May 11
#مصاحبه_1
◀️ مصاحبه تفصیلی با خبرگزاری رسا
🌐 مطالعه کامل متن تفصیلی این مصاحبه:
http://ali-amiry.ir/74
#کوتاهنوشت_1
💠 تیشه به ریشه طب و اسلام نزنید!
▪️ درباره آسیبهای فعالان و روحانیون طب اسلامی
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
🔹 چند صباحیست…
چند صباحیست، برخی هم لباسان ما، با عنواینی مثل: پدر طب اسلامی، طب الرسول (ص) و …، بدون نگاه فقیهانه به احادیث و با برداشت های ناصواب، سطحی و با مسلکی اخباری، از روایات طبی، دست به درمان، ویزیت و فروش دارو زده اند.
🔸 فقط بیمار پشت سر بیمار!
حضرات گاها بیش از ۵۰۰ مریض را در روز ویزیت میکنند. جالب آنکه ویزیت این افراد حتی چند ثانیه هم طول نمیکشد. تشخیص، گرفتن شرح حال از بیمار، مداقه در احوال بیمار؛ هیچ کدام انجام نمیشود و فقط، بیمار پشت سر بیمار!
گوش فلک الافلاک را ادعایشان پر کرده است. که وا اسلاما! وا دینا! ما تمام بیماری ها را درمان میکنیم. درمان سرطان و ام اس، برای ما از سرماخوردگی هم راحت تر است! ما آمده ایم ریشه ی بیماری را در ایران بخشکانیم.
🔹 خدا نمیخواهد درمان شوید!
اما مع الاسف بنابر گزارشات، مشاهدات عینی و مستندات موجود؛ این جریان اخباری مسلک در بعضی موارد حتی یک مورد بیمار بهبود یافته هم نداشته است، مثل بخور منسوب به حضرت مریم (س)! عجب آنکه، بعد از مراجعت بیماران بهبود نیافته، و عرض شکایت از بی نتیجه بودن درمان خود، این بیماران پاسخ هایی چنین میشنوند:
« ما درمان ها و داروهای، امام صادق (ع) و اما باقر (ع) را گفته ایم و بروید از این بزرگواران علت عدم درمان خود را بپرسید! و یا حتما علت درمان نشدن شما ابتلا و آزمایش الهی است و خدا نمیخواهد درمان شوید! و… ..»
🔸 اینان تیشه به ریشه این طب الهی میزنند!
به خدا قسم، اینان تیشه به ریشه این طب الهی میزنند! سطحی نگری، نگاه عوامانه به احادیث، برداشت های ناصواب و بدون مداقه در احادیث، نتیجه ای جز بدبین کردن مردم به اهل بیت (علیهم السلام) و اسلام ندارد.
انشا الله در آینده ای نزدیک همایشی با عنوان «نقد اخباریگری در طب اسلامی» از طرف موسسه طبنا، برگزار خواهد شد و به نقد و بررسی علمی، حدیثی و روشی این جریان اخباری مسلک در طب پرداخته خواهد شد.
✍️ و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین
علی امیری – ۱ محرم الحرام ۱۴۳۸
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/94
#کوتاهنوشت_2
💠 پشت پرده داروهای اهل بیت (ع)
▪️ درباره مستندات داروهای طب اسلامی
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
مرکب یک، مرکب دو، مرکب سه، مرکب چهار، جامع امام رضا ع، قرص خون، شافیه، حضرت محمد ص و بخور مریم و … .
اینها اسامی داروهایی است که از سوی برخی روحانیون و دغدغه مندان احیای طب، بعنوان تُراثِ اهل بیت (ع) و تنها داروهای ماثور روایی، تبلیغ، ترویج و عرضه می شود.
🔹 معاجین!
مبنای پیدایش و ساخت این مَعاجین، نه مُستنبِط از کتابُ الله است و نه مرویات اصیل و معتبر مجامع امامیه! و نه حتی عامه! این داروها نه از طُرُقِ کلینی و صدوق رسیده است و نه مفید و طوسی و رضی (رحمهم الله اجمعین)! و نه حتی توثیق هیچ فقیه و عالم و طبیبیست! نه مکاشفه و شهود و رویای صادقه است! نه حتی اوامر موالیان سازمان بهداشت جهانی در وزارت بهداشت! نه مداقه و مشاهده بالینیست و نه حتی آزمایش شده بر موش های آزمایشگاهی! و نه در قوطی عطاران پیدا شده است! و نه حتی نسخه مادربزرگ های ماست!
🔸 طب الائمه ابنی بسطام!
بلکه جملگی داروهای فوق الذکر، روایات منقول درکتاب طب الائمه، منسوب دو برادر به نامهاى عبد الله و حسین فرزندان بسطام است.
فی الحال فارغ از اینکه آیا واقعا دو برادر به نامهای پسران بسطام وجود خارجی داشته اند و یا نه، پرسش این است که این کتاب محصول چه محفل و چه گرایشی است؟
درکتاب طب الائمه ابنی بسطام، روایات کثیری از مفضل جعفی، محمد بن سنان، یونس بن ظبیان و برخی دیگر از رُوات، که سخت مورد توجه غُلات بوده اند به چشم میخورد. برخی دیگر از راویان در اسناد کتاب تنها به طور روشن مورد استناد محافل غلات بوده اند. شماری از آنان هم کسانی هستند که نامشان در کتابهای رجالی دیده نمی شود و احتمالا برگرفته از سنت غالیانی بوده اند که آثار آنان در کتابهای بعدی امامیه یا حذف شده و یا اساسا این راویان ساخته و پرداخته آن سنتها هستند و لذا مورد بی اعتنایی رجالیان و محدثان مکتبهای قم و بغداد قرارگرفته اند.
🔹 قطعا این کتاب بر مبنای سماع به دست ما نرسیده است!
همچنین با در نظر گرفتن تأخر نسخه های خطی کتاب طب الأئمه که تنها از دوره علامه مجلسی و هم عصران او، مورد شناسایی قرار گرفته، قطعا این کتاب بر مبنای سماع و قرائت به دست ما نرسیده است و در مدخل کتاب هم از راوی متن سخن به میان نیامده، اما از متن کتاب به خوبی روشن است که راوی این متن، در واقع گردآورنده، سازنده و نویسنده اصلی این کتاب بوده است و او دو راوی مذکور را تنها به صورت ساختگی برای این متن در نظر گرفته بوده است.
🔸 غالیان شیعی!
مع ذلک کتاب طب الائمه که تنها منبع دارو های یاد شده است به احتمال قوی متعلق به غالیان شیعی است که آنان را می توان متعلق به اوائل دوره غیبت صغری دانست. از آنجا که شماری از افراد خاندان حکومتگر آل بسطام، علائق غالیانه داشته اند، این احتمال طرح می شود که پسران بسطام ارتباط و انتساب به آن خاندان داشته باشند.
🔹 سوالات ما از مُدَعیان این داروها:
اما سوالات ما از مُدَعیان و مروجان این داروها:
۱.. با چه حجت شرعی و متد فقیهانه ای بر این مَعاجین، برند اسلامی زده و همه را با شلاق دوری از کلام اهل بیت، توبیخ میکنید؟!
۲..کدام یک از محدثان کهن امامیه که طُرُقِ مشهور حدیثی را می شناختند این کتاب را نقل کرده اند که حال شما داعیه دار آن شده اید؟!
۳.. چرا کتابی که اسانید حدیثی آن عمدتا آشفته، ناشناخته و یا به روشنی ساختگی به نظر می رسد، به اهل بیت و اسلام نسبت میدهید؟!
۴..آیا کتابی که متن آن سراسر تعارض و تناقض با اصول طب اسلامی است میتوان به عنوان طب اهل بیت به مردم عرضه شود؟
🔸 ظلم و بدعتی نابخشودنی!
فی الحال با کمی نگاه محققانه و بدون تعصب و با چشم پوشی از تمایلات اقتصادی، به وضوح میابید که احادیث موجود در کتاب پسران بسطام هیچ نسبتی با مرویات کهن امامیه ندارد و نسبت دادن آن به اهل بیت (ع) ظلم و بدعتی نابخشودنی خواهد بود.
انشا الله به زودی مقاله ای در حوزه نقد محتوایی کتاب طب الائمه تقدیم میگردد، که در خانه اگر کس است… .
✍️ و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین
علی امیری — ۱۰ صفر ۱۴۳۸
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/98
#کوتاهنوشت_3
💠 یک مثقال مُداقِّه، یک خروار اصابت …
▪️ درباره روایت نسیانآور بودن کنجد
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
🔹 با دقت ببینید!
لطفا بیایید کمی با دقت این جملات را مرور کنیم:
۱.. کنجد یکی از عللی است که در روایات آمده، حافظه را ضعیف می کند.
۲.. از دیگر علل ضعف حافظه مصرف کنجد است و امروزه اضافه کردن کنجد به نان بسیار رایج شده است.
۳.. یکی از فرق های طب اسلامی و طب سنتی این است که بر اساس آموزه های اهل بیت ع کنجد حافظه را ضعیف میکند لذا از مصرف کنجد پرهیز کنید.
مدتیست در اَفواه، فضای مجازی، برخی سایتها و یا گعده های طبی، مطالبی تحت این عنوان که مصرف کنجد، یکی از علل ضعف حافظه است دیده و شنیده میشود. این کلام زمانی بیشتر جلب توجه میکند که مُستَنبط از روایات اهل بیت و مستند به احادیث شمرده شود.
🔸 فقط یک روایت، آن هم در ناکجا آباد!
با اندک تَتَبُعی در می یابیم منشا این انتساب، تنها وجود یک روایت٬ آن هم درکتاب طب النبی (ص) نوشته شخصی به نام ابوالعباس جعفر مستغفری نسفی است که حنفی مذهب بودن او محل اتفاق کثیری از حدیث پژوهان است. فی الحال فارغ از اینکه مرویات کتاب طب النبی (ص) تا چه حد قابل اِستناد است (به تفصیل در مورد کتاب طب النبی مستغفری بحث شد) ابتدا روایت مورد مناقشه را بررسی میکنیم.
🔹 بررسی روایت مورد مناقشه!
در کتاب طب النبی (ص) از قول نبی اکرم (ص) نقل شده است که حضرت فرمودند: عَشر خِصال تُورِث النِسیان، … و الجُلجُلان و… .
از نگاه لغت کلمه «السِّمْسِم» به معنای کنجد و «الکُزبُرَه» به معنای گشنیز است؛ اما کلمه «الجُلجُلان» که در روایت بالا موجب نسیان و فراموشی شمرده شده یک اسم مشترک بین «کنجد» و«گشنیز» است. حتی در متون کهن طبی، «الجُلجُلان» به هر دو معنای گشنیز و کنجد استعمال شده است.
فی الواقع با چشم پوشی از منشا نقل حدیث، نسیان آور بودن، مردد بین گشنیز و کنجد باقی می ماند.
🔸 همین اختلاف گِره مسأله را باز میکند!
حل این ابهام ، بسیار سهل است. با کمی تورق در متون دسته اول حدیث شیعی، به وضوح میابیم که روایت مورد بحث، در منابع شیعی هم آمده است، اما با اندکی اختلاف! البته همین اختلاف گِره مسأله را باز میکند و اگر مستمسک ما تراث اصیل شیعی باشد، دچار اشتباهاتی چنین نمیشویم.
🔹 «الکُزبُرَه» و نه «الجُلجُلان»!
در کتاب «من لا یحضره الفقیه» از قول نبی اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: یا علی تِسعَه اَشیاء تُورِثُ النِسیان، … و أکل الکُزبُرَه و… . همان طور که نگاشته شد «الکُزبُرَه» به معنای گشنیز است. یعنی در کتاب گرانسنگی مثل «من لا یحضره» روایت با لفظ «الکُزبُرَه» ضبط شده است و نه «الجُلجُلان»!
قابل توجه اینست که در کتب حدیثی متاخر مثل «وافی» و «وسائل الشیعه» هم با لفظ «الکُزبُرَه» ضبط شده است و نه «الجُلجُلان»!
آنچه مرحوم صدوق نقل کردهاند ابهام را از واژه «الجلجلان» منقول در کتاب المستغفری ، برطرف کرده و روشن می کند منظور از «الجُلجُلان» معنای اول آن، یعنی «گشنیز» است. جمع جبری فوق بر مبنای تسامح در پذیرش روایت مستغفری بود و حال اینکه اساسا روایت کتاب طب النبی (ص) وُرودی در عملیات استنباط ندارد.
🔸روایات نسیان آور بودن مربوط به گشنیز است!
علی ای حال در مقایسه روایت خطیب مستغفری و روایت «من لا یحضر» معلوم می شود نسبت لفظ «الجُلجُلان» (لفظ مشترک بین معنای گشنیز و کنجد) برای نسیان آور بودن، از جانب کتب اهل سنت است و نسبت لفظ «الکُزبُرَه» (گشنیز) از جانب کتب معتبر شیعی است.
البته مؤیدات دیگری هم هست.مثل آنکه در روایات سفارش به ترک آن توسط تازه عروسان شده است.
بدین ترتیب معلوم میشود روایات نسیان آور بودن مربوط به گشنیز است و روایات عامّه و روایات شیعه در این زمینه با هم هماهنگ می شوند.
🔹محمل سترگی برای این مدعا وجود ندارد!
در آخر باید عرض شود نه تنها محمل سترگی برای این مدعا وجود ندارد٬ بلکه بعنوان تجربه قطعی حکمای شیعی کنجد سبب تقویت حافظه میشود و مصرف زیاد گشنیز را سبب ضعف حافظه شمرده اند که اتفاقا موافق روایات هم هست. این امر در منابع متعدد تصریح شده است.
🔸 برداشت های شتاب زده!
اندکی تأنی و مداقه بیشتر در اخبار٬ قطعا از سهوها و برداشت های شتاب زده می کاهد و نظر را ورز می دهد و پخته می کند.
آنچه به رشته نوشته درآوردم مشتی بود از خَروار٬ که امید می رود باعث تنبه خاطر و انبساط خامه گردد تا پس از این کمتر شاهد گذرهای سریع و بدون مکث از کنار کلمات حکیمانه خداوند و نمایندگان او باشیم.
✍️ و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین
علی امیری — ۲۶ ربیع الاول ۱۴۳۸
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/101
#کوتاهنوشت_4
💠 آب به کدام آسیاب میریزید؟!
▪️ درباره آسیب شناسی همایش «روحانیون پزشک و فرزندان پزشک روحانیون»
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
🔹 هر چند دیر هنگام!
به تازگی همایش «روحانیون پزشک و فرزندان پزشک روحانیون» به دست معاونت سلامت مرکز خدمات حوزه های علمیه با هدف «ارتقا سلامت جامعه از طریق روحانیون» و با حضور قائم مقام وزارت بهداشت و آیت الله مقتدایی (حفظه الله) برگزار شد.
هر چند دیر هنگام! اما همینکه تا حدی تصمیم گیران و مدیران حوزه، به ضرورت ارتقاء سلامت در جامعه و ورود حوزویان به این عرصه پی بردنند، موجب اِمتنان است.
🔸 سوالی بی تکلف و سرگشاده!
همانطور که پیش بینی هم میشد مانند اغلب نشست های حوزوی، حُکمَاً در این همایش هم نباید به انتظار دَراَنداختن طرحی نادیده و حرفی نوآفرید نشست اما همزمان با برگزاری این همایش، سوالی پیش آمد که لازم میبینم آنرا بی تکلف و سرگشاده بپرسم.
چگونه است که مسئولان برگزاری همایش، عنوان ” فرزندان حوزه در عرصه سلامت” را زیبنده این جلسه دیده اند، اما هیچ دعوتی از فعالان عرصه طب اسلامی، روحانیون و عالمانی که در جایگاه جریان سازان و روشنگران راستین سلامت در کشور هستند؛ به عمل نیاورده اند؟!
این از یادرفتگی شگرف؛ علاوه بر پشت کردن به توان علمی و پژوهشی حوزویان عرصه طب و سلامت؛ پذیرش ظلمیست که از سوی متولیان سلامت مدتهاست به جامعه تحمیل شده است و از سویی با واژگان “همایش” و “سلامت” آشکارا تناقض دارد!
🔹 فریاد حنجره قلم!
اگر نخواهیم مانند گذشته خود را به خوش بینی زده و به حساب نسیان دست اندرکاران بگزاریم، لابُدِ از این هستیم که پرده از روی واقع بینی خود کشیده و حقایقی را با حنجره قلم، فریاد زنیم.
آن این است که اساسا حوزه علمیه مفتون مَعالم و مَظاهر دنیای مدرن شده است!
چندیست حوزه وقارش را در تواضع مقابل مدرنیسم و محصولات آن میابد و از بیم تجهیل می لرزد که مبادا انگ تحجر خورده و به مُحاق رود و زبان به تَملق وَضعیت موجود می چرخاند که مبادا متهم به ولنگاری شود.
حوزه شکوه و جلالش را در تاویل آیات کریمه به کشفیات عصر مدرن و وفق دادن احادیث ماثوره با آرا منورالفکران میبیند. اگر هم گاهی و از سر رفع تکلیف، مخالفتی دَراَندازد و غرش و کرنشی کند، به مثابه شیر بی یال و دمیست که نه هراسی دارد و نه حسابی!
🔸 آزاره خاطر!
آنچه آزاره خاطر است، بی اعتنایی مرکز خدمات و خاصه معاونت سلامت حوزه های علمیه نسبت به عدم نگرورزی به داشته های حدیثی خود در امر سلامت و بی توجهی به رهنمون های مراجع عِظام در باب احیای علم طب در حوزه و هشدارهای اندیشوران حوزوی، به پیامد های پزشکی مدرن و نقد بی پرده سیاست های روز سلامت مانند مسئله منحوس تراریخته هاست.
مع الاسف به این تحذیر ها وَقعی نمی نهند که هیچ، بلکه بعضی فخر خود را در پا کوبیدن به درگاه وزارت بهداشت (بخوانید موالیان سازمان صهیونیستی بهداشت جهانی) میبینند.
🔹 مثَلِ این همایش مَثَلِ…
مثَلِ این همایش مَثَلِ شخصی روشندل است که برای رسیدن به مقصد، دست به دامانِ روشندلی دیگر شده و در آخر هر دو بر طریق می مانند.
اگر سروران پیش از برپایی همایش نظری به آمار مهلک امراض در سالهای اخیر انداخته بودند و تناسب آن را با سیاست های روز سلامت و پزشکی تحلیل میکردند و صد البته، اگر هم گوشه جانی به فَغان های اهالی طب اسلامی میسپردند؛ ای بسا روا شدن حاجتشان را در دَخیل بستن به این وزارتخانه نمی دیدند.
🔸 مشق شب دشمن شناسی!
به راستی اگر مسئولان خاطره ناگوار «کنترل جمعیت» را مشق شب دشمن شناسی کرده بودند، فی الحال به نظاره چنین همایشی جلوس نکرده بودیم. اگرچه «دیر فهمیدن» سنت دیرینه مدیران بوده و خواهد بود!
تا کی قرار است مسئولین حوزه ندانند که آب به کدام آسیاب میریزند؟!
چرا باید مُصِر باشند تا از یک سوراخ چند بار گزیده شویم؟ تا کی قرار است ضربات سهمگین بر پیکره مسلمین وارد شود و ایشان امتثال امر کنند؟! ما تا کی باید سر در گریبان کرده و زبان در نیام نگهداریم و گردن نهیم به تصمیمات مغلوط؟!
