eitaa logo
تفسیر المیزان
9.3هزار دنبال‌کننده
150 عکس
36 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیات سوره7⃣3⃣و 8⃣3⃣ از تفسير شریف المیزان 🔰لا يمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَئكَةُ صفًّا لا يَتَكلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صوَاباً7⃣3⃣ و8⃣3⃣ 🔸از اينكه اول اين آيه دنبال آيه (رب السموات و الارض و ما بينهما الرحمن) واقع شده، كه از ربوبيت و رحمانيت خدا خبر مى دهد، و ربوبيت تدبير و شأن رحمانيت بسط رحمت است، معلوم مى شود منظور از خطاب در جمله (از ناحيه او مالك خطابى نيستند) بگو مگو و اعتراض به خداى تعالى درباره بعضى از رفتارهاى اوست، مثلا بپرسند علت فلان عمل چه بود؟ چرا فلان كار را اينطور كردى و آنطور نكردى؟ همانطور كه ما از يكديگر مى پرسيم: چرا چنين كردى و چنان نكردى؟ در نتيجه جمله (لا يملكون منه خطابا) در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: (لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون ) كه بحث پيرامونش گذشت. 🔸اين از نظر وقوع صدر آيه بعد از آيه (رب السموات و الارض ...) بود، و ليكن از نظر وقوع ذيل آن كه مى فرمايد: (يوم يقوم الروح و الملئكه صفا) بعد از جمله (لا يملكون منه خطابا) كه از ظاهرش بر مى آيد اين مالك نبودنشان مختص به يوم الفصل است، و نيز از نظر وقوع آن جمله در سياق تفصيل جزاء الهى طاغيان و متقين، بر مى آيد كه مراد اين است كه ايشان مالكيت و اذن آن را ندارند كه خدا را در حكمى كه مى راند و رفتارى كه معمول مى دارد مورد خطاب و اعتراض قرار دهند، و يا دست به شفاعت بزنند. سؤالى كه در اينجا پيش ‍ مى آيد اين است كه چرا ملائكه استثنا نشدند، و به طور كلى فرمود: (لا يملكون منه خطابا) با اينكه ملائكه منزه از اينند كه به خداى تعالى اعتراضى بكنند، و خداى تعالى درباره آنان فرموده: (عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون )(بندگانی محترمند که در سخن از خدا پیشی نمی گیرند، و به امر او عمل می کنند) و نيز در سوره آيه 40 بعضى از ايشان را روح و كلمه خود خوانده، و در سوره آيه 73 كلام خود را حق خوانده و در سوره آيه 25 خود را حق مبين دانسته، و حق، هيچ گاه معارض و مناقض حق واقع نمى شود. 🔸پس معلوم مى شود مراد از خطابى كه فرموده مالك آن نيستند اعتراض ‍ به حكم و رفتار او نيست، بلكه تنها همان مسأله شفاعت و ساير وسائل تخلص از شر است، نظير عدل، بيع، دوستى، دعاء و درخواست، كه در جاى ديگر هم فرموده: (من قبل ان ياتى يوم لا بيع فيه و لا خله و لا شفاعه) (قبل از آنکه روزی فرا رسد که نه بیع در آن هست نه دوستی، و نه شفاعت) نيز فرموده: (و لا يقبل منها عدل ولا تنفعها شفاعه )(روزی که از کسی نه عوض بپذیرندونه شفاعتی سودی به حالشان دارد) و نيز فرموده: (يوم يات لا تكلم نفس الا باذنه )(روزی که هیچ نفسی سخن نمی گوید، مجریه اذن او) 🔸و كوتاه سخن اينكه: ضمير فاعل در به تمامى حاضران در يوم الفصل بر مى گردد، چه ملائكه، چه روح، چه انس و چه جن، چون سياق آيه سياق حكايت از عظمت و كبريايى خداى تعالى است، و در چنين سياقى همه مشمولند نه خصوص ملائكه و روح، و نه خصوص طاغيان .
🌺 تفسیر آیه سوره از تفسير شریف المیزان ✅گفتارى درباره معناى روح و مراتب آن در قرآن 🔸در قرآن كريم كلمه كه متبادر از آن مبداء حيات است - مكرر آمده، و آن را منحصر در انسان و يا انسان و حيوان به تنهايى ندانسته، بلكه در مورد غير اين دو طايفه نيز اثبات كرده،مثلا در آيه (فارسلنا اليها روحنا)(روح خود را به سوی مریم گسیل داشتیم) و در آيه (و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا) (واین چنین وحی کردیم به تو روحی از امر خود را) و در آياتى ديگر در غير مورد انسان و حيوان استعمال كرده پس معلوم مى شود روح يك مصداق در انسان دارد، و مصداقى ديگر در غير انسان. 🔸و در قرآن چيزى كه صلاحيت دارد معرف روح باشد نكته اى است كه در آيه (يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربى ) ، كه مى بينيم آن را به طور مطلق و بدون هيچ قيدى آورده، و در معرفيش ‍ فرموده: روح از امر خداست، آنگاه امر خدا را در جاى ديگر معرفى كرده كه (انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون فسبحان الذى بيده ملكوت كل شىء) (تنها امر او در هنگامیکه اراده چیزی کرده باشد این است که به آن چیز بگوید باش وآن چیز موجود شود، پس منزه است خدایی که ملکوت هر چیزی به دست او است) و فرموده كه امر او همان كلمه و فرمان ايجاد است، كه عبارت است از هستى اما نه از اين جهت كه (هستى فلان چيز و) مستند به فلان علل ظاهرى است، بلكه از اين جهت كه منتسب به خداى تعالى است و قيامش به اوست. 🔸و به اين عنايت است كه مسيح عليه السلام را به خاطر اينكه از غير طرق عادى و بدون داشتن پدر به مريم داده شده كلمه او و روحى از او معرفى نموده، فرموده: (و كلمته القيها الى مريم و روح منه) و قريب به همين عنايت است آيه زير كه مى فرمايد: (ان مثل عيسى عند اللّه كمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون) چون در اين آيه داستان عيسى را تشبيه كرده به داستان پيدايش آدم. 🔸و خداى تعالى هر چند اين كلمه را در اغلب موارد كلامش با اضافه و قيد ذكر كرده، مثلا فرموده: (و نفخت فيه من روحى) و يا فرمود: (و نفخ فيه من روحه ) و يا فرموده: (فارسلنا اليها روحنا) و يا فرموده: (و روح منه) ، و يا فرموده: (و ايدناه بروح القدس) ، و آياتى ديگر (كه در آنها تعبير كرده به ، خود، ، از او، القدس و غيره ). ليكن در بعضى از موارد هم بدون قيد ذكر كرده، مثلا فرموده: (تنزل الملئكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر) (ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان واز هر امری نازل می شوند) ، كه از ظاهر آن بر مى آيد روح موجودى مستقل و مخلوقى آسمانى و غير ملائكه است. و نظير اين آيه به وجهى آيه زير است كه مى فرمايد: (تعرج الملئكه و الروح اليه فى يوم كان مقداره خمسين الف سنه ) ملائکه و روح در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است.
⏮ادامه🔰 🔸و اما روحى كه متعلق به انسان مى شود از آن تعبير كرده به (من روحى - از روح خودم )و يا (من روحه - از روح خودش)، و در اين تعبير كلمه را آورده كه بر مبدئيت دلالت دارد، و نيز از تعلق آن به بدن انسان تعبير به نفخ كرده، و از روحى كه مخصوص به مومنينش ‍ كرده به مثل آيه (و ايدهم بروح منه) و يا تعبير نموده و در آن حرف را بكار برده كه بر سببيت دلالت دارد، و روح را تأييد و تقويت خوانده، و از روحى كه خاص انبيائش كرده به مثل جمله (و ايدناه بروح القدس) تعبير نموده، روح را به كلمه اضافه نموده كه به معناى نزاهت و طهارت است، و اين را هم تأييد انبياء خوانده. 🔸و اگر آيه سوره را ضميمه اين آيات كنيم معلوم مى شود نسبتى كه روح مضاف در اين آيات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتى است كه افاضه به مفيض و سايه به چيزى كه به اذن خدا صاحب سايه شده است دارد. 🔸و همچنين روحى كه متعلق به ملائكهاست، از افاضه روح به اذن خداست، و اگر در مورد روح ملك تعبير به تأييد و نفخ نفرموده، و در مورد انسان اين دو تعبير را آورده ، در مورد ملائكه فرموده: (فارسلنا اليها روحنا) و يا فرموده: (قل نزله روح القدس ) و يا فرموده: (نزل به الروح الامين ) براى اين بود كه ملائكه با همه اختلافى كه در مراتب قرب و بعد از خداى تعالى دارند، روح محضند، و اگر احيانا به صورت جسمى به چشم اشخاصى در مى آيند تمثلى است كه به خود مى گيرند، نه اينكه به راستى جسم و سر و پايى داشته باشند، همچنان كه مى بينيم در داستان مريم عليهاالسلام مى فرمايد: (فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا) (ما روح خود را به سوی مریم فرستادیم، واو در برابر وی به صورت بشری تمام عیار مجسم شد) و ما در سابق يعنى در ذيل همين آيه بحثى درباره تمثيل داشتيم. 🔸به خلاف انسان كه روح محض نيست بلكه موجودى است مركب از جسمى مرده، و روحى زنده، پس در مورد او مناسب همان است كه تعبير به نفخ (دميدن ) بكند، همچنان كه در مورد آدم فرمود: (فاذا سويته و نفخت فيه من روحى ) . 🔸و همانطور كه اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعث شد تعبير مختلف شود، و در مورد فرشته به نفخ تعبير نياورد، همچنين اختلافى كه در اثر روح يعنى حيات هست كه از نظر شرافت و خست مراتب مختلفى دارد، باعث شده كه تعبير از تعلق آن مختلف شود، يكجا تعبير به نفخ كند، و جاى ديگر تعبير به تأييد نمايد، و روح را داراى مراتب مختلفى از نظر اختلاف اثرش بداند. 🔸آرى يك روح است كه در آدميان نفخ مى شود، و درباره اش مى فرمايد: (و نفخت فيه من روحى )، و روحى ديگر به نام روح تاءييد كننده است، كه خاص مؤمن است، و در باره اش فرموده: (اولئك كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه) كه از نظر شرافت در ماهيت و از نظر مرتبت و قوت اثرش شريف تر و قوى تر از روحى است كه در همه انسانهاى زنده است، به شهادت اينكه در آيه زير كه در معناى آيه سوره مجادله است مى فرمايد: (او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها)(آیا کسی که مرده بود، وما او را زنده کردیم، وبرایش نوری قرار دادیم، تا با آن در بین مردم مشی کند،ودر مثل کسی است که در ظلمت های بسیار قرار گرفته،وخارج شدن از آن برایش نیست) . 🔸ملاحظه مى كنيد كه در اين آيه مؤمن را زنده به حياتى داراى نور دانسته، و كافر را با اينكه جان دارد مرده و فاقد آن نور مى داند، پس معلوم مى شود مؤمن روحى دارد كه كافر آن را ندارد، و روح مؤمن اثرى دارد كه در روح كافر نيست. 