eitaa logo
الیس الصبح بقریب ۲
222 دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
8.2هزار ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✡️ پروندهٔ شناخت مجامع مخفی هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که شناخت جامعی از حاکم بر مقدّرات ساکنان جهان امروز دارد؛ ریشهٔ بلند این مجامع توطئه‌گر، مشی مخفی‌کارانه و پیچیدگی تشکیلات آن‌ها تاکنون، بخش بزرگی از این مجامع و اشخاص اصلی آن‌ها را از نظرها پنهان داشته است. گویا آن‌ها در جزیره‌ای با ثبات و مستحکم نشسته و حصارهایی تودرتو را به گرد خویش کشیده‌اند؛ چنان‌که امکان دسترسی دیگران را به مرکز اصلی سخت نموده است. بی‌شک، به‌دلیل سلسله مراتب سخت تشکیلاتی این مجامع، بسیاری از اعضا با مراتب پایین‌رتبه نیز از کار و بار اعضای اصلی و عالی اطلاع کافی ندارند. در حقیقت از آن‌جا که این جریان شریر همهٔ همّت خود را طیّ اعصار و قرون، مصروف ، تسخیر عالم و تصرّف در مشیّت و معیشت ساکنان زمین ساخته است، از همراهی و الهامات شیطانی و جنود شیطان (اجنّه) بی‌بهره نبوده است. از اولین روزهایی که «حرص و حسد» مانع از قبول‌افتادنِ و پس از آن در پیشگاه پروردگار شد و اسباب طرد و لعن آن‌ها را فراهم آورد، آن‌ها کینه و عداوتِ و پس از آن، را چنان در دل جای دادند که از درک هرگونه حقیقتی محروم شدند و هرلحظه بر سرکشی و طغیانشان افزوده شد. از این‌جا، عَلَم برافراشتند و با حیله و تزویر سعی نمودند، مانع سر راه رشد عبادالرّحمان شوند. شاید از همین روست که چونان آرزوی عمر گزاف کردند و مرگ را پس زدند. تفکر استکباری در سیر تاریخی طولانی خود و با کسب تجربه‌های فراوان در معاملات اجتماعی، منجر به شکل‌گیری یک نظام پیچیدهٔ فکری، یک دستگاه بزرگ اجتماعی و سرانجام نظام‌نامه‌ای تودرتو برای اقدام در شرایط مختلف و در اقصا نقاط جهان شد. پیرامونِ (فراماسونری و…) را مجموعه‌ای از افسانه‌ها، نشانه‌ها و نمادها فرا گرفته است که گاه عمرشان به قرن‌ها می‌رسد و با ماجراهایی مانند ساحری، جادوگری و شیطان‌پرستی گره خورده است. ارائهٔ فهرست کاملی از این جوامع سخت است، هم‌چنین ارائهٔ اطلاعاتی کامل دربارهٔ اعضا و عملکردشان؛ با این حال به مدد برخی پژوهشگران سخت‌کوش امروز فهرستی از مهم‌ترین و بانفوذترین آن‌ها را می‌توان ارائه کرد. در جدیدترین پروندهٔ سایت اندیشکدهٔ مطالعات یهود، به معرفی برخی از مهم‌ترینِ این مجامع پرداخته‌ایم. 📖 این پرونده را اینجا مطالعه کنید: https://jscenter.ir/special-cases/23258 https://eitaa.com/alisalsobh
مغضوبین ارض نهی از موالاة یهود ۵. داستان گاو: دقّت‌های معاشرت و مذاکره با یهود! برای این‌که با سبک «معاشرت با یهود» و فوت و فنّ آشنا شوید، لازم است داستان گاو در سورهٔ بقره و گفت‌وگوی خدای حکیم با یهودیان را بدانید. در میان جنایتی رخ داد و آنان دربارهٔ قاتل اختلاف پیدا کردند. از حضرت موسی (ع) یاری خواستند. حضرت موسی امر خدا را مبنی بر ذبح گاو اعلام می‌کند. آنان باید گاوی را ذبح می‌کردند و قسمتی از بدن گاو ذبح‌شده را به بدن مقتول می‌زدند تا مقتول به صدا درآید و قاتل خود را معرفی کند. از آن‌جا که بنی‌اسرائیل در کُشتن گاو و یافتن قاتل، ارتباط و تناسبی نمی‌بینند، بی‌ادبی می‌کنند و معترضانه به حضرت موسی می‌گویند که آیا ما را به تمسخر گرفته‌ای؟! در اعتقاد آنان، آدمی نباید بدون دلیل و بیّنه سخن کسی را بپذیرد. و این اعتقاد گرچه صحیح است، اما بنی‌اسرائیل گرفتار نقصی هستند که مایلند سائرین هم مانند آنان در این نقص سهیم باشند؛ و آن، این است که می‌پندارند آدمی می‌تواند به علّت و کُنه هر حکمی به‌طور تفصیل پی ببرد، و اطلاعِ اجمالی کافی نیست! پی‌آمدِ این نقص، بیماری مُهلک است. دلی که پذیرای حق نیست، فاقد «حیات معنوی» است و با عواطف و عشق بیگانه است. به همین جهت از حضرت موسی خواستند تا اوصاف گاو را بیان کند. چون عقل‌شان حکم می‌کرد که نوعِ گاو، خاصیّت مُرده زنده‌کردن را ندارد و اگر برای زنده‌کردنِ مقتول و در نتیجه، یافتنِ قاتل، حتماً باید گاوی کشته شود، لابد گاو مخصوصی است که چنین خاصیّتی دارد، پس باید با ذکر اوصاف و با بیانی کامل گاو نامبرده مشخص شود! از آن‌جا که بنی‌اسرائیل به‌واسطهٔ داشتن ملکهٔ و خوی و سرکشی، بیگانه با تسلیم و اطاعت در مقابل پروردگار است، لذا در گفت‌وگوی خود با خدا، به‌طرزی با خدا صحبت می‌کنند که استخفاف مقام ربوبی کاملاً از آن استشمام می‌شود. به‌علاوه هیچ‌گاه به حضرت موسی نمی‌گویند: به خدایمان بگو. می‌گویند: به خدایت بگو! گو این‌که خدای موسی را خدای خود نمی‌دانند [*]. آنان با توضیح‌خواهی‌های لجوجانه‌شان، جدای از این‌که موذیانه قدرت خدا را در زنده‌کردنِ مقتول نادیده می‌گیرند، القاء می‌کنند که اوامر الهی و بیانات انبیاء ابهام دارد. آنان وقتی با خدا و پیغمبرش این‌چنین رفتار و معاشرتی دارند، قطعاً با شما مردم مؤمن نیز این‌گونه خواهند بود: 🔸١. به سادگی از شما نمی‌پذیرند. 