امام حسین(ع) - مناجات شب جمعه
زائری دیدم که دارد چشمِ تر میآورد
یک نفر هم نذر پاهای تو سر میآورد
کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت
نذر چوبِ جاروی صحن تو پر میآورد
مادری دیدم؛ شب جمعه؛ که با قدی کمان
بین صحن تو زبانِ نوحهگر میآورد
خواب ، چشمم را که میبندم به پابوسی تو
میبرد روح مرا ؛ وقتِ سحر میآورد
من یقین دارم نسیمی که به پرچم میخورد
از دلِ تنگم برای تو خبر میآورد
رو به صحنت سجده کردم ؛ مُهرِ تربت خیس شد
بوی خاک کربلا هم گریه در میآورد
دَلوِ چشمم از تهِ چاهی که در آن اشک نیست
با طنابِ روضهات خونِ جگر میآورد
نسل اندر نسل نوکرزاده ؛ مجنون زادهایم
میرود دیوانهای ؛ دیوانهتر میآورد
شاد خواهد شد؛ چرا که سینهزن آورده است
از تبارِ نوکران هر کس پسر میآورد
زائرم؛ حتی پس از مرگم؛ چرا که در حرم ...
باد ، از خاکم غباری مختصر میآورد
#رضا_قاسمی
#امام_حسین_ع_مناجات
@aleyasein
کجایید ای شهیدان خدایی ...
مردانِ حماسه کم نمیآوردند
یک بار نشد که قدمی برگردند
آزاد نمیشد به خدا #خرمشهر
آنها هم اگر #مذاکره میکردند
#رضا_قاسمی
@aleyasein
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
تمام زندگی نوکرت فدای سرت
سرم فدای پدر مادرت فدای سرت
اگر گدای تو با کاسهی گداییِ خود
هنوز، مانده به پشت درت؛ فدای سرت
سلامهای مرا پاسخی نبوده اگر؛
فدای کفترِ نامهبرت؛ فدای سرت
قلم به دست گرفتی و نام زشت مرا
دوباره خط زدی از دفترت؛ فدای سرت
اگر که لطمه زدم زخمِ صورتم گل کرد
برای زخمِ سر دخترت؛ فدای سرت
اگر که پیر شدم پای روضههای رباب
فدای سنّ علیاصغرت؛ فدای سرت
تمام خواهشم این است، تا جوان هستم
شوم فدای علیاکبرت؛ فدای سرت
تمام عمر من و هر چه نوکر است ارباب
فدای یک نفس آخرت؛ فدای سرت
شاعر:
#رضا_قاسمی
@aleyasein
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
زائری دیدم که دارد چشمِ تر میآورد
یک نفر هم نذر پاهای تو سر میآورد
کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت
نذر چوبِ جاروی صحن تو پر میآورد
مادری دیدم؛ شب جمعه؛ که با قدی کمان
بین صحن تو زبانِ نوحهگر میآورد
خواب ، چشمم را که میبندم به پابوسی تو
میبرد روح مرا ؛ وقتِ سحر میآورد
من یقین دارم نسیمی که به پرچم میخورد
از دلِ تنگم برای تو خبر میآورد
رو به صحنت سجده کردم ؛ مُهرِ تربت خیس شد
بوی خاک کربلا هم گریه در میآورد
دَلوِ چشمم از تهِ چاهی که در آن اشک نیست
با طنابِ روضهات خونِ جگر میآورد
نسل اندر نسل نوکرزاده ؛ مجنون زادهایم
میرود دیوانهای ؛ دیوانهتر میآورد
شاد خواهد شد؛ چرا که سینهزن آورده است
از تبارِ نوکران هر کس پسر میآورد
زائرم؛ حتی پس از مرگم؛ چرا که در حرم ...
باد ، از خاکم غباری مختصر میآورد
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
@aleyasein
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
سلامِ رو به ضریحم؛ جواب میخواهم
جواب، از لبِ عالیجناب میخواهم
سراب، آمده سیراب، از حرم برود
چقدر، تشنهام از تشنه آب میخواهم
پُر است، از بتِ طاغوت، کعبهی دل من
به دستِ بتشکنت انقلاب میخواهم
اگر چه بیادبم، از خجالت آبم کن
غرورِ کوهِ یخم؛ آفتاب میخواهم
به سمتِ دستِ کریمت قنوت میگیرم
دعایم و نفسی مستجاب میخواهم
تمامِ نوکریام "قُربة اِلیالعشق" است
که گفته است، که از تو ثواب میخواهم ؟!
سرِ دوراهِ بهشت و زیارتِ حرمت
من اختیار، در این انتخاب میخواهم
#رضا_قاسمی
@aleyasein
#حضرت_زهرا
#مدح_حضرت_زهرا
کنار جانماز از عرش، هر شب میهمان داری
میان هر قنوتت تکهای از کهکشان داری
ستاره در نمکدان است و قرص ماه، جای نان
که هستی که میان سفرهی خود آسمان داری ؟!
پدر با بوسه بر دستت؛ نشان داده مقامت را
که هستی که ولایت بر همه پیغمبران داری ؟!
تو را پروردگار از عرش، نازل کرد و گفت ای فرش ...
برای اوج، هجده سالِ نوری را زمان داری !
به عشقِ «اَشهَدُ اَنّ عَلی» از خود گذشتی؛ پس ...
تو حقّ زندگی بر گردنِ بانگِ اذان داری
نفهمیدند، حرفت را؛ ولی غصه نخور بانو
کنار خود کسی مثل علی را همزبان داری
اگر چه شاخهات آتش گرفت؛ اما ثمر دادی
تو طوبای بهشتی؛ پس یقینا باغبان داری
رکوعِ در نمازت بود، حالِ آخرِ عمرت
نفهمیدند، نادانان چرا قدّ کمان داری !
تو را در خاک، میجویند غافلها؛ نمیدانند ...
که بین لامکان؛ نزد خدای خود مکان داری
تو را پروردگار از چشمِ نااهلان نهان کرده
سلام ای گنج مخفی که مزاری بی نشان داری !
#رضا_قاسمی
@aleyasein
زمین گهوارهی ماهِ ربابه
داره آروم، میگرده؛ بخوابه
میجوشه اشکِ شوقش چشمهچشمه
چشای آسمونم خیسِ آبه
چشاشو حتی وقتی که میبنده
نگاش شیرینتر از حلوا و قنده
بهشتِ آسمونا خالی میشه
بهشتِ رو زمین وقتی میخنده
پَرِ قنداقهش از پرواز میگه
صدا گهوارهش از اعجاز میگه
«علیاصغر» شد اسمش؛ چونکه بابا
بهش کوچیکترین سرباز میگه
کی گفته جا توی لشکر نداره ؟!
بدونه هر کسی باور نداره
بنیحیدر پُر از مردِ نبرده
علیاصغر؛ علیاکبر؛ نداره
شبای آسمون؛ جشنِ شرابه
میگن خورشید، هم میخواد بتابه
میگه مادر به اهلِ آسمونا
یه کم آرومتر؛ بچهم بخوابه !
لالاییهاش مثِ روضه میمونه
زمین شونهش میلرزه؛ تا میخونه
میگه مادر یه وقت از شب نترسی !
نگاه کن؛ آسمونه؛ مهربونه !
کنارِ باغچهی رویا میشینم
گل از گلدونِ فردامون میچینم
بذار آروم بگم؛ پاییز نفهمه
الهی که دومادیتو ببینم !
دلِ پاکت مثِ دریا بزرگه
چقد دستات مثِ بابابزرگه
تو هم مثل باباجون مرد، میشی
خدای روزِ عاشورا بزرگه !
رباب و آرزوهای درازش
قنوتای پُر از راز و نیازش
تا بچهش تشنه میشه؛ آب میشه
دلش میریزه روی جانمازش
به جز گریه نداره راهِ دیگه
زمانِ خندههاش کوتاهه دیگه
با غصهش داره از حالا میمیره
خدا صبرش بده ششماهِ دیگه
#مدح_حضرت_علی_اصغر
#رضا_قاسمی
@aleyasein
#شهید_محسن_فخری_زاده
داغداریم، ولی مردِ نبردیم، هنوز
کشته دادیم؛ ولی جنگ نکردیم هنوز !
رجزِ آخرمان؛ اولِ بسمالله است
به معاویّه بگویید، علی در راه است
حرف کافیست، که گوشِ شنوا در ما نیست
به معاویّه بگویید، علی تنها نیست
#رضا_قاسمی
@aleyasein
بغضِ کرار، سرِ سفرهی افطار شکست
بعدِ سیسال فرو خوردنش؛ این بار شکست
کولهبارِ غمش از شانهی لرزان افتاد
کمرِ کوه، از افتادن این بار شکست
وقت رفتن شد و بر دامنش افتاد دخیل
رفت و با هقهقِ در، شانهی دیوار شکست
آنقدر مأذنه با «حیّ علیٰ» گفت نیا
که اذان نیز، سرِ این همه اصرار شکست
کعبه با «قَد قُتِل» و «فُزتُ بِربّ الکعبه»
نوحه دم داد: «سرِ قبلهی سیّار شکست»
استخوان؛ خرد شد و راه گلو را وا کرد
اشکِ شوق آمد و در چشمِ ترش خار شکست
روی او؛ آینهی قدّی زهرایش بود
حیف شد؛ آینه در لحظهی دیدار شکست
سجدهی آخرِ این قصه دو رکعت روضهست
دینپناه است، نمازی که به اجبار شکست
وارث فضل پدر زخم سرش را هم خواست
سیبِ غم نصف شد و فرقِ علمدار شکست
کوفهی سرشکن؛ ارثیّهی بابا را داد
سنگ؛ آیینهی او را سر بازار شکست
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#رضا_قاسمی
@aleyasein
#امام_جواد_ع_شهادت
به چشمت میهمان کردی تمامِ عمر، زمزم را
به خاکِ تشنه خواندی آیهی بارانِ نمنم را
تویی آن کودکی که از سکوتش درس میریزد
دهان وا کن که بشناسند از هر علم، اَعلَم را
غلام خُردهشاگردانِ شاگردانتان میشد
به دَرسَت میفرستادند اگر یحییبناَکثَم را
زیادت نه؛ کمت هم از سر عالَم زیادی بود
نمیدانند دستان جوادت معنی کم را
نمکنشناسها انداختند اندازهی جودت
به جان شانهات سنگینی یک کوهْ ماتم را
به مشتت جمع شد کابوسِ خاکِ چادر مادر
زمین با اشکهایت ریخت بر سر؛ خاکِ عالم را
قیامِ انتقام از دستهای کوچکت پا شد
چشاندی بر دهان کوچه چندین مشتِ محکم را
تو را با روضههای مادرت کشتند، با سَم نه
به کامت ریخت انگورِ اجل با زهر، مرهم را
اگر میدید امّالفضل، درمانت شهادت بود
به بیمارش نمینوشاند، هرگز مرهمِ سَم را
نوای العطشهای تو گفت اینجا حسینیّهست
کف و دف را بیاندازید، بردارید پرچم را
زمین در قابِ چشمش آخر ذیالقعده را میدید
نگاه تشنهات یک آسمان ماهِ محرّم را
مسافر بودی و پشتِ نگاهت کاسهآبی ریخت
نشان میداد حالِ رفتنت یک کربلا غم را
#رضا_قاسمی
@aleyasein
.
در مسیرِ نجفم؛ راهِ نجاتم پیداست
نقشِ امضاے تو بر برگِ براتم پیداست
دستم از بسته شدن باز شد و بنده شدم
حڪمِ آزادیام از شڪلِ صلاتم پیداست
دائمالذّڪرم و از مذهبِ خود میگویم
شرفِ شیعهگیام از صلواتم پیداست
نام پاک تو ڪه در دُرّ نجف پنهان است
روے انگشترِ پیغمبرِ خاتم پیداست
آنقدر خَم شدهام پیشِ ضریحِ ذڪرت
نخِ تسبیحِِ ستونِ فقراتم پیداست
خوشهے اشک، از انگورِ نجف میگیرم
در دو چشمِ ترم انبارِ زڪاتم پیداست
گفته بودے به سرِ محتضرت میآیی
نَقلِ خوشقولیات از حال وفاتم پیداست
مثلِ گلدسته ڪه اَشهد به زبانش دارد
شَهدِ نامت به لبم در سڪراتم پیداست
#رضا_قاسمی
#عید_غدیر
@aleyasein
رسیدی روزِ اول؛ روز آخر را نشان دادی
برای علتِ خَلقت؛ برادر را نشان دادی
ادب تا خلق شد؛ افتاد روی دستِ استادش
برای بوسه خاکِ پای مادر را نشان دادی
به بامِ کعبه از راز امامِ کعبه میگفتی
سند دادی؛ دهانِ بازِ منبر را نشان دادی
فرات از تشنگی خشکید، دستت آب را پس زد
به این افسوس بر لب حوضِ کوثر را نشان دادی
برای آب گفتی نقشهی راه سعادت را
مسیرِ اشک، تا لبهای اصغر را نشان دادی
هوای جنگ اگر میداشتی مقتل عوض میشد
فقط یک چند ضربه رزمِ حیدر را نشان دادی
شهادت دستهای خالیاش را پیش تو رو کرد
برای پیشکش؛ هم دست؛ هم سر را نشان دادی
زمین لرزید، وقتی دستهایت روی خاک افتاد
قیامت را؛ شفیعِ روز محشر را نشان دادی
لهوف از چشمهایت علتِ خونگریه را پرسید
میان مردم بازار، خواهر را نشان دادی
#تاسوعا
#حضرت_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
#رضا_قاسمی
@aleyasein
بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین
مثل این ویرانه احوالِ خرابم را ببین
در جوابِ العطشهایت وجودم آب شد
آب رد شد از سرم؛ حالا سرابم را ببین
فکر کن مثل قدیمم؛ چشمهایت را ببند
دیدنِ الانِ من روضهست، خوابم را ببین
شب به شب تا چند بشمارم که پیدایت کنم؟!
میشمارم؛ زخمهای بیحسابم را ببین!
با چه زوری خواستند و با چه زوری حفظ شد
سرفرازم بعد غارتها؛ حجابم را ببین
روزگار کاخِ سبزِ شام را کردم سیاه
ردّ اشکم را؛ سلاحِ انقلابم را ببین
گرچه طوفانِ بلا فانوسِ عمرم را شکست
بعدها در این خرابه بازتابم را ببین
در قنوت آخرم چیزی به جز پرواز نیست
مرغ آمینِ دعای مستجابم را ببین
#اشعار_شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#رضا_قاسمی
@aleyasein
🌷یا علیبنموسیالرضا (علیهالسلام)🍃
وقتی از معجونِ خاک و اشک، انسان خلق شد
مثل احوالِ دلِ تنگش پریشان خلق شد
روزهای دور، بر انسان و دلتنگی گذشت
تا برای گریههایش شامِ هجران خلق شد
آسمان از تشنگیهای بیابان بغض کرد
اشکهایش ریخت روی خاک، باران خلق شد
عشق آمد تا بسوزاند دلِ عشاق را
عشق در انسان نه، آتش در نیستان خلق شد
نقطهی پرگارِ عالم، کعبهی بیتالحرام
فاش شد، تا باء بسمالله قرآن خلق شد
هیچ خلقی هدیهای شایستهی مولا نداشت
تا به قربانِ امیرالمومنین، جان خلق شد
در ازل وقتی خدا تصویرِ سلمان را کشید
از غبار پای حیدر خاکِ ایران خلق شد
خونِ حیدر در رگِ خشکِ بیابانها دوید
قلبِ ایران زنده شد وقتی خراسان خلق شد
تا حدیثی از طلا دور خراسان حلقه زد
مأمنی از نور، دور از چنگِ شیطان خلق شد
خاک نیشابور وقتی شد قدمگاهِ بهشت
باغی از فیروزه در قلبِ بیابان خلق شد
پادشاهانِ کذایی را گدایی پیشه شد
تا که با شاهِ خراسان، نامِ سلطان خلق شد
تا بیفتد از سرِ شاهان کلاهِ اعتبار
زیر چترِ گنبد و گلدسته، ایوان خلق شد
دردها بیراهه میبستند بر دارو دخیل
عاقبت در پنجرهفولاد، درمان خلق شد
دعبل و شعر و عبا راه غزل را باز کرد
با امامِ شاعران دیوان به دیوان خلق شد
#یا_علی_بن_موسی_الرضا_ع
#یا_امام_الرئوف_ادرکنی
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#رضا_قاسمی
@aleyasein
﷽
تا نذرِ ختمِ روضهی مادر تمام شد
چشم انتظار ماندنِ دختر تمام شد
وقتی که فرشِ دامنِ گلدار پهن شد
بر خارِ نیزهها سفرِ سر تمام شد
بیمارِ انتظار کشیدن شفا گرفت
امنیجیب خواندنِ مضطر تمام شد
آنقدر پر کشید دلش تا سر پدر
وقت عروج، بال کبوتر تمام شد
شیرینزبان قافله لکنت گرفته بود
دندان که ریخت، قندِ مکرّر تمام شد
دستش رسید روی رگِ غیرت پدر
جایی که کارِ کُندی خنجر تمام شد
یکقطره عمر داشت که آنهم به جای اشک
با شستشوی رأسِ مطهّر تمام شد
این مصحفِ شریف، که تنها سه آیه داشت
با سرنوشتِ سورهی کوثر تمام شد
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#رضا_قاسمی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
حسن جوان شد و از عرشِ خیمهها آمد
نماز ظهر شد و ماهِ کربلا آمد
تو قاسمبنعلی یا یَلِ یَلِ جَمَلی؟!
