eitaa logo
اشعار استاد لطیفیان
851 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
( گلچینی از بهترین اشعار شاعر آیینی استاد علی اکبر لطیفیان ) @AliakbarLatifian https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b اين كانال توسط دوستداران استاد لطیفیان اداره ميگردد و ارتباطی با ایشان ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
ما منتظریم از سفر برگردی یکروز شبیه رهگذر برگردی با کاسه یِ آب و مجمری از اسپند ما آمده ایم پشتِ در برگردی وقتی سَرِ شب که رفتنت را دیدیم گفتیم نمی شود سَحَر برگردی؟ ما منتظر تو ایم آقا نکند یک جمعه غروب بی خبر برگردی من گوشه نشین کوچه یِ بر گشتم ای کاش که از همین گذر برگردی پرواز نمی کنیم از اینجا باید در فصل نبود بال و پَر برگردی وقتش نرسیده است ای مرد ظهور با سیصد و سیزده نفر برگردی؟! /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
مَرهَم حریفِ زخم زبان ها نمی شود اصلاً جگر که سوخت مُداوا نمی شود گریه مکن بهانه به دست کسی مَده با گریه هات هیچ مدارا نمی شود خسته مکن گلوی خودت را برای آب با آب گفتن تو کسی پا نمی شود این قدر پیش پای کنیزان به خود مَپیچ با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود گیسو مکش به خاک دلی زیر و رو شود در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود باور کنم به در نگرفته است صورتت؟!... این جای تنگ و ... این قد و بالا... نمی شود با ضرب دست و پا زدنت طَشت می زنند جز هلهله، جواب مهیا نمی شود با غربتی که هست تو غارت نمی شوی نیزه به جای جایِ تَنَت جا نمی شود خوبی پشت بام همین است ای غریب پای کسی به سینه یِ تو وا نمی شود...! /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتَمیم در روز چند بار سَرِ سفره یِ غمیم بالاى بامِ خانه تو را جار میزنیم زهرا اگر قبول کند مثل پرچمیم مابین گریه فاطمه سر میزند به ما فرقى نمیکند که زیادیم یا کمیم ما را اگر غلام سیاه آفریده اند خیلى شبیه رخت سیاه مُحَرّمیم هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو یعنى هنوز هم که هنوز است با همیم امروز پاى روضه یِ تو گریه مى کنیم فردا شریک حج رسول مُکَرّمیم هنگام گریه قطره به قطره تَبَرُّکیم هنگام گریه آب فراتیم، زمزمیم با تو در این زمینِ خدا آشنا شدیم ممنون آن گناهِ نخستینِ آدمیم ما را بخر، ضرر بده اصلا، چه میشود؟ خوبیم یا بدیم همینیم دَرهَمیم واى از کسى که پیر شد و کربلا نرفت ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم گریه بده وگرنه ازینجا نمیرویم ما سائلِ غَمیم بدنبال ماتمیم /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
مردی از خانواده یِ خورشید امتدادِ غمِ امامِ شهید         انعکاس صدای عاشوراست روضه های غروب های مناست مردِ سجاده، مردِ نافله ها مردِ شب زنده دارِ قافله ها مردی از جنس آیه یِ تطهیر خستگی های بُردن زنجیر هم سفر با ستارهٔ غم هاست «کربلا زاده» یِ محرّم هاست هم نژادِ امامِ بی کفنان دومین مرد کاروانِ زنان راه طی کرده یِ بیابان ها قدم زخمیِ مغیلان ها یاد خون طپنده یِ گودال خنده های زننده یِ گودال زخم بال و پَرِ کبوترها پا به پای اسارتِ سرها غیرت دست بسته یِ محمل شاهد التماسِ دخترها کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا هم رکاب صدای حنجرها برگ سبزی است با نشانهٔ سرخ کودک زیر تازیانه یِ سرخ طفل رفته، خمیده برگشته باغ گل رفته چیده برگشته آفتاب کمی غروب شده ست گل یاس بنفشه کوب شده ست آشنای صدای سلسله هاست سوزش ناگهان آبله هاست او که آیینه یِ محرم بود گریه هایش به رنگ ماتم بود از ستاره گرفته تا شبنم از بنفشه گرفته تا مریم همه محو صدای او هستند پای مرثیه های او هستند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
♦️آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان♦️ در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
عاشقانِ مَدارجِ عالى در عروجند با سبکبالى از خداوند پُر شدم دیشب تا مرا کرد از خودم خالی دلِ دنیا گریز باید داشت معرفت نیست جنس بقالی ذبح کردم تعلقاتم را جای آن گوسفندِ هر سالی تا که یکبار هم شده راحت بزنم دور تو پر و بالی بار اگر بار عشق معشوق است راضیم من به شغل حَمّالى خاکِ پاى تو را به من دادند نیست مانند من خوش اقبالى جبرییل تو می شویم اگر برسد از تو غوره یِ کالى ما فقیران اگر غذا نرسد بیشتر می کنیم خوشحالى گریه های جوانیم حتماً می دهد بار در کهنسالی عرفه آمد و همه رفتند سمت گودال "جاى ما خالى" همه رفتند ساربان هم رفت تو هنوزم میان گودالى به تو دستم نمیرسد، اصلاً... تو برایم همیشه آمالى /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
يا علی(ع) ديوانه یِ تو كار ندارد به جهنم كُفر است اگر پا بگذارد به جهنم جبريل اگر پيرِ عبادت شده باشد بي حُبِّ علی روی می آرد به جهنم گر دشمن خود را نسپاری تو علی جان زهرای تو حتماً بسپارد به جهنم ما اهل توائيم، عبد توائيم، اهل بهشتيم هركس كه تو را دوست ندارد به جهنم /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ای مسیحایِ سامرا هادی آفتابِ مسیرِ ما هادی علی ابن مُحمّد ابن علی نوه یِ اوّل رضا هادی نیست جز دامن کرامتِ تو پَرده یِ خانه یِ خدا هادی ذکر هر چهارشنبه ام این است یا رضا یا جواد یا هادی به ملک هم نمی دهم هرگز گریه یِ زائر تو را هادی یک شبی را کنار ما ماندی سَرِ سجّاده جامعه خواندی تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راهِ ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی با تو ما مرتضی شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم ریشه های محبتِ ما تو مزرعه های سبزِ دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاقِ بهشت بالا تو گاه ابلیس می شوم بی تو گاه جبریل می شوم با تو می نمی دانم این که من دارم به تو نزدیک می شوم یا تو..... چه کسی از مسیر گُمراهی داده ما را نجات ؟ ...آقا تو تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی دوست دارم گدای تو باشم سائلِ دست های تو باشم مثل بال و پَرِ کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمانِ اَزل تا ابد خاکِ پایِ تو باشم نیمه شب های ماه ذی الحجه زائر سامرایِ تو باشم یا دعایِ قنوت من باشی یا قنوتِ دعای تو باشم ما فقیریم سُفره ای وا کن سامرایی حواله یِ ما کن با تو این عقل ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دلهای شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو با محبت تو اِبن سکّیت ها بزرگ شدند خوب شد بچه های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه ای که بار نداشت /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