🔹٢. از شما دلائل فراوان و جزء جزء می‌خواهند. 🔸٣. مقدّسات شما را سبک می‌شمارند. 🔹۴. قدرت شما را به رسمیّت نمی‌شناسند. 🔸۵. القاء می‌کنند که کلمات ساده و عبارات روشن شما، ابهام دارد. [*] به‌عنوان نمونه بنگرید به فراز: «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ...»، در آیات ۶٨ و ۶٩ و ٧٠ از سورهٔ بقره. ✍️ علی خلیل اسماعیل https://eitaa.com/alisalsobh
مغضوبین ارض نهی از موالاة یهود ۶. ادامهٔ داستان گاو: فریب نخورید، حکم خدا را بگویید. شما وظیفه دارید در معاشرت و گفت‌وگو با ، حکم خدا را بیان کنید. همان‌طور که حضرت موسی علیه‌السلام رفتار کرد. إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً [بقره : ۶٧]؛ خدا فرمان می‌دهد که گاوی را بکشید. بدانید: خروج از فرمان خدا، و ورود در توهّمات بشری، در معاشرت و در گفت‌وگوی با یهود ثمری نخواهد داد. آن‌چه از شما ید واحده می‌سازد، و به فکر و اندیشهٔ شما نظم و انضباط توحیدی می‌دهد، تسلیم در برابر حکم خداست. اما آن‌ها نسبت به شما بی‌ادبی و گستاخی می‌کنند. قَالُوا أَ تَتَّخِذُنَا هُزُواً؟ [بقره : ۶٧] گفتند: آیا ما را به ریشخند می‏‌گیری؟! و به انواع حیله‌های گفتاری و رفتاری دست می‌زنند. و نیازمند هوشیاریِ مضاعف است. جناب هنری فورد می‌گوید: هوشیارترین متفکّران غیریهود فریب خورده‌اند و آن‌چه را که به‌وسیلهٔ موذیانه‌ترین نظام‌های تبلیغی به ذهن افراد عادی تلقین شده، به‌عنوان نشانه‌های ترقّی و پیشرفت پذیرفته‌اند [یهود بین‌الملل، ص٩٧]. تنها پایگاهی که شما را از این دام خطرناک نجات می‌دهد، و برچسب بلاهت و نادانی را از پیشانی‌تان برمی‌دارد، خدای قادر متعال است. قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أنْ أکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ [بقره : ۶٧]. گفت: به خدا پناه می‏‌برم اگر از نادانان باشم. خداوند توضیح نمی‌دهد! وقتی حضرت موسی حکم خدا را مبنی بر ذبح گاو بیان کرد، گاو مطلق بود، هیچ قیدی نداشت. شامل هر گاوی می‌شد. اما وقتی امر سادهٔ کشتن گاو با سؤال مواجه شد و سر از و درآورد، خدای موسی عقب‌نشینی نکرد، بلکه با هر سؤالی شرایط بر بنی‌اسرائیل را سخت‌تر نمود. در سؤال اول: «لَا فَارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ [بقره : ۶٨]؛ گاوی است نه پیر و از کار افتاده، و نه بکر و جوان؛ بلکه میان‌سالی است بین این دو»، را آورد. در این مرحله، گاو از اطلاق خارج می‌شود. خداوند از آنان ذبح گاوی را می‌خواهد که نه جوان باشد و نه پیر. در سؤال دوم: «بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ [بقره : ۶٩]؛ گاوی است زرد یک‌دست و خالص، که رنگش بینندگان را شادمان می‌سازد»، را اضافه نمود. خدای متعال کار را بر سخت‌تر می‌کند و خواستار ذبح گاوی می‌شود که علاوه بر این‌که نه پیر است و نه جوان، دارای رنگ زردی است که خود باعث شادی و شعف بینندگانش می‌شود. ادامه دارد.... ✍️ علی خلیل اسماعیل https://eitaa.com/alisalsobh
✡️ مغضوبین ارض نهی از موالاة یهود ٧. ادامهٔ داستان گاو: همهٔ راه‌های فرار را بر یهودیان ببندید! و در سومین مرحله از سؤالات بنی‌اسرائیل، خدای متعال با عبارت: «إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ لَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِیَةَ فِیهَا [بقره : ٧١]؛ گاوی است که نه رام است تا زمین را شخم زند و نه زراعت را آبیاری نماید، [از هر عیب و نقصی] سالم است، و رنگی مخالف رنگ اصلی در آن نیست»، همهٔ راه‌های فرار را بر بَست. واضح است پیدا کردن گاوی با چنین مشخّصاتی آسان نیست. اکنون باید به جست‌وجوی گاوی بپردازد و باید خواست خدای حکیمی را گردن نهد که علاوه بر موارد ذکر شده، فرمان به ذبح گاوی می‌دهد که برای شخم‌زدن و آبیاری‌کردن رام نیست، فارغ از عیب و نقص است و هیچ لکّه و نشانه‌ای ندارد. حضرت موسی نیز در ابلاغ حکم خدا معتقد به تساهل و تسامح دینی که به‌قول آقای «هنری فورد» در کتاب «یهود بین‌الملل»: نوعی تجزیه و استحالهٔ فکری که قادر است نظم مستقر و موجود را ویران و یا زمینهٔ آن‌را فراهم کند، نشد. و با اقتدار، خواستار اجرای «فرمان خدا» از جانب بنی‌اسرائیل گردید. در پایان سؤال و جواب اول می‌فرماید: «فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ [بقره : ۶٨]؛ پس آن‌چه را [بدان] مأموريد، به جاى آريد». فرمان از موضع قدرت، باعث