#خدایا
🌸 ممنونم از تو.
تو در این #ماه_رمضان به من محبت کردی؛ رحمت و فضل و احسانت را به من چشاندی. این اولین ماه رمضانی است که از تمام شدنش ناراحت هستم؛ غصهدارم.
🌼من البته خودم میدانم و اینقدرها شعورم میکشد که لیاقت این محبت را نداشتم، ولی تو پُرمحبت هستی که اینطور از من پذیرایی کردی. کاری کن که باز هم شعورم بکشد. ممنونم از تو. ببخشید که آنجوری که شایسته نتیجه پذیرایی تو است، آدمحسابی نشدم.
🌺ببخشید که در این ماه مهمانی، کاری نکردم. افسوس میخورم؛ اینقدر تلاشم کم بود که خودم کاملا کمبودنش را تصدیق میکنم! راستش ته دلم به این خوش بود که مهمان خر صاحبخانه است؛ برای همین شل کردم...
🍀ولی صفا کردم با تو. حال کردم با تو. عشق کردم با تو. دلیلش را نمیدانم چرا. اگر میدانستم و میتوانستم به یک کاری منسوبش کنم، اینقدر خجالتزده نبودم. تو آقایی کردی، محبت کردی.
🌟همین صفا و محبتی که پیدا شد را، دقیقا همین را، همین را قبول کن به عنوان کار. به همین مزد بده؛ مزد فراوان و بزرگ؛ همانقدر که به عزیزانت میدهی. برای تو که این کار بزرگ نیست! کار همیشگی تو همین است!
🌸دوست داشتم ادامه داشت این ماه زیبا. تو باز نور بفرستی و من مزهمزه کنم. این دوستداشتنم را تو بگیر و مراقبتش کن.
🌺بعدا هم تحویلم میگیری؟ نگرانم. تو رو جان عزیزانت (محمد، علی، فاطمه،... و مهدی درودتبرآنها)، بعد از ماه رمضان هم همینطور تحویلم بگیر. مراقبم باش.
☘ الان که دوباره متنم را خواندم، دیدم چه نگرانی باکلاسی دارم! "نگران از ادامهداشتن تحویلگرفتن". اوهوع! من شعورم به اینجور چیزها قد نمیداده. من مطمئنم تو داری با من یک کاری میکنی. تو به من محبت داری. این را میفهمم. نگهمدار.
🌼 منتظر مهمانیهای بعدی و پُرسوپرایز تو هستم. مثلا از همین فردا شروع کن. یاعلی.
@aliebrahimpour_ir #دلنوشته