eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
918 ویدیو
117 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبیه تک درختی در دل صحرای غمهایم میان های‌های گریه‌هایم، باز تنهایم منم آن سنگ در چاهی که تاریک است دنیایم منم آن حال بیماری که آسان نیست احیایم منم آن سائلی که باز هم از سفره جا مانده خدایا باز کن در را ، منم مهمان ناخوانده شنیدم باز هم مهمان نوازی کرده‌ای، آری سر من را هم امشب بند کن اینجا به یک کاری زمین‌گیرم ، پریدن به پر و بالم نمی‌آید من آن صیدم که صیادی به دنبالم نمی‌آید ولی تو بر خلاف دیگران ، آغوش وا کردی بدی‌ کردم به تو اما همیشه خوب تا کردی هزاران بار دستم را گرفتی تا که برگردم به جایش معصیت کردم ، نفهمیدم ، غلط کردم میان نفس خود گم بودم و دنبال من گشتی خدایا پس مهیا کن برایم راه برگشتی الهی چشمهایم را دوباره مثل دریا کن غل و زنجیر دور دست و پایم را خودت وا کن خودت این بار توبه کن برای من بجای من که چیزی در نمی‌آید از این العفو های من برای بخششم باید به فکر دیگری باشم چه بهتر از همین امشب ، پی آن خواهری باشم که پای نیزه هم حتی سخن می گفت با ربش به قربان مناجات‌ و شکوه ذکر یا ربش قسم بر معجر زینب، بپوشان این گناهانم به حق چادری که سوخت، در آتش نسوزانم @aleyasein
یا صاحب الزمان عج جاری بکن روی لبانت خنده ها را با غم نخوان هی نامه ی شرمنده ها را راضی به بغضت نیستم اصلا بیا و گاهی نخوانده پاره کن پرونده ها را @aleyasein
دل من در سحر مسجد ارگ است هنوز به ابوحمزه منصور، الهی العفو... @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی آری منم و گناه خرمن خرمن آلوده شدم اگر چه دامن دامن امّا ز عقاب باز دورم کردی انگار که تو حیا نمودی از من ۱۳ رمضان ۱۴۴۳ @aleyasein
"این خانواده آینه‌های خدایی‌اند در انتهای جادۀ بی‌انتهایی‌اند خیل ملک مقابلشان سجده می‌کنند این‌ها خدا نی‌اند ولیکن خدایی‌اند هرکس که می‌رسد سر اطعام می‌برند فرقی نمی‌کند که فقیران کجایی‌اند یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز این‌ها همان مقدمۀ آشنایی‌اند... سوگند می‌خوریم که پروانه زاده‌ایم همسایۀ قدیمی این خانواده‌ایم تو آسمان جودی و ما یا کریم تو پرواز می‌کند دل ما تا حریم تو احساس می‌کنم به تو نزدیک می‌شوم وقتی که می‌وزد سر راهم نسیم تو وقت کرامت است که از راه آمده‌ست آن آشنای کوچه‌نشین قدیم تو... سوگند می‌دهیم خدا را در این سحر بر پینه‌های رحمت دست کریم تو ما را همیشه سائل دست شما کند ما را به زیر پای شما خاک پا کند... ای در هوای پاک نگاهت سلام‌ها نامت نداشت سابقه‌ای بین نام‌ها ای سبزی بهار خدا سیر می‌شوند از عطر سفره‌های حضورت مشام‌ها... در کوچه‌ات کسی به کسی جا نمی‌دهد مکثی نما به شوق چنین ازدحام‌ها سائل شدن کنار نگاه تو واجب است وقتی گدا به چشم تو دارد مقام‌ها تو سفره‌دار شهر خدا، ما گدای تو مثل کبوتریم و اسیر هوای تو آن‌کس که پیش پای شما خم نمی‌شود در خانۀ فرشته هم آدم نمی‌شود آقای من بدون توسل به نام تو حالی برای توبه فراهم نمی‌شود دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر چیزی که از بزرگی‌تان کم نمی‌شود آرامش تو باعث طوفان کربلاست بی‌صلح تو قیام مُحَرم نمی‌شود... تا کربلا رسید صدای سکوت تو این قیل و قال‌ها به فدای سکوت تو ای از هزار حاتم طائی کریم‌تر لطف تو از تمام کریمان قدیم‌تر... تو ابتدای نسل طهورای کوثری هرکس حسودتر به تو باشد عقیم‌تر در این مسیر رو به خدایی ندیده‌ایم از رد پای گیوۀ تو مستقیم‌تر در کربلا به آینه‌ات سنگ می‌زنند هرکس شبیه‌تر به تو جرمش عظیم‌تر آقا تو در کلام خلاصه نمی‌شوی در حضرت و امام خلاصه نمی‌شوی @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم : أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِي وَ وُلْدِي وَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي  و لو کان العقل رجلا لکان الحسن اگر عقل در قالب انسانی جلوه‌گر شود، آن انسان حسن خواهد بود . . فرمود نبی : حسن ز من می باشد فرزندِ من و پاره تن می باشد گر عقل به شکل مرد ظاهر گردد آن مرد بدون شک حسن می باشد ۱۴ رمضان ۱۴۴۳ @aleyasein
