eitaa logo
تفسیر المیزان
9.2هزار دنبال‌کننده
158 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁تفسیر آیه5⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم5⃣ 🔸كلمه  كه فعل  از آن مشتق شده به معناى برگشتن شتر از لب آب بعد از رفتنش بدانجا است. و كلمه   مانند كلمه  جمع شتيت است، كه به معناى متفرق است. و آيه شريفه جواب دوم است براى كلمه ، بعد از جواب اول يعنى آيه (يومئذ تحدث اخبارها). 🔸و مراد از (صادر شدن مردم در قيامت با حالت تفرقه )، برگشتن آنان از موقف حساب به سوى منزلهاشان كه يا بهشت است و يا آتش مى باشد، در آن روز اهل سعادت و رستگارى از اهل شقاوت و هلاكت متمايز مى شوند، تا اعمال خود را ببينند، جزاى اعمالشان را نشانشان دهند، آن هم نه از دور، بلكه داخل در آن جزايشان كنند، و يا به اينكه خود اعمالشان را بنابر تجسم اعمال به ايشان نشان دهند. 🔸و بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از صدور مردم، بيرون شدنشان از قبور به سوى موقف حساب است، و منظور از متفرق بودنشان، متمايز بودن آنان از نظر سيما است، بعضى با روى سفيد، و برخى با روى سياه بيرون مى آيند، بعضى با حالت امنيت، برخى با حالت فزع، و همچنين تمايرهاى ديگر كه از جزاى اعمالشان و نتيجه حسابشان خبر مى دهد، و تعبير از آگهى از جزا با واژه رويت، و تعبير از اعلام به نتيجه حساب با واژه  نظير تعبيرى است كه در آيه (يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء)، ولى وجه اول هم به ذهن نزديك تر و هم روشن تر است. 🔸بيان عدم منافات بين آيه:  (فمن يعمل مثقال ذرة) با آياتى كه بر حبط اعمال، تبديل و تكفير سيئات و انتقال حسنات و سيئات دلالت دارند _________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 5⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فاما الانسان اذا ما ابتليه ربه فاكرمه و نعمه فيقول ربى اكرمن5⃣1⃣ 🔸اين آيه به دليل اينكه حرف  در آغاز آن آمده نتيجه گيرى از آيات قبل است، و در آن حال آدمى را در صورتى كه نعمتش زياد شود و صورتى كه از نعمت محروم باشد بيان مى كند، گويا فرموده : گفتيم انسان زير نظر خداى تعالى است، و خداى تعالى در كمين او است تا ببيند به صلاح مى گرايد و يا به فساد، و او را مى آزمايد، و در بوته امتحان قرارش مى دهد، يا با دادن نعمت، و يا با محروم كردنش از آن، اين از نظر واقع امر و اما انسان اين واقعيت را آن طور كه بايد در نظر نمى گيرد، او وقتى مورد انعام خداى تعالى قرار مى گيرد خيال مى كند نزد خدا احترام و كرامتى داشته، كه اين نعمت را به او داده، پس او هر كارى دلش بخواهد مى تواند بكند، در نتيجه مى كند و فساد را گسترش مى دهد، و اگر مورد انعام قرارش ندهد و زندگيش را تنگ بگيرد، او خيال مى كند كه خداى تعالى با او دارد و به وى اهانت مى كند، در نتيجه به كفر و جزع مى پردازد. 🔸پس مراد از جمله  اين است كه: نوع انسان بحسب طبع اولى اينطور است، نه اينكه فرد فرد همه انسانها اينطورند، بنابر اين، الف و لام  براى جنس است، نه براى استغراق. (اذا ما ابتليه ربه) - يعنى وقتى او را مورد امتحان قرار دهد، و عامل در كلمه  حذف شده، تقديرش (كائنا اذا ما ابتليه...) است. بعضى گفته اند: عامل در آن كلمه  است، كه بعد از كلمه  آمده و تقديرش: (فاما الانسان فيقول ربى اكرمن اذا ما ابتليه ربه) است، يعنى انسان مى گويد: پروردگارم احترامم كرده، و اين را وقتى مى گويد كه خدا مورد امتحانش قرار داده باشد. و جمله  تفسير كلمه است، و مراد از اكرام و تنعيم، اكرام و تنعيم صورى است، و به عبارت ديگر مراد اكام و تنعيم حدوثى است، نه بقايى، و مى خواهد بفرمايد خداى تعالى او را اكرام كرده و نعمت داده تا شكرش را بجاى آرند و بندگيش كنند، و ليكن انسان همان را مايه درد سر خود كرد و در راهى مصرف كرد كه مستحق عذاب گرديد. (فيقول ربى اكرمن) - يعنى مى گويد خداى تعالى مرا مورد كرامت و نعمتى از خود قرار داد، به دليل اين كه به من نعمتهايى داده كه به ديگران نداده، و يا به عبارتى خيال مى كند كه اين قدرت و دارايى كه به او داده اند هم اكرام و تنعيم است و هم بقايى، و به همين جهت به خود اجازه مى دهد هر كارى كه خواست بكند، چون وقتى انسان پنداشت بقاى نعمت و قدرتش تضمين شده ، هر كارى بخواهد مى كند. در اينجا سؤالى است و آن اينكه اين جمله كه مورد بحث ما است حكايت زبان حال انسان است، و از ديدگاه يك انسان طبيعى خبر مى دهد، و از اينكه مى گويد: (رب من مرا اكرام كرده ) و خداى تعالى را رب خود معرفى مى كند، بر مى آيد كه گوينده اين سخن، خدا و ربوبيتش را قبول دارد، با اينكه وثنى مذهبان كه منكر ربوبيت صانعند معتقد به چنين چيزى نيستند؟ 🔸پاسخ اين سؤال اين است كه: همانطور كه در سؤال آمده بود سخن مذكور زبان حال فطرت است، و وثنى مذهبان هم به حسب فطرتشان اعتراف به اين معنا دارند، هر چند كه به زبان نمى گويند و از اقرار بدان استنكاف مى ورزند، علاوه بر اين قرآن كريم خواسته است رعايت مقابله با جمله (اذا ما ابتليه ربه) را كرده باشد. و آزمايش خدا با فقر و تنگدستى را اهانت و خوارى از ناحيه خدا مى پندارد _______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عَلِمَت نَفْسٌ مَّا أَحْضرَت4⃣1⃣ 🔸این جمله جواب کلمه  است، که در دوازده آیه تکرار شده بود، و منظور از کلمه  جنس آدمیان است، و مراد از جمله  اعمالى است که هر فردى در دنیا انجام داده، وقتى گفته مى شود:  (احضرت الشىء) معنایش این است که: من آن چیز را حاضر یافتم، همچنان که وقتى گفته مى شود:  (احمدت الشى ء) معنایش این است که من آن چیز را محمود و پسندیده یافتم. بنابراین ، آیه مورد بحث در معناى آیه زیر است که مى فرماید:  (یوم تجد کل نفس ماعملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء). __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات3⃣1⃣ و 4⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فانما هى زجره واحده3⃣1⃣ 🔰 فاذا هم بالساهره4⃣1⃣ 🔸ضمير  به كلمه  بر مى گردد. و بعضى گفته اند: به كلمه  كه منظور از آن نفخه دوم است بر مى گردد، و كلمه به معناى طرد كردن كسى با آواز و نهيب است، و اگر نفخه دوم را زجره خوانده، از اين جهت بوده كه انسان با اين نهيب از نشاه مرگ به نشاه حيات، و از باطن زمين به روى زمين منتقل مى شود، و كلمه  فجائيه است، يعنى معناى (ناگاه و ناگهان ) را مى دهد، و كلمه  به معناى زمين هموار، و يا زمين خالى از گياه است. 🔸و اين دو آيه در مقام جواب از استبعادى است كه از جمله ... نسبت به قيامت استفاده مى شود، و معناى آن اين است كه براى ما دشوار نيست كه ايشان را بعد از مردن زنده كنيم، و دوباره به زندگى برگردانيم، براى اينكه برگشتن آنان - و يا به قول آن مفسر ديگر نفخه دوم - بيش از  موونه ندارد، به محضى كه آن زجره محقق شود، ناگهان همه زنده گشته و روى زمينى تخت و يا بى آب و علف قرار خواهند گرفت، با اينكه لحظه قبل از آن مرده و در شكم زمين بودند. 🔸پس دو آيه مورد بحث در معناى آيه زير است كه مى فرمايد:  و ما امر الساعه الا كلمح البصر او هو اقرب. داستان موسى عليه السلام و فرعون و آنچه اشاره به اين داستان در اين مقام افاده مى كند _____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣تا1⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فَإِذَا النُّجُومُ طمِست ... أُقِّتَت 8⃣تا1⃣1⃣ 🔸اين آيات بيانگر روز موعودى است كه از وقوع آن خبر داده و فرموده بود: (انما توعدون لواقع)، و جواب كلمه حذف شده، چون جملات (لاى يوم اجلت ... للمكذبين ) بر آن دلالت مى كرد. 🔸خداى سبحان روز موعود را با ذكر حوادثى كه در آن واقع مى شود، و مستلزم انقراض عالم انسانى و انقطاع نظام دنيوى است معرفى مى كند، نظير تيره شدن ستارگان، شكافتن زمين، متلاشى شدن كوهها، و تحول نظام دنيا به نظامى ديگر. و اين نشانيها در بسيارى از سوره هاى قرآنى و مخصوصا سوره هاى كوچك قرآن از قبيل سوره ، ، ، ، ، ، ، ، و غير آن مكرر آمده است، و در رواياتى هم كه در مورد مقدمات قيامت و نشانيهاى آن وارد شده اين امور ذكر شده. 🔸و اين معنا از بيانات كتاب و سنت به طور بديهى معلوم است كه نظام حيات در همه شئونش در آخرت غير نظامى است كه در دنيا دارد، چون خانه آخرت خانه ابدى است، و از ساكنين آن خانه كسانى كه اهل سعادتند، سعادتشان خالص، و آنها كه اهل شقاوتند شقاوتشان خالص ‍ است. 🔸طبقه اول آنچه را بخواهند و دوست داشته باشند در اختيار دارند، و طبقه دوم بغير از مكروه سهمى ندارند، هر چه دارند ناخوشايند است، ولى دار دنيا دار فنا و زوال است، در دنيا جز عوامل و اسباب خارجى و ظاهرى، كه آميخته اى از مرگ و حيات، و فقدان و وجدان، و كام و ناكامى، و تعب و راحت، و اندوه و مسرت است، حاكم نيست، به خلاف خانه آخرت كه دار جزا است، و در آن عملى نيست و دنيا دار عمل است، و جزايى در آن نيست، و كوتاه سخن اينكه نشئه آخرت غير نشئه دنيا است. 🔸پس اينكه خداى تعالى نشئه قيامت و جزا را به وسيله مقدمات آن تعريف مى كند، و خاطر نشان مى سازد كه نشانى آن برچيده شدن بساط دنيا و خراب شدن بنيان زمين آن، و متلاشى شدن كوههاى آن، و پاره پاره شدن آسمان آن، و محو و بى نور شدن ستارگان آن و غير اينها در حقيقت از قبيل تحديد حدود يك نشاه به سقوط نظام حاكم بر نشاه اى ديگر است: (و لقد علمتم النشاه الاولى فلو لا تذكرون ) (شما که از نشئه دنیا خبر دار شدید پس چرانسبت به تشیع آخرت متذکر نمی شوید) . 🔸پس معناى اينكه فرمود: (فاذا النجوم طمست) اين است كه در آن روز اثر ستارگان، نور و ساير آثار آن محو مى شود، چون كلمه به معناى زايل كردن اثر و محو آن است، همچنان كه در جاى ديگر اين طمس را معنا كرده فرموده: (و اذا النجوم انكدرت) (روزی که نجوم تیره می شوند) 🔸(و اذا السماء فرجت) - يعنى روزى كه آسمان پاره مى شود، چون كلمه ، فرجه به معناى پيدا شدن شكاف بين دو چيز است، و در جاى ديگر اين فرج را معنا كرده فرموده: (اذا السماء انشقت ) 🔸(و اذا الجبال نسفت) - يعنى روزى كه كوهها از ريشه كنده مى شوند و از بين مى روند، وقتى گفته مى شود: (نسفت الريح الكلاء) معنايش اين است كه باد، علف را از ريشه در آورد و از بين برد، همچنان كه در جاى ديگر فرموده: (و يسئلونك عن الجبال فقل ينسفها ربى نسفا) (از تو از کوه ها می پرسند،بگوپروردگارم به نحوی ناگفتنی آنها را از بین می برد) 🔸(و اذا الرسل اقتت ) - يعنى و روزى كه زمان حضور انبيا براى شهادت عليه امت ها معين مى شود، و يا آن زمانى كه منتظر رسيدنش هستيم تا رسولان عليه امت ها شهادت دهند فرا مى رسد. و كلمه فعل ماضى مجهول از باب تفعيل از مصدر تاقيت است، كه به معناى توقيت و تعيين وقت است، و در باره شهادت انبيا در جاى ديگر فرموده: (فلنسئلن الذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلين ) (به طور قطع از مردمی که رسولان به سوی ایشان گسیل شدند، واز خود رسولان سوال خواهیم کرد) و نيز فرموده: (يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ما ذا اجبتم )(روزی که خدا رسولان را جمع می کند، واز ایشان می پرسد امت ها چه جوابی به شما دادند) __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣1⃣تا5⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لاَى يَوْمٍ أُجِّلَت ... لِّلْمُكَذِّبِينَ 2⃣1⃣تا5⃣1⃣ 🔸كلمه به معناى مدتى است كه براى چيزى معين شده باشد و به معناى اجل قرار دادن براى چيزى است، كه البته در لازمه آن كه همان تأخير باشد نيز استعمال مى شود، مثلا وقتى مى گويند: (قرض موجل ) معنايش قرض مدت دار است، به خلاف (قرض حال) كه به معناى قرض فورى است، و اين معنا با آيه مناسب تر است تا معناى لغوى كلمه. و ضمير در به امور مذكور يعنى طمس نجوم، شكافتن آسمان، ريشه كن شدن كوهها، و تعيين وقت شهادت رسولان بر مى گردد. و معناى آيه اين است كه: اين امور براى چه روزى تأخير داده شده، و خلاصه چه روزى صورت مى گيرد. 🔸اين احتمال هم داده شده كه: كلمه به معناى مدت قرار دادن براى چيزى باشد، و ضمير مقدر در آن به رسل و يا به آنچه كه كلام بدان اشعار دارد، و مربوط به اخبارى است كه رسولان از احوال آخرت داده اند برگردد، و معنا چنين باشد: چند سال و يا چند قرن به رسولان مهلت داده اند تا بعد از آن مهلت براى شهادت حاضر شوند، و يا چند قرن معين كرده اند تا بعد از آن آنچه انبيا خبر داده اند واقع شود، و صحنه هول انگيز قيامت و تعذيب كفار و تنعيم مؤمنين محقق گردد. و ليكن اين احتمال خالى از خفاء نيست. 🔸اين آيه شريفه و آيه بعدش يعنى روبرهم (لاى يوم اجلت ليوم الفصل ) به صورت سؤال و جواب آمده تا عظمت و هول انگيزى آن روز را رسانيده تعجب شنونده را برانگيزد، و اصل معنا اين است كه اين امور تأخير انداخته شده براى روز فصل . 🔸و اين نوع جمله هاى استفهامى در معناى تقدير قول است، و معناى آن اين است كه: دليل بر عظمت اين روز و هول انگيزى و عجيب بودنش، اين است كه مى پرسند: براى چه روزى اين امور عظيم و هائل و عجيب تأخير انداخته شده اند، پس جواب داده مى شود براى روز فصل. 🔸و منظور از (روز فصل ) روز جزاء است كه در آن خداى تعالى بين خلائق فصل قضا مى كند، همچنان كه فرمود: (ان اللّه يفصل بينهم يوم القيمه ) (خداوند در روز قیامت بین آنان فصل قضاء می کند) . 🔸و جمله (و ما ادراك ما يوم الفصل) ( تو چه می دانی که یوم الفصل چیست) تعظيمى است از آن روز، و از وقايع آن روز. 🔸(ويل يومئذ للمكذبين ) - كلمه به معناى هلاكت است، و مراد از تكذيب گران روز فصل است، كه وعده اش را به ايشان داده اند چون سياق آيات، سياق رساندن اين معناست كه آن روز واقع شدنى است، و به همين منظور هم سوگند ياد شده. 🔸و در اين جمله نفرينى به تكذيب گران شده، و به همين نفرين اكتفا شده، ديگر جواب كلمه را نياورده، و نفرموده: (اذا النجوم طمست ) -( وقتى ستارگان تيره مى شود چه مى شود)، و تقدير كلام اين است كه وقتى چنين و چنان مى شود (آنچه وعده اش به شما داده شده واقع مى شود). و يا اين است كه وقتى چنين و چنان مى شود (روز فصل واقع گشته ) و تكذيب گران هلاك مى شوند، (كه جمله هايى كه بين گيومه است حذف شده و آن نفرين به جايش نشسته است ). __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه9⃣و0⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فذلك يو اليوم عسير 9⃣ 🔰على الكافرين غير يسير0⃣1⃣ 🔸إشاره بزمان نقر در ناقور است و بعید نیست که مراد بكلمه روزی باشد که خلائق برای حساب و جزاء بسوى خدا بر می گردند (يوم اذيرجعون الى الله للحساب و الجزاء) 🔸ممکن هم هست منظور (يوم اذيرجعون الى الله) روزیکه بسوی خدا بر میگردند، باشد در نتیجه کلمه صرف میشود برای روزیکه در ناقور نقر، میشود و بنابراین در آیه مورد بحث کلمه ظرف شده برای روز پس میشود قطعه ای از زمان ظرف شود برای قطعه ای، دیگر همچنانکه سال را ظرف میگیریم برای، ماه و ماه را ظرف میگیریم برای روز و این نوعی از عنایت، است که زمان را دو چیز مختلف میگیرند بخاطر اختلافی که در صفات و حوادث واقعه در آن دارند آنگاه به اعتبار بعضی از صفات ظرف میشود برای خودش به اعتبار بعضی صفات دیگرش. 🔸 و در صورتیکه کلمه را قید بگیریم برای کلمه ، معنای آیه این میشود (پس زمان نقر ناقور که در روز رجوع خلائق بخدا واقع میشود زمانی بس دشوار بر کافران است) و اگر کلمه نام برده را قید بگیریم برای کلمه معنا چنین میشود (زمان نقر ناقور زمانی بس دشوار بر کافران است در روزیکه خلائق بسوی خدا بر می گردند) 🔸و در کشاف گفته اگر بپرسی كلمه با چه عاملی منصوب زبردار شده و چگونه ممکن است ظرف شود که جزاء بر آن دلالت برای عسیر؟ در پاسخ میگویم عامل نصب چیزی است کند، چون جمله مورد بحث بيك قضيه شرطیه منحل میشود و چنین معنا میدهد زمانیکه در ناقور کوبیده می شود امر بر کافران سخت میگردد و همین جزای (سخت میگردد) عامل نصب در است و اما علتیکه تجویز کرده كلمه ظرف شود برای(یوم عسیر) این است که باز جمله بجمله ای دیگر منحل‌میشود و معنای آن این است که وقوع این وقت نقر در روز سخت است چون روز قیامت در حینی میآید و واقع میشود که مشغول نقر در، ناقورند این بود گفتار زمخشری. 🔸 و نیز هم او: گفته ممکن است کلمه را در تقدیر مرفوع ضمه دار بگیریم تا بدل باشد از كلمه و كلمه (يوم عسير) خبر آن باشد کانه فرموده روز نقر روزی است، سخت این بود گفتار وی. 🔸وجمله (غير يسير) صفت دیگری است برای کلمه ، و عسر آنرا تأكيد، نموده میفهماند سختی آنروز از يك جهت و دو جهت نیست بلکه از هر جهت است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ نهُوا عَنِ النَّجْوَى ثمَّ يَعُودُونَ لِمَا نهُوا عَنْهُ ...8⃣ 🔸سياق آيات دلالت دارد بر اين كه در بين جمعى از منافقين و بيماردلان از مؤمنين نجوى كردن عليه رسول خدا ص و مؤمنين حقيقى شايع شده بوده، و سخنان بيخ گوشيشان پيرامون گناه و دشمنى و نافرمانى از آن جناب بوده تا به اين وسيله مؤمنين واقعى را آزار دهند، و آنها را محزون كنند، و گويا بر اين عمل اصرار هم مى ورزيدند، حتى از نهى خدا هم منتهى نشدند، لذا اين آيات نازل شد. بنابراين ، آيه مورد بحث مذمت و توبيخ غيابى از ايشان است، و در آن روى سخن را متوجه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم كرد، و مستقيما با خود آنان سخن نگفت، تا بيشتر تحقيرشان كرده باشد و بفهماند اهل نجوى لياقت آن را ندارند كه به شرف همكلاسى و خطاب خدا مشرف شوند، و امرشان هم آنقدر اهميت ندارد كه خداى تعالى خاطر آن روى سخن با ايشان كند. 