eitaa logo
اشعار علیرضا بیاتانی
184 دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم گرفته وشعرم شبیه باران است               غزل که نه؛دوسه سطری سخن به یاران است دلی گرفته و شعر و دو چشم بارانی              وشاعری که ز کار زمانه حیران است کدام واژه سرآغاز حرف من باشد                درون سینه ی باران سخن فراوان است حکایت من دلخسته نقل دلتنگی است             حکایت من از این فصل برگ ریزان است تهی شده دل انسان زعشق حضرت عشق      وعشق های دروغین برای جبران است کسی به فکر غم دیگران نمی افتد                 یکی فسرده و غمگین؛یکی غزلخوان است یکی تهی ز غم پول و غرق ثروت پوچ         یکی گرسنه شب وروز در پی نان است شکستن دل مظلوم کار آسانی است                بگیر دست و یقین دان که کار مردان است در این زمانه که بازار عاشقی سرد است        در این زمانه که انگار قحط ایمان است خدا کند که " شهیدان" زیادمان نروند              وگرنه نقطه ی آغاز خط پایان است "شهید"؛ واژه ی سرخی میان آتش وخون       همان که دین و وطن نزد او به ازجان است همان کسی که جهان باتمام وسعت خود         برای چشم خدابین او چو زندان است شده سر من وتو گرم وعده ی شیطان          گنه برای من وتو چقدر آسان است زمان برای مناجات با خدا اندک                  چه ناسپاس وستم پیشه نسل انسان است کجاست منجی شبهای تار ؛یارکجاست؟         کجاست او که بهاری پس از زمستان است؟ ستون ارض وسماء؛آرزوی منتظران           همان کسی که خود آیه های قرآن است همان کسی که میان قنوت ابری خویش         شبانه بهر گناهان شیعه گریان است بنال شاعر دلخسته از گناهانت                   که گونه های گل فاطمه تر از آن است ببار؛ناله بزن؛اشک غم به دامن ریز            بخوان دعای فرج را؛غزل پریشان است/. سروده شده در آذر ماه سال ۸۸
"به بهانه ی شهادت سردار زاهدی و تازه شدن داغ شهید حاج قاسم سلیمانی" "س" سرد است بعد از تو تمام فصل های سال تکثیر شد دی ماه؛در هر ماه؛در هر فال "ر" راهی به سویت هست آیا؟بال می خواهد؟ من را دعا باید کنی؛من که ندارم بال "د" دشمن برای مرگ تو خیلی تقلا کرد می میرد آن قلبی که از عشق است مالامال؟؟!! "ا" ای حاج قاسم! ای مرامت عشق؛راهت نور! ای آنکه عمری با خدا بودی تو در هر حال "ر" راه تو بی رهرو نمی ماند به اذن الله خون تو دارد کار خود را می کند دنبال "د" دارم می اندیشم به اینکه چیست راز آن؟ راز دو چشمانت که لازم داشت استهلال "ل" لبیک خون آلود تو پر کرد عالم را امیدوار و محکم و آزاده و خوشحال "ه" هربار می بینم نگینت را دلم ناگاه  خود را می یابد نزد اربابش؛ته گودال "ا" آن شب چه شد؟ارباب آمد؟یار را دیدی؟ سر داشت روی پیکرش؟ یا که زبانم لال... "ح" حاجی ببین اوضاع ما بعد از تو ناجور است حاجی ببین ما را در این پیچ و خم غربال "ا" اصلا نمی آید به تو یک لحظه بیکاری ای آنکه نامت نیز در عالم شده فعال "ج" جمهوری اسلامی ایران به قول تو حکم حرم دارد بدون هیچ قیل و قال "ق" قلبت برای سید و آقایمان می زد گفتی عزیز جانمان باشد به استدلال  "ا" ای آنکه بابای یتیمان بودی و هستی ای همدم مولای خود؛ای یار خوش اقبال "س" ساده بگویم حاج قاسم؛دوستت دارم ای کاش باشم تا ابد من به همین منوال "م" من چه بگویم از کمالات کسی چون تو؟ آری؛وصیت نامه ات خود بود شرح حال...