🍁🍂🍁🍂🍁🍂دلالی خر، شغل شریف عمر بن خطاب از کتب اهل سنت با تصویر کتاب🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🔹 زبیدی از علما و لغتشناسان بزرگ اهل سنت مینویسد:
✍ المُبَرْطِشُ، أَهمله الجَوْهَرِيُّ والصّاغَانِيُّ وصاحِبُ اللِّسَانِ ، وهو الدَّلاّلُ، أَو السّاعِي بينَ البائِعِ والمُشْتَرِي ، ووَرَدَ في الحَدِيث كانَ عُمَرُ [...] في الجَاهِلِيَّةِ مُبَرْطِشاً أَيْ كان يَكْتَرِي للنّاسِ الإبِلَ والحَمِيرَ.
🔸 المبرطش: جوهری و صاغانی و صاحب لسان العرب (ابن منظور) کوتاهی کردند و در کتبشان نیاوردند که مبرطش یعنی دلال و کمککننده بین فروشنده و مشتری؛ چنانچه در حدیث وارد شده که عمر بن خطاب در جاهلیت دلال خر و شتر بوده، یعنی تبلیغ میکرده تا مردم خر و شتر بخرند.
📚 تاج العروس من جواهر القاموس، تألیف زبیدی، جلد ۱۷، صفحه ۷۳، چاپ مطبعة حکومة الکویت
📃 اسکن کتاب:
🌐 http://bit.ly/2Uon8sd
📃 پوستر:
🌐 http://bit.ly/2WoQeta
و طبق شواهد عمربن الحطاب در زمان اسلامش نیز مشغول همین کار بوده است
1080 - حدثنا : أبو مطرف بن أبي الوزير قال : ، حدثنا : سفيان إبن عيينة ، عن عمرو بن دينار ، عن بجالة قال : مر عمر بغلام معه مصحف وهو يقرأ : النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم ، وأزواجه أمهاتهم ، وهو أب لهم فقال عمر : يا غلام حكها ، فقال : هذا مصحف أبي بن كعب ، فذهب إلى أبي فقال : ما هذا ؟ فنادى أبي بأعلى صوته : أن كان يشغلني القرآن وكان يشغلك الصفق بالأسواق ! فمضى عمر.
ودراین روایت میگوید : عمر بر غلامی گذشت که با او مصحفی بود و او اینگونه میخواند :
النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم ، وأزواجه أمهاتهم ، وهو أب لهم
عمر به او گفت : این را از مصحفت پاک کن ای غلام .
غلام گفت : این مصحف ابی ابن کعب است .
پس عمر رفت پیش ابی و گفت این چیست و ابی ابن کعب با صدای بلند فریاد زد که آن زمانی که من مشغول فراگیری قرآن بودم تو در بازار حیوانات جار میزدی ..
تاريخ المدينة لابن شبة » أَخْبَارُ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ ، رضي الله عنه » مَا رُوِيَ عَنْهُ ، رضي الله عنه ، فِي جَمْعِ الْقُرْآنِ_ جلد۲ -صفحه 708
تاريخ المدينة - عمر بن شبه النميري البصري - کتابخانه مدرسه فقاهت
https://lib.eshia.ir/22011/2/708
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زهد عمر بن خطاب- حجه الاسلام یزدانی
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁شرابخواری عمر بن خطاب در بستر مرگ از کتب اهل سنت(باتصویرسندها)🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
احمد بن حنبل [پیشوای حنبلی ]در مسند و ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق چنین نقل میکنند:
فقال سالم: فسمعت عبدالله بن عمر یقول: قال عمر: إرسلوا إلی طبیبنا ینظر جرحی هذا. قال: فأرسلوا إلی طبیب من العرب فسقی عمر نبیذا فشبه النبیذ بالدم من الطعنه التی تحت السره.
سالم میگوید: از فرزند عمر شنیدم که گفت: پدرم عمر بن الخطاب فرستاد تا دکتر او را حاضر کرده تا به جراحتش [همان جراحتی که #ابولؤلؤ (رضوان الله علیه) بر او زد] نگاهی بیندازد .
طبیب شراب به عمر بن خطاب داد و او خورد و از آن جراحتی که زیر نافش ایجاد شده بود ، خون همراه شراب خارج شد.
منبع:
مسند احمد بن حنبل: ج ۱ ، ص ۴۲ ، مسند عمر بن الخطاب ، دارصادر ، بیروت.
تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر: ج ۴۴ ، ص ۴۱۴ ، رقم ۶/۵۲ ، شرح حال عمر بن الخطاب.
معناي نبيذ در کتب اهل سنت :
و نبيذ را اهل لغت ، اين گونه معنا كردهاند :
وإنما سمي نبيذا لأن الذي يتخذه يأخذ تمرا أو زبيبا فينبذه في وعاء أو سقاء عليه الماء ويتركه حتى يفور [ ويهدر ] فيصير مسكرا .
تاج العروس ، ج5 ، ص500 ، ماده نبذ .
به آن نبيذ گفته مي شود ، زيرا کسي که آن را درست مي کند خرما و کشمش را گرفته و آن ها را در ظرف يا مَشکي ريخته و سپس بر روي آن آب مي ريزد . و آن را مي گذارد تا (خود به خود) جوشيده و سر برود ؛ كه در اين صورت مست كننده ميشود .
و محيي الدين نووي در كتاب المجموع مينويسد :
واما الخمر فهي نجسة لقوله عز وجل ( إنما الخمر والميسر والأنصاب والأزلام رجس من عمل الشيطان ) ولأنه يحرم تناوله من غير ضرر فكان نجسا كالدم واما النبيذ فهو نجس لأنه شراب فيه شدة مطربة فكان نجسا كالخمر .
المجموع ، محيى الدين النووي ، ج 2 ، ص 563 .
اما شراب نجس است ؛ زيرا خداوند عز و جل فرموده است : " شراب و قمار و بت ها وتيرهاي قرعه پليدند و از عمل شيطانند" و نيز به اين علت که نوشيدن آن اگر ( ترک آن ) ضرر نداشته باشد ، حرام است ؛ پس مانند خون نجس است ؛ و اما نبيذ ، پس آن نيز نجس است ؛ زيرا شرابي است که غليظ شده و به طرب مي آورد ؛ از اين رو ، مانند شراب نجس است.