مناظرهدربارهمردمسالاری۱.mp3
30.07M
📌 مناظره حول دموکراسی و مردم سالاری دینی
👤حجه الاسلام بهمن شریفزاده
👤 حجه الاسلام علی مهدیان
بخش اول
@ali_mahdiyan
مناظرهمردمسالاری۲.mp3
30.3M
📌 مناظره حول دموکراسی و مردم سالاری دینی
👤حجه الاسلام بهمن شریفزاده
👤 حجه الاسلام علی مهدیان
بخش دوم
@ali_mahdiyan
مناظرهدربارهمردمسالاری۳.mp3
9.32M
📌 مناظره حول دموکراسی و مردم سالاری دینی
👤حجه الاسلام بهمن شریفزاده
👤 حجه الاسلام علی مهدیان
بخش سوم
@ali_mahdiyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگو با مجتبی نامخواه
درباره نسبت عدالت و مواسات
۲۵ آبان ساعت ۲۱
پخش زنده اینستا به آدرس @mahfel_dal
@ali_mahdiyan
پدر مرتضی
روایتهای «سبک زندگی کرونایی»۱
🌱اولین بار که محسن اخویم اسمش رو شنید، وسط اردوی جهادی بودیم. شب بود. داشتیم برنامه ریزی میکردیم برای اردو. من بودم محسن بود سیدمحمد ساجدی هم بود روح الله هم بود. توی گرماگرم جلسه جدی شبانه یک دفعه مرتضی اومد به سیدمحمد چیزی بگه. محسن گفت محمد این کی بود؟ محمد گفت مرتضی بود دیگه. مگه نمیشناسیش. مرتضی علیشاهی. یک دفعه محسن گفت: ای جانم مرتضی علی شاه....
🌱مرتضی برادر خانم سیدمحمد بود. با ریشهای پر پشت. طلبه بود. پر کار. سر به زیر. توی اردو خیلی باهاش صفا میکردیم.
🌱داستان سیدمحمد رو لابد شنیدید. خودش و خانمش و سه تا دخترش در راه بازگشت از زیارت کربلای اربعین تصادف کردند. اون ایام حال همه تماشایی بود. از جمله همین مرتضی و داداش هاش مهدی و مجتبی. بی سر و صدا کار میکردند. کمک میدادند. انگار نه انگار خواهرشون رو از دست دادن. تازه مثل منی با نگاه به رفتار مرتضی آرام میشدم.
🌱دو سال قبلترش هم مرتضی مادرش رو از دست داده بود. اما دور و برش شلوغ بود همه بودند. همین سیدمحمد هم بود. تو ماجرای وفات سیدمحمد هم بچه های جهادی همه بودند. به قول بابای سیدمحمد همین جمع بچه ها و عزاداریهاشون آرامش بخش بود.
🌱اما دیروز شنیدم، پدر مرتضی و مهدی و مجتبی ،
کرونا گرفته به کما رفته
و بعد هم
وفات کرده.
یادم افتاد یک روحانی پخته و آرام که در مراسمهای دخترش و سیدمحمد دامادش یک گوشه مینشست بی سر و صدا اشک میریخت. امین آیت الله مکارم و آیت الله سیستانی بود. ولی آرام و خاکی و البته با صلابت.
🌱زنگ زدم به مرتضی تسلیت بگم. داغ جدید رو. همونطور با صدای آرام و باوقارش گفت درست نیست جمع بشیم. گفتیم هیچ کس نیاد. خودمون مراسم دفن رو چندتایی میگیریم. فقط دعا کنید.
🌱دلم سوخت. خیلی دلم سوخت. لعنت به این کرونا. لعنت به این همه درد. ولی هزار ماشاء الله به این همه صبر به این همه وقار به این همه آرامش. صبر صبر صبر.
یاد جمله محسن افتادم که گفت: «ای جانم. مرتضی علی شاه»
@ali_mahdiyan
پشت در
روایتهای «سبک زندگی کرونایی»
۲
🌱داشتم وارد بخش کرونایی ها میشدم، که رفیقم گفت این خانوم رو ببین. نگاه کردم دیدم یه خانم نه خیلی محجبه، نشسته توی سالن. پشت در ورودی.
🌱گفتم خوب؟ رفیقم گفت این خانم، پدر شوهرش اینجا بستریه. خیلی نگرانش بود. الان هم نمیره خونش. کل روز میاد اینجا میشینه. هر روز این کارشه. پدرش نه ها، پدر شوهرش.
🌱تعجبم رو که دید گفت این روز اول خیلی زحمت پدر شوهرش رو میکشید مثل پروانه دور و برش بود. من فکر کردم دخترشه. پیرمرد گفت دخترم نیست عروسمه. حالا از وقتی که منتقلش کردن به آی سی یو، میشینه اینجا دعا میخونه. بعیده بیمارش زنده بمونه اما امید داره.
