eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
888 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود بشر از لطف خداوند مکدّر می‌شد شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد اشک لالایی بی‌واژۀ مادرها بود گورِ بی‌فاتحه گهوارۀ دخترها بود ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد «عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» آن‌که بر شانۀ خود پرچم اسلام گرفت دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت عشق را طبع خداوند به توصیف آورد شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد سَیِّده، مُحتَرَمه، مُمتَحَنه، حَنّانه حانیه، عالِمه، اُم النُّجَباء، ریحانه عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد زن به شکرانۀ او چادر شوکت سر کرد خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد مادرانه به طرفداری احمد برخاست تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست جلوه‌ای کرد و دلیل زهق الباطل شد و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد بی‌گمان بولهب آن‌روز پر از واهمه بود دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود بنویسید که معصومۀ عصمت زهراست سند محکم اثبات نبوّت زهراست دختری که لقب اُم اَبیها دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد و خداوند اگر وَاعتصموا می‌گوید از کرامات نخ چادر او می‌گوید سورۀ دَهر چنین گفته به مدحش سخنی تا ابد دَهر نبیند به خود این‌گونه زنی نه فقط جلوۀ او سورۀ انسان آورد چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست جز در خانۀ زهرا همه درها بسته‌ست زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد قُرة العین نبی وصله به چادر دارد همه در خدمت بانوی دو عالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود، ولی باز خودش نان می‌پخت نان برای دل بی‌تاب فقیران می‌پخت بارها خادمه‌اش گفت: به لطفت شادم «من از آن روز که در بند توام آزادم» فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آیینۀ پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست اَحدی کفو علی بن ابی‌طالب نیست عشق باید که پس از این سخن آغاز کند مرتضی در بزند فاطمه در باز کند آفتاب از افق خانه‌شان سر می‌زد هر زمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست سند محکم اثبات ولایت زهراست اولین شیعۀ بی‌تابِ علی، زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود برمی‌گشت باز هم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی سلسلۀ طوبی شد میوۀ این شجره نایبةُ الزهرا شد آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است خطبۀ دم‌به‌دمش وارث تیغ دو دم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یک‌تنه فاتحۀ کاخ ستم را خوانده تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها «یا علی» از لبِ سردار نیفتاده هنوز علم از دستِ علمدار نیفتاده هنوز کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟ پسر فاطمه کافی‌ست که فَرمان بدهد همه از خاتمۀ معرکه آگاه شوند فاتحان با خبر از «نَصرُ مِنَ الله» شوند باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس‌العملش سخت و خشن خواهد بود ننگ بادا به ابوجهل، به همدستِ یهود لعنِ تاریخ به موذی‌گری آل سعود سپر خویش کنم غیرت سرداران را به جهانی ندهم یک وجب از ایران را پس چه شد دبدبه و کبکبۀ نادان‌ها داغ شد بر دلشان داغی تابستان‌ها چشم بَد دور که این دشت پُر از لاله شده‌ست سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شده‌ست سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده سایۀ چادر او از سرمان کم نشده بنویسید امیدِ دل زهرا مهدی‌ست چارۀ کار همه مردم دنیا مهدی‌ست @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرامشی به وسعت صحراست مادرم‌ اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم‌ مثل ستاره در شب یلدا که بی‌دریغ‌ تا صبح می‌درخشد و زیباست مادرم‌ یک سینه درد دارد و آهی نمی‌کشد از بس که مثل کوه شکیباست مادرم‌ هر روز مهربان‌تر و هر روز تازه‌تر مثل نگاهِ ساکت باباست مادرم‌ چشمش به غنچه‌های جوانش که می‌خورد لبریزِ خنده‌های شکوفاست مادرم‌ شب‌های بی‌کسی چه کسی می‌نوازدم‌؟ هرجاست اشک‌های من‌، آنجاست مادرم‌ هر شب پس از نماز، دعا می‌کند مرا در فکر روزهای مباداست مادرم‌ پهلوش می‌نشینم و لبخند می‌زند تنهایی‌اش در آینه پیداست مادرم‌ سیراب می‌شوم به صدایش که می‌رسم‌ مانند آب‌های گواراست مادرم‌ بازی کودکانه زمینم اگر زند باکیم نیست‌، گرم تماشاست مادرم‌ از ماجرای هاجر و سارا سؤال کن‌ در قصه‌های مریم و حواست مادرم‌... رازی است نانوشته الف لام میم عشق‌ حرفی که تا همیشه معمّاست مادرم‌ «آهسته باز از بغل پلّه‌ها گذشت‌» اما کسی ندید چه تنهاست مادرم @aleyasein
