بسمالله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
کوچه_امام حسن(علیه السلام)
بر شانه میآورد تا بانو نیافتد
آرام تا این شمع از سوسو نیافتد
پروانه بود و دورِ مادر چرخ میزد
حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد
تا دید میآید حرامی سویشان گفت
ای کاش راهِ نانجیب این سو نیافتد
خیلی حواسِ مجتبیٰ جمع است اینجا
زخمی دگر این دفعه بر بازو نیافتد
وقتی که زد سیلی تقلا کرد طفلی
یعنی اگر اُفتاد هم با رو نیافتد
پهلویِ او تازه شکسته بود اُفتاد
اما نشد بر خاک از پهلو نیافتد
ای کاش دیوارِ گذر احساس هم داشت
ای کاش جایِ سنگ بر اَبرو نیافتد
یکروز در گودال هم میگفت مادر
زینب بیا از رویِ زین با رو نیافتد
قاتل رسید و مادرش فریاد میکرد
ای کاش بر این سینه با زانو نیافتد
ای کاش آبی رویِ این لبها بریزد
یا اینکه دستش بر سرِ گیسو نیافتد
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
کوچه
بادِ سردی آمد و برگ و برش را جمع کرد
پُر شد از پاییز تا کوچه ، پرش را جمع کرد
ابرِ تاریکی رسید و کوچه را تاریک کرد
غم وزید و شادمانی دفترش را جمع کرد
شادیِ یک کودکِ زیبا چرا کوتاه بود؟
غم زد آتش بر دلش خاکسترش را جمع کرد
تکیهگاهِ مرتضی را دید از مسجد که رفت
نانجیبی لب گزید و لشکرش را جمع کرد
گِرد او اوباش بودند و برایش بس نبود
از حرامی اولش تا آخرش را جمع کرد
وای ناموسِ علی را پیشِ راهش تا که دید
در دلِ خود کینههای همسرش را جمع کرد
کاش میشد که حسن هم قَدِ مادر بود کاش
رویِ پا برخاست چشمان تَرش را جمع کرد
یک صدا آمد... صدای سیلی و دیوار بود
چشم وا کرد... از زمین نیلوفرش را جمع کرد
تا که او را زد علی درخانهاش بر خاک خورد
تا که نامحرم نبید مادرش را جمع کرد
آه بر خاکِ زمین یک گوشواره پخش شد
وای از زیر قدمها چادرش را جمع کرد
* * *
یک پسر در کربلا هم پیشِ بابایش نشست
عاقبت روی حصیری پیکرش را جمع کرد
پیکرش اینجا و سر بازیچهی سرنیزهها
بارها عمه کتک خورد و سرش را جمع کرد
آنقدر سرنیزه خورده بود و خنجرهای کُند
دخترش تا دیدش اول حنجرش را جمع کرد...
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۹/۲۸)
@aleyasein
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «والجبال اوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربۀ تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشۀ پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشۀ خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایۀ نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیۀ نور
یاس یاسین که با دعای پدر
آیۀ نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستۀ دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شدهست
شرمسارم از اینکه میبینم
دست زهرا جریحهدار شدهست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچۀ بنیهاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتّفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
سنگم امّا ز غصّه آبم کرد
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#محمد_جواد_غفورزاده
@aleyasein
35.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای دنیام فاطمه
🎙 با صدای علی اکبر حائری و
همراهی گروه سرود نجم الثاقب
دنیام فاطمه!
میخوای داد بزنم تا همه بشنون
تنهام فاطمه! 💔😔
@aleyasein
زمینه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
فاطمیه ۱۴۴۴ ه.ق
خرابه حالت، کبوتر علی چرا کبوده بالت
جوون حیدر، قد کمون نمی خوره به سن و سالت
زار شدی عزیز مولا/پیر شدی جوون حیدر
از همین دو روز دنیا/سیر شدی جوون حیدر
تا شدی جوون مولا/یار قد کموون حیدر
می زنه شرار آتیش/درد تو به جون حیدر
از درد تو درد می کشم زهرا جان
هی ناله ی سرد می کشم زهرا جان
جور تو رو تا باشی توو این خونه
من مثل یه مرد می کشم زهرا جان
زهرا جان...
پرت کبوده، عزیز من مگه گناه تو چی بوده
بمون کنارم، برای رفتنت خدایی خیلی زوده
تازه اول بهاره/باغ من ولی خزونه
بچه هات هنوز کوچیکن/شوهرت هنوز جوونه
آخه کی می تونه زهرا/جاتو توو خونه بگیره
کاش می شد خودت بمونی/جای تو علی بمیره
بعد از تو خراب میشه این ویروونه
بعد از تو برام زندگی زندونه
بعد از تو علی همدمِ با چاهه
بعد از تو علی بی سپر می مونه
زهرا جان...
علی غریبه، بمون که خنده هات برا علی طبیبه
بمون عزیزم، بمون که حال زینب و حسن عجیبه
آه بمون که زندگی رو/واسه بچه ها بسازی
کاش بشه ببینه زینب/باز تو مشغول نمازی
بعد رفتنت عزیزم/وقت گریه ی حسینه
غصه ی شبای زینب/کام تشنه ی حسینه
بعد از تو حسین دائما بی حاله
بعد از تو حسین راهیِ گوداله
بعد از تو زیر سمّ اسبا میره
بعد از تو حسین پیکرش پاماله
یا مظلوم...
وحید محمدی
۲ دی ۱۴٠۱
#فاطمیه
#فاطمیه_زمینه
#حضرت_زهرا_زمینه
سبک 👇👇👇
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
رو مگیر از من که دل کندن نمیآید به تو
بی محلی با علی اصلا نمیآید به تو
قدر نُه سال است با نان علی سر کردهای
رفتن ای زخمی بدون من نمیآید به تو
لااقل چیزی بخور تا بچهها نانی خورند
آب رفتی بسکه ، پیراهن نمیآید به تو
خانهام آتش گرفت و در شکست و ریختند
مثل اینکه خانهی ایمن نمیآید به تو
کاش میگفتم بمان در خانه دنبالم نیا
ازدحامِ کوچه و برزن نمیآید به تو
تا چهل تن گِردِ من بودند اما آمدی
باخودم گفتم زمین خوردن نمیآید به تو
میزدند و هیچ کس انجا طرفدارت نبود
خندههای آنهمه دشمن نمیآید به تو
بشکند دست همانیکه نمازت را شکست
این قنوت این درد در گردن نمیآید به تو
جای آن چادرنمازی که دل از ما میربود
ای جوانم این کفن اصلا نمیآید به تو
حسن لطفی ۴۰۱/۰۹/۲۰)
@aleyasein
🥀 #شهدای_گمنام
مادری کرده برای بیپلاکان شهید
قبر این گمنامها پایین پای فاطمه است
#وحید_محمدی
@aleyasein
#نه_دی
#فتنه_گران
گرچه صد ها فتنه در عصر پیمبر بوده است
غم نبود از فتنه ها آنجا که حیدر بوده است
در شبانگاه حوادث در سحرگاه خطر
روح ایثار علی یار پیمبر بوده است
در سکوت مرتضی کز مصلحت لب بسته بود
حفظ دین با خطبه ی زهرای اطهر بوده است
پاسداری از حریم و حفظ قرآن و امام
سعی او حتی میان آتش در بوده است
از یهودی مسلکان بس ظلم ها اسلام دید
فتنه ی دوران ماهم ظلم دیگر بوده است
نی عجب گویم اگر در فتنه ی دوران ما
رد پایی از یهودی های خیبر بوده است
لشکر اسلام با فتح علی پیروز شد
فتح بوده با علی هر جا که رهبر بوده است
گر جهان خیزد علیه ما چنانکه سال ها
در نبرد ما به جنگی نابرابر بوده است
ما به لطف حق به حکم "ماٰ رَمَیْتَ إذْ رَمَیْت"
فاتح جنگیم آنسان که پیمبر بوده است
بارالها ملت ما را بصیرت پیشه کن
آنچنان که میثم و عمار و بوذر بوده است
#سید_روح_الله_مؤید
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میتوانستی کاری کنی یا نه؟!
🔹آیت الله مصباح یزدی
#جهاد_تبيين
@aleyasein
21.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
پیشنهاد مشاهده کلیپ✔️
از کجا بفهم این مشکلاتم بلای الهی است
یا اینکه امتحان هست و دارم رشد می کنم.؟
#امام_زمان (عج)
#حاج_قاسم
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواست رهبر انقلاب از همه مردم
برای شادی روح سردار بزرگ اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی یک حمد و یک قلهوالله بخوانید.
#حاج_قاسم_سلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
@aleyasein