eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
833 ویدیو
111 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
 در مدح توست هر چه که بهتر بیاورند باید که سوره های مکرر بیاورند با ذوق خنده های تو خوب است آیه ای از آیه های سوره کوثر بیاورند باید خلاصه همه کائنات را از خال گوشه لب تو در بیاورند خوبان روزگار، گرفتار خُلق تو مثل تو نیست هر چه پیمبر بیاورند سلمان محمدی شدی و از اهل بیت شد دُر می شود هر آنچه از این در بیاورند حتی هنوز می شود عطار های شهر از کوچه های شهر تو عنبر بیاورند ما بین آسمان و زمین هر چه ماسوا باید به خاک پای شما سر بیاورند وقتی علی است بنده ای از بندگان تو دیگر چرا برای تو قنبر بیاورند؟ هر کس نبود لایق عقد اخوتت باید کنار نام تو حیدر بیاورند @aleyasein
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد باید تو را والای بی همتا صدا کرد ای رحمه للعالمین ما محمد ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد ثبت است بر طاق فلک نام بلندت مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه مولای من باید تو را مولا صدا کرد نام تو نقش خاتم پیغمبران بود باید تو را یس، تو را طه صدا کرد از بین لب هایت هزاران ماه بارید هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد نام تو حلال تمام مشکلات است راه نجات مؤمنین و مؤمنات است از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو تو خاتم پیغمبرانی یا محمد با حاصل آن ها برابر می شوی تو وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو «معراج تازه ابتدای راهتان است» بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو در کوچه های قلب ما با خنده هایت پرواز تا خورشید را پر می شوی تو آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است با سیب زهرایی معطر می شوی تو جان تو و جان علی نفسی است واحد وقتی که با حیدر برادر می شوی تو نام علی وقتی که از نامت جدا نیست گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست همتایت ای والای بی همتا علی بود مولای مولا تو، به ما مولا علی بود بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی بالاتر از بالاتر از بالا علی بود زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود این نور را بعد از تو حتی کور هم دید حق با علی حق با علی حق با علی بود وقت جدایی در شب معراج حتی ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد در لشکر تو یا محمد، تا علی بود شکر خدا نام علی ذکر لب ماست عشق علی و فاطمه نان شب ماست عشق تو در جان علی، در جان زهراست عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست ای سر لولا بین لبخند تو مستور مستور لبخند تو در رضوان زهراست نور خدا جاریست در پیشانی تو روی تو بدر کامل تابان زهراست یک قطره از آب وضویت را گرفتیم دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست خیلی گرفتارم ولی این بار را هم آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست وقتی شما مهمان زهرایید یعنی امید عالم سفره احسان زهراست قبر شهید بی پلاک خفته در رمل پائین پای تربت پنهان زهراست باید که بر بالای هر منبر بگوئیم تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم «ص» @aleyasein
زمین به جهل مرکب اسیر بود و گرفتار زمان نهان شده در شب شبی مخوف و شبی تار تن زمانه پر از تب، ولی نبود پرستار خلاصه شهر معذب از این سیاهی بسیار _ به سوی نور گریزان به فکر چاره‌ی خود بود در آن سیاهی مطلق پیِ ستاره‌ی خود بود ستاره‌ای که درخشید و‌ ماه مجلسمان شد درخششی که سرآغاز راه یک جرَیان شد زمین به لرزه درآمد زمان پر از هیجان شد ستاره نور خدا بود در رسول عیان شد خدا تشعشعی از نور خود نشان جهان داد گلِ محمدی‌اش را برای خلق فرستاد چه منّتی به سر اهل دین گذاشته اینک برای خاتم هستی نگین گذاشته اینک خدا اراده‌ی خود را بر این گذاشته اینک و آخرین عَلمش را زمین گذاشته اینک خدا نوشت: محمد! بخوان به نام خدایت بخوان و سجده کن آن‌دم به احترام خدایت به کام خشک بنوشان ز جرعه جرعه‌ی قرآن لباس نور بپوشان به جسم این‌همه عریان بشر درست کن آسان به دست سوره‌ی انسان به دست عشق مسلمان بساز از دل سلمان بخوان به "نون و قلم" دست جهل را تو قلم کن محمدم! به تمام جهان معرفی‌ام کن بگو خدای خطاپوش و چاره‌ساز جهانم بگو که خالق جودم، بگو که خالق جانم قسم به عشق! بگو که همیشه عاشقشانم اگر از عالم و آدم کسی گرفت نشانم علیست آینه‌ی من، نشانشان بده اورا در او ودیعه نهادم تمام راز مگو را بگو خلاصه‌ی قرآن، ملاک سنجش ایمان بگو تجسم رضوان و رَوح و رحمت و ریحان بگو نمونه‌ی انسان، بگو عیار مسلمان بگو هرآنچه که گفتیم و گفته‌اند رسولان خلاصه کرد خدا و علی از آب درآمد و دین ز گوشه‌ی چشم ابوتراب درآمد بدان که هیچ پیمبر نمی‌رسد به نبوت مگر به اذن علی، با قبول اصل ولایت ولایت علوی بوده شرط اول بعثت اگر نگویی از او، ناتمام مانده رسالت برای اهل زمین از علی بخوان و صفاتش بگو که خلق بداند علیست راه نجاتش رسول، غرق خدا بود و مات و واله و مضطر علی رسید همان‌دم، نشست پیش پیمبر علیست خیره به احمد، رسول خیره به حیدر علی دو دست نبی را گرفت و گفت برادر! بگیر دست مرا یاعلی بگو نبی‌الله حساب کن روی من، از شروع تا تهِ این راه @aleyasein
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹آفتاب حرا🔹 دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد به دوستان خدا نعمتش مبارک باد نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد محمد آمده و بعثتش مبارک باد که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را که هجرتش برکت بود حق‌پرستی را سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد امین مکه رهایی ز مستی‌اش بدهد نوید مذهب یکتاپرستی‌اش بدهد... بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه رسیده است و به راز پیمبری آگاه دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه به این ندا که محمد! تویی رسول الله بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت برای خسته‌دلان مژده رهایی داشت به درد مردم محروم آشنایی داشت که در جهان عرب این همه فدایی داشت خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت خلیل نیست ولی بر خلیل ناز کند به روی عالم، درهای علم باز کند کلیم پیش رخش سجدۀ نیاز کند مسیح پشت سر مهدی‌اش نماز کند نظر ز آمدن انبیاء والا اوست بزرگ معجزۀ نون والقلم با اوست کسی که عالم ایجاد بی‌قرارش بود جوامع بشریت در انتظارش بود رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود محمد آمد و آورد هرچه خوبی بود کتاب او در حکمت به روی خلق گشود کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش کجاست منطق بوذر علیه عثمانش که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش اگر به راه بزرگان دین برآمده‌ایم به کاخ‌های مجلل چرا در آمده‌ایم مدینه از تو به بیت‌الحرام می‌نازد حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد خدا ز بندگی‌ات بر اَنام می‌نازد عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد ولی دریغ که این افتخار پوشالی‌ست تمام دعوی اهل حجاز تُو خالی‌ست از این قبیله که بر خاص و عام حمله کند گهی به کوفه و گاهی به شام حمله کند به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند بعید نیست به بیت الحرام حمله کند خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان مدافعان حرم می‌دهند پاسخشان مدافعان حرم باور علی دارند به پیش دیدۀ خود خیبر علی دارند‌ جهاد نامه‌ای از دختر علی دارند امید مرحمت از همسر علی دارند قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند مدافعان حرم زینبی‌تر از همه‌اند @aleyasein
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹رسول بیداری🔹 بخوان به نام شکفتن، بخوان به نام بهار که باغ پر شود از جلوۀ تمام بهار بخوان که باغ شود غرق در طراوت و نور بخوان که دفتر گل وا شود به نام بهار بخوان به نام خدایت که باغ را ببری به میهمانی گل‌ها، به بار عام بهار بخوان که با نَفَس پاکت ای مسیحا دم جهان جوان شود از نو، به احترام بهار بخوان که عالم و آدم قرار می‌گیرند به زیر سایۀ فیض عَلی‌الدّوام بهار بخوان که تا سحر ایمان بیاوَرد خورشید به آیه آیۀ سی جزء از پیام بهار اگر تو لب بگشایی، به عطر یاس قسم که دامن گل یاسین شود مقام بهار.. در آستانِ شکوهت شکوفه‌باران است که بوی عشق رسیده‌ست بر مشام بهار.. طلوع فجر رسالت رسید و آمده‌اند فرشتگانِ مقرّب، پی سلام بهار بخوان که بر سرِ راهت «علی»ست چشم به راه که اقتدا به پیمبر کند امام بهار تو ماه چلّه‌نشینی، «خدیجه» منتظر است که از دلش بِبَرد غم گلِ کلام بهار بخوان که لعل لبت ترجمان آب بقاست بخوان که قولِ کریم تو «عُروةُ الوُثْقی»ست بس است هرچه به بیراهه‌ها سفر کردند بس است هرچه به بیهوده عمر سر کردند بس است هرچه به سودای سود، رفت زیان بس است هرچه که سرمایه‌ها ضرر کردند بس است، هرچه خزان‌باورانِ غارتگر تمامِ حاصلِ این باغ را هدر کردند بس است هرچه ستم‌بارگان جادوگر دعا و ناله و نفرین بی‌اثر کردند بس است هرچه به افسون قصۀ پَریان «هزار و یک شبِ» این قوم را سحر کردند بس است هرچه بشر منّت از «مَنات» کشید بس است هرچه به «لات و هُبَل» نظر کردند.. بس است هرچه به شمشیر و نیزه نازیدند و پیش اهلِ نظر سینه را سپر کردند بس است هرچه به جرم رَمیدن یک اسب قبیله را همه تاراج و دربه‌در کردند بس است هرچه که خون ریختند در صحرا بس است هرچه زمین را ز اشک تر کردند بس است هرچه که با غنچه‌های زنده به گور نهالِ عاطفه را قطع با تبر کردند.. اَلا که می‌شود از جلوه‌ات جهان روشن! اگرچه بحث در این جلوه مختصر کردند بلند، تا ابد آوازۀ تو خواهد شد جهان‌گشا خبرِ تازۀ تو خواهد شد زمان، زمانِ قیام است و امتحان دادن زمانِ درس محبت، به این و آن دادن الا رسول بهارآفرین، ارادۀ توست نجاتِ باغِ گل از پنجۀ خزان دادن به یک اشارۀ چشم تو، ای یتیم قریش! تمام مزرعه را آب می‌توان دادن اگر چه هست «معاد از پی معاش» آری ثواب اگر چه بود، رسمِ‌ آب و نان دادن غذای روح، به این مردم فقیر بده که سعی توست طراوت به بوستان دادن درون سینۀ این قوم، جای دل، سنگ است تویی و معجزۀ سنگ را تکان دادن.. بگو: کتاب خدا معجز رسالت ماست رواست بوسه بر این نورِ جاودان دادن.. مسیح از نفس آسمانی‌ات آموخت ز فیض گوشۀ چشمی به مرده جان دادن اگر قرارِ تو، دل بردن است از این مردم اشاره کن به «بلال» از پی اذان دادن گواه اگر ز تو خواهند «قُل کَفی بِالله» از این دلیل چه بهتر به کاروان دادن؟.. چه جای صحبت بیگانگان که سهم علی‌ست تجلّیاتِ جمال تو را نشان دادن بخوان تجلّی «صَلُّوا عَلَیه» از این جَلَوات یکی‌ست ذکر خدا و فرشتگان، صلوات به پای خیز! که دل‌ها ز شوق آب شوند به یمن نور تو، ذرّات، آفتاب شوند بخوان! به نام خدا «بِاسم رَبِّکَ الاَعلی» که لاله‌ها همه پیمانۀ گلاب شوند امینِ وحی و نبوت! «اَلا بِذِکرِ الله» بخوان! که با خبر از متنِ این کتاب شوند سمندِ صاعقه زین کن، خدا نکرده مباد که بی‌عدالتی و جهل، هم‌رکاب شوند.. رسولِ نهضتِ بیداری زمان! مگذار که پلک‌های فروبسته، گرم خواب شوند شتاب کن که روان‌های تشنۀ ایمان رها ز پنجۀ تردید و اضطراب شوند به یک اشارۀ تو، برگ‌های پاییزی لطیف و تازه چو نیلوفرانِ آب شوند بخوان حدیث محبت که بردگانِ سیاه در این کویر درخشان‌تر از شهاب شوند بگیر دستِ همه پابرهنگان زمین که این شکسته‌دلان مالکُ‌الرّقاب شوند یتیم آمنه! اصحاب سرسپردۀ تو طلایه‌دار ظفرمند انقلاب شوند سحر که آیۀ «أمَّنْ یُجیب» می‌خوانند امیدوار دعاهای مستجاب شوند بگیر دستِ علی را، که با امیرِ عرب مجاهدان، همه پیروز و کامیاب شوند چه جای حیرت، اگر یازده ستاره و ماه به جانشینی خورشید انتخاب شوند بعید نیست که پروانگانِ اهل‌البیت اسیرِ معنی این شاه‌بیت ناب شوند «به ذرّه گر نظر لطف، بوتراب کند» «به آسمان رَوَد و کارِ آفتاب کند» @aleyasein
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹منجی عالم🔹 نور «اِقرَأ»، تابد از آیینه‌ام کیست در غار حرای سینه‌ام؟! رگ رگم، پیغام احمد می‌دهد سینه‌ام، بوی محمّد می‌دهد گل دمد از آتش تاب و تبم معجز روح‌القُدُس دارد لبم من سخن گویم، ولی من نیستم این منم یا او؟! ندانم کیستم؟! جبرئیل امشب دمد در نای من قدسیان، خوانند با آوای من ای بتان کعبه! در هم بشکنید با من امشب از محمّد دم زنید دم زنید از دوست، خاموشی چرا؟ ای فراموشان! فراموشی چرا؟ از حرا، گلبانگ تهلیل آمده دیده بگشایید، جبریل آمده اینک از بیدادها، یاد آورید با امین وحی، فریاد آورید بردگانِ برده بار ظلم و زور! دخترانِ رفته زنده زیر گور! مکه، تا کی مرکز نااهل‌ها؟ پایمال چکمۀ بوجهل‌ها؟ کارون نور را، بانگ دَراست یک جهان خورشید در غار حَراست دوست می‌خواند شما را، بشنوید! بشنوید اینک خدا را، بشنوید! یا محمّد! منجی عالم تویی این مبارک نامه را، خاتم تویی مردگان را گو که: صبح زندگی‌ست بردگان را گو که: روز بندگی‌ست ای به شام جهل و ظلمت، آفتاب از حرا بر قلۀ هستی بتاب جسم بی‌جان بشر را، جان تویی این پریشان گلّه را، چوپان تویی کعبه را، ز آلایش بت پاک کن بتگران را، هم‌نشین خاک کن بر همه اعلام کن: زن، برده نیست بردۀ مردانِ تن پرورده نیست باغ زیبایی کجا و زاغ زشت؟ دیو شهوت را برون کن از بهشت ای تو را هم مهر و هم قهر خدا تا به کی ابلیس درشهر خدا؟! با علی، بت‌های چوبین را بکش وین خدایان دروغین را بکش مکتب تو، مکتب عمّارهاست این کلاس میثم تمّارهاست ای زمام آسمان، در مشت تو مَه دو نیمه از سرِ انگشت تو جای تو، دیگر نه در غار حراست در دل امواج توفان بلاست دست رحمت از سر عالم، مدار! گر تو را خوانند ساحر، غم مدار! یا محمّد! ای خرد پابست تو ای چراغ مهر و مه در دست تو ابر رحمت! رحمتی بر ما ببار بار دیگر! از حرا بانگی برآر ما کویر تشنه، تو آب حیات ما غریقیم و تو کشتی نجات ما به قرآن، دست بیعت داده‌ایم از ازل، با مهر عزّت زاده‌ایم عترت و قرآن، چراغ راه ماست روشنی بخش دل آگاه ماست @aleyasein
