eitaa logo
اشعار استاد لطیفیان
848 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
( گلچینی از بهترین اشعار شاعر آیینی استاد علی اکبر لطیفیان ) @AliakbarLatifian https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b اين كانال توسط دوستداران استاد لطیفیان اداره ميگردد و ارتباطی با ایشان ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
كوچه های مدینه وُ بوی زخم های تنی كه می آید چشم های سپیدِ یعقوب و بوی پیراهنی كه می آید مرد سجّاده ای كه درک نكرد هیچ كس آیه ی مقامش را در هیاهوی شهرِ كوفه نداد هیچ كس پاسخ سلامش را  تا عزاداریش شروع شَوَد دیدنِ شیرخواره ای كافی ست تا صدایش به گوش ما برسد دیدن گوشواره ای كافی ست  وقت افطار كردنش هر شب تا كه چشمش به آب می افتاد تشنگیِ ضَریحِ لب هایش یادِ طفلِ رباب می افتاد من نمی دانم این كه خاكستر چه به روز سَرِ امام آورد زیر زنجیر پیكر زردش معجزه بود اگر دوام آورد گیرم از دست كوفه راحت شد سنگِ طفلان شام را چه كند؟ گیرم از دست كوچه سنگ نخورد مردم پشت بام را چه كند؟ تا كه این مرد قافله زنده ست حرفی از طفلِ كاروان نزنید پیش این مردِ گریه، جانِ حسین حرفی از چوب خیزران نزنید /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
نوشته اند دلم را برای خونجگری بدون گریه زمانه نمی شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درختِ آب ندیده نمی دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوکِ عاشق هست توسّل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دَری که زدم باز پشت دَر ماندم بس است در زدنِ من، بس است در به دری برای بنده خریدن بیا سَرِ بازار چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوتِ تو می رسد به همه اگر چه نامِ مرا در نَوافِلت نَبَری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد دعای من به خودم هم نمی کند اثری یگانه منتقمِ خونِ کربلا برگرد قسم به عَمّه یِ مظلومه ات بیا برگرد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
این اشک نیست، آب زُلال و مطّهر است این چشم نیست، چشمه‌ای از حوضِ کوثر است ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد چشمی که پایِ مجلس این روضه‌ها، تَر است چشمی که بیش تر به خودش، گریه دیده است فردا کنارِ فاطمه با آبروتر است ما خشک می‌شویم، ولی بار می‌دهیم دنیای گریه، مزرعۀ سبزِ محشر است فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است در حجّ و در عبادت و در سجد‌ه‌های شب گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است ما را از این تلاطم دنیا، هَراس نیست تا کشتی نجاتِ حسینی، شناور است بر من لباس نوکری‌ام را کفن کنید نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بر روی دستم غیرِ خاکستر نیاوردم شرمنده ام حالا که بال و پَر نیاوردم تو بی محلی کردی و من ریختم در خود اما صدایش را همیشه در نیاوردم من به شما یک جان ناقابل بدهکارم چیزی از این بهتر نبود آخر نیاوردم از چه مرا در پشت این در معطلم کردی اصلاً شما گفتید سر، من سر نیاوردم؟! كار خودش را كرد آن یكبار دل دادن یك بار دل آوردم و دیگر نیاوردم تكلیفِ دیوانه بلاتكلیفی اش باشد من نیز تكلیفی از این بهتر نیاوردم من هر كه را آوردم اینجا از غلامان شد یعنی در این خانه بجز نوكر نیاوردم این خانواده نوكرانش محترم هستند من بی طهارت نامی از قنبر نیاوردم كوه گناهی را به كاهی گاه میبخشند آخر من از كار شما سر در نیاوردم خیلی دلش میخواست یك شب كربلا باشم من آرزوی مادرم را بر نیاوردم... /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بالا نرفت آن که به پایِ تو پا نشد آقا نشد هر آن که برایت گدا نشد مقصود از تَکَلّم طور از تو گفتن است موسی نشد هر آن که کلیمِ شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عَزّ وَ جَلّ خون بها نشد در خلقتش زمین و مکان های محترم بسیار آفرید ولی کربلا نشد گر چه هزار سال برای تو گریه کرده اند یک گوشه از حقوقِ لَبِ تو ادا نشد ما گندمِ رسیده یِ شهرِ رِیِ توایم شکر خدا که نان تو از ما جدا نشد یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم حالا که کربلایِ تو روزی ما نشد داغ تو اعظم است تحمل نمی شود در حیرتم چگونه قَدِ نیزه تا نشد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
تازه رسیده از سَفَرِ کربلا سرت بینِ تَنِ تو فاصله افتاده تا سرت با پهلوی شکسته و با صورت کبود کُنجِ تنور کوفه کشانده مرا سرت پیشانی ات شکسته و موهات کم شده خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟ رگ های گردنت چقدر نامرتب است ای جان من چگونه مگر شد جدا سرت؟ این جای سنگ نیست، گمان می کنم حسین افتاده است زیر سُمِ اسب ها سرت... باید کمی گلاب بیارم بشویمت خاکی شده است از ستم بی حیا سرت چشمان تو همیشه به دنبال زینب است تا اربعین اگر برود هر کجا سرت /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بر رویِ دست ماندنِ این بارها بس است غیر از تو رو زدن به خریدارها بس است در لطفِ تو تحمّلِ آهِ فقیر نیست فیّاض را صدای گرفتارها بس است این نفس مانع است، خودت برطرف نما بین من و تو چیدنِ دیوارها بس است من بندگی زِ ترس جهنم نمی کنم بنده شدن به خاطرِ اجبارها بس است! خیلی گناه می کنم و توبه می کنم دیگر بس است... این همه تکرارها بس است این بار را بخر... که دگر راحتم کنی بیهوده رفتنِ سرِ بازارها بس است تو سفره را برای همه پهن می کنی در مهربانیِ تو همین کارها بس است ما را بهشت هم نبر... اما قبول کن! لبخند تو برای گنه کارها بس است آری فقط حسین مرا رد نمی کند از این به بعد رفتن دَربارها بس است /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
🔸آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان🔸 در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
تا مرا در گناه دید حسین زودتر از همه دَوید حسین باید از او فقط شنید خدا باید از ما فقط شنید: حسین گِل مردم به ما چه مربوط است گِل ما را که آفرید حسین در اِزای دو قطره خون گلوش از خدا خلق را خرید حسین حج نرفتیم، کربلا رفتیم کعبه را سمت ما کشید حسین کعبه هم در طواف می‌گوید لک لبیک یا شهید، حسین آنقَدَر داد زد ته گودال تا به دادِ همه رسید حسین نیزه‌ها هر کدام طعمی داشت همه را یک به یک چشید حسین از زرنگی نیزه‌دار نبود به خدا نیزه را ندید حسین /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
چِل روز می شود که شدم جبرئیلِ تو ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیلِ تو چِل روز می شود که فقط زار می زنم کوچه به کوچه نام تو را جار می زنم چِل روز می شود که بدون توأم حسین حالا پی نتیجه ی خونِ توأم حسین چِل روز می شود که حسینِ همه شدم حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم مردم به جنگ نائبة الحیدر آمدند در پیش من، تمام، به زانو در آمدند آثار مرگ در بدنم هست یا حسین پس روز اربعینِ منم هست یا حسین آبی که تر نکرد لبِ تشنه ی تو را حالا نصیب خاکِ مزارت شده أخا چِل روز پیش بود همینجا سرت شکست اینجا دل من و پدر و مادرت شکست چِل روز پیش بود به گودال رفتی و ... از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و ... از تَلّ زینبیه رسیدم که وای وای بالا سرت نشستم و دیدم که وای وای نیزه زِ جای جای تنِ تو در آمده حتی لباسهای تنِ تو در آمده جمعیتی که بود به گودال جا نشد یک ضربه و دو ضربه... ولی سر جدا نشد دیدم کسی حسینِ مرا نحر می