eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.9هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
905 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1137659427
2.16M
با اینکه غم داشتیم صاحب علم داشتیم عمومونو کشتن همینو کم داشتیم... حاج محمود کریمی @aleyasein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم تیغ بردار و بگو نامِ علی یعنی چه کُفر یعنی که و اسلامِ علی یعنی چه زره‌ات را به رویِ سینه کمی محکم کُن تا ببینند که احرامِ علی یعنی چه کوهها را بشکن  تا که بفهمد دشمن معنیِ ضربه‌یِ آرامِ علی یعنی چه - - تیغ بردار که بازویِ علی داری تو وقتِ طوفان شده هوهویِ علی داری  تو مانده در خاطره‌یِ رزم ، خطر یعنی تو همه گفتند یک کوه ، جگر یعنی تو از مسلمان شدگانِ درِ خیبر بشنو مرگ تو صاعقه تو تیغِ دوسَر یعنی تو خاطرات اُحُد انگار که تکرارِ تو بود ها علی بَشَر کَیفَ بشر یعنی تو - - نفَس اُم بنین شاه‌یلِ زهرایی تو‌ پسر خوانده‌ی روزِ ازلِ زهرایی آی ای عشق بخوان جانِ نجف عباس است آفتابِ لبِ ایوانِ نجف عباس است به عقیقِ یمنش گرچه تراشید حسین نقشِ فیروزه‌ی سلطانِ نجف عباس است بعدِ او کعبه‌ی پیران حرم هست حبیب بعدِ تو قبله‌ی مردانِ نجف عباس است - - هرکه شوقِ تو چشد حسرت محشر نکشد ای خدا هیچ کسی داغِ برادر نکشد دختری گفت به زینب که بگو برگردد عمه با مَشک بگو زود عمو برگردد گفت تا بوسه بگیری زِ علی می‌آید بوسه زد جایِ عمو زیر گلو برگردد گفت در پیشِ رُباب آمدنش گردنِ من قول داده که برای لب او برگردد - - حیف شد حیف که او آنچه که می‌خواست نشد  تا که او خورد زمین پشتِ حرم راست نشد ای مفاتیحِ حرم باز عَلَم را بردار باز بر دوشِ خودت بارِ حرم را بردار تو تکانی بخوری تا خودِ کوفه بروند نگرانم چه کنم یک دو قدم را بردار تکیه کردم به عَلَم باز نشد برخیزم خیز از خاک برادر کمرم را بردار - - آه در چشمِ تو خونِ جگرت را دیدم تو زمین خوردی و من پشتِ سرت را دیدم تیغ می‌خواست که بازویِ تو را برداد نیزه می‌خواست که گیسوی تو را بردارد ای به رو خورده زمین از رویِ تیر و شمشیر مادرم آمده تا رویِ تو را بردارد این سه‌شعبه فقط ای کاش که چشمت می‌بُرد حرمله زد که دو اَبروی تو را بردارد آتشی بر جگرِ قافله انداخته‌اند بینِ اَبروی تو بد فاصله انداخته‌اند حسن لطفی @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم یاکاشِفَ‌الْکَرْبِ‌عَنْ‌وَجهِ‌الْحُسَینِ‌اِکْشِفْ‌کَرْبى‌بِحَقِّ‌اَخیکَ‌الْحُسَیْنِ علیه‌السلام واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل هربار که گفتیم الهی به اباالفضل ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل آقای همه ارمنیان جان سن قربان ای مقصد حاجات گران جان سن قربان ما را بنویسید بدهکارتر از این دیوانه و ویرانه و سربارتر از این ما را بنویسید گرفتارتر از این می‌گفت فقط  مادرِ من جاندی ابالفضل می‌گفت به من آذری ایماندی ابالفضل این کیست علی ابن علی معنی نامش این کیست که خواندند همه ختم کلامش این کیست که جبریل گرفته است لگامش ای جان همه خوش قد و بالایی‌ات آقا بر روی سرم سایه‌ی آقایی‌ات آقا خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب ای سایه‌ی تو روی سرِ محملِ زینب بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش بگذار که فریاد