عقل یشمی خالخال پشمی
رشته چهارم از #شعر #ترجیع_بند معروف #هاتف اصفهانی: «که یکی هست و #هیچ نیست جز او» 💐 🌐 @aliebrahimpo
💠 « #خاطره شب امتحان » 💠
🍀 از این شعر، خاطرهای خوب دارم. بخشی از این #ترجیع_بند زیبا، جزو متن درسی ادبیات دبیرستان بود. خاطرم نیست دوم یا سوم؛ شب امتحان ترم. ایام انتخابات بود و روزها در خیابانها پلاس بودیم و دورگردی میکردیم. شبها تا صبح بیدار میماندم برای امتحانها. این شعر هم تقریبا اواخر کتاب بود. خب بازیگوش بودیم و قسمتهای زیادی از کتاب، برایم جدید بود و شب امتحان، اولین باری بود که چشمم به جمالشان روشن میشد! ازاینرو آن شب، شبِ شعر و ادبیاتی شده بود برای خودش. یکی دو ساعت به اذان صبح، رسیدم به این شعر. همین رشته چهارم، افتاده بود صفحه فرد کتاب (یعنی سمت چپ) و دقیقا #بند_گردان اش افتاده بود صفحه بعد.
🍀 شعر را که شروع کردم، دیدم جالب و روان است؛ ناخودآگاه شروع کردم به نیت لذتبردن خواندن تا رسیدم به این رشته چهارم. چهار-پنج بیت آخرش (چنانکه معلوم است) خواننده را به #بند_گردان هول میدهد. من هم با رغبت دنبال این بودم که: خب وقتی از مضیق جهات درگذری، آنچه نشنیده گوش، آن شنوی، دقیقا چیست و آن نادیده چشم چیست که میبینی...؟ لذت ماندگارش دقیقا آنجا بود که با ذوق، ورق زدم که ببینم تا به عینالیقین دقیقا چه چیزی را عیان میبینم؛ که دیدم میگوید: «که یکی هست و...»
🍀 خب شعر، عرفانی است و در آن سکوت آخر شب، خواندنش خیلی شیرین بود. آنقدر شیرین که خاطرهاش یادم نرفته و هنوز مزهاش زیر زبانم است!
🌐 @aliebrahimpour_ir
هدایت شده از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
#خاطره دکتر #علی_شیروانی از علامه #حسن_زاده آمی
💢به یاد استادم علامه حسن زاده آملی
🔰روزی در کتابفروشی اشراق که به انتشار و فروش کتابهای فلسفی و عرفانی اختصاص داشت و بعدها نیز مجموعه دروس شرح اشارات استاد علامه حسن زاده آملی را در یازده جلد منتشر کرد علامه حسن زاده را دیدار کردم. برای معرفی و خودنمایی یک جلد از کتابهایم را که در قفسه کتابفروشی بود( شرح بدایه الحکمه) برداشتم و تقدیم ایشان کردم.
واکنش ایشان چنان بود که با آنکه حدود بیست پنج سال از آن میگذرد همواره در ذهنم زنده است و برایم درس آموز و دلگرم کننده.
من پیشترها در سال ۶۳ به درس پر جمعیت اشارات علامه حسن زاده در مسجد معصومیه رفته بودم ولی کمترین و جوان و شاید جوانترین شاگردانش بودم( بیست سال داشتم) و به خود اجازه نزدیک شدن به آن کوه دانش و دریای معرفت را نمیدادم و او من را نمیشناخت.
کتاب را گرفت به آن نگاه کرد و پرسید: از خودت هست؟
گفتم: بله.
فرمود : این شیروانی شیر دل تویی؟! من کتابت را دیده بودم. دنبالت میگشتم . کجا بودی؟
آنگاه دستان مبارکش را بر سینه ام نهاد و دعای شرح صدر برایم خواند و مرا به منزلش دعوت کرد.
به خانه اش رفتم. با گرمی پذیرایم شد. با من در همان اتاق معروف که صدا و سیما بارها نشان داده سخنها گفت از اساتیدش از مکاشفاتش.
گفت: شبی برای یاد نامه علامه طباطبایی مقاله ای می نوشتم و می نوشتم تا انکه سحر شد. همینجا علامه طباطبایی برایم متمثل شد.
اشاره کرد: همانجا از زمین بالاتر پایش روی زمین نبود. به من گفت: ( با همان لحن و لهجه استادش) تو حسن صورت و حسن سیرت و حسن سریرتی
سپس مرا به اتاقی دیگر برد که در آن آثار منتشر شده خودش بود.
گفت هر کدام را که نداری بردار.
من چندین کتاب را برای خودم برداشتم.
کتاب ها زیاد شد .
گفت اینطور که نمیتوانی ببری.
برخاست کتاب ها را با نخی پلاستیکی و ضخیم بست تا بتوانم انها را راحت با خود حمل کنم.
در پایان و هنگام خدا حافظی گفت هر وقت کاری داشتی بیا اینجا.
و من بارها نزدش رفتم و او با محبت و کرامت و بزرگواری پذیرایم بود.
آری او نه برای من که برای هر طالب علمی پدری مهربان و مربیی دلسوز بود.
خدایش بر درجاتش بیفزاید و با اولیائش محشور فرماید.
علی شیروانی
۱۴۰۰/۷/۱۰
🌐در سایت پژوهشگاه:
https://rihu.ac.ir/fa/news/37548
---------------
🔻پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ایتا:
https://eitaa.com/rihu_ac_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
👀 ببینید چی پیدا کردم...🤩👇 💙 در زیارتنامه آمده: آقا #امام_رضا ، وارث آقا #سیدالساجدین است. این یع
#خاطره
ای صاحبان عالَم
و معنابخشان هدف خلقت
و وارثان علم و اراده الهی؛
خاکسارانه از شما میخواهم
بحق شرافت و حرمتی که پیش خدا دارید:
☘به من #اذن و #اجازه و #بینه و #حواله و #حکم و #ماموریت و #بعثت و #افعل برای #ذوب_در_صحیفه شدن بدهید؛
☘ ایمان و عقلم را کامل، و دلم را #مطمئن کنید؛
☘ من را متفضلانه مورد محبت خاص خودتان قرار دهید؛
☘ و این #دعا را برای هرکسی که محبت شما را در دل دارد، بهسرعت مستجاب کنید.
🗓 ۲۵ - ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ش - عید فطر ۱۴۴۵ق
@my_sajjadieh
@aliebrahimpour_ir