شعر مدح حضرت زهرا سلام الله علیها شعر ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نام نامی زهرا به نام مادرها سلام ما به امام تمام مادرها که فاطمه است همیشه امام مادرها به لطف فاطمه هستم غلام مادرها غلام خانه ی زهرا حسابمان کردند برای نوکری اش انتخابمان کردند هزار شکر، نوشتند نوکرش باشیم هزار شکر که گفتند قنبرش باشیم گدای خانه ی او تا به آخرش باشیم اجازه داد به ما، حلقه ی درش باشیم به روی شانه ی خود دست رحمتی داریم غلام فاطمه ایم و چه عزتی داریم بهشت زیر قدم های مادرانه ی اوست بهشت گوشه ی دنجی ز آشیانه ی اوست بهشت زمزمه های شب و شبانه ی اوست بهشت گرمی نان و تنور خانه ی اوست قسم به گردش دستاس و گرمی نانش نشسته ایم سر سفره های احسانش تنور عالمیان گرم شد به برکت او شدند خلق، خلائق همه به علت او قسم به شوکت زهرا، قسم به عزت او به عرش و فرش می ارزد فقط دو رکعت او سلام ما به قیام و قعود و یا رب او سلام ما به قنوت و به سجده ی شب او ز نور خنده ی زهرا زمین منور شد ز عطر نان تنورش زمان معطر شد به لطف بردن نامش شراب، کوثر شد به یمن مقدم او حالمان که بهتر شد، خدا به برکت زهرا پناهمان بخشید به حب فاطمه، مولا گناهمان بخشید به حب فاطمه اینجا که راهمان دادند ثواب کوه به یک ذره کاهمان دادند به زیر چادر زهرا، پناهمان دادند برات اشک به غم های شاهمان دادند شدیم گریه کن، روضه ی حسین و حسن یکی بدون حرم شد، یکی بدون کفن ... وحید محمدی ۲ بهمن ۱۴۰۰ @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سایه ات کم‌نشود از سرِ ما حضرتِ ماه ❤️ @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبوبِ امام و شهدا یعنی تو یک پرتویی از نور خدا یعنی تو خورشیدِ جمارانی ما روح الله خورشیدِ خراسانی ما یعنی تو! @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر مدح و مرثیه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسم ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم حتما تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم حتما تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم وحید محمدی ۹۸/۱۲/۴ @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با دست تهی به جست و جویم امشب شاید نظری شود به سویم امشب ای کاش که این جمعه بیایی آقا این است تمام آرزویم امشب @aleyasein
ما را خریدی و جز خیرت عطا نکردی عمریست خوب و بد را از هم صوا نکردی صدبار دیده ای که با دیگران نشستیم تو سفرهء خودت را از ما جدا نکردی گفتند افتضاح است پرونده ای که دارم از بس بزرگواری، تو اعتنا نکردی بی آبروتر از من در بین جمعیت نیست هرجا خجالتم را دیدی صدا نکردی نگذاشتی گناه من را کسی بفهمد گفتی بیا دوباره...خیلی خطا نکردی خوابم نبرده از بس شوق وصال دارم چون روسیاهی ام را هی برملا نکردی در لیله الرغائب، گفتم به یار غائب خوردم زمین خدایی هرجا دعا نکردی باد صبا به حیدر پیغام میفرستم؛ درد زیارتم را از چه دوا نکردی چونکه قدیم الاحسان ذکر حسین زهراست گفتم مرا ببخشید، چون و چرا نکردی والله که رقیه دست مرا گرفته خالی است دستم اما آنرا رها نکردی * بابا مگر نگفتم وقتی بیا که خوبم چیزی ندارم اینجا فکر مرا نکردی؟! از بسکه تشنه بودی بر نیزه سنگ خوردی کم با سری شکسته، حاجت، روا نکردی در چهره ای پر از خون! یک بوسه سهم من نیست چشمی دگر ندارم بابا حنا نکردی؟! بالانشین! خرابه جای سر شما نیست از چه برای این سر، تن، دست و پا نکردی کو گردنت که دورش حلقه شود دو دستم! حق مرا عزیزم دیدی ادا نکردی @aleyasein
یک بار نشد به نفس غالب باشی پابند به هر حرام و واجب باشی این بار به خود بیا، دل من، تا کی؟ در حسرت لیلة‌الرغائب باشی @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما در شب آرزو نداریم جز وصل تو هیچ آرزویی @aleyasein
علیه‌السلام 💠 (علیه‌السلام) «ما ضَرَّ مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَنْ لا یَمُوتَ فی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمَهْدِیِّ(علیه‌السلام) وَ عَسْكَرِهِ» کسی که در حال انتظار بمیرد، ضرر نکرده است و همانند کسی است که در وسط خیمه مهدی(علیه‌السلام) و سپاهیانش جان داده است. 📗 الکافی، ج۱، ص۳۷۲ 🔹مرگ در حال انتظار🔹 هر منتظری که دل به ایمان داده‌ست جان بر سر عشق ما به جانان داده‌ست انگار که هم‌رکاب مهدی بوده در لشکر و خیمه‌گاه او جان داده‌ست @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نفس نفس نفست عطر ربنا دارد قنوت نیمه شبت ذکر آتنا دارد به عمق معرفت واژه های جامعه ات هجا هجا کلماتت دَم از خدا دارد کریم، ابن کریمی و عالمی آقا به دامن کرمت دست التجا دارد کبوترانه پریده در آسمان شما دلی که حسرت سرداب سامرا دارد من از هوای گدایی درگهت مستم گدای سامری ات میشوم ... صفا دارد فدای نام تو یا ایها النقی، جانم چقدر لشکر تو یار و جانفدا دارد اگر چه دست تو را خصم بی بصیرت بست هنوز اهل تو در بیت خویش جا دارد هنوز غصه بزم شراب را داری هنوز دست تو جای طناب را دارد ... وحید محمدی @aleyasein
سامرا، امشب مدینه می‌شود مهمان تو آسمان‌ها اشک می‌بارند بر دامان تو شمع روشن می‌کند چشم ستاره تا سحر با گلاب اشک، می‌شوید تن سوزان تو ای حصار آفتاب، ای آسمان در قفس یوسفت را می‌برند از گوشۀ زندان تو گریه کن، خواندند در بزم خدا شعر شراب گریه کن، آتش گرفته سینۀ قرآن تو چاک زن پیراهن صبرت، مگر روشن شود در غبار چشم‌ها، آیینۀ پنهان تو دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت رو به سمت قبله کن، پرواز کرده جان تو @aleyasein