زنم از جگر خویش شرمنده شدی  آب اگر نیست نباشد وای از حرمم  نامِ تو کافیست نباشد برخیز که سوزِ عطش و ضجه‌ی آب است برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را با ضربه‌ی سنگین علم ریختنت را آنقدر زمین ریخته‌ای کم شدی عباس شرمنده شدی آب شدی غَم  شدی عباس ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس ای وای به تیری خَم اَبروی  تو پیچید از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید این تیر چه بد خورد  که مژگان تو را بُرد آن تیغ  چِها کرد  که دستان تو را بُرد این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم هِی داد کشم  دست خودم نیست عزیزم حسن لطفی @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم باز در معرکه‌ها نوبت جولان شده است شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است کیست این مرد که هنگامه‌ی تیرش پیداست تک سواری که فقط ردِ مسیرش پیداست موج برخاسته و کوه تلاطُم کرده سر بدزدید که یک شیر تبسم کرده آمده تا بخرد آبروی میدان را آمده تا که بگیرد نفَس طوفان را میل کرده قدمی دور و بر خویش زند دست بر قبضه‌ی تیغ دوسرِ خویش زند مَشک بر دوش هوای دل دریا دارد پسرِ سوم زهرا چه تماشا دارد تندباد است که می‌چرخد و جانکاه بوَد أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ‌الله بوَد چشمها مات علی باز به خیبر رفته این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته گره‌ای زد به دو اَبرو و نفس بند آمد کعبه و خیبر و دریا همه را کَند آورد رجزش را اگر از عمق جگر می‌خوانَد ها علیٌّ بَشَرٌ کَیفَ بشر می‌خوانَد لحظه‌ی سختِ نبرد است  گل لبخندش نامِ زهرا و علی نقش به بازو بندش رقصِ تیغش چه عجیب است هنر می‌خواهد دیدنِ حضرت عباس جگر می‌خواهد هو هوی تیغه‌ی او وَه چه شتابی دارد پسِ هر ضربه به جا ردِّ شهابی دارد بعد هر ضربه‌ی او تازه همه می‌فهمند که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند چند وقتی است که بی پا و سر و دست شده‌اند چند وقتی است دو نیم اند ولی بی خبر‌اند رَمِ این لشگرِ پاشیده ببینید  همه باز هم تیغ تراشیده ببینید همه لرزه می‌افکنَد آن دَم که قدم می‌کوبد سرِ زینب به سلامت که علَم می‌کوبد پای او ریخته هر‌کس که سری داشته است چه خیالیست حرم را عَلَم افراشته است باز می‌آید و مشکش پرِ آب‌است هنوز وقتِ لالایی آرام رُباب است هنوز آه از آن روز که می‌دید که لبها خُشک است مَشک‌های حرمش بینِ دو دریا خُشک است رفت یک بارِ دگر شاد کند دلها را تا به خیمه بکشاند یقه‌ی دریا را دختری گفت فرات از لب او می‌آید دلتان قرص بخوابید ، عمو می‌آید ولی ای وای نیامد نَفَسِ گلها حیف چقدر منتظرش بود رُباب ، اما حیف به کمین چند هزاری دلِ نخلستانند شیر می‌آید و از ترس همه پنهانند دست را بس که کریم است همانجا بخشید حاجتِ هر‌چه که تیر است به یکجا بخشید تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد پدرِ مَشک ببین مَشک به دندان دارد گرچه هر تیر خودش را به تنِ او جا کرد باز هم حرمله اینجا گره‌اش را وا کرد تیری انداخت که غم را به دل زهرا دوخت مَشک را تیر درید و به تنِ سقا دوخت تیرِ دوم که رها شد دلِ زهرا خون شد چشم را بوسه زد از پشت سرش بیرون شد حسن لطفی @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، اَلسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ یا ابوالفضائل من دلخوشم همیشه ولی با شما خوشم تنها به زیرِ سایه‌ی ایوان‌طلا خوشم در پشت در نیامده‌ام گیرم و رَوَم من با همین گداییِ بی انتها خوشم از بینِ در که نه... ، درِ این خانه باز کن من سائلم به دیدنِ رویِ شما خوشم تا سُرمه کرده‌ایم به تربت دو چشمِ خویش از بِینِ هرچه هست به این خاکِ پا خوشم گیرم که هیچ چیز نگیرم ، نمی‌روم تاجر نیَم ، به خاطرِ این اعتنا خوشم چیزی نداشتم که گذارم برای قبر... تنها به لطفِ مرحمت مرتضی خوشم باب الحوائجیِ تو ما را جریح کرد من با بهشت نه  به شبِ کربلا خوشم عمری گدای گریه کنِ این حوالی‌ام دستم بگیر ساقیِ بی دست ، خالی‌ام ای نیزه‌زار زخمِ جگر را چه می‌کنی با این سه‌شعبه دیده‌ی تر را چه می‌کنی با من بگو که دست خودت را چه کرده‌ای با من مگو که دردِ کمر را چه می‌کنی گیرم تو را به خیمه برم پیشِ دختران این زخم‌های تیغ و تبر را چه می‌کنی قدری بهم نریز رسیده است مادرم من هیچ گریه‌های پدر را چه می‌کنی بر روی نیزه هم بِروی بی تعادلی در بینِ راه  سنگِ گذر را چه می‌کنی ای غیرتی به خاطر زینب نگاه کن دور حرم هزار نفر را چه می‌کنی دیگر کسی برای حرم بردنم نبود ای تکیه گاه ، وقتِ زمین خوردنم نبود حسن لطفی @aleyasein
یا ابوفاضل غمت چه کرد که بالای پیکر تو حسین شبیه مادر فرزند مرده بر تو گریست… @aleyasein
گیرم که آتش باشد و سنگر بسوزد تا با حقی حاشا اگر باور بسوزد تا تشنگان هستند ساقی می ننوشد حتی اگر از تشنگی حنجر بسوزد ساقی به دریا رفت و ساحل چشم در راه آتش در آب افتاده آب آور بسوزد عباس یعنی غیرت اللهی که تا هست حاشا که در آتش حرم دیگر بسوزد عباس یعنی زینب و زینب ابالفضل با این برادر کِی دل خواهر بسوزد زینب تمام حجت یک اعتقاد است حاشا که زینب باشد و معجر بسوزد @aleyasein
4_5913427585789857542.m4a
4.52M
زمینه شب نهم محرم ۱۴۴۴ ه.ق با مضامین حماسی ای جانم به قد و بالای علمدار حسین ای جانم به سرو رعنای علمدار حسین ای جانم به نور سیمای علمدار حسین به این صورت چون قرص قمر ای جان ای جان به این ماه شب و نور سحر ای جان ای جان سپهدار حسین و شه با وفا علمدار حسین و صاحب لوا همه کاره حسین و معدن سخا ابالفضل شه با وفا ابالفضل صاحب لوا ابالفضل معدن سخا ابالفضل نور هل اتی ابالفضل شه با وفا ابالفضل _ ای جانم به حسن دلجوی علمدار حسین ای جانم به طاق ابروی علمدار حسین ای جانم به زوی بازوی علمدار حسین به این گل پسر ام بنین ای جان ای جان به قرص قمر ام بنین ای جان ای جان علمدار حسین و حیدری نسب سپهدار حسین و تک یل عرب همه کاره حسین و مظهر ادب ابالفضل پور مرتضی ابالفضل جان مجتبی ابالفضل یل کربلا ابالفضل شه با وفا ابالفضل شه با وفا ابالفضل _ ای جانم به نور ایمان علمدار حسین ای جانم به تیغ بران علمدار حسین ای جانم به رزم طوفان علمدار حسین به سقای جگردار حسین ای جان ای جان به این یار وفادار حسین ای جان ای جان علمدار حسین و حیدر حسین سپهدار حسین و یاور حسین همه کاره حسین و نوکر حسین ابالفضل بنده ی خدا ابالفضل نور اولیا ابالفضل به مرض شفا ابالفضل شه با وفا ابالفضل شه با وفا ابالفضل علیه السلام @aleyasein
4_5879659367497731601.m4a
2.02M
زمینه حضرت ام البنین سلام الله علیها از همون قدیما ما شدیم عاشق امیرالمؤمنین با یه لقمه نون و سبزی سفره ی ام البنین چه مریضایی بودن / با یه سفره ی بی بی حاجتاشونو دادن / پای سفره ی بی بی روا شد دعاشونو شنیدن صداشونو گرفتن شفاشونو رزق کربلاشونو گوشواره: [الهی دستمو بگیره مادر قمر العشیره] ___ منصبی از این بهتر نبود خونه داری مولای دین بوی فاطمه داره چقدر خونه ی ام البنین مادری واسه زینب / مادری واسه ارباب تو رو جون حسینت / منِ نوکرو دریاب تا نَمی تو این چشماس چشمه ی دلم دریاس مادری کن و نگْذار من جدا شم از عباس همیشه میدی بوی زهرا مادر ساقی العطاشی گوشواره: [الهی دستمو بگیره مادر قمر العشیره] وحید محمدی س @aleyasein
4_6034836544492146118.m4a
1.05M
شور حضرت ابالفضل علیه السلام عباسم علم غیرت و مردونگی و احساسم روی اسم بچه های فاطمه حساسم مرد بی تکرارم / شیر لا فرارم وسط هر میدون / حیدر کرارم واسه زینب و حسین شارگمو میذارم شیر کرار منم، ساقی و سردار منم تو سپاه حسین، میر و سپهدار منم دل زینب قرصه، وقتی علمدار منم مولانا ابوفاضل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سردارم توی لشکر حسین همیشه پرچمدارم از امان نامه ی شمر و حرمله بیزارم تا نفس دارم توو / لشکر اربابم مادرم یادم داد / نوکر اربابم همه زندگیِ من فدا سر اربابم در نایاب منم، زمزمه ی ناب منم باب حاجات منم، فاتح ابواب منم اولین نوکر، حضرت ارباب منم مولانا ابوفاضل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میجنگم زیر لب دم علی علی علی آهنگم توو دلاوری نمیشه هیچ کسی هم سنگم توو دل میدون با / نغمه ی تکبیرم می کنم طوفانی / با دم شمشیرم انتقام کوچه و مادرمو می گیرم شیر بی باک منم، چیره و چالاک منم قمر هاشمی، ماهِ در افلاک منم اونکه روزی گرفت، از پدر خاک منم مولانا ابوفاضل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سقامو می باره کرامت و سخاوت از دستامو عالمی می گرده تا میگردونم چشمامو جلوه ی جانبازی / مظهر ایمانم من کفیلُ الزینب / حافظ قرآنم خاک پای من میشه یکی مثه سلمانم باب حاجات منم، سامع الاصوات منم اصل ایثار منم، روح مواسات منم تا ابد بهترین، عموی سادات منم مولانا ابوفاضل وحید محمدی @aleyasein
4_5830377933490884196.m4a
1.48M
شور حضرت ابالفضل علیه السلام من نوکر تو آقا، من تشنه تو سقا ساقی العطاشا، یا ابالفضل محشره ابالفضل، دلبره ابالفضل ساقیه ابالفضل، ساغره ابالفضل هر کسی که میشه، نوکر ابالفضل کربلاشو میده، مادر ابالفضل تا دنیا دنیاس من سرم بالاس حسین ارباب و آقامه عباس یا ابوفاضل... من بنده تو مولا، من چشمه و تو دریا ساقی العطاشا، یا ابالفضل میمنه ابالفضل، میسره ابالفضل یک تنه خودش یک، لشکره ابالفضل لشکرُ که از هم، میدره ابالفضل چه دلی از اقا، می بره ابالفضل تا دنیا دنیاس پرچمش بالاس یا ابالقربه جانم یا عباس یا ابوفاضل وحید محمدی @aleyasein
4_5857073775165575239.m4a
1.81M