کند آقای عالمینِ مرا نحر می کند من را ببخش دست به گیسوی تو زدند من را ببخش چکمه به پهلوی تو زدند فرصت نشد زِ خاک بگیرم سر تو را فرصت نشد در آورم انگشترِ تو را می خواستم ببوسمت اما مرا زدند ناراحتم کنارِ تو با پا مرا زدند بین من و تو فاصله ها سَد شدند آه با اسب از روی بدنت رَد شدند آه در شهرِ کوفه بود که بال و پَرَم شکست نزدیک خانه ی پدریّ ام سَرَم شکست وای از عبور کردنِ مثل غلام ها وای از نگاه های سَرِ پُشتِ بام ها باور نمی کنی که سرم سایبان نداشت؟! در ازدحام، مَحمِلِ من پاسبان نداشت؟! تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم از بس رسید سنگ به سمت جَبینِ من نزدیک بود پاره شود آستین من /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
شَصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت با کیسه های وَصله ایِ آب و نان گذشت شَصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها در بنده یِ خدا شدن این و آن گذشت گاهی میان دورترین خانه­ یِ زمین گاهی میان دورترین آسمان گذشت گاهی کنارِ سفره یِ بیوه زنان شهر گاهی کنارِ خاطره یِ کودکان گذشت وقتِ نزول، حضرتِ خاکی نشین شدی وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت آن روزها که شعب ابی طالبی شدی ایام درد بود ولی همچنان گذشت ای آن که زندگی تو خرج نجات شد ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند یک عده ای ندیده اویس قرن شدند از خانواده اَم همه عَبدُاللَهِ شما از خانواده ات همه آقای من شدند تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای محصولِ زندگیِ تو پنج تن شدند یک عده زینب و علی و فاطمه شدند یک عده ای حسین شدند و حسن شدند بعد از تو دختر تو و زینب کنار هم مشغولِ کار بافتن پیرُهَن شدند یک عده بچه های تو پاره جگر ولی یک عده بچه های تو پاره بدن شدند این کشته ها تمام جگر گوشه یِ تواند یا ایها الرّسول ببین بی کفن شدند «یا مصطفاه» این تن پامال را ببین این کشته یِ فتاده به گودال را ببین /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
هر چند ناتوان شدی امّا زِ پا نَیُفت ای هشتمین عزیز! عزیزِ خدا نَیُفت می ترسم آن که دَر بریزد به پهلُویَت باشد زِ پا بیفت ولی بی هوا نَیُفت کوچه به آلِ فاطمه خیری نداشته دیوار را بگیر و در این کوچه ها نَیُفت مردم میان شهر تماشات می کنند این بار را به خاطر زهرا بیا نَیُفت دامان هیچ کس به سرت سر نمی زند حالا که نیست خواهر تو پس زِ پا نَیُفت تکّه حصیر خویش از این حُجره جمع کن اما به یادِ نیمه شبِ بوریا نَیُفت ای وای اگر به کربُبَلا بوریا نبود! راهی برای دَفن شَهِ کربلا نبود ! /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند به یک تکّه نان خوشند از هر دو تا نگار یکی ناز می کند عُشّاق روزگار یکی در میان خوشند نانی که می پزند به همسایه میرسد این خانواده با خوشیِ دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمانشان بعد ازبیا، بروست، ولی با بمان خوشند ما می خوریم و اهل کَرَم شُکر میکنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عُشّاق با معامله های گران خوشند با اخم خویش راه فرار مرا ببند صیاد اگر علیست همه با کَمان خوشند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
🔸آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان🔸 در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
جز رحمتِ چشمانِ تو ، دنیا چه می خواهد تشنه به غیرِ آب ، از دریا چه می خواهد حالا که موسایم شدی راهی نشانم دِه غیر از نجات ، این قوم از موسی چه می خواهد شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم دل مرده نوعاً از دَمِ عیسی چه می خواهد پیغام و پس پیغام یعنی یادِ ما هستی مجنون جز این پیغام ، از لیلا چه می خواهد پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من جز دلخوشی ، یعقوبِ نابینا چه می خواهد تا کیسه یِ ما پُر شود احسان تو کافی است مِسکین به جز خیرات از آقا چه می خواهد چیز مهمی نیست این که ما چه می خواهیم باید ببینیم آن جناب از ما چه می خواهد ای انتقامِ پهلویِ پُشتِ دَرِ خانه غیر از ظهور تو مگر زهرا چه می خواهد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
تو آفریده شدی و سَرآمدت گفتند هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند تو را به سمت زمین با نسیم آوردند تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند نشان دهنده یِ معصومیِ قبیله یِ توست اگر که قُبّه یِ خَضرا به گنبدت گفتند تمام آل عبا «کُلنا محمّد» بود تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند اگر چه یک نفری ، جمع چهارده نفری تو را محمّد و آل محمّدت گفتند شب ولادتت ای یار می کنم خیرات نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات برای خُلق تو باید کنند تَحسینت نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی نوشته اند از این سو تو را نخستینت هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است شدیم کوچه نشینت ، شدیم مسکینت شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات گدای سفره ی هر سال چهارده سینت تو آمدی که علی را فقط ببینی و بس نداده اند به جز دیده یِ خدا بینت یتیم مکّه ای اما بزرگ دنیایی اگر چه خاک نشینی ، همیشه بالایی مرا اویس شدن در هوای تو کافی ست اگر چه باز ندیدم ، دعای تو کافی ست همین که بوی تو را در مدینه حس کردم لبم رسید به خاک سرای تو کافی ست چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش همین که فاطمه داری برای تو کافی ست همین که اوّل هر صبح پیش زهرایی برای روشنیِ لحظه های تو کافی ست تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت اگر علی تو باشد به جای تو کافی ست قَسم به أشهد ان لا اله الّا اللّه تو آمدی که بگویی علی ولی اللّه /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
🔸آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان🔸 در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
مِعمار می شوی و بَنای تو می شوم مانند یک ضریح برای تو می شوم قلب مرا به پایِ ضریحَت گره بزن بیمارم و دَخیل شفای تو می شوم بالم به بامِ هیچ کسی پَر نمی دهد تا یا کریمِ صحن و سَرای تو می شوم حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان قبله توئی و قبله نمایِ تو می شوم مِیلَت اگر کشید ضمانت کنی مرا آهوی باوفای وَفای تو می شوم روزی اگر بناست فدای کسی شوم سوگند می خورم که فدای تو می شوم ناراحتم خدایِ نکرده وِلَم کنی من تازه دارم از فُقَرای تو می شوم شبهای قبر منتظرم ایها الرئوف بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم دست مرا برای گدایی نوشته اند رزق مرا امام رضایی نوشته اند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
من گریه می ریزم به پایِ جاده ات، تا  آئینه کاری کرده باشم مَقدَمت را اوّل ضمیرِ غائبِ مُفرد کجائی؟ ای پاسخِ آدینه های پُر معمّا بی تو سرودیم آنچه باید می سرودیم یعنی در آوردیم بابای غزل را حتمیِّ بی چون و چِرای سبز برگرد... راحت شویم از دست امّا و اگرها آب و هوای خیمه یِ سبزت چگونه است؟ اینجا گهی سرد است و گاهی نیست گرما بهر ظهور امروز هم روز بدی نیست ای تکسوارِ جاده های رو به فردا آقا، صدای پایِ سبزِ مَرکَبِ توست  تنها جواب اینهمه "می آید آیا؟" یک جمعه می بیند نگاه شرقیِ من  خورشید پیدا می شود از غرب دنیا آقا نماز جمعه یِ این هفته با تو پای برهنه آمدن تا کوفه با ما /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بالا نرفت آن که به پای تو پا نشد آقا نشد هر آن که برایت گدا نشد مقصود از تکلّم طور از تو گفتن است موسی نشد هر آن که کَلیم شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عزّ و جلّ خون بها نشد در خلقتش زمین و مکان های محترم بسیار آفرید ولی کربلا نشد گر چه هزار سال برای تو گریه کرده اند یک گوشه از حقوق لَبِ تو ادا نشد ما گندم رسیده یِ شهرِ رِیِ توایم شکر خدا که نان تو از ما جدا نشد یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم حالا که کربلای تو روزی ما نشد داغ تو اعظم است تحمل نمی شود در حیرتم چگونه قَدِ نیزه تا نشد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ما دل نبسته‌ایم به اوضاعِ کار خویش دل خوش نکرده‌ایم به این کوله‌بار خویش باید خدا به داد دل بی‌کسم رسد شیطان کند وگرنه دلم را شکار خویش رَخت و لباس پاره نشان گدایی است ما را کریم رَد نکند از جوار خویش سوگند خورده است که بخشیده می‌شویم پس آمده است با همه‌ی اعتبار خویش او قول داده است که ما را نمی‌زند خوبان نمی‌زنند به زیر قرار خویش با ذره‌پروری به چه جایی رسیده‌ایم ما را نشانده‌اند کریمان کنار خویش پروانه‌ایم و دورِ علی‌وار می‌زنیم خارج نمی‌شود دل ما از مدار خویش فردای حَشر فاطمه دنبال کار ماست کار تمام خلق می‌افتد به یار خویش   تا بشنویم نام حسین گریه می‌کنیم یکباره می‌دهیم زِ دست اختیار خویش /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد از تَحبِسُ الدّعا که صدایی نمی رسد ما تَحبِسُ الدّعا شدهٔ نانِ شبهه ایم آن جا که شُبهه است عطایی نمی رسد پر باز می کنم بِپَرم، می خورم زمین بال و پَرِ شکسته به جایی نمی رسد با دستِ خالی از چه پُل دیگران شوم دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد ای میزبان فدای تو و سُفره چیدنت آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟ من سال هاست منتظر یک ضمانتم آخر چرا امام رضایی نمی رسد از من مخواه بیش از این زندگی کنم وقتی برات کرب و بلایی نمی رسد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
فاطمه بعد از پیمبر دائماً سردرد داشت دستمالی بر سرش می بَست دیگر ؛ درد داشت غُصه یِ اسلام را می خورد جای نان شب انحرافِ دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم ضربه یِ در درد داشت بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد آه ، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچه ها هم سَمتِ آغوشش نرفت بچه ها هر وقت می دیدند ... مادر درد داشت /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را بدین طریق به چشم خدا مُکرّم باش عبودیت به صفات ربوبیت برسد بیا و عبد خداوند باش ، رَب هم باش تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی مباش فکر دو عالم ، خودت دو عالم باش مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش به سفره خانه یِ حاتم مَبَر نیاز ، اما اگر به خانه یِ تو آمدند حاتم باش اگر درست نکردی ، خودت درست بمان کسی به دست تو آدم نشد ، تو آدم باش غمی به غصه همسایه هات اضافه نکن ولی به غصه همسایه هات مرهم باش بگو به زن که زنی فاطمه نخواهد شد بگو که لااقل آسیه باش ، مریم باش شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش چراغ خانه به مسجد رواست نی خانه به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش گر ایستاده بمیری شهید میمیری درست مثل شهیدان چو کوه ، محکم باش کلید قفل شهادت بدست گریه توست امیدوار به این اشکهای نم نم باش آهای اُمت اسلام ! بهر پیروزی دخیل چادر دخت رسول اکرم باش /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian