📌بساط سجادیه من
🪑مرد میانسالی، شب تاریک، وسط کوچه خلوت آمار صفاییه بساط کرده بود و تو سرما دستدرجیبکاپشن نشسته بود. شانه و آیینه و خنزرپنزر داشت. گفتم حاجی چرا نمیری کنار خیابون؟ گفت اونجا گیر میدن، جمعم میکنن. همین دکانش بود.
🌾آیا باید دکان زد؟ هنوز مسئله برام حل نشده، ولی یک حسی دارم که زندگی آدم بدون #دکان نمیشه. بالاخره هرکسی یک دکانی میزنه؛ یکی مال تاسیس میکنه، یکی پاساژ، یکی غرفه اجاره میکنه، یکی لب خیابان، یکی ماشین دورهگرد، یکی زیرپله، یکی هم بساط کنار خیابان و یکی هم در کوچهتاریک. اگر زندگی بی دکان نمیشه؛ پس منم یا باید بزنم! یا زدم خودم خبر ندارم!
🍀این را هم اضافه کنم که خواهش یک استاد دوست فرزانهام، اولین تلنگر بود. گفت بنویس. #برکت داره. گفتم به درد نمیخوره، گفت میخوره. حرفش و خودش برام مهمه و محترم. شاید خورد! ضرر که نداره!!
🦋خب آدم باید دابّه باشد، جنبنده باشد. دستور است. از طرفی اگر نبود دستور خواندن و فکر کردن، آدم باید حیا میکرد و حتی به نام آقاسیدالساجدین را هم فکر نمیکرد! همه چه خوشتوفیقیم که خودشان به سفره نور امر میکنند و خودشان لقمه میگیرند و در دهانمان میگذارند و ما کیف میکنیم که داریم خودمان را سیر میکنیم!
🪴حالا
امروز، ۲۶بهمن۱۴۰۲، ۵شعبان۱۴۴۵،
در روز میلاد آقاجانم، سیدالساجدین؛
با اجازه از پدر و عمو و مادربزرگ و پدربزرگ و آقایآقاها -آقارسولالله-،
میخواهم #هدف_زندگی ام را بساط کنم!
🌸حالا من
یک گوشهای بساط کردهام؛
بساط سجادیه.
البته، سجادیه من؛ نه اصلش!
یک گوشهای از پنجشنبهبازار؛
کنار نخوسوزن و ناخنگیر فروشها.
یک گوشهای از یک کوچهی تاریک؛
تا کسی بساطم را جمع نکند! ردم به قبای کسی گیر نکند! تا دلم برای خودم خوش باشد!
🌺چیزی که در بساط ندارم؛
یک مشت #کاردستی خانگی است؛
رهگذرها میخندند و رد میشوند.
شاید هم چند ثانیهای وایستادند به تماشا
من البته برای فروش نیامدم؛
میخواهم
⚡️تکخور نباشم، چون از قدیم گفتن #تک_خور_را_سگ_گازید. اگر یک چیزی از صحیفه بوییدم و خوردم و بوسیدم و ذوب شدم، دیگری را هم شریک کنم.
شاید با بساطم، بازار آقا و اسم آقا را شلوغش کنم. سیاهی لشکر باشم
⚡️شاید چند عابری چند دقیقهای به تماشا ایستادند و نام آقام برایشان زندهتر شد.
⚡️شاید ذوق تکمیل کاردستیها برای رساندن به بساط، رسیدن به هدفم را جلوتر انداخت.
⚡️شاید یک بچهای رد شد و چشمش را گرفت و با من رفیق شد.
⚡️شاید آقایپدربزرگ، خوشش آمد و دعایم کرد، دستی به سرم کشید و منم رفتم جزو آنانی که مولا دعایشان میکند...
☘خدایا، من تبریّ میجویم از دکانداری و حسابوکتاب. به تو پناه میبرم از اینکه حواسم پرت عابرها و مغازههای اطراف شود. به تو پناه میبرم که خودم گول کاردستیهایم را بخورم. به تو پناه میبرم که بخوام توجه کسی را به بساطم جلب کنم و سرقفلی درست کنم!
☘به نام تو؛ به فضل تو؛ به توکل تو؛ به امید تو.
☘یاعلی؛ یاعلیبنحسینبنعلی
💠 به #بساط_سجادیه_من سر بزنید 👇
💠 @my_sajjadieh
@aliebrahimpour_ir
الله اکبر 😱
الحمدلله🤩
سبحانالله😶🌫
عجب سوپرایزی! 😲
عجب رزقی! 😍
خیلی خوشحالم! 🥰
عیدی نابی گرفتم... 🤗
به زودی شما را هم شریک میکنم؛ 😇
چون از قدیم گفتن، 🧐
#تک_خور_را_سگ_گازید! 🥴
#صحیفه_سجادیه 💚