زمینه حضرت عباس (ع) محرم ۱۴۴۵ ه.ق الله اکبر چه شکوهی، الله اکبر چه جلالی الله اکبر چه جمیلی، الله اکبر چه جمالی الله اکبر چه وفایی، الله اکبر چه مرامی الله اکبر چه شهیدی، الله اکبر چه مقامی برازنده ته، علمداری، سپاه حسین تو دادی دل و، سر و دست و جان، به راه حسین دنیا می دونه تویی، دست کرم حسین ما رو برسون آقا، کنج حرم حسین ای علمدار جانم ابالفضل الله اکبر چه عروجی ، الله اکبر چه هبوطی الله اکبر چه نمازی، الله اکبر چه قنوتی الله اکبر چه قیامی، الله اکبر چه قعودی الله اکبر چه رکوعی، الله اکبر چه سجودی سلام خدا، به هر سجده ی، سحرگاه تو تویی آنکه عشق، پناه آوَرد، به درگاه تو زنده میشه دلای، مرده با دم شما عیسی سینه می زنه، پای علم شما ای علمدار جانم ابالفضل الله اکبر چه عمویی، الله اکبر چه رشیدی الله اکبر چه پناهی، الله اکبر چه امیدی الله اکبر چه نبردی، الله اکبر چه دلیری الله اکبر چه سپاهی، الله اکبر چه امیری پناه حرم، پناه حسین، علمدار مدد سپاه حرم، سپاه حسین، سپهدار مدد تیغ غضب علی، خیمه زده تو چشات حیدر حرمی و، صوت علی توو صدات ای علمدار جانم ابالفضل وحید محمدی @aleyasein
4_5863731541410058253.m4a
947.7K
شور حضرت عباس ع محرم ۱۴۴۵ ه.ق قمر العشیره، تکیه گاه ارباب تو رو جوون زینب، نوکراتو دریاب ماه کامل حرم عباس مظهر جود و کرم عباس حاجتامو جز در خونه ات هیچ کجا نمی برم عباس همیشه دستمو گرفته دست گره گشای عباس وقتی که عالمی گداشه منم میشم گدای عباس یا عباس دخیلک ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قمر العشیره، حیدر قبیله دل به رشته های، علمت دخیله ای بزرگ نوکرا عباس ای دوای درد ما عباس ارمنی ها سفره می ندازن می گیرن از تو شفا عباس مثل عراقیا دلم خواس به تو بگم امام عباس دوسِت دارم خدایی آقا ارادتم از اون قدیماس یا عباس دخیلک ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قمر العشیره، ساقی العطاشا رووی دست تو نیس، مردی تووی دنیا مرد گریه ی سحر عباس شیر میدون خطر عباس واسه ی امام و اربابت کردی تو سینه سپر عباس سلام ما به مادر تو که اینجوری تو رو ادب کرد تا دنیا دنیا باشه دیگه نمیشه پیدا مثل تو مرد یا عباس دخیلک وحید محمدی @aleyasein
4_5911484911952336098.mp3
10.24M
🎙حسینیه شهید حاج قاسم سلیمانی ◾️ابوفاضل عموی حرم عشق ◾️تو هم عموی ایرانی، عمو قاسم 🎙 حاج محمود کریمی ◾️ محرم امسال ، به روضه می‌رویم... 🏴 جان‌فدا @aleyasein
سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد تجدید شد وضوی نماز امام عشق بیهوده دستِ خویش به آب آشنا نکرد تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد سر شد دو تا و قد برِ دونان، دو تا نکرد «غیر از دمی که مشک به دندان گرفته بود در عُمرِ خویش خندهٔ دندان‌نما کرد» دندان کند کمک، چو گره وا نشد ولی دندان او هم آن گره بسته وا نکرد معراج او به روی زمین شد ز پشت زین همچون نَبی عروج به سوی سما نکرد مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت حقِّ سجود عشق، چو او کس اَدا نکرد @aleyasein
غم از دیار غم‌زده عزم سفر نداشت شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت این سو درون خیمۀ سیراب از عطش خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش از یاری حسینِ علی دست بر‌‌نداشت او جسم خویش را سپر آب کرده بود جز مشک پاره‌پارۀ جانش سپر نداشت درد و غمش تمامی از این بود که چرا یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت... او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را امّ‌البنین نخواند که دیگر پسر نداشت @aleyasein
