باغت آباد! پیر تاکستان! بار دیگر خراب آمدهام
گرچه انگور تازه بسیار است، من به شوق شراب آمدهام
مشعلی در برابر بادم، بهمنی در مسیر مردادم
باز مثل گلولهای برفی در دل آفتاب آمدهام
تو که از حال من خبر داری، خبر از حال رهگذر داری
خسته از کورهراه بیمهتاب، در شب اضطراب آمدهام
کهکشان کهکشان عطش دارم، مثل آتشفشان عطش دارم
همقدم با گدازه های عذاب، در مسیری مذاب آمده ام
درِ خُمهای کهنه را وا کن، باز هم بزم می مهیا کن
تشنهام، از مسیر گم درگم، از کویر، از سراب آمدهام
چهرهات آشناست در چشمم، تو ببین میشناسیام یا نه؟
من برای قدم زدن در باغ، بارها محو خواب آمدهام
پیرمرد خیالیام آرام، وسط تاکها قدم میزد
قاب عکسش به من خبر میداد: بار دیگر خراب آمدهام
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه
یکی شده وسط کوچه رد پای من و تو
بعید نیست مرا با تو اشتباه بگیرند
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه
https://eitaa.com/aliasgharshiri
پر از بیدارخوابی، میپرد از خواب و بیدار است
به روی بالش پر، تا سحر از خواب بیزار است
کبوترخانهها دور سرش میچرخد آهسته
پر جا ماندهای از یک کبوتر روی دیوار است
شبیه روح آشفته به دنبال کبوترها
میان تلی از پرهای سرگردان گرفتار است
کبوترباز عاشق حسرت دیرینهای دارد
قفسها خالیاند و نامۀ ننوشته بسیار است
کبوترهای رفته برنمیگردند، اما باز
مگر از این کبوترخانهها او دستبردار است
کبوترباز عاشق را کسی پیدا نخواهد کرد
کبوترباز عاشق تا ابد در زیر آوار است...
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه
#کبوترباز
هنوز فاصلۀ ما هزار فرسنگ است
هنوز هم که هنوز است، بینمان جنگ است
نفس نفس زدن ما به هم گره خورده
هنوز هم تپش قلبمان همآهنگ است
بدون دغدغۀ عشق، آسمان تیره؛
میان پنجره، خورشید تکۀ سنگ است
کدام ثانیه میعادگاه دیدن توست
قسم به لحظۀ دیدار، وقتمان تنگ است
بدون نام تو من بیهویتم اینجا
شناسنامۀ جعلی برای من ننگ است
در آستانۀ غربت، کجا؟ نمیدانم...
برای من همه جا آسمان همین رنگ است
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه
#نذر_امام_باقر ع
خطبهها بغضهای کودکی ات، قصه را باز هم روایت کن
کربلا گوشه گوشه نینامه است، یکسر از نینوا حکایت کن
پنجمین خطبه خوان آتش و خون، پدر و مادرم فدایت باد
واژهها را به قتلگاه ببر، شعر گمراه را هدایت کن
علقمه روبرویت آماده است، با دواتی مرکب از خوناب
چشم در چشم؛ التماس دعا! همه را راهی زیارت کن
خط به خط، شعر خطبۀ خون است، شاعر! این خطبه اوج مضمون است
گرچه رنج قوافی ات باقی است، نظم نینامه را رعایت کن
بغض مانده است در گلوی امام، بنشین باز روبهروی امام
علقمه! از زیارتت بنویس، باز هم خطبه را روایت کن
#علی_اصغر_شیری
#امام_باقر ع
#شهادت_امام_محمد_باقر
#عید_قربان_مبارک
جان ناقابل ما چیزی نیست
عید قربان به فدایت ای عشق!
#علی_اصغر_شیری
https://eitaa.com/aliasgharshiri
هدایت شده از کتیبه تاک
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
اگر آن شیر غرّان پریشانیال برگردد
سکوت طبلهای خالی جنجال برگردد
به غارت رفته باشد شمع بیتالمال هم حتی
علی میگفت باید شمع بیتالمال برگردد
اگر از ننگ این قصه کسی جان داد، حق دارد
مگر این که به پای دختران خلخال برگردد
علی درد یتیمان را به دوشش میکشید آرام
علی میخواست شادی بر لب اطفال برگردد
نشسته پینه بر دستان نخلستان، دعا میکرد
یتیمی از کنار نخلها خوشحال برگردد
خلافت بر خلاف میل او در بند گمراهی است
مگر که قرعه برگردد، مگر که فال برگردد
#علی_اصغر_شیری
#شعر_علوی
#یک_نکته_از_این_معنی
لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد
#حسین_منزوی
بارها این بیت استاد منزوی رو خوندم و دوستان ایراد گرفتند که واژه آه برای پر کردن وزن اومده ولی به نظر من استاد منزوی از همنشینی واژه ها بهترین استفاده رو کرده و وقتی ضمیر م به آه اضافه میشه واژه ماه تشکیل میشه و در لایه بعدی ماه با واژه های حرام (ماه حرام) و قسمت (به اعتقاد گذشتگان تقارن ماه با مشتری و سیارات دیگر سعد و نحس و سرنوشت انسان رو مقدر می کنه) ارتباط داره.
#علی_اصغر_شیری
https://eitaa.com/aliasgharshiri
به فکر مسجد بی گنبد محل هستم
که خلق را بفریبد کلاه شرعی من
#علی_اصغر_شیری
#شعر_اجتماعی
هدایت شده از کتیبه تاک
عشق گاهی اتفاقی حلقه بر در میزند
هر کجا که عشق باشد، شعر هم سر میزند
واژههایت را صدا کن، دفترت را باز کن
عشق بیتاب است و دارد شعر پرپر میزند
نامههایم را برایت میفرستم، دختری
از حسادت سنگ بر بال کبوتر میزند
ابرها مشتی پر جا مانده از پرواز توست
آسمان در چشمهای آبیات پر میزند
شاعری پشت در است و التماست میکند
قافیه در دست او دارد به هر در میزند
با کدامین ساز تو دلشورهها را سر کنم
گریه دارم، شانههایت ساز دیگر میزند
با نوازش، تار مویم را به چنگ آورده است
زخمهها را پنجهات چندین برابر میزند
گوش کن، شاید صدای در زدن را بشنوی
شاعری پشت در است و حلقه بر در میزند
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه
https://eitaa.com/aliasgharshiri
به صحرا شدم عشق باریده بود...
در حضور سلطان العارفین #بایزید_بسطامی شرمم آمد که خویشتن را ببینم
#علی_اصغر_شیری
#بسطام
هدایت شده از کتیبه تاک
نام حسین حک شده بر تار و پود من
پیراهن محرم من پرچم من است
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشورایی
تو با آغوش بازت گفتی إرفع رأسک یا حر!
من از شرمندگی اما سرم بالا نمی آمد
#علی_اصغر_شیری
#حر
#شب_چهارم
#اصحاب_الحسین
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
بعد از حبیب و حُر و زُهیر و غلام ترک
آماده میشوند جوانان یکی یکی
پا در رکاب، رخصت میدان گرفتهاند
با التماس، دست به دامان، یکی یکی
پیغمبرانه غزوه به پا کردهای که باز
غوغا کنند حمزه و سلمان یکی یکی
دیشب در آسمان دو انگشت معجزه
بودند محو روضۀ رضوان یکی یکی
روح تغزّلاند، شکوه قصیدهاند
شمشیر میکشند غزلخوان یکی یکی
از دست میروند عزیزان و... خیمهها،
کمکم شدهست کلبۀ احزان یکی یکی
بر نیزهها در اوجِ رجزآیههای کهف
تفسیر شد حماسۀ قرآن یکی یکی
بالای نیزهها چه غریبانه میوزند
انبوه گیسوان پریشان یکی یکی
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشورایی
#اصحاب
https://eitaa.com/aliasgharshiri
#شب_پنجم
پشت کردند به هم چون دو دلاور در جنگ
عهد کردند نماند سر و پیکر در جنگ
تیرها بال گشودند رجزخوانی را
نیزهها خیره به آوازهی منبر در جنگ
ماندهام معجزه شد یا که قیامت شده است
باز هم آمده گویا علی اکبر در جنگ
زینب از دور جوانان خودش را میدید
چه دلاور شدهاند این دو برادر در جنگ
دو برادر که شبیهاند به شمشیر دو دم
دو برادر که شبیهاند به حیدر در جنگ
لاله در پهنهی این دشت چه سرخ است، انگار
آبیاری شده با نیزه و خنجر در جنگ
دست بر گردن هم، هر دو به خون غلتیدند
بال پرواز هماند این دو کبوتر در جنگ
#علی_اصغر_شیری
#جوانان_حضرت_زینب
#شعر_عاشورایی
#حضرت_علی_اصغر
نگاه کن پسرت را چگونه مرد شده
بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده
بگو به حرملهها شیرخواره میآید
صدای غرش شیری دوباره میآید
بگو سهشعبه برای مصاف برگیرد
بگو به حرمله تیغ از غلاف برگیرد
شبیه چلچلهای با بهار میآید
شبیه آینه در دست یار میآید
سپیده خیمه زده بر گلوی نازک او
گرفته عرش خدا را دو دست کوچک او
فلق به سمت نگاهش ستاره آورده است
شفق به خون گلویش چه غبطهها خورده است
سه روز تشنهلب است و سه روز بیخواب است
میان خلوت گهوارهاش چه بیتاب است
به روی دست پدر او کبوتر صلح است
حسین جنگ ندارد، پیمبر صلح است
نگاه کن پسرت را که شیرمرد شده
بدون تیغ و سپر را هی نبرد شده
به خشم و کینه و نفرت، به قهر آغشته است
سهشعبهای که میآید، به زهر آغشته است
کنار خیمه نشسته است مادری بیتاب
تمام دشت سراب است در نگاه رباب
تمام حسرت او جرعهای زلالی شد
نگاه اوست به گهوارهای که خالی شد
نگاه اوست به گهوارهای که بیتاب است
خیال میکند اصغر هنوز هم خواب است
#علی_اصغر_شیری
#محرم
#شعر_عاشورایی
هدایت شده از کتیبه تاک
در جنگ او تمامی لشکر مرددند
او اکبر است یا که پیمبر... مرددند
#علی_اصغر_شیری
#حضرت_علی_اکبر ع
#نذر_علمدار_کربلا
رخصت از عشق گرفته است علم بردارد
یاعلی گفته و شمشیر دو دم بردارد
خیمهها سوز عطش داشت، پریشان میرفت
مشک بر شانهی خود حضرت باران میرفت
کوفیان بهت زده، محو رجزخوانی او
هیبت حیدریاش طلعت پیشانی او
لشکر از غرش این شیر به تنگ آمده است
این جوان کیست که اینگونه به جنگ آمده است؟
شده پر ولوله با هر قدمش قلب سپاه
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله
رفت تا علقمه را ساقی کوثر گردد
کودکان چشم به راهند، عمو برگردد
کودکان چشم به راهند ولی آه، نشد
آسمان تیره شد و صحبتی از ماه نشد
آسمان تیره و سرها همه بر نیزه شدند
سر خونین پسرها همه بر نیزه شدند
دامن دختری از سوز چپاول میسوخت
باغبان از نفس افتاد، ولی گل میسوخت
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشورایی
#حضرت_ابوالفضل
هدایت شده از رباعی_تک بیت
اینجا نسیم کرب و بلا می وزد هنوز
مردم به زیر سایه پرچم نشسته اند
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@robaiiyat_takbait
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
بالای نیزهها چه غریبانه میوزند
انبوه گیسوان پریشان یکی یکی...
✍ #علی_اصغر_شیری
@dobeity_robaey
هدایت شده از کتیبه تاک
کربلا غم نیست یکسر شادی است
کربلا سرتاسرش آزادی است
ما رأیت الا جمیلا گفته ایم
گشته حیران هر که در این وادی است
یا علی اصغر شده لالایی ام
کربلا احساس مادرزادی است
العطش گفتیم و می در جام شد
اشک تنها ساقی این بادیه است
چیده ایم انگور از تاک نجف
این شراب خانه اجدادی است
اربعینی طی شده بر خمره ها
این خرابی آخرش آبادی است
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشورایی
https://eitaa.com/aliasgharshiri
#یک_نکته_از_این_معنی
شعور حسینی شعار نیست باید جامه عمل بپوشد. یکی از دغدغه های شاعران، سرودن شعرهایی شایسته در مدح شهیدان کربلاست.
یکی از شعرهایی که چندین سال است در عزاداری ها ورد زبان مردم شده این مصرع است:
هر که دارد #هوس کرب و بلا بسم الله
به زعم بنده واژه هوس درخور این مصرع نیست و دارای ابعاد منفی بسیاری است
لازم است تا در این مصرع بازنگری شود
پیشنهاد ذوقی من این است:
هر که خواهد حرم کرب و بلا بسم الله
#علی_اصغر_شیری
https://eitaa.com/aliasgharshiri
هدایت شده از کتیبه تاک
نذر قمر بنی هاشم
ماه قبیله جلوه ی تابان گرفته بود
یک کهکشان ستاره به دامان گرفته بود
بر دوش مشک خالی و در چشم خیل اشک
زینب برای بدرقه قرآن گرفته بود
در کاسه های خالی طفلان عطش وزید
در چشم های بدرقه باران گرفته بود
حالا فرات مانده و سقا و مشک او
موج نگاه علقمه سامان گرفته بود
مشکش پرآب کرد، به صحرا شتاب کرد
دریا به دوش داشت، عمو جان گرفته بود
در راه خیمه گاه امانش نمی دهند
بی دست بود و مشک به دندان گرفته بود
تیری به مشک خورد عمو از کمر شکست
با یک عمود واقعه پایان گرفته بود
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشورایی
هدایت شده از رباعی_تک بیت
باران شروع می شود اما تو نیستی
این چتر بغض کرده چرا وا نمی شود؟
#علی_اصغر_شیری
@robaiiyat_takbait