ای مرا دلبر و دلدار! اَجرنا مِنْ نار آمده عبد خطاکار!اجرنا من نار تا که گردیم سبک بال الهی العفو تا که باشیم سبک بار! اجرنا من نار مُذعناً معترفا آمده ام!در وا کن بدم و می کنم اقرار!اجرنا من نار با بدی ها شده ام طرد!اغثنا یارب با گناهان شده ام خار!اجرنا من نار با کلاف دل بی طاقت و بی سامانم آمدم بر سر بازار!اجرنا من نار راه کج گرچه مرا دور ز درگاهت کرد حال برگشته ام ای یار!اجرنا من نار شد شب سیزدهم یاد نجف افتادم به علی حیدر کرار! اجرنا من نار به سحرهای حرم انس گرفتم یعنی: به دم قدسی زوار! اجرنا من نار به همان مادر مظلومه و تنهایی که ماند بین در و دیوار! اجرنا من نار به سرشکی که روان گشت ز چشمانم با روضه ی داغی مسمار! اجرنا من نار به غم شام غریبان اباعبدالله که حرم گشت شرر بار!اجرنا من نار به همان طفل سه ساله که پس از غارت شد وسط شعله گرفتار! اجرنا من نار صبح دوازدهم ماه رمضان ۱۴۴۲ @aleyasein
یا رب یا الهی ای ابر خطا پوش *سر تا پا خطایم راهم داده ای تا * مهمانی بیایم بین بنده هایت * آلوده ترینم آمدم نزول * رحمت را ببینم یا رب یا الهی می لرزد صدایم * از ترس قیامت می خوانم دعارا * با اشک ندامت مُشتم وا نکردی * ستار العیوبی تو نگفته دردم * می دانی به خوبی یا رب یا الهی شرمنده ز رویِ *صاحب الزمانم می دهم سلامش * با اشکِ روانم گشته از غریبی * آواره به صحرا نورش در قنوتم * می تابد سحرها العجل ای آقا * روزه دار زهرا با گریه دلِ شب * رنگ و بو گرفتم بادعای زهرا * آبرو گرفتم خواهم حاجتم را * از حیدر بگیرم روبروی ایوان * در نجف بمیرم حیدر یا علی جان تنها ثروت من * این در عالمین است ای مَردم بدانید * اربابم حسین است خوبی های آقام * از یادم نرفته در هر غم حسین جان * دستم را گرفته اربابم حسین جان در شب‌های جمعه * آید ناله بر گوش مادر جسم بی سر * می گیرد در آغوش می گوید بنی * با قدی خمیده می بوسد به گریه * رگهای بریده ای غریب مادر خیلی اذیتم کرد * عریان کردن تو می چینم به روی * دامانم تن تو ای خوش قدُّ و بالا *خیلی کم شدی تو با رمل بیابان * ها درهم شدی تو ای غریب مادر @aleyasein
نامه سربسته حسین گفت:برادر! حدیث طوبی را بخوان دوباره برایم به یاد مادرمان بیا دوباره بگو از دلیلِ خَلق جهان بیا دوباره بگو از شکوه باورمان! از آن درخت که رنگ خزان نخواهد دید به باغبانی ذریه ی مطهرمان کجاست مادرمان تا که افتخار کند به شور قاسممان و به نور اکبرمان چه شاعرانه در این خانه نجمه و لیلا گذاشتند دو آیینه در برابرمان بیا دمی به تماشای خویش بنشینیم که جلوه کرده در آیینه نیم دیگرمان قسم به زینب کبری که زینت پدرست علیِ اکبر و قاسم شدند زیورمان زبرجد است و به یاقوت سرخ می آید کنار هم چه شکیل اند درّ و گوهرمان وضوی عشق به اهل سما می آموزند شبیه کودکیِ از خدا سراسرمان... حدیث شوکتشان را کشیده ایم به دوش چنانکه دوش نبی بوده است منبرمان پسرعموی هم و بیقرار هم هستند درست مثل پدر پیش جد اطهرمان درست مثل من و تو به پیشگاه علی.... ببین چقدر ادب می کنند محضرمان به پشتوانه اولاد خویش مثل پدر چه باک اگر که نباشد زره به پیکرمان من و تو پیش هم انگار مرتضی هستیم چنانکه اکبر و قاسم شُبیر و شبَّرمان به ذوالفقار قسم تیغمان دودم شده است که یاعلی ست دم این دوتا دلاورمان دوچشمه ای که به تفسیر نور می جوشند به کوری همه ی دشمنان ابترمان یکی به ناز رسانده به جاممان انگور یکی به شوق، عسل ریخته به ساغرمان ستاره های حرم نور چشم عباس اند چه عاشقانه رفیق اند با برادرمان کنار دست علمدارمان قسم خوردند که تا همیشه بمانند یارو یاورمان و گفته اند: که آیین سروری این است غلام فاطمه ایم و علیست سرورمان همین که دیدمشان در کنار هم گفتم هزارشکر که آماده است لشکرمان یکی، نقاب شود قامتش برای حرم یکی، رکاب بگیرد برای خواهرمان به فتح قله ی احلی من العسل رفته بدون واهمه پرمی زند کبوترمان شکسست بغض زمان و شکست قلب زمین حسین گفت رسیده ست روز آخرمان و گفت: آه برادر! یکی دوساعتِ بعد بیا به دیدن جسم به خون شناورمان میان اشک من و خط به خطّ نامه ی تو رسید رایحه ی آشنای مادرمان . . . حسین پلک زد و نامه ی حسن را بست... @aleyasein