🔸از اينجا معلوم مى شود روح مراتب مختلفى دارد، يك مرحله از روح آن مرحله اى است كه در گياهان سبز هست، و اثرش اين است كه گياه و درخت را رشد مى دهد، و آيات داله بر اينكه زمين مرده بود، و ما آن را زنده كرديم درباره اين روح سخن مى گويد. 🔸مرحله اى ديگر از روح آن روحى است كه به وسيله آن انبيا تأييد مى شوند، و جمله (و ايدناه بروح القدس ) از آن خبر مى دهد، و سياق آيات دلالت دارد بر اينكه اين روح شريف تر است و مرتبه اى عالى تر از روح انسان دارد. 🔸و اما آيه (يلقى الروح من امره على من يشاء من عباده لينذر يوم التلاق )( روح را از عالم امر خود بر هر کس از بندگانش بخواهد القا می کند. تا او مردم را از روز تلاقی بیم دهد) و آيه (و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا)(واین چنین وحی کردیم به سوی تو روحی را از عالم امر خود) هم مى تواند باروح ايمان تطبيق شود، و هم با روح القدس و خدا داناتر است. 🔸اين را هم يادآورى كنيم كه ما در تفسير هر يك از اين آيات كريمه مطالبى در باره روح گذرانديم كه به درد اينجا مى خورد. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣3⃣و9⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هَذَا يَوْمُ الْفَصلِ جَمَعْنَكمْ 8⃣3⃣ 🔰وَ الاَوَّلِينَ فَإِن كانَ لَكمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ9⃣3⃣ 🔸روز قيامت را از اين جهت يوم الفصل خوانده كه خداى تعالى در آن روز جدا سازى مى كند، و ميان اهل حق و اهل باطل با داورى خود جدايى مى اندازد، همچنان كه فرمود: (ان ربك هو يفصل بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون ) و نيز فرموده: (ان ربك يقضى بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون ) كه در يكى تعبير به فصل، و در ديگرى تعبير به قضا كرده است. 🔸و خطاب (كم - شما را) در جمله (جمعناكم و الاولين ) به تكذيب گران اين امت است، بدان جهت كه جزء آخرين هستند، و به همين جهت در مقابل قرارشان داد، و در جاى ديگر به نحو جامع فرموده: امروز روزى است كه همه مردم در آن جمع مى شوند، (ذلك يوم مجموع له الناس ) و در جاى ديگر فرموده: (احدی از ایشان را از قلم نمی اندازیم ) (و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا) 🔸و معناى اينكه فرمود: (فان كان لكم كيد فكيدون) اين است كه اگر شما حيله اى عليه من داريد تا با آن حيله عذاب مرا از خود دفع كنيد، آن حيله را بكار ببريد، و اين خطاب را اصطلاحا تعجيزى مى گويند، و معنايش اين است كه شما چنين نيرويى نداريد، در آن روز به طور كلى همه نيروها از شما گرفته مى شود، و با ظهور اين حقيقت كه (لا قوه الا لله) خود ستمكاران با ديدن عذاب يقين مى كنند، و بلكه مى بينند كه قوت همه اش از آن خدا است، و اينكه خدا شديد العذاب است، و اين زمانى است كه پيشوايان از پيروان خود بيزارى مى جويند، و عذاب را مى بينند، و همه اسبابها از كار مى افتد. 🔸و اين آيه يعنى آيه (ان كان لكم كيد فكيدون ) مدلولى وسيع تر از آيه شريفه زير دارد كه مى فرمايد: (ای گروه جن وانس اگر می توانید به قسمتی از اقطار آسمان ها وزمین نفوذ کنید بکنید، ونفوذ نخواهید کرد مگر با داشتن قدرت ) چون اين آيه تنها قدرت بر فرار را نفى مى كند، به خلاف آيه مورد بحث كه همه انحاى حيله را نفى مى كند. 🔸در جمله التفاتى به كار رفته ، چون در جملات قبل خداوند تعبير به مى كرد و مى فرمود: (ما شما را جمع مى كنيم )، و در اينجا تعبير به من كرده، و نكته در آن اين است كه امر تعجيزى است، و متعلق آن كيد با كسى است كه همه قوتها و قدرتها از اوست، و او تنها خداى تعالى است، و اگر مى فرمود: (فكيدونا) یکتایی خدارانمی رسانید. __________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰إِنَّ الاَبْرَارَ يَشرَبُونَ مِن كَأْسٍ كانَ مِزَاجُهَا كافُوراً5⃣ 🔸كلمه به معناى ظرف مخصوص نوشيدنى ها است، البته در صورتى كه نوشيدنى در آن باشد، و كلمه به معناى هر چيزى است كه به وسيله آن امتزاج صورت مى گيرد، نظير كلمه كه به معناى چيزى است كه به وسيله آن عمل حزم انجام مى شود، و معناى كلمه است، و هر چيز خنك و خوشبويى را به آن مثل مى زنند. ولى بعضى گفته اند: در اينجا نام چشمه اى است در بهشت. 🔸و كلمه جمع كلمه (بر)به فتحه باء است، و كلمه صفت مشبهه از مصدر (بر) به كسره باء است، كه به معناى احسان است، و اين معنا در مورد كسى صادق است كه عمل خود را نيكو بسازد، و از نيكو ساختن آن هيچ نفعى كه عايد خودش بگردد در نظر نگرفته باشد، نه جزايى كه در مقابل عملش به او بدهند، و نه حتى تشكرى را. و خلاصه كلمه (بر) - به فتحه باء - به معناى كسى است كه خير را بدان جهت كه خير است مى خواهد، نه بدان جهت كه اگر انجام دهد نفعى عايدش مى شود، بلكه حتى در صورتى هم كه خودش آن را دوست نمى دارد صرفا به خاطر اينكه خير است انجام مى دهد، و بر تلخى آن كه مخالف با خواهش نفسش است صبر مى كند، و عمل خير را بدان جهت كه فى نفسه خير است انجام مى دهد، هر چند به زحمت و ضرر خود تمام شود، نظير وفاى به نذر. و يا بدان جهت كه براى ديگران نافع است انجام مى دهد مانند اطعام طعام به بندگان مستحق خدا. 🔸و با در نظر گرفتن اينكه هيچ خير و صلاحى در هيچ عملى نيست مگر با ايمان به خدا و رسولش، و ايمان به روز جزا همچنان كه در آيه (اولئك لم يومنوا فاحبط اللّه عمالهم )(ایشان به خاطر اینکه ایمان نیاوردند خدا اعمالشان را بی نتیجه کرد ) . 🔸و آياتى ديگر از اين معنا خبر داده، لذا كسانى هستند كه عمل خير را به خاطر ايمان به خدا و رسول او و روز جزا انجام مى دهند، چون ايمانشان ايمان رشد و بصيرت است، يعنى خود را بنده و مملوك پروردگار خود مى دانند، و معتقدند كه خلق و امرشان به دست او است، و خودشان مالك نفع و ضررى براى خود نيستند، قهرا معتقدند كه نبايد اراده كنند مگر چيزى را كه پروردگارشان اراده كرده، و انجام ندهند مگر عملى را كه او بپسندد، در نتيجه اراده او را بر اراده خودشان مقدم مى دارند، و براى خشنودى او عمل مى كنند، هر چند كه به ضرر خودشان تمام شود، بر آن ضرر و ناسازگارى با ميل درونى خود صبر مى كنند، و زحمت اطاعت او را تحمل نموده ، آنچه مى كنند به خاطر خشنودى او مى كنند، و در نتيجه در مرحله عمل عبوديت را خالص براى خدا مى سازند. 🔸اين صفات همان صفاتى است كه خداى سبحان ابرار را با آن توصيف كرده، اينك آيات آن از نظر خواننده مى گذرد: (انما نطعمكم لوجه اللّه لا نريد منكم جزاء و لا شكورا)، (و جزيهم بما صبروا)، (ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من امن بالله )(احسان این نیست که چهره ها به سوی مشرق ومغرب کنید، احسان عمل آن کسی است که به خدا ایمان داشته باشد) ، و ما در تفسير همين آيه در سوره بقره سخنى پيرامون معناى (بر) داشتيم، در آيه 15 سوره مطففين نيز بحثى خواهيم داشت ان شاء الله. 🔸و از آيه مورد بحث كه مى فرمايد: (ان الابرار يشربون ...) از آنجا كه در مقابل آيه (انا اعتدنا للكافرين ...)كه بيانگر حال كفار در آخرت است قرار گرفته اين معنا به ذهن مى دود كه مى خواهد حال ابرار در آخرت را بيان كند، و بفهماند كه ايشان در بهشت از شرابى ممزوج به كافور مى نوشند، شرابى خنك و معطر. ___________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 9⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰إِنمَا نُطعِمُكمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنكمْ جَزَاءً وَ لا شكُوراً9⃣ 🔸كلمه به معناى آن روى هر چيز است كه رو به روى تو و يا هر كس ديگر باشد، و وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى خداى تعالى، صفات كريمه اى كه افاضه خير بر خلق و خلقت و تدبير و رزق آنها، و يا به عبارت جامع تر رحمت عامه او كه قوام تمامى موجودات بدان است، از آن صفات نشات مى گيرد، و بنابراين معناى اينكه عملى به خاطر وجه اللّه انجام شود اين است كه در انجام عمل اين نتيجه منظور گردد كه رحمت خداى تعالى و خشنوديش جلب شود، منظور تنها و تنها اين باشد و ذره اى از پاداشهايى كه در دست غير خداى تعالى است منظور نباشد، و به همين جهت خانواده اطعام گر دنبال اين سخن خود كه (انما نطعمكم لوجه الله) اضافه كردند: (لا نريد منكم جزاء و لا شكورا) - ما از شما نه پاداشى مى خواهيم ، و نه حتى تشكرى ). 🔸گفتيم وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى او، كه صفات ذاتى خداى تعالى ماوراى آن صفات قرار دارد، و مبداء آن و در آخر مبدأ تمامى خيرات عالم است. و بنا براين برگشت اينكه عمل براى وجه اللّه باشد، به اين مى شود كه عمل انسان به اين انگيزه از انسان سر بزند كه باعث رضاى اوست، و او محبوب ما و رضايتش منظور ما است، براى اينكه او جميل على الاطلاق است، و به تعبير ديگر: برگشت چنين عملى به اين است كه انسان خداى را تنها به اين جهت عبادت كند كه او اهليت عبادت و است حقاق آن را دارد. 🔸هدف واقع شدن الله، و آن را غايت و انگيزه اعمال قرار دادن، در چند جا از كلام مجيدش آمده، مانند آيات زير: (و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوه و العشى يريدون وجهه) (نفس خویش را برای بودن با کسانی که صبح و شام پروردگار خود را می خوانند و به جز وجه او هدفی ندارم مقاوم ساز) ، و در اين معنا است آيه شريفه (و ما امروا الا ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين )(مامور نشدند مگر با اینکه خدا را با وضعی عبارت کنند که دین خالص برای خدا باشد) ، و آيه شريفه (و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله )( وانفاق نمی کنید مگر برای تحصیل وجه الله) ، و آيه شريفه (فادعوه مخلصين له الدين )( اورادرحالی بخوانید که دین را خالص برای او بدانید ) ، و آيه (الا لله الدين الخالص ) ( آگاه که دین خالص تنها از آن خدا است) . _______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ ثِيَابَك فَطهِّرْ4⃣ 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: اين عبارت كنايه است از اصلاح عمل و سخن اين مفسر بى وجه نيست، براى اينكه عمل آدمى به منزله جامه اى است براى جان آدمى كه حامل عقائد او است، چون ظاه، عنوان و معرف باطن است، و در كلام عرب بسيار ديده مى شود كه از طهارت باطن و صلاح عمل به طهارت جامه كنايه مى آورند. 🔸بعضى گفته اند: اين تعبير كنايه است از تزكيه نفس، و پاك نگه داشتن آن از لكه هاى گناهان و زشتى ها 🔸 بعضى ديگر گفته اند: مراد از پاك داشتن جامه كوتاه كردن آن است، تا از نجاست (هاى روى زمين ) پاك بماند، چون وقتى دامن جامه بلند بود، به زمين مى سايد، و ايمن از آلوده شدن به نجاست نمى ماند. 🔸بعضى ديگر گفته اند: منظور از تطهير جامه، پاك نگه داشتن همسران از كفر و معاصى است، چون قرآن كريم فرموده: (هن لباس لكم - آنها لباس شما هستند) 🔸و بعضى گفته اند: منظور همان معناى ظاهرى كلام، يعنى پاك كردن جامه از نجاسات براى نماز است. و اگر اين معنا منظور باشد مناسب تر آن است كه بگوييم: منظور از تكبير براى پروردگار هم همان تكبير نماز است، و در نتيجه دو آيه مورد بحث در صدد تشريع اصل نماز دوش به دوش و هم زمان با فرمان دعوت خواهد بود. 🔸ممكن است كسى ايراد كند - همچنان كه كرده اند - كه نزول اين آيات در زمانى اتفاق افتاده كه اصلا نماز واجب نشده بود؟ در پاسخ مى گوييم: هر چند تشريع نمازهاى واجب يوميه با اين خصوصياتى كه امروز دارد در شب معراج اتفاق افتاده، و جمعا ده ركعت يعنى پنج تا دو ركعت بوده، و سپس هفت ركعت بر آن افزوده شده است، الا اينكه اصل نماز از همان اوائل بعثت تشريع شده بود، به شهادت اينكه در سوره علق اولين سوره اى كه نازل شده و نيز در سوره مزمل در باره آن سخن رفته است. و علاوه بر آن، روايات هم بر اين معنا دلالت دارد. 🔸بعضى ديگر گفته اند: مراد از تطهير جامه ها تخلق به اخلاق حميده و ملكات فاضله است. و در معناى تطهير ثياب اقوالى ديگر هست كه ما از نقل آنها اغماض كرديم، چون مى توان آنها را به يكى از وجوه نقل شده ارجاع داد، و از همه آن وجوه بهتر وجه اول و پنجم است. _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ ثِيَابَك فَطهِّرْ4⃣ 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: اين عبارت كنايه است از اصلاح عمل و سخن اين مفسر بى وجه نيست، براى اينكه عمل آدمى به منزله جامه اى است براى جان آدمى كه حامل عقائد او است، چون ظاه، عنوان و معرف باطن است، و در كلام عرب بسيار ديده مى شود كه از طهارت باطن و صلاح عمل به طهارت جامه كنايه مى آورند. 🔸بعضى گفته اند: اين تعبير كنايه است از تزكيه نفس، و پاك نگه داشتن آن از لكه هاى گناهان و زشتى ها 🔸 بعضى ديگر گفته اند: مراد از پاك داشتن جامه كوتاه كردن آن است، تا از نجاست (هاى روى زمين ) پاك بماند، چون وقتى دامن جامه بلند بود، به زمين مى سايد، و ايمن از آلوده شدن به نجاست نمى ماند. 🔸بعضى ديگر گفته اند: منظور از تطهير جامه، پاك نگه داشتن همسران از كفر و معاصى است، چون قرآن كريم فرموده: (هن لباس لكم - آنها لباس شما هستند) 🔸و بعضى گفته اند: منظور همان معناى ظاهرى كلام، يعنى پاك كردن جامه از نجاسات براى نماز است. و اگر اين معنا منظور باشد مناسب تر آن است كه بگوييم: منظور از تكبير براى پروردگار هم همان تكبير نماز است، و در نتيجه دو آيه مورد بحث در صدد تشريع اصل نماز دوش به دوش و هم زمان با فرمان دعوت خواهد بود. 🔸ممكن است كسى ايراد كند - همچنان كه كرده اند - كه نزول اين آيات در زمانى اتفاق افتاده كه اصلا نماز واجب نشده بود؟ در پاسخ مى گوييم: هر چند تشريع نمازهاى واجب يوميه با اين خصوصياتى كه امروز دارد در شب معراج اتفاق افتاده، و جمعا ده ركعت يعنى پنج تا دو ركعت بوده، و سپس هفت ركعت بر آن افزوده شده است، الا اينكه اصل نماز از همان اوائل بعثت تشريع شده بود، به شهادت اينكه در سوره علق اولين سوره اى كه نازل شده و نيز در سوره مزمل در باره آن سخن رفته است. و علاوه بر آن، روايات هم بر اين معنا دلالت دارد. 🔸بعضى ديگر گفته اند: مراد از تطهير جامه ها تخلق به اخلاق حميده و ملكات فاضله است. و در معناى تطهير ثياب اقوالى ديگر هست كه ما از نقل آنها اغماض كرديم، چون مى توان آنها را به يكى از وجوه نقل شده ارجاع داد، و از همه آن وجوه بهتر وجه اول و پنجم است. _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a