🔹 باهم و همصدا!
جناب قائم مقام بهداشت و معاونت سلامت مرکز خدمات، باهم و همصدا در بخشی از ایرادات خود، روحانیون را ملزم کردند به تبعیت و حمایت از قوانین و سیاست های روز حوزه سلامت! حضرت آیت الله مقتدایی (حفظه الله) این همایش را خدمتی بی بدیل به جامعه روحانیت خواندند و بر ترویج و فرهنگ سازی سیاست های روز حوزه سلامت آنهم به دست روحانیت تاکید کردنند!
هر چند شَان خود را این نمیبینم که پاسخ جناب قائم مقام و هم قطارانشان در وزارت بهداشت را داده تا غَث و سمین آشکار شود، اما لازم میدانم نکاتی را خطاب به مدیران خَدوم مرکز خدمات، عالمان و سروران دلسوز حاضر در جلسه عرضه دارم.
ادامه 👇
ادامه 👆
🔸 نکاتی خطاب به مدیران خَدوم مرکز خدمات و عالمان حاضر در جلسه!
از خود پرسیده اید روحانیون باید فرهنگ ساز و مروج کدام خط و مشی در حوزه سلامت باشند؟ آیا روحانیون باید مروج برنامه هایی باشند که سرپنجه های صهیونیسم جهانی آنرا طرح زده است؟!
آیا سروران میدانند پشت پرده سیاست های روز حوزه سلامت چیست؟ آیا میدانند نبض پزشکی و سلامت دنیا، به دست یهودیان شناسنامه داریست که مِن البَدوِ الی الخَتم، برای این نظام مقدس و نسل مسلم و شیعه دسیسه کرده اند؟!
مُحال است و غیر ممکن! کسی ماهیت شوم صنعت پزشکی را بداند و به ابعاد پنهان جریانات بدفرجامی مانند تراریخته پی ببرد و راضی شود روحانیت مروج این سیاست ها باشد.
🔹 چشم امید اعداء الله!
هرچند انتظار نمیرود با این سبک رایج فقاهت، وحیانی بودن طب استنباط شود و نسبت و نقش مرویات طبی با تمدن سازی اسلامی ادراک شود. اما دیگر انتظار هم نمیرود آب بر آسیاب دشمن ریخته و با بی اعتنایی به داشته های حدیثی چشم امید اعداء الله شویم!
افسوس که مدیران و تصمیم گیرانمان را، همیشه باید در صف آخر بصیرت و روشنبینی بیابیم.
🔸 سخن آخر!
در آخر صمیمانه و خیرخواهانه و البته مُصِرانه و مُجِدانه؛ از مدیران و مسئولین گِرام حوزه خواستارم، تا دستورات اسلام و مرویات ائمه (ع) را به عنوان شاه کلید و اساس ارتقاء سلامت جدی گرفته و قدری به هشدارها و دلسوزی های عالمان و فاضلان عرصه طب گوش دهند، تا هم جامعه را به دست حوزه های علمیه جانی دوباره بخشند و هم حوزه های علمیه را به دست علم طب از رخوت زدگی رَختی دوباره پوشند.
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین
✍️ علی امیری — ۱ جمادی الثانی ۱۴۳۸
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/106
🔹 یادداشت زیر، یادداشت آقای حکیمیفرد یکی از اساتید و مروجین طب اسلامی است که برای این حقیر ارسال کرده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که در دهه های اخیر، طب اسلامی به طور اجتهادی و کاربردی برای اولین بار توسط آیت الله تبریزیان مطرح شده و به شکل چشمگیری در حال گسترش است؛ به ناچار طب اسلامی و آیت الله تبریزیان با هم چنان گرهای خورده اند که فارغ از صحیح یا غلط بودن آن باعث شده منتقدان به شخص آیت الله تبریزیان و طب اسلامی بدون تفکیک این دو از هم در فضائی غیر عالمانه و گاه احساسی از ضعف یکی برای ناکارآمدی دیگری استفاده کنند.
آنان که طب اسلامی را قبول ندارند از سهوهای آیت الله تبریزیان استفاده میکنند و آنان که با ایشان مشکل شخصی دارند موثق نبودن روایات و گاه کتب روائی را بهانه قرار میدهند.
این نوع عقب افتادگی علمی موقعی به اعلا درجه قباحت میرسد که از طریق طلاب، اساتید و مدعیان حوزه علمیه و بدون تحقیق مطرح شود.
شکی نیست که آیت الله تبریزیان از قویترین علمای حاضر اصول فقه حوزه علمیه بوده و سابقه تدریس و مهمتر از آن تألیف کتب فقهی و روائی ایشان دلیلی بر این مدعا است.
اما آنچه باعث شده افرادی ایشان را در زمره اخباریون قرار دهند فهم دقیق و قدرت بالای ایشان در نقد اصول فقه است. در واقع اگر ایشان بدون فهم صحیح از اصول فقه آنچه را که دیگر علما تحریر فرموده بودند تقریر کرده و کورکورانه در کرسی های درسشان به قیل و قال های دیگر علما می پرداختند حتما از بهترین علمای حاضر علم اصول بودند اما اکنون که قدم فراتر گذاشته و با ذکاوت و البته پشتکاری که به خرج داده به نقد مکتب اصولی علما پرداخته اند باید مورد بدترین هجمه موجود در حوزه علمیه واقع شوند.
این در حالی است که انگ اخباری گری از قویترین ابزار هلاکت متهمان است. اخباری گری در حوزه علمیه همانند ضد ولایت فقیه در سیاست است و ضعیف ترین افراد برای نقد مخالفانشان از این حربه استفاده میکنند. این که چرا مدعیان کارشناسی علوم دینی این گونه با این مسئله برخورد میکنند جای بسی تعجب دارد گذشته از این که افرادی دیگر بدون ذره ای تحقیق به نشر آن می پردازند. به نظر میرسد با وضوحی که در اشکالات وارده به اتهامات نداشته این استاد وجود دارد، غرائض شخصی بیشتر دخیل هستند تا نقدهای علمی.
آقایان علما که هیچ، عامه مردم می دانند در مباحث علمی هیچ گاه گفت و شنود های مهمانی و پای سفره برای اثبات ادعا ملاک نیست هرچند این گفت و شنود ها حول مسائل علمی باشد. علم فضای خاص خود را دارد مخصوصا برای کسی که ده ها تالیف و صدها سخنرانی دارد. واقعا اگر فضائی علمی برای مباحثه های رودررو بین آقایان و آیت الله تبریزیان وجود ندارد بهتر است به تألیفات و یا سخنرانیهای علمی و نه تبلیغی ایشان استناد شود تا به گفتگوهای داخل مهمانی و موقع نوشیدن چائی.
از طرفی ارتباط بین توقیفی بودن طب و جریان اخباری گری برای افرادی که کمترین مطالعه در علوم دینی دارند بی معنی است. این نظریه چندین قرن قبل از پیدایش مسلک اخباری گری توسط یکی از قوی ترین علمای اصول مطرح شده. شیخ مفید )ره (از عالمان بزرگ قرن پنجم شیعه در کتاب شریف «تصحیح اعتقادات الإمامیه «با نقد دیدگاه استادش شیخ صدوق )ره (میفرماید: الطب صحیح و العلم به ثابت و طریقه الوحی و إنما أخذه العلماء به عن الأنبیاء ع و ذلک أنه لا طریق إلى علم حقیقه الداء إلا بالسمع و لا سبیل إلى معرفه الدواء إلا بالتوقیف فثبت أن طریق ذلک هو السمع عن العالم بالخفیات تعالى. تصحیح اعتقادات الإمامیه ؛ ص ۱۴۴ . از این گذشته روایات ما که مستقیم یا غیر مستقیم متضمن این مفهوم هستند در حد تواتر است. توصیه میشود متن رساله اهلیلچ امام صادق، توحید مفضل، و حدیث تسعه عشر به عنوان نمونه مطالعه شود.
از اینجا معلوم میشود منتقدان، یا طب را در زمره علوم دینی نمیدانند که در اینصورت نیازی نیست به نقد آیت الله تبریزیان بپردازند و حتی اگر خود صاحب نظر نیستند میتواندن به نظرات علمائی چون شیخ صدوق) ره (استناد کنند و یا اینکه اطلاعات کافی حوزه طب ندارند که نباید خود را کارشناس تمام علوم دینی بدانند.
مهمتر از این کسی که ۵۰ صفحه از جلد اول کتاب دراسه را مطالعه کند دو مطلب را به وضوح میفهمد. اول اینکه نگارنده این کتاب اصولی است و نه اخباری و دوم اینکه ایشان اصول طب را توقیفی و فروع آن را تطبیقی میداند تا جائی که شاید یکی از ایراد های وارده به ایشان مشخص نکردن حدود و باز گذاشتن دست عقل و تجربه در طب باشد. جای بس شگفتی است که کسی هر چهار جلد کتاب را بخواند و نه تنها این مطلب ساده را متوجه نشود بلکه به ایراد مطالبی صد درصد خلاف واقع بپردازد. به نظر میرسد منتقد در مواقع مطالعه کتاب دقت کافی نداشته اند که انشاالله همینطور باشد.
تمام اینها اما باعث مصونیت آیت الله تبریزیان از نقصهایشان نیست. ایشان نقص دارند همان طور که همه انسانها نقص دارند. مهمتر از همه این که مردم ما هیچگاه نتیجه نگرفتن از دارو و درمان را از چشم دین و امام نمیبینند. ادعای آیت الله تبریزیان نیز هیچ مخاطره ای برای اسلام ندارد. مردم از همانجائی که داروی جامع را میگیرند میآموزند که شفا در دست خداوند است و ممکن است تاثیری نبینند.
