eitaa logo
اشعار استاد لطیفیان
847 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
( گلچینی از بهترین اشعار شاعر آیینی استاد علی اکبر لطیفیان ) @AliakbarLatifian https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b اين كانال توسط دوستداران استاد لطیفیان اداره ميگردد و ارتباطی با ایشان ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
چشمِ مرا پیاله یِ خونِ جگر کنید هر وقت تَر نبود به اجبار تَر کنید من کمتر از گدایِ شب جمعه نیستم خانه به خانه دستِ مرا در به در کنید بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند ما را فُضَیل فرض کنید و نظر کنید این تَحبِسُ الدّعا شدن از مرگ بدتر است فکری برای این نَفَسِ بی اثر کنید باید برای سوختنم چاره ای کنم این روزه،روزه نیست برایم سپر کنید العفو گفتنم که به جایی نمی رسد ذکر حسین حسینِ مرا بیشتر کنید در می زنیم و هیچ کسی وا نمی کند پس زودتر امام رضا را خبر کنید /علی اكبر لطيفيان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
خِجالتم نده وُ عاصیم خطاب مکن نده جواب مرا لااقل جواب مکن تمام خواسته هایم برای نَفسم بود دعای من که دعا نیست، مستجاب مکن صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم مرا به وقت مناجات غرقِ خواب مکن همینکه ترس بَرَم داشته خودش کافیست تو با عتاب دلم را پُر اضطراب مکن عتاب کردنِ تو بدتر از جهنم هست جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن چقدر جار زدم من که دوستم داری بیا مقابل مردم مرا خراب مکن خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم زیاد روی من و توبه ام حساب مکن اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم مرا به خاطر شاهِ نجف عذاب مکن سوا نکن که همه با همیم، جان حسین همه غلامِ حسینیم انتخاب مکن /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد از تَحبِسُ الدُّعا که صدایی نمی رسد ما تَحبِسُ الدُّعا شده یِ نانِ شُبهه ایم آن جا که شُبهه است عطایی نمی رسد پَر باز می کنم بِپَرم، می خورم زمین بال و پَرِ شکسته به جایی نمی رسد باید تنم پیِ سپرِ دیگری رَوَد با روزه های ما به نوایی نمی رسد با دستِ خالی از چه پُل دیگران شوم دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد ای میزبان فدای تو و سفره چیدنت آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟ من سال هاست منتظر یک ضمانتم آخر چرا امام رضایی نمی رسد از من مخواه بیش از این زندگی کنم وقتی براتِ کرب و بلایی نمی رسد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز شبِ عید است و خدا عیدیِ ما مانده هنوز دهه یِ آخرِ ماه اولِ راهِ سحر است بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز عیب چشم است اگر اشک ندارد،وَر نه سرِ این سفره یِ تو حال و هوا مانده هنوز کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم یا علیِّ دگری تا به خدا مانده هنوز گوئیا سفره یِ او دست نخورده مانده است او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز گریه ام صرف تُهی بودن اشکم نیست دستم از دامنِ محبوب جدا مانده هنوز وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت باز در نامه یِ من جرم و خطا مانده هنوز یک نفر بارِ زمین مانده یِ ما را بِبَرَد کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
نوشته اند دلم را برای خونجگری بدون گریه زمانه نمی شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درختِ آب ندیده نمی دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوکِ عاشق هست توسّل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دَری که زدم باز پشت دَر ماندم بس است در زدنِ من، بس است در به دری برای بنده خریدن بیا سَرِ بازار چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوتِ تو می رسد به همه اگر چه نامِ مرا در نَوافِلت نَبَری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد دعای من به خودم هم نمی کند اثری یگانه منتقمِ خونِ کربلا برگرد قسم به عَمّه یِ مظلومه ات بیا برگرد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
مَخلوقِ خدا قيمت اگر می گيرد از آهِ شب و اشک سَحر می گيرد در آتش عشق ، ما گلستان ديديم از بين شَرَر خدا شَجَر می گيرد در مَسلَکِ ما سوختگانِ هجران پروانه چو سوخت، تازه پَر می گيرد شيرينى عشق آنچنان است که نخل از ميثم تَمّار اثر می گيرد در وقت شهادت بَغَلش می گيرند آنکه غم يار را به بَر می گيرد بر سر نگذاشت هر کسى تربتِ دوست فردا که شود ، خاک به سَر می گيرد در اَصل به معشوق خيانت کرده دستى که زِ دستِ غير زَر می گيرد مرغ ملکوت، خاکدان شأنش نيست از خاک فقط زادِ سفر می گيرد دنيا بخدا مزرعه یِ آخرت است زين مزرعه هر کسى ثَمر می گيرد گر سختى آخرت به باور برسد دنياطلبى را زِ بشر می گيرد آن آخرتى که آنچنان مُلتَهِب است - - فرزند تقاص از پدر می گيرد روزى که به فاطمه همه مُحتاجند - حتما همه را مَدّ نظر می گيرد - همسايه یِ من ! حال مرا نيز بپرس همسايه زِ همسايه خبر می گيرد ما زنده از آنيم که فرزندِ خليل می آيد و بر دست تبر می گيرد می آيد و انتقامِ مظلومان را با سيصد و سيزده نفر می گيرد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
مگر رَسول به وَصفش بیان کند سخنی که وصفِ ذاتِ خدا نیست کارِ همچو منی جواب هر چه که باشد نوازش است مرا خدا کند بِنَوازد مرا وَلو به " لَن " ی بساط حوزه کرم میکند، چه ذوالکَرَمی بساط روضه عطا میکند، چه ذوالمَنَنی به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت بله؛ غدیر جوان شد زِ باده یِ کهنی ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تَنی به جعفر بن محمد بگو بسوز و بساز مباش فکر حرم گَر نَواده یِ حسنی سیاه تر زِ همه روزگارِ پروانه ست اگر که شمع بسوزد میان انجمنی نخست آنچه صدا میکُند سَرِ زانوست اگر کشیده شود ناگهان سَرِ رَسَنی ببین چه بر سَرِ زن یا که مرد می آید طناب را بِکِشی، تازیانه هم بزنی عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد پناه برد به یک آستینِ پیرهنی چه سخت می گذرد مرد آبروداری طی طریق کند با غلام بددهنی اگر چه سوخته در ، جای شُکر آن باقی ست که میخِ در نگرفته به گوشه یِ بدنی اگر چه از نفس افتاده باز هم راضی ست که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی چه حرفها  نشنید و چه چیزها که ندید شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی غریب نیز از اینجا نمی رود عُریان برای تو کفن آورده اند ، عجب کفنی /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
حرم امن تو کافی ست هراسان شده را مثل شَه راه بده آهوی گریان شده را دل سپردیم به آن معجزه یِ چشمانت تا که آباد کنی خانه یِ ویران شده را مِهر تو باعث خاموشی آتشدان است خارج از دست خلیل است، گلستان شده را گندم رِی به تنور کَرَمَت پخته شود از تو داریم پس این مزرعه یِ نان شده را هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است از طلا حرف نزن، نقره یِ ایوان شده را گر قرار است جبینش به قدومت نرسد کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید پخش کردند اگر قصّه مهمان شده را شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا دستگیری نکنی دست به دامان شده را پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت تا ببندند به آن زلف پریشان شده را ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم گذری نیست به معراجِ تو حیران شده را جلوه ای کردی و زهرای پُر از جذبه ی تو تا قم آورد دلِ شاهِ خراسان شده را /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
هنوز حال و هوایی كه داشتم دارم هنوز طبع گدایی كه داشتم دارم برای گُمشدگان یك چراغ روشن كن نیاز به راهنمایی كه داشتم دارم بساط شاه و گدا در كنار هم پهن است كنارِ جایِ تو جایی كه داشتم دارم همان گدایِ قدیمی كه داشتی داری همان امام رضایی كه داشتم دارم حرم نگو، عتبات است، تو حسین منی هنوز كرب و بلایی كه داشتم دارم /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتَمیم در روز چند بار سَرِ سفره یِ غمیم بالاى بامِ خانه تو را جار میزنیم زهرا اگر قبول کند مثل پرچمیم مابین گریه فاطمه سر میزند به ما فرقى نمیکند که زیادیم یا کمیم ما را اگر غلام سیاه آفریده اند خیلى شبیه رخت سیاه مُحَرّمیم هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو یعنى هنوز هم که هنوز است با همیم امروز پاى روضه یِ تو گریه مى کنیم فردا شریک حجّ رسول مُکَرّمیم هنگام گریه قطره به قطره تَبَرُّکیم هنگام گریه آب فراتیم، زمزمیم با تو در این زمینِ خدا آشنا شدیم ممنون آن گناهِ نخستینِ آدمیم ما را بخر، ضرر بده اصلا، چه میشود؟ خوبیم یا بدیم همینیم دَرهَمیم واى از کسى که پیر شد و کربلا نرفت ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم گریه بده وگرنه ازینجا نمیرویم ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتمیم /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بگذار زير پای تو نقاشی ام كنند در دومين هجای تو نقاشی ام كنند مثل كبوترانِ شب جمعه یِ حرم بگذار در هوای تو نقاشی ام كنند مثل كتيبه های قديمِ حسينيه در مجلسِ عزای تو نقاشی ام كنند جبريل مي شوم سر سجّاده ای اگر همسايه یِ دعایِ تو نقاشی ام كنند بگذار مثل مَشك پر از آب ، يك غروب در دست بچه های تو نقاشی ام كنند من نذر كرده ام كه به هنگام مردنم نزديك كربلای تو نقاشی ام كنند حتماً مرا بدون سَر و تشنه مي كِشَند روزی اگر برای تو نقاشی ام كنند آيا نمی شود كه در اين زير سنگ ها آقای من، به جای تو نقاشی ام كنند؟! /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
باز هم، صحبت فرداست قرارِ ما ها باز هم، خیر ندیدیم از این فرداها چِقَدَر پای همین وعده ی تو پیر شدند جگر "مادر ها" موی سَرِ "بابا ها " سیزده قرنِ گذشته همه اش فردا بود پس چه شد آمدنِ آن نفرِ فردا ها سیزده قرن، نفس هایِ زمین پر شده از... "پسر فاطمه"ها ای "پسر زهرا "ها سیزده قرن، تو آن جایی و ما این جائیم چه کنم راه به آن جا ببرند این جاها خُب بگوئید بمیرید اگر قسمت نیست دیدن یک نفر از ... یک نفر از آقاها /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ای مسیحایِ سامرا هادی آفتابِ مسیرِ ما هادی علی ابن مُحمّد ابن علی نوه یِ اوّل رضا هادی نیست جز دامن کرامتِ تو پَرده یِ خانه یِ خدا هادی ذکر هر چهارشنبه ام این است یا رضا یا جواد یا هادی به ملک هم نمی دهم هرگز گریه یِ زائر تو را هادی یک شبی را کنار ما ماندی سَرِ سجّاده جامعه خواندی تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راهِ ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی با تو ما مرتضی شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم ریشه های محبتِ ما تو مزرعه های سبزِ دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاقِ بهشت بالا تو گاه ابلیس می شوم بی تو گاه جبریل می شوم با تو می نمی دانم این که من دارم به تو نزدیک می شوم یا تو..... چه کسی از مسیر گُمراهی داده ما را نجات ؟ ...آقا تو تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی دوست دارم گدای تو باشم سائلِ دست های تو باشم مثل بال و پَرِ کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمانِ اَزل تا ابد خاکِ پایِ تو باشم نیمه شب های ماه ذی الحجه زائر سامرایِ تو باشم یا دعایِ قنوت من باشی یا قنوتِ دعای تو باشم ما فقیریم سُفره ای وا کن سامرایی حواله یِ ما کن با تو این عقل ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دلهای شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو با محبت تو اِبن سکّیت ها بزرگ شدند خوب شد بچه های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه ای که بار نداشت /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
این همه مُستجیر مالِ شماست التماسِ فقیر مالِ شماست مرد دیروز؛ حضرت امروز از اُحد تا غدیر مال شماست تا خدا بوده تا خدایی هست لقبِ یا امیر مال شماست از تمامیِ فرش های زمین تکّه ای از حصیر مال شماست از سر سفره ی مدینه فقط نمک و نان و شیر مال شماست زندگیِ تو مثل مردم نیست نان تو از تبار گندم نیست بی نظیرِ عرب بدون مثل آفتابِ عجم بدون بدل یا هو الظاهر و هو الباطن یا هو الآخر و هو الأوّل تو رسیدی و وحشت افتاده است بر سر شانه های لات و هبل اسدالله غزوه یِ احزاب یلِ میدان لحظه های جمل مرد دلدل سوار روز احد آینه دار خشم عزّ و جل الاَمان از سوار آمدنت وقتِ با ذوالفقار آمدنت /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
