#نکاتیازجلسهفقهحکومتی_۲
#پیرامونعلماصول_۱
🔸استاد سیداحمد مددی(زیدعزه):
🔺تمام کتب اصول ما در این نقص شریکند که #اصولفقهولایی در آنها طرح نشده است. حتی در کتاب اجتهاد و تقلیدی که شئونات فقیه را طرح میکنند، به شأن ولایی فقیه اشاره ای نمیکنند. و به همین دلیل است که در خاتمه اصول کفایه هم نیامده است. کتب اصول ما بسیار در هم ریخته است. مباحث مهمی حول «منبع کتاب» است که در اصول طرح نشده است.
🔺#حجت در میان اهل سنت یک به معنای مصدر تشریع است و یکی هم طرق اثبات. در فرهنگ شیعه حجت بیشتر به معنای طرق اثبات به کار می رود. حجت به معنای مصدر تشریع زیربنایش به عهد صحابه بازگشت میکند. بعد از رحلت پیامبر با موضوعات جدیدی روبرو شدند که حکم نداشتند و حدود 20 مصدر تشریع را برشمردهاند که از جمله آنها #قیاس و #اجماع است که از زمان خلیفه دوم وارد جهان اسلام شد.
🔺یکی از مهمترین آثار فقه ولایی در کیفیت رفع تعارضات بروز پیدا میکند. چهره جدید اصول که اصول متأخر شیعه است متأثر از وحید بهبهانی است. اصولیین گفتند تنافی میان دو دلیل یا به مقام جعل بازگشت می کند که همان تعارض است یا به مقام امتثال که همان تزاحم است. تزاحم در میان اهل سنت و قدمای شیعه مطرح نیست و در میان اصول متأخر شیعه ظهور کرده است. فقه ولایی توسعه ای دارد و مختص به رفع تعارض و تزاحم نیست.
🔺اصول فقه موجود کارش استنباط است و خروجی آن فقه استنباطی است نه فقه ولایی. ولایت مقدم بر مناسک است. در کتب فقهی سه شأن برای فقیه گفته اند؛ افتاء، قضاء و ولایت. افتاء ولایت نیست اما در میان اهل سنت افتاء ولایت است.
@alfigh_alosul
#نکاتیازجلسهفقهحکومتی_۳
#پیرامونعلماصول_۲
🔸 استاد سید احمد مددی(دام ظله):
🔺درباره #قیاس میگویند تمثیل منطقی است اما در حقیقت قیاس #فضاسازیبرایتشریع است. روایت معروف ابان تمثیل منطقی نیست که به آن قیاس گفته می شود. قیاس در حقیقت معنای جامعی است که شامل تمثیل منطقی هم می شود که در حقیقت فضاسازی در فرآیند تشریع است. #اجماع هم حقیقتش این است که آن دومی یک مجمع مشورتی از ۳۰ نفر داشت، ۱۵ نفر از صحابه که مهاجرین بودند و ۱۵ نفر دیگر از بزرگان اوس و خزرج. او گاهی اوقات مسائلی را در آن مجمع طرح میکرد و نظرسنجی میکرد و سپس به نظر واحد خودش که میرسید میآمد در مسجد مدینه اعلام مینمود. اجماع از اینجا شروع شد و قیاس هم از این دوران شروع شد.
🔺اصل قیاس این بود. بعدها #استصحاب هم اضافه شد. استصحاب در احکام کلیه البته مدنظر است. این استصحاب نزد اصحاب ما ابتدائاً حجت نبود اما علامه تمایلی پیدا کرد و استصحاب وارد علم اصول شد و اخباریین هم یکی از نقاط تعارض ایشان با اصولیین در مورد استصحاب در شبهات حکمیه است. در قیاس بحث این بود که یک موضوعی داریم که حکم ندارد و یک موضوعی داریم که حکم دارد، میآمدند یک جامع تصور میکردند و حکم را از یکی به دیگری سرایت میدادند. اما در استصحاب میگفتند، موضوع یکی است ولیکن دو حالت دارد، یک حالتش حکم ندارد و یک حالتش حکم دارد. #ماهیتاستصحاب به لحاظ اصولی با قیاس یکی است. در معالم نگاه کنید؛ القیاس و الاستصحاب. اهل سنت به جای استصحاب می گفتند؛ الیقین لایزول بشک. مجموعه احتمالاتی که درباره استصحاب و الیقین داده شده است ۱۶-۱۷ مورد است که فقط دو احتمال در رسائل آمده است.
🔺آنچه بیشتر در فضای اصول شیعه و سنی تأثیر دارد، فضای #عبدومولی است و آنچه در دوران کنونی بیشتر مطرح میشود بحث قانونی است که یکی از آنها #خطاباتقانونیه است. آسیدمحمدتقی خوانساری به این بحث خیلی ورود کرده اند.
@alfigh_alosul
#نکاتیازجلسهفقهحکومتی_۴
#پیرامونشورا
🔸استاد سید احمد مددی(دام ظله):
🔺ماهیت #اجماع این است که، خلیفه دوم یک مجمع مشورتی داشت که همان شورا است و از 30 نفر تشکیل میشود، 15 نفر از اصحاب مکه که مهاجرین و 15 نفر از بزرگان اوس و خزرج. گاهی اوقات برخی از مسائل را در این مجمع طرح میکرد و نظرسنجی مینمود و سپس به نظر واحد خودش که میرسید در مسجد مدینه اعلام میکرد. یکی از این مسائل، مسئله #اراضیخراجیهعراق بود که مجموع این اراضی را اندازهگیری کرده و در دیوان ثبت کردند. در این مجمع هم بعد از مشورت، در نهایت نظر امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) را تصویب کردند که این اراضی زیربنای بیت المال مسلمین باشد.
🔺#مشورت یک ماهیت فردی دارد یعنی انسان قبل از ورود به عمل نسبت خطا را پایین بیاورد و نسبت اصابه را بالا ببرد. این نظام حقوقی نیست (و شاورهم فی الامر) نظام حقوقی نیست. اما (امرهم شوری بینهم) اصطلاحاً #نظامحقوقی است که در مقابل نظام ولایی است. #انصار مدینه تفکر شورایی داشتند و #مهاجرین مکه تفکر ولایی. آیه امرهم شوری بینهم، درباره انصار است نه مسلمین، ولیکن شاورهم مطلق است که به معنای مشورت است. آیات قبل از این آیه مربوط به اوضاع انصار در مدینه است. آنها مسائل اجتماعی خودشان را به شورا می بردند مثل جنگ و صلح و معاملات قبیله ای، اما اینکه شورا وارد دین شود مطرح نشده بود. مهاجرین با ولایت انتخاب خلیفه کردند اما انصار می خواستند با شورا انتخاب کنند.
🔺شورا در میان شیعه جا نیافتاد. الآن هم که مجلس شورای اسلامی مطرح است، دعواست که مشورت است و تشریع نیست اما در دنیای اسلام و میان عامه حدود ۲۰ #منبعتشریع طرح شده است که یکی از آنها شورا است
@alfigh_alosul
#نکاتیازجلسهفقهحکومتی_۵
#پیراموناقتضائاتحکومتاسلامی
🔸 استاد سید احمد مددی(دام ظله):
🔺یکی از مباحث اصلی فقه حکومتی، مبحث خمس و زکات و #مباحثاموال است که متأسفانه علمای شیعه به آن نپرداختند. اما در میان اهل سنت از زمان امام کاظم(سلام الله علیه) نگارشهایی شروع شد. یکی از مباحث علم اقتصاد، منابع مالی است. ما یک روایتی داریم منحصراً در #تحفالعقول و در هیچ مصدر دیگری نیامده است. این روایت اصناف اموال را شرح داده است. این روایت، تنها روایتی است که در دنیای اسلام داریم که هم منابع مالی را در 4 قسمت قرار داده است و هم مصارف زندگی را در 25 قسمت ذکر کرده است. خیلی هم حرفهای لطیفی دارد.
🔺یکی از نکات #خاتمیت، این است که نبوت و وحی دارد وارد #ادارهجامعه شده است. این نکته از تفکرات اهل بیت است. یکی از خصائص شریعت خاتم این است که تمام نیازهای بشر را با استفاده از وحی مرتفع کند. و از لوازم این امر #تفویضالامرالیالرسول است. یعنی پیغمبر دو شأن دارد؛ شأن تلقی وحی که از آن #فقهاستنباطی به دست می آید و شأن تشریع و جعل است که از آن به #فقهولایی یاد می شود. شما در حکومت اسلامی مشکلاتی پیدا می کنید آیا حکم را باید بردارید یا خیر یک راهکاری پیدا کنید؟ احکام تابع مصالح واقعیه هستند، آیا مثل دومی متعه را برمی دارید؟ یا اینکه متعه را محدود کرده و برای آن راهکاری پیدا میکنید؟
🔺مسئله #ولایتفقیه اجماعش ضروری شیعه است. در اهل سنت هیچ فقیهی شأن ولایی ندارد و کسانی که ولایت را قبول کردند تشکیل خلافت دادند. مثل #داعش که تشکیل حکومت می دهد برخلاف #القاعده که اهل ترور است و تشکیل حکومت نمی دهد. #خوارج تشکیل حکومت دادند و همچنین #زیدیهها. اما آنچه که امام صادق(سلام الله علیه) در نظر داشت، قیام مسلحانه نبود و #تشکیلحکومت بود. ولایت فقیه هم مبنایش این است که هرجای که معصوم نبود، فقیه همان شأن را دراد و این مختص به زمان غیبت نیست. طرح ولایت فقیه در اصطلاح سیاسی یعنی حکومت در حکومت. طرح ولایت فقیه یعنی با اینها قیام مسلحانه نکنید اما خودتان امورات خودتان را اداره کنید و قاضی را برای خودتان منصوب کنید.
@alfigh_alosul
#روز_وقف
#مدرسه_مروی_۱
🔹تصویر مدرسه علمیه مروی/ به همراه وقفنامه آن.
▫️در زمان شاه طهماسب، طایفة عزالدّینلوی قاجار اشاقه باش مامور محافظت از سرحدّات شمال شرقی ایران گردید. مرکز حکومت آنان مرو بود. هنگامی که میر معصوم ملقب به شاه مراد، معروف به بیگ جان به حیله و تزویر بر حکومت بخارا دست یافت، وی بنای تجاوز به ناحیة مرو گذاشت. بیرامعلی آقا حکمران مرو در جنگ با وی کشته شد و اندکی بعد شهر مرو به دست حکمران بخارا افتاد و افراد خانوادة بیرامعلی آقا من جمله محمد حسین خان پسر بزرگ و جانشینش اسیر شدند. محمد حسین خان درسال 1210 هجری قمری ـ که آقا محمد خان در خراسان بود ـ از بخارا گریخت و پس از تحمل سختی های فراوان بعد از چهار سال در به دری و سرگردانی به خراسان رسید و به درخواست فتحعلی شاه به تهران آمد و چون پس از فرار محمد حسین خان، افراد خاندان وی را بیگ جان سر بریده بود بدو تسلیت گفت و مقدم او را گرامی شمرد.
▫️محمد حسین خان هرگز به خدمات دولتی تمایلی نشان نداد و حتی دعوت فتحعلی شاه را برای تصدی امر وزارت نپذیرفت. ولی تا پایان عمر چونان مشاور صدیقی در خدمت فتحعلی شاه باقی ماند.
▫️حاجی محمد حسین خان مروی که تموّلی فراون یافته بود آثار خیری چون مدرسه، مسجد، باغ و بازارچة مروی را در تهران از خود بر جای گذاشت و تمام املاک خود را بر مسجد و مدرسة خویش وقف کرد.
@alfigh_alosul
#روز_وقف
#مدرسه_مروی_۲
🔹مراسم کلنگ زنی
نقل است زمانی که میخواستند مدرسه مروی را بسازند، خان مروی، تمام علما و بزرگان را دعوت کرد و گفت: «کسی که نماز شب او ترک نشده ولو به قضا، کلنگ این مدرسه را بزند، کسی حاضر نشد و جلو نیامد و ایشان خودش کلنگ مدرسه را میزند و میگوید من از زمانی که به بلوغ رسیدم عهد کردم که نماز شبم ترک نشود».
🔹شرایط متولی
بنابر وقفنامه حوزه مروی، متولی حوزه باید اهل تهران و مجتهد جامع الشرایط بوده و صاحب اعتبار اجتماعی بالایی باشد. به همین منوال تاکنون در دو قرن گذشته همواره بزرگانی از علمای تهران تولیت مروی را به عهده داشتهاند میرزا مسیح مجتهد تهرانی، ملاعلی کنی، محمد حسن آشتیانی از جمله آنها بودهاند.
@alfigh_alosul
#روز_وقف
#مدرسه_مروی_۳
🔹گوشهای از متن وقفنامه
.... وقفا صریحا لازما جازما دائما باقیا شرعیاً اسلامیا بحیث جرت الصیغ والعقود مشتمله علی الایجاب والقبول وسائر الشرائط والقیود، و صار الجمیع علی ما ذکر بحیث لایباع و لایشری و لایستبدل و لا یوهب و لا یرهن (ظ) و لایجری علیه سوی الشروط المختاره بحضره الواقف، سهل الله علیه المواقف.
▫️جناب واقف، معظم، ادامه الله ملاذا للامم، ضمن العقد چند شرط شرعی فرمودند:
1⃣محصلین علوم شرعیه که مدرسه وقف است برایشان، باید ساعی باشند در تحصیل علم، و هرگاه کسی است که نباید درس بخواند، در تدریس و تألیف کوتاهی ننماید.
2⃣آنکه در هر یک از حجرات زیاده از دو نفر نیز ساکن نگردند، مگر پنج حجره کوچک، که چهار از آن در جنبین دو ایوان شرقی و غربی است، و یکی از آن متصل به مدرسه کوچک جدید، که یک نفر است.
3⃣آنکه طفل غیر ممیز را در مدرسه جای ندهند، و صبّی ممیز را نیز در هر حجره زیاده از یک نفری نیز جای ندهند.
4⃣آنکه با وجود امکان، در هر یکی از حجرات، هر شب یک نفر از محصلین بیتوته کند که حجره خالی نماند. و هرگاه یکی از محصلین غایب شود اگر بدون عذر شرعی است، از آن پس، او را در آن حجره حقی نیست، و با وجود عذر شرعی قبل از انقضای چهل روز او را دیگر حقی نیست و باید به دیگری داده شود.
5⃣هر یک از طلبهها با عدم عذر شرعی هر روزه اقلاً یک حزب کلام الله مجید تلاوت کنند.
6⃣کتابی از کتب موقوفه را خواه از اهل مدرسه و خواه خارج، احدی بیاذن متولی و ناظر و اطلاع مدرّس و جمعی از ثقات طلبه بیرون نبرند، و با اذن و اطلاع هم بیش از یک شبانه روز در خارج نگاه ندارند، مگر متولی، که با مصلحت شرعیه زیاده بر این هم میتواند.
7⃣طلبهها در دادن کتاب به یکدیگر مضایقه نکنند، و مهما امکن کتب را معطل نگذارند، و در حفظ کتب و فروش و ظروف اهتمام بلیغ کنند، و اگر کتابی یا فرشی یا ظرفی به تفریط من هی فی تصرفّه یا غیر، تلف یا معیوب شود متولی با امکان، قیمت یا ارش را از مفرّط استیفا نموده در اصلاح یا تحصیل مثل مهما امکن، صرف کند.
8⃣اگر طالب علمی به هم رسد که در نظر متولی به جهتی از جهات شرعیه اولی باشد از بعض ساکنین، متولی و ناظر را رسد که او را جای داده مرجوح را بیرون کند. و اگر بعد از اظهار متولی امتناع کند غاصب خواهد بود.
9⃣کسی [که] وارد بر اهل مدرسه میشوند بیش از یک ساعت نگاه ندارند، مگر از محصلین علم باشند و با متولی و ناظر نزاع نکنند به جهت تصرف موقوفات.
@alfigh_alosul
#معرفی_کتاب
1⃣«رسائل حجابيه» مجموعه ۳۳ رساله و كتاب است كه از سال ۱۲۹۰ تا ۱۳۴۸ ش درباره حجاب نوشته شده و توسط جناب آقاى رسول جعفريان و به زبان فارسى گرد آمده است.
2⃣به دليل طرح كشف حجاب كه پس از مشروطيت اوج گرفت، بسيارى از علما و دانشمندان اسلامى به دفاع از حجاب پرداختند و آثار زيادى در اين باب تدوين شد.
3⃣مؤلف، اين آثار را از منابع مختلف گردآورى و ضمن تحقيق و تصحيح، آنها را به چاپ رسانده است. رسالهها و كتابهاى اين مجموعه دو جلدى مختلف است. برخى رسالهها به جنبههاى اجتماعى حجاب پرداختهاند و تعدادى از آنها نيز به مباحث علمى و فقهى اختصاص دارند.
4⃣مؤلف، ضمن آنكه برخى از ديدگاههاى مطرح شده در اين آثار را افراطى مىداند، طرح چنين ديدگاههايى را به دو دليل مفيد و سازنده خوانده است: نشان دادن تلاش مدافعان سنت دينى در برابر بدعتها( از جمله بدحجابى) و آشنايى محققان با ديدگاههاى متفاوتى كه در اين باره مطرح شده است.
@alfigh_alosul
#گزارش_پژوهش_۱
✅تعریف فقهی وقف
معمول فقها، دو مؤلفه را در تعریف وقف در نظر میگیرند: مؤلفهای که ناظر بر جهت حبس عین است، و مؤلفهای که ناظر بر جهت آزادسازی منافع آن عین برای مخاطبین عام یا خاص وقف است. در تعابیری که برای بیان این دو مؤلفه استفاده کردهاند، اختلاف وجود دارد، اما حقیقت مطلب نزد ایشان، مشترک است. در گزارشی که از تعابیر فقها در تعریف وقف انجام میشود، سعی میگردد، در ارجاعات به منابع فقهی، سیر تاریخی، مدنظر قرار بگیرد تا نکاتی افزون از تعریف به دست آید.
1⃣تعریف اول: تحبیس الاصل و تسبیل المنفعة. این تعریف در کلمات شیخ طوسی، ابن حمزه طوسی، ابن ادریس حلی، علامه حلی، محقق کرکی، محدث بحرانی، سیدمجاهد، ملااحمدنراقی،آخوندخراسانی،سیدکاظم یزدی، محقق خوئی طرح شده است.
2⃣تعریف دوم: تحبیس الاصل و تسبیل الثمرة. این تعریف در کلمات علامه حلی، فیض کاشانی، سیدعلی حائری، میرزامحمدتقی شیرازی، محقق ایروانی، محقق نائینی، محقق اصفهانی، سیدمحسن حکیم، محقق خوئی، طرح شده است.
3⃣تعریف سوم: تحبیس الاصل و اطلاق المنفعة. این تعریف در کلمات محقق حلی، علامه حلی، شهید اول، محقق کرکی، سیدعلی حائری، شیخ حسن کاشف الغطاء، شیخ محمدحسن نجفی، طرح شده است.
4⃣تعریف چهارم: تحبیس العین و تسبیل المنفعة. این تعریف در کلمات آقارضاهمدانی، بحرالعلوم، سیدابوالحسن اصفهانی، امام خمینی و سیدابوالقاسم خوئی به عنوان تعریف وقف طرح شده است.
5⃣تعریف پنجم: تحبیس العین و تسبیل الثمرة. این تعریف در کلمات سیداحمدخوانساری، شیخ مرتضی حائری، شیخ محمدعلی اراکی، سیدصادق روحانی، طرح شده است.
🔸به نظر میرسد، این تعاریف که اصل آن از شیخ الطائفه آغاز شده است، زمینه را برای تکوّن «ارتکازی عقلائی» از حقیقت وقف فراهم ساخته است. به گونهای که محقق حلی، با تعریف وقف به «عقد» آغازگر راهی میشود که، تمام لوازم و ملازمات عقد بر وقف ترتب مییابد و این همان، جدایی وقف از حقیقت صدقهای آن است که به طور مفصل به آن پرداخته خواهد شد.
@alfigh_alosul
#گزارش_پژوهش_۲
☀️ریشهیابی تعریف فقهی وقف
✍ محمد متقیان تبریزی
🔹با گزارشی که از تعاریف وقف ارائه شد، روشن گشت که اولین تعریف برای وقف، از ناحیه شیخ طوسی طرح شده است و پیش از او، تعریفی برای وقف ذکر نشده است. نه در آثار شیخ مفید و نه سیدمرتضی و نه پیش از ایشان، چنین تعریفی برای وقف گزارش نشده است. با این وصف، این سؤال طرح میشود که: شیخ طوسی، تعریف مورد نظر را از کدام منبع فقهی یا روایی اخذ کرده است؟
1⃣با نظر به روایات کتاب «الوقف و الصدقات» در منابع اربعه و سایر کتب روایی، معلوم میگردد نه تنها تعابیر موجود در تعاریف، در کتب روایی امامیه یافت نمیشود، بلکه معانی نزدیک به آنها نیز موجود نیست. از سوی دیگر، شیخ طوسی در عبارات خود، در مقام بیان الفاظ صحیحه وقف، به نکتهای اشاره میکند که، گویای منبع مورد استفاده او در تعریف وقف است:
«فاما إذا قال حبست أو أسبلت رجع أيضا إلى الوقف، و صار وقفا و كان ذلك صريحا فيه لأن الشرع ورد بهما، لأن النبي صلى الله عليه و آله قال لعمر: حبس الأصل و سبل الثمرة، و عرف الشرع آكد من عرف العادة.»
(المبسوط فی فقه الامامیة، ج3 ص 291/ الخلاف، ج3 ص 538)
2⃣در منابع روایی عامه، ابوابی با عنوان «وقف» تعیین شده، لیکن اخبار منقول، هم منحصر به خبر چند شخصیت؛ سعد بن عباده، عمربن الخطاب، زبیر بن العوام، ابوطلحة است و هم اینکه، همه این اخبار بلااستثناء با لفظ «صدقه» نقل شده است، هرچند که، عناوین ابواب را با لفظ «وقف» تنظیم کرده اند. ضمن اینکه، مجموع این اخبار به ۴ روایت بیشتر نمیرسد که در این منابع به صورت مشترک نقل شده است.
3⃣روایت مورد نظر در این بحث، همان خبر صدقه عمربن الخطاب است که، در ۴ منبع از این منابع آمده است. به عنوان نمونه به نقل صحیح بخاری توجه کنید:
«حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ، حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ، قَالَ: أَنْبَأَنِي نَافِعٌ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ- رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا-: «أَنْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَصَابَ أَرْضًا بِخَيْبَرَ، فَأَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يَسْتَأْمِرُهُ فِيهَا، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أَصَبْتُ أَرْضًا بِخَيْبَرَ، لَمْ أُصِبْ مَالًا قَطُّ أَنْفَسَ عِنْدِي مِنْهُ، فَمَا تَأْمُرُ بِهِ؟ قَالَ: إِنْ شِئْتَ حَبَسْتَ أَصْلَهَا، وَ تَصَدَّقْتَ بِهَا، قَالَ: فَتَصَدَّقَ بِهَا عُمَرأَنَّهُ لَا يُبَاعُ، وَ لَا يُوهَبُ، وَ لَا يُورَثُ، وَ تَصَدَّقَ بِهَا، فِي الْفُقَرَاءِ، وَ فِي الْقُرْبَى، وَ فِي الرِّقَابِ ، وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَ ابْنِ السَّبِيلِ ، وَ الضَّيْفِ، لَا جُنَاحَ عَلَى مَنْ وَلِيَهَا، أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا بِالْمَعْرُوفِ، وَ يُطْعِمَ غَيْرَ مُتَمَوِّلٍ. قَالَ: فَحَدَّثْتُ بِهِ ابْنَ سِيرِينَ، فَقَالَ: غَيْرَ مُتَأَثِّلٍ مَالًا.»
(صحيح البخاري، ج4، ص: 437/ صحيح مسلم، ج3، ص: 1255/ سنن الترمذي، ج3، ص: 426 / سنن ابن ماجه، ج4، ص: 62)
ادامه در متن بعدی
⬇️⬇️⬇️
ادامه از متن قبلی ⬆️⬆️⬆️
4⃣و اما این روایت، هرچند بنابر مبانی رجال عامه، از صحاح محسوب میشود، لیکن به جهات عدیدهای مورد تأیید نیست؛
اول: هیچ گزارشی از صدقه خلیفه ثانی در اخبار امامیه وجود ندارد و چنین گزارشی، بدواً و استینافاً در منابع عامه یافت شده است. با وجود انتساب این گزارش به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) اگر چنین واقعهای وجود داشت، حتماً در کلمات ائمه گزارش میشد، در حالیکه چنین نیست، ولی بسیاری از صدقات ائمه در گزارشات روایی آمده است.
دوم: هیچ راوی دیگری وجود ندارد که ناقل این واقعه باشد و تنها ناقل آن، عبدالله بن عمر است که بعید نیست به قصد فضیلت سازی برای پدر خود آن را جعل کرده باشد.
سوم: روایاتی در منابع امامیه درباره صدقات ائمه و فاطمه زهراء (سلام الله علیهم) وارد شده است که، کلینی در باب مختصی آنها را نقل کرده است. در میان آنها روایتی درباره صدقه امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) وارد شده است که، متن ماجرای آن صدقه، شبیه آن ماجرایی است که درباره صدقه خلیفه ثانی گزارش شده است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ عَطِيَّةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ ص الْفَيْءَ فَأَصَابَ عَلِيّاً ع أَرْضاً فَاحْتَفَرَ فِيهَا عَيْناً فَخَرَجَ مَاءٌ يَنْبُعُ فِي السَّمَاءِ كَهَيْئَةِ عُنُقِ الْبَعِيرِ فَسَمَّاهَا يَنْبُعَ فَجَاءَ الْبَشِيرُ يُبَشِّرُ فَقَالَ ع بَشِّرِ الْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ* لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج7، ص: 54)
همانطور که در روایت صدقه خلیفه ثانی آمده است:« أَنْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَصَابَ أَرْضًا بِخَيْبَرَ»، در روایت صدقه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نیز چنین آمده است:« قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ ص الْفَيْءَ فَأَصَابَ عَلِيّاً ع أَرْضاً»، البته مؤخره دو گزارش متفاوت از همدیگر است. در گزارش از صدقه عمربن الخطاب، او از رسول الله(صلی الله علیه و آله) استئمار میکند و حضرت آن عبارت را میفرمایند، اما در گزارش از صدقه حضرت امیر(سلام الله علیه) چنین آمده است که: ایشان آن را صدقهای قرار میدهند برای حجاج بیت الله الحرام که نه فروخته میشود و نه هبه میشود و نه به ارث میرسد. آنچه که به نظر میرسد این است که، گزارش صدقه خلیفه ثانی، بسان سایر اخباری که برای فضایل خلفا، جعل شده است، رونوشتی است از صدقه حضرت امیر(سلام الله علیه). رونوشتی که تنها نویسنده و راوی آن هم، عبدالله بن عمر است.
@alfigh_alosul
☀️سلسله دروس خارج فقه معاصر؛ تهدید یا فرصت؟
1⃣قطعاً ورود اساتید متین و قویم فقه و اصول حوزه علمیه به عرصههای نوین و راهاندازی دروسی بر محور موضوعات مستحدثه، گامی رو به پیش است. و نشان از دغدغه حل مسائل جدید، کمک به نظام اسلامی و تثبیت نقش فعال فقه در زندگی جامعه اسلامی دارد.
2⃣اما چنانچه این ورود فقیهانه، ملازم با موضوعشناسیهای عمیق و دقیق نباشد، و مواجههای سطحی و سادهاندیشانه با موضوعات مستحدثه مدرن صورت بگیرد، خوف آن میرود که؛ نه تنها کمکی به نظام اسلامی صورت نگیرد، بلکه فقه، به انفعال گراییده و تبدیل به «ماشین امضاء» موضوعات مدرن گردد.
3⃣و مع الاسف، در برخی از مواضع مشاهده میشود، استاد گرامی علیرغم تضلع و تسلطی که در فقه و اصول متداول دارد، به دلیل ضعف در موضوع شناسی نوین، و عدم تحرک لازم برای کشف و درک حقیقت موضوعات جدید، مبتلا به سطحینگری در تجویزات و تحریمات میگردد.
4⃣اگر عزیزانی که دغدغه تأسیس و راهاندازی این دروس را دارند، به این نکته متفطن نباشند، ای بسا که خدمت آنان، به آسیبهایی جبران ناپذیر منتهی گردد. و تنها توصیه و پیشنهاد این کمترین، احتراز از هرگونه «سطحی نگری» در موضوعات مستحدثه مدرن است.
@alfigh_alosul
#فقه_الوضوء_۱
🔹در کتب فقهی، متداول است که در بخش «افعال الوضوء»، در مبحث «غَسل الوجه»، چند مسأله را مورد بررسی قرار میدهند. یکی از آن مسائل این است که، مقصود از «غَسل» چیست؟ به بیان محقق خوئی(ره)، سه احتمال مطرح میشود:
1⃣احتمال اول: مقصود از غسل در وجه و یدین، همان غسلی است که در تطهیر متنجسات معتبر است؛ استیلاء الماء علی الوجه و الیدین، و إنفصال الغسالة عنه. صحیحه زراره که تعبیر «یجری علیه الماء» دارد، میتواند شاهد بر این معنا باشد.
2⃣احتمال دوم: آنچه که معتبر است، رسانیدن رطوبت به پوست است، هرچند این امر با کشیدن دست حاصل شود. روشن است که مقصود، مسح نیست، بلکه مسح مقدمه «ایصال النداوة» است. در استدلال این احتمال، روایات متعددی وجود دارد، از جمله صحیحه زراره که میگوید:«انما الوضوء حد من حدود اللّٰه ليعلم اللّٰه من يطيعه و من يعصيه، و أن المؤمن لا ينجسه شيء، إنما يكفيه مثل الدهن»
3⃣احتمال سوم: حد واسط میان دو احتمال پیشین است. یعنی «استیلاء الماء» معتبر است، بدون اینکه مشروط به «انفصال الغسالة» باشد. صحیحه زرارة که می گوید:« إذا مس جلدك الماء فحسبك» می تواند دلالت بر این احتمال داشته باشد.
ایشان، بههمین احتمال سوم گرایش دارند، و روایت مورد نظر را حاکم بر روایت احتمال اول میداند.
ر.ک؛ التنقیح فی شرح العروة الوثقی، الطهارة ۴، ص ۵۶
----------------------------------------
🔹فتوای برخی از مراجع معاصر:
امام خمینی(ره)
اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست به قدرى باشد كه به واسطۀ كشيدن دست، آب كمى بر آنها جارى شود كافى است.
آیت الله خامنهای: س 124: آيا در صحت وضو شرط است كه آب بر همۀ قسمتهاى دست جريان پيدا كنديا آن كه كشيدن دست تر بر آن كافى است؟ج: صدق شستن منوط به رساندن آب به تمام عضو است هر چند به وسيله دست كشيدن باشد. ولى مسح اعضاء با دست مرطوب به تنهائى كافى نيست.
آیت الله زنجانى: به قدرى باشد كه بگويند صورت و دستها را شسته است كافى است.
آیت الله سيستانى: به قدرى باشد كه به واسطۀ كشيدن دست آب، آنها را فرا گيرد كافى است. و لازم نيست كه بر آنها جارى شود.
آیت الله بهجت: بايد بنا بر احتياط ترى دست به قدرى باشد كه به واسطۀ كشيدن دست، كمى آب بر آنها جارى شود.
@alfigh_alosul
☀️آیا طابقیه عمامه ابلیس است؟
✍️ علی عادلزاده
▫️منظور از «طابقیه» عمامه بدون تحت الحنک است. از احادیثی که نواخباریان بر آن تأکید بسیاری دارند، حدیث «الطابقیّةُ عِمّةُ إبلیس» است که در برخی صفحات مجازی گاهی آن را به رسول خدا ص نیز نسبت دادهاند. در این نوشتار، سنّتِ صحیح در عمامه بستن و این که آیا تحتالحنک انداختن ترجیح دارد، موضوع بحث نیست. آن چه بدان میپردازیم، تنها همین تک روایت «أنّ الطابقیة عمّة ابلیس» است.
▫️این جمله را شیخ کلینی با تعبیر «رُوِی» بدون هیچ گونه سند و حتّی انتساب مشخص به یکی از معصومان روایت کرده است (کلینی، الکافی، ج6، ص461). ظاهراً منبع شیخ کلینی کتاب احمد بن محمد بن خالد البرقی بوده که از منابع مهم کافی است. زیرا برقی نیز دقیقاً به همین نحو این جمله را روایت کرده است (برقی، المحاسن، ج2، ص378).
▫️گذشته از این که برقی سندی ارائه نکرده، خود برقی نیز - چنانکه رجالیان امامی گفته اند- در این که از چه کسی اخذ حدیث کند بی مبالات بوده (ابن غضائری، ص39)، از ضعیفان نقل میکرده، و بر مراسیل اعتماد مینموده است (نجاشی، ص76).
جالب آن که بر خلاف منابعِ شیعه، در منابع عامه سند و گوینده این سخن معیّن شده است: «أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ لَيْثٍ، عَن طَاوُسٍ، فِي الَّذِي يَلْوِي الْعِمَامَةَ عَلَى رَأْسِهِ وَلَا يَجْعَلُهَا تَحْتَ ذَقْنِهِ، قَالَ: تِلْكَ عِمَّةُ الشَّيْطَانِ» (معمر بن راشد، جامع، 1403ق، ج11، ص80، ح19978).
▫️در منابع عامه انتساب این سخن به طاوس یمانی مشهور است (برای نمونه نک: هروی، غريب الحديث، 1384ق، ج3، ص120؛ بیهقی، شعب الإيمان، ج8، ص297؛ همو، الآداب، ص210). هر چند در نقلی نه چندان مورد اعتماد به مجاهد نیز نسبت داده شده (طرطوشی، الحوادث والبدع، 1419ق، ص72) که به احتمال زیاد ناشی از خلط است. به ویژه که ظاهراً مجاهد از طاوس روایت میکرده است (نمونه: بخاری، الصحیح، 1422ق، ج1، ص53). احمد بن حنبل نیز این سخن طاوس را روایت کرده (ابن حنبل، العلل ومعرفة الرجال، ج2، ص569، ح3694) و به آن فتوا میداده است (ابن حنبل، المسائل رواية ابنه عبد الله، 1401ق، ص449، ح1629).
▫️بدیهی است این فرض که طاوس یمانی این مضمون را از حدیث پیامبر ص یا یکی از معصومان گرفته باشد، ممکن است؛ اما فعلاً قرینهای برای آن در دست نیست. اگر در منابع شیعه سندِ درستی برای این سخن یافت میشد، فرضهایی مانند تأیید و عرضه یا ریشه داشتن در حدیثی نبوی قابل دفاع بود؛ امّا در وضعیت موجود که میدانیم برقی، اخبار عامه را نیز نقل میکرده و در اینجا نیز نقلِ او کاملاً مُرسَل است و حتّی گوینده آن را مشخّص نکرده و در عین حال در منابع عامه، هم گوینده معلوم است و هم سند نقل؛ دقیقترین فرض این است که نقل برقی ریشه در سخنِ طاوس دارد.
▫️بنابراین، فارغ از این که سنّت راجح در عمامه بستن چه باشد، به نظر میرسد استفاده نواخباریان از این نقل برای کوبیدنِ علماء و فقهاء شیعه، درست نیست و حتی ممکن است به نوعی به پیروی ناخودآگاه از برخی مشایخ نخستینِ اهل سنّت بازگردد.
@alfigh_alosul
🔅فتحعلیشاه قاجار و نزاع اصولی_اخباری
▫️سعید نفیسی به نقل از قصص العلماء مرحوم تنکابنی مینویسد:
«سلطان، با امنای دولت در این باب مشاورت نمود، اعیان دولت معروض داشتند که مذهب مجتهدین مذهبی است که از زمان ائمه هدی(سلام الله علیهم) الی الآن بوده، برحقاند و مذهب اخباری مذهب نادر ضعیفی است و زمان اول سلطنت قاجار است، مردمان را نمیتوان از مذهب برگردانید و این شاید مایه اختلال حال دولت سلطان شود و مردم بر سلطان شورش نمایند»
📚تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ص ۱۳۲
@alfigh_alosul
▫️نکاتی مهم از آیتالله فاضل لنکرانی، پیرامون «شخصیت علمی آیتالله شهیدسیدمصطفی خمینی»
👇👇👇👇
@alfigh_alosul
🔹 از کتابهای حاجآقامصطفی، میتوان آراء اصولی امام را کشف کرد / ایشان ۱۶ علم لازم برای تفسیر را به میدان آورده است.
▫️آیتالله فاضل لنکرانی(زیدعزه):
1⃣شناخت امام و اندیشههای حاجآقا مصطفی، امروزه هم برای حوزه های علمیه ما و هم برای تمام حوزه های علمیه شیعیان لازم و ضروری است. اولین ویژگی حاج آقا مصطفی، جامعیت ایشان است که خود همین امر بحث مفصل و پیامی برای حوزهها دارد. شخصیتی که در کنار امام رشد کرد، باید در فقاهت، تفسیر و عرفان به مرتبه جامعیت برسد. این نکتهای است که حوزههای ما امروز دارند از آن فاصله میگیرند. امروزه لازم است که روحانیون و طلبهها به سمت جامعیت پیش بروند.
2⃣اگر بخواهیم جامعیت را تعریف کنیم، در راس همه چیز میتوانیم به فقاهت ایشان اشاره کنیم. فقاهت حاج آقا مصطفی در حد بسیار بالایی بوده است. زمانی که مرحوم والد ما در تبعید بودند، امام نیز در نجف حضور داشتند. شخصی به ایشان گفته بود: اگر برای امام حادثهای رخ دهد، بعد از امام چه کنیم؟ ایشان گفته بودند: حاج آقا مصطفی از هر جهت صلاحیت دارند. اگر کسی کتب فقهی این مرد بزرگ را ببیند، اشتراکات بسیار وسیعی بین وی و امام وجود دارد.
به طور مثال؛ امام دین را در امور فردی، شخصی و اخروی خلاصه نمیکردند؛ این نگاه در مرحوم حاج آقا مصطفی به همان جامعیت وجود دارد. در همین رساله ولایت فقیه، ایشان خطاب به مسلمانان و بزرگان میگوید، دین را تنها در امور عبادی و اخروی معنا نکنید. حاج آقا مصطفی در این مبحث به بحث خاتمیت اشاره میکند و آن را معیار و مبنایی برای اثبات وجود حکومت در اسلام قرار میدهد. این نگاه بسیار با ارزشی است. ایشان اصلا میفرمایند؛ ولایت فقیه یک بحث نظری نیست که بخواهیم به سراغ دلالت در روایات برویم و بحث بسیار روشنی در فقه است.
3⃣یکی از امور بسیار تاسفبار، این است که به نظر میرسد مکتوبات مفقود ایشان از مکتوبات موجودش بیشتر بوده است، به همین جهت ما تنها به برخی آرای ایشان دسترسی داریم.
4⃣کتابهای حاج آقا مصطفی منبع ارزشمندی برای شناخت آرای امام در مباحث اصولی است. تعبیر من این است که نظریه خطابات قانونی امام شبیه نظریه حرکت جوهریهای است که ملاصدرا بیان کرده است.حاج آقا مصطفی در تحریرات خود این نظریه را یک بارقه الهی میداند و آن را تکمیل میکند. وی در تبیین مبانی اصولی امام حق بزرگی بر ایشان پیدا کرده است.
5⃣حاج آقا مصطفی ۱۶ علم لازم برای تفسیر را به میدان آورده است. علومی از قبیل لغت، بیان، فقه، علم حروف، اخلاق، قواعد فقه و... که کمتر کسی به همه آن تسلط دارد. زمانی والد ما میگفت: تفسیر از عهده یک نفر خارج است، باید چندین نفر بنشینند و معانی آیات را به تمسک به علوم مختلف استخراج کنند، اما این مرد تا چه اندازه توان داشته است که توانسته است به تنهایی تفسیر را انجام دهد. نگوییم کم نظیر، این چنین تفسیری بینظیر است. اگر بگوییم بعد از المیزان، تفسیر ایشان را باید مورد وثوق قرار داد، حرف درستی است، اما متاسفانه تفسیر ایشان ناقص مانده است. حاج آقا مصطفی در تفسیر تنها به نقل اکتفا نمیکند. تعبیری به کار میبرند که میفرماید تفسیر نیاز به یک قوه قدسیه دارد.
☀️همایش شهیدسیدمصطفی خمینی_ ۱۳۹۶
@alfigh_alosul
🔹درباره لزوم واکسن یا عدم آن سخنی نمیگوییم، اما یک پرسش: چرا بیبیسی، لزوم فقهی واکسیناسیون را ترویج میکند؟🧐
▫️در یادداشتی تحلیلی، نکاتی عرض خواهد شد.
@alfigh_alosul
🔹چرا بیبیسی، لزوم فقهی واکسیناسیون را ترویج میکند؟
الف- مسلم است که کار رسانه، تنظیم خبر است، به گونهای که هدف نهایی که مدنظر دارد با آن اخبار واقع شود، و اینگونه نیست که صرفاً خبری حکایت شود و غرضی در میان نباشد. و این امر مسلم است که، رسانه بیبیسی، هیچ گاه دلسوز مردم انقلابی ایران نبوده و نخواهد بود، و همیشه در پی فتنهسازی در درون کشور و جامعه برآمده است.
ب- تیتر برجسته از موضوع واکسیناسیون، به این معناست که این موضوع به اندازهای ظرفیت پیدا کرده است که این رسانه، برای آن پروندهای را بگشاید. و آن ظرفیت باید به گونهای باشد که بیبیسی بتواند از منفذ آن در درون جامعه ایرانی وارد شده و فتنه خود را به سرانجام برساند.
ج- به نظر میرسد، آن منفذ و دریچه، همانا انشقاق و شکافی است که به دلیل سوء مدیریت موجود، در میان بخشی از مردم، که عمدتاً نیروهای مذهبی انقلابی هستند، در موضوع واکسیناسیون ایجاد شده است.
د- برجسته سازی مقوله «فتوا» نشان از آن دارد که این تنظیم خبر، طیف خاصی را نشانه رفته است. طیفی که به فتوا حساسیت داشته و بر محور آن اقدامات اجتماعی خود را سامان میدهند. و اتفاقاً آن طیف، هم اکنون درگیر موضوع واکسیناسیون شده و در دو سر موافق و مخالف قرار گرفته است. یعنی قشری که به موضوع فتوا، حساسیت و تعلق خاطر دارد به دو بخش موافق و مخالف واکسیناسیون منشق شده است.
🔹بنابراین به نظر میرسد هدف بیبیسی از تیتر مذکور چنین باشد:
این رسانه از ظرفیت «نفرتی» که در میان بخش مذهبی انقلابی از آن رسانه وجود دارد، خبر دارد و سعی دارد با برجستهسازی «فتوا» که حساسیت این طیف را برمیانگیزاند، شکاف اجتماعی موجود را تشدید نماید. زیرا، فتوا میتواند مخالفان را به سوی تحلیلهایی سوق دهد و آنها را در مخالفت خویش مستقر و پابرجا ساخته و موجب تداوم انشقاق و شکاف گردد.
و چه ثمرهای مهمتر از تداوم انشقاق در جامعه ایرانی.
@alfigh_alosul
#فقه_الوضوء_۲
🔹یکی دیگر از مسائل وضوء در بخش غسل الوجه «وجوب الابتداء بالاعلی» است. اثبات وجوب در این مسئله با چالش مواجه شده و این چالش در تعلیقه اعلام بر عروه نیز ظهور یافته است. اما مناشی چالش:
1⃣ اطلاق آیه «إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلٰاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرٰافِقِ» با جواز نکس نیز سازگار است و از آن وجوب البدأة من الأعلی استفاده نمیشود.
2⃣در اخبار بیانیه که در مقام بیان کیفیة وضوء النبی(صلی الله علیه و آله) وارد شده اند، هیچ دلالتی بر اینکه شروع از اعلی الوجه واجب است، وجود ندارد و تنها به بیان کیفیة وضوء اکتفا شده است و اگر دلالتی بر ابتداء بالأعلی داشته باشد، لعل که از باب افضلیة باشد.
3⃣روایتی که از ابی جریر الرقاشی در قرب الاسناد آمده است: «فقال: لا تعمق في الوضوء و لا تلطم وجهك بالماء لطما و لكن اغسله من أعلى وجهك إلى أسفله بالماء مسحا، و كذلك فامسح الماء على ذراعيك و رأسك و قدميك» هرچند دلالت این روایت بر وجوب تمام است، لیکن مناقشه سندی در آن وجود دارد به دلیل اهمال موجود در ابی جریرالرقاشی.
4⃣با عدم تمامیت دلالت ادله در این باب، تنها مستمسکی که باقی میماند، تسالم فقهائیه است که محقق خوئی درباره آن چنین میگوید:
«فلم يبق الا تسالم الفقهاء الأقدمين و سيرة أصحاب الأئمة عليهم السلام حيث جرت على غسل وجوههم من الأعلى إلى الأسفل، فإن المتقدمين متسالمون على وجوب ذلك و لم يخالفهم في ذلك الا السيد المرتضى «قده» كما ان أصحاب الأئمة- ع- لم ينقل عنهم خلاف ذلك فلو لم يكن هذا على وجه الإلزام و الوجوب لظهر و شاع فنطمئن من عدم ظهور ذلك بان الغسل من الأعلى إلى الأسفل أمر واجب لا محالة.و على الجملة أن التسالم بين الفقهاء «قدهم» ان تم و ثبتت سيرة أصحابهم- ع- فهو و الا فللمناقشة في وجوب غسل الوجه من الأعلى إلى الأسفل مجال واسع. غير ان النفس مطمئنة من سيرتهم و تسالم فقهائنا الأقدمين على وجوبه.»
▫️التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة۴، ص: ۶۸
@alfigh_alosul
#فائدة_رجالية
🔅استاد آیت الله شهیدی(زیدعزه):
▫️به دو دلیل نمیشود به مراسیل جزمیه صدوق اعتماد کرد:
۱. معلوم نیست در عرف صدوق میان «قال الصادق» با «روی عن»، تفاوتی باشد تا بگوییم مراسیل جزمیهاش کمسانیده. همانطور که حضرت امام و محقق داماد به این نکته (مراسیله کمسانیده) اعتقاد دارند.
۲. آنچه که در مقدمه الفقیه آمده که اخبار این کتاب، حجت بین من و خدای من است، ملازم با این نیست که حجت برای ما هم باشد.
▫️درس روز یکشنبه، ۲۴ ربیع الاول ۱۴۴۳
🔹پیرامون این موضوع، مطالبی از سایر اعلام تقدیم خواهد شد.
🆔https://eitaa.com/alfigh_alosul/1276
🔹دیدگاه «حضرت امام» درباره «مراسیل جزمیه صدوق»
ایشان، در کتب متعدد فقهی خود به طرح نظر خویش پرداخته است.
1⃣در کتاب البیع میگوید:
«مراسیل صدوق کمتر از مراسیل ابن ابی عمیر نیست، و مراسیل صدوق بر دو قسم است: قسمی که ارسال و نسبت آن به معصوم(سلام الله علیه) به صورت جزمی است مانند: قال امیرالمؤمنین(سلام الله علیه). قسم دوم، آن مرسله ای که با «روی عن» آمده است؛ و القسم الأوّل من المراسيل هي المعتمدة المقبولة.»البیع، ج۲ ص ۶۲۸
2⃣بعد از تقسیم مراسیل صدوق به دو قسم، در کتاب الطهارة در اعتبار قسم اول، چنین استدلال میکند:
«اینگونه از مرسلات که مضمون ان به امام اسناد داده می شود بدون آنکه اسناد به روایت یا نقلی باشد، کمتر از مسندات نیست، بلکه این گونه اسناد، شهادت به وثاقت رواتی است که در طریق آن قرار دارند، به گونه ای که ناقل مطمئن به صدور آن است، فلذا آن خبر را به امام (سلام الله علیه) اسناد داده است.
و توهم اینکه: ثبوت وثاقت نزد صدوق برای ما کافی نیست، چرا که ممکن است که ما به امارات جرحی دست یابیم که ناقل به آن اطلاع نداشته باشد، پس نزد ما موثق نباشد.
این توهم مدفوع است: چرا که این احتمال در مثل روایتی که اسناد جزمی دارد و ناقل آن مثل صدوقی است که قریب العهد به زمان ائمه(سلام لله علیهم) است، و علم او به حال روات، مستند به اجتهاد محتمل الخطأ هم نیست، جاری نمیشود. مضاف به اینکه، توثیق صدوق کمتر از توثیق نجاشی و سایر ائمه رجال نیست.» الطهارة (تقریر فاضل لنکرانی) ص ۴۶۷
ادامه دارد....
@alfigh_alosul
🔹دیدگاه «محقق داماد» درباره «مراسیل جزمیه»
ایشان، نه تنها درباره مراسیل جزمیه صدوق بلکه درباره مراسیل مفید نیز نظر مشابهی دارد:
1⃣درباره مراسیل صدوق، در کتاب الحج چنین میگوید:
«و ما رواه الصدوق (ره) قال: قال الصادق (ع): ان جامعت و أنت محرم قبل ان تقف بالمشعر فعليك بدنة و الحج من قابل. و ان جامعت بعد وقوفك بالمشعر فعليك بدنة و ليس عليك الحج من قابل. / و لا ضير في إرساله بعد كونه بمثل هذا اللسان من الاستناد الصريح فإنه لا يكون الا عند اطمينان المرسل بصدوره منه (ع) فيكشف عن كونه مورد الطمأنينة للصدوق (ره).» الحج، ج۳ ص ۷۳۶
2⃣درباره مراسیل مفید، در کتاب الصلاة چنین میگوید:
«و منها: ما رواه عن المفيد- في المقنعة- قال: قال عليه السّلام: لا تصلّ المكتوبةفي جوف الكعبة، و لا بأس أن تصلّي فيها النافلة.لا سترة في ظهورها في المنع، سيّما بلحاظ التفصيل بين المكتوبة و النافلة القاطع للشركة. / إنّما الكلام في السند، للإرسال، إلّا أن يعتمد على مثل هذا الإرسال البتّي، لكونه كاشفا عن القطع أو ما هو قريب منه، و إلّا لقال: «روي» أو نحوه مثلا» الصلاة، ج۳ ص ۷۲
🔹ایشان، تبیینی مانند امام ندارد و به همین مقدار اکتفا می کند که: ارسال بتی، کاشف از اطمینان مرسل به صدور روایت از امام(سلام الله علیه) است و همین مقدار، مانع از اضرار ارسال به صحت استناد و جواز اعتماد به آن مرسله است.
ادامه دارد....
@alfigh_alosul
🔹آراء سایر اعلام درباره مراسیل صدوق
1⃣شیخ بهایی درباره اعتبار مراسیل صدوق میگوید:
«قد ذكر رحمه الله ان ما أورده فيه فهو حاكم بصحته و معتقدا به حجة فيما بينه و بين الله تع، فينبغي ان لا يقصر مراسيله عن مراسيل ابن ابى عمير و ان تعامل معاملتها و لا تطرح بمجرد الإرسال»
الحبل المتین فی احکام الدین، ص ۱۱
2⃣میرزای نائینی درباره اعتبار مراسیل صدوق میگوید:
«و أمّا ما أرسله بقوله «و روي .. إلخ» فلا اعتبار به، لأنّه يستشمّ من التعبير بقوله «و قد روي» أنّ الرواية لم تثبت عنده، و إلّا كان حقّ التعبير أن يرسلها إلى الإمام عليه السّلام بقوله: و قال الصادق عليه السّلام، أو عن الصادق عليه السّلام، و ما شابه ذلك من مراسيل الصدوق، حيث حكي عنه أنّه يسقط الأسانيد و يروي عن الإمام مرسلا، و من هنا كانت مراسيله معتبرة»
الصلاة، ج۲ ص ۲۶۲
3⃣آیتالله حکیم درباره عدم اعتبار مراسیل صدوق میگوید:
«و أما مرسل الصدوق فلم تقم حجة على حجيته، كي لأجله ترفع اليد عن ظاهر النصوص المتقدمة المتأكدة الدلالة. و هذا النوع من مرسلات الصدوق (ره) و إن كان أقوى من النوع الآخر المعبر فيه بمثل: «عن الصادق (ع)»، أو «عن الكاظم (ع)»، لكنه ما دام الخبر مستنداً إلى مقدمات حدسية اجتهادية لا مجال للاعتماد عليه. لا سيما مع احتمال كونها نظرية خفية جداً، كما لا يخفى.»
مستمسک العروة الوثقی، ج۱۱ ص ۲۱۱
4⃣آیتالله خامنهای درباره عدم اعتبار مراسیل میگوید:
«و ما قيل من أن مرسلات الصدوق إذا كانت بنحو نسبة القول إلى الإمام (عليه السلام) فهي في قوة الحديث المسند اعتمادا على الصدوق (رحمه اللّه) مما لا يساعده المبنى المعروف و المرضي في باب حجية خبر الواحد، و ليس هناك ما ينجبر به ضعف سند الرواية.»
المهادنة، ص ۷۱
@alfigh_alosul