تزلزل و شکست قبل از تسلیم در یهودیان می‌شود. بنی‌اسرائیل در پایان سؤال و جواب دوم، و هم‌زمان با طرح سؤال سوم، تزلزل و شکست خود را با عبارت «وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ [بقره : ٧٠]؛ و اگر خدا بخواهد، [به شناخت آن] هدایت خواهیم شد»، بر زبان جاری می‌سازند. سوّمین پاسخ دندان‌شکنی که حضرت موسی از جانب خدا می‌آورد، تسلیم یهودیان و گردن‌نهادن به حکم خدا را با خود به‌همراه دارد: «قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا [بقره : ٧١]؛ گفتند: اکنون حق را برای ما آوردی. پس آن را ذبح کردند». آن‌چه در قابل تأمل و در آیات ۶٧ تا ٧١ سورهٔ بقره به‌وضوح قابل دریافت است، این است که: مذاکره‌کننده‌ای که با مواجه شده، حق ندارد تکرارکنندهٔ خواستِ ساده و مطلقِ اولیهٔ خود باشد. چنان‌چه خدای بزرگ وقتی‌که دستور می‌دهد تا بنی‌اسرائیل گاوی را ذبح کنند، آنان مقصود خدا را می‌فهمند؛ همان‌طور که هر شخص دیگری به‌راحتی می‌فهمد که بقرة شامل هر گاو ماده‌ای می‌شود. پیر، جوان، زرد، سیاه، کار کرده، کار نکرده و... توضیح‌خواهیِ بنی‌اسرائیل به‌خاطر نافهمی او نیست؛ توضیح‌خواهیِ او حکایت از خصلتی دارد که او را وادار می‌سازد تا در مقابل ضعیف، قوی باشد و در مقابل قوی، ضعیف و درمانده. لذا خدای بزرگ توضیح نمی‌دهد که وقتی می‌گویم بقرة، منظور من این است که: هر ماده گاوی باشد، فرقی ندارد! بلکه در پسِ هر سؤالی قیدی را بر گاو می‌افزاید و کار را بر بنی‌اسرائیل سخت‌تر و سخت‌تر می‌سازد، و زمانی‌که بنی‌اسرائیل همهٔ درهای فرار را به‌روی خود بسته می‌بیند، تسلیم می‌شود. ✍️ علی خلیل اسماعیل https://eitaa.com/alisalsobh
✡️ مغضوبین ارض یهود بی‌معرفت است! اولین و اساسی‌ترین خصلتی که باعث پیدایش سایر خصلت‌های زشت و پلید در دیروز و در امروز گردیده است و هم‌چنان نیز ادامه دارد، عدم خدای تبارک و تعالی است. «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ [انعام : ٩١]؛ [یهودیان بر ضدّ رسول خدا به سفسطه‌گری پرداختند چون] آنان خدا را آن‌گونه که سزاوار اوست نشناختند». یهود نیست. مفسّران می‌گویند: وَ مَا عَرَفُوا اللهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ. یهود از ابتدا قومی "بی‌معرفت بود. از درک عظمت و بزرگی «الله» عاجز بود. این عجز و ناتوانی آن‌قدر واضح و آشکار است که با اندکی مطالعه در کتب مقدّس حاخامی، کم‌هوش‌ترین آدم‌ها نیز به آن شهادت می‌دهند. آن‌ها حتی در وصف و توصیف خدای‌شان ، قادر نیستند عجز و نگاه ابتدایی‌شان را پنهان سازند! کتاب خروج، باب ١٩، شمارهٔ ٩: خداوند به موسی فرمود: «من در ابر ستبر و غلیظی نزد تو می‌آیم تا هنگامی که با تو گفت‌وگو می‌کنم، قوم به گوشِ خود صدای مرا بشنوند و از این پس گفتار تو را باور کنند»! کتاب اعداد، باب ١٢، شمارهٔ ۵: آن‌گاه خداوند در ستونی از ابر پایین آمد و در کنار درِ عبادتگاه ایستاد و فرمود: «هارون و مریم جلو بیایند». و ایشان جلو رفتند! کتاب دوم سموئیل، باب ٢٢، شمارهٔ ٩: از سوراخ‌های بینی او دود برآمد، و از دهانش زغال برافروخته و آتش کشنده بیرون آمد! او آسمان‌ها را شکافت و فرود آمد، و زیر پاهایش ابرهای سیاه بود! کتاب آفرینش، باب ١٨، شمارهٔ ١-٨: خداوند وقتی خواست قوم لوط را عذاب کند، مرورش به حضرت ابراهیم افتاد در حالی‌که او در خیمهٔ خود بود، ابراهیم نظر کرد، دید سه نفر در مقابل او ایستاده‌اند، پس برخاست و صورت خود را بر زمین گذارد و به او گفت: ای مولای من خواهش می‌کنم که پاهای تو را بشویم و در زیر درخت طعامی برای تو بیاورم که بخوری و قوّت بگیری، پس خداوند به او گفت: هرچه می‌خواهی بکن، پس ابراهیم پای خدا را شست و برای او کره و شیر و گوسالهٔ پخته شده آورد و بالای سر آن‌ها در زیر درخت ایستاده و آن‌ها خوردند! 📚 کتاب آفرینش، باب ٣٢، شمارهٔ ٢۴و٢۵و٣٠: حضرت یعقوب با خداوند از اول شب تا صبح کُشتی گرفت [*]، وقتی خداوند دید نمی‌تواند بر یعقوب غالب شود بر بالای ران او ضربه‌ای زد و پای یعقوب صدمه دید... یعقوب گفت: در این‌جا من خدا را روبه‌رو دیده‌ام و با این وجود هنوز زنده هستم! اگر آدمی‌زاده‌ای خدا را موجودی بداند که دود از دماغ او خارج می‌شود و آتش از دهان او بیرون می‌آید، گوسالهٔ بریان می‌خورد و با یعقوب کُشتی می‌گیرد و چون در کُشتی کم می‌آورد با لگدی جانانه یعقوب را لنگ می‌سازد، آیا شایسته است برای چنین خدایی مقام ربوبیّت و مدیریت عالم و آدم، قائل باشد؟! خدا را موجودی بداند که برای ادارهٔ امور، فردی را با دستورات عدیده به‌عنوان نبیّ و رسول در میان مردم برمی‌گزیند؟ وحی نازل می‌کند؟ قطعاً پاسخ منفی است. و شما خوانندهٔ ارجمند تصدیق می‌کنید که ساخت چنین خدایی فقط به کارِ بازیِ کودکانه می‌آید. از همین‌رو خدای متعال به نبیّ مکرّم و رسول معظّمش می‌فرماید: «ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ [انعام : ٩١]؛ یهودیان را به حال خود واگذار تا در ژرفاى [باطل‌] خود به بازى [سرگرم‌] شوند». [*] البته امروزه بسیاری از دانشمندان یهودی عقیده دارند آن‌که با یعقوب کُشتی گرفت نه خدا، بلکه فرشته بود!! ✍️ علی خلیل اسماعیل https://eitaa.com/alisalsobh