💢 آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان 💢 در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
غير از غَمِ معشوق در عالَم خبرى نيست جايی خبرى نيست که از غم خبرى نيست پروانه پرش سوخت ولى آبرويش شد ما هم دلمان سوخته، اين کم خبرى نيست دنيا نتوانست زِ ما گريه بگيرد بين غم تو، از غم عالم خبرى نيست من توبه نکردم مگر از راه توسّل بی نام تو از توبه یِ آدم خبرى نيست گفتند درِ خانه ی غيرِ تو شلوغ است گفتند ولى رفتم و ديدم خبرى نيست رزقِ همه اينجاست و رَزّاق هم اينجاست والله درِ خانه یِ حاتم خبرى نيست "گرماى گُنه سوز حرم"خورد به ما، پس... از سوختنِ بينِ جهنم خبرى نيست از ناحيه توست عنايات خداوند بى تو به خدا پيش خدا هم خبرى نيست دَه ماه همه منتظر ماهِ تو هستند در سال به جُز ماهِ مُحرّم خبرى نيست عمامه ندارى و عبا نيز ندارى اى واى که از پيرهنت هم خبرى نيست /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
عاشقانت میفروشند عیش را ، غم میخرند دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند باز هم شیرِ حلالِ مادران تاثیر کرد بچه ها دارند از بازار پرچم میخرند مثل خار و خس در این سیلِ به راه افتاده ایم باز درهم آمدیم و باز دَرهَم میخرند ماه ها در یک طرف، ماه محرم یک طرف بیشتر از ماه ها ماهِ محرم میخرند اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند تا تو را داریم ما داراترینِ عالمیم بچه هاى ما درِ این خانه حاتم میخرند این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد اشک کالایى ست که در هر دو عالم میخرند گریه بر مظلوم تکوینا تقرّب آور است در حسینیه مرا حتى نخواهم میخرند مطمئنا روضه اى یا گریه اى در کار هست هر کجا عصیانى از فرزند آدم میخرند عده اى دَم میدهند و عده اى دَم میزنند پنج تن هم این وسط دارند از دَم میخرند گریه کن زهراست ما تنها سیاهى لشگریم باز با این حال و شکلِ گریه را هم میخرند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
باور نمی کردم گُذرها را ببندند من را که می بینند درها را ببندند خورشید بودم زیر نور ماه رفتم جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت امروز جان دادم اگر جانت سلامت دندان من افتاد دندانت سلامت حالا که می آیی کفن بردار حتما ای یوسف من پیرهن بردار حتما حالا که می آیی ستاره کم بیاور با دخترانت گوشواره کم بیاور حیرانم اما هیچکس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست اینجا برای خیزران لب را نیاری آقا خدا ناکرده زینب را نیاری اصلا ببین گل ها توان خار دارند؟ پرده نشینان طاقت بازار دارند؟ من راضی ام انگشتر من را بگیرند وقت کنیزی دختر من را بگیرند اینجا برای نعل پا دارند آنقدر کنج تنور خانه جا دارند آنقدر مهر و وفا که نه جفا دارند، اما اینجا کفن نه بوریا دارند اما باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد؟ حیف از سَرِ تو نیست زیرِ پا بیفتد؟ /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
کاروانِ سُلاله های خدا کاروانِ امام عاشورا کاروانِ بهشتیان زمین کاروانِ فرشتگان سَما یکی از نوکرانشان جبراییل یکی از چاکرانشان حورا گوشه ای از صدایشان داوود نفسی از دعایشان عیسی نوجوانانشان چو اسماعیل پیرمردانشان خلیل آسا زائر اشکهایشان باران تشنه یِ مَشکهایشان دریا همه آیات سوره ی مریم همه چون کاف و ها و یا و الی یوسفان عَشیره ی حیدر مَریَمان قبیله ی زهرا کعبه میبیند و طواف مَلَک چشم تا کار میکند اینجا کُشتگان حوادث امروز صاحبان شفاعت فردا تا به حالا ندیده هیچ کسی این همه آفتاب یکجا هر دلی با دلی گره خورده است همه مجنون صفت همه لیلا دارد این کاروان صحرایی دخترانی عفیفه و نو پا همه با احترام و با عزت همه در پرده های حُجب و حیا پرده را از مقابل مَحمل باد حتی نمی برد بالا دور تا دورشان بنی هاشم تحت فرمان حضرت سقا پای عُلیا مُخَدَّره زینب روی زانوی اکبرِ لیلا از غروبِ مدینه می آیند در زمینی به نام کرب وبلا میرسیدند و یاد می کردند از سر و طشت و حضرت یحیی حق نگهدار این همه مجنون حق نگهدار این همه لیلا /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
آئینه هستم تابِ خاکستر ندارم پروانه ای هستم که بال و پر ندارم از دست نامردی به نام تازیانه یک عضوِ بی آسیب در پیکر ندارم تا اینکه گریان تو باشم در سحر گاه در چشمهایم آنقدر اختر ندارم چیزی که فرش مقدمت سازم در اینجا از گیسوانِ خاکی ام بهتر ندارم می خواستم خون گلویت را بشویم شرمنده هستم من که آب آور ندارم بر گوش هایم می گذارم دست خود را شاید نبینی زینت و زیوَر ندارم وقتی نمانده گیسویی روی سرِ من کاری دگر با شانه و مَعجر ندارم لب می گذارم روی لب هایت پدرجان تا اینکه جانم را نگیری بَر ندارم /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ای فدایِ دلِ مُنَوَّرتان ای به قربانِ چشمِ كوثرتان وای بر حال جبرئیل او را گر برانید روزی از دَرِتان ای سلیمان، موری آمده است تا مُشَرَّف شود به محضرتان من كی اَم دوره گردِ چشمانت زینبم من همان كبوترتان كودكانم چه ارزشی دارند؟ جان عالم تَصَدُّقِ سَرِتان كرده ام یا أخا دو آئینه نذر چشمِ علی اصغرتان ظهر دیدی چگونه خوش بودند در صُفوف نماز آخرتان به امیدی بزرگشان كردم تا به دستم شوند پرپرتان گر بگویی بمیر می میرند دست بر سینه اند و نوكرتان پای تفسیر، شیرشان دادم پای تفسیرِ گریه آورتان پای تفسیر سوره یِ مریم سوره یِ زخم های پیكرتان تا كه راضی شوی و اِذن دهی پر بگیرند در برابرتان یادشان داده ام قسم بدهند بر ضریح كبود مادرتان بگذار اینكه ذبحشان سازم پای رگ های سرخ حنجرتان /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
كُشته یِ دوست شدن در نظرِ مردان است پس بَلا بیشترش دور و بَرِ مردان است یازده ساله ولی شوقِ بزرگان دارد در دلِ كودکِ این ها جگرِ مردان است همه اصحابِ حرم طفلِ غرورش هستند این پسر بچه یِ خیمه پدرِ مردان است بَست عَمّامه همه یاد جَمَل افتادند این پسر هرچه كه باشد پسرِ مردان است نیزه بر دست گرفتن كه چنان چیزی نیست دست بر دست گرفتن هنرِ مردان است بگذارید ببیند كه خودش یک حسن است حبس در خیمه شدن بر ضررِ مردان است گرچه ابن الحسنم پُر شدم از ثارالله بنویسید مرا یابن أباعبدالله /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
گهواره خالی می شود با رفتن تو دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد عیسای من قربان بالا رفتن تو هر چیز را، هر رفتن نا ممکنی را می شد که باور کرد اِلّا رفتن تو وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت یعنی چرا یعنی مُعمّا رفتن تو ای کاش می بردی مرا با چشم هایت یا این که می افتاد فردا  رفتن تو وقتی که پا در عرصه حق می گذاری فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
دل زِ قُرصِ قَمَرِ خویش کشیدن سخت است نازها از پسرِ خویش کشیدن سخت است سَرِ زانو کُمَکَم کرد که پیدات کنم وَر نه کار از کَمَرِ خویش کشیدن سخت است مشکل این است؛ بغل کردنِ تو مشکل شد تکّه ها را به بَرِ خویش کشیدن سخت است خواستی این پدرِ پیر خَضابی بکند خونِ دل را به سَرِ خویش کشیدن سخت است نیزه بیرون بکشم از بدنت می میرم خار را از جگرِ خویش کشیدن سخت است گر چه چشمم به لبِ توست ولی لخته یِ خون از دهانِ پسرِ خویش کشیدن سخت است تکّه های جگرم هر طرفی ریخته است همه را دور و برِ خویش کشیدن سخت است بِه، که از گردنِ من دفنِ تو برداشته شد دست از بال و پر خویش کشیدن سخت است /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
همین که نامِ بلندش کنارِ من پیچید میان هر دو جهان اعتبارِ من پیچید شهاب هر چه رَها شد به جانِ خویش خرید زِ بَس که ماهِ حرم در مَدارِ من پیچید قرار بود خرابش کند اَمان نامه چه لحظه ها به خودش در کنارِ من پیچید! همین که رفت، نشستم به رویِ دست زدم خدا به خیر کند! کار و بارِ من پیچید دخیلِ طفل رباب، مرا نشانه گرفت همین که تیر به مَشکِ نگارِ من پیچید سرش که ریخت سَرِ شانه اش،به دنبالش... صدایِ گریه یِ بی اختیارِ من پیچید سَرِ عمود سرش را به هر طرف می بُرد زِ بَسکه رفت و به گیسویِ یارِ من پیچید گَهِ فُرود که برگشت، علّتش این بود رِکابِ اسب به پایِ سوارِ من پیچید کنار علقمه وقتی رویِ زمین افتاد صداش بیشتر از انتظار من پیچید شکستنش کَمَرَم را شکست و جار زدند قدم،قدم، خبر اِنکسارِ من پیچید! /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian