعایت ادب کثرت انبساط است که چون از حد در گذرد مطلوب نخواهد بود. مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی_رضوان‌الله‌تعالی‌علیه_مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ایشان. و هم‌چنین مرحوم حاج شیخ محمد بهاری_رحمه الله_ این‌طور بود. در مقابل حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی_رضوان‌الله‌تعالی‌علیه_ مقام خوفش بر رجاء و انبساط غلبه داشت و این معنی از گوشه و کنار سخنانشان مشهود و پیداست. ... کمال در رعایت اعتدال است. از حائز بودن کمال انبساط در عین حال کمال خوف و این معنی فقط در گفتار و کردار و قول و فعل ائمه اطهار_علیهم‌السلام_ موجود است. |رساله لب‌الباب،علامه‌حسینی‌طهرانی| ‌
ای شاه شاهان جهان الله، مولانا علی ای نور چشم عاشقان الله، مولانا علی حمد است گفتن نام تو ای نور فرخ نام تو خورشید و مه هندوی تو الله، مولانا علی خورشید مشرق خاوری در بندگی بسته کمر ماهت غلام نیک پی الله، مولانا علی خورشید باشد ذره‌ای از خاکدان کوی تو دریای عمان شبنمی الله، مولانا علی موسی عمران در غمت بنشسته بد در کوه طور داود می‌خواندت زبور الله، مولانا علی آدم که نور عالم است عیسی که پور مریم است در کوی عشقت در هم است الله، مولانا علی داود را آهن چو موم قدرست نموده کردگار زیرا به دل اقرار کرد الله، مولانا علی آن نور چشم انبیا احمد که بد بدر دجا می‌گفت در قرب دنا الله، مولانا علی قاضی و شیخ و محتسب دارد به دل بغض علی هر سه شدند از دین بری الله، مولانا علی گر مقتدای جاهلی کردست در دین جاهلی تو مقتدای کاملی الله، مولانا علی شاهم علی مرتضی بعدش حسن نجم سما خوانم حسین کربلا الله، مولانا علی آن آدم آل عبا دانم علی زین العباد هم باقر و صادق گوا الله، مولانا علی موسی کاظم هفتمین باشد امام و رهنما گوید علی موسی الرضا الله، مولانا علی سوی تقی آی و نقی در مهر او عهدی بخوان با عسکری رازی بگو الله، مولانا علی مهدی سوار آخرین بر خصم بگشاید کمین خارج رود زیر زمین الله، مولانا علی تخم خوارج در جهان ناچیز و ناپیدا شود آن شاه چون بیدار شود الله، مولانا علی دیو و پری و اهرمن، اولاد آدم مرد و زن دارند این سر در دهن الله، مولانا علی اقرار کن اظهار کن مولای رومی این سخن هر لحظه سر من لدن الله، مولانا علی ای شمس تبریزی بیا بر ما مکن جور و جفا رخ را به مولانا نما الله، مولانا علی |حضرتِ مولانا، کلیاتِ شمس تبریزی،ص1212| ‌
الف‌لام‌میم
ای شاه شاهان جهان الله، مولانا علی ای نور چشم عاشقان الله، مولانا علی حمد است گفتن نام تو ای نور فر
ببین! عرفان را، قرآن را خلاصه کنی می‌شود فاتحه الکتاب، خلاصه‌تَرش لفظ «بسم‌الله» که عصاره‌اش بشود آن «باء» و از آن برسیم به نقطه‌اش، آن نقطه علی‌ست و علی‌ست خلاصه‌ی همه‌اش و چه دریایی‌ست آن نقطه. باز هم بگویم؟ پیامبرِ ما در شبِ معراج رسید به جایی که حضرت جبرئیل فرمود نمی‌توانم از این‌جا به بعد همراهِ شما بیایم. پیامبرِ ما، خرقِ عادات کرد و رسید به جایی که «فکان قاب قوسین او ادنی». صدایی آشنا شنید. خدای حق تعالی با صوتِ مولایمان علی سخن می‌گفت. باز هم بگویم؟ فعلا از این فضایلِ مولا بی‌زحمت یک «هو»ی جانانه بکشید که هوالهو و هوالحق، علی. بیایید، پروانه شوید و سماع کنید دور آن نقطه و بچرخید و بسوزید و ذوب شوید در او همان‌طور که او ذوب بود در خدای حق تعالی و ملقب به ممسوس فی ذات الله_تبارک و تعالی_. بیایید مولوی‌وار صدا بزنید«الله مولانا علی» که «در مکتبِ عارفان آگاه الله علی‌ست، علی‌ست الله!» ‌
چنان تکیه می‌زد به منبر و درس می‌گفت که انگار پیغمبر دوباره آمده و دوشادوش علی راه می‌رود و درس می‌گوید. اگر عمیق شوی در چشم‌هایِ آبیِ حضرتش اقیانوسِ علمی‌ست که آرام است. اقیانوس موج می‌زند، سرمستان یک به یک از راه می‌رسند، یکی با کوزه‌ای آمده،دیگری با سبویی. هر که به قدرِ بضاعتش. می‌آیند و ندا می‌دهند که «ایها العزیز» بیا و لطفی کن و «اوف لنا الکیل». آن‌روز چهارهزار نفر جُره و سبویِ خود را از دریایِ علم پرکردند و تا به امروز هزاران هزار نفر سیراب شده‌اند از همان دریا. چنان پایه‌هایِ مذهبمان را محکم کرد که ما هم منسوب شدیم به حضرتش؛ شیعه‌ی جعفری خطابمان کردند. هم‌چه شبی امامِ صادقِ‌مان به دنیا آمد. آمد که از جامِ ایشان مست شویم و افتخار کنیم به نَسَبمان که شاگردیم چُنین آقایی را. ‌
الف‌لام‌میم
چنان تکیه می‌زد به منبر و درس می‌گفت که انگار پیغمبر دوباره آمده و دوشادوش علی راه می‌رود و درس می‌گ
و حضرتش بود عبدی بود از عَبیدِ پیامبرِ ما. چنانی که هرگاه نام برده می‌شد از حضرتِ محمد رنگ رخساره‌شان عوض می‌شد. چنانی که از پدرِ بزرگوارشان نقل شده که اولین چیزی را که خدا آفرید محمد بود. و این‌جاست که دیگر حرفی نمی‌ماند برای گفتن و کُمیت همه لنگ است از شناخت آن عظمت و آن نور. سپس نور امیرِمومنان و یعسوب دین را خدایِ متعال بیافرید. منقول است که هنوز نه زمین بود و نه زمان، نه لوح بود و نه قلم و خدای بود و دو نور. علی و محمد_علیهما السلام_بودند و مشغولِ عبادتِ ذاتِ باری تعالی. و علی به منزله‌ی جانِ نبی‌ست و برای همین از اعمال هم‌چون فردا‌یی‌ست امین‌الله خواندن.
الف‌لام‌میم
ببین! عرفان را، قرآن را خلاصه کنی می‌شود فاتحه الکتاب، خلاصه‌تَرش لفظ «بسم‌الله» که عصاره‌اش بشود آن
پ.ن: 1- امام علی ـعلیه السلامـ :«ما فی كلام الله فی السبع المثانی و ما فیه فی البسمله و ما فیه فی الباء و ما فیه فی النقطه و انا نقطه تحت باء بسم الله». آنچه در كلام الهی است در سبع المثانی است و آن چه در سبع المثانی است، در بسم الله الرحمن الرحیم است و آنچه در بسم الله است، در باء بسم الله است و آنچه در باء بسم الله است در نقطه آن است و من نقطه زیرین باء بسم الله‌ام. 2-قال سمعت رسول الله(ص) و سئل بأیِّ لُغة خاطبک ربک لیلة المعراج؟ قال: خاطبنی بلغة علی بن أبی طالب(ع) فألهمنی أن قلت: یا رب أنت خاطبتنی أم علی(ع)؟ قال: یا أحمد؛ أنا شی ء لا کالأشیاء لا أقاس بالناس ولا أوصف بالشبهات بالأشیاء، خلقتک من نوری و خلقت علیاً(ع) من نورک، فاطلعت علی سرائر قلبک فلم أجد إلی قلبک أحب إلیک من علی بن أبی طالب(ع) فخاطبتک بلسانه کیما تطمئن قلبک. به پیامبر اکرم(ص) عرض کردم: یا رسول الله! خداوند در شب معراج به چه لغت و زبانی با شما حرف می زد؟ پیامبر(ص) فرمودند: خداوند مرا با صدای علی(ع) مخاطب قرار می داد، پس خداوند خود مرا الهام کرد که پرسیدم: پروردگارا! من با تو حرف می زنم یا با علی؟! در اینجا خداوند متعال فرمود: ای احمد! من با هیچ چیزی قیاس نشوم و با چیزهای شبیه اشیاء هم وصف نمی شوم. تو را از نور خودم خلق کردم و علی(ع) را از نور تو، و می دانم که تو چقدر علی(ع) را دوست می داری و محبوب قلبت می باشد پس با صدای علی(ع) با تو حرف زدم تا قلبت آرامش پیدا کند. 3-سماع: وجد و سرور و پای کوبی و دست افشانی صوفیان منفرداً یا جمعاً با آداب و تشریفاتی خاص. (فرهنگ فارسی معین ). (اصطلاح تصوف و عرفان ) ‌
دستت درست، آدم‌ها مثل چاله می‌مانند. بیل اول را چه عرض کنم، غمزه‌ی چشمی نشان داد و هوا خواهش شدم. نوار سیاهی از دوردست آمده بود و پیچیده بود به دست و بالم. داشتم به قهقرا می‌رفتم. چشمم را، جانم را، روحم را سیاهی پوشانده بود. چه فرقی‌ست بین من و آن دانشجویِ قرتی که سر به راهش کردی؟ مگر این نیست که وقتی پربکشی دستت بازتر است؛ بیشتر می‌توانی آدم‌ها را بیاوری سرِ خط. خب من هم یکی از همان آدم‌ها. عمارِحلب سر به راهم کرد. محمدحسین دستم را گرفت و همراه رفتیم هیئت علمدار. هنوز هم وقتی خیلی دلتنگ می‌شوم صدایت آرامشم است. با آن صدایِ خش‌دارت بلندبلند می‌خوانی«سر که زد چوبه‌ی محمل» و جلویِ چشمم می‌آید صحبت آقا که «سر نوکر به فلک و نه درک». دستِ کم نگیر محمدحسین. نوکری مثلِ تو جایِ سرش سینه‌ی ارباب است نه درک. حرفِ مجلس گرم‌کنی نیست. شما خودتان حدیث مفصل بخوانید از آن‌جا که حاج قاسم «همت» خواندش؛ از آن‌جایی که محمدحسین وقتی رفت حاج قاسم گفت کمرم شکست. آن صبحِ جمعه که حاج قاسم پرکشید اول کسی که فکرم رفت پیشش تو بودی. با خودم گفتم حالا چه بزمی راه انداخته‌اند و چه سور و ساتی برپا کرد‌ه‌اند آن بالا بالاها. همتِ حاج قاسم و همتِ امام خمینی کنارهم نشسته‌اند و گل می‌گویند و گل می‌شنفند. آقای کوثریِ بیتِ امام می‌نشیند به روضه خواندن و محمدحسین وسط روضه گریز می‌زند. و حتما گریه‌کن‌اند چنین مجلسی را علیا مخدراتِ حرم. محمدحسین همیشه برایم فرق داشته و دارد. حق‌اش به گردنم بیشتر از این حرف‌هاست. مدتی «عمارِحلب» کتابِ روی دستم بود. همان‌روزها که ظلمت بود و آمد و خورشید شد آن‌شب را. چندین بار از اول تا آخرش را خواندم، خندیدم و گریه کردم. مدتی هم شب‌ها تفأل می‌زدم به عمارحلب و همراهش می‌شدم. آخر سخن این‌که محمدحسین، ممنونم و مدیون. والسلام‌علی‌من‌اتبع‌الهدی...
الف‌لام‌میم
قال رسول‌الله_صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم_: عنوان‌صحیفه‌المومن‌حب‌علی‌بن‌ابی‌طالب_علیه‌السلام_ ‌
الف‌لام‌میم
قال رسول‌الله_صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم_: عنوان‌صحیفه‌المومن‌حب‌علی‌بن‌ابی‌طالب_علیه‌السلام_ ‌
سرلوحه‌ی‌پرونده‌ی‌هر‌مؤمن‌دوستی‌و‌محبت‌علی‌بن‌ابی‌طالب_علیه‌السلام_است.