eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.9هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
924 ویدیو
118 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام شب قدر من امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام ویرانه را به جای گلستان گرفته‌ام امشب شب مبارک قدر است و من تو را بر روی دست خویش چو قرآن گرفته‌ام پاداش تشنه‌کامی و اجر گرسنگی گل بوسه‌ای‌ست کز لب عطشان گرفته‌ام از بس که پا برهنه به صحرا دویده‌ام یک باغ گل ز خار مغیلان گرفته‌ام... بر داغ‌دیده شاخۀ گل هدیه می‌برند من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته‌ام... @aleyasein
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین (ع) سخت است دختر باشی وماتم ببینی منزل به منزل در اسیری غم ببینی از خواب برخیزی بجای ناز بابا گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی آن چادری که سالها محکم گرفتی در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت: فریاد زد بدتر از این را هم ببینی خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت : دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست باید که مویش را چنین در هم ببینی امشب سرت را می کشانم تا خرابه از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی ای سربریده من بغل می خواهم امشب اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی یا چشم من تار است یا تغییر کردی چشمان خود واکن که من را هم ببینی موی بلندی داشتم با معجرم سوخت یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی عمه نبود امروز می رفتم کنیزی جای تو خالی بود که ترسم ببینی @aleyasein
1_5820267140.mp3
9.65M
﷽ 🔊 / | عجلوا بالحسین ⁣🔻 حاج سید رضا نریمانی 🔸شاعر: مرتضی سراوانی 📆 سه شنبه ٢٧ تیرماه ١۴٠٢ ♦️هیئت فدائیان حسین(ع)⁣ 📍آستان مقدس شاه میرحمزه علیه السلام _ @aleyasein
﷽ ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت کربلا از من عموی مهربانم را گرفت وقت دلتنگی همیشه او کنارم می‌نشست بی‌وفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت... روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید! «آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت @aleyasein
﷽ تا نذرِ ختمِ روضه‌ی مادر تمام شد چشم‌ انتظار ماندنِ دختر تمام شد وقتی که فرشِ دامنِ گلدار پهن شد بر خارِ نیزه‌ها سفرِ سر تمام شد بیمارِ انتظار کشیدن شفا گرفت امن‌یجیب خواندنِ مضطر تمام شد آنقدر پر کشید دلش تا سر پدر وقت عروج، بال کبوتر تمام شد شیرین‌زبان قافله لکنت گرفته بود دندان که ریخت، قندِ مکرّر تمام شد دستش رسید روی رگِ غیرت پدر جایی که کارِ کُندی خنجر تمام شد یک‌قطره عمر داشت که آن‌هم به جای اشک با شستشوی رأسِ مطهّر تمام شد این مصحفِ شریف، که تنها سه آیه داشت با سرنوشتِ سوره‌ی کوثر تمام شد @aleyasein
؛ در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نَفَس دارم در این خانه خدمت می‌کنم ؛ @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوای کوی تو دارم نمی‌روم به سرایی در آستان کریمی نشسته ام به گدایی دمی که پا بگذاری برون ز خانه ، بیایم گدایی ، عرض ارادت ، به هر بهانه بیایم مگیر چهره ی خود را از این غریبه ی سائل که فرش کرده برایت مسیر را ز سر و دل بگیر دست گدا را نه آمدم پی غارت اجازه ای که ببینم تو را به چشم زیارت بیا که پاره ی دل را رفو کنی به نگاهی به سوزن مژه ات با نخی ز رشته ی آهی اگر چه هم رده ای در روی سیاه ندارم در این بساط گدایی به غیر آه ندارم اگر چه در دل صحرا به خاک گرم قتیلی بیا که گمشده گان را تو رهنما و دلیلی نگاه کن ز سر نی به پشت قافله یارب که گمشده است یتیمی ز کاروان تو امشب کسی نرفت سراغش به غیر زجر چه زجری چه شام پر محنی شد رقیه برد چه زجری رقیه برد چه زجری چه شام پر محنی شد که راه رفتن طفلی شبیه پیره زنی شده چه روی داد که آنشب گرفت دست به پهلو کبود گشت جمالش چکید خونش از ابرو ......................................................... دلم پریده از این روضه ها کنار خرابه رقیه بالِش سر داشت از غبار خرابه رواست در غم این فاطمه هماره بمیرم لباس خاکی او بود پاره پاره .... بمیرم غبار و اشک چه آورده بود بر سر بی بی ز آفتاب عوض گشت رنگ معجر بی بی رواست پای غم خون گوشواره بمیرم برای داغ همان گوش های پاره بمیرم سرش شکست به نحوی دلش شکست به نحوی نبود جای رقیه میان مجلس لهوی از جایی که نقطه چین گذاشتم بحر عوض میشه ولی وزن در طول مثنوی یک وزن هست............ @aleyasein
اصلا حسین جنس تنش فرق میکند ارباب بی کفن کفنش فرق میکند بوسیدنی است قاری قرآن لبش ولی ارباب ما لب و دهنش فرق میکند زینب علم به دوش و ابالفضل غرق خون اردوی عشق مرد و زنش فرق میکند حر و حبیب و عابس بی دل، زهیر و جوْن اصحاب عشق پنج تنش فرق میکند در زیر قبه هیچ نمازی شکسته نیست مهمان کربلا وطنش فرق میکند با عمه گفت دخترک زجر دیده ای این زجر سنگدل زدنش فرق میکند @aleyasein
حضرت رقیه(س) دلِ تنگم هوای یار کرده برایم راه را دشوار کرده دو چشمم را عدو با ضربِ سیلی شبیه چشم مادر تار کرده @aleyasein