عطش از خشکی لب‌های تو سیراب شده آب از هُرم ترک‌های لبت آب شده بعد از آنی که تو لب‌تشنه عطش را کشتی تشنه لب ماندن ساقی همه‌جا باب شده بعد افتادن عکس تو در آیینۀ آب برکه از شوق رخت خانۀ مهتاب شده این فرات است که از درد غمت ای دریا بس که پیچیده به خود یکسره، گرداب شده تب و تاب حرم از تشنگی و گرما نیست دل اهل حرم از داغ تو بی‌تاب شده تیرها رو به سوی چشم تو خواندند نماز همه گفتند که ابروی تو محراب شده صحنه‌ای که کمر کوه شکست از غم آن عکس تیری‌ست که در دیدۀ تو قاب شده @aleyasein
1_5927980727.mp3
4.92M
ــــــــــــــــــــــــــــــــ • بند ۱: دارم می بینم، رمق نداری تنت چه نامرتبه میون گودال ده تا سوار و، نعلای تازه به زیر سم مرکبا شدی لگدمال یه جای سالم، برات نذاشتن خواهر برات بمیره پیرهن نداری انقده نیزه، خوردی که دیگه جایی برای بوسه های من نداری زنده بودی و، بی هوا زدن یکی با نیزه میزد یکی با عصا جلوی همه، سرت و برید اَلسَّلامُ عَلَی المَنحوُرِ فِی الوَریٰ ای حسین من(۲) ای حسین(۲) ای حسین من... • بند ۲: این چه بلایی، بود سرت اومد یه بی حیا با چکمه رو پیکرت اومد از روی مرکب، خوردی زمین و از بالا گودال صدای مادرت اومد سه ساعته که، گذشته اما هنوز به زیر دست و پای شمر اسیری بس که جراحت، داره تن تو کاشکی یه فرصت میدادن نفس بگیری یادته داداش، با چه زحمتی مادرم یه پیرهن دوخته بود برات حالا پیرهنت، دست قاتله اَلسَّلامُ عَلَی الاَجسٰادِ العٰاریٰات ای حسین من(۲) ای حسین(۲) ای حسین علیرضا عابدی @aleyasein
1_1664667430.mp3
7.7M
﷽ روضه حاج قربون بیا برگرد خیمه ای کس و کارم @aleyasein
1_1132022469.mp3
9.98M
مقتل خوانی حضرت ابالفضل العباس حجت الاسلام میرزا محمدی @aleyasein
“أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ(ع)”؛ @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم   عشق این است که در هر شریان عباس است ضربان در ضربان در ضربان عباس است در رگ و ریشه  و  در شاهرگ و مویرگم جریان در جریان در جریان عباس است رحمت واسعه‌ای زیر دو بالش دارد نفسِ فضل و کرَم در فوران عباس است ارمنی پشتِ کلیمی همه صاحب نذرند عشقِ هر لهجه و هر رنگ و زبان عباس است بین هر کوره دهاتی که رَوی می‌بینی بر روی بامِ حسینیه‌شان عباس است حرزِ سنجاق به پیراهن نوزادیِ ما نغمه‌ی پیرزنانِ سبلان عباس است بچه‌ها منتظر طبل و دغل‌های عزا تا بکوبند و بگویند که جان عباس است لات‌ها چاکرِ اویند و علَم‌کِشها خاک رجزِ دسته‌ی زنجیرزنان عباس است سالها با دَمِ این بحر ، تلاطم کردیم شیرِسرخِ عربستان نه ، جهان عباس است (حسن لطفی ۴۰۲/۰۵/۰۵) @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم صاحب بیرقی از نَصرُ‌مِن‌الله رسید مرحبا یا عباس أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ‌الله رسید مرحبا یا عباس (حسن لطفی ۴۰۲/۰۵/۰۵) @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم شمر تعزیه تعزیه خوانِ خواندانش بود سنت خانه را بپا می‌داشت شعرها را چه خوب از بر بود همه را او به گریه وا می‌داشت صبر می‌کرد در تمامی سال تا دوباره محرمی برسد که بپوشد ردای سرخش را رجزش تا به عالمی برسد بازی‌اش گرچه خوب بود اما بود در بین اهلِ ده مردود حق بده اهل روستایش را نقشِ او نقش شمرِ تعزیه بود اهل ده ، اهلِ خانواده‌اش حتی همه با نقش شمر بد بودند بعد یک ماه هم پس از بازی سردی و طعنه را بلد بودند سرد شد کاسبی‌اش اما داشت عشق گرمی به  تعزیه خوانی بعد بازیش بینِ خلوتِ خود چشم او بود عجیب بارانی تا که روزی بزرگِ مسجدشان آمد و گفت: دل رها داری همه را می‌بریم با هیأت میل رفتن به کربلا داری؟ نفسش بند آمد و زبان هم بند خبرِ او به گریه‌اش وا داشت وقت بازیِ آخرش ، با خود نیت رفتن حرم را داشت چقدر زود حاجتش را داد آنکه عمری خلاف او می‌خواند دید خود را به دورِ شش گوشه تعزیه در طواف او می‌خواند ولی انگار کربلا که رسید پای رفتن نداشت سوی حرم فقط آنجا زیارتی می‌خواند از همان دور روبروی حرم شب سوم شد و دوباره نرفت بازهم سلام کرد و گریست دست برسینه داشت غرق ادب باز احترام کرد و گریست با خودش گفت شمر تعزیه‌خوان بیش از این کاش عادتم ندهند کاش می‌شد که زودتر بروم بیش از اینها خجالتم ندهند رفت از بازی خودش غمگین بازی روزگار را می‌دید بازهم بعد این زیارتِ دور رفت و در رختخوابِ خود خوابید ناگهان دید آسمان نور است نورِ آنکه به زیر دِین‌اش هست دید در پیشِ حضرت عباس و جلو تر از اوحسین‌اش هست سر به زیر ایستاد و با همه شرم روی خود را به آستین پوشاند دید دارد ردای سرخش را چهره را شمرِ شرمگین پوشاند نقش او بازی مخالف بود داشت اشعارِ تند و دلشکنی ناگهان حضرتش صدایش کرد سر به بالا بگیر... شمرِ منی سر به بالا بگیر از اول سفرت سخت چشم انتظار تو بودم لحظ‌ای که سلام می‌دادی این سه شب در کنار تو بودم مادرم راضی است از حالت و به تو داده کربلا نقشت دور میدان میدان گریه کنان چقدر گریه کرده با نقشت گفت آقا خجالتم ندهید تا نفس هست با تو می‌مانم گفت حالا برام بازی کن باز ای شمر‍ِ تعزیه خوانم گفت تنها نمی‌شود ، فرمود : من وعباس با دلت هستیم تو شروع کن من و ابالفضلم در دو نقش مقابلت هستیم اشقیا خوان مجلس اول ابتدا از علیِ‌اصغر گفت قدمی زد به دور خود آنگاه نعره زد حرمله ... مکرر گفت روی زانو نشین و چله بکش حتم دارم که بی هوا بکُشی خوب دقت نما به حلق پسر ضربه‌ای زن که هر دو را بکُشی با سه شعبه  چنان به کودک زن خاک این دشت را تکان بدهد وقت لالایی اش شده بزنش مادرش بین خیمه جان بدهد دست بابا همینکه بالا رفت بزنش تیر را که کاری است حرف مادر نزد ولی می‌دید  اشک‌های حسین جاری است رفت سر وقت صحنه‌ی اکبر گفت داغی به قلب بابایش می‌گذارم چنان که نشناسد چه کسی کرده ارباً اربایش چه جوانی عجب غیوری هست لشگرم را ببین بهم زده است این جوان را اگر که بگذارید بخدا مرگ ما رقم زده است دید چشم حسین باران بود دست را گذاشت بر جگرش یاد غمهای اکبرش اُفتاد دست دیگر گذاشت بر کمرش زره و خود و زین و تیغت را زیر پای سپاه می‌بینم چقدر چهره‌ات عوض شده‌است نکند تشتباه می‌بینم كاش مـی‌شد سَرت یكی مـی‌گفت زیـرِ ایـن ضربه‌هـا كَـمَش نكنیـد آه ای نـیـزه‌هـا مـیـانِ حــرم خـواهـرش هست دَرهَـمش نكنیـد بعد شد مجلسِ علمدار و شمر اینگونه خواند با چامه ای عموزاده ای امیرِ حسین خیز آورده‌ام امان‌نامه خیمه‌گاه حسین خواهد سوخت پیشِ ما آی امیر لشگر باش ما همه در رکاب تو باشیم بی خیال چنین برادر باش تا چنین گفت چهره‌ی عباس سرخ شد روی خاک زد علمش جان عباس صد هزاران بار بفدای سه‌ساله و حرمش آبروی مرا محک نزنید سرِ من خاک این قبیله شده جان ام‌البنین که عباسش نذر پابوسیِ عقیله شده شمر گفتش که بی‌هوا بزنم دستها را به تیغِ عریانم گفت دستِ عمو فدای حرم مَشک را می‌برم به دندانم دستهای سوار اُفتاده چشم او را زدند ، دف بزنید با شتابش چه می‌کنید اما کوفیان مَشک را هدف