🔸و معناى آيه اين است كه: آيا نديدى چگونه آنها كه از نجوى نهى شدند دوباره عمل نكوهيده خود را تكرار كردند، و همچنان مؤمنين را محزون مى كنند. و در اين كه فرمود: - برمى گردند و به صيغه مضارع تعبير آورد براى اين است كه استم رار را برساند، و اگر با اين ممكن بود بفرمايد (يعودون اليها) دوباره از نجوى تعبير به موصول و صله آورد، براى اين است كه به علّت مذمت و توبيخ خود اشاره كرده باشد، و بفهماند اگر ايشان را مذمت مى كنم به خاطر اين است كه عملى را تكرار مى كننداز آن نهى شده بودند. 🔰يتناجون بالاثم و العدوان و معصيت الرسول 🔸 مقابله اى كه در اين آيه شريفه بين اثم و عدوان و معصيت رسول واقع شده مى فهماند كه منظور از آن قسم اعمالى است كه اثر سوء دارد، ولى اثر سوئش از مرتكب آن به ديگران تجاوز نمى كند، نظير ميگسارى و قمار و بى نمازى كه صرفا مربوط به حق الله است. و منظور از كلمه آن اعمال زشتى است كه ضررش دامن گير ديگران مى شود و گناهان مربوط به حق الناس است كه مردم از آن متضرر و متاذى مى شوند. و اين دو قسم هر دو از موارد معصيت اللّه است. و سومى كه معصيت الرسول باشد عبارت است از اعمالى كه مخالفت با خدا نيست، اعمالى كه از نظر شرع جائز است، و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم از طرف خداى تعالى درباره آنها نه امرى فرموده و نه نهيى كرده، ليكن از طرف خودش و به منظور تأمين مصالح امت دستورى صادر فرموده، مانند نجوايى مشتمل بر معصيت خدا نيست، ليكن رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم ولى امت است، و از خود امت اختياراتش در امور مربوط به امت بيشتر است، دستور داده كه از آن اجتناب ورزند. بنابراين، نجوى دو قسم مى تواند باشد، يكى اصل اين عمل، صرف نظر از اين كه معصيت خدا باشد يا نباشد، كه آيه شريفه (الذين نهوا عن النجوى ثم يعودون لما نهوا عنه) مرتكبين آن را مذمت و توبيخ مى كرد، و مى فرمود كه مسلمين از اين عمل نهى شده اند. و دوم آن نجوايى كه مشتمل بر انواعى از گناهان باشد كه آيه مورد بحث از آن نهى و مرتكبين آن را مذمت و توبيخ مى كند، و اين مرتكبين عبارتند از منافقين و بيماردلان از مؤمنين كه بسيار نجوى مى كردند، و با اين عمل خود مؤمنين را ناراحت و اندوهگين مى ساختند. 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: منافقين با يهوديان نجوى و رازگويى مى كردند، و با اين عمل خود مؤمنين را اندوهگين، و ايجاد دلهره و فزع مى نمودند، و در تصميم هاى آنان وهن و سستى ايجاد مى كردند. اما به نظر ما اين نظريه درست نيست، براى اين ظاهر آيه (الذين نهوا عن النجوى ...)، اين است كه منظور مسلمين هستند، كه از نجوى نهى شده اند. 🔰و اذا جاوك حيوك بما لم يحيك به اللّه 🔸 يعنى و چون نزد تو مى آيند درودى به تو مى فرستند كه خدا آنطور درودى به تو نفرستاده، چون درود و تحيت خدا سلام است، كه تحيتى است مبارك و طيب، ولى آنها سلام نمى كردند، وقتى نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم مى آمدند مى گفتند (السام عليك ) و كلمه (سام ) به معناى مرگ است، و طورى وانمود مى كردند كه گفته اند: (السلام عليك) - اين نظريه جمعى از مفسرين است. ولى با ظاهر آيه خيلى سازگار نيست، براى اين ضمير جاوك و به موصولى برمى گردد كه در جمله (الذين نهوا عن النجوى ) است، و خواننده توجه فرمود كه اين جمله به روشنى نمى تواند شامل يهود باشد.