eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
887 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه هرموقع بخوانند به‌وقت است اما روضه‌های عطشت را رمضان باید خواند... @aleyasein
اصلاً حسين جنس غمش فرق می‌کند اين راه عشق، پيچ و خمش فرق می‌کند اينجا گدا هميشه طلبكار می‌شود اينجا كه آمدی كرمش فرق می‌کند شاعر شدم برای سرودن برايشان اين خانواده محتشمش فرق می‌کند صد مرده زنده می‌شود از ذكر يا حسين عيسای خانواده دمش فرق می‌کند از نوع ویژگی دعا زير قبه‌اش معلوم می‌شود حرمش فرق می‌کند تنها نه اينكه جنس غمش، جنس ماتمش حتی سياهی علمش فرق می‌کند با پای نيزه روی زمين راه می‌رود خورشيد كاروان قدمش فرق می‌کند من از "حسينُ منّی" پيغمبر خدا فهميده‌ام حسين همه‌اش فرق می‌کند... @aleyasein
4_6030392477406464530.pdf
1.82M
متن دعـای نورانی و پر فیض عرفه به همراه ترجمه بصـورت فـــایل pdf التماس دعا @aleyasein
بوی «محرمش» همه جا را گرفتـه است وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم... @aleyasein
با این دلم به درد محرم نمی خورم باید خودت تمام دلم را عوض کنی... @aleyasein
شب دهم هر آنکه گریه برای تو کرد آقا شد کسی که رنگ شما را گرفت زیبا شد به روسیاه، همیشه تو آبرو دادی همینکه رود به دریا رسید دریا شد مگر نه اینکه شفا با دم حسین رسید گدای خانه ی تو هرکه شد، مسیحا شد دوباره پرچم سرخت بلند شد آقا بساط گریه ی ما باز هم مهیّا شد چه خاطرات خوشی که ز روضه ات دارم همیشه حال خوشم بین روضه پیدا شد همیشه نام تو را بردم و دلم لرزید همیشه نام تو را بردم و گره وا شد همیشه بدرقه ی راه کربلایی ها دعای مادر پهلو شکسته، زهرا شد مرا ببر، نبری می روم زدست حسین چه می شود  بنویسی برات امضا شد؟ همیشه یاد غمت بی بهانه می بارم به یاد آن لحظاتی که باز غوغا شد به یاد آن لحظاتی که نیزه بالا رفت میان پیکر تو نیزه­ هایشان جا شد به یاد آن لحظاتی که سنگ ها بارید هزار و نهصد و پنجاه جوی خون وا شد ز بس که زخم بر آن جسم پاره پاره زدند تنت میانه ی گودال چون معمّا شد به یاد آن لحظاتی که روی سینه نشست به یاد آن لحظاتی که با سرت پا شد @aleyasein
بلند بالا سر... به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلند بالا سر فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر قسم به معنی "لا یمکن الفرار" از عشق که پر شده ست جهان، از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر» همان سری که "یحب الجمال" محوش بود جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک، همه بودن سروران را سر  زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس، " أجنّنی" گویان درید پیروهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم " أم وهب" را، به پاره ی تن گفت برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر همان که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود، پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر  میان خاک، کلام خدا مقطعه شد میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ی اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر جدا شده ست و سر از نیزه‌ها در آورده است جدا شده ست و نیفتاده است از پا سر صدای آیه کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب در آورد از کلیسا سر عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوبه ی محمل، نه با زبان، با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر... @aleyasein
هیئت تمام شد، همه رفتند و تو هنوز بالای تل نشسته و خون گریه می کنی... @aleyasein
پدرم گفت که صد شکر چه بارانی زد مادرم گریه کنان گفت که ای وای رباب... @aleyasein
سلام می دهم و دل خوشم که فرمودید هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست... @aleyasein
﷽ شب دهم هر آنکه گریه برای تو کرد آقا شد کسی که رنگ شما را گرفت زیبا شد به روسیاه، همیشه تو آبرو دادی همینکه رود به دریا رسید دریا شد مگر نه اینکه شفا با دم حسین رسید گدای خانه ی تو هرکه شد، مسیحا شد دوباره پرچم سرخت بلند شد آقا بساط گریه ی ما باز هم مهیّا شد چه خاطرات خوشی که ز روضه ات دارم همیشه حال خوشم بین روضه پیدا شد همیشه نام تو را بردم و دلم لرزید همیشه نام تو را بردم و گره وا شد همیشه بدرقه ی راه کربلایی ها دعای مادر پهلو شکسته، زهرا شد مرا ببر، نبری می روم زدست حسین چه می شود  بنویسی برات امضا شد؟ همیشه یاد غمت بی بهانه می بارم به یاد آن لحظاتی که باز غوغا شد به یاد آن لحظاتی که نیزه بالا رفت میان پیکر تو نیزه­ هایشان جا شد به یاد آن لحظاتی که سنگ ها بارید هزار و نهصد و پنجاه جوی خون وا شد ز بس که زخم بر آن جسم پاره پاره زدند تنت میانه ی گودال چون معمّا شد به یاد آن لحظاتی که روی سینه نشست به یاد آن لحظاتی که با سرت پا شد @aleyasein
ضربت دستی که با آن گوشواره بشکند چون کند با صورتی کز برگ گل نازک تر است؟ @aleyasein
نگران بودم از این لحظه وآمد به سرم زینب و روز وداع تو؟ امان از دل من... @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما با جان عاشقت شدیم حسین جان❤️ پدری که با زبان اشاره روضه را برای پسر ناشنوایش بیان می کند... حــــــــــــــسـین جان به خاطر گریه های پاک این بچه های ناشنوا ما رو ببخش... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ از طرز روبرو شدنت با زهیر و حُر فهمیده‌ام گذشت شما فوق العاده است... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ لحظه‌های آخر... بیا که گریه کنم لحظه‌های آخر را بخوان زِ چشمِ تَرَم حال و روزِ خواهر را دلم قرار ندارد بیا که تا دَمِ صبح بنالم از سرِ شب روضه‌های مادر را پریده خوابِ رباب از خیالِ حرمله باز گرفته است به چادر گلویِ اصغر را خدا کُنَد که بمیرم در این شب و فردا که رویِ نیزه نبینم سرِ برادر را خدا کُنَد که نبیند دو چشمِ مبهوتم به زیرِ بوسه‌ی نیزه، تنی مطهّر را خدا کُنَد که نبینم به رویِ طشتِ طلا جسارتِ نوکِ چوب و لبان پَرپَر را...   @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بیـن ازدحـام... بمـاند بقیّه اش @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ دَمِ مغرب شد از گودال رفتند سنان و حرمله خوشحال رفتند... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ به هر دری زده‌ام تا به کربلا برسم فقط اگر نرسیدم، مکن فراموشم... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ به تنم درد "فراق" حرمت افتاده هوس گرمی آغوش ضریحت دارم... @aleyasein