eitaa logo
تفسیر المیزان
10.1هزار دنبال‌کننده
172 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه3⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فيم انت من ذكريها3⃣4⃣ 🔸اين جمله استفهام انكارى است، و جمله  مركب است از مبتدا و خبر، و كلمه  براى ابتداء غايت است، و كلمه بنا بر آنچه راغب گفته به معناى كثرت ذكر است، كه در حقيقت مبالغه در ذكر است. 🔸و معناى جمله اين است كه: تو از يادآورى بسيار قيامت در چه هستى؟ يعنى از اينكه بوسيله كثرت ذكر از تاريخ آن آگاه شوى چه چيز بدست مى آورى؟ و خلاصه تو با كثرت ذكر قيامت علم به تاريخ آن نمى يابى. 🔸ممكن هم هست كلمه  در مورد قيامت به معناى حضور حقيقت معناى قيامت در قلب باشد، و معنا بنابر اينكه استفهام انكارى باشد اين است كه تو علمى به حقيقت قيامت و خصوصيات آن پيدا نمى كنى، مگر وقتى كه به زمان آن احاطه يابى و اين از معناى قبلى مناسب تر است. 🔸بعضى گفته اند: معناى آيه اين است كه: ذكراى قيامت، از مسائل مربوط به بعثت تو نيست، تو تنها مبعوث شده اى كه افراد ترسنده از قيامت را انذار كنى. بعضى ديگر گفته اند: كل  انكارى است از سؤال سائلين، و جمله (انت من ذكريها) هم جمله اى است استينافى و هم تعليلى است براى نادرست بودن سؤال آنان، و معناى آيه اين است كه: اين سؤال در چيست؟ (خلاصه چه سؤال بيهوده اى است)، وظيفه تو اى پيامبر تنها ذكراى ساعت است، چون بعثت تو متصل به آن است، و تو خاتم انبيايى، و همين مقدار علم از مسأله قيامت براى ايشان كافى است، در نتيجه اين آيه همان را مى گويد كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به روايتى فرمود: بعثت انا و الساعه كهاتين ان كادت لتسبقنى - بعثت من با قيامت مثل اين دو انگشت پشت سرهمند، به هيچ وجه ممكن نبود قيامت جلوتر از بعثت من بيايد). 🔸بعضى ديگر گفته اند: اين آيه تتمه سؤال مشركين است، كه در آن به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم خطاب مى كنند، و معناى آن اين است كه: از علم به قيامت و به وقت آن نزد تو چه مقدار هست؟ و يا اين است كه: تو كه اين همه بياد قيامت هستى خودت از آن چه فهميده اى؟ 🔸و خواننده محترم مى داند كه سياق آيات با هيچ يك از اين معانى آنطور كه بايد نمى سازد، علاوه بر اين هيچ يك از آنها خالى از تكلف نيست. 🔸آنچه از آيه (الى ربك منتهاها) كه در مقام تعليل عدم علم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به زمان قيامت است استفاده مىشود ______________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَتِ مَاءً ثجَّاجاً4⃣1⃣ 🔸كلمه به معناى ابرهاى بارنده است. و بعضى گفته اند: به معناى بادهايى است كه ابرها را مى فشارد تا ببارد، و كلمه به معناى ابرى است كه بسيار آب بريزد. و بنابراين، بهتر آن است كه كلمه را به معناى باء بگيريم، و معنا چنين شود (ما به وسيله بادهاى فشار آورنده آبى ريزان نازل كرديم). ______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
⏮ادامه🔰 🔸و اما روحى كه متعلق به انسان مى شود از آن تعبير كرده به (من روحى - از روح خودم )و يا (من روحه - از روح خودش)، و در اين تعبير كلمه را آورده كه بر مبدئيت دلالت دارد، و نيز از تعلق آن به بدن انسان تعبير به نفخ كرده، و از روحى كه مخصوص به مومنينش ‍ كرده به مثل آيه (و ايدهم بروح منه) و يا تعبير نموده و در آن حرف را بكار برده كه بر سببيت دلالت دارد، و روح را تأييد و تقويت خوانده، و از روحى كه خاص انبيائش كرده به مثل جمله (و ايدناه بروح القدس) تعبير نموده، روح را به كلمه اضافه نموده كه به معناى نزاهت و طهارت است، و اين را هم تأييد انبياء خوانده. 🔸و اگر آيه سوره را ضميمه اين آيات كنيم معلوم مى شود نسبتى كه روح مضاف در اين آيات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتى است كه افاضه به مفيض و سايه به چيزى كه به اذن خدا صاحب سايه شده است دارد. 🔸و همچنين روحى كه متعلق به ملائكهاست، از افاضه روح به اذن خداست، و اگر در مورد روح ملك تعبير به تأييد و نفخ نفرموده، و در مورد انسان اين دو تعبير را آورده ، در مورد ملائكه فرموده: (فارسلنا اليها روحنا) و يا فرموده: (قل نزله روح القدس ) و يا فرموده: (نزل به الروح الامين ) براى اين بود كه ملائكه با همه اختلافى كه در مراتب قرب و بعد از خداى تعالى دارند، روح محضند، و اگر احيانا به صورت جسمى به چشم اشخاصى در مى آيند تمثلى است كه به خود مى گيرند، نه اينكه به راستى جسم و سر و پايى داشته باشند، همچنان كه مى بينيم در داستان مريم عليهاالسلام مى فرمايد: (فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا) (ما روح خود را به سوی مریم فرستادیم، واو در برابر وی به صورت بشری تمام عیار مجسم شد) و ما در سابق يعنى در ذيل همين آيه بحثى درباره تمثيل داشتيم. 🔸به خلاف انسان كه روح محض نيست بلكه موجودى است مركب از جسمى مرده، و روحى زنده، پس در مورد او مناسب همان است كه تعبير به نفخ (دميدن ) بكند، همچنان كه در مورد آدم فرمود: (فاذا سويته و نفخت فيه من روحى ) . 🔸و همانطور كه اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعث شد تعبير مختلف شود، و در مورد فرشته به نفخ تعبير نياورد، همچنين اختلافى كه در اثر روح يعنى حيات هست كه از نظر شرافت و خست مراتب مختلفى دارد، باعث شده كه تعبير از تعلق آن مختلف شود، يكجا تعبير به نفخ كند، و جاى ديگر تعبير به تأييد نمايد، و روح را داراى مراتب مختلفى از نظر اختلاف اثرش بداند. 🔸آرى يك روح است كه در آدميان نفخ مى شود، و درباره اش مى فرمايد: (و نفخت فيه من روحى )، و روحى ديگر به نام روح تاءييد كننده است، كه خاص مؤمن است، و در باره اش فرموده: (اولئك كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه) كه از نظر شرافت در ماهيت و از نظر مرتبت و قوت اثرش شريف تر و قوى تر از روحى است كه در همه انسانهاى زنده است، به شهادت اينكه در آيه زير كه در معناى آيه سوره مجادله است مى فرمايد: (او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها)(آیا کسی که مرده بود، وما او را زنده کردیم، وبرایش نوری قرار دادیم، تا با آن در بین مردم مشی کند،ودر مثل کسی است که در ظلمت های بسیار قرار گرفته،وخارج شدن از آن برایش نیست) . 🔸ملاحظه مى كنيد كه در اين آيه مؤمن را زنده به حياتى داراى نور دانسته، و كافر را با اينكه جان دارد مرده و فاقد آن نور مى داند، پس معلوم مى شود مؤمن روحى دارد كه كافر آن را ندارد، و روح مؤمن اثرى دارد كه در روح كافر نيست. 🔸از اينجا معلوم مى شود روح مراتب مختلفى دارد، يك مرحله از روح آن مرحله اى است كه در گياهان سبز هست، و اثرش اين است كه گياه و درخت را رشد مى دهد، و آيات داله بر اينكه زمين مرده بود، و ما آن را زنده كرديم درباره اين روح سخن مى گويد. 🔸مرحله اى ديگر از روح آن روحى است كه به وسيله آن انبيا تأييد مى شوند، و جمله (و ايدناه بروح القدس ) از آن خبر مى دهد، و سياق آيات دلالت دارد بر اينكه اين روح شريف تر است و مرتبه اى عالى تر از روح انسان دارد. 🔸و اما آيه (يلقى الروح من امره على من يشاء من عباده لينذر يوم التلاق )( روح را از عالم امر خود بر هر کس از بندگانش بخواهد القا می کند. تا او مردم را از روز تلاقی بیم دهد) و آيه (و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا)(واین چنین وحی کردیم به سوی تو روحی را از عالم امر خود) هم مى تواند باروح ايمان تطبيق شود، و هم با روح القدس و خدا داناتر است. 🔸اين را هم يادآورى كنيم كه ما در تفسير هر يك از اين آيات كريمه مطالبى در باره روح گذرانديم كه به درد اينجا مى خورد. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عَيْناً فِيهَا تُسمَّى سلْسبِيلاً8⃣1⃣ 🔸يعنى (من عين ) و يا ( أعنی عیناً) ویا (أخص عیناً) خلاصه صدای فاتحه عين يا به خاطر افتادن حرف جر است، و يا فعلى در تقدير است كه كلمه را به عنوان مفعول نصب داده، راغب گفته: كلمه به معناى آبى سبك و لذيذ و برنده است. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه6⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ مِنَ الَّيْلِ فَاسجُدْ لَهُ وَ سبِّحْهُ لَيْلاً طوِيلاً6⃣2⃣ 🔸كلمه براى تبعيض است، و مراد از (سجود براى خدا) نماز خواندن است، و مضمون اين دو آيه كه همان ذكر نام خدا در و و سجده براى او در پاسى از شب باشد، با نماز صبح و عصر و مغرب و عشا تطبيق مى شود، و همين مويد آن احتمال است كه گفتيم اين آيات در مكه يعنى قبل از واجب شدن نمازهاى پنجگانه نازل شده باشد، چون آيه اى كه مشتمل بر نمازهاى پنجگانه است آيه (اقم الصلوه لدلوك الشمس الى غسق الليل و قران الفجر) است. 🔸پس در حقيقت دو آيه مورد بحث نظير آيه (و اقم الصلوه طرفى النهار و زلفا من الليل ) ، و آيه (و سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و من اناء الليل فسبح و اطراف النهار) است. بعضى ها گفته اند كه: كلمه (اصيل ) به بعد از ظهر اطلاق مى شود، در نتيجه شامل وقت نماز ظهر و عصر هر دو مى گردد. و اين سخن بدى نيست. (و سبحه ليلا طويلا) 🔸يعنى در شب طولانى، و توصيف به توضيحى است، نه احترازى،نمى خواهد بفرمايد در شبهاى كوتاه خدا را تسبيح مكن، و منظور از تسبيح همان نماز شب است. احتمال هم دارد كه كلمه صفت باشد براى مفعول مطلقى كه حذف شده، و تقدير كلام (و سبحه فى الليل تسبيحا طويلا) باشد، يعنى در شب خدا را تسبيح كن تسبيحى طولانى . _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه0⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه... 🔸خطاب در اين آيه به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است، و تعبير به ربك اشاره است به اينكه رحمت و عنايت الهى شامل آن جناب است، و همچنين تعبير به (يعلم انك تقوم...)، بويى از شكر مى دهد، و از لحنش پيداست كه مى خواهد از آن جناب تشكر كند، آرى خودش فرموده (و كان سعيكم مشكورا) (تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه) - كلمه  اسم تفضيل از مصدر  است، كه به معناى نزديكى است، ولى در عرف استعمال اين ماده در موردى شايع شده كه علاوه بر نزديك بودنش به چيزى كمتر از آن هم باشد، مثلا عدد  و عدد  هر دو به عدد ده نزديكند، اما كلمه (ادنى من عشره) را تنها در پايين تر از ده مثلا استعمال مى كنند، نه در بالاتر از آن مثلا ، پس معناى جمله (ادنى من ثلثى الليل ) كمى كمتر از دو ثلث شب است. 🔸واوعاطفه در جمله (و نصفه و ثلثه) صرفا براى مطلق جمع است، و مى خواهد بفرمايد خداى تعالى مى داند كه تو در بعضى از شبها كمتر از دو ثلث شب، و در بعضى از شبها نصف شب، و در بعضى ثلث شب را به نماز مى ايستى. و مراد از  در جمله و (طائفه من الذين معك) معيت در ايمان است، و حرف  براى تبعيض است، و بنابر اين، آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه بعضى از مؤمنين نماز شب مى خواندند، همانطور كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مى خواند. ولى بعضى از مفسرين حرف  را بيانيه گرفته اند، كه مى دانيد درست نيست. 🔸و جمله (و اللّه يقدر الليل و النهار) در مقام تعليل براى جمله (ان ربك يعلم ) است، و معناى مجموع آن دو اين است كه چگونه خدا نداند با اينكه خدا آن كسى است كه خلقت و تدبير منتهى به او است. در اين تعليل مى بينيم تقدير، يعنى تعيين مقدار شب و روز و ثلث و نصف و دو ثلث آنها را به اللّه نسبت داده، نه به نام ، يا نام ديگر، و اين براى آن است كه اندازه گيرى مخلوق از شوون خلقت است، و خلقت مستند به اللّه است، كه هر چيزى به او منتهى مى شود. (علم ان لن تحصوه فتاب عليكم فاقروا ما تيسر من القران) - كلمه  كه مصدر فعل   است، به معناى به دست آوردن و احاطه يافتن به مقدار هر چيز، و تعداد آن است و ضمير در  به تقدير مستفاد از (يقدر الليل...)، و يا به قيام مستفاد از (تقوم ادنى ...) بر مى گردد، مى فرمايد: همه شما نمى توانيد يك سوم و يك دوم و دو سوم شبهاى سال را به خاطر كوتاهى و بلندى آن در ايام سال اندازه گيرى بكنيد، و مخصوصا دشوارى اين اندازه گيرى وقتى بيشتر مى شود كه كسى بخواهد اول شب بخوابد و درست در يك دوم و يا يك سوم و يا دو سوم شب از خواب برخيزد، مگر اينكه از باب احتياط همه شب را بيدار بماند تا يقين كند آن مقدارى كه مى خواسته بيدار باشد، بيدار بوده است، و يا چاره اى ديگر بينديشد. پس مراد از اينكه فرمود: (خدا دانست كه شما نمى توانيد اين مقادير را به دست آوريد) اين است كه اين احاطه براى عموم شما مكلفين ميسر نيست، نه اينكه حتى هيچ فردى نمى تواند چنين احاطه اى پيدا كند. و مراد از اينكه فرمود: (به همين جهت بر شما توبه كرد) اين است كه به رحمت الهيه اش به طرف شما توجه و رجوع كرد و تكليف شما را در اين باب تخفيف داد، بنابراين، خداى تعالى بر بندگان خود توبه و رجوعى دارد، و آن اين است كه رحمت خود را بر آنان بسط دهد، و اثر اين توبه خدا آن است كه بندگان، موفق به توبه و رجوع به وى شوند.و يا اين است كه موفق به هر اطاعتى گردند. و يا اين است كه بعضى از تكاليف دشوار را به كلى بر دارد، و يا در آن تخفيفى بدهد، كه قرآن كريم در باره اولين اثر كه براى توبه خدا شمرديم فرموده: (ثم تاب عليهم ليتوبوا) . علاوه بر آن توبه، خداوند يك توبه ديگرى دارد، و آن بعد از توبه بندگان است، و اثرش اين است كه توبه آنان را قبول نموده، گناهانشان را مى آمرزد، و ما در سابق هم به اين معنا اشاره كرده بوديم. آيه شريفه مربوط به حكم شب زنده دارى مفاد آيات اوّل سوره را نسخ نمى كند بلكه تخفيف مى دهد و منظور از اينكه فرمود: (پس از قرآن هر چه برايتان ميسور بود بخوانيد)، اين است كه در وظيفه شب زنده دارى و مقدار آن براى عموم تخفيف دهد، و اگر حرف  را بر سر جمله آورد، و فرمود: ، براى اين بود كه بفهماند اين تخفيف نتيجه علم خدا به دشوارى آن اندازه گيريها براى مكلفين است. 🔸ادامه👇
 🌺 تفسیر آیه2⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰قل انى لن يجيرنى من اللّه حد و لن اجد من دونه ملتحدا2⃣2⃣ 🔰الا بلاغا من اللّه و رسالاته....3⃣2⃣ 🔸فعل  از مصدر  است، كه به معناى دادن جوار (پناه و همسايگى ) است، و حكم جوار دادن اين است كه جوار دهنده بايد از پناهنده خود حمايت كند، و جلو هر كسى را كه بخواهد به او آسيب رساند بگيرد، و ظاهرا كلمه  اسم مكان و به معناى محلى باشد كه شخص مورد آسيب خود را به آن محل كنار بكشد، تا از شرى كه متوجه او است ايمان بماند. ولى بعضى گفته اند: اين كلمه به معناى محل دخول است، و جمله من دونه متعلق به اين كلمه، و به منزله قيدى توضيحى براى آن است، و ضمير در آن به خداى تعالى بر مى گردد، و كلمه (بلاغرر الحكم،صفحه) به معناى تبليغ است. 🔸و استثناى  استثنا از كلمه است، و جمله  متع لق است به مقدر، و تقدير آن (كائنا من الله) است، هر چند كه شايد به ذهن برسد كه متعلق به كلمه  باشد، ولى نمى تواند متعلق به آن باشد، براى اينكه ماده بلاغ اگر بخواهد متعدى شود با حرف  متعدى مى شود نه با حرف من، و به همين جهت است كه بعضى از همانهايى كه  را متعلق به  دانسته اند گفته اند: كلمه  در اينجا به معناى  است، و معناى جمله به هر حال اين است كه: من تفاوتى با شما ندارم، به جز تبليغ اسما و صفاتى كه خدا داراى آن است. 🔸و در باره كلمه  بعضى گفته اند: عطف است بر كلمه ، و تقدير كلام (الا بلاغا من اللّه و الا رسالاته) است. بعضى ديگر گفته اند: عطف است بر كلمه جلاله ، و كلمه  به معناى است، و معناى جمله (الا بلاغا عن اللّه و عن رسالاته) است. و در باره اينكه كلمه  بلاغ و رسالات را از چه چيزى استثناء مى كند قولى ديگر هست، و آن اين است كه : مستثنى منه مفعول جمله  است، و معناى آيه اين است كه من براى شما نه مالك ضررى هستم و نه رشد، تنها چيزى را كه مالك هستم بلاغ از خدا و رسالات او است. ليكن يك مطلب در آيه هست كه اين توجيه را بعيد مى سازد، و آن اين است كه اگر اينطور بود ديگر نمى بايست جمله (لن يجيرنى من اللّه احد...) - كه كلامى از نو و استينافى است - بين مستثنى و مستثنى منه فاصله شود، و از اينكه مى بينيم فاصله شده مى فهميم كه مستثنى منه ضرا و رشدا نيست. 🔸و معناى دو آيه بنابر آنچه ما گفتيم اين است : بگو احدى نيست كه مرا از عذاب خدا پناه دهد و من بدون او هيچ ملتحد و مكانى كه بتوان به آنجا پناه برد نمى يابم الا تبليغ از او يعنى الا اينكه آنچه دستورم داده امتثال كنم و به شما برسانم و آن دستور اين است كه اسما و صفاتش را براى شما بيان كنم. و الا اينكه رسالتهايى را كه درباره شرايع دين دارد به شما برسانم. ___________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
 🌺 تفسیر آیه 3⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰.........و من يعص اللّه و رسوله فان له نار جهنم خالدين فيها ابدا3⃣2⃣ 🔸مفرد آوردن ضمير در  با اينكه عاصيان خدا و رسول يك نفر نيستند به اعتبار لفظ ( - كسى كه) است همچنان كه جمع آوردن در  به اعتبار معناست و عطف رسول بر خدا در جمله (و من يعص اللّه و رسوله) بدين جهت بوده كه عصيان رسول هم عصيان خدا است چون رسول چيزى به جز رسالات خدا ندارد و معلوم است كه رد چنين كسى رد بر خداى سبحان است و طاعتش هم طاعت خداى تعالى است همچنان كه در جاى ديگر هم فرمود: (من يطع الرسول فقد اطاع الله ). و مراد از  - به طورى كه سياق آيات سابق شهادت مى دهد - نافرمانى خدا در دستوراتى است كه درباره اصول دين دارد، مانند توحيد و نبوت و معاد و ساير متفرعات آن. 🔸بنابراين، وعده و تهديد به خلود در آتش كه در آيه آمده، تنها شامل كفار و منكرين اصول دين مى شود، نه هر عاصى و گنهكار و متخلف از فروع دين، پس اينكه بعضى ها با اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه: هر گنهكارى مخلد در آتش است، استدلال صحيحى نيست. و از ظاهر كلام بر مى آيد كه جمله (و من يعص الله...) جزو كلام خداى سبحان است، نه اينكه تتمه كلام رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم باشد. ___________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ 🔸كلمه در اينجا مجزوم است، چون جواب امر است، و در قواعد عربيت قرار بر همين است كه فعلى را كه در جواب امر قرار مى گيرد به جزم بخوانند، و كلمه در اين جمله به طورى كه از سياق استفاده مى شود براى تبعيض است، و معناى اينكه فرمود: (اينكه خدا را بپرستيد، و از او بترسيد، و مرا اطاعت كنيد تا بعضى از گناهانتان را بيامرزد)، اين است كه اگر چنين كنيد، خدا چنين مى كند، (پس در حقيقت برگشت امر و جواب امر به دو جمله شرط و جزا است، و بدين سبب جوابش به جزم خوانده مى شود ) و منظور از بعضى گناهان آن گناهانى است كه قبل از ايمان و در حال كفر مرتكب شدند، به خدا شرك ورزيدند، و گناهانى كوچكتر مرتكب شدند، و اما گناهانى كه از آن به بعد مرتكب نشده اند، و بعد از ايمان آوردن در آينده مرتكب مى شوند، منظور نيست، چون معنا ندارد گناهانى كه هنوز رخ نداده آمرزيده شود، و نيز معنا ندارد كه از حالا وعده آمرزش آن را بدهد و بفرمايد گناهان آينده شما و يا هر گناهى كه از شما محقق شود مى آمرزد، چون چنين وعده اى مستلزم آن است كه تكاليف الهى ملغى شود، چون وقتى مجازات در مقابل مخالفت آن تكاليف لغو شد، خود تكاليف هم لغو مى شود. 🔸مويد اين معنا ظاهر آيه زير است كه مى فرمايد: (يا قومنا اجيبوا داعى اللّه و امنوا به يغفر لكم من ذنوبكم )(ای قوم ما داعی به سوی خدا را اجابت کنید تا پاره ای از گناهانتان را بیامرزد) و آيه زير كه مى فرمايد: (يدعوكم ليغفر لكم من ذنوبكم )(او شما را دعوت می کندتا خدا پاره ای از گناهانتان را بیامرزد) ، و آيه زير كه مى فرمايد: (قل للذين كفروا ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف )( به کسانی که کفر ورزیدند بگو اگر دست بردارید خدا گناهان گذشته تان را می آمرزد) _۳۸ 🔸و اما آيه شريفه (يا ايها الذين امنوا هل ادلكم على تجاره تنجيكم من عذاب اليم تومنون باللّه و رسوله و تجاهدون فى سبيل اللّه باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون يغفر لكم ذنوبكم ويدخلكم جنات ) كه ظاهرش آمرزش همه گناهان است، منافاتى با آيات مذكور ندارد، براى اينكه مغفرت را در اين آيه مترتب كرده بر استمرار ايمان و عمل صالح، و ادامه آن تا آخر عمر، پس اين آيه هم شامل گناهانى كه هنوز واقع نشده مى شود، و چنين وعده اى نداده كه ايمان امروز گناهان آينده و يا به طور كلى گناهان را مى آمرزد، نه، بلكه وسعت آمرزش درست به مقدار وسعت ايمان و عمل صالح است، و حاصلش ‍ اين است كه ايمان تا آخر عمر، گناهان تا آخر عمر را مى آمرزد. 🔸بعضى از مفسرين به عموميت آيه سوره صف اعتماد نموده، متمايل به اين نظريه شده اند كه آمرزش گناهان به وسيله ايمان در بين امتها فرق دارد، به حكم اين آيه در امت اسلام باعث آمرزش همه گناهان است و در ساير امتها باعث آمرزش بعضى از گناهان مى شود كما اينكه اين ظاهر قول نوح به امتش مى باشد: (يغفر لكم من ذنوبكم ) و قول رسولان در آيه دهم سوره ابراهيم : (يدعوكم ليغفر لكم من ذنوبكم ) - (خداوند شما را دعوت مى كند تا بعضى از گناهانتان را بيامرزد) و قول جن در آيه ۳۱ سوره احقاف : (يا قومنا اجيبوا داعى اللّه و امنوا به يغفر لكم من ذنوبكم ) - (اى قوم ما! دعوت كننده الهى را اجابت كنيد و به او ايمان آوريد تا بعضى از گناهانتان را ببخشد). 🔸ليكن اين نظريه درست نيست براى اينكه هر چند ظهور آيه سوره صف چنين ظهورى است، اما مورد آن با مورد آيات ديگر تفاوت دارد، كه بيانش گذشت. علاوه بر اين، آيه سوره انفال صراحت داشت در مغفرت گناهان گذشته و مخاطب در آن، كفار همين امتند. 🔸بعضى ديگر گفته اند: كلمه در جمله (من ذنوبكم ) اصلا براى تبعيض نيست، تا اين همه بگو مگو راه بيندازد، بلكه زايده است. اين سخن هم درست نيست، براى اينكه اين كلمه در جمله اثباتى (مثبت ) زايده واقع نمى شود و اگر بعضى از علما اين كلمه را در بعضى از جملات اثباتى زايده گرفته اند، قولشان ضعيف است. و نظير اين قول در ضعف، قول كسى است كه گفته: كلمه ﷼من بيانيه است. و قول آن ديگرى كه گفته: اين كلمه براى ابتداى غايت است. ______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مِّمَّا خَطِيئَتهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً ...5⃣2⃣ 🔸كلمه )) در در عين اينكه ابت دايى است، و ابتداى هدف را مى رساند، به حسب مورد، تعليل را هم افاده مى كند، و كلمه زايده است، كه تنها براى تأكيد و پر اهميت بودن سخن آمده، و كلمه به معناى معاصى و ذنوب است، و اگر كلمه را نكره آورده، به منظور بزرگ جلوه دادن آن بوده. 🔸و معناى آيه اين است كه: قوم نوح به خاطر معاصى و ذنوبشان به وسيله طوفان غرق شده و داخل آتشى شدند _یعنی خدا داخلشان کرد_ كه با هيچ مقياسى نمى توان عذابشان را اندازه گيرى كرد. و در آيه نظم لطيفى بكار رفته، و آن اين است كه ميان غرق شدن به وسيله آب، و سوختن به وسيله آتش جمع كرده. 🔸و مراد از در آيه شريفه آتش برزخ است، كه مجرمين بعد از مردن و قبل از قيامت در آن معذب مى شوند، نه آتش آخرت، و اين آيه خود يكى از ادله برزخ است، چون مى دانيم كه آيه شريفه نمى خواهد بفرمايد قوم نوح غرق شدند، و به زودى در قيامت داخل آتش مى شوند تا منظور از آتش، آتش قيامت باشد. و اينكه بعضى احتمال داده اند مراد از آتش، آتش آخرت باشد درست نيست، و نبايد به آن اعتنا كرد. 🔰فلم يجدوا لهم من دون اللّه نصارا 🔸يعنى جز خدا كسى را نيافتند كه در غرق نشدن ياريشان كند، و عذاب را از ايشان بگرداند، و اين جمله تعريضى است به اصنام و آلهه آنان. ________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مِّنَ اللَّهِ ذِى الْمَعَارِج3⃣ 🔸جار و مجرور الله متعلق است به كلمه مى فرمايد: سائل هيچ دافعى از جانب خدا ندارد، چون اين معنا مسلم است كه اگر سائل نامبرده دافعى براى آن عذاب داشته باشد، از ناحيه غير خدا نيست. البته احتمال هم دارد كه متعلق به كلمه عذاب باشد، و فرموده باشد: (عذابى از ناحيه خداى ذى المعارج) و كلمه جمع است كه مفسرين آن را به آلت صعود يعنى نردبان معنا و به مقامات ملكوت كه فرشتگان هنگام مراجعه به خداى سبحان به آن عروج مى كنند تفسير كرده اند. جمله بعد هم كه مى فرمايد: (تعرج الملئكه و الروح اليه فى يوم ...) معارج را به همين معنا تفسير كرده، پس خداى سبحان معارجى از ملكوت و مقاماتى از پايين به بالا دارد كه هر مقام بالاتر، از مقام پايين تر خود شريف تر است، و ملائكه و روح هر يك بر حسب قربى كه به خدا دارند در آن مقامات بالا مى روند، و اين مقامات حقايقى ملكوتى هستند، نه چون مقامات دنيا وهمى و اعتبارى. 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از معارج ، درجاتى است كه اعتقادات حقه و اعمال صالحه به حسب اختلاف ارزشهايش بدان مقامات بالا مى روند، همچنان كه خداى تعالى فرموده: (اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه)، (عقاید حقه که موجودات پاک خدایند بسوی او بالا می روند، و عمل صالح در بالا رفتن آنها کمک می کنند) و نيز فرموده: (و لكن يناله التقوى منكم). (گوشت و خون قربانی ها به خدا نمی رسد، لکن تقوای شما است که به او می رسد) 🔸بعضى ديگر گفته اند: مراد از معارج، مقامات قربى است كه مؤمنين، با ايمان و عمل صالح خود به آن مقامات ارتقا مى يابند، همچنان كه خداى تعالى فرموده: (هم درجات عند اللّه و اللّه بصير بما يعملون) (مومنین نزد خدا درجاتی هستند وخدا بدانچه می کنید داناست) عمران_۱۶۳ نيز فرموده: لهم درجات عند ربهم و مغفره و رزق كريم)،(ایشان نزد پروردگارشان درجاتی ومغفرتی ورزقی کریم دارند) و نيز فرموده: (رفيع الدرجات ذو العرش)(خدای تعالی رفیع الدرجات وصاحب عرش است) . 🔸و ليكن حق مطلب آن است كه برگشت دو وجه اخير به همان وجه اول است، و درجات ياد شده همانطور كه گفتيم واقعيتهاى خارجى هستند، نه چون مقامات دنيايى كه صرف وهم و اعتبار است. _____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 9⃣3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰َكلا إِنَّا خَلَقْنَهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ 9⃣3⃣ 🔸در اين آيه طمع آنان را رد مى كند كه به هيچ وجه ممكن نيست با كفر داخل بهشت شوند، و منظور از اينكه فرمود: ما ايشان را از چيزى خلق كرده ايم كه خودشان مى دانند، اين است كه ما ايشان را از نطفه خلق كرديم، و اين جمله مربوط به ما بعد است، و مجموع آن و جمله ما بعدش رد قبلى را تعليل مى كند. و خلاصه آن تعليل اين است كه: ما آنان را از نطفه خلق كرديم، كه خودشان هم مى دانند، وقتى چنين است براى ما آسان است كه آنان را از بين برده، قومى ديگر بجاى آنان خلق كنيم كه بهتر از آنان و مؤمن باشند، و چيزى از احكام دين خدا را رد نكنند، و كسى نيست كه بر قضا و قدر ما سبقت گيرد و ما را عاجز سازد، تا اين كفار هم طمع كنند از آنان باشند، و با كفر داخل بهشت گردند و قضاء و قدر ما را نقض كنند. 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه در جمله من ما يعلمون معناى لام تعليم ترجمه را مى دهد، و به آيه چنين معنا مى دهد: (ما آنان را براى آنچه مى دانند خلق كرديم)، كه همان استكمال به وسيله ايمان و اطاعت است، و از طريق وحى و اخبار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم اين معنا را فهميده اند، پس چون براى اين منظور خلقشان كرده ايم، بايد خود را به اين غرض برسانند، و داراى ايمان و اطاعت كنند، تا ما داخل جنتشان كنيم، پس چگونه طمع دارند با حالت كفر داخل جنت شوند. 🔸بعضى ديگر گفته اند: كلمه ابتداى غايت را مى رساند، و معناى آيه اين است كه: ما ابتداى خلقت آنان را از نطفه اى چركين كه هيچ تناسبى با عالم قدس و طهارت ندارد آغاز كرديم، تا به وسيله ايمان و اطاعت طاهر شود و به اخلاق ملائكه متخلق گردد و داخل بهشت شود، و اينان كه كافرند كجا مى توانند چنين شوند. 🔸بعضى ديگر گفته اند: مراد از (ما يعلمون)جنس است، و معنايش ‍ اين است كه ما اين كفار را از جنس آدميان كه خودشان مى دانند خلق كرديم، و يا از جنس آنچه خود مى دانند خلق كرديم، نه از جنس ‍ حيواناتى كه عقل و فهم ندارند، پس حجت ما بر آنان تمام است. ليكن اين سه وجه از نظر ما وجوهى بى مقدار است. _____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 0⃣4⃣ و1⃣4⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فَلا أُقْسِمُ بِرَب المَْشرِقِ وَ المَْغَرِبِ إِنَّا لَقَدِرُونَ 0⃣4⃣ 🔰عَلى أَن نُّبَدِّلَ خَيراً مِّنْهُمْ وَ مَا نحْنُ بِمَسبُوقِينَ1⃣4⃣ 🔸يعنى مشارق خورشيد، و مغارب آن. چون خورشيد در هر روز از ايام سالهاى شمسى مشرق و مغربى جداگانه دارد، هيچ روزى از مشرق ديروزش طلوع و در مغرب ديروزش غروب نمى كند، مگر در مثل همان روز در سالهاى آينده. احتمال هم دارد مراد از مشارق و مغارب مشرقهاى همه ستارگان و مغربهاى آنها باشد. 🔸در اين آيه شريفه با همه كوتاهيش وجوهى از التفات بكار رفته، در جمله (فلا اقسم ) التفاتى از تكلم با غير، (ما ايشان را خلق كرديم ) به متكلم وحده (من سوگند مى خورم ) به كار رفته، و وجه آن تأكيد بيشتر سوگند است، چون سوگند را به شخص خودش نسبت مى دهد. 🔸و در جمله (برب المشارق و المغارب) التفاتى از تكلم وحده (من سوگند مى خورم )، به غيبت (به پروردگار مشرقها و مغربها ) به كار رفته، و وجه آن اين است كه خواسته به صفتى از صفات خودش اشاره نموده، بفهماند اينكه مى گويم يعنى همان من كه مبدأ خلقت انسانها در قرون متوالى هستم، و اداره كننده مشرقها و مغربهايم، چون طلوعهاى پشت سر هم و غروبهاى متوالى ملازم با گذشت زمان است، و گذشت زمان دخالتى تام در تكون انسانها در قرون متوالى، و نيز پيدايش حوادث در روى زمين دارد. 🔸و در جمله (انا لقادرون ) دوباره از غيبت (پروردگار مشارق و مغارب ) به متكلم مع الغير التفات شده و وجه آن اين است كه خواسته به عظمت خودش اشاره كند، چون زمينه كلام زمينه به رخ كشيدن قدرتش بود. 🔸 و نكته ديگر اينكه در چنين زمينه اى سخن از ربوبيت مشارق و مغارب گفتن، در حقيقت علت قدرت را ذكر كردن است، تا با اين تعليل بفهماند كسى كه تدبير همه حوادث عالم منتهى به او است، هيچ حادثه اى او را به ستوه نمى آورد و او را از پديد آوردن حادثى ديگر جلوگير نمى شود، چون حوادث، فعل او هستند، پس هيچ خلقى از خلائق او را از اينكه آن خلق را مبدل به خلقى بهتر كند مانع نمى تواند بشود، وگرنه خود آن خلق هم شريك او در تدبير عالم مى شد، و خداى سبحان واحدى است كه در ربوبيت شريكى ندارد - دقت فرماييد. و در جمله (انا لقادرون على ان نبدل خيرا منهم) كلمه متعلق به لقادرون است، و مفعول اول فعل ضمير حذف شده اى است كه به كفار بر مى گردد، و به اين منظور حذف شده، و نفرموده كه به خوارى و بى مقدارى امر آنان اشاره نموده، بفهماند كه خداى تعالى اعتنايى به كارشان ندارد. و كلمه مفعول دوم است كه در حقيقت صفتى است كه جاى موصوف خود نشسته، و تقدير كلام (انا لقادرون على ان نبدلهم قوما خيرا منهم ) است ، يعنى ما قادريم بر اينكه ايشان را مبدل كنيم به قومى كه بهتر از آنان باشند، و بهتر بودن آنها به اين است كه مردمى با ايمان باشند و به او كفر نورزند، پيرو حق باشند و حق را رد نكنند. _____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و ان لك لاجرا غير ممنون3⃣ 🔸معناى اينكه فرمود پيامبر اجر غير ممنون دارد و بر  است كلمه  از ماده  و اسم مفعول آن است، و مصدر  به معناى قطع است، وقـتـى گـفـتـه مـى شود: (منه السير منا) معنايش اين است كه پياده روى او را از رفتن قـطـع و نـاتـوان كـرد، البـتـه بـايـد تـوجـه داشـت كـه كـلمـه  اسـم مفعول از منت نيز مى آيد، و منت به معناى آن است كه نعمتى را كه به كسى داده اى با زبان خـود آن را بـر آن شـخـص سـنـگـيـن سـازى، كـلمـه مـذكـور در آيـه مـورد بـحـث بـه مـعناى اول اسـت. و مـراد از ، اجـرى است كه رسالت نزد خدا دارد، و جمله در مقام دلخوش ساختن رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است، مى فرمايد: تو زحمات رسالت خدا را تحمل كن، كه اجرت نزد پروردگار قطع نمى شود، و زحماتت هدر نمى رود. و چـه بـسـا كـه كـلمـه  را به معناى همان منت نهادن گرفته اند، به اين بيان كه آنـچـه خداى تعالى به رسول گراميش به عنوان پاداش ‍ مى دهد، در حقيقت اجرتى است در مقابل زحماتى كه كشيده، پس رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مستحق آن اجرت و طلبكار آن از خداى تعالى است، و خداى تعالى منتى بر او ندارد. ولى اين معنا درست نيست، زيـرا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم هم مانند همه خلائق بنده و مملوك خدا است، آن هم مملوك به حقيقت معناى ملك، هم ذاتش بملوك او است و هم صفاتش ‍ و هم اعمالش، پس اگـر خـداى عـزوجـل چـيـزى از آنـچه ذكر شد به بنده اش مى دهد عطيه اى از ناحيه او، نه ايـنـكه دينى است كه پرداخت مى كند، و بنده خدا آنچه را كه دارد موهبت و عطيه خدا است، و بـه تـمـليـك خـدا مالك شده است، و در همان حال كه او مالك شده باز مالك حقيقى خود او و آنـچـه فـعـلا مـالك اسـت و آنـچه قبلا مالك بوده، و يا بعدا مالك مى شود، خدا است، پس آنـچـه خـدا بـه بـنـده اش مـى دهـد تـفـضـلى اسـت از نـاحـيـه او، و اگـر تـفضل و عطايى را كه در مقابل عمل بنده اش اجر و پاداش ناميده، و قرارى را كه بين اجر خـود و عـمـل بـنـده اش دارد، مـعـامـله نـامـيـده، ايـن نـيـز تفضل ديگرى است از او، پس منت تنها براى خدا است، او است كه بر تمامى خلائق خود از انبيا گرفته تا پايين تر منت دارد، وانبيا و پائين تر از انبيا در اين معنا برابرند. ___________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و املى لهم ان كيدى متين5⃣4⃣ 🔸كـلمـه  كـه فـعـل  از آن مـشـتـق شـده به معناى مهلت دادن است، و كلمه  به معناى نوعى حيله گرى است، و كلمه  به معناى قوى و محكم است. و مـعـنـاى آيـه ايـن است كه : من به كفار مهلت مى دهم تا در نعمت ما با گناه ، و هر جور دلشان خواست گناه كنند، كه كيد من قوى است. و اگـر در ايـن آيـه سـيـاق را از  كـه عظمت را مى رساند و مى فهماند به هر نعمت مـلكى موكل است به  برگردانيده، در آيه قبلى مى فرمود: ما چنين و چنان مى كنيم، و در اين آيه مى فرمايد: من چنين و چنان مى كنم، براى اين است كه املا و مهلت دادن همان تـاخـيـر اجـل اسـت، و در قـرآن كـريـم هـر جـا سـخـن از اجـل بـه مـيـان آمـده، بـه غـير خداى سبحان نسبتش نداده، مثلا فرموده: (ثم قضى اجلا و اجل مسمى عنده ). ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه6⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ءامنتم من فى السماء ان يخسف بكم الارض فاذا هى تمور6⃣1⃣ 🔸بـعـد از آنـكـه در آيه قبل اقامه حجت كرد بر ربوبيت خداى سبحان، اينك در اين آيه بشر را تـهـديـد مـى كـنـد، و نـيـز در بـرابـر بـى اعـتـنـايـى و سهل انگاريش در مسأله ربوبيت، او را توبيخ مى نمايد كه تا كى از خدا بى خبريد، و شـكـر نـعـمـت هايش را به جا نمى آوريد؟ يعنى در برابر ربوبيتش خاضع نمى شويد و شريك هاى خود تراشيده را دور نمى ريزيد؟ و مـراد از كـلمـه (مـن فـى السـمـاء - آن كس كه در آسمان است) فرشتگانى هستند كه مـوكـل بـر آسـمـان و حـوادث عـالمـنـد، و اگـر ضـمـيـر مفرد - يخسف - به كلمه  بـرگـردانـده، بـا ايـنـكـه اين كلمه در معنا جمع است، به اين جهت است كه كلمه مذكور در لفظ مفرد است. و وقتى گفته مى شود: (خسف الارض بقوم كذا) معنايش اين است كه زمين زير پاى فلان قوم شكافته شد، و هـمـه را در شـكـم خـود فـر و بـرد. و كـلمـه كـه مـصـدر فعل  است، به طورى كه صاحب مجمع گفته به معناى تردد درآمد و شد است، نظير كلمه   كه آن نيز به همين معنا است. و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه چـگـونـه بـا خـاطـر جـمـع و دل آسوده به ربوبيت خداى تعالى كفر ورزيده ايد، و چه ايمنى از ملائكه ساكن آسمان و مـوكـل بر امور عالم داريد از اينكه زمين را زير پايتان بشكافند، و به امر خدا شما را در شـكـم زمـيـن پـنـهـان سـازنـد، در حـالى كـه زمـيـن هـمـچـنـان متزلزل و مضطرب باشد و چون گهواره آمد و شد داشته باشد؟. بـعـضـى از مـفـسـريـن گفته اند: مراد از كسى كه در آسمان است خداى سبحان، و منظور از (در آسـمـان بودن خدا) اين است كه سلطنت و تدبير امور خدا در آسمان است، و گر نه معنا ندارد خدا در مكان بگنجد، و آسمان و عالمى از عوالم او را در خود جاى دهد. ولى از نظر ما هر چند معناى بى اشكالى است ليكن خلاف ظاهر آيه است. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هو الذى خلقكم فمنكم كافر و منكم مؤمن و الله بما تعملون بصير2⃣ 🔸حـرف  در كـلمه  صرف ترتب كفر و ايمان بر خلقت را مى رساند، يـعـنـى تـنـهـا مـى فـهماند اگر خلقتى نبود كفر و ايمانى هم نبود، پس حرف مذكور نمى خـواهـد بـفـهـمـاند كفر و ايمان هم دو مخلوق خداى تعالى هستند و يا نيستند از اين جهت ساكت است، تنها مى خواهد بفهماند مردم بعد از آنكه خلق شدند دو دسته شدند، بعضى كافر و بعضى مومن، و اگر كافر را اول ذكر كرد براى اينكه هميشه اكثريت با كافران است. و حرف  در دو كلمه  و (و منكم) براى تبعيض است و چنين معنا مى دهد كـه بـعـضـى از شـمـا كـافـر و بـعـضى مومنند و با جمله (و اللّه بما تعملون بصير) تـوجه داد كه تقسيم شدن مردم به دو قسم همانطور كه گفتيم حق است، و آن دو نزد خدا از يـكـديـگـر مـتـمـايـزنـد، چـون مـلاك كـفـر و ايـمـان ظـاهـر و بـاطـن اعـمـال اسـت، كـه خـدا بـه آن بـيـنـا اسـت، نه چيزى از آن بر او پوشيده است ، و نه به يكديگر مشتبه مى شوند. ايـن آيـه مـقـدمه دوم براى اثبات معاد و حتميت آن است، مى فرمايد: مردم مخلوق خدايند، و از نـظر كفر و ايمان و اعمال خوب و بد براى او متمايزند. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 4⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يا ايها الذين امنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم فاحذروهم...4⃣1⃣ 🔸كلمه  در جمله (من ازواجكم) تبعيضى است، و معناى (بعضى از همسران شما) را مـى دهـد، و سـياق خطاب به تعبير (يا ايها الذين امنوا) و نيز وابسته كردن دشمنى همسران را به مؤمنين مجموعا علت حكم را مى رساند و مى فهماند كه بعضى از همسران مؤمنـيـن كـه بـا آنـان دشمنى مى ورزند بدان علت مى ورزند كه شوهرانشان ايمان دارند، و عداوت به خاطر ايمان جز نمى تواند علت داشته باشد كه اين زنان بى ايمان مى خواهند شـوهـران خـود را از اصـل ايـمـان، و يـا از اعـمـال صـالحـه اى كه مقتضاى ايمان است، از قـبـيـل انـفاق در راه خدا و هجرت از دار الكفر، برگردانند و منصرف كنند، و شوهران زير بـار نـمـى رونـد، قـهـرا زنـان بـا آنـان دشمنى مى كنند، و يا مى خواهند كفر و معصيت هاى بـزرگ از قـبـيـل بـخـل و خـوددارى از انـفـاق در راه خـدا را بـر آنـان تحميل كنند، چون دوست مى دارند شوهران بجاى علاقه مندى به راه خدا و پيشرفت دين خدا و مـواسـات بـا بـنـدگـان خـدا، بـه اولاد و هـمسران خود علاقه مند باشند، و براى تاءمين آسايش آنان به دزدى و غصب مال مردم دست بزنند. پس خداى سبحان بعضى از فرزندان و همسران را دشمن مؤمنين شمرده، البته دشمن ايمان ايـشـان، و از ايـن جـهـت كـه دشـمن ايمان ايشانند شوهران و پدران را وادار مى كنند دست از ايـمـان بـه خدا بردارند، و پاره اى اعمال صالحه را انجام ندهند، و يا بعضى از گناهان كـبـيره و مهلكه را مرتكب شوند، و چه بسا مؤمنين در بعضى از خواسته هاى زن و فرزند به خاطر محبتى كه به آنان دارند اطاعتشان بكنند و لذا در آيـه شريفه مى فرمايد: از اين گونه زنان و فرزندان حذر كنيد، و رضاى آنها را مقدم بر رضاى خدا نگيريد. (و ان تـعـفـوا و تصفحوا و تغفروا فان اللّه غفور رحيم) - راغب در مفردات مى گويد كلمه  به معناى قصد براى گرفتن چيزى است، مثلا وقتى گفته مى شود: ، و يـا اعـتـفـاه، مـعنايش اين است كه: قصد فلان چيز را كرد، در حالى كه آنچه را نزد خـود داشـت، بـه دسـت گـرفـتـه بـود - تـا آنـجـا كـه مى گويد - و چون گفته شود: (عـفـوت عـنـه) مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه مـن گـنـاه او را زايل كردم و از او چشم پوشيدم. آنگاه مى گويد: و كلمه  به معناى ترك ملامت اسـت، و فـرقش با عفو است كه از عفو بليغ ‌تر است، و به همين جهت خداى تعالى در يك جـمـله هـر دو را ذكـر كرده و فرموده: (فاعفوا و اصفحوا حتى ياتى اللّه بامره)، چون گاهى مى شود كه انسان عفو مى كند، ولى صفح نمى كند. و سپس گفته: و كلمه  كـه از ماده  است، به معناى آن است كه جامه اى در تن كسى بپوشانى كه تن او را از آلودگى نگه بدارد، و از همين باب است كه مى بينى يكى به ديگرى مى گويد (اغـفـر ثـوبـك فـى الوعـاء) يـعـنـى جـامـه ات را در خـم رنگ بينداز و آن را رنگ كن تا چـركتاب شود، و ديرتر چرك را نشان دهد و غفران و مغفرت از ناحيه خداى تعالى به اين اسـت كـه بـنده را از اينكه عذاب به او برسد حفظ فرمايد و در قرآن فرموده: (غفرانك ربنا)، و (مغفره من ربكم)، و (و من يغفر الذنوب الا اللّه ). پس سه جمله ، و   و مى خواهند مؤمنين را تشويق كنند بـه ايـنكه اگر زن و فرزندانشان آثار دشمنى مذكور را از خود بروز دادند، صرفنظر كنند، و در عين حال بر حذر باشند كه فريب آنان را نخورند. (فـان اللّه غـفـور رحـيـم) - اگـر منظور از مغفرت و رحمت مغفرت و رحمت خاصه الهى بـاشد آن مغفرت و رحمتى كه تنها به مؤمنين مى رسد به همانهايى كه در آيه مورد بحث مـخاطب به خطابهاى  و  و  هستند و معنا اين باشد كه اگر شما مؤمنين از خطا و دشمنى زنان و فرزندان خود چشم پوشى كنيد، خداى تعالى هم با شما به مغفرت و رحمت خود معامله مى كند، در اين صورت جمله مورد بحث وعده جميلى به مؤمنـيـن است در برابر رفتار صالحى كه كرده اند، همچنان كه در آيه زير همين وعده را به مؤمنين صاحب عفو و صفح داده مى فرمايد: (و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر اللّه لكم). و اگـر مـنـظـور مغفرت و رحمت عام الهى باشد، بدون اينكه مقيد به مورد خطاب باشد، در ايـن صـورت ديگر جمله مورد بحث وعده نخواهد بود، بلكه مى خواهد بفرمايد: اگر مؤمنين چـنين كنند خود را به صفات خدا متصف و به اخلاق خدايى متخلق كرده اند، چون خدا هم غفور و رحيم است. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و اخرين منهم لما يلحقوا بهم و هو العزيز الحكيم3⃣ 🔸  اول آيه، كلمه  را عطف مى كند بر  و ضمير  به امـيـيـن بـرمـى گردد، و حرف  در آن براى تبعيض است. مى فرمايد: خداى تعالى مبعوث كرد در ميان مردم امى و مردمى ديگر كه هنوز به آنان ملحق نشده اند، و او عزيز است، يـعـنـى غالبى است كه هرگز در اراده اش مغلوب نمى شود. و حكيم است، يعنى هيچ وقت كار لغو و گزاف نمى كند. ________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يا ايها الذين امنوا لا تتولوا قوما غضب اللّه عليهم...3⃣1⃣ 🔸مـراد از ايـن  يهود است كه در قرآن مجيد مكرر به عنوان (مغضوب عليهم) از ايشان ياد شده، از آن جمله درباره آنان فرموده: (و باءوا بغضب من اللّه ) شاهد اينكه منظور يهود است ذيل آيه كه از ظاهر آن برمى آيد كه غير از كفار سابق الذكر است. (قد يئسوا من الاخره كما يئس الكفار من اصحاب القبور) - مراد از آخرت، ثواب آخرت اسـت، و مـراد از كـفار در اين جمله همان طور كه گفتيم كفار در آيه قبلى است كه منكر خدا و قـيـامت بودند مى فرمايد: يهوديان مغضوب عليهم مانند كفار مشرك بت پرست منكر معادند. بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفـته اند: مراد از اين كفار فقط مشركين مكه اند، چون الف و لام در  الف و لام عهد است، و حرف من در جمله (من اصحاب القبور) براى ابتداى غـايـت است. خداى تعالى مى خواهد در اين آيه شقاوت دائمى و هلاكت ابدى يهود را به ياد مؤمنـيـن بـيـاورد تـا از دوسـتـى بـا آنـان و نـشـست و برخاست با ايشان پرهيز كنند، مى فـرمـايـد: يـهـوديـان از ثـواب آخرت مايوسند، همان طور كه منكرين قيامت از مردگان خود مـايـوسـند، يعنى براى آنها وجود و حياتى قائل نيستند، چون مرگ را هيچ و پوچ شدن مى دانند. بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كفار، معناى معروف آن نيست، بلكه منظور همه مردگان اسـت كه در قبر نهفته شده اند، چون كلمه  به معناى ستر و نهفتن است. در نتيجه به قول اين مفسرين معنا چنين مى شود: همانطور كه نهفته شدگان در قبر مايوسند. بـعـضـى ديـگر گفته اند: مراد از كفار همان كفار اصطلاحى است، و كلمه  بيانيه اسـت، و مـعـنـاى جـمـله ايـن اسـت كـه: يهوديان از ثواب آخرت مايوسند، همانطور كه كفار مدفون در قبور از ميان همه اهل قبور مايوس از آنند، چون در آيه اى ديگر فرموده: (ان الذين كفروا و ماتوا و هم كفار اولئك عليهم لعنه اللّه). __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و مـا افـاء الله عـلى رسـوله مـنـهـم فـمـا اوجـفـتـم عـليـه مـن خيل و لا ركاب و لكن اللّه يسلط رسله على من يشاء...6⃣ 🔸مـصـدر  كه فعل ماضى  مشتق از آن است، به معناى ارجاع است،چون خـود آن مصدر از مصدر ثلاثى مجرد فى ء گرفته شده، به معناى رجوع است. و ضمير در  بـه بـنـى النـضير برمى گردد، كه البته منظور خود آنان نيست، بلكه اموال ايشان است. و مـصـدر  كـه فـعـل  از آن گرفته شده وقتى در مورد حيوانات سـوارى اسـتـعـمـال مـى شـود، مـعـنـاى رانـدن حـيـوان بـه سـرعـت و به اجبار است. و كلمه  بـه مـعـنـاى اسـبـان، و كـلمـه  بـه مـعـنـاى شـتـران است. و جمله من (خـيـل و لا ركـاب) مـفعول فعل  و كلمه  در آن زائده است كه كليت را افاده مى كند. و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه: آنـچـه خـداى تـعـالى از اموال بنى النضير به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم برگردانيد - و ملك آن را بـه رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم اختصاص داد - بدين جهت به آن جناب اخـتـصـاص داد و شـما مسلمانان را در آن سهيم نكرد كه در گرفتن قلعه آنان مركبى سوار نـشـديـد، و بـه خـاطـر ايـنكه راه قلعه تا مدينه نزديك بود پياده بدانجا رفتيد، و خداى تـعالى پيامبران خود را بر هر كس بخواهد مسلط مى سازد، و خدا بر هر چيزى قادر است. و ايـنـك رسول اسلام را بر بنى النضير مسلط ساخته، در نتيجه فى ء و اموالى كـه از ايـن دشـمـنـان بـه دسـت آمـده خـاص آن جـنـاب اسـت، هـر كـارى كـه بـخـواهـد در آن اموال مى كند. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه9⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الايمَنَ مِن قَبْلِهِمْ يحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيهِمْ ...9⃣ 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه مطلبى جديد را بيان مى كند، مى خواهد انصار را كه از فى ء سهم نخواستند مدح فرمايد، تا دلگرم شوند. و جمله (الذين تبووا الدار)مبتداء است، و خبر آن جمله مى باشد، و منظور ازاين كسان همان انصارند، و مراد از (تبوى دار) تعمير خانه گلى نيست، بلكه كنايه است از تعمير بناى مجتمع دينى، به طورى كه همه صاحبان ايمان در آن مجتمع گرد آىند. و كلمه عطف است بر كلمه . و منظور از (تبوى ايمان) و تعمير آن، رفع نواقص ايمان از حيث عمل است، چون ايمان دعوت به سوى عمل صالح مى كند، و اگر جوى باشد كه صاحب ايمان نتواند عمل صالح كند، چنين ايمانى در حقیقت ناقص ‍ است، و وقتى كامل مى شود كه قبلا جوى درست شده باشد كه هر صاحب ايمانى بتواند دعوت ايمان خود را لبيك گويد، و مانعى بر سر راهش نباشد. 🔸بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه ايمان عطف بر كلمه نباشد، بلكه عطف باشد بر مسأله تبوى دار، و فعلى كه عامل در آن است حذف شده، و تقدير آيه چنين باشد: (و الذين تبوؤ ا الدار و آثروا الايمان). 🔸بعضى ديگر گفته اند: جمله (و الذين تبوؤ ا...) عطف است بر كلمه . 🔸بنابراين نظريه، انصار هم در فى ء شريك مهاجرين خواهند بود. اين مفسر سپس گفته اگر كسى اشكال كند در روايت آمده (رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم فى ء بنى النضير را تنها به مهاجرين داد، و به انصار نداد، مگر به سه نفر از فقراى ايشان ) در پاسخ مى گوييم اين روايت خود دليل بر عطف است ، نه استيناف، براى اينكه اگر جائز نبوده به انصار بدهد، به آن سه نفر هم نمى داد، و حتى به يك نفر هم نمى داد، پس اينكه به بعضى داده خود دليل بر شركت انصار با مهاجرين است. چيزى كه هست از آنجا كه امر فى ء ارجاع به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله وسلم شده،او مى توانسته به هر نحو كه صلاح بداند به مصرف برساند، و آن روز و در شرايط آن روز مصلحت ديده آن طور تقسيم كند. 🔸از نظر ما هم مناسب تر آن است كه جمله (و الذين تبووا...) و همچنين جمله بعدى را كه مى فرمايد: (و الذين جاءوا من بعدهم ) عطف بر كلمه بگيريم، نه استيناف، براى اينكه كلمه بيان مصاديق سهم سبيل اللّه است. 🔸بلكه روايتى هم كه مى فرمايد: (به سه نفر از انصار سهم داد) همان طور كه آن مفسر گفت خود مؤيد اين نظريه است، براى اينكه اگر سهيم در فى ء تنها مهاجرين بودند و بس، به سه نفر از انصار سهم نمى داد، و اگر فقراى انصار هم مانند مهاجرين سهم مى بردند، با در نظر گرفتن اينكه به شهادت تاريخ بسيارى از انصار فقير بودند بايد به همه فقراى انصار سهم مى داد، نه فقط به سه نفر، و همان طور كه ديديم به تمامى مهاجرين سهم داد، (و خلاصه كلام اين شد كه اولا اختيار فى ء به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم سپرده شد، و در ثانى ذكر مهاجرين صرفا به منظور بيان مصداق بوده، نه اينكه مهاجرين سهم داشته اند، و ثالثا جمله (و الذين ...) عطف به ما قبل است، و جمله اى جديد نيست ). 🔸پس بنا بر اين، ضمير در جمله (و الذين تبووا الدار و الايمان من قبلهم ) به مهاجرين برمى گردد. و مراد، قبل از آمدنشان و هجرتشان به مدينه است. يحبون من هاجر اليهم 🔸يعنى مردم مدينه كسانى را كه از مكّه به سويشان هجرت مى كنند به خاطر اينكه از دار كفر به دار ايمان و به مجتمع مسلمين هجرت مى كنند دوست مى دارند. و لا يجدون فى صدورهم حاجه مما اوتوا 🔸ضمير در يجدون و در به انصار برمى گردد، مى فرمايد: انصار در باطن خود حاجتى نمى يابند. و ضمير به مهاجرين برمى گردد، و منظور از حاجت بدانچه به مهاجرين دادند، اين است كه چشم داشتى به فى ء بنى النضير نداشتند. و كلمه در اوتوا به قول بعضى بيانيه، و به قول بعضى ديگر تبعيضى است. و معناى جمله اين است كه: انصار حتى به خاطرشان هم نگذشت چرا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم از فى ء بنى النضير به مهاجرين داد و به ايشان نداد، و از اين بابت نه دلتنگ شدند، و نه حسد ورزيدند. 🔸بعضى هم گفته اند: مراد از حاجت، معلول حاجت است و آن حالتى است كه حاجت انسان را دچار آن مى سازد، يعنى حالت غيظ. و معناى جمله اين است كه: انصار در دل خود از اين بابت خشمى احساس ‍ نمى كنند.
🌺 تفسیر آیه 2⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لا تـجـد قـومـا يـومـنـون بـاللّه و اليوم الاخر يوادون من حاد اللّه و رسوله و لو كانوا ابائهم و ابنائهم او اخوانهم او عشيرتهم...2⃣2⃣ 🔰در ايـن آيـه شـريفه يافتن قومى با چنين صفتى را نفى نموده، مى فرمايد: چنين مؤمنينى نـخـواهـى يـافـت. وكـنـايه است از اينكه ايمان راستين به خدا و روز جزا با چنين صفاتى نـمـى سـازد آن كـس كه واقعا به خدا و رسول و روز جزا ايمان دارد، ممكن نيست با دشمنان خـدا دوسـتـى كـنـد، هـر چـنـد كه همه قسم سبب و انگيزه دوستى در آنان وجود داشته باشد، مثل اين كه پدرش يا پسرش يا برادرش باشد، و يا قرابتى ديگر داشته باشد، براى اين كه اين چنين دوستى با ايمان به خدا منافات دارد. پـس روشـن گـرديـد كـه جمله (و لو كانوا ابائهم...) مطلق اسباب مودت اشاره دارد. و اگر تنها مودت ناشى از قرابت را ذكر كرد، به خاطر آن است كه مودت خويشاوندى قوى تـريـن مـحـبـت، و هـم بـا ثـبـات تـريـن آن اسـت و زوالش از دل به آسانى صورت نمى گيرد. (اولئك كـتـب فـى قلوبهم الايمان) - كلمه  اشاره به مردمى است كه به خـاطـر ايـمـانـى كـه بـه خـدا و روز جـزا دارنـد بـا دشـمنان خدا هر چند پدر و يا پسر يا بـرادرشـان بـاشـد دوسـتـى نـمـى كـنـنـد. و  بـه مـعـنـاى اثـبـات غـيـر قابل زوال است. و ضمير در  به خداى تعالى برمى گردد. و اين آيه تصريح و نص در اين است كه چنين كسانى مؤمنين حقيقى هستند. مراد از تأييد مؤمنين به روحى از او (و ايـدهـم بـروح مـنـه ) - كـلمـه  بـه مـعـنـاى تـقـويـت اسـت. و ضـمـيـر فـاعـل در جـمـله  بـه  برمى گردد، و همچنين ضمير در . و كلمه  ابتدائيه است. و معناى جمله اين است كه: خداى تعالى اين گونه انسان ها را بـه روحـى از خـود تـقـويـت نـمـود. و بعضى گفته اند: ضمير به ايمان برمى گردد، و معناى جمله اين است كه : خداى تعالى آنان را به روحى از جنس ايمان تقويت كرد و دلهايشان را با آن روح زنده ساخت. اين معنا هم عيبى ندارد. بـعـضـى هـم گـفـتـه اند: مراد از  جبرئيل است. و بعضى گفته اند: قرآن است. بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد حـجـت و بـرهـان اسـت. و هـمـه ايـن اقوال وجوهى ضعيف كه از جهت لفظ آيه شاهدى ندارد. نـكـتـه اى كه در اينجا هست اين است كه  به طورى كه از معناى آن به ذهن تبادر مـى كـنـد عـبارت است از مبداء حيات، كه قدرت و شعور از آن ناشى مى شود. بنابر اين، اگر عبارت (و ايدهم بروح منه) را بر ظاهرش باقى بگذاريم، اين معنا را افاده مى كند كه در مؤمنين به غير از روح بشريت كه در مؤمن و كافر هست، روحى ديگر وجود دارد كـه از آن حياتى ديگر ناشى مى شود، و قدرتى و شعورى جديد مى آورد، و به همين معنا اسـت كه آيه (او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظـلمـات ليـس بـخـارج منها) به آن اشاره نموده. و نيز آيه شريفه زير به آن اشاره نموده، مى فرمايد: (من عمل صالحا من ذكر او انثى و هوفلنحيينه حيوة طيبه ). و بيان اينكه مؤمنان علاوه بر حيات طبيعى از حيات طيبه برخوردارند و حيات طيبى كه در آيه است ملازم با اثر طيب است. اثر حيات - كه قدرت و شعور است - در زندگى طيب، طيب خواهد بود، و وقتى قدرت و شعور طيب شد، آثارى كه متفرع بر آن است يعنى اعمالى كه از صاحب چنين حياتى سر مى زند، همه طيب و صالح خواهد بود، و ايـن قـدرت و شـعـور طـيـب، هـمـان اسـت كه در آيه سوره انعام چند سطر پيش گذشت از آن تعبير به نور كرد، و همچنين آيه (يا ايها الذين امنوا اتقوا اللّه و امنوا برسوله يوتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نورا تمشون به). و ايـن حـيات، زندگى خاصى است كريم كه آثارى خاص و ملازم با سعادت ابدى انسان دارد. حـيـاتـى است وراء حياتى كه مشترك بين مؤمن و كافر است، و آثارش هم مشترك بين هر دو طايفه است. پـس ايـن زنـدگـى مـبـدئى خـاص دارد، و آن روح ايـمانى است كه آيه شريفه آن را روحى سواى روح مشترك بين مؤمن و كافر مى داند. و بـراسـاس ديـگـر اجـبـارى نـداريـم وجـهى را كه در اين باب ذكر كرده اند، بپذيريم و بـگـويـيم : مراد از روح نورانيت قلب است - كه همان نور علم باشد - كه به وسيله آن آرامش و اطمينان حاصل مى شود، و اگر اين نور قلب را روح خوانده تسميه اى است مجازى، از بـاب مـجـاز مـرسـل. چون همين آرامش قلبى است كه مايه حيات طيب و ابدى است. و يا از بـاب اسـتـعـاره اسـت چـون نور قلب همواره ملازم با وجوهى از علم است، كه بر قلب آدمى افـاضـه مـى شـود. و مـعـروف اسـت كـه مـى گـويـنـد: عـلم مـايـه حـيـات قـلب، و جـهـل، مـرگ قلب است. پس علم شبيه روحى است كه به جسمى بى جان افاضه مى شود، تا زنده گردد. اين بود آن وجهى كه گفتيم در معناى روح ذكر كرده اند. 🔸ادامه دارد....👇
🌺 تفسیر آیه 1⃣5⃣الی3⃣5⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ثمَّ إِنَّكُمْ أَيهَا الضالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ1⃣5⃣ 🔰 لاَكلُونَ مِن شجَرٍ مِّن زَقُّومٍ2⃣5⃣ 🔰فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطونَ3⃣5⃣ 🔸اين آيات تتمه كلامى است كه گفتيم رسول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) مأمور بوده با منكرين معاد در ميان بگذارد، و دراين آيات از مال كار آنان در روز قيامت و وضعى كه آن روز دارند، و طعام و شرابى كه دارند خبر مى دهد. 🔸و اگر آنان را به خطاب ضالين و مكذبين مخاطب كرد، براى اين بود كه به علت شقاوت و مـلاك خـسـرانشان در روز قيامت اشاره كرده باشد، و آن ملاك اين است كه: ايشان از طريق حـق گـمراه بودند، و اين گمراهى در اثر استمرارى كه در تكذيب و اصرارى كه بر حنث داشـتند در دلهايشان رسوخ كرده، و اگر تنها گمراه بودند و ديگر تكذيب نمى داشتند، اميد آن مى رفت نجات يابند، و هلاك نگردند اما دردشان تنها گمراهى نبود. 🔸و كـلمـه  در جمله (من شجر) ابتدايى است، ودر جمله (من زقوم ) بيانيه است. احتمال هم دارد من   بدل باشد از (من شجر). و ضمير  به شجر و يا به ثمر برمى گردد، و اين دو نام هم جايز است ضمير مونث به آن برگردد و هم ضمير مـذكـر، و بـخـاطـر هـمين در اينجا ضمير مونث به آن برگردانيده، و در آيه بعدى ضمير مذكر آورده، فرموده: (فشاربون عليه )، و بقيه الفاظ آيه روشن است. مى فرمايد: سپس شما اى گمراهان تكذيب كننده از درختى (و يا از ميوه درختى ) از زقوم خواهيد خورد، و شكمها از آن پر خواهيد كرد. ___________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لقد راى من ايات ربه الكبرى8⃣1⃣ 🔸كلمه  تبعيض را مى رساند، و معناى آيه اين است كه: سوگند مى خورم او بعضى از آيات پروردگارش را ديد و با ديدن آنها مشاهده پروردگارش برايش تمام شد. چون مشاهده خدا قلب با مشاهده آيات او دست مى دهد، زيرا آيت بدان جهت كه آيت به جز صاحب آيت را حكايت نمى كند، و از خودش هيچ حكايتى ندارد، و گرنه از جهت خودش اگر حكايت كند ديگر آيت نمى شود. و امـا ديـدن ذات مـتـعـاليـه حـق بـدون حـجـاب، يـعـنـى بـدون وسـاطـت آيـت، اءمـرى اسـت محال، همچنان كه خودش فرمود: (و لا يحيطون به علما). _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a