کار من نیست که بنشینم و املات کنم  شأنِ تو نیست که در دفترم انشات کنم  عین توحید همین است که قبل از توبه  باید اول برسم با تو مناجات کنم  سالی یک بار من عاشق نشوم می میرم  سالی یک بار اجازه بده لیلات کنم  همه جا رفتم و دیدم که تو هستی همه جا  تو کجا نیستی ای ماه که پیدات کنم؟  پدر خاکی و ما بچّه یِ خاکی توایم  حق بده پس همه را خاک کف پات کنم  از تو ای پیر طریقت که سرِ راه منی  آن قَدَر معجزه دیدم که مسیحات کنم  از خدا خواسته ام هر چه که دارم بدهم  جای آن چشم بگیرم که تماشات کنم  تو همانی که خدا گفت: تو ربُّ الأرضی  سجده بر اَشهد ان لایی اِلّات کنم     مثل ما ماه پَیمبر به خودت ماه بگو  اشهد انّ علیّاً ولی الله بگو  آینه هستم و آماده ی ایوان شدنم  آتشی هستم و لبريز گلستان شدنم  چند وقتی ست به ایوان نجف سر نزدم  بی سبب نیست به جانِ تو پریشان شدنم  سفره یِ نان جویی پهن کن ای شاه عرب!  بيشتر از همه آماده یِ مهمان شدنم     آن که از کفر در آورد مرا مِهر تو بود  همه اش زیرِ سر توست مسلمان شدنم  از چه امروز نیفتم به قدومت، وقتی...  ختم شد سجده ی دیروز به انسان شدنم  روی خورشید تو خورشید پرستم کرده  با تجلّی تو در معرض سَلمان شدنم  دَهِ ذی الحجه یِ من هجده ذالحجه یِ توست  هشت روز است که آماده یِ قُربان شدنم  جان به هر حال قرار است که قربان بشود  پس چه خوب است که قربانی جانان بشود  شأن تو بود اگر این همه بالا رفتی  حقّ تو بود که بالاتر از این جا رفتی  شانه یِ سبز نبی باطنش عَرش الله است  تو از این حیث روی عرش مُعلّا رفتی  انبیا نیز نرفتند چنین معراجی  انبیا نیز نرفتند تو اما رفتی  به یقین دست خدا دست پیمبر هم هست  پس تو با دست خودت این همه بالا رفتی  باید این راه به دست دِگَری حفظ شود  علت این بود که تا خیمه یِ زهرا رفتی     تو ولی هستی و منجیِ ولایت، زهراست  تو هدایت گری و روح هدایت زهراست     آی مردم به خدا نیست کسی برتر از این  ازلی طینتِ اول تر و آخرتر از این  تا به حالا که ندیدند وَ بعد از این هم...  اسد الله ترين حضرت حیدرتر از این  هیچ کس نیست گَه عقد اُخوّت خواندن  بهر پیغمبر اسلام برادرتر از این  رفت از شانه یِ معراج نبی بالاتر  به خدا هیچ کجا نیست کسی سرتر از این  آن دو تا "ذات" در این مرحله یک "ذات" شدند  این پیمبرتر از آن، آن پیمبرتر از این  دستِ گرم پدر فاطمه در دست علی ست  بعد از این، بارِ نبوت همه در دست علی ست  /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
♦️آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان♦️ در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
ما دل نبسته‌ایم به اوضاعِ کار خویش دل خوش نکرده‌ایم به این کوله‌بارِ خویش باید خدا به داد دلِ بی‌کَسم رسد شیطان کُنَد وَگرنه دلم را شکار خویش رخت و لباس پاره نشانِ گدایی است ما را کریم رَد نکند از جوار خویش سوگند خورده است که بخشیده می‌شویم پس آمده است با همه‌یِ اعتبار خویش او قول داده است که ما را نمی‌زند خوبان نمی‌زنند به زیرِ قرار خویش با ذره‌پروری به چه جایی رسیده‌ایم ما را نشانده‌اند کریمان کنار خویش پروانه‌ایم و دُورِ علی‌وار می‌زنیم خارج نمی‌شود دل ما از مدار خویش فردای حشر فاطمه دنبال کار ماست کار تمام خلق می‌افتد به یار خویش   تا بشنویم نام حسین گریه می‌کنیم یکباره می‌دهیم زِ دست اختیار خویش /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
غير از غَمِ معشوق در عالَم خبرى نيست جايي خبرى نيست که از غم خبرى نيست پروانه پرش سوخت ولى آبرويش شد ما هم دلمان سوخته، اين کم خبرى نيست دنيا نتوانست زِ ما گريه بگيرد بين غم تو از غم عالم خبرى نيست من توبه نکردم مگر از راه توسّل بی نام تو از توبه یِ آدم خبرى نيست گفتند درِ خانه ی غيرِ تو شلوغ است گفتند ولى رفتم و ديدم خبرى نيست رزقِ همه اينجاست و رَزّاق هم اينجاست والله درِ خانه یِ حاتم خبرى نيست "گرماى گُنه سوز حرم"خورد به ما، پس... از سوختنِ بينِ جهنم خبرى نيست از ناحيه توست عنايات خداوند بى تو به خدا پيش خدا هم خبرى نيست دَه ماه همه منتظر ماه تو هستند در سال به جُز ماهِ مُحرّم خبرى نيست عمامه ندارى و عبا نيز ندارى اى واى که از پيرهنت هم خبرى نيست /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
غم تا غم يار است، از غم خير ديديم از گريه و از آه و ماتم خير ديديم هر وقت دَم داديم تو بر ما دَميدى ما بين دم دادن دَمادَم خير ديديم ما در همين عالم به لطفِ روضه یِ تو اندازه یِ خيرِ دو عالم خير ديديم ماه خدا جاى خودش را دارد اما ما بيشتر ماه محرم خير ديديم از جاى جاىِ  کربلا که هيچ حتى از عکس هاى کربلا هم خير ديديم پشت و پناه کشور ما پرچم توست لحظه به لحظه زيرِ پرچم خير ديديم خير کثيرى که خدا فرمود گريه ست آيا از ين گريان شدن کم خير ديديم؟! ما گريه کن هاى تو با هم گريه کرديم ما گريه کن هاى تو با هم خير ديديم با يادِ يک معصوم وقتى گريه کرديم از چهارده معصوم ديدم خير ديديم /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
🔸آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان🔸 در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
باور نمی کردم گُذرها را ببندند من را که می بینند درها را ببندند خورشید بودم زیر نور ماه رفتم جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت امروز جان دادم اگر جانت سلامت دندان من افتاد دندانت سلامت حالا که می آیی کفن بردار حتما ای یوسف من پیرهن بردار حتما حالا که می آیی ستاره کم بیاور با دخترانت گوشواره کم بیاور حیرانم اما هیچکس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست اینجا برای خیزران لب را نیاری آقا خدا ناکرده زینب را نیاری اصلا ببین گل ها توان خار دارند؟ پرده نشینان طاقت بازار دارند؟ من راضی ام انگشتر من را بگیرند وقت کنیزی دختر من را بگیرند اینجا برای نعل پا دارند آنقدر کنج تنور خانه جا دارند آنقدر مهر و وفا که نه جفا دارند، اما اینجا کفن نه بوریا دارند اما باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد؟ حیف از سَرِ تو نیست زیرِ پا بیفتد؟ /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
کاروانِ سُلاله های خدا کاروانِ امام عاشورا کاروانِ بهشتیان زمین کاروانِ فرشتگان سَما یکی از نوکرانشان جبراییل یکی از چاکرانشان حورا گوشه ای از صدایشان داوود نفسی از دعایشان عیسی نوجوانانشان چو اسماعیل پیرمردانشان خلیل آسا زائر اشکهایشان باران تشنه یِ مَشکهایشان دریا همه آیات سوره ی مریم همه چون کاف و ها و یا و الی یوسفان عَشیره ی حیدر مَریَمان قبیله ی زهرا کعبه میبیند و طواف مَلَک چشم تا کار میکند اینجا کُشتگان حوادث امروز صاحبان شفاعت فردا تا به حالا ندیده هیچ کسی این همه آفتاب یکجا هر دلی با دلی گره خورده است همه مجنون صفت همه لیلا دارد این کاروان صحرایی دخترانی عفیفه و نو پا همه با احترام و با عزت همه در پرده های حُجب و حیا پرده را از مقابل مَحمل باد حتی نمی برد بالا دور تا دورشان بنی هاشم تحت فرمان حضرت سقا پای عُلیا مُخَدَّره زینب روی زانوی اکبرِ لیلا از غروبِ مدینه می آیند در زمینی به نام کرب وبلا میرسیدند و یاد می کردند از سر و طشت و حضرت یحیی حق نگهدار این همه مجنون حق نگهدار این همه لیلا /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
کیست امشب در دلِ طوفانیِ او جا کند  قطره های تاوَلَش را راهی دریا کند گرد و خاکی گشته بود اما هنوز آئینه بود صفحه یِ آئینه را فردای محشر وا کند مُشتی از خاکستر پروانه نیت کرده است کنج این ویران سرا میخانه ای برپا کند تار و پودی از لباس مندرس گردیده اش می تواند دیده یِ یعقوب را بینا کند او که دارد پنجه ای مشکل گشا قادر نبود چشم های بسته بابایِ خود را وا کند گیسویش را زیر پای میهمانش پهن کرد آنقدر فرصت نشد تا بوریا پیدا کند خشت های این خرابه سنگِ غسلش می شود یک نفر باید دوباره غسلِ یک زهرا کند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ای فدایِ دلِ مُنَوَّرتان ای به قربانِ چشمِ كوثرتان وای بر حال جبرئیل او را گر برانید روزی از دَرِتان ای سلیمان، موری آمده است تا مُشَرَّف شود به محضرتان من كی ام دوره گردِ چشمانت زینبم من همان كبوترتان كودكانم چه ارزشی دارند؟ جان عالم تَصَدُّقِ سَرِتان كرده ام یا أخا دو آئینه نذر چشمِ علی اصغرتان ظهر دیدی چگونه خوش بودند در صُفوف نماز آخرتان به امیدی بزرگشان كردم تا به دستم شوند پرپرتان گر بگویی بمیر می میرند دست بر سینه اند و نوكرتان پای تفسیر، شیرشان دادم پای تفسیرِ گریه آورتان پای تفسیر سوره یِ مریم سوره یِ زخم های پیكرتان تا كه راضی شوی و اِذن دهی پر بگیرند در برابرتان یادشان داده ام قسم بدهند بر ضریح كبود مادرتان بگذار اینكه ذبحشان سازم پای رگ های سرخ حنجرتان /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
كُشته یِ دوست شدن در نظرِ مردان است پس بَلا بیشترش دور و بَرِ مردان است یازده ساله ولی شوقِ بزرگان دارد در دلِ كودکِ این ها جگرِ مردان است همه اصحابِ حرم طفلِ غرورش هستند این پسر بچه یِ خیمه پدرِ مردان است بَست عَمّامه همه یاد جَمَل افتادند این پسر هرچه كه باشد پسرِ مردان است نیزه بر دست گرفتن كه چنان چیزی نیست دست بر دست گرفتن هنرِ مردان است بگذارید ببیند كه خودش یک حسن است حبس در خیمه شدن بر ضررِ مردان است گرچه ابن الحسنم پُر شدم از ثارالله بنویسید مرا یابن أباعبدالله /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
به وَجد آمدی و جاودانه ات کردند یگانه حِجله نشینِ میانه ات کردند برای عَقدِ تو دستِ تو را حنا بستند و عَمّه هات نشستند شانه ات کردند چقدر بوسه گرفتند از قد و بالات فرشته ها همه چون آستانه ات کردند سَرَت به بستن این بندِ کفش بند نشد شتاب کردی و شوقِ یگانه ات کردند تمام دشت زِ عَمّامه یِ تو ترسیدند زِ بس شبیه حَسَن ها روانه ات کردند زِ دشت باد وزید و نِقاب تو افتاد برای سنگ زدن ها نشانه ات کردند تو سوره بودی و تسبیحِ دستِ من بودی هِجا هِجا شدی و دانه دانه ات کردند به رویِ پیکرِ تو پای هر کسی وا شد زره نداشتنت را بهانه ات کردند به جُرم گفتن أحلی مِنَ العَسَل قاسم شبیه مومِ عسل خانه خانه ات کردند چقدر فاصله در بند بندت افتاده که با عموی تو شانه به شانه ات کردند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
لالا بر آن که خواب ندارد چه فایده ماندن بر آن که تاب ندارد چه فایده گیرم تو را حسین بگیرد، بَغَل کند وقتی دو قطره آب ندارد چه فایده احساس مادری به همین شیر دادن است آری ولی رُباب ندارد چه فایده انداخته حِرز، اگر چه به گردنت تا صورتت نِقاب ندارد چه فایده پرسش نکن سه شعبه برایم بزرگ بود وقتی کسی جواب ندارد چه فایده با چه سَرِ تو را به نِی بَند می کُنند زُلفی که پیچ و تاب ندارد چه فایده /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
دل زِ قُرصِ قَمَرِ خویش کشیدن سخت است نازها از پسرِ خویش کشیدن سخت است سَرِ زانو کُمَکَم کرد که پیدات کنم وَر نه کار از کَمَرِ خویش کشیدن سخت است مشکل این است؛ بغل کردنِ تو مشکل شد تکّه ها را به بَرِ خویش کشیدن سخت است خواستی این پدرِ پیر خَضابی بکند خونِ دل را به سَرِ خویش کشیدن سخت است نیزه بیرون بکشم از بدنت می میرم خار را از جگرِ خویش کشیدن سخت است گر چه چشمم به لبِ توست ولی لخته یِ خون از دهانِ پسرِ خویش کشیدن سخت است تکّه های جگرم هر طرفی ریخته است همه را دور و برِ خویش کشیدن سخت است بِه، که از گردنِ من دفنِ تو برداشته شد دست از بال و پر خویش کشیدن سخت است /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
همین که نامِ بلندش کنارِ من پیچید میان هر دو جهان اعتبارِ من پیچید شهاب هر چه رَها شد به جانِ خویش خرید زِ بَسکه ماهِ حرم در مَدارِ من پیچید قرار بود خرابش کند اَمان نامه چه لحظه ها به خودش در کنارِ من پیچید! همین که رفت، نشستم به رویِ دست زدم خدا به خیر کند! کار و بارِ من پیچید دخیلِ طفل رباب مرا نشانه گرفت همین که تیر به مَشکِ نگار من پیچید سرش که ریخت سَرِ شانه اش،به دنبالش... صدایِ گریه یِ بی اختیارِ من پیچید سَرِ عمود سرش را به هر طرف می بُرد زِ بَسکه رفت و به گیسویِ یارِ من پیچید گَهِ فُرود که برگشت، علّتش این بود رِکابِ اسب به پایِ سوارِ من پیچید کنار علقمه وقتی رویِ زمین افتاد صداش بیشتر از انتظار من پیچید شکستنش کَمَرَم را شکست و جار زدند قدم،قدم، خبر اِنکسارِ من پیچید! /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد همینکه از طرفِ جمعیت،دو تا چکمه رسید اوّلِ گودال، مادرت افتاد تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند چنانکه شرحِ تَنِ تو به آخرت افتاد ولی به جان خودت خواهرت مُقصّر نیست در آن شلوغی اگر بارها سرت افتاد خبر رسید که انگشتر تو را بردند میان راه، النگوی دخترت افتاد کنار خیمه رسیده است لشگرِ کوفه وَ خواهرِ تو به یادِ برادرت افتاد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
تیر از بَس که خورده بود حسین بر تَنَش مثل پیرُهَن شده بود نیزه هاشان تمام شد کم کم موقع سنگ ریختن شده بود نفسش بین راه بر میگشت موقعِ دست و پا زدن شده بود بودم اما جلو نمی رفتم شِمر آنقدر بد دَهَن شده بود تکّه ای را رُبود هر کس که روبه رو با حسینِ من شده بود هرچه کردند رو به قبله نشد یعنی آنقدر پاره تَن شده بود زیر اندازِ خانه های دَهات کفن شاهِ بی کفن شده بود /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian