eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
833 ویدیو
111 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را که شیرین‌تر کند در لحظه‌های تشنه کامت را رجز خواندی برای مرگ، با لب‌های خشکیده که عرش و فرش بر لب می‌برد هر لحظه نامت را نشان دادی که در نسل حسن، جز حُسن چیزی نیست ندید اما نگاه کوفیان ماه تمامت را دم رفتن به میدان خنده‌ای کردی و فهمیدی که شیرین می‌کند لبخند تو کام امامت را میان کارزار زخم‌ها بردی پناه آخر به پیغمبر که پاسخ داد بی‌وقفه سلامت را در آن لحظه که دشت از بوی تو آکنده شد دیدند ملائک با نگاه تازه‌ای روز قیامت را! تو حُسن مطلع شیرین زبانی در غزل بودی رقم زد با شهادت پس خدا حُسن ختامت را @aleyasein
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شده‌ای بی‌سبب نیست که این‌گونه معطر شده‌ای دشت را از شرر داغ دلت سوزاندی ‏یک‌تنه باغی از آلالۀ پرپر شده‌ای تَنِش تیغ و تنت، کرببلا را لرزاند ‏زخمیِ صاعقه خنجر و حنجر شده‌ای... سنگ بر آینه‌ات خورده و تکثیر شده مثل غم‌های دلم، چند برابر شده‌ای... مجتبی دست تو را داد به دستم، دیروز ولی امروز، تو مهمان برادر شده‌ای ای به کام تو شهادت ز عسل شیرین‌تر تو در آیین وفا آینه‌باور شده‌ای... دست و پا می‌زنی و من جگرم می‌سوزد خیلی امروز شبیه علی اکبر شده‌ای @aleyasein
در سرخی غروب نشسته سپیده‌‌ات جان بر لبم ز عمر به پایان رسیده‌ات آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد آوای ناله‌های بریده بریده‌ات در بین این غبار به سوی تو آمدم از روی ردّ خونِ به صحرا چکیده‏‌ات... خون گریه می‌کنند چرا نعل اسب‌ها؟ سخت است روضهٔ تن د‏ر خون تپیده‌ات بر بیت بیت پیکر تو خیره مانده‌ام آه ای غزل! چگونه ببینم قصیده‌ات باید که می‌شکفت گل زخم بر تنت از بس خدا شبیه حسن آفریده‌ات @aleyasein
4_5803352783788706462.mp3
21.39M
🎧 🎤 📀 به‌مناسبت‌‌محرم۱۴۴۳ 🎶 کاری‌از مجموعه‌رسانه‌ای‌عبرات @aleyasein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم اشکهایِ ما به دامانِ کریمی میرسَد نامه‌یِ حاجاتِ ما با یاکریمی میرسَد هرکه در این روضه می‌آید  برای معرفت پایش آخر بر صراطِ مستقیمی میرسَد هرچه از منبر جدا بودم ضرر دیدم ضرر خوش به آنکه محضرِ عبدالعظیمی میرسَد پرده‌ها اُفتاد تا چیزی نفهمیم از غمت ما نمی‌میریم چون لطفِ عظیمی میرسَد بوی تربت میرسَد از آن محاسن از حرم هر کجایی بویِ سیبت با نسیمی میرسَد رحمتت در این مجالس خوب و بد را جمع کرد حتم دارم بر سرم دستِ رحیمی میرسَد این دو شب این گریه‌ها بوی یتیمی میدهد این دو شب با مادری مردِ کریمی میرسَد (حسن لطفی) @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم از علی دَم بزن اما دَمِ مولا حسن است که دمادم نَفَسِ حضرتِ زهرا حسن است "ما همه بنده و این قوم خداوندانند" ما همه خاک  ولی عرشِ مُعلا حسن است عرش گفتیم و غلط بود نفهمیدم که سومین رکعتِ پیغمبرِ عُظمی حسن است او عظیم است قدیم است رحیم است و کریم چهارده تَن حسن انگار که تنها حسن است نُه امامم حسنی اند و عمو جان گویند نسبت هشت امامم همگی تا حسن است من از این بندگی  و زندگی اش فهمیدم به خداوند   خداوندِ دو دنیا حسن است دَمِ ما هست حسن  بازدمِ ماست حسین دردِ ما تا که حسین است مداوا حسن است هر حُسینیه از اول حَسنیه بوده به حسن کار محرم همه‌اش با حسن است گرچه عباس و حسین است و علی اکبرها تا حسن هست دمِ زینبِ کبری حسن است بر عقیق یمنِ سرخِ علی ، جان حسن است نقشِ حکاکیِ فیروزه‌ی زهرا حسن است پسرانش همه در کرببلا می‌گفتند آی فرزندِ حسن نیز  سرا پا حسن است از غریبیِ حسن هیچ مگو پُر آه است میهمانِ حَسنیم و شبِ عبدالله است "حافظ (حسن لطفی) @aleyasein
بسم‌الله الرحمن الرحیم اول‌جلسه‌ای تمامِ ماهِ محرم  کران کران حسن است حسن حسین شده پس"حسین جان"حسن است حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد اگر حسین شنیدی بدان که آن حسن است اگر ظهور کُنَد خیره خیره می‌بینیم به هر نَفَس حسن است و به هر زبان حسن است حسن شُکوهِ حسین و حسن شُکوهِ علی حسن شبیهِ رسول است پس اذان حسن است بر آستانِ علی آمدیم و فهمیدیم... هم آستان حسن است و هم آسمان حسن است به شانه‌ی حَسَنش تکیه داد  زهرا گفت : که تکیه گاهِ تمامیِ خاندان حسن است حسین گفت "اَخی خیرُ مِنّی و یعنی امامِ کربُبلا نیز بی گمان حسن است بیا به میمنه و میسره زمانِ نَبَرد ببین به کرببلا شورِ هر جوان حسن است که ضربِ تیغِ علی‌اکبر‌ست یا حسن و که تیرِ حضرت عباس را کمان حسن است حسن غریب شد اما خدا گواهِ من است تمامِ مقصد این روضه‌ها همان حسن است (حسن لطفی) @aleyasein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم حق بده خیلی هوایِ بوسه‌هایت کرده‌ام از عموجان بیشتر  بابا صدایت کرده‌ام عمه دستم را گرفته بود اما آمدم... فکرکردی که عمو جانم رهایت کرده‌ام مقتل مأثور هستم غارتِ  گودال را ازدحامِ زخمهایت را روایت کرده‌ام خواست تا دستت زند با دستِ خود نگذاشتم پیش تو اُفتاد دستی که فدایت کرده‌ام پیشِ دادِ مادرت پیراهنت را کَند و بُرد دید لشکر آمدم  خود را عبایت  کرده‌ام آنقدر من را کشیدند آخرش مَردی شدم اینقدر گویم که در آغوش جایت کرده‌ام هرچه می‌خواهند بر من می‌زنند و می‌روند شُکر قدری از نوکِ نیزه جدایت کرده‌ام خواستند از تو جدا سازند من را که نشد آه شرمنده اگر که جابجایت کرده‌ام آخرش من را مُشبک کرده‌اند این نعلها راضی‌ام خود را ضریحِ کربلایت کرده‌ام   من در آغوشِ توام یا تو در آغوشِ منی دیدی آخر  جا میانِ بوریایت کرده‌ام آخرین تیرش کشید و حرمله نزدیک شد دیدی وقتی که سپر  خود را برایت کرده‌ام سینه‌ام را سینه‌ات را  عاقبت با زور دوخت حنجرم را حنجرت را روی هم بدجور دوخت (حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۲۲) @aleyasein
هدایت شده از KHAMENEI.IR
45.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 استوری | توصیه به همه کسانی که میخواهند عزاداری کنند 🏴 💻 @Khamenei_ir
رها ڪن عمه مرا باید امتحان بدهم  رسیده موقع آنکہ خودی نشان بدهم  رها ڪن عمه مرا تا شجاعت علوے نشان حرمله و خولے و سنان بدهم 🥀 @aleyasein
شب یتیم اما حسن علیه السلام، از کریم اهل بیت علیهم السلام بخواهیم به حق مادرشان، سال های باقیمانده غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به ثانیه مبدل بفرمایند و دستگیر محبینشان در دنیا و آخرت باشند ... از دعا برای خادمتان هم فراموش نفرمایید محتاج دعای خیر همه عزیزان هستم رحیمی فر
با دیدنش اهل‌حرم یاد حسن کردند💔 @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم هم پریشانِ حسینم هم پریشان حسن ای بقربان حسین و  ای بقربانِ حسن روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن هرشبی که فاطمه بر روضه‌ها‌مان می‌رسَد هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان می‌دهند من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی می‌رسد یاحسن جان می‌نویسم زیرِ ایوانِ حسن هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن نه که تنها این دوشب  کُلِ محرم می‌شویم شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت : می‌رود جانِ حسین و می‌رود جانِ حسن نعره شد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی" تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا نعره زد عباس  ؛  ای جانم به قربانِ حسن روضه‌های ما همه لطفِ امام مجتبی است شُکر هرشب می‌روم در زیرِ بارانِ حسن پیشِ زهرا آبرو داری کنیم و آوریم هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن (حسن لطفی) @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم از زبان امام حسین علیه‌السلام دعایِ دیشب تو زود مستجاب شده یتیمِ خانه‌ی ما خانه‌ام خراب شده غریب هستی و آهِ غریب می‌گیرد دعای قلبِ شکسته عجیب می‌گیرد سَبُک شدی و چو پَر رویِ دستهای منی چقدر شکل جوانیِ مجتبای منی بگو چکار کنم داغِ بی حسابت را نگفتمت که نگیر از رُخَت نقابت را فرشته‌ها به کنارت از  آه می‌سوزند به ما نگاه کن ای بی گناه می‌سوزند به رویِ خاک چرا چاک چاک می‌مانی بغل که می‌کنمت رویِ خاک می‌مانی حلال کن نوه‌ی فاطمه عمویت را شبیه قاب دو دستم گرفته رویت را اگر که باز کنم  باز می‌شود رویت  حسن کنارِ من و شانه می‌زند مویت همینکه سنگ زدندت خلاصه اُفتادی میانِ تیغ و شن و سنگ و ماسه اُفتادی رسید دادِ تو با شیهه‌های اینهمه اسب تو را شناختم از لابه‌لای اینهمه اسب بهم نریز نبینم غمِ خزانِ تو را یتیمِ من چه کنم داغ بی امانِ تو را بگو عمو ، نه از این سینه بر نمی‌آید چگونه جا بزنم چند استخوان تو را سپاه رد شد و دیدم که گیر اُفتادی میانِ معرکه دیدم کشان کشانِ تو را چقدر نعل بهم ریخت نوجوانِ مرا بگو چگونه مرتب کنم دهان تو را... (حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۲۳) @aleyasein
چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست و از این پیر جوانمرده کمانی تر نیست دست و پایی ،نفسی ،نیمه نگاهی ،آهی غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست   در کنار تو ام و باز به خود می گویم نه حسین!، این تن پوشیده به خون ،اکبر نیست   هر کجا دست کشیدم زتنت گشت جدا از من آغوش پر و از تو تنی دیگر نیست   دیدنی گشته اگر دست و سر سینه تو دیدنی تر زمن و خنده آن لشگر نیست   استخوانهای تو و پشت پدر هر دو شکست باز هم شکر ،کنار من و تو ،مادر نیست @aleyasein
غم به من چیره شد و تیره جهان در نظرم خیز و کن یاری ام ای چشم و چراغم پسرم تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم چشم خود وا کن اگر لب به سخن وا نکنی مکن از موی پریشان خود آشفته ترم بسکه غم هست به دل جای غمت دیگر نیست می نهم داغ جگر سوز تو را بر جگرم پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم داغت آخر کشدم لیک بدان من پدرم چشمه ی چشم مرا اشک فشان خیز و ببین لب خشکیده مگر تر کنی از چشم ترم منکه خود خضر رهم بر سر تو پیر شدم چون نهادم لب خود بر لب تو ای پسرم خصم لبخند زند من کف افسوس به هم بین دل ریش و از این بیش مزن نیشترم گه سرت، گاه رخت، گاه لبت می بوسم دلم آرام نگیرد، چه کنم من پدرم @aleyasein
مُحرم میخانه جان شو، ز ساغر یاد كن شست‌ و شو در زمزم دل كن، ز كوثر یاد كن چون سپند از جای خود برخیز در راه طلب عود شو، از جان سوداسوز مجمر یاد كن گرده نان در بغل تا چند چون ماه تمام؟! ماه نو می‌باش از پهلوی لاغر یاد كن موی مشكینت خبر داد از شب تاریك قبر گیسوانت شد سپید از صبح محشر یاد كن ای دریغا می‌روی از خاك با دست تهی ای صدف! دریا ببین! از موج گوهر یاد كن توبه كن! آبی به روی آتش عصیان بریز نیمه‌شب از جُرمِ خود با دیده تر یاد كن پر كن از شوق شهادت چون شلمچه سینه را از دل شب‌های شورانگیز سنگر یاد كن كعبه جان بانگ "هل من ناصر"ی دارد رسا عازم هنگامه لبیك شو، فریاد كن حاجیا! از مشعر آهنگ منا باید كنی جان به قربان شهید كربلا باید كنی شعله‌ور شد آن قَدَر تا عاشقی معنا شود عاشقی چون او كجا در هر زمان پیدا شود؟! مثل رعد آهنگ عمرش تند بود و پرخروش تا زمین غرق تجلی‌های برق‌آسا شود كشته شد تا همتش آیینه «همت» شود كشته شد تا كه «جهان‌آرا» جهان‌آرا شود گفت: «مثلی لا یُبایع مِثلَهُ» یعنی یزید گاه اسرائیل غاصب گاه آمریكا شود سرّ اكبر بود فرزندش، به میدان روی كرد تا كه محرابِ طلوعِ عَلّمَ الأسما شود اكبر و شوق شهادت، اكبر و شوق شهود اكبر و شوقی كه در كم عاشقی پیدا شود أنفِقوا مِمّا تُحِبّون را پدر آیینه است میوه جان را فرستاده‌ست تا احیا شود با نگاهش از جوانش می‌كند قطع امید در دلش كم مانده تا هنگامه‌ای برپا شود او نبی را أشبه‌الناس است هم در خَلق و خُلق این پیمبر بعثتش فی یومِ عاشورا شود آمد اظهار عطش كرد و پدر را آب خواست تشنگی نزدیك بود او را توان‌فرسا شود خاتم‌العشاق در كام پسر، خاتم نهاد تا مبادا رازهای عاشقی افشا شود گفت عمان: این عطش رمز است و عارف واقف است این عطش خود چشمه جوشان استغنا شود دفن شد پایین پای چشمه آب حیات تا كه خضر عاشقان تا عالم بالا شود گرچه مهر و ماه هم در محضرش زانو زدند تیره‌روزان، شب‌پرستان طعنه‌ها بر او زدند امّتی كه از نبی، شق‌القمر را دیده‌اند از چه رو فرزند او را تیغ بر ابرو زدند؟! این طرف شمشیرداران ضربه بر فرقش زدند آن‌طرف‌تر، نیزه‌داران نیزه بر پهلو زدند @aleyasein
تنها اگر ماندم ندارم غم علی دارم حتی اگر باشد سپاهم کم، علی دارم شکر خدا که قلب اهل خیمه آرام است وقتی که هم عباس دارم هم علی دارم شکر خدا که پرچمم در دست عباس است از دست او افتاد اگر پرچم، علی دارم آری عصای دست دارم، قامتم روزی از داغ عباسم اگر شد خم علی دارم با خویش می‌گفتم اگر روزی نباشم هم زن‌ها نمی‌مانند بی‌محرم، علی دارم دور و برم کم‌کم شد از اصحاب هم خالی اما دلم خوش بود می‌گفتم علی دارم می‌خواستم عالم پر از نام علی باشد حالا به روی خاک یک عالم علی دارم @aleyasein
چگونه جمع کند پاره‌های جانش را؟ به خیمه‌ها برساند تن جوانش را شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا... همین که غرق به خون دید پهلوانش را علی، همان که جهان محو در شمایل اوست ندیده هیچ‌کجا، هیچ‌کس نشانش را همان که در شب میلاد او پدر فهمید پیمبر آمده زیبا کند جهانش را به آن‌که تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است بگو نظاره کند ابروی کمانش را میان سجده خدا را فقط صدا می‌زد، جهان کفر، اگر می‌شنید اذانش را چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ خبر دهید جوانان نوحه‌خوانش را به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید خبر دهید ندارد دگر توانش را... به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را @aleyasein