🌱گاهی هم به بقیه همراه های بیمارها که بی تابی میکنن دلداری هم میده. میگه بی تابی نکنید. دعا کنید. حرم برید. حدیث کسا بخونید. به قول خودش انرژی مثبت براش بفرستید نه منفی
🌱اون روز توی دلم گفتم عجب مردمی داریم. کرونا و مشکلات مگه میتونه این پیوند بین اونها رو قطع کنه. و مگه میتونه رابطه اونها رو با آسمان قطع کنه. من که میگم بعد از همه این بلایا خواهید دید رابطه این مردم با هم و با آسمان خیلی قوی تر از قبل خواهد بود.
فبشر الصابرین.
حالا ببینید کی گفتم....
@ali_mahdiyan
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزیده ای از سخنان آقای یامین پور
درباره کتاب طرح کلی اندیشه مقاومت
در مقتل شهدای هفتاد و دو تن
@ali_mahdiyan
خون در میدان روح الله
سبک زندگی کرونایی
۳
🌱چند روز پیش یک خبر کوتاه منتشر شد، اینکه ذخیره خون کشور کم شده و رو به اتمام است. شاید بین این همه اخبار پر غم و غصه ای که بر سر مردم میبارد این خبر باید گم و گور میشد و دیده نمیشد. اما نشد.
🌱دیروز شیخ محمدصالحی از بچه های «خانه طلاب جوان قم» با «مرکز اهدای خون» قم تماس گرفت که هماهنگ کند طلاب با هم بروند و خون بدهند. اما آن آقای مسوول گفت فعلا نیایید خیلی شلوغه. شیخ محمد _که خودش هم پسر شهید است_ پرسیده بود کی بیایم؟ گفته بود صبح اول وقت ساعت هفت یا هشت اون موقع خلوت تره.
🌱به طلبه ها خبر دادیم. شیخ سجاد نوروزنژاد طلبه لاغر اندام و به ظاهر ضعیفی است میگفت رفتم خون بدم بهم گفتن با این حال و روز نمیشه بری. این رو که گفت شیخ علی نودهی هم که از او ضعیف تر و لاغر اندام تر بود جواب داد منو که یه جوری نگاه کردن خودم فهمیدم باید برم بیرون بدون حرف رفتم بیرون. بچه ها خندیدن. یکی بهم گفت شما طلبه ها باید برید این همه خون مردم رو تو شیشه کردید حالا برید تا یه کم خونتون رو تو شیشه کنند. یکی دو نفر روزه بودند بهشون گفتم فردا روزه نگیرید از حال میرید.
🌱خلاصه صبح اول وقت جماعت طلبه ها رفتیم دم در مرکز اهدای خون. کنار میدان روح الله. نزدیک خانه حضرت امام. گفتیم الان این موقع حتما خیلی خلوته میریم داخل و خون میدیم و یک ذکر و توسلی و خلاصه....
🌱اما صحنه عجیبی بود، اون موقع صبح خیلی ها قبل از ما آمده بودند. مردم گروه گروه میامدند. خیلی عجیب بود. خدایا این مردم چرا اینطوری اند؟ مگر هزار جور گرفتاری و مشکلات ندارند؟ اون طلبه های لاغر اندام هم اومده بودند و به اصرار خودشون را جا کردند. شیخ علی قدس و سیدمحمد زین العابدین و.... رفتم گفتم بابا شماها خون بدید تموم میشید از حال میرید. چه شلوغی باحالی بود. باید فاصله های اجتماعی هم رعایت میشد. همه چیز زیبا بود هم جمعیت زیاد هم نظم مردم هم شوخی ها و نشاط مردم.
🌱آنقدر فضا پر از نشاط بود که دلم میخواست بنشینم و حال هوای مردم را ببینم. زن و مرد، طلبه و غیر طلبه، پیر و جوان، هر کس با یک حال وهوایی. توی دلم گفتم، خدا رحمت کند حضرت امام را شاید فقط او و به تبعش برخی شاگردان خاص او مثل حضرت آقا واقعیت و حقیقت مردم ایران را شناخته باشند.
🌱واقعا تا این مردم را حقیقتا نشناسی، حرف زدن از آینده ایران و شکست و پیروزی این مردم خیالبافی بیش نیست.
روز خوبی بود امروز هم جمع طلاب جوان بین مردم محو شدند مثل همیشه....
@ali_mahdiyan
کوخ
🌱صدای زن و دختر بی پناه را منتشر کردند. جرم نیست؟ همان قانونی که برای فیلمبرداری از دیوارهای خانه مسوول انقلابی _یمن نه ببخشید_ ایران، جرم در نظر گرفته لابد باید اینجا هم پخش صدای غربت این خانواده را جرم بداند. به همان دلیل که انتشار عکس خانه ها و زندگی آقازاده ها و اعلام درآمدهای نجومیشان جرم است لابد فریاد زدن زن بی پناه و دخترک ترسانش در برابر حجم بی تفاوتی چشمها هم جرم است.