آنچه امروزه جامعه و مردم ما را به فساد و بدبینی کشیده است فقاهتی است که نتیجه آن ربا، اختلاس، دزدی، رانت، رشوه، تبعیض، بزه، فقر و فحشا است نه فقاهتی که میکوشد تا بیماریهای ساده مردم با قال الصادق برطرف شود تا با انواع محرمات. بهتر است دلسوزان فعال در علوم دینی به خواست رهبر و مراجع لبیک گفته و پس از گذشت ۴ دهه از انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی برای برطرف شدن ربا چارهای اندیشه کنند.
آنچه بر زشتی این نتیجه گیری های غلط میافزاید انتشار آن توسط مجموعه ای است که ظاهرا برای خبرگزاری تأسیس شده اما گوئی کاری به جز تخریب آیت الله تبریزیان ندارد. کانالی که تا کنون از ۴ یادداشت اختصاصیش ۳ مورد و از ۳ گزارش سخنرانیش ۲ مورد در نقد یکطرفه آیت الله تبریزیان است. اخلاق حکم میکند مباحث علمی دوطرفه و به دور از هرگونه حاشیه و اخبار نیز بر اساس واقعیت و با رعایت احترام و موازین اخلاقی باشد. در شرایط حال حاضر حوزه آیت اللهی هر ملاکی داشته باشد آیت الله تبریزیان اگر بیشتر از آن را نداشته باشند حتما حائز تمامیت آن هستند. هرچند در این کانال تنها آیت الله تبریزیان برازنده آقائی بوده اند از شأن آیت اللهی ایشان کاسته نخواهد شد.
این در حالی است که افرادی با سابقه دو سال تقلید در طب اکنون در این کانال با پسوند هائی چون حجه الاسلام استاد، استاد و پژوهشگر و مدرس حوزه و از این دست القاب و عناوین معرفی میشوند.
بهتر است پله های ترقی با نردبان احترام به دیگران، مناظرههای علمی، تحقیق، مطالعه و تحمل سختی طی شود و نه با نردبان تخریب دیگران. بهتر است نقص، ضعف، اشتباهات و اجتهاد های غلط افراد در متون و مناظره های علمی و فضاهای دوستانه به آنها گوشزد شود تا در تریبون های یکطرفه غیر اخلاقی و غیر علمی آغشته به تهمت.
و السلام علی من اتبع الهدی
مهدی حکیمی فرد
#یادداشت_اختصاصی_1
💠 حدیث انگاری مجعولات، به قتلگاه بردن طب است!
▪️ پاسخ به نقد آقای حکیمیفرد از مروجین طب اسلامی
✍️ علی امیری
🌐 مطالعه کامل متن تفصیلی این یادداشت:
http://ali-amiry.ir/112
#یادداشت_اختصاصی_2
💠 نشست هایی بر سر لحاف ملا!
▪️بررسی تحلیلی کارگاههای «نظام سلامت در اسلام»
✍️ علی امیری
🌐 مطالعه کامل متن تفصیلی این یادداشت:
http://ali-amiry.ir/117
#یادداشت_اختصاصی_3
💠 نمی شود با «کلیات ابوالبقا» در روایات طبی جُستار کرد!.
▪️ پیرامون نقد و بررسی نشست «جستاری در روایات طبی»
✍️ علی امیری
🌐 مطالعه کامل متن تفصیلی این یادداشت:
http://ali-amiry.ir/120
#یادداشت_اختصاصی_4
💠 حاشا به این اعتقاد باطل!.
▪️پیرامون نقد و بررسی سخنان نسنجیده استاد معظم علوی بروجردی
✍️ علی امیری
🌐 مطالعه کامل متن تفصیلی این یادداشت:
http://ali-amiry.ir/124
#مقاله_پژوهشی_1
💠 ایضاحی بر حدیث «لا عدوی»!
▪️ شرح و توضیح حدیث «لا عدوی»
✍️ علی امیری
🌐 مطالعه کامل متن تفصیلی این یادداشت:
http://ali-amiry.ir/128
#یادداشت_اختصاصی_5
💠 «کتاب به کتاب»، نه «دهان به دهان»!.
▪️پیرامون سند خطی منتشر شده از رساله ذهبیه
✍️ علی امیری
🌐 مطالعه کامل متن تفصیلی این یادداشت:
http://ali-amiry.ir/138
#کوتاهنوشت_5
💠 خودسوزی اُتوریته طب اسلامی با هیزم «هاریسون»!.
▪️ تحلیلی پیرامون سوزاندن کتاب هاریسون توسط مدعی دروغین طب اسلامی
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
🔸 همه شاهد اقدام نسنجیده مدعی دروغین طب اسلامی بودیم. بدون شک این اقدام مذبوحانه، آن هم در عصر تکنوپولی، نه پسندیده است و نه اثر گذار! صادقانه معترفم که دست الفاظِ حقیر، از توصیف این همه بلاهت کوتاه است و یارای اَدای حقِ مطلب را ندارد. یادتان باشد که رنج درختان جنگل از تبرِ آهنی نیست، بلکه از دسته آن است که از جنس خودشان است. حقیقهً جریان موجود طب اسلامی برای چون منی، به مثابه آب دهان سر بالاست.
🔹 آنچه که به ظاهر سوخت و دود شد، مشتی پاپیروس بی جان بود! اما در واقع هیزمِ خودسوزیِ حضراتِ مدعی طب اسلامی بود و تا دودمانِ سلفی مسلکشان را به باد ندهد، خاموش نخواهد نشست. چنگ کشیدن به کتابی که نماد پزشکی رایج محسوب میشود حتی اگر سراپا سقیم هم باشد – که نیست – اماره جهل کسانی شد که بضاعتِ مُزجاتِ علمیشان را در طب و فقه الحدیث، سالهاست صِیحه می زنیم. به تعبیر امام امت بالاترین قذارات معنویّه، که تطهیر آن را با هفت دریا نتوان نمود، قذارات جهل مرکّب است.
خدا می داند که هم از لبخند لبریزم و هم از گریه فراوان! لبخند برای سادگی، سفاهت، مفاخره و مکابره این حضرات! و سراپا گریه ام برای مظلومیت مرویات معتبر طبی که اینگونه در چنگال مشتی نااهل به محاصره در آمده اند.
🔸 کسانی که حتی توانمندی تمشیتِ یک کانال تلگرامی را نیز ندارند و روز و هفته ای نیست که افاضاتشان در فضای مجازی مایه مضحکه اَعداء نباشد، ردای براندازی طب شیمیایی برایشان گشاد تر از حد تصور است.
با مفتوح شدن باب اقدامات داعش گونه، قطعا زمینه برای به مُحاق رفتن کثیری از خزائن موثق و وحیانی طبی فراهم می شود و عرصه برای بی دینان حوزه سلامت فراخ! و در نهایت آنچه ذبح می شود، مجامع موثق حدیثی است که به قتلگاه شبه علم و خرافه انگاری می رود.
🔹 بنده نه سمپات تربیت شدگان ساینتیسمِ پزشکی هستم و نه ارادتی به کارتل های صهیونیست و مافیای داروسازی عصر حاضر دارم و نه حتی دلدادگی خاصی به جریان موسوم به «طب ایرانی»! همه را میکاوم و آزادانه رد یا قبول می کنم. لذا اگر این را صادقانه مُقر نباشم جفا در حقِ «تجربه» کرده ام. کراراً برای تکمیل زنجیره مطالعاتم در کتاب «هاریسون» جستار داشته ام و در مطاوی آن مطالب مفید در حوزه نشانهشناسی، تشخیص و سببشناسی کم ندیده ام و هیچگاه آن را در رده کتب ضاله به حساب نمی آورم. «فاعتبروا یا اولی الالباب»!
آنچه در این مقال حیاتی است واکاوی ابعاد و بررسی علل این اقدامات افراطی و مشمئز کننده است. لذا حرف دل را به قلم سپرده و در چهار بخش، چشمان شما را به نکاتی مهمان می کنم:
1️⃣ ریشه این فتنه را در قرون هفتم بدانید!
آن زمان که مجلسی ثانی در بحار الانوار نوشت: «کتاب طب الأئمه … لیس فی درجه سائر الکتب لجهاله مؤلفه و لا یضر ذلک … فی الأدویه و الأدعیه لا نحتاج إلى الأسانید القویه». علامه مجلسی خشتِ کجی را بنا نهاد که امروز کجی آن را در ثریای جریان طب اسلامی به نظاره نشسته ایم.
دریافته های این طلبه ابجدخوان آن است که خبط استراتژیک محدثین قرون هفتم تا دهم هجری، در نقل مرویات نامعتبر طبی و اعتماد نابجا به برخی کتب حدیثی، تخم فسادی را کاشت که امروز ثمرِ آن، تفکرِ متصلب مدعیان طب اسلامی است. ضربه سهمگینی که ناخواسته از این اعاظم به بدنه حدیثی شیعه وارد شد ای بسا تا عصر ظهور هم قابل جبران نباشد. (البته نگارنده متذکر می شود که ابداً رویه علامه مجلسی و هم اقرانشان در فهم و بررسی رویات طبی با مدعیان طب اسلامی یکسان نبوده و تفاوت ماهوی دارد)
آنچه که استنادات بی ضابطه و اجتهاد های افسارگسیخته به مرویات غیر موثق طبی را رقم زد ریشه در تسامح حدیثی در قرن هفتم تا دهم هجری دارد.
تا زمانی که در حوزه علمیه روش های اعتبارسنجی و فقه الحدیث به سامان نیاید و فقاهت ورزی در مقام درخور خود ننشیند و معرفت عالمانه افعال خداوند در طبیعت، نه با نگاه داروینی و همسو با مدرنیته، بلکه با نگاهی هماهنگ با تمدن سنتی و وحیانی انبیاء، کاویده و پژوهش نشود، باید همچنان نظاره گرِ افراط های حضرات طب اسلامی باشیم.
2️⃣ «این» افراط ها، نتیجه «آن» تفریط ها است!
اَجلایی که به مناصب رده بالای حدیثی در قم تکیه زده اند و در موسسات، پژوهشگاه ها و هیئت علمی ها جا خوش نموده اند و با تبختر سخن از تیغ تیز علم رجال می گویند و چگونگی تشخیص وَضع و جَعل مرویات طبی را در کُتُبِی چون «الموضوعات» و در خلال مطالب بی مایه افرادی چون «ابن جوزی» دنبال میکنند، الان عمامه شان را بلند تر و کلاهشان را بالاتر بگذارند! طبعاً بیراهه رفتن شما حضرات، از بیابان سر درآوردن آقایان طب اسلامی است!
ادامه 👇
ادامه 👇
غوغاسالارى ها و هجمه هاى تیز و تند و بعضا هتاکانه که توسط سخنوران و متولیان همایش های «نظام سلامت در اسلام» نسبت به مرویات موثق طبی نثار شد، جدای از اینکه حکایت روشن از «جدایی علم و دین» داشت، بستری را فراهم کرد برای این دست اقدامات!
عالیجنابان صاحب منصب حدیثی در قم! که فقط تیغ تیز نقدتان یک لَبه دارد! و با آن لَبه هم فقط دامانِ اسلام را از طب و سلامت می زدایید! و ننگِ عقلایی خواندن بهداشت مدرن را بر پیشانی خود می نهید! و رسواییِ مهر برائت زدن، بر سیاست های شوم پزشکی مدرن را در فقه پزشکی به نام خود ثبت می کنید! بیایید و ثمره تفریط های خود را در افراط های حضرات طب اسلامی مشاهده کنید!
هنگامی که شما متبخترانه سخن از قلع و قمع کردن میراث حدیثی شیعه و صحت پنج درصدی این احادیث می گفتید و بی اطلاع از معتَقدات حقه امامیه در «علم الامام» با حدیث مجعول تابیر نخل، پیامبر ص را از علم طب و امور دنیوی خلع ید می نمودید، باید تحمل آلام خارهای خارستان طب اسلامی را چشمانتان داشته باشید.
3️⃣ وضعیت اسفناک حوزه امروز!
بی رغبتی عملی علما، فقها و مدیران ارشد حوزه علمیه به پژوهش های روایی طبی، زمینه را برای جولان نااهلان فراهم کرد. نیک به یاد دارم چند سال پیش چندین سیاهه ممهور را برای برخی مدیران و معاونان ارشد حوزه ارسال کردم. همانجا هشدار این بی توجهی حوزه علمیه را به این میراث عظیم متذکر شدم و مدت مدیدی است به هر بهانه ای کاغذی را قلمی می کنم بدان امید که تنویری صورت گیرد و دِماغی از جای خودش بجنبد! اما نه آبی از حضرات گرم شد و نه صدایی از کسی بلند شد و نه کَکی از کَسی گَزش نمود!
حضرات مسئول در حوزه علمیه! زمانی که نه یک پژوهشگاه حوزوی را و نه حتی یک زیر پله نمور در فیضیه را به امر پژوهش و بررسی مرویات طبی اختصاص نمی دهید و حتی یک پول سیاه را هم در این امور روا نمی دارید، فی الحال رئوس مبارکتان را بالاتر بگیرد و این فضاحت مدعیان طب اسلامی را مشاهده کنید. یادتان باشد! هر کسی از این اوضاع امروز شکایت کند، شما حق تظلم و اعتراض و شکوه ندارید!
به عنوان یک متأمل در روایات طبی و آگاه به جریانات طبی موجود در حوزه معتقدم، نه مدیر و معاونان ارشد حوزه، نه جامعه مدرسین و نه حتی برخی بیوت، حق تبری، اعتراض و شکوه از این اقدام سفیهانه را ندارند! شما مدیدی است با سهل انگاری، کم کاری و بی خیالی نسبت به مرویات طبی، ناخواسته به این دست اقدامات داعش گونه دامن زده اید و زمینه به مقتل رفتن طب و اسلام را فراهم نموده اید.
زمانی که حتی یک مدرس و درس رسمی را در حوزه به پژوهش در مرویات طبی اختصاص نداده اید و جملگی اساتید و متفکرین حوزه را مشغولِ برگرداندن ضمائر بی ثمر کفایه و مکاسب کرده اید و بُکرَتاً و عَشِیاً زوائد علم اصول را به نام علم و فقاهت قالب زده اید، باید الان بنشینید و به زبان سکوت سخن کنید و فضاحت موجود را تحمل کنید!
آن زمان که ما و همکشیان ما، حنجره قلمشان را پاره کردند و کرارا و مرارا متذکر شدند که آقایان مدیر حوزه! «فکری به حال وضعیت روایات طبی کنید» باید این روز را نیز پیش بینی می نمودید. شاید خلاصه این بخش، این فراز باشد که:
«ماه درخشنده چو پنهان شود، شب پره بازیگر میدان شود»
4️⃣ مسامحه دادگاه ویژه روحانیت!
امیر بیان فرموده اند: «یَجِبُ على الإمامِ أنْ یَحْبِسَ … الجُهّالَ مِن الأطِبّاءِ»
بدون شک مسامحه و تاخیر در محکومیت قطعی و عادلانه این اقدام مشمئزکننده جایز نیست. هر چه دیرتر سر نشتر قانون و عدل بر عروق جهالت و افراط بنشیند، زمینه فراگیری این فساد نیز بیشتر می شود و لاجرم علاج آن هم دشوارتر! قطعا نباید برخوردهای عادلانه قضایی فقط نسبت به یک فرد فروکاسته و محدود شود، بلکه برای یک مقابله سلبی صواب، باید تمام جغرافیای این جریان کاویده و ابعاد مختلف آن به همراهی جمعی از متفکرین این حوزه و جریان شناسان بررسی شود.
آن زمان که این جریان نطفه ای در رحم بود، به هشدارهای دلسوزان و اخطارهای مطلعین توجه نشد. اگر آن زمان با ایشان برخورد قاطعانه شده بود، زمینه تجری و گستاخی امروز این آقایان فراهم نمی شد.
ریشه افراط های امروز را در آن زمانی ببینید که چشم بر مفاسد این جریان بستید و مصانعه و مجامله را به حد اعلا رساندید و از زیر سبیل مبارک، جرائم را آهسته رد کردید و به مشتی تعهد کاغذی قانع شدید. اگر مواجهه جدی صورت نگیرد، در آینده نیز باید منتظر سوزاندن یک کتابخانه پزشکی یا به آتش کشیدن یک بیمارستان باشید. والله العالم
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین
✍️ علی امیری — ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۱
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/109
#یادداشت_اختصاصی_6
💠 «کرونائیسم» در هندسه معرفتی عالمان مذهب!.
▪️پیرامون واکاوی مبانی معرفتی مواجهه عالمان دین با مسائل نوپدید پزشکی و پاندمی «کرونا»
✍️ علی امیری
🌐 مطالعه کامل متن تفصیلی این یادداشت:
http://ali-amiry.ir/147
مناسب-چاپ-کرونائیسم.pdf
9.32M
#یادداشت_اختصاصی_6
💠 «کرونائیسم» در هندسه معرفتی عالمان مذهب!.
▪️پیرامون واکاوی مبانی معرفتی مواجهه عالمان دین با مسائل نوپدید پزشکی و پاندمی «کرونا»
✍️ علی امیری
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/147
#کوتاهنوشت_6:
💠 وهن خَفی!
▪️پیرامون طلاکاری و تزئینات و تشریفات غیر متعارف در اعتاب مقدسه
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
🔹 به رای این حقیر، مجلل سازی و تزئینات غیر متعارف اعتاب مقدسه امری پسندیده و ممدوح دین ما نیست و محمل سترگی برای آن وجود ندارد.
نه تنها در هیچ یک از منابع معتبر امامیه روایتی دال بر جواز زرکوبی و طلاکاری مشاهد مشرفه نمییابید بلکه عمومات روشن و ادله مانعه نیز در نهی آن خواهید یافت. از مهمترین ادله مجوزه، برهان جهان شمول و فراگیرِ «تعظیم شعائر» است. اینکه اساسا این دلیل تا چه حد ظرفیت بسط داشته و یا اساسا ملاک تشخیص آن چیست، خود مجالی دیگر میطلبد.
🔸 اما به وضوح روشن است که به بهانه این قاعده، ما حوض کُری ساختهایم برای تطهیر عِندَیات و عادات غیر ماثورِ خودمان! (ر.ک: محمد مهدی عظیمی، مجلل سازی مشاهد مشرفه).
حتی اگر دلیلیت این دلیل را، برای جواز زرکوبی و هر نوع تزئین و تجمل در حرمها و مشاهد بپذیریم (که نمیپذیریم) این تشریفات هرگز مصداق احیاء دین نبوده و موجب تقویت مذهب نمیشود. بلکه حتی میتواند مصداق صریح اسراف، تبذیر، تکاثر، تفاخر و وهن خَفی باشد و بیش از آن که این اماکن یادآورِ سلوک زاهدانه معصومین ع باشد، احیاگرِ منشِ سلاطین صفوی و قاجاری خواهد بود.
🔸 ثقل این وجیزه بر اين متمركز است كه تسامح، مجامله و سکوت، در برابر سنتهای غلط و خرافی، نه تنها به دین و معرفت خلق الله کمک نمیکند بلکه موجب نفاق و خشکاندن چاه معرفتِ عوام الناس نیز خواهد شد. اگر بر عرضِ عَرَضیات بیافزاییم، مطمئنا جا را برای ذاتیات دین تنگ کردهایم و اِسم را به جای مُسمی نشاندهایم.
🔹 قشریگریِ بخشی از اهل هیئت؛ و غلوِ برخی از اهل منبر؛ و عوامزدگیِ برخی مادحین و شاعرین، ثمره تمسک به همین قواعد است. کسانی که دستشان میرسد و به نام اسلام، آبرویی کسب کردهاند، اگر دستی نَجنبانند و لَختی نیندیشند؛ و به فکر هرسِ شاخههای زائدِ قشریگری و عوامزدگی نیفتند، فی الواقع ریشه دین و مذهب را تضعیف کردهاند و این شجر را آفت خورده و کم ثمر رها کردهاند.
اگر میشود چاه خرافی جمکران را پُر کرد و درب آن را گل گرفت؛ در عین حال نیز به اعتقادات خلق الله و شان امام زمان ع لطمهای وارد نیاید؛ چرا نشود دامانِ مشاهد مشرفه را نیز، از تزئیناتِ زرکوب پیراست و تجملات شاهانه را از آن زدود؟!
🔸 اگر زرنشان کردنِ در و دیوار؛ و گنبد و مناره مُطلا، نشانه تعظیم شعائر است، چرا قرآنِ مطلا نشانه تعظیم شعائر نباشد؟
اگر تزئینات مسرفانه، تعظیم شعائر است چرا سفرههای مجلل و مُتِلونِ افطاری، نشانه تکریم رمضانُ المبارک محسوب نشود؟
تناقض و نفاقی بالاتر از این سراغ دارید که سفره ساده افطاری، در کنارِ منارههای زرکوب پهن شود و مُناجاتُ الزّاهِدین، در عیوان مُطلا خوانده شود و منبرهای زهد و تقوا، در رواق آینهکاری شده برقرار شود؟
🔹 قطعا انوار مقدسه طاهرین، به این دست تزئینات و تشریفات غیر متعارف رضایت نداشته و بیشک دوران ظهور، عصر پیراستن این بساط تبذیر خواهد بود، اما مِثل همیشه؛ ما کاتولیک تر از پاپ تشریف داشته و به جای اینکه در ساخت اَبنیه و اِحیای اَعتاب، به سلوکِ زاهدانه معصومین تاسی کنیم، متجاهلانه و متبخترانه میگوییم: «بله! امام یک وظیفه دارد و ما نیز یک وظیفه!»
🔸 تزیینات و تشریفاتی که امروزه شاهد آن هستیم نه تنها سیره متشرعه نبوده؛ بلکه بیش از همه سیرهِ مستمرِ سلاطینِ صفوی و قاجاری بوده است.
آنچه در پایین از نظرتان خواهد گذشت؛ بخش اندکی از لیست بلند بالای اسراف؛ و تبذیر مشتی شاه و شاهزاده است که چندی پیش از موزه آستان قدس سیاهه کردهام، حبذاً و مرحبا که خوب ادامه دهنده این طریقِ وهنآلود بودهایم:
1. درب پایین پای مبارک امام رضا ع، چوب با روکش طلا، واقف: معیر الممالک، تاریخ وقف: 1248 ق، دوره قاجار.
2. درب پیش روی مبارک امام رضا ع، چوب با روکش طلا، واقف: ناصر الدین شاه قاجار.
3. درب جواهر نشان پایین پای حضرت، اهدایی: فتحعلی شاه قاجار به شکرانه پیروزی بر فتح الله خان، تاریخ هدیه: 1233 ق.
4. پنجره فولادِ طلاکوب، اهدایی: شاهرخ شاه تیموری، تاریخ هدیه: 795 ش.
5. زیارتنامه طلاکوب، اهدایی ناصر الدین شاه قاجار، تاریخ هدیه: 1265 ش.
6. دعای بالاسر مضجع شریف، زیارتنامه طلاکوب، دوره افشاریه، اهدایی: عبد الله خازن خزانهدار، تاریخ هدیه: 1123 ش.
7. کتیبه طلای اشعار مدح امام رضا ع، اهدایی: شاه عباس اول صفوی، تاریخ هدیه: 985 ش.
8. کتیبه طلای آیه الکرسی، نصب شده روی مرقد شریف، اهدایی: شاه عباس اول صفوی، تاریخ هدیه: 1011 ق.
9. کتیبههای طلای اولین ضریح مطهر، اهدایی: شاه طهماسب اول صفوی، تاریخ هدیه: 957 ق.
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین
✍️ علی امیری — 9 رمضان المبارک 1442
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/168
#کوتاهنوشت_7:
💠 دکان پُر رونق «خرافه»
▪️پیرامون ادعای عدم سرایت مطلق بیماریها در اعتاب مقدسه
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
🔹 کتاب «دار الشفاء» اثر محمد حسن وکیلی، مدللترین مسودهای است که تا کنون در اثبات تفاوت آثار تکوینی _ بهداشتی اماکن مقدسه منتشر شده است. کتابی پر از اشکال روشی و البته سراسر ایرادِ استظهاری و استنباطی. خلاصه آن این است که: «تکویناً بیماری در اماکن مقدسه سرایت نمیکند و آثار بهداشتی اعتاب شریفه، با سایر اماکن متفاوت است».
🔸 عوام که هیچ! اما به تازگی دریافتم که این ادعای باطل، گریبانگیر طیف وسیعی از محققین نیز شده است. فی المثل جناب طاهرزاده، مطاوی ناصواب این کتاب را «علمی و منطقی» شماردهاند و فاضل ارجمند جناب طیبنیا نیز، همین مبانی را بازگو کرده و به طور اعجابآوری از آیه تطهیر به «عدم سرایت تکوینی بیماری در حرمها» نقب زدهاند.
🔹 هر چند این وصلهها ثبوتاً و اثباتاً به معصومین نمیچسبد، اما منابع وحیانی ما به وضوح، و بدیهیات تجربی ما به صراحت، حکایت از آن دارند که آثار تکوینی و اسباب بهداشتی اَعتاب شریفه، با کلیسا و جَمخانه و پاساژ و بازار، هیچ تفاوتی نداشته و تمام این کره خاکی علی السویه، کوک شده سرانگشتان ظریف باری تعالی است.
چگونه ممکن است که امراض، بر اَبدان مطهر معصومین عارض شود و حیات شریفشان را دگرگون سازد، اما همین آثار و عوارض، از مرقد و صحن و سرای ایشان برداشته شده باشد؟! آن هم تکویناً؟!
🔸 اگر اَبدان این انوار مقدسه _ که بیشترین اتصال و همجواری را با روح مطهرشان داراست _ در دایره اسباب مادی و طبیعی تحلیل میشود؛ چه دلیل معتبری وجود دارد که مَشهد امام و مرقد او از این اسباب مستثنی شده باشد؟
🔹 اگر بنا است عدم شیوع کرونا در اربعین و محرم، بر اعجاز سید الشهدا علیه السلام حمل شود، چرا این اعجاز در وبا و طاعونِ ادوار پیشین رخ نداده است؟
چرا صاحب حدائق، به همراه کثیری از شیعیان، در كربلاى معلى از مرض طاعون سر بر تیره تراب کشیدند و از این اعجاز بیبهره ماندند؟! (ر.ک: فارسنامه ناصری، ج2، ص1407). تا جایی که بر اساس برخی نقلها، در رمضان المبارك سال 1188، در نجف و کربلا، قريب به سيصد نفر، بلکه متجاوز و زياده بر آن فوت شدهاند. (ر.ک: وقائع السنین، ص573 و سفرنامه عضد الملک، ص201).
🔸 چنان که مکه به عنوان حریم امن الهی در سال 174، آن هم در موسم حج، گرفتار وبا میشود و هیچ معجزه و کرامتی نیز رخ نمیدهد «سنة أربع وسبعين ومائة... وقع الوباء بمكة...». (ر.ک: تاريخ الطبري ج8، ص239 - الخرائج و الجرائح ج2، ص714)
مادامی که توجیهات معقولی چون قوت ابدان عراقیها، و یا تفاوت در سبک زندگی، و یا عدم وجود فرد ناقل در تجمعات، و یا نبود آمار و ارقام صحیح و... مطرح است، هرگز نوبت به توجیهات «اعجازگونه» نخواهد رسید!
🔹 از قضا آخرین تیر جعبه استدلال این سروران سهلاندیش، جزوه شبه علمی «چه کنیم عقلمان کامل شود» اثر مهندس یونسیان است. البته اهل فضل به بضاعت مزجات آن واقفند، اما حتی در بخشی از مستندات همین جزوه نیز تصریح شده است که نه تنها میکروب، روی سطح ضریح و اطراف مرقد مستهلک نشده است بلکه از روی سطح ضریح به میزان ده هزار میکروب برداشته شده و هرگز اینگونه نیست که بار میکروبی آن صفر بوده باشد.
🔸 اگر پوزیتیویستوار، به طامات و خرافات بتازید؛ بهتر از آن است که بُزِ اَخفشوار، منقولات نامعقول را تایید و ترویج کنید. اگر قرار است به استقراء و تجربه اِسناد دهیم، توقع میرود که اولیات روش تحقیق در پزشکی را بدانیم؛ و فرق پژوهش علمی و شبه علمی را تشخیص بدهیم که اگر جز این باشد، خانه خرافه را آباد نمودهایم و در آتش تنور قشریگری دمیدهایم.
🔹 بله! «لا الهی» هم اگر آمده بدون «الا» نیست. گفت: «به ذره گر نظر لطف بو تراب کند، به آسمان رود و کار آفتاب کند». بدون شک در مذهب عدلیه، سقف ایمان بر ستون «معرفت الامام» استوار است. اما هیچگاه نباید این عشق و ارادت، چراغ بدیهیترین امور طبیعی را در اندیشه ما خاموش کند.
به گمان صاحب این قلم! متفاوت دانستن آثار تکوینی حرمهای معصومین، بیش از آنکه حاصل بیدقتی، یا جوگیری از سر عشق و ارادت باشد، حاصل پیش فرضهای باطل اعتقادی و البته استنباطهای غیر روشمند است.
🔸 وضوح این عرائض، بر خبیرانِ حدیث و فقیهانِ خردمند پوشیده نیست، و صرفاً فریادی بود نومیدانه و البته خیرخواهانه!
حديث «چاه و فرياد» زیاد است، زیاد!...
و آخر دعوانا أَن الْحَمد للَّه رَبِّ الْعالَمین
✍️ علی امیری — 29 رمضان المبارک 1442
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/174
#کوتاهنوشت_8:
💠 تکنولوژیِ فقاهتسوز و استحسانساز
▪️ تذکری پیرامون دستیابی به معیار تقصیر در نماز و روزۀ مسافر.
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
🔸 تکنولوژی و تغییرات بنیادین در ساختارهای تمدن، خاکِ انبوهی از علل و مناطِ احکام را به توبره کشیده است، تا جایی که به زعم راقم این سطور، نرمافزار اسلام – به شکل تام و تمدنی – بر روی سختافزار مدرنیته، نصب نشده و اجرا نخواهد شد. اینجاست که یا باید فقیهانه، خدای دین را بپذیریم یا روشنفکرانه، خرمای مدرنیته را بخوریم. اگر اما! خداخواهی و خرماخوری کنیم، بیگمان خانه «استحسان» آباد نموده و کبریت بر انبانِ کاهِ فقاهت کشیدهایم.
🔹 از بارزترین نمونهها، ملاک تقصیر در صلاه مسافر است. برخی از فقهپژوهان معاصر، با برداشتی به غایت ناصواب و غیر روشمند، دو ملاک «ثمانیه فراسخ» و «مسیره یوم» را، برای مسافت شرعی استنباط کرده و با استناد به اینکه واژۀ «سفر» در فضای عُسر و حرج تعریف شده و تقصیر با عنوان هدیه الهی در برابر «مشقت» و «تعب» برای مسافر یاد شده است، اینگونه تنقیح کردهاند که چون پیمودن هشت فرسخ با عموم مرکبهای کنونی، مصداق تعب و مشقت نیست، اکنون باید به ملاک «مسیره یوم» تشبث و از معیار «ثمانیه فراسخ» اعراض کرد.
از آن رو که در این فرع فقهی به تفصیل فحص کرده و ادله موافقین و مخالفین را کاویدهام، پنج مهم را به استحضار میرسانم:
1. تصریح روایات
🔸 بدیهی است که منصوصات، ملاک و فصل الخطاب ما خواهند بود. با رجوع به همین منصوصات و تشکیل خانواده حدیث، شکی نمیماند که سفر شرعى انحصاراً به حد «ثمانیه فراسخ» تحديد شده است. آن هم بدون کمترین حیثیت و مدخلیتی برای «مسیره یوم». مجموع احادیث چنین مینماید که سرعت مراکب در مقدار مسافتی که نماز در آن شکسته میشود مؤثر نبوده و از ابتدا طرح این مسئله که برای حد تقصیر دو ملاک نصب شده، یک صورتبندی ناصواب و خلاف صریح روایات است.
2. «عَیر» و «وُعَیر»
🔹 باب «حَدِّ الْمَسِير...» از شاهکارهای مرحوم کلینی در تبویب و چینش مرویات فقهی است. چندین روایت معتبرهای که میزان و معیار «تقصیر» را، بر یک موقعیت خاص جغرافیایی، یعنی فاصلۀ «دو کوه عَیر و وُعَیر» جعل کردهاند که الی یوم القیامه، و با تغییر سرعت مراکب، زوال ناپذیر بوده و هیچگونه تبدل و تحولی را در خود راه نمیدهد. (ر.ک: «جَعَلَ حَدَّ الْأَمْيَالِ مِنْ ظِلِّ عَيْرٍ إِلَى ظِلِّ وُعَيْرٍ...»).
چگونه میشود رسول مکرم برای تبیین و تشریحِ موضوعِ حکم، از یک امر ماندگار و ثابتی چون دو کوه «عَیر» و «وُعَیر» کمک بگیرد و 14 قرن، کسانی که فاصلۀ این دو را طی میکردند نمازشان را شکسته میخواندند اما در قرن 14 گفته شود از این پس، کسی از کسانی که همان فاصله را میپیماید حق ندارد نمازش را قصر بخواند؟! (ر.ک: احمد قدسی، گفتگویی درباره حد سفر)
3. مُعرف...
🔸 مسیری که در یک روز، قافلهها و مرکبهای عمومی (الغالب علی المسیر) طی میکردند صرفاً معرف و طریقی برای هشت فرسخ بیان شده است، نه اینکه «مسیره یوم» ملاک مستقلی در عرض «ثمانیه فراسخ» نصب شده باشد. از آن رو که «مسیره یوم یا بیاض یوم»، با قوافل و سیر شتران، قابل فهمترین علامت برای «ثمانیه فراسخ» بوده است، از جانب آن حضرت به عنوان مجرا و معرف سنت، نصب شده است. («ر.ک: جَرَتِ السُّنَّةُ بِبَيَاضِ يَوْم...»)
4. تحیر در تبدیل زمان به مسافت
🔹 «مسیره یوم» از حیث مبدء و منتهی شدیدا دچار ابهام است. طول روز در فصول مختلف و عرضهای جغرافیایی، سرعت مرکب، کیفیت جاده و محدودیت قانونی در مسیرها، توقفهای بین مسیر و...، جملگی موجب یک ناهمسانی و تزلزل فاحشی در تبدیل زمان به مسافت میشود و ابدا یک ملاک منضبط و دقیق به مکلف نمیدهد. شاهد این مدعا، اختلاف شدید صاحبان این رای است: 700 کیلومتر (هادوی تهرانی)، 800 کیلومتر (کدیور)، 500 کیلومتر (شبیری زنجانی)، بیش از 1000 کیلومتر (سایرین).
5. الفاتحه...
🔸 اگر باب این گونه فقاهتورزی مفتوح گردد باید فاتحه شریعت محمدی را خواند. فیالمثل اگر حکمت وجوب جهر در اوقات مُظلمه، «لِيَعْلَمَ الْمَارُّ أَنَّ هُنَاكَ جَمَاعَةً» بیان شده، چرا نشود به سبب تکنولوژی برق و لامپ، فتوا به اخفات صلاه در اوقات مظلمه داد؟! و یا اگر غرض از عده طلاق، «اختلاط نسب و میاه» بیان شده، چرا نتوان با کمک CBC و آزمایش ژنتیک، علیت این مناط را مرتفع و حکم عده طلاق را بلاوجه قلمداد کرد؟!
🔹 باری! این دست برداشتها حاصل کمتوجهی به روایات صریح و اصیل امامیه، و چرباندن پیشفرضهای مدرنیتهساز، بر نگاه عرفی و روشمندِ فقاهی است. تکنولوژی، مشاطه فتانهای است که دامانِ نامداران زیادی را ننگین کرده است. بیش از این مراقب باشیم!
و آخر دعوانا أَن الحَمد للَّه رَب الْعالمین
✍️ علی امیری — 16 ذی القعده 1442
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/186
#کوتاهنوشت_9:
💠 شیوع وبای «قیاس»
▪️ نکاتی پیرامون غلبه روش «قیاسی» بر «استقراء»
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
🔸 یک واقعیت مهم در دوره تحصیل حوزویان، غلبه منطق قیاسی بر استقراء است. دانشهایی که طلاب فرا میگیرند عموما بر پایه روش استنتاج قیاسی و استدلال از کلیات به جزئیات است، تا جایی که حتی در ادبیات عرب نیز، اگر سماع، مخالف قواعد نحوی گزارهای را بیان کند با توجیهات ناصوابِ قیاسی، خود عرف عرب را نیز به غلطگویی متهم میکنند! (ر.ک: الخصائص، ج2، ص 474). وضعیت اسفبار پژوهش در حوزه، و سد سکندری میان عموم طلاب با علم، آینه تمامنمای همین مدیریت مُنسلخ از استقراء و مُنغمر در قیاس است.
🔹 بدیهی است که نگارنده به اشکالاتِ اخذِ معرفت علمی از طریق استقراء واقف بوده، و نیز روش قیاسی را در جای خود، و البته با مبادی یقینآور امری لابد و ضروری میداند. اما حیث التفاتی این نگاشته صرفا به دلیل تغلیب روش قیاسی بر سایر روشها است که زمینه را برای گرایش حوزویان به شبهعلم و خرافه فراهم کرده است.
سوگیریهای مطالعاتی، استناد به رسانههای زرد، ناآشنایی با نظام آماردهی و تکیه بر مشاهدات فردی، جملگی گواه است بر این که ما حوزویان به آداب استقراگرایی ملتفت نیستیم. (برون شد از پرده راز، تو پرده پوشی چرا؟)
🔹 این وبای مهلک به دستگاه اعتبارسنجی و فقه الحدیثی امامیه نیز سرایت کرده و قواعد عامِ ناصوابی را پدید آورده است. مبحث توثیقات عام و مشخصا پربسامدترین مصداق آن، یعنی قاعده «اکثار» یکی از همین نمونهها است. در پژوهشهای معاصر نشان داده شده که این قاعده، توان اثبات وثاقت راوی مکثرٌ عَنه را ندارد (ر.ک: مقاله بازخوانی نظریه «دلالت اکثار بر وثاقت») و از نگاه صاحب این قلم نیز، کاربست این دست قواعد در فقه الحدیث، ثمرهای جز ورود حدیثنماها به مجامع امامیه نداشته است.
🔸 این حجم از تعصب در استدلال، رکودِ نظریهپردازی و تعبد در مبانی را در بین طلاب ناچیز نپنداریم. عموم اندیشمندان ما، نوره را از بوره فرق نمیگذارند اما بر اساس دادههای قیاسیِ متافیزیکِ افلاطونی، عالم را توصیف میکنند و بر اساس قاعده جهان شمول «تعظیم شعائر» هر وهنی را در حق آلُ الله روا میدارند و با قاعده بی اساس «تسامح در ادله»، ماله بر هر روایتنمایی میکشند. نجاشی را از پادشاه حبشه فرق نمینهند اما سخن از صحت تمام مرویات کتب اربعه میزنند. همه این استنتاجات ناصواب، حاصل تصمیمگیری برای جزئیات است، از طریق کلیات!
🔹 به رای این کمترین، یکی از اصلیترین علل شیوع این قیاسهای ناصواب، فلسفه و طبیعیات یونان باستان است. تا جایی که حتی بنان و بنیان مکتب طب یونانی نیز _ بخوانید طب قیاسی _ بر اساس قیاس و استنتاج کل به جز استوار است. (ر.ک: مفتاح الطب، ص 37: بالفكر و القياس...فيستخرج به القوانين الّتى يحتاج إليها فى الطّبّ)
🔸 حتی اصول فقه موجود و مکتب شیخ انصاری نیز از سرایت این وبای مهلک بینصیب نمانده، و با تاثر از روشهای فلسفی برآمده از قیاس، و ارائه احتمالات فیلسوفانه (و نه عرفی) ذهن فقیه را فرسنگها از آبادی فقاهت دور کرده است. شاید سه هزار و نهصد و بيست احتمالی که محمد علی بهبهانی برای «لام» و «حمد»، در کلمه «الحمد» مطرح میسازد نمونه خوبی از همین تاثیرات فلسفی باشد. (ر.ک: مقامع الفضل، ج۲، ص۴۹۱-۴۹۲)
🔹 برون آمدن از تنگناهای حاصل از تغلیب روش قیاسی، و پیراستن زنگارهای یاد شده از چهره حوزویان، بدون پذیرش رویکردهای تلفیقی و ترکیبیِ مبتنی بر شواهد و جمعآوری صبورانه دادهها، و استنتاجاتی که ما را از جزئیات به کلیات میرساند، میسور نخواهد بود. تخصصی شدن حوزه افتا، و فقاهت متجزی (در امور مستحدثه) از ضرورتهای انکارناپذیر عصر حاضر است. آن زمانهای که یک فقیه در تمام ابواب فتوا میداد و دماغش جامعِ معقول و منقول و طب و سیاست و فقه و رجال و اقتصاد و حدیث بود، مُرد! حلوایش را بخورید و فاتحهاش را بخوانید.
🔸 باری! به راستی اگر «استدلال»، سنگِ بنای اندیشه باشد _ که هست _ باید به رشد آداب استقراء کمک کرد. از این رو به خودم و طلاب جوان توصیه میکنم، جامه «کلیات» بدریم و ردای «جزئینگری» بپوشیم. دست از قواعد جهان شمول بشوییم و حنای ابتنا بر شواهد ببندیم. گوش تا گوش، سَرِ تعصبات صنفی را ببُریم و دشنه را در قلب تعلقات قبیلهای فروبَریم. «ادری» را بیش از «ما ادری» دوست نداریم. قیاس ناصواب وانهیم. دائمُ النظریه بودن را ذَنب لایُغفر بپنداریم و به سانِ اَمسَیتُ کُردیّا و اَصبَحتُ عَربیّا، در آنچه بدان تخصص نداریم قلم نفرساییم، و از این دقیقه غافل نباشیم که برای سبز ماندن در میان ویرانههای پژوهشی، به ریشههای تنومند استقراء نیز، نیازمندیم.
و آخر دعوانا أَن الحَمد للَّه رَب الْعالمین
✍️ علی امیری — 26 محرم 1443
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/200
#کوتاهنوشت_10:
💠 کاشکی هستی زبانی داشتی!
▪️ نکاتی پیرامون شناخت برخی مفردات روایی
🆔 @ali_amiry_ir
•┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈•
❁ـ﷽ـ❁
🔹 از آن رو که تمرکز اصلی مرویات طبی (فارغ از اعتبارسنجی آنها) بر روی خواص و منافع طبی آن است و نه توصیفات ریختشناسی، امروزه شناخت و تطبیق برخی مفردات روایی، از جمله مشکلاتِ فهم احادیث طبی قلمداد میشود.
🔸 بدیهی است آنچه در دوران معاصر، تحتِ عنوانِ «ردهبندی سیستماتیک گیاهان» نامیده میشود، الزاماً نمیتواند معیارِ صوابی برای شناخت مفردات قرن اول و دوم باشد. نیز آنچه، این ناصوابی را ناکوکتر کرده تغییرات بنیادین مدرنیته به ویژه صنعت اصلاحِ بذر و گذارِ از کشت و داشتِ سنتی گیاهان بوده است.
🔹 مهمترین و البته قدیمیترین روش طبقهبندی گیاهان، همواره بر اساس صفات ریختشناسی بوده است. تعیین یک یا چند صفت خاصِ ظاهری، جهت ایجاد تمایز در خانواده، گونه و زیر گونههای گیاهان! (نک: جونز، سیستماتیک گیاهی - همچنین: ولی الله مظفریان، ردهبندی گیاهان)
از این رو حدیثشناسان برای پِی بردن به گونه و زیرگونههای یک مفرده روایی، ملزم به بررسی دقیق محتوایِ کتبی هستند که توصیفات ریختشناسی اندام گیاهان را ارائه کرده باشد و بر محور آن توصیفات اولیه، به بررسی سایر قرائن لغوی، تاریخی _ جغرافیایی و حتی بررسی خواصِ ویژه آن مفرده هم بپردازند.
🔸 اما مشکل از اینجا شروع میشود که تا پیش از قرنِ سوم، هیچ کتابی را در بابِ مفردهشناسی در جهانِ اسلام نمیشناسیم. عمده آثارِ گیاهشناسیِ قرنِ سوم به بعد نیز، حاصل ترجمه کتب یونانی از جمله دیسکوریدس و جالینوس است. (رک: مقایسه تطبیقی الحشایش، ناصحی، ص 2)
کتابِ «الحشائش» به عنوان یکی از تاثیرگذارترین بنیانگذارانِ یونانیِ سنتِ مصورنگاریِ گیاهان، نهایتا توانسته به ویژگیهای ریختی 600 گیاه اشاره کند و قریب به 400 گیاه را نیز در بندِ نقاشی و تصویر کند. آن هم در جغرافیایی محدود و غیر عربی و البته با توصیفاتی به غایت موجز و ابتدایی و بدون ذکر تفصیلی اقسام گونهها و زیرگونهها!
🔹 به همین دلیل، شناختِ برخی مفرداتِ گیاهی و معدنی و تفکیک دقیق آن از انواع زیرگونهها در دوره معاصر، با پیچیدگیهایی همراه است که ما را با چالشی جدی در فهم و تطبیق برخی مفردات حدیثی مواجه میکند. (به طور مثال: تطبیق قطعی «بادرنجبویه» بر گونه گیاهی melissa officinalis و یا تطبیق سنگِ سرمهِ «اِثمد»، بر یکی از انواعِ کانیِ «گالن» یا «آنتیموآن» یا «کرومیت»!)
🔸 قدیمیترین مرقومه ایرانی، که حاوی توصیفاتِ ریختشناسی اندامِ گیاهان است، کتاب «النبات» دینوری (قرن 3) است. بعد از آن محمدِ بن زکریایِ رازی با «الحاوی»، جدیترین اثر در این رویکردِ توصیفی محسوب میشود. نیز میتوان اشارَتَکهایی را هم در «فردوس الحکمه» علی بن سهل طبری و برخی آثار قدیمیتر صید کرد، اما این اشارَتَکهایِ صیدیِ به غایت موجز، به رفویِ پارگیِ شناختِ ما در ریختشناسی اندام گیاهان کمکی نمیکند که نمیکند! (نک: مقاله تاریخ شناسی اندام برگ، سرتاسر متن)
🔹 باری! حُکماً انبوهی از مفردات گیاهی و معدنی هم، به دلیل شهرت و کاربرد عمومیشان، تمایز آشکاری با دیگر رُقبا داشته و قابلِ شناساییِ دقیق هستند. این نیز مرهونِ میراثداری اطباء و انتقال سینه به سینه این اطلاعات به نسلهای بعد بوده است.
از قضاء به پشتوانه همین شناختِ فراگیر بوده که حکمایی چون شیخ رئیس و محمد بن زکریای رازی، خود را از توصیف ریختشناسانه بسیاری از مفردات پرکاربرد بینیاز دیده و در موارد متعددی ذیل بیان ماهیتِ گیاهان، تنها به تعبیر «مَعروف» اکتفا کردهاند. (مثال: نک: قانون، ج2، ص 122: «ريحان، الماهية: نبت معروف ذو صنفين.» - و یا مجلسی ذیل بیان مفرده «صبر» در بحار، ج 58، ص 148: «...الصبر من الأدوية المشهورة للعين عند الأطباء أكلا و كحلا...»)
🔸 در نهایت، آنچه امروزه در قوطی عطاران با نام و نشان برخی احادیث عرضه میشود، محتاجِ مثقالی احتیاط و تامل بیشتر است! صد البته نیز، تردیدهایی که برخی ابجدخوانانِ حدیث و طب، در مفردات مشهور و مشخصی چون «الحبة السوداء»، «حرمل» و... تَراویدهاند، روا نبوده و از ثری تا ثریا با حقیقت فاصله دارد. توصیه میشود به جای قالب کردن انواع ماشک و شِنگ و قرهماش، تلفظِ صحیحِ «هِندِباء» را مشق کنند، سودای کشف و اکتشاف مفردات اصیل روایی، پیشکش!
✍️ علی امیری — 19 شوال 1444
🆔 @ali_amiry_ir
🌐 http://ali-amiry.ir/234