💠 (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) «إنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الْأخْلاقِ» من مبعوث شدم تا فضائل اخلاق را به كمال برسانم. 📗 مكارم الأخلاق، ص۸ 🔹خلق عظیم🔹 پیغمبر اعظم که به عصمت طاق است در خُلق عظیم شهرۀ آفاق است فرمود: ظهور نور من، بعثت من رستاخیز مکارم اخلاق است @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ صلوات‌الله‌علیه‌وآله فرازی از یک 🔹سیر الی الله🔹 شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود امواج مد واقعه تا ماه رفته بود هر یوسفی که پیرهنی از کمال داشت با طعن گرگِ حادثه در چاه رفته بود حتی زمین که دیر زمانی خروش داشت در خلسهٔ شکفتن یک آه رفته بود دختر طلای زنده به گوری به گوش داشت شیطان به بزم مردم گمراه رفته بود تنها به مکه بود که در جادهٔ حرا مردی به شوق سیر الی الله رفته بود آن مرد هم تو بودی و تکبیر زن شدی ذریّهٔ حقیقی آن بت‌شکن شدی... :: ارزانی کمال تو، قلب سلیم بود مستی هر پیامبر از این شمیم بود آنجا که شرح خلقت آدم نوشته شد وصف تو در کتاب به خلق عظیم بود مردی به نام احمد، از این راه می‌رسد این حادثه، نوشتهٔ عهد قدیم بود کوری چشم ظلمت شب راهه، مثل نور تنها نگاه آینه‌ات مستقیم بود فرعون نفس ساحر ما را چه خوش گرفت محو عصای معجزهٔ تو کلیم بود پر زد خدیجه همچو ابوطالب از حرم آن فصل، فصل هجرت دو یاکریم بود این زخم‌ها به سینهٔ تو غالب آمده‌ست دشوارتر ز شعب ابی‌طالب آمده‌ست :: خورشیدی است جلوهٔ هفت آسمان تو توحیدی است سیرهٔ پیشینیان تو آن عرشیان که سجده به آدم نموده‌اند بوسیده‌اند با صلوات آستان تو با آن‌که صبر نوح به نفرین گشود لب غیر از دعا نخواست بر امّت، زبان تو جدّت اگرچه لایق وصف خلیل شد شد واژهٔ حبیب سزاوار جان تو بر اسب باد بود سلیمان، ولی نداشت تیری که داشت لیلة الاسری کمان تو موسی اگر برای تکلّم به طور رفت شد آسمان هفتم حق، میزبان تو با گردباد خاک، اگر آسمان رود کی می‌رسد به پله‌ای از نردبان تو؟ نورت چو آفتاب در آفاق جلوه کرد از سینه‌ات مکارم اخلاق جلوه کرد... :: با آن‌که خلقت است طفیل امیری‌ات دم می‌زنی به نزد خدا از فقیری‌ات حتّی به کودکی ز خدا جلوه داشتی خورشید، خانه داشت به دندان شیری‌ات با آن‌که تاج و تخت سلیمان هم از خداست معراج می‌رویم ز فرش حصیری‌ات کمتر به شرح سورهٔ هود آستین گشا می‌ترسم آیه‌ها ببرد سمت پیری‌ات آفاق را چو آیهٔ انفاق زنده کرد از پابرهنگان خدا دستگیری‌ات با آن‌که ناز می‌دمد از سر بلندی‌ات شوق نماز می‌چکد از سر به زیری‌ات کوری چشم سامری از جنس نور هست هارون‌ترین وصّی خدا در وزیری‌ات وقتی سخن ز لطف بهار ولی شکفت بر غنچهٔ لبان تو نام علی شکفت... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹آفتاب حرا🔹 دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد به دوستان خدا نعمتش مبارک باد نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد محمد آمده و بعثتش مبارک باد که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را که هجرتش برکت بود حق‌پرستی را سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد امین مکه رهایی ز مستی‌اش بدهد نوید مذهب یکتاپرستی‌اش بدهد... بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه رسیده است و به راز پیمبری آگاه دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه به این ندا که محمد! تویی رسول الله بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت برای خسته‌دلان مژده رهایی داشت به درد مردم محروم آشنایی داشت که در جهان عرب این همه فدایی داشت خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت خلیل نیست ولی بر خلیل ناز کند به روی عالم، درهای علم باز کند کلیم پیش رخش سجدۀ نیاز کند مسیح پشت سر مهدی‌اش نماز کند نظر ز آمدن انبیاء والا اوست بزرگ معجزۀ نون والقلم با اوست کسی که عالم ایجاد بی‌قرارش بود جوامع بشریت در انتظارش بود رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود محمد آمد و آورد هرچه خوبی بود کتاب او در حکمت به روی خلق گشود کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش کجاست منطق بوذر علیه عثمانش که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش اگر به راه بزرگان دین برآمده‌ایم به کاخ‌های مجلل چرا در آمده‌ایم مدینه از تو به بیت‌الحرام می‌نازد حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد خدا ز بندگی‌ات بر اَنام می‌نازد عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد ولی دریغ که این افتخار پوشالی‌ست تمام دعوی اهل حجاز تُو خالی‌ست از این قبیله که بر خاص و عام حمله کند گهی به کوفه و گاهی به شام حمله کند به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند بعید نیست به بیت الحرام حمله کند خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان مدافعان حرم می‌دهند پاسخشان مدافعان حرم باور علی دارند به پیش دیدۀ خود خیبر علی دارند‌ جهاد نامه‌ای از دختر علی دارند امید مرحمت از همسر علی دارند قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند مدافعان حرم زینبی‌تر از همه‌اند @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹بوی پیراهن یوسف🔹 از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد مژده آن جان جهان از بر جانان آورد مژدۀ وحی و نبوت دل عالم را برد هر که دل داشت به آن آینه ایمان آورد همه دیدند که انفاس مسیحایی او روح در کالبد خستۀ دوران آورد دردمندان، طلبِ عافیت از او کردند که طبیب از ره دور آمد و درمان آورد در کویری که در اندیشه به جز خار نداشت یاس و نسرین و گل و لاله و ریحان آورد دشت را تشنۀ سرسبزی و بیداری دید با زلال سخنش رحمت باران آورد شب بیداد و ستم را شب تنهایی را با فروغ سحر خویش به پایان آورد سبب روشنی چشم خداجویان شد بوی پیراهن یوسف که به کنعان آورد... ناخدای سفر عشق به ایمان و امید تا به ساحل همه را از دل طوفان آورد رشک فردوس برین شد همه‌جا از قدمش با خودش رایحۀ روضۀ رضوان آورد داشت انگشتری‌اش خاتم پیغامبری باغ در مقدم او فرش سلیمان آورد بر لبش بود حدیث «وَ لَقَد کَرَّمنا» مژدۀ عزت و آزادی انسان آورد تا بسنجند عیار شرف و وجدان را آیه معرفت و حکمت و میزان آورد سایه پروردۀ این مهر جهانتاب علی‌ست که به این آینه پیش از همه ایمان آورد عجب این نیست که سلمان شود از اهلُ البیت مکتبش گوهر از این دست فراوان آورد گرچه خاموش شد آتشکدۀ فارس ولی پرتوش مشعل توحید به ایران آورد جلوۀ روشن آن ماه شب چهاردهم قرص خورشید شد و رو به خراسان آورد @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ صدای وحی می رسد به گوش احمدِ امین صدا بلند تر شود برای بار دوّمین زمان به شوق می دَوَد، سکوت میکند زمین بخوان به نام خالقت که هست اصلِ دین همین! بخوان و سرفراز کن قبیله ی قریش را مژده بده سلسله ی جلیله ی قریش را غارِ حرا منوّر از جمال کبریایی اش امین وحی هم شده والهِ دل ربایی اش منتخب خدا شده شکوهِ مصطفایی اش محور مهربانی است سینه ی خدایی اش سلام میکند به او، خدا و جمله خلقتش زبان گرفته آسمان _مبارک است بعثتش_ شبهه جزیره ای شده مفتخر از کلام حق کویرِ تشنه ای شده، لبالب از پیام حق به دست مصطفی ببین سلسله ی زمام حق مژده دهد نبیِ حق به اولین امام حق که ای شکوهِ نامِ تو جذبه ی هر سخن علی! منم رسول خاتم و تویی وصی من علی! عَبدِ مَناف! فخر کن به آدم ابوالبشر عبدمطلّب از شرف، تاج گذار روی سر گشته یتیم مکه بر خلقتِ ماسوا پدر کاش که بود آمنه کنار این پیامبر به مادرش درود حق، به همسرش سلام حق خدیجه ای که سر نزد لحظه ای از کلام حق خموش ای سخنوران ناطق وحی آمده فضلِ تمام انبیا از این جناب سر زده آیه ی "لا اله" را بخوان میان بُت کده مگر که نور حق رسد به قلب های یخ زده اگر چه از یهودیان به او عذاب می رسد از آن وجود مهربان صبر و صواب می رسد خُلق عظیم او دهد پاسخ صد ابولهب به جز خدا، به جز دعا، نیاورد به روی لب به صبح، روزه گیرد و به شب کند نمازِ شب به حیرت اند مشرکان از این وقار و این ادب که در جواب آن همه بی ادبی به محضرش کند عیادت از کسی که شعله ریخت بر سرش مردم غم رسیده را مَرهم قلب و جان شود به نور عقل و راستی حامی دختران شود مدّعیِ برابری به مردم جهان شود چشم کِشد بلال او که لحظه ی اذان شود صدای خشک و خسته ای نوای عشق سر دهد چو آفتاب جلوه ای به چهره ی سحر دهد بَرده ی رنج دیده را به اوج آسمان بَرد عقیده های شوم را ز خاطر زمان بَرد به هر کجا که می رود طراوت جنان بَرد به گوشه ی تبسمی دل از بهشتیان بَرد معجزه ی نگاه او به قلب مرده جان دهد لحنِ سلامِ گرم او سرشت را تکان دهد شیوه ی جذب کردنش، رسالتی است دیدنی به کودکان کند سلام، حالتی است دیدنی رو به خدا که می کند عبادتی است دیدنی او و خدیجه و علی، جماعتی است دیدنی دو آفتاب و یک قمر نور دهد حجاز را کعبه به خود ندیده است این چنین نماز را ببین یگانه ی بشر قامت خود دوتا کند ببین علی نوجوان به دوست اقتدا کند ببین خدیجه این دو را رهبر و مقتدا کند بگو به دشمن علی نماز خود رها کند از این سه نورِ متصل بقای دین داور است مثلثی که محورش فاطمه ی مطهر است جان به فدای احمد و هجرت بی نظیر او گشوده شد مسیر دین به سعی چشم گیر او ببین به لیلة المبیت، کوشش وزیر او علی که در مباهله بیان شده غدیر او برای ختم الانبیا همیشه جان نثار شد علی است جانشین او نه آنکه یار غار شد غدیر بِرکه ای بُوَد ز چشمه سار بعثتش مدینه قبله گاه شد از آفتاب هجرتش ظهور مهدی اش شود ادامه ی نبوتش کوفه زمان مهدی است مرکز حکومتش طلوع نور مهدی است آفتاب سرمدی به دست او جهان شود مدینه ی محمدی صبحِ ظهور مهدی اش، تَبَلوُر عدالت است نگاه آشنای او منظره ی هدایت است قامت خوش قبای او اقامه ی قیامت است ظهور او شکوه او مقدمات رجعت است کشته شده است هر کسی به ظلم، زنده می شود سهم لب یتیم ها دوباره خنده می شود @aleyasein