🌱سالها است این مردم مظلوم را میشناسم. و خیلی وقت است جرم میبینم. آن روز که دخترکان روستایی که باید کیلومتر ها راه میرفتند تا به مدرسه برسند، تصادف کردند و پر کشیدند، یا در راه مدرسه به خانه در رودخانه غرق میشدند. آن روز که بچه کوچک تب دار قبل رسیدن به نزدیکترین دکتر روی دست پدر تشنج کرد و بعد هم جان داد. آن روز که مسوول رای گیری، مدیر مدرسه را تهدید میکرد که اگر رای مردم روستایی را تغییر ندهی تا به فلانی رای دهند از کار بیکارت میکنم، آن روز که چند هفته دعوای فامیلی در یک روستا در بلوچستان جان بیگناه ها را میگرفت و مسوولین نگاه میکردند، آن روز که معلمهای تبعیدی و معتاد را برای بچه های مظلوم روستایی میفرستادند که تدریس کنند. آن روز هم گفتم خواندن کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» مخصوصا بخش «جامعه بی طبقه توحیدی» اش جرم بود جرم.
🌱آی مردم انقلابی بپاخیزید! فقط یک دقیقه صبر کنید اول ببینیم الان دقیقا یقه چه کسی را باید بگیریم؟
🌱یک عده معتقدند مقصر مامور شهرداری است. یک عده البته ریشه یابی کرده اند متوجه شده اند خود شهردار هم مقصر است. یک عده هم نظارت استصوابی شورای نگهبان در انتخاب شهردارها و شخص آقای جنتی را مسوول میدانند.
🌱لاشخورهای غربگرا و جماعت جاهل آرمانجو نیز میگویند یقه نظام را بگیریم. چرا؟ چون ساده ترین راه حل همین است. هم پرستیژ انقلابیت حفظ میشود. هم دلت خنک میشود. مثل پیرمردهای صف نانوایی که معتقدند ریشه مشکلات خودشونند. خود کی؟ خودشون دیگه.
🌱 ولی به نظر من مشکل را در فرهنگ غربگرایی و دنیا پرستی ببینید که در هر طایفه ای یک طور نمایان میشود. آن روز که رهبر ما در انتهای دهه شصت ناله های امام در توجه به محرومین را برای نقد مسوولین یادآوری میکرد، آن روز که در دهه هفتاد از خواص دنیاپرست بعد انقلاب نبوی سخن گفت. آن روز که در دهه هشتاد جریان عدالتخواه و جهادی را به ثمر نشاند. آن روز که در دهه نود، مجلس و دولت را به عدالتخواهی و به فکر مستضعفین بودن فراخواند، او در اندیشه نابود کردن فرهنگ اشرافیت و دنیاپرستی و غربگرایی بود. ریشه را باید دید ریشه را باید زد.
🌱راه حل را هم در بیانیه گام دوم گفت و باز نشنیدیم. او گفت جوانان! تماشاچی نباشید. بیایید وسط. انقلاب کنید. همه نظام مددتان خواهد داد. انقلاب را پیش ببرید. دست امام را شما میتوانید به دست امت برسانید. و آن وقت ببینید که ذره ذره همه چیز عوض میشود. از قوانین ضعیف و مدیران فرتوت و نالایق تا همه امور دیگر. آینده را با انقلاب رقم بزنید و با همین نظام.
پ ن. التماس میکنم بیانیه گام دوم و سخنان رهبری با دانشجویان در سبک پیاده سازی آن را دوباره بخوانید.
@ali_mahdiyan
استعفانامه
(رشتو)
⚡️چکیده استعفانامه ملک زاده
چون معتقدید که نباید مقلد و گوش به فرمان مدیریت جهانی بود
و
چون معتقدید که ما میتوانیم
میروم.
⚡️رفتن معاون وزیر بهداشت
معنایش برملا شدن فرهنگ تقلید و گوش به فرمانی در ساحت مدیریت و دانش بود.
این استعفا را در ادامه پروسه قی کردن غربزدگی در ایران باید فهمید.
⚡️خیلی وقت است مسوولین ما یادگرفته اند بی خاصیتی و بی عرضگیشان را پشت دو قطبی های اجتماعی پنهان کنند.
رفتار معاون وزیر اولین مورد از این دست نیست.
مهم نیست
مهم این است که در میان مرگ و تحریم داریم «غربزدگی» را قی میکنیم....
⚡️دقت کنید
همونکه پزشکی سنتی رو غیر علمی میدونه، تولید داروهای داخلی توسط متخصصین داخلی رو هم غیر علمی میدونه.
آقا این استعفانامه عالیه
کثافت رخنه کرده تو مدیریت کشور رو خوب بر ملا کرده. خوب.
@ali_mahdiyan