بزنید تیر را کشید از چشمش تیر را  با توانِ زانویش خوود اُفتاد و با عمودی سخت یک‌نفر زد میان اَبرویش بعد از آن نوبت حسینش بود شمر گفتش مگر سر آوردی همه را کشته‌ایم و نوبت توست عرق شمر را در آوردی تشنه لب هستی و جوانمُرده پیش تو آب بر زمین ریزم لب تو خشکِ خشک اما خون از رخ و گونه و جبین ریزم فاصله کم شده کمانداران تیرها را دقیق‌تر بزنید نیزداران دوباره حلقه شوید نیزه‌ها را عمیق‌تر بزنید مجلس گریه بود و ناله و آه هِق هقِ شمر  بی امان شده بود شعرِ خود را نه ، شعر مرثیه خواند تعزیه‌خوانی که روضه‌خوان شده بود هرچه او بیشتر نفس می‌زد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را... @aleyasein
تا که نام عقیله را آورد شاه دستش گذاشت روی سرش وای از زینب آه از زینب ناله می‌زد حسین از جگرش دیگر از خواهرم مخوان ای وای چه کشیده است از اسارت شام من و عباس و مادرم عمری‌است گریه کردیم از جسارت شام *** قرنها می‌شود امامِ زمان گریه است از مصیبت زینب خون بجای سرشک می‌ریزد صبح و شب از اسارت زینب حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۰۵ @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم نافع‌ابن‌هلال نیمه‌ی شب  بر در خیمه‌گاه زینب بود داخل خیمه چشم اربابش  بازهم بر نگاه زینب بود عشق در سینه‌اش تموج داشت غرق نورِ حسین  آئینه با ادب ایستاده عابد شب سر به زیر است دست بر سینه نافع از دور می‌شنید آه و گریه و التهابِ زینب را جگرش پاره پاره شد تا که  می‌شنید اضطراب زینب را: جگرم سوخت ای تک و تنها ظهر فردا چکار خواهی کرد آخرش هم که خواهر خود را  به فراقت دچار خواهی کرد رفت نافع به خیمه‌گاهِ حبیب با دو چشمی که دید گریان است ریخت خاکی به سر ،حبیبِ حرم دخترِ مرتضی پریشان است خون به رگهای پیرمرد آمد گفت برخیز نوبتِ ما شد جان ما  هدیه‌ی بنی‌هاشم مثل شیرِ نری مهیا شد همه اصحاب را صَلا دادند رو به شیران و این دلیران کرد حلقه‌ی یاوران که کامل شد  تیغ خود را حبیب عریان کرد حلقه گشتند یاوران باهم عابس و جون و سالم و جندب منجح و حنظه سعید و وسوید وهب و عمرو و قارب  و شوذب همه رفته با خروش و شکوه همه بر گِردِ خیمه‌ی زینب مثل صخره شبیه قله‌ی‌کوه همه بر گردِ خیمه‌ی زینب آمدیم ای عقلیه‌ی عالم تا دلت زخم این و آن نخورد به تو سوگند تا که ما هستیم آب هم در دلت تکان نخورد یک به یک لب به لب رجز خواندند شیرهای قبیله رو به حرم تیغ چرخان و نعره‌ی لبیک رو به سوی عقیله رو به حرم آنچه پیداتر است در این بِین رگ پیشانی علمدار است وای بر حال  آنهمه لشکر که رجزخوانیِ علمدار است لشکرِ شمر را بهم زده است آنکه تا صبحدم قدم زده است شُکر عباس هست و یاوران اما طور دیگر خدا رقم زده است کم کم از شیرها همه رفتند یک به یک کم شدند پای حسین همه در پیش فاطمه خونین همه درهم شدند پای حسین خبری هم از علقمه پیچید وای بر من پناه زینب رفت تکه تکه است تکیه‌گاه حسین غرق خون تکیه‌گاه زینب رفت دست‌ها را به روی سر بگذاشت آنچه می‌ گفت بر سرش آمد دید از روی تل به قربانگاه پدر و جد و مادرش آمد تکیه بر نیمه نیزه‌ای داده شاهِ بی یار از این و آن می‌خورد نامشان را که یک به یک می‌بُرد تنِ یاران همه تکان می‌خورد جمع نامحرمان همه جمع است خواهری می‌دوید در گودال قبل از آنیکه زینبش برسد شمر آمد پرید در گودال... حسن لطفی @aleyasein