✡️ مغضوبین ارض اصحاب شنبه برادرهای میمون و خوک! ١. یهود قانون شکن است. یا مستقیم و بی‌محابا صورت می‌گیرد و یا غیرمستقیم، تحت کلاهی که به معروف است واقع می‌شود. پی‌آمدِ قانون‌شکنی و نادیده‌گرفتنِ حکم خدا، که از خصلت‌های برجستهٔ یهود است، و به حیوان تبدیل‌شدن است. در روزگاران خیلی دور برای مردمی از که در ساحل دریا سکنی داشتند، و از ماهیان دریا ارتزاق می‌کردند، به حکم خدا، شکار ماهی در روز شنبه [شبّات] که روز استراحت و عبادت بود، ممنوع شد. اما روز شنبه به امر خدا متفاوت از دیگر روزها شد. در این روز ماهی‌ها، بیشتر از روزهای دیگر برای فرزندان اسرائیل خودنمایی می‌کردند و به سمت آنان می‌آمدند. در روایتی که جناب قمی در تفسیرشان [ج١، ص٢۴۴] آورده‌اند، امام علیه‌السلام می‌فرمایند: أنَّ الْحِيتَانَ كَانَتْ سَبَقَتْ إِلَيْهِمْ يَوْمَ السَّبْتِ لِيَخْتَبِرَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ فِي ذَلِكَ- فَشُرِّعَتْ إِلَيْهِمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ فِي نَادِيهِمْ- وَ قُدَّامِ أَبْوَابِهِمْ فِي أَنْهَارِهِمْ وَ سَوَاقِيهِمْ؛ ماهی‌ها تا لبِ آب آمده و بلکه از راه دریا راه نهر را گرفته و تا درب منازل‌شان نزدیک می‌شدند. و بدین‌گونه عصب حسّاس ذهن طمّاع تحریک می‌شد و با قانون‌شکنی، اقدام به زیر پا گذاردن امر خدا می‌کردند. و شما نیک می‌دانید که هر امر غیرحلالی و هر کار ناشایستی اگر با مخالفت عموم مواجه نشود و با تسامح و مداهنه به آن نگریسته شود، زمینه برای حضور جدّی و فعّال شیاطین مهیّاتر خواهد بود. و نیز از فضای ایجاد شده نهایت بهره را برد و بنابر آن‌چه در روایت مکتوب در تفسیر قمی آمده است: ثمَّ إِنَّ الشَّيْطَانَ أَوْحَى إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ إنَّمَا نُهِيتُمْ عَنْ أَكْلِهَا يَوْمَ السَّبْتِ فَلَمْ تُنْهَوْا عَنْ صَيْدِهَا، فَاصْطَادُوا يَوْمَ السَّبْتِ وَ كُلُوهَا فِيمَا سِوَى ذَلِكَ مِنَ الْأَيَّامِ؛ شیطان به آن دسته از گنه‌کاران الهام کرد که شما از خوردن آن منع شده‌اید نه از صید آن. و با این توجیه و با ساخت کلاه شرعی، روز شنبه که ممنوع‌الصید بود، و حق ماهی‌گیری نداشتند، به صید ماهی می‌پرداختند و روزهای دیگر می‌خوردند. حضور مستمرّ شیطان باعث شد که صیّادانِ روز شنبه، دیگر نیازی به کلاه شرعی نداشته باشند و با زیاده‌روی در معصیت، علناً به مبارزه با خدا بپردازند. آنان به گناه ماهی‌گیری در روزهای شنبه که دریا پُر از ماهی می‌شد، ادامه می‌دادند، غافل از این‌که این آزمایشی است از جانب خدای بزرگ. آیا آنان غافل بودند که فراهم‌بودنِ «اسباب گناه» مجوّزی برای «ارتکاب گناه» نیست، و یا این‌که خود را به تغافل می‌زدند؟! وقتی در جامعه‌ای بازار گناه رونق می‌گیرد و مشتریان فراوانی پیدا می‌کند، علاوه بر گنه‌کاران که به اجرای فعل حرام مبادرت می‌ورزند، و شیاطین که با الهامات و القائات مرموزانه‌شان مسیر و طریق گناه را هموار و خالی از خار و خاشاک می‌گردانند، دو گروه دیگر نیز یافت خواهند شد: گروهی که گناه نمی‌کند، اما با گنه‌کاران نیز به مقابله برنمی‌خیزد؛ و گروه آخر، علاوه بر این‌که گناه نمی‌کند، به مقابلهٔ جدّی با گنه‌کاران می‌پردازد. از این دو گروه تنها گروه اخیر از عذاب شدید الهی مصون خواهد بود؛ چنان‌چه در ماجرای ساکنان قریه‌ای که در نزدیکی دریا خانه داشتند، و قرآن صادق در آیات ١۶٣ الی ١۶۶ سورهٔ اعراف به آن پرداخته است، تنها آنانی که عملاً به اقدام نمودند، نجات یافتند و دیگران به هلاکت رسیدند. قدرت خدای قادر متعال یهودیان گنه‌کار را به حیواناتی تبدیل نمود که در زبان قرآن «قِرَدَة» است و ما از آن تعبیر به می‌کنیم. علی خلیل اسماعیل https://eitaa.com/alisalsobh
✡️ مغضوبین ارض اصحاب شنبه برادرهای میمون و خوک! ٢. یهود، تعدّی و خوی تجاوزگری «کتاب خروج» در دو مرحله به تعطیلی روز «سَبت» [شنبه] اشاره دارد. ابتدا پیش از ذکر بازگشت به گوساله‌پرستی توسط بچه‌های اسرائیل، تعطیلیِ روز سَبت را به‌عنوان نشانی جاودان بین خدا و بنی‌اسرائیل، یادآور می‌شود. و نیز در اهمیت روز سَبت به این نکته اشاره می‌کند که خدا بنی‌اسرائیل را برای خود جدا ساخته است. دومین مرحله، بعد از بت‌پرستیِ آشکار توسط قوم اسرائیل و عصبانیّت موسی (ع) و شکستن لوح‌های سنگی -که فرامین خدا بر آن نوشته شده بود- می‌باشد، که بدون ذکر مجازات «مَسخ» برای گنه‌کاران و پرهیزگارانِ خاموش، و بدون پرداختن به عبادت حیات‌بخشِ «نهی از منکر»، تنها مقررات روز سَبت را به بنی‌اسرائیل ابلاغ می‌کند. موسی (ع) تمام قوم اسرائیل را دور خود جمع کرد و به ایشان گفت: این است دستوراتی که خداوند به شما داده است تا از آن اطاعت کنید. فقط شش روز کار کنید و روز هفتم را که روز مقدّس خداوند است، استراحت و عبادت نمایید. هر کسی که روز هفتم کار کند باید کُشته شود. آن روز در خانه‌های‌تان حتی آتش هم روشن نکنید. خدای حکیم در قرآن عظیم از نبیّ مکرّم و رسول معظّم می‌خواهد که سرگذشت و ماجرای گناه ماهی‌گیری روز شنبه را از ساکن مدینه و حجاز بپرسد: واسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ ؛ از آنان سرگذشت شهری را که در ساحل دریا بود بپرس، هنگامی که [اهلش] در [روز تعطیلیِ] شنبه [از حکم خدا] تجاوز می‌کردند. نقل ماجراهای تلخ و شیرین قطعاً در رفتار و کردار آدمی اثرگذار است. و قرآن در مواردی با بیان حوادث گذشته به بازگویی و بازکاوایی سرنوشت پیشینیان پرداخته است. ما دوستان جوان‌مان را به مطالعهٔ داستان‌های قرآنی به‌ویژه آن دسته از ماجراهایی که در ارتباط با بنی‌اسرائیل و یهودیان است، فرامی‌خوانیم، باشد که از این طریق بتوانند تحلیل درستی از مباحث، وقایع و حوادثِ جاری روزگار به‌دست آورند. آن‌چه که در مذمّت ساحل‌نشینان وارد شده است، ساحل‌نشینی نیست. «حَاضِرَةَ الْبَحْرِ» بودن مجازاتی ندارد، گرچه بیشتر از مردمی که در مناطق غیرساحلی ساکنند، در معرض گناه ماهی‌گیری روز شنبه قرار دارند. با این وجود، استقرار در محلّی که گناه در آن صورت می‌گیرد، به خودیِ خود گناه نیست، اما اگر استقرار در مکانی که گناه در آن واقع می‌شود، محرّکی قوی و باعثی جدّی در ورود به گناه است، به حکم عقل و به حکم نقل، ماندگاری در آن مکان جایز نیست. آن‌چه ساحل‌نشینان را گرفتار گناه ساخته است، خویِ و و پاگذاری بر حکم تعطیلیِ ماهی‌گیری در روز شنبه است. «إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ»، آن‌گاه که در روز شنبه سنّت می‌شکستند. ماهی‌ها در روز شنبه در ساحلی که ساحل‌نشینان بنی‌اسرائیلی در آن حضور داشتند، به روی آب می‌آمدند و خودنمایی می‌کردند. «إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا»، همان هنگام که ماهیان‌شان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار می‌شدند. قرآن تعبیر «شُرَّعاً» دارد. ماهی‌ها در تیررس قرار داشتند، صید با مانعی مواجه نمی‌شد و این در حالی‌است که روزهای دیگر این‌گونه نبود. «وَ يَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ»، امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمی‌آمدند! وقتی ماهی‌ها دیده نشوند و انبوهی از آب آنان را در استتار قرار دهد و به‌جای روی آب در عمق آب شنا کنند، علاوه بر این‌که بزاق دهان گنه‌کاران ترشّح نمی‌کند، و یا به ندرت ترشّح دارد، برای صید چنین ماهیانی به تجهیزات غوّاصی نیاز است. آشنا بودن با فنون شنا و صیّادی ضروری است. شجاعتِ رفتن به اعماق دریا لازم است. سختی‌های خاصّی وجود دارد که عامهٔ مردم قدرت چنین صیدی را ندارند. اما اگر قضیه معکوس شود، یعنی ماهی‌ها بر روی آب آیند، خودنمایی هم داشته باشند، برای صید و به دام انداختن ماهی‌ها نیاز به تجهیزاتی هم نباشد، ماهی به درب منزل هم بیاید، واضح است که برای تن ندادن به گناه، مقاومتی صد چندانِ موقعیّت اول نیاز است. اگر حالت دوم پیش آید، مقاومتی هم نباشد، به‌علاوه خوی و خصیصهٔ تعدّی و تجاوز هم وجود داشته باشد، شما خوانندهٔ ارجمند حدس بزنید چه بلایی بر سر ماهی‌های ریز و درشت خواهد آمد؟! ✍️ علی خلیل اسماعیل https://eitaa.com/alisalsobh
✡️ مغضوبین ارض اصحاب شنبه برادرهای میمون و خوک! ۴. ضرورت نهی از منکر اکنون یهودیانِ ساحل‌نشین، شکست‌خورده از امتحانی که خداوند برای‌شان تدارک دیده است، فارغ از کلاه شرعی، به‌صورت علنی هم‌چنان به صید ماهی در روز شنبه مبادرت می‌ورزند. پی‌آمد گناه این گروه معصیت‌کار، آشکار شدنِ دو گروه ممتاز و متّقی در جامعه است. گروه اول جمعیتی است که خداوند را و حکم تعطیلی صید در روز شنبه را به‌رسمیّت می‌شناسد. از انتها و از مجازات سختی که خداوند برای قانون‌شکنان در نظر گرفته است، مطّلع و آگاه است. به احکام امر به معروف و نهی از منکر آشنایی دارد و از آن‌جا که شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر که احتمال تأثیر در گنه‌کار است، را می‌شناسد، لذا به