همینکه آمدی انگار مرتضی آمد
زره نپوش، که جوشنکبیر میخواهی
برای حرز تو از آسمان دعا آمد
که گفته یک نفری؟ ای سپاه یکنفره!
برای یاری من لشکر خدا آمد
همینکه نامهرسانِ من از مدینه شدی
دوباره عطرِ نفسهای مجتبی آمد
برو به جنگِ سپاهی که دشمن حسناند
من اِنیَکاد شدم تا تو را نظر نزنند
رجز بخوان که رجزهایت اقتدار من است
بگو که «اِبنِحسن» بودن افتخار من است
صدایی از نجف آمد زمان بدرقهات
که گفت این نوهام تیغ ذوالفقار من است
رسید مادرم از عرش و گفت با پدرت
شبیه تو پسرت نیز رازدار من است
و نالهی پدرت از میان کوچه دوید
حسین گریه کن؛! این روضه یادگار من است
نگاه خیسِ تو میگفت: وقت پرواز است
که بام سرخ شهادت در انتظار من است
حرم سیاه به تن کرد، از حرم رفتی
به شوقِ بوسه به دستان مادرم رفتی
کمی گذشت، شنیدم فغان میدان را
صدای هلهلههای سپاه شیطان را
غبار معرکه میگفت آسمان ابریست
نگاه ابری من دید، سنگباران را
سرِ تلاوتِ تو اختلاف افتاده
ببین به دست همه آیههای قرآن را
به خاطرت به تنم میخرم؛ کمی دیگر
شبیه پیکر سرخت سُمِ ستوران را
چه روضهای؛ ملکالموت نیز حیران است
میان جسمِ تو پیدا نمیکند جان را
زیادتر شدی اما چقدر کم شدهای
چقدر روضه شدی؛ مثل مادرم شدهای
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#رضا_قاسمی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#یا_اله_العاصین
#رباعی
در دامِ گناهم و اسیر آتش
افتادهام از چشمِ تو گیر آتش
با روی سیاهم از خجالت سُرخم
مانند زغالهای زیر آتش
در خانهی تاریکِ دلم نور بریز
در کاسهی هشیاریام انگور بریز
یا از سر سفرهات مرا بیرون کن
یا بارِ گناهان مرا دور بریز
در بقچهای از غبار، قرآن را بست
از پنجره، راهِ نورِ زندان را بست
تا بانگ زدند موسم آزادیست
نفْسم از پشت، دستِ شیطان را بست
شب، تابشِ آفتاب را میدزدد
کابوس، خیالِ خواب را میدزدد
مانند سیاهچاله در خوردنِ نور
پروندهی من ثواب را میدزدد
#رضا_قاسمی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
یا صاحب الزمان...
کجا ماتم واسه حیدر گرفتی؟
بساط غم با چشمِ تر گرفتی؟
به قربون دلِ پُر دردت آقا
کجا قرآن به رویِ سر گرفتی؟
#رضا_قاسمی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
ای حضرت مهربان تر از مادرها
محتاج نوازشت نوازشگرها!
دور از تو و آسمان، زمینگیر شدیم
"گنبد" شده آرزوی ما "کفترها"...
#رضا_قاسمی
#شهادت_امام_رضا_علیه_السلام
#علی_بن_موسی_الرضا
#شمس_الشموس
#امام_رضا
#ماه_صفر
@aleyasein