eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
131 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان: حجم: 112K
یا امام رئوف نگاهِ ما سوی تو یا انیسَ النفوس پناهِ ما کوی تو ای نگاهت شفا، دردِ ما کن دوا یا رضا جان یا رضا جان در عزای شما شد دل ما غم سرا زهرِ کین با دلت چه کرده ای مقتدا! آب شد پیکرت نوحه خوان مادرت یا رضا جان یا رضا جان زائرانت به اشک، داغ تو تسکین کنند صبح و شب قاتلت را همه نفرین کنند از زمین تا فلک نغمه ی هر ملک یا رضا جان یا رضا جان مادرت فاطمه دیده پر از گوهر است خواهرت در جنان با دل غم پرور است هر دو با سوزِ جان در غمت روضه خوان یا رضا جان یا رضا جان شهر مشهد شده صحنه به صحنه عزا بر لب زائران زمزمه ی یا رضا غصه از حد فزون، دیده ها غرق خون یا رضا جان یا رضا جان آمده در حرم زائری از راه دور حاجت خویش را به گریه سازد مرور ای عزیز بتول از همه کن قبول یا رضا جان یا رضا جان @aleyasein
تو آن حسی که گاهی در دلی آگاه می آیی مثال حس خوب شاعری، ناگاه می آیی نگاهت مأمن ایمان و کویت ضامن جان ها تو آن آرامشی که در "امین الله" می آیی تو آن شاهی که با افتادگان همراه می گردد تو از بس مهربانی با رعیت راه می آیی تو آن مهری که مهرت را دریغ از کس نخواهی کرد تو آن ماهی که بر دلجویی از هر چاه می آیی تو خورشید زمین هستی و نور آسمان هایی که از رحمت سراغ مردم گمراه می آیی بنازم رأفتت را ای امام مهربانی ها به استقبال زائر در مسیر راه می آیی رضایی و همه از ساحت قدست رضا هستند که حتی در نگاه دشمنان دل خواه می آیی وداعت با مزار ختم مرسل گفت با تاریخ می آیی سوی مَروْ اما تو با اکراه می آیی ولیعهد رسول اللهی و سلطان دل هایی به ظاهر پیش ظلم دشمنان کوتاه می آیی تویی آن مظهر "راضیةً مرضیة" ی قرآن که راضی بر قضا سوی شهادت گاه می آیی امید ما تویی روز قیامت ای که فرمودی: سه جا بر یاری زوار این درگاه می آیی @aleyasein
آسمان جلوه ای از خون شهیدان باشد نامِ پاکِ شهدا عزت ایران باشد عُرفا رَشْک به احوال شهیدان دارند این چه سِرّی است که در کار شهیدان باشد زنده تر می شود آن کس که شهیدش کردند شاهد گفته ی من آیه ی قرآن باشد جان عزیز است ولی جمع شهیدان گفتند: بذل جان در ره دین خوب تر از جان باشد ترکِ سر گفتن و سر دادن و سر زنده شدن امتیازی است که مخصوص شهیدان باشد هر که اخلاصِ عمل داشت گرامی گردد عملِ صدق نشان دادن ایمان باشد بی تفاوت مگذر از حرمِ نامِ شهید گرچه آن تابلویی بین خیابان باشد زندگیّ شهدا جای تأمل دارد این سلوکی است که زیبنده ی انسان باشد خوش به احوال جوانی که تلاشش این است... چون شهیدانِ خدا، آینه گردان باشد @aleyasein
دست کدامین آسمانی ربنا کرده است؟ که سنگ های غزّه را مشکل گشا کرده است شاید دلیل گردش اوضاع این باشد روزی پیمبر سمت این وادی، دعا کرده است چندی است اخباری می آید از کنار قدس که مثل موشک در همه دنیا صدا کرده است سنگی که دست نوجوانان فلسطین بود موشک شده امروز و طوفانی به پا کرده است رمز سرود شیر مردان فلسطینی مرز زمین غاصبین را جابجا کرده است هرکس حمایت کرد از افکار اسرائیل قطعا به زودی خوب می فهمد خطا کرده است آل سعودی هم خودش برگشته و فهمید بی خود طرفداری از آن یک لاقبا کرده است آخر چرا تاریخ با دنیا نمی گوید عمری است صهیون با فلسطینی چه ها کرده است ای وای بر آنکه حقیقت را نمی جوید تنها به اخبار دروغین اکتفا کرده است احسنت بر آنکس که با نطق بصیرت ساز اهداف شوم دشمنان را برملا کرده است @aleyasein
یا فاطمه ای طلیعه ی مهر و امید تفسیر "بأیِّ ذَنْبِ" قرآن مجید ای ماه علی! کسی خبر دار نشد از دفن شبانه ی تو حتی خورشید @aleyasein
سلام الله علیها ای معجرت نجابت و ای چادرت حجاب در پرده مانده از رخ ماه تو آفتاب ای محور "لِیُذهِبَ عَنکُم " وضو بگیر! دستی ببر به آب و ببخش آبرو به آب بی پرده رو به آینه کن قبله را ببین هرچند نیست آینه را تابِ بازتاب لبریزِ مهربانی تو می شود پدر وقتی تو را به "ام ابیها" کند خطاب از صبر توست عزت اسلام و اهل بیت از اشک توست آبروی عترت و کتاب گرچه شکست بازوی انسیه باغلاف با آنکه بسته بود ید الله با طناب کی فاطمه سکوت کند در خروش ظلم؟ کی موج خسته می شود از قهر پیچ و تاب؟ وقتی ز آه فاطمه لرزید عرش و فرش در حیرتم چه شد، که نشد آسمان خراب؟ مولا سوال کرد که ای محرم علی آخر چرا برابر من میزنی نقاب؟ مولا سوال کرد و در آن غسلِ نیمه شب معلوم شد سوال علی نیست بی جواب! @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ بسم الله النور سلام الله علیها سلام الله علیها روزی که از تجسم امکان خبر نبود روزی نبود و گردش شمس و قمر نبود حتی مجال لحظه برای گذر نبود جز نور احمد از دم خالق اثر نبود در ظلمتی که صبرِ ملک را ربوده بود شد نورِ پاکِ فاطمه روشن گرِ وجود زهرا رسید و نور جهان را فرا گرفت در آسمان، تجلی توحید پا گرفت ظلمت کنار رفت و جهان روشنا گرفت این نورِ محض را به بغل مصطفی گرفت احمد که بوده نورِ رخش روح کائنات کامل نبود بی گل او گلشن حیات عالم در انتظار هبوط فرشته بود حوریه ای که نور، گِلش را سرشته بود خاکی که از شعاع الهی بِرِشته بود دست قضا به نامه ی این گُل نوشته بود این آفتاب جلوه ای از نورِ سرمد است این نسترن ملیکه ی باغِ محمد است کوثر، یکی از آن همه الطاف داوری است او مریم است و لایق شأن پیمبری است چون آفتاب، سُنت او ذره پروری است قرآن ناطق است که از هر بدی، بری است قدّیسه هست و بانوی مُلکِ قداست است قدرش فراتر از شب قدرِ رسالت است دختر که بود اُمّ اَبیها لقب گرفت همسر که شد حبیبه ی یکتا لقب گرفت مادر که گشت سرور زن ها لقب گرفت در زندگی یگانه ی دنیا لقب گرفت با آنکه درک شوکت او کار خاتم است فرصت برای شرح مقامات او کم است دنیا مجال نیست که او بی نهایت است هر نکته از کرامت او صد حکایت است این شاعرانگی سندش در روایت است روز ظهور فاطمه، صبح قیامت است آن روز قدر فاطمه فهمیده می شود با حکم او بساط جزا چیده می شود روزی که چشم ها همه حیران رحمت اند یک مشت دل‌سپرده به دنبال فرصت اند حتی پیمبران که بزرگان امت اند چشم انتظار شافع روز قیامت اند زهراست آنکه کار شفاعت به دست اوست آری که اختیار قیامت به دست اوست ای سیبِ دل ربا که نصیب علی شدی محبوب مصطفی و حبیب علی شدی با گوشه ی نگاه، طبیب علی شدی در شورش زمانه، شکیب علی شدی نامت کنار نام خداوند خورده است جان علی به جان تو پیوند خورده است در مردمی که جهل به آن ها سوار شد دختر به گور کردن شان افتخار شد تو آمدی و عزت زن آشکار شد این روح غرق عاطفه، صاحب وقار شد در مکتبی که نام تو در صدرِ نام هاست یک زن، تجلی صفت رحمت خداست خورشید، سر گذاشته بر پای شوکتت جبریل پر کشیده به بام ارادتت سجاده چهره سوده به درگاه طاعتت ایّاکَ نَعبد است گواه عبادتت مادر ندیده ایم به این اوجِ بندگی در بندگی نمونه و در کار زندگی تیغ علی که شهره به هر کارزار شد خم شد به پای بوسی تو، ذوالفقار شد برخواست موج و در قدمت آبشار شد پاییز سمت خانه ات آمد بهار شد در هر چمن طراوت گل ها به بوی توست حتی صفای جنت الاعلی به بوی توست تو آن ملیکه ای که سراپا وقار بود حوریه ای که چادر او وصله دار بود همسایه با دعای شبت برقرار بود آل عبا به محور تو استوار بود قرآن ناطقی تو و قرآنِ داورت بوده است همچون آینه ای در برابرت ای رشک ساکنین جنان بیت ساده ات دست قضا و پای قدر در اراده ات زرین رکاب چرخ، غلام پیاده ات صبر وحیا دو ویژگی فوق العاده ات صبر تو در مسیر خدا بی نظیر بود سعی تو داد خواه امیرِ غدیر بود روزی که خطبه خواندی و قرآن زبان گرفت جان دادی و به سعی تو اسلام جان گرفت آهی کشیدی و نفس آسمان گرفت آهت رسید و دامن طاغوتیان گرفت این ننگ بر حکومت شان ماند تا ابد باید که شرح داغ تو را خواند تا ابد می سوختی هر آینه، پروانه شاهد است دستاس گریه کرد به تو، شانه شاهد است بر غربت تو گریه ی مردانه شاهد است از چاه آب آوری و خانه شاهد است وقتی به سمت چاه می افتاد راه تو بالا می آمد آب، به شوق نگاه تو روزی که کارنامه ی اسلام دود شد سکّان دین اسیر هوای یهود شد بی حرمتی، جوابِ سلام و درود شد دستت به دستگیری امت کبود شد راه علی گرفتی و گشتی فدای او بودی در اوج غربت او آشنای او @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ صدای وحی می رسد به گوش احمدِ امین صدا بلند تر شود برای بار دوّمین زمان به شوق می دَوَد، سکوت میکند زمین بخوان به نام خالقت که هست اصلِ دین همین! بخوان و سرفراز کن قبیله ی قریش را مژده بده سلسله ی جلیله ی قریش را غارِ حرا منوّر از جمال کبریایی اش امین وحی هم شده والهِ دل ربایی اش منتخب خدا شده شکوهِ مصطفایی اش محور مهربانی است سینه ی خدایی اش سلام میکند به او، خدا و جمله خلقتش زبان گرفته آسمان _مبارک است بعثتش_ شبهه جزیره ای شده مفتخر از کلام حق کویرِ تشنه ای شده، لبالب از پیام حق به دست مصطفی ببین سلسله ی زمام حق مژده دهد نبیِ حق به اولین امام حق که ای شکوهِ نامِ تو جذبه ی هر سخن علی! منم رسول خاتم و تویی وصی من علی! عَبدِ مَناف! فخر کن به آدم ابوالبشر عبدمطلّب از شرف، تاج گذار روی سر گشته یتیم مکه بر خلقتِ ماسوا پدر کاش که بود آمنه کنار این پیامبر به مادرش درود حق، به همسرش سلام حق خدیجه ای که سر نزد لحظه ای از کلام حق خموش ای سخنوران ناطق وحی آمده فضلِ تمام انبیا از این جناب سر زده آیه ی "لا اله" را بخوان میان بُت کده مگر که نور حق رسد به قلب های یخ زده اگر چه از یهودیان به او عذاب می رسد از آن وجود مهربان صبر و صواب می رسد خُلق عظیم او دهد پاسخ صد ابولهب به جز خدا، به جز دعا، نیاورد به روی لب به صبح، روزه گیرد و به شب کند نمازِ شب به حیرت اند مشرکان از این وقار و این ادب که در جواب آن همه بی ادبی به محضرش کند عیادت از کسی که شعله ریخت بر سرش مردم غم رسیده را مَرهم قلب و جان شود به نور عقل و راستی حامی دختران شود مدّعیِ برابری به مردم جهان شود چشم کِشد بلال او که لحظه ی اذان شود صدای خشک و خسته ای نوای عشق سر دهد چو آفتاب جلوه ای به چهره ی سحر دهد بَرده ی رنج دیده را به اوج آسمان بَرد عقیده های شوم را ز خاطر زمان بَرد به هر کجا که می رود طراوت جنان بَرد به گوشه ی تبسمی دل از بهشتیان بَرد معجزه ی نگاه او به قلب مرده جان دهد لحنِ سلامِ گرم او سرشت را تکان دهد شیوه ی جذب کردنش، رسالتی است دیدنی به کودکان کند سلام، حالتی است دیدنی رو به خدا که می کند عبادتی است دیدنی او و خدیجه و علی، جماعتی است دیدنی دو آفتاب و یک قمر نور دهد حجاز را کعبه به خود ندیده است این چنین نماز را ببین یگانه ی بشر قامت خود دوتا کند ببین علی نوجوان به دوست اقتدا کند ببین خدیجه این دو را رهبر و مقتدا کند بگو به دشمن علی نماز خود رها کند از این سه نورِ متصل بقای دین داور است مثلثی که محورش فاطمه ی مطهر است جان به فدای احمد و هجرت بی نظیر او گشوده شد مسیر دین به سعی چشم گیر او ببین به لیلة المبیت، کوشش وزیر او علی که در مباهله بیان شده غدیر او برای ختم الانبیا همیشه جان نثار شد علی است جانشین او نه آنکه یار غار شد غدیر بِرکه ای بُوَد ز چشمه سار بعثتش مدینه قبله گاه شد از آفتاب هجرتش ظهور مهدی اش شود ادامه ی نبوتش کوفه زمان مهدی است مرکز حکومتش طلوع نور مهدی است آفتاب سرمدی به دست او جهان شود مدینه ی محمدی صبحِ ظهور مهدی اش، تَبَلوُر عدالت است نگاه آشنای او منظره ی هدایت است قامت خوش قبای او اقامه ی قیامت است ظهور او شکوه او مقدمات رجعت است کشته شده است هر کسی به ظلم، زنده می شود سهم لب یتیم ها دوباره خنده می شود @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ علیه السلام چنان لبریز از علم است لبهای سخندانش که انگشت فقاهت می مکد طفل دبستانش بنازم قدرت علمی قال الصادق او را که در دنیا تمام فرقه ها هستند خواهانش عجب زیبا شناساند به عالم خلق خلقت را مفصل گفته توحیدِ مفضل شرح عرفانش یقین دارم که خود دستی بر آتش داشته ورنه کجا اینقدر آگاه است کس از خلق یزدانش چنان تصویر سازی کرده از آرایش افلاک که گویا هست گردنبد دنیا در گریبانش میان آن همه شاگرد پای درس خود مولا کسی میخواست تا افشا کند اسرار پنهانش خداوندا چه بود آیا ملاک حضرت صادق که میشد نوجوانی چون هشام آرامش جانش هشامی که به زانو آورد در بصره مفتی را هشامی که تجلی میکند منطق ز برهانش سخن از چشم و گوش آرد به اثبات ولی الله کند مغلوب هر کس را به نور عقل و وجدانش چنان زیبا که بر لب های مولا خنده می کآرد چنان زیبا که منبرها شود تعریف جریانش بعید اصلا نباشد اینچنین غواص هشیاری در آن کشتی که دست حجت الله است سکانش صفای مَدرسش عطر جنان دارد مگر مولا به جای گل بهاران کاشته در خاک گلدانش کتاب الله را قرآن ناطق اوست پس حتما مصوّر میکند اسلام را تفسیر قرآنش نبوت درکلاس درس او معنای کامل شد غدیر از حلم او احیا شده جان ها به قربانش پس از این گنج ها را در پس ویرانه میبینی اگر دقت نمایی در بقیع و قبر ویرانش پیاده، بی عبا در خلوت شب میبرند او را چه می خواهند این قوم سراپامست از جانش درِ آتش زده او را به یاد مادرش انداخت پریشان بود مادر نیز از حال پریشانش اگر چه از جفای دشمنان مسموم شد امّا مدینه سر به سر غم بود در شام غریبانش فدای آن تن پاکی که بعد ازقتل و غارت ها میان آفتاب و خون رها کردند عریانش فدای خواهری گردم که می بیند برادر را به روی نیزه ها بنشسته و بشکسته دندانش فدای دختری گردم که در دیدار بابایش شکایت دارد از بی معجری با چشم گریانش فدای مادری گردم که با یاد علی اصغر شده در خاطراتش بازهم گهواره جنبانش @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ گرچه صد ها فتنه در عصر پیمبر بوده است غم نبود از فتنه ها آنجا که حیدر بوده است در شبانگاه حوادث در سحرگاه خطر روحِ ایثارِ علی، یار پیمبر بوده است در سکوت مرتضی کز مصلحت لب بسته بود حفظ دین با خطبه ی زهرای اطهر بوده است پاسداری از حریم و حفظ قرآن و امام سعی او حتی میان آتش در بوده است از یهودی مسلکان بس ظلم ها اسلام دید فتنه ی دوران ما هم ظلم دیگر بوده است نِیْ عجب گویم اگر در فتنه ی دوران ما ردّ پایی از یهودی های خیبر بوده است لشکر اسلام با فتحِ علی پیروز شد فتح بوده با علی، هر جا که رهبر بوده است گر جهان خیزد علیه ما چنان چه سال ها در نبرد ما به جنگی نابرابر بوده است... ما به لطفِ حق، به حکمِ "ماٰ رَمَیْتَ إذْ رَمَیْت" فاتح جنگیم، آنسان که پیمبر بوده است بار الها ملت ما را بصیرت پیشه کن آن چنان که میثم و عمار و بوذر بوده است @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ چه جای غم که زمستان دم از بهار نزد اسیر جهل شد و سر به چشمه سار نزد چه جای غم که کلاغِ سیاهِ همسایه سری به سبزی این سروِ پایدار نزد دلم برای لجن خوارِ برکه می سوزد که در مسیر غزل تن به آبشار نزد قلم، زبان شکایت اگر که باز کند گلایه میکند از آن که حرف یار نزد به آفتاب قسم در سیاه چال افتد کسی پرده ی اوهام را کنار نزد به جنگ و صلح، سر از هر منافقی برداشت علی، که تیغ به غیر از رضای یار نزد نمی شود که دم از سید شهیدان زد ولی از آن همه ظلم یزید جار نزد حسینی است کسی که مسیر عزت را صبور ماند و دمِ فتنه ها کنار زد @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ من حاضرم که جان خودم را فدا کنم یک پلک بیشتر بزنی ای عزیز جان❤️ @aleyasein