موعظه و پند و اندرز و به نهی از منکر نمی‌پردازد، و هم‌چنان به مراودات و دوستی و قوم و خویشی با گنه‌کاران ادامه می‌دهد و در محلّی که به‌طور آشکارا خداوند نافرمانی می‌شود، باقی می‌ماند. مضافاً این‌که این گروه ممتاز، به‌قدری از تأثیر موعظه در گنه‌کارانِ بنی‌اسرائیلی مأیوس است که احتمال تأثیر در این دسته از متجاوزان به حکم خدا را صفر می‌داند. لذا از گروه ممتاز دیگری که است و حکم خدا را در گوش می‌خواند و آن‌ها را از ارتکاب جرم و عواقب آن می‌ترساند، می‌پرسد: «لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً [اعراف : ١۶۴]؛ چرا قومی را موعظه می‌کنید و جمعیتی را اندرز می‌دهید که خداوند سرانجام آن‌ها را به هلاکت می‌رساند و یا به عذاب دردناکی کیفر می‌کند؟!» این‌که این گروهِ ممتاز به این نتیجه رسیده است که موعظه‌گران را از این‌که موعظه می‌کنند، ملامت کند و از آنان بپرسد که چرا با مشاهدهٔ این حدّ زیاد از گناه هم‌چنان موعظه می‌کنند، جای سؤال دارد و محل تأمّل و تعمّق است. گویا اینان به این نتیجه رسیده‌اند که: و اگر از نوع بنی‌اسرائیلی باشد که معجونی از نافرمانی‌هاست، با پند و اندرز و نهی از منکر به طریق نرم و به‌دور از خشونت به پایان نخواهد نرسید. و گنه‌کاران بنی‌اسرائیلی به حکم خدا تن نخواهند داد و دست از عصیان و تجاوز برنخواهند داشت. چنان‌چه پایان داستان ساحل‌نشینان بنی‌اسرائیلی مشخص می‌کند که پند و اندرز، معصیت‌کار را به ساحل نجات نرساند و عذاب خداوند سرنوشت دردناکی را برای‌شان رقم زد. اما با نگاهی به پاسخ آنانی که ناهی از منکرند و در مقابلِ زیاده‌روی‌های گنه‌کاران بنی‌اسرائیلی به سکوت روی نیاوردند و با سکوت مُهر تأیید بر رفتار ناپسند و قانون‌شکنانهٔ یهودیان نزدند، شگفتی‌های بیشتری آشکار می‌شود. اینان در پاسخ نگفتند: شما اشتباه می‌کنید! نگفتند: حرف شما مبنی بر این‌که سرانجام و عاقبت این گنه‌کاران هلاکت و عذاب دردناک است، غلط است! هم‌چنین نگفتند که شما از کجا به چنین نتیجه‌ای رسیده‌اید؟! نگفتند که مگر شما علم غیب می‌دانید که از آینده خبر می‌دهید؟! چنین چیزهایی گفته نشد.
✡️ مغضوبین ارض یاران گوساله [٢] و آن‌چه در این میان مهم‌تر از روان‌شناسی، زمان‌شناسی، فرصت‌طلبی، نفاق، بهره‌گیری از جهل یهودیان، جسارت، ابزار ساختنِ مقدّسات و قدرت اقناعِ مردم در پیش‌بُردِ اهدافِ نقش بازی کرد، و بزرگ‌زادگی او بود. بنابر آن‌چه که نویسندگان ارجمند تفسیر نمونه آورده‌اند: او از خاندان شمرون و شمرون فرزند یشاکر چهارمین نسل از حضرت یعقوب (ع) به‌شمار می‌رود. [١] و شما خوانندهٔ ارجمند به‌خوبی می‌دانید که: آقازاده‌ای که اهل معنا و صاحب کرامت است [٢]، به‌راحتی می‌تواند ریاکاری‌اش را با پوششی از تحریف [٣] از نگاه عوام‌الناس مخفی نگه دارد. او هیچ‌گاه خود را در مقابل موسی (ع) قرار نداد؛ هیچ‌گاه از یهودیان نخواست که دست از یهودیت و آئین موسی (ع) بردارند؛ او را بخشی از آئین موسی (ع) معرفی می‌کرد که ایشان به‌واسطهٔ نسیان و فراموشی آن را بیان نکرده است! [۴] اکنون با توجه به معنا و مفهوم فرمایش رسول خدا (ص) که فرمودند: وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَ بَشِیراً لَتَرْکَبُنَّ أُمَّتِی سُنَنَ مَنْ کَانَ قَبْلَهَا حَذْوَ النَّعْلِ‏ بِالنَّعْلِ‏ حَتَّی لَوْ أَنَّ حَیَّةً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ دَخَلَتْ فِی جُحْرٍ لَدَخَلَتْ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ حَیَّةٌ مِثْلُهَا. [۵] قسم به کسی که مرا به حقّ پیامبر و بشارت‌دهنده مبعوث کرده است، امّت من مو به مو همان راه را پیش خواهد گرفت؛ طوری‌که اگر ماری در بنی‌اسرائیل وارد سوراخی شده باشد، در این امّت هم ماری وارد سوراخی می‌شود. از علماء ربانی و اندیشمندان صمدانی و گردانندگان رسانه‌های نوپدید در هر عصر و زمانه‌ای به جدّ می‌خواهم که ذهن دوست جوان مرا با بیان این‌که: «توحید عوام آن است که پیامبران به مردم می‌گفتند بُت نپرستید، و توحید خواص آن است که جمیع عبادت‌ها، عبادت حق تعالی است»! دچار سهل‌پنداری، تسامح در سلوک، تذلّل و تذبذب در افکار و عقائد نسازند؛ و تسهیل‌کنندهٔ فرهنگ ذلّت‌پذیری در نبرد سامری‌گری عصر جدید و اعصار آینده نباشند. 📚 پی‌نوشت‌ها: [١] تفسير نمونه، ج‏١٣، ص٢٩٢. [٢] بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ؛ طه: ٩۶. [٣] هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَی؛ طه: ٨٨. [۴] هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ؛ طه: ٨٨. [۵] کمال الدين و تمام النعمة، ج‏۲، ص۵۷۶. ✍️ علی خلیل اسماعیل https://eitaa.com/alisalsobh
✡️ مغضوبین ارض یاران گوساله [۶] ١٢. از آن‌جا که بیشترین تلاش در حوزهٔ و است، ما متعرّض مکان‌ها، مشاغل و افراد شاغل در آن نشده‌ایم. هم‌چنین از بانک، بانکداری و بانکرها حرفی به میان نیاورده‌ایم. در اعتقاد درست، ریشه در دارد. وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً [طه : ١٢۴]؛ «معیشت تنگ» که معمولاً در حوزهٔ مالی و پولی خودنمایی می‌کند، همان‌گونه که در آیه مشاهده می‌کنید بعد از «اِعراض» و پشت پا زدن به دستورات الهی آمده است. با این حال، به‌قدری دلهره‌آور است که طعنه به می‌زند! وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَی‏ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ ؛ اگر دارایی، ثروت و پول که در کلمهٔ «حُلِیِّهِمْ» آمده است نبود، ساخت گوساله قطعاً با مشکل مواجه می‌شد. در تعریف امیر مؤمنان علی (ع) در پاسخ به یهودی‌ای که از معنای می‌پرسد: وَ لِمَ سُمِّیَتِ الدِّرْهَمُ دِرْهَماً وَ لِمَ سُمِّیَتِ الدِّینَارُ دِینَاراً؟ پول خانه‌ای از آتش و سرایی مملوّ از غم و غصّه و اندوه معنا شده است. و این معنا تا زمانی که سامری‌گری فرهنگی در حوزهٔ دانش اقتصادی بر طبل گردآوری و تجمّع پول بدون انفاق می‌کوبد ادامه خواهد داشت. می‌فرماید: وَ إِنَّمَا سُمِّیَ‏ الدِّرْهَمُ‏ دِرْهَماً لِأَنَّهُ دَارُ هَمٍّ مَنْ جَمَعَهُ وَ لَمْ یُنْفِقْهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ أَوْرَثَهُ النَّارَ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الدِّینَارُ دِینَاراً لِأَنَّهُ دَارُ النَّارِ مَنْ جَمَعَهُ وَ لَمْ یُنْفِقْهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَی أَوْرَثَهُ النَّار. [علل الشرائع، ج١، ص٣] موسی (ع) و گوساله‌پرستان اجازه دهید یک مرتبهٔ دیگر از دوستان جوان، از علمای صالح، از اندیشمندان فرهیخته و از اولیاء فکری و فرهنگی در جوامع مسلمان بخواهم علاوه بر مطالعهٔ آیات مربوط به یهودیان به نوع رفتار موسی (ع) در قصّهٔ دقّت و جوانان مسلمان را در رهایی از دام یاری کنند. ١. گوساله‌های امروزی اگر امری یک‌بار در خارج از ذهن محقق شد (وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَی‏ ... عِجْلاً)، چرا برای مرتبهٔ دوم و سوم و هزارم محقق نشود؟! اگر یک‌بار مجسمه و تندیس گوساله‌ای به صدا درآمد و آواز گاو سر داد، و جمعیّتی را واله و شیدای خود ساخت، چرا امروز و آینده چنین امری رخ ندهد؟! گوساله‌های امروزی قطعاً دقیق‌تر، ظریف‌تر و دل‌رُباتر و نیز متنوّع‌تر از گوسالهٔ سامری خواهند بود. ٢. انباشت سرمایه و پیروان سامری اگر سامری از در دست آحادِ مردم در قوم موسی (ع) در ساختِ «عِجْل» بهره برد (مِنْ حُلِیِّهِمْ)، چرا سامری‌های امروزی که به مراتب رُشدیافته‌تر از خودِ سامری در سامری‌گریِ اقتصادی هستند، از انباشت و تجمّع سرمایه در جوامع مسلمان استفاده نکنند؟! و در سامری‌گریِ فرهنگی، مسلمانان - به‌ویژه جوانان - را گوساله‌پرستانی بی جیره و مواجب در خدمت اهداف و آمال قرار ندهند؟! نداشتنِ طرح و برنامه در هر امری مذموم است و در امور پولی و مالی مذموم‌تر. و سامری آن‌گونه که مفهوم آیه به آن دلالت دارد، از فرصتِ بیابان، که هنوز برنامه‌ای مشخّص برای سرمایه‌های پراکنده و در دست مردم موجود نیست، سوءاستفاده کرده است. اگر شما برای سرمایه و داراییِ جوامعِ ریز و درشت، از خانواده گرفته تا قوم و خویش، تا روستا، تا شهر، تا کشور و تا جامعهٔ بزرگ مسلمان، برنامه‌ای مدوّن نداشته باشید، این‌گونه نیست که پیروان سامری در حوزهٔ سامری‌گریِ اقتصادی و فرهنگی برنامه‌ای نداشته باشند! ✍️ علی خلیل اسماعیل https://eitaa.com/alisalsobh
✡️ مغضوبین ارض تفسیر آیهٔ ١۵٠ سورهٔ اعراف [٣] حکمتِ انداختن اَلواح برخی گفته‌اند موسی (ع) اَلواح را بر زمین گذاشت، تا دستش خالی شود و بتواند سر و ریش هارون را بگیرد! [روح المعانی، ج۵، ص۶٣] برخی از اهل معرفت در مطلب دقیق‌تری گفته است که موسی (ع) اَلواح را زمین گذاشت، تا زمینهٔ روحی برای اقدامِ اَخذِ به رأس و اعتراض فراهم گردد، زیرا این اَلواح پیام‌آور هدایت و رحمت بود: «وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ» [اعراف : ١۵۴] و تا این اَلواح در دست وی بود، برای آن رفتارِ تند و اعتراضِ شدید به خود اجازه نمی‌داد؛ [رحمة من الرحمن، ج٢، ص١٧۵] البته این غضب، نابجا و خلاف رضای حق نبود، چون انبیاء معصوم‌اند و رحمت و غضب‌شان مظهر رحمت و غضب الهی و مورد رضای اوست. پاسخ متین به اعتراض تند هارون (ع) در پاسخِ اعتراضِ عملی و زبانیِ موسی (ع) که سر و ریش او را گرفت و به‌سوی خود کشید و گفت چرا هنگامی‌که دیدی بنی‌اسرائیل گمراه شدند، از من پیروی نکردی [طه : ٩٢-٩٣] عرض کرد: پسر مادر! این گروه مرا به ناتوانی کشاندند و نزديک بود بکُشند: «قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي» [اعراف : ١۵٠] و اگر می‌خواستم با صلابت در برابر آن‌ها بایستم، ترسیدم دسته‌ای به طرفداری از من و گروهی به حمایت از سامری برخیزند و با هم درگیر شوند و میان بنی‌اسرائیل بیفتد و در آن صورت می‌گفتی چرا سخن مرا در حفظ مراعات نکردی: «إِنّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ و لَم تَرْقُبْ قَوْلي» [طه : ٩۴] پس با تندی در رفتار و گفتار، مرا شماتت و دشمن‌شاد مکن: «فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ» [اعراف : ١۵٠] و در شمار ستمگران قرار مده: «و لاتَجْعَلْني مَعَ الْقَومِ الظَّالِمِينَ». [اعراف : ١۵٠] تصریح به دشمنی بنی‌اسرائیل «اَلأعداء» در «فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ»، قوم هستند که هارون (ع) را به ناتوانی كشانده و نزديک بود وی را بکُشند. ظاهراً می‌بایست فعل «فَلَا تُشْمِتْ» مانند افعال «استَضعَفوني»، «كادوا» و «یَقتُلونَني» با ضمیر آورده می‌شد و گفته می‌شد «فلا تشمتهم بی» لیکن برای تصریح به بنی‌اسرائیل با هارون (ع) از آنان با اسم ظاهر «اَلأعداء» یاد شد. هم‌چنین روا بود جملهٔ «وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» نيز با ضمیر ذکر و گفته شود «ولاتجعلنى معهم»، لیکن برای تصریح به بودنِ بنی‌اسرائیل، با اسمِ ظاهرِ «اَلقَومِ الظَّالِمين» آمد. نیز در جملهٔ «وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» دو احتمال هست: ١. در سرزنشِ عملی مرا در ردیفِ بنی‌اسرائیل قرار نده. ۲. در اعتقاد، مرا از بنی‌اسرائیل نشمار. تفاوت عجله و سرعت یعنی شتاب‌زدگی و انجام دادنِ کار پیش از فرا رسیدن موعد آن؛ ولی یعنی انجام دادنِ کار در نخستین فرصت. برای عجله و سرعت، تفاوت‌هایی برشمرده‌اند که به دو نمونه اشاره می‌شود: الف. عجله، وصفِ عامل و متحرّک: «وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا» [اسراء : ١١] ولى سرعت، وصفِ حرکت است. می‌گویند فلان شخص عجول است؛ ولی نمی‌گویند این حرکت عجول است، بلکه حرکت را به سریع یا کُند وصف می‌کنند. ب. سرعت همیشه ممدوح است، از این رو به سرعت امر شده است: «سارِعُوا إِلى مَغفِرَةٍ مِن رَبِّكُم» [آل عمران : ١٣٣] ولى عجله، ممدوح یا مذموم است. عجلهٔ مذموم در قرآن کریم نکوهیده: «سَأُرِيكُم آياتي فَلا تَسْتَعجِلونِ» [انبیاء : ٣٧]؛ «و لا تَعْجَلْ بِالْقُرآنِ» [طه : ١١۴] و در روایت از شیطان شمرده شده است [المحاسن، ج١، ص٢١۵] امّا عجله به معنای سرعت در وقت، ممدوح و نکوست نه نکوهیده؛ مانند این جملهٔ معروف که: عجّلوا بالصلاة قبل الفوت و بالتوبة قبل الموت. عجلهٔ ممدوح که همان سرعت است، مانند عجلهٔ موسی (ع) در آمدن به کوه طور برای تحصیل رضای الهی: «ما أَعْجَلَكَ عَن قَومِكَ يا مُوسَى ... و عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى» [طه : ٨٣-٨۴] و عجلهٔ مذموم؛ نظیر شتاب قوم موسی (ع) در پیش از بازگشت موسی و آمدن دستور الهی: «أَعَجِلْتُم أَمْرَ رَبِّكُم». [اعراف : ١۵٠] 📚 تفسیر تسنیم، آیةالله جوادی آملی https://eitaa.com/alisalsobh
دلیلی بر اثبات نقش یهود در شهادت امام حسین علیه‌السلام در یکی از زیارت مطلقه امام حسین علیه‌السلام با سند معتبر چنین می‌خوانیم: و اَشْهَدُ اَنَّ الَّذینَ سَفَکُوا دَمَکَ، وَ اسْتَحَلُّوا حُرْمَتَکَ، مَلْعُونُونَ مُعَذَّبُونَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ، ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ. (کامل الزیارات، باب ٧٩، صفحهٔ ٢٠٩، حدیث ۶) و گواهى می‌دهم که حقّاً آنان که خونت را ریختند و حُرمت تو را از بین بردند ملعون و معذّب هستند بر زبان داوود و عیسى بن مریم و این به‌خاطر آن گناهى است که کردند و مردمى تجاوزکار بودند. اکنون سؤال اینجاست که چه کسانی توسط حضرت داوود و عیسی بن مریم سلام‌الله‌علیهما لعنت شده‌اند؟ پاسخ این سؤال نه به کنایه، بلکه صراحتاً در آیهٔ شریفهٔ ٧٨ سورهٔ مبارکهٔ مائده آمده است: لعِنَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ ذَلِک بِمَا عَصَوْا وَ کانُواْ یعْتَدُونَ. کافران از به زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند، لعنت شدنشان بدین سبب بود که [از فرمان های خدا و پیامبران] سرپیچی کردند، و همواره [از حدود الهی] تجاوز داشتند. گرچه این دلیل به تنهایی برای اثبات نقش محوری در حادثهٔ جانسوز کافی است، اما سایر مستندات این ادعا را می‌توانید در یادداشت «اثبات نقش یهود در شهادت امام حسین (ع)» بخوانید: https://jscenter.ir/judaism